عکس پروفایل دین و رسانهد

دین و رسانه

۸۶۷عضو
undefined چرا به جلیلی رای خواهم داد؟ ده نکته..[بخش ۲ از ۳]
undefined آنچه تا اینجا نوشتم، لابشرط از دین و اسلام و انقلاب اسلامی بود. این وجوه را که به نکاتِ پیش‌گفته اضافه کنید، مسئله به‌مراتب بغرنج‌تر می‌شود. سیاستمداری می‌خواهیم که در ناپایدارترین شرایط ممکن، بتواند اولا جای ما را روی نقشه‌ی دائما متغیر و "کل یوم هو فی شان" سیاسی و اقتصادی جهان مرتبا تثبیت کند و ثانیا در جغرافیای تمدنی و گفتمانی جهان نیز چنین کند. به تعبیر دقیق‌تر و تلفیقیِ این دو امر، "معنای ایران برای جهان" را نه صرفا در پرتو میخ‌های سست منافع متقابل که در ترکیب با میخ‌های محکم گفتمانی و اشتراکات فرهنگی دنبال کند‌. با این تقریر حتی لابشرط از اینکه به دین و اسلام و انقلاب اسلامی معتقد باشیم، وجوه گفتمانی و "امتی" رئیس‌جمهور به‌مثابه یک مزیت مهم "ملتی" او اهمیت می‌یابد؛ کسی که بتواند ایده‌هایی همچون محور مقاومت را دنبال کند. [اینجا به یاد جمله رهبری عزیز می‌افتم که سلیمانی عزیز هم ملی‌ترین و هم امتی‌ترین چهره کشور بود. و بعد ذهنم می‌رود سراغ کار ارزشمند موسسه معنا که ده دوگانه اینچنینی را که حاج قاسم نشان‌ داد می‌توان از آن‌ها عبور کرد، احصا کرده بودند.]
undefined به گمان من، در بین نامزدهای موجود جلیلی تنها کسی است که در این افق‌ها فکر می‌کند و این نکته را می‌فهمد که "راه‌حل لزوما در سطح مشکل تعریف نمی‌شود"‌ و عمیقا درک می‌کند که بدون بازتعریف مداوم "نقش ایران در جهان" (یا به تعبیر دیگر: نیاز وجودی آن‌ها به ما) نمی‌توان بسیاری از مسائل را حل کرد. همچنین در یافتن و ساختن راه‌حل - چه از منظر جایابی بیرونی و چه خلق مزیت درونی- توانایی تفکر واگرا و بیرون‌زدن از کلیشه‌های رایج مذاکره- مقاومت، غرب- شرق و... را دارد‌. جلیلی نگاه فرصت‌انگارانه جذابی دارد که می‌تواند بسیاری از مزیت‌های مغفول ما را فعال کند‌. دو مثال جزئی بزنم. مثال جالب رو به بیرون فرهنگی‌اش، ایده بین‌المللی‌کردن پلتفرم‌های داخلی و بازار محصولات فرهنگی ایران است‌. مثال رو به داخل اقتصادی‌اش، تصویرکردن ۴۰ هزار روستای کشور -که برخلاف بسیاری از کشورها تا دورافتاده‌ترین‌هایشان هم به‌لحاظ زیرساخت‌های برق و آب و اینترنت و... غنی‌‌اند- به‌مثابه شبکه‌ای از قطب‌های اقتصادی کوچک‌مقیاس است. [پ.ن: جلیلی ایده‌هایش را خوب بسته‌بندی نمی‌کند و فروشنده خوبی نیست، به همین دلیل لازم است وجه درخشان‌بودن ایده‌ها و تفاوتش با ایده‌های مشابه اما فیک جوانک‌های فیک تبیین شود.]
undefined پیشرفت و توسعه پروژه مشترک یک ملت است و بدون درگیر شدن عقلانیت مجموعی آن‌ها اساسا امکان پذیر نیست. در سال‌های اخیر سطح زیست‌بوم اندیشکده‌ای (سطح "تولید راه‌حل"-عقل منفصل) بهبود قابل توجهی پیدا کرده، اما قد سیاستمداران ما (مرحله "به کرسی‌نشاندن راه‌حل"- عقل متصل و اراده) رشد پیدا نکرده است که یکی از اثرات آن، نوعی ناامیدی در زیست‌بوم اندیشه‌ورزی است. سابقه طولانی‌مدت ارتباط جلیلی با این زیست‌بوم، ولو با نحله‌های خاصی از آن، می‌تواند نویدبخش درگیر کردن جدی‌تر عقل جمعی ملت ایران در حکمرانی باشد. اینکه دیگر نامزدها کمتر واجد این مزیت هستند، نه‌فقط به‌دلیل وقت نگذاشتن یا نفهمیدن حرف‌ها یا اعتقاد نداشتن‌شان به این زیست‌بوم است، بلکه ویژگی‌های شخصیتی خاصی لازم است که ارتباط ارگانیکی بین اندیشه‌ورزان و یک فرد شکل بگیرد و جلیلی این ویژگی‌ها را دارد.

