عکس پروفایل دلنوشته های یک طلبهد

دلنوشته های یک طلبه

۱۶۰عضو
بسمــ رب الزهرا(سلام الله علیها)undefinedدلنوشته های یک طلبهخوش اومدی رفـیق پاتوق بروبچ دهه هشتادی-هفتادیundefinedundefined<img style=" />undefinedارتباط با من پیویundefined @shayanshayanfarارتباط با من به صورت ناشناس:undefinedhttps://daigo.ir/pm/SDcg1zundefinedhttps://harfeto.timefriend.net/16894905997584

۵:۳۰

thumnail
undefined
undefinedاز حکیمی پرسیدند :چرا گوش دادنت از سخن گفتنت بیشتر است؟
گفت: چون به من دو گوش داده اند و یک زبان، یعنی دو برابر آنچه می گویم، می شنوم.
کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی، چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی، از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند، یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی

۵:۴۸

*undefined#داستان_کوتاه_آموزنده

روزی در یک دهکده کوچک، معلم مدرسه از دانش‌آموزان سال اول خود خواست تا تصویری از چیزی که خیلی دوست دارند، نقاشی کنند. او با خود فکر کرد که این بچه‌های فقیر حتماً تصاویر بوقلمون و میز پر غذا را نقاشی خواهند کرد. ولی وقتی یکی از دانش‌آموزان نقاشی ساده کودکانه خود را تحویل داد، معلم شوکه شد. او تصویر یک دست را کشیده بود، ولی این دست چه کسی بود؟
بچه‌های کلاس هم مانند معلم از این نقاشی مبهم تعجب کردند. یکی از بچه‌ها گفت: «من فکر می‌کنم این دست خداست که به ما غذا می‌رساند.»یکی دیگر گفت: «شاید این دست کشاورزی است که گندم می‌کارد و بوقلمون‌ها را پرورش می‌دهد.»
هر کس نظری می‌داد تا این که معلم بالای سر پسر رفت و از او پرسید: «این دست چه کسی است؟»پسر در حالی که خجالت می‌کشید، آهسته جواب داد: «خانم معلم، این دست شماست.»
معلم به یاد آورد از وقتی که این دانش‌آموز پدر و مادرش را از دست داده بود، به بهانه‌های مختلف نزد او می‌آمد تا خانم معلم دست نوازشی بر سر او بکشد.
شما چطور؟! آیا تا بحال بر سر کودکی یتیم دست نوازش کشیده‌اید؟ بر سر فرزندان خود چطور؟
‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖┈┈•✾undefinedundefinedundefined✾•┈┈

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ undefinedبـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـدundefinedundefined
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌

دلنوشته های یک طلبه
undefined͜͡❥ https://ble.ir/delneveshtehay_yek_talabe

۸:۵۶

thumnail
⚘﷽⚘


undefined#شهیدمستجاب_دعوه علی ماهانی

undefined چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد.

undefined بیست و هفت هشت نفر از بچّه ها دوره اش کرده بودند تا برایشان قرآن بخواند و تفسیر کند از کنارشان که رد شدم علی آقا گفت: تو نمی آیی کلاس قرآن؟

undefinedگفتم: دارم می روم تیربار را بگذارم بالاتر؛ بر می گردم.

undefinedبرگشتنم نیم ساعت طول کشید وقتی رفتم طرف بچّه ها و علی آقا...

undefined دیدم یک هندوانه بزرگ را خورده اند و فقط یک کم از آن مانده که من آن را با دست تراشیدم و خوردم.

undefinedگفتم: هندوانه از کجا آوردید؟

undefined️ گفت: نبودی چه خبر شد؟

undefinedتو که رفتی کلاس قرآن علی آقا تموم شد پرسید بچّه ها چی دوست دارید؟

undefined هر کسی یک جوابی داد در جواب بچّه ها علی آقا گفت: نه! خدا باید برای کسی که توی این گرما قرآن یاد می گیرد یک هندوانه خنک بفرستد.

undefinedآمدیم به حرف علی آقا بخندیم که آب این هندوانه را با خودش آورد طرف بچّه ها...

undefinedپنج شش روز بعد که علی آقا را دیدم به شوخی گفتم: شما موقع کلاس قرآن به بچّه ها هندوانه می دهید؟

undefinedگفت: اگر می خواهی باهم دوست باشیم تا من زنده ام این حرف را به کسی نزن...

undefined بعضی وقت ها چیزهایی از خدا درخواست می کنم؛ همین که از خدا می خواهم بهم می دهد.

undefinedاز کتاب پیراهن خاکی #شهید_علی_ماهانی...

