ک

کافه کتاب باربد

۱۳۰عضو
thumnail
در مقطع فوق‌لیسانس استادی داشتیم كه بسیار باسواد و البته بد‌اخلاق بود.
یكی از دانشجویان که بسیار دیر‌فهم و در عین‌حال جوانی جاه‌طلب بود برای رسیدن به مقطع پایان نامه نیاز به یک نمره ارفاق از درس آن استاد داشت و استاد سالخوردۀ ما هم به هیچ وجه زیر بار آن نمی‌رفت...
من علیرغم میل باطنی به سراغ استاد رفتم و گفتم:ایشان پسر خوبیست و فقیر است، پرداختن اجارۀ منزل در اینجا برایش دشوار است اگر می‌شود برای قبول شدن کمکش کنید.
آن روز استاد حرفی زد كه بعدها عمقش را فهمیدم.
ایشان فرمود: تركیب بی‌سوادی و جاه‌طلبی و فقر می‌تواند فاجعه به پا كند، شما از كجا می‌دانید كه این آدم در آینده به پست و مقام مهمی نرسد،
بگذار تو و من عامل این فاجعه نباشیم.@cofe_ketab_barbod

۱۱:۱۳

thumnail
آدما رو چجوری بشناسیماستاد الهی قمشه ایی :
درون ادمها رادر زمان عصبانيت بشناسيد ، حرفهايی كه ادمها در زمان عصبانيت به شما ميزنند ،واقعی ترين نظر انها در مورد شماست...




@cofe_ketab_barbod

۱۱:۱۷

thumnail
هیچ کس متوجه نمی شود؛که برخی از افراد چه عذابی را تحمل می کنند،تا آرام و خونسرد به نظر بیایند...@cofe_ketab_barbod

۱۱:۲۴

thumnail
انسان های مسمومی که باید از آن ها دوری کرد: ارتباط برقرار کردن با آدمهای مسموم به وقت و انرژی زیادی نیاز دارد و منجر به درگیری، سردرگمی و استرس می شوند.
_سخن چین_دمدمی مزاج_خود بین_حسود_سوءاستفاده گر_قضاوتگر
@cofe_ketab_barbod

۱۱:۲۸

thumnail
از همه کسانی که دارند سعی میکنند سرطان نگیرند میخوام این ویدیو راببینند.
لطفا منتشر کنید@cofe_ketab_barbod

۱۱:۳۱

بر سر آنم که گر ز دست برآیددست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداددیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداستنور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بی‌مروت دنیاچند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابیاز نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودندتا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخرباغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیستهر که به میخانه رفت بی‌خبر آید

#حافظ_شیرازی
شب یلدا بر عزیزان خوش باد...
@cofe_ketab_barbod

۱۱:۳۱

thumnail
جهان چندم....?!!!
کشوری را میشناسم..که ریختن " کنجد " بر روی " بربری " برای مردمانش یک " آپشن " محسوب میشوددر آن کشور،مردمانش بجای حل مشکلاتشانسعی میکنند به بهترین شکل ممکن، زندگی خود را با آن تطبیق دهند ...در آنجا مردم،خانه ی رو به آفتاب را گرانتر میخرند...و بعد با هفت لایه پرده ، تمام پنجره ها را می پوشانند ...جالب است در آن کشوریک دختر کنار خیابان ... میتواند مهمترین عامل یک ترافیک سنگین باشد !!!در آن کشور اگر آدمها دلشان بگیردباید بروند قبرستان ...بیمارستان...تیمارستان یا آسایشگاه سالمندان !!!تا بفهمند غمهای بزرگتری هم هست ...نکند که دلشان هوای شادی بکند ...و همه در آنجا،برای هر تغییر و هر اتفاقیبدنبال منجی اند ...هر کسی غیر از خودشان ... !!!در آن کشور تفاوت بین شادی کردن و عزاداری راتنها با دیدن محل برخورد دستها میتوان فهمید ...هر کسی که گفته : آن کشور از جهان سوم استیقین دارم تا سه بیشتر بلد نبوده بشمارد...@cofe_ketab_barbod

۱۱:۳۵