بله | کانال *♥️BTS ‌. ‌. معرفی سریال کره ای. متولدین ها
عکس پروفایل *♥️BTS ‌.   ‌.  معرفی سریال کره ای.  متولدین ها*

*♥️BTS ‌. ‌. معرفی سریال کره ای. متولدین ها

۲۷۶عضو
‏تنها خوبی خرید اینترنتی اینه که



فروشنده ها دنبالت راه نمیفتن
undefinedundefinedundefined

۷:۱۹

آخرین پیام وزارت بهداشت











یا خونه یا سردخونه undefinedundefinedundefined

۷:۱۹

*‏یه رفیق داشتم که با برادرش ۱۸ سال اختلاف سنی داشتن


اسم خودش اکبر بود و اسم داداشش رادوین

قشنگ سیر تکامل بشریت رو میشد توی اسم هاشون دیدundefinedundefined

۷:۱۹

*مامانم از عمه ام پرسید!دلیل نرم بودن دستهات چیه!؟عمه ام گفت :' برای شستن ظرفها از ربیع استفاده میکنم....مامانم پرسید:, این مایع ظرفشویی ربیع رو کجا میفروشند؟؟
عمه ام گفت: ربیع شوهرمو میگم

برای سلامتی ربیع خاک برسر دست بزنید undefined
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

۷:۲۰

*شورانگیز ترین لحظه ی زندگیمونundefinedوقتی بود که معلم میبردمون پا تخته ازمون درس بپرسه وسطش زنگ می خوردundefined




لامصب انگار حبس ابد بودی بهت عفو خوردهundefinedundefinedundefinedundefined

۷:۲۱

خیلی باحال هستند جوک ها.امیدوارم که خوشتون امده باشهپایان فعالیت.@damesmash_4

۷:۳۰

پاکت هدیه براریم

۹:۴۷

آرع✓

۹:۴۷

نه×

۹:۴۷

اهنگ های پویا اسکندری لردundefinedble.ir/join/NDcyOGVjZT

۱۳:۰۵

thumbnail

۱۶:۴۶

thumbnail

۱۶:۴۷

یبار رفته بودیم مهمونی غذاشون خیلی بد مزه بود ما همه جلو صاحب خونه گفتیم عالیه یهو یکی از بچه ها فامیل گفت مزه ا*ن میده




خیلی بد بود

undefinedundefined

۱۷:۲۰

*یکی از قشنگ ترین چیزایی که وسط خواب شب




میتونه ادمو بیدار کنه صدای بارون شدیده
البته به شرطی که صدا از خودت باشهundefinedundefined
‎‎‌

۱۷:۲۰

ببار واسه عید دیدنی رفتیم خونه یکی از فامیل های پدریم داشتیم راجع به یه اتفاقی حرف می‌زدیم که یه دفعه من یه حرف خیلی بد از دهنم در رفتundefinedundefinedبا طرف خیلی هم رودربایستی داشتیمundefinedهنوز هم بعضی شبا که میاد تو ذهنم از خجالت آب میشمundefinedundefined

۱۷:۲۱

یبار اشتباهی بجای اینکه بگم اسفناج گفتم اسکاج اصرار هم میکردم که درسته

۱۷:۲۲

‏مادربزرگ دوستم فوت کرده زنگ زدم تسلیت گفتم آخرش گفتم مرسی که زنگ زدم !!




آخه چرااا ، چرا باید از خودت تشکر کنی چرا لال نمیشیundefinedundefinedundefinedundefined

۱۷:۲۲

یبار رفته بودم بستنی فروشی شیر موز بخورم نگو یه نفر دیگه هم شیرموز سفارش داده بود
بعد شیر موزم به طرز عجیبی سریع آماده شدمنم با خوشحالی همونجا در ۴ ثانیه خوردمشundefinedبرگشتم دیدم طرف گفت آقا شیرموزتون امادس یه نگاه به مرده کردم یه نگاه به اون لیوان شیرموز پر یه نگاه به اون مردی که سفارش داده بود و به سرعت ۹۹ کیلومتر بر ساعت از مغازه دویدم بیرونهر شب خوابشو میبینم از خجالت آب میشمundefined

۱۷:۲۳

حیف که ثروت ندارم… undefined
وگرنه مشتمو میکوبیدم به دیوار و میگفتم:


حاضرم همه ثروتم رو بدم فقط یه لحظه آرامش داشته باشم.


لعنتی خیلی باکلاسهundefinedundefinedundefined**آیا میدانستید؟
پی ام همان پیام است
که با ساطور نصفش کردنundefinedundefined

نه خدایی میدونستین؟!undefined




من تا کی باید این اطلاعات رو بهتون بدم؟undefinedundefined

۱۷:۲۳

یه بار معلممون داشت برگه های امتحانی را می‌داد بعد برگه من نبود معلممون گفت شاید با برگه بقیه کلاسا قاطی شده برای همین دوستم را فرستاد که بره دنبال برگه ام بگرده زنگ بعدی یادم افتاد اصلا اون روزی که امتحان گرفت من دستم شکسته بود غایب بودم . حالا موندم فردا چجوری برم اینو به دوستم بگم.

۱۷:۲۴