عکس پروفایل ★◆چُـــــــپُـق¶◆★

★◆چُـــــــپُـق¶◆★

۱,۱۴۵عضو
thumnail
زندگی نیست بجز عشقبجز حرف محبت به کَسی وَر نه هر خار و خَسی زندگی کرده بَسی...
@chopoqundefinedundefinedundefined

۱۲:۳۲

thumnail
"جهان به مجلس مستان بی خرد ماند
که درشکنجه بود هرکسی که هشیاراست
@chopoqundefinedundefinedundefined

۱۲:۳۴

thumnail
,خیلی از مردم وقتی ببینند چیزی دارند که مورد علاقه فرد دیگری است، آن چیز ناگهان برایشان عزیز می‌شود! چیزی که یک لحظه دیگر ممکن است آن را دور بیندازند برایشان مهم و قیمتی می‌شود. زیرا یک نفر دیگر مشتاق داشتن آن است و می‌خواهد از آن استفاده کند..!
🪷کتاب قطار به موقع رسید"undefined نوشته‌ٔ هاینریش_بل'
@chopoqundefinedundefinedundefined

۱۸:۴۲

thumnail
'‏در اندکی از ماهر روز پاییز استهر شب زمستان است!
undefinedحسین‌_صفا"@chopoqundefinedundefinedundefined

۱۱:۴۴

thumnail
"لقمان حکیم گفت:من سالها با داروهای مختلف، مردم را مداوا کردم؛ و در این مدت طولانی به این نتیجه رسیدم؛که هیچ دارویی بهتر از "محبت" نیست!کسی از او پرسید: و اگر این دارو هم اثر نکرد چی؟لقمان حکیم لبخندی زد و گفت؛"مقدار دارو را افزایش بده! " ِجواب سلام را باسلام بده،جواب تشکر را با تواضع،جواب کینه را با گذشت،جواب بی مهری را با محبت،جواب دروغ را با راستی،جواب دشمنی را با دوستی،جواب خشم را به صبوری،جواب سرد را به گرمی،جواب نامردی را با مردانگی،جواب پشت کار را با تشویق،جواب بی ادب را با سکوت،جواب نگاه مهربان را با لبخند،جواب لبخند را با خنده،جواب دل مرده را با امید،جواب منتظر را با نوید،جواب گناه را با بخشش،هیچ وقت هیچ چیز و هیچ کس را بی جواب نگذار، مطمئن باش هر جوابی بدهی،یک روزی، یک جوری، یک جایی به تو باز گردد'@chopoqundefinedundefinedundefined

۵:۱۴

thumnail
"یه جایی خوندم که نوشته بود
خنده را به لوازم آرایش خود اضافه کنید!
@chopoqundefinedundefinedundefined

۵:۲۴

thumnail
,غفلت از ایام عشقپیش مُحقق خطاست
اول صبح است خیز کآخر دُنیا فَناست . . .
@chopoqundefinedundefinedundefined

۵:۲۷

thumnail
"به خواهران صبورم خبر دهیدکه “یلدا” به اتفاق شب فرداست
تولدم شب یلداست مُقدّر استکه فردا بِدون وقفه ببارید....
@chopoqundefinedundefinedundefined

۸:۰۴

thumnail
"من تنها ترین مرد دُنیا را میشناسمهمین همسایه ی روبروییسی سالی می شودکه با کلید، در را باز می کند . . .
@chopoqundefinedundefinedundefined

۴:۰۲

thumnail
"حتیٰ پاییز دمِ رفتن، یک دقیقه بخاطر تو صبر می‌کند!می‌بینی؟ او نیز به برگشتِ تو هنوز امید دارد...
@chopoqundefinedundefinedundefined

۱۲:۰۳

thumnail
شعر تو بودی که پس از فصل سرد،هیچ کسی شک به زمستان نکرد...
@chopoqundefinedundefinedundefined

۱۲:۰۴

thumnail
"مادرم چاقو رادر حوض نُشست!ماه زخمی می‌شد...
undefined«سُهراب سِپهری»
@chopoqundefinedundefinedundefined

۱۰:۰۰

thumnail
,چند روزی می‌شود که حواسم زیرِ دست و پا افتاده و گم و گور شده است!مثلاً امروز وقتی آمدم درب را چفت و بست کنم، دستم لای در و چهارچوب جا ماند و انگشت اشاره‌ام چِلانده شد! بعد رفته رفته زخمی خفیف روی پوستم دهان وا کرد و به کبودی زد. یا مثلاً خیابان که بودم، یک سمندِ نوک‌مدادی جلوی پایم دستی را کشید و بوقی گوش‌خراش زد. از قاب پنجره گردن کشید و با لحنی رکیک گفت: «از جونت سیری یا حواست تو هپروته؟»دروغ چرا؟ خودم هم جوابش را نمی‌دانستم...وقتی برگشتم، تمامِ سوراخ سُنبه‌های خانه را زیر و رو کردم! اما باز چیزی عایدم نشد که نشد. شاید آن شبی که دل کندی، حواسم را در چمدانت تا کرده‌ و با خودت برده‌ای...
@chopoqundefinedundefinedundefined