#اللهم‌عجل‌لولیک‌‌الفرج



*#نشر = #صدقه_جاریه

    ✿undefinedکانال دلنوشته های یک طلبهundefined

─┅─┅─═ঊঈundefined️ঊঈ═─
https://ble.ir/delneveshtehay_yek_talabe
─═ঊঈundefined️ঊঈ═─┅─┅─
کانالمون در روبیکا: @talabe_robik


کانالمون در ایتا: @delneveshtehay_yek_talabe
لایک undefined فراموش نشه undefined

۹:۰۷

shayan_shayanfar:shayan_shayanfar:یاامیرالمومنین روحی فداک:سوال چرا نظرات وفتوای مراجع تقلید باهم تفاوت داره وچرا نظراتشون رو باهم یکی نمیکنن که باعث این همه اختلافات وچند دستگی نشه ؟
پاسخ
۱-یکی از نشانه های پویایی مذهب شیعه همین تعدد فقهاست زیرا نشانه رشد و بالندگی علم دینی است وگرنه می بایست مثل فقه اهل سنت نسبت به امور جدید فاقد حکم باشد
۲-علاوه برانکه در امور اساسی اختلافی وجود ندارد بلکه امور فرعی و غیر مضر به کلیت دین است۳- اختلافات کارشناسان امر طبیعی است مثل علم پزشکی یا اقتصادی لذابرخی اختلافات بخاطر اختلاف اهل لغت است مثلا در روایت آمده درقصد ده روز درصورتی (رَحل )نیافکنده باشدکلمه( رحل)در لغت معنای متفاوت داردیا مثلا احرام در مسجد شجره باید باشد بعضی معتقدند همان که در عصر نبی بوده نه آنچه جدید اضافه شده

shayan_shayanfar:‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌❖┈┈•✾undefinedundefinedundefined✾•┈┈

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ undefinedبـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـدundefinedundefined
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌

دلنوشته های یک طلبه
undefined͜͡❥ https://ble.ir/delneveshtehay_yek_talabe :کانالمون در بله

@talabe_robik :کانالمون در روبیکا
کانالمون در ایتا: @delneveshtehay_yek_talabe

۱۱:۵۷

thumnail
shayan_shayanfar:⚘﷽⚘


undefined آخرین یادگار هنری طلبه‌ای که پرچم گنبدِ
#امام‌_حسین(علیه‌السلام) را با خونش رنگین کرد!

undefined محمدجواد در تبلیغات لشکر بود
و کار‌های نقاشی با او بود
نزدیک غروب وقتی محمدجواد
بارگاه امام حسین (علیه‌السلام) را کشید،
با اشاره به پرچم کنار گنبد گفت:
undefinedاین پرچم باید قرمزِ خونی رنگ شود!

undefined هنوز جمله محمدجواد تمام نشده بود
که صدای سوت خمپاره پیچید
ترکش به پیشانی محمدجواد بوسه زد
و خون سر محمدجواد بر بالای گنبد
درست در محل پرچم پاشید.!!
و خواسته شهید برآورده شد...

#شهید_محمدجواد_روزی‌طلب


*#نشر = #صدقه_جاریه

    ✿undefinedدلنوشته های یک طلبهundefined

─┅─┅─═ঊঈundefined️ঊঈ═─
undefinedکانال بله : https://ble.ir/delneveshtehay_yek_talabe
─═ঊঈundefined️ঊঈ═─┅─┅─
کانال ایتا:@delneveshtehay_yek_talabe
─═ঊঈundefined️ঊঈ═─┅─┅─
کانال روبیکا: @talabe_robik

‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎
┈┈•✾undefinedundefinedundefined✾•┈┈


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ undefinedبـا فروارد کردن داســــتانهای کــانــال از ما #حمایت کنـیـدundefinedundefined

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌


undefined͜͡❥


*لایک undefined فراموش نشه undefined

۱۱:۵۶

thumnail
تاجر و باغ


مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.
تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت. اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد...
تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند. رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید: چه اتفاقی افتاده است؟درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس ناراحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم...
مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود...!علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم.
از آنجایی که بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم نا امید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.
مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود.علت شادابی اش را جویا شد. گل چنین پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتما این کار را می کرد. بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتما می خواسته است که من وجود داشته باشم. پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم.

undefinedداستان به انتخاب#محمدجوادپسندundefinedفراموش نشه
@https://ble.ir/delneveshtehay_yek_talabe

۰:۵۵

thumnail
آره داداش!ما خوشتیپ ترین طلبه هارو داریم...undefined

۸:۴۱

undefined به واسطه امام زمان(عج) شیعیان از نابودی در برابر خطرات دشمنان حفظ می شوند.
undefinedتوضیح:شيعه به جهت پيروى از حق و حقيقت دائما مورد تعرض حكام جور و معاندان و مخالفان بوده است، لذا به كسى نياز دارد كه در سختى ها و گرفتارى ها او را يارى كند و از نابودى نجاتش دهد. حضرت مهدی در کلامشان به شيعيانش اين بشارت را مى دهد كه با وجود غيبتم، شما را حمايت مى كنم و هرگز نمى گذارم نقشه هاى دشمنان حق و حقيقت به ثمر نشيند و مذهب شيعه نابود شود.
undefinedامام مهدی(عج):ما در رسيدگى و سرپرستى شما كوتاهى و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده ايم كه اگر جز اين بود، دشوارى ها و مصيبت ها بر شما فرود مى آمد و دشمنان شما را ريشه كن مى نمودند.(بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۷۵، ح۷)

۳:۰۳