تنها خوبی خرید اینترنتی اینه که
فروشنده ها دنبالت راه نمیفتن



فروشنده ها دنبالت راه نمیفتن
۷:۱۹
آخرین پیام وزارت بهداشت
یا خونه یا سردخونه

یا خونه یا سردخونه
۷:۱۹
*یه رفیق داشتم که با برادرش ۱۸ سال اختلاف سنی داشتن
اسم خودش اکبر بود و اسم داداشش رادوین
قشنگ سیر تکامل بشریت رو میشد توی اسم هاشون دید

اسم خودش اکبر بود و اسم داداشش رادوین
قشنگ سیر تکامل بشریت رو میشد توی اسم هاشون دید
۷:۱۹
*مامانم از عمه ام پرسید!دلیل نرم بودن دستهات چیه!؟عمه ام گفت :' برای شستن ظرفها از ربیع استفاده میکنم....مامانم پرسید:, این مایع ظرفشویی ربیع رو کجا میفروشند؟؟
عمه ام گفت: ربیع شوهرمو میگم
برای سلامتی ربیع خاک برسر دست بزنید
عمه ام گفت: ربیع شوهرمو میگم
برای سلامتی ربیع خاک برسر دست بزنید
۷:۲۰
*شورانگیز ترین لحظه ی زندگیمون
وقتی بود که معلم میبردمون پا تخته ازمون درس بپرسه وسطش زنگ می خورد
لامصب انگار حبس ابد بودی بهت عفو خورده



لامصب انگار حبس ابد بودی بهت عفو خورده
۷:۲۱
۷:۳۰
پاکت هدیه براریم
۹:۴۷
آرع✓
۹:۴۷
نه×
۹:۴۷
اهنگ های پویا اسکندری لرد
ble.ir/join/NDcyOGVjZT
۱۳:۰۵
۱۶:۴۶
۱۶:۴۷
یبار رفته بودیم مهمونی غذاشون خیلی بد مزه بود ما همه جلو صاحب خونه گفتیم عالیه یهو یکی از بچه ها فامیل گفت مزه ا*ن میده
خیلی بد بود


خیلی بد بود
۱۷:۲۰
*یکی از قشنگ ترین چیزایی که وسط خواب شب
میتونه ادمو بیدار کنه صدای بارون شدیده
البته به شرطی که صدا از خودت باشه

میتونه ادمو بیدار کنه صدای بارون شدیده
البته به شرطی که صدا از خودت باشه
۱۷:۲۰
ببار واسه عید دیدنی رفتیم خونه یکی از فامیل های پدریم داشتیم راجع به یه اتفاقی حرف میزدیم که یه دفعه من یه حرف خیلی بد از دهنم در رفت
با طرف خیلی هم رودربایستی داشتیم
هنوز هم بعضی شبا که میاد تو ذهنم از خجالت آب میشم

۱۷:۲۱
یبار اشتباهی بجای اینکه بگم اسفناج گفتم اسکاج اصرار هم میکردم که درسته
۱۷:۲۲
مادربزرگ دوستم فوت کرده زنگ زدم تسلیت گفتم آخرش گفتم مرسی که زنگ زدم !!
آخه چرااا ، چرا باید از خودت تشکر کنی چرا لال نمیشی



آخه چرااا ، چرا باید از خودت تشکر کنی چرا لال نمیشی
۱۷:۲۲
یبار رفته بودم بستنی فروشی شیر موز بخورم نگو یه نفر دیگه هم شیرموز سفارش داده بود
بعد شیر موزم به طرز عجیبی سریع آماده شدمنم با خوشحالی همونجا در ۴ ثانیه خوردمش
برگشتم دیدم طرف گفت آقا شیرموزتون امادس یه نگاه به مرده کردم یه نگاه به اون لیوان شیرموز پر یه نگاه به اون مردی که سفارش داده بود و به سرعت ۹۹ کیلومتر بر ساعت از مغازه دویدم بیرونهر شب خوابشو میبینم از خجالت آب میشم
بعد شیر موزم به طرز عجیبی سریع آماده شدمنم با خوشحالی همونجا در ۴ ثانیه خوردمش
۱۷:۲۳
حیف که ثروت ندارم… 
وگرنه مشتمو میکوبیدم به دیوار و میگفتم:
حاضرم همه ثروتم رو بدم فقط یه لحظه آرامش داشته باشم.
لعنتی خیلی باکلاسه

**آیا میدانستید؟
پی ام همان پیام است
که با ساطور نصفش کردن

نه خدایی میدونستین؟!
من تا کی باید این اطلاعات رو بهتون بدم؟

وگرنه مشتمو میکوبیدم به دیوار و میگفتم:
حاضرم همه ثروتم رو بدم فقط یه لحظه آرامش داشته باشم.
لعنتی خیلی باکلاسه
پی ام همان پیام است
که با ساطور نصفش کردن
نه خدایی میدونستین؟!
من تا کی باید این اطلاعات رو بهتون بدم؟
۱۷:۲۳
یه بار معلممون داشت برگه های امتحانی را میداد بعد برگه من نبود معلممون گفت شاید با برگه بقیه کلاسا قاطی شده برای همین دوستم را فرستاد که بره دنبال برگه ام بگرده زنگ بعدی یادم افتاد اصلا اون روزی که امتحان گرفت من دستم شکسته بود غایب بودم . حالا موندم فردا چجوری برم اینو به دوستم بگم.
۱۷:۲۴