۱۰:۰۶

19603201_1735333917.mp3

۰۲:۴۹-۶.۶۵ مگابایت

۱۳:۱۹

thumnail
,چند قورباغه از جنگلی عبور می كردند كه ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عميقی ليز خوردند و روی ديوار گودال گير كردند. بقيه قورباغه ها در كنار گودال جمع شدند و وقتی ديدند كه گودال چقدر عميق است، به آن دو قروباغه گفتند كه گودال بسيار عميق است، و گفتند كه ديگر چاره اي نيست ، شما به زودی سقوط می كنيد و می ميريد! دو قورباغه اين حرف ها را نشنيده گرفتند و با تمام توانشان كوشيدند كه از گودال بيرون بپرند. اما قورباغه هاي ديگر، مدام مي گفتند كه دست از تلاش بردارند، چون نمي توانند از گودال خارج شوند و خيلی زود خواهند مرد. سرانجام يكی از دو قورباغه، تسليم گفته های ديگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت و به داخل گودال پرت شد و مرد. اما قورباغه ديگر با تمام توان، برای بيرون آمدن از گودال تلاش می كرد. هرچقدر بقيه قورباغه ها فرياد مي زدند كه تلاش بيشتر فايده ای ندارد، او مصمم تر می شد! تا اين كه سرانجام از گودال خارج شد. زمانی كه بيرون آمد، بقيه قورباغه ها از او پرسيدند: مگر تو حرفا های ما را نمي شنيدی!؟ معلوم شد كه قورباغه ناشنوا است! در واقع، او در تمام مدت فكر می كرد كه ديگران دارند، او را تشويق می كنند!
@chopoqundefinedundefinedundefined

۹:۳۷

thumnail
"سخنان زیبای میکل آنژ •.•.• ,تا زمانی که ننگ و جنایت دوام دارد، هیچ ندیدن و نشنیدن برای من پایان خوشبختی‌ است.کار هنری راستین، سایه‌ای از کمال ملکوت است. مهم‌ترین شرط ازدواج با یک دختر، پاکی نفس و شرافت ذاتی او است. زیبایی، در روان و هوش آدمی تأثیر می‌گذارد و احساس لذت و همت به وجود می‌آورد. میکل آنژزیبایی، هدیه ای از بهشت است. ارزش ندارد که آدمی برای مبارزه کردن با کوته‌فکران، خود را آزرده سازد؛ زیرا پیروزی بر آنها هیچ ارزشی ندارد.
undefinedمیکل آنژ"
@chopoqundefinedundefinedundefined

۹:۵۶

thumnail
"بیا کمی گُناه کُنبیا بِبُر سَرِ مراو حال این شِکسته رادوباره رو‌به‌راه كُن...
@chopoqundefinedundefinedundefined

۱۶:۱۶

thumnail
"عشقت را از سالی به سال دیگر منتقل می‌کنم⁣همانند دانش‌آموزی که تکالیف مدرسه‌اش را به دفتر جدیدش منتقل می‌کند⁣صدایت، ⁣عطرت،⁣ نامه‌هایت،⁣ شماره تلفنت⁣و صندوق نامه‌هایت را منتقل می‌کنم⁣و آویزانشان می‌کنم در گنجینه‌ی سال نو⁣و اقامت همیشگی‌ات در قلبم را برایت صادر می‌کنم⁣⁣,دوستت دارم...⁣و هرگز تو را در برگه‌ی ۳۱ دسامبر تنها رها نخواهم کرد⁣تو را بر شانه‌هایم حمل می‌کنم⁣و می‌گردانمت میان فصل‌ها ⁣در زمستان، کلاه پشمی قرمز رنگی⁣بر سرت خواهم گذاشت تا سردت نشود⁣در پاییز، تنها بارانی‌ام را به تو خواهم داد که خیس نشوی⁣در بهار تو را بر سبزه‌های تازه روییده رها می‌کنم تا به خواب فرو روی⁣و با ملخ‌ها و گنجشکان صبحانه بخوری⁣و در تابستان⁣ برایت تور کوچکی خواهم خرید⁣تا صدف‌ها و مرغان دریایی⁣و ماهی‌های گمنام را صید کنی⁣...@chopoqundefinedundefinedundefined

۱۹:۰۳

thumnail
《﷽》اربابی یکی را کُشت و زندانی شد. و حکم بر مرگ و قصاص او قاضی صادر کرد. شب قبل از اعدامش، غلامش از بیرون زندان، تونلی به داخل زندان زد و نیمه شب او را از زندان فراری داد. اسبی برایش مهیا کرد و اسب خود سوار شد. اندکی از شهر دور شدند، غلام به ارباب گفت: ارباب تصور کن الان اگر من نبودم تو را برای نوشتن وصیتت در زندان آماده می‌کردند. ارباب گفت: "سپاسگزارم بدان جبران می‌کنم. نزدیک طلوع شد، غلام گفت: ارباب تصور کن چه حالی داشتی الان من نبودم، داشتی با خانواده‌ات و فرزندانت وداع می‌کردی؟ ارباب گفت: سپاسگزارم، جبران می کنم.^اندکی رفتند تا غلام خواست بار دیگر دهان باز کند، ارباب گفت تو برو. من می‌روم خود را تسلیم کنم. من اگر اعدام شوم یک بار خواهم مرد ولی اگر زنده بمانم با منتی که تو خواهی کرد، هر روز پیش چشم تو هزاران بار مرده و زنده خواهم شد"
🪷قرآن کریم:لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الذی《هرگز نیکی‌های خودرابا منت باطل نکنید》‌‌@chopoqundefinedundefinedundefined

۲۰:۳۰

thumnail
"بخشیدن کسانی که از آنها زخم خورده ایم سخت ترین کار دنیاست‌..ولی تا زمانی که خاطرات تلخ را زنده نگهداریم،رنگ آرامش را نخواهیم دید گاه چشم ها را باید بست و از کنار تمام بد بودنها باید گذشت . . .
@chopoqundefinedundefinedundefined

۶:۳۸