یک جایی یکی ازمدیران همین دولت بحثی را پیش کشید که الحق والانصاف به دلم نشست وگفتم بد نیست این مطلب را نقل کنم ویکی از هزاران مصادیق ادعایم را بازگو کنم.دراین جلسه به عنوان یک رسانه ای انتقاداتی را درخصوص عملکرد برخی مدیران دولت سیزدهم مطرح کردم این مسئول محترم بی آن که موضع خاصی بگیرد و به اصطلاح ترش کند؛ گفت؛ من هم حرف شما را قبول دارم واحساس می کنم جناب رئیسی خودشان را هم دوست ندارند!علیرغم ارادتی که به مسئولان محترم استان مازندران وشخص نماینده عالی دولت دراستان، جناب حسینی پور داشته ودارم احساس می کنم استاندار محترم ما نیز خودشان را دوست ندارند!انتصاب مدیرانی ازجای جای کشور به عنوان همکاران خودشان درمجموعه استان با وجود این که درمازندران مدیرانی خوش فکر وبا برنامه داریم وعدم به کارگیری نیروهای مجرب استان درمناصب مختلف همواره انتقاداتی را متوجه نماینده عالی دولت دراستان نموده وایشان به نظر می رسد برخلاف آنچه درآغازین روزهای خدمت درمازندران اعلام نمودند؛ به هردلیلی به طور کامل ازظرفیت های موجود استان بهره نگرفته اند وبه دلیل عدم ارتباط گیری صحیح با رسانه ها ، شکافی نسبتا" قابل توجه دربحث ارتباط مدیران با افکارعمومی پیش آمده است که البته تبعات این موضوع می تواند به زیان مردم استان باشد.آقای استاندارما احتمالا خودشان را هم دوست ندارند که اگر چنین بود به وعده خودشان عمل می کردند که من نماینده جوانان بی پارتی استان خواهم بود وچنین نشد وبه نظر می رسد جوانان هم ایشان را دوست ندارند!تشکل های کارگری وبازنشستگان تامین اجتماعی هم احتمالا ازآقای استاندار ناراحت هستند وشاید هم ایشان را دوست نداشته باشند ودلیلش را بهتر ازهرکسی خود آقای استاندار می دانند!!و...یک سال واندی ازتشریف فرمایی آقای استاندار به مازندران پرظرفیت وپر ازاستعداد وثروت های خدادادی گذشته وهنوز نمی دانیم استان ما درکدام بخش پازل توسعه ملی است وجایگاهمان کجاست؟کم کم کار به جایی می رسد که بگوییم مازنی ها هم خودشان را دوست ندارند وآن روز دور نیست!
۱۰:۴۱