۱۱:۴۲

undefined چرا به جلیلی رای خواهم داد؟ ده نکته..[بخش ۳ از ۳]
undefined در کنار این‌ها اما جلیلی دو ضعف نسبی مهم دارد: یکی در زمینه توان اجماع‌سازی درون‌حاکمیتی و دیگری، در زمینه توان تخاطب با مردم. اما با این وجود، برآیند نقاط قوت بر این نقاط ضعف غلبه دارد و در قیاس با سایر رقبا، مجموعا اختلاف چشم‌گیر است. نکته مهم‌ دیگر در پاسخ به این اشکال، نوع اجماع متفاوتی است که او می‌تواند بیافریند و نیروهای نادیده‌گرفته‌ شده‌ای که می‌تواند آن‌ها را به میدان بیاورد. جنس و سنخ اجماع‌سازی برخی رقبای هم‌جبهه‌ی او تلفیقی از "مصالحات و بده‌بستان‌ها" با برخی و "اعمال فشار و قدرت" بر برخی دیگر است که تجربه تاریخی ما از اسلافی همچون هاشمی نشان می‌دهد اگرچه این رویکرد ابرویی را صاف می‌کند، اما چشم‌هایی هم کور خواهد شد. همچنین این رویکرد، عناصر کارآمد و دلسوز را با برچسب بی‌عرضه طرد می‌کند و به "زد و بند بلد"ها که این نوع دوخت و دوز را بلدند، میدان می‌دهد.بنابراین، اگرچه این روش در همگرا کردن نیروهای موجود، آن‌هم به روشی پرآسیب، موفق است، اما بخش زیادی از نیروهای باارزش را از دست می‌دهد. نکته دیگر اینکه به دلیل عدم تناسب این نوع سیاست‌ورزی با گفتمان انقلاب اسلامی، این رویکرد سبب طرد مردم و نیز بدنه حامی گفتمان مقاومت در دنیا خواهد شد‌. رییس‌جمهور ایران به‌هرحال گفتمان محور مقاومت را نیز نمایندگی می‌کند و هرچه نوع منش و کنش او انقلابی‌تر (و در نتیجه جذاب‌تر و الهام‌بخش‌تر) باشد مجموعه نیروهایی که در سطوح مختلف می‌تواند با خود همراه کند کما و کیفا بهتر خواهد بود.
undefined در زمینه تخاطب با مردم، هرچند باید این نقطه ضعف را جدی گرفت، اما صرفا نباید ارتباط را به پیام و محتوایش محدود دانست؛ حس کلی‌ای که مردم از یک نفر می‌گیرند و همدلی‌ و اعتمادی که بر می‌انگیزد، هم مهم است. جلیلی فروشنده خوبی نیست و نمی‌تواند برای ایده‌هایش بازاریابی عمومی کند، اما مخاطب از او حس خوبی می‌گیرد و دست‌کم نزد بخش قابل‌توجهی از مردم، دوست‌داشتنی است و حس همدلی و همراهی بر می‌انگیزد.
undefined به‌دلیل نکته فوق، به نظر می‌رسد رای آوردن جلیلی به‌شدت به "ارتباطات دومرحله‌ای" موثر هوادارانش وابسته است؛ در مورد سایر نامزدها شاید چنین نباشد. بسیاری از مردم ممکن است مستقیما با او و ایده‌‌هایش ارتباط نگیرند، اما حلقه‌ واسطی از هواداران به‌عنوان پل ارتباطی با ارائه ترجمه‌ای همه‌فهم از او و ایده‌هایش می‌توانند این ضعف را جبران کنند.حیف است جمهوری اسلامی در دهه پنجم زندگی پرفراز و نشیب خود، امکان تجربه مدل متفاوتی از سیاست‌ورزی را از دست بدهد‌. جلیلی تهی از اشکال و ایراد نیست، اما به نظر می‌رسد گزینه مناسب و متفاوتی است..

۱۱:۴۳

thumnail
در جنگ احزاب مؤمنان در مدینه پشت خندق بودند و تنها علی (ع) بود که بیرون خندق رفت و عمروبن‌عبدود را کشت. آیه آمد:«و كفى الله المؤمنين القتال» خدا زحمت پیکار را از مؤمنان برداشت. (الاحزاب/25)اما امیرالمومنین (ع) که زحمت پیکار را کشیده بود!این یعنی خدا علی (ع) را در تیم خودش حساب کرد نه تیم مؤمنان!*‏از ابن مسعود و امام صادق ع در تفسیر این آیه:«کفی الله المؤمنین القتال بعلی بن ابی طالب و قتله عمرو بن عبدود»خدا به وسیله علی ع و اینکه عمرو بن عبدود را کشت، جنگ را از مؤمنان برداشت!(مناقب ابن شهرآشوب/ج3/ص134)

۱۹:۰۷

undefined "حجت" و "نشاط" انتخاباتی ما را نگیرید![بخش ۱ از ۲]
undefined️مخاطبان قدیمی می‌دانند که معمولا اینجا کمتر سیاسی می‌نویسم. حالا فرض کن شب انتخابا‌ت باشد و وسط هیاهو بخواهی تخته سیاه بگذاری و از واقعه، فاصله تحلیلی بگیری!حوالی ۱۱ شب می‌بینم در گروه‌ها می‌گویند بزرگی گفته نظرم عوض شد به ق. اینطور توجیه می‌شود‌ که چون در دوگان‌سنجی‌ها، در دور دوم انتخابات، ق در مقابل پزشکیان رای‌آور‌تر است از ج!در دلم می‌گوید منی که در زندگی پژوهشی‌ام اینقدر داده‌بازم و این مدت سیراب و شیردان نظرسنجی‌های معتبر (از مراکز بدون تعارض منافع) را بیرون ریخته‌ام، معتقدم که با توجه به ضرایب خطا و نزدیکی اعداد و سیر تحولات روزها و ساعات آخر اصلا نمی‌شود چنین استنتاجی از داده‌ها کرد. داده‌ها یک محکماتی دارند و یک متشابهاتی. متشابهش (‌آینده‌پژوهی رفتار مردم در دور دوم با ده‌ها مولفه پیچیده) را چسبیده‌اید و محکمش (تمایل فعلی افراد به الف و ب) را رها کرده‌اید؟ بعد این‌ها را عَلَم کرده‌اید در مقابل حجت قطعی افراد بر انتخابشان؟! به جای اینکه مردم را به انتخاب عاقلانه و آگاهانه ترغیب کنید، آن‌ها را انداخته‌اید در بازی آینده‌پژوهی که اگر فلان شد در دور دوم بهمان می‌شود و بعد بیسار می‌شود. عنایت دارید داریم با مردم چه می‌کنیم؟
undefined️در یک گروه دیگر می‌بینی یک تحلیل دیگر به خوردمان می‌دهند که انصراف ج باعث می‌شود نزدیک ۹۵ درصد سبدش به ق منتقل شود، اما در مورد ق اینطور نیست و اگر ق انصراف بدهد، پزشکیان سهم ۲۰ درصد از سبدش خواهد داشت. بعد نشسته این‌ها را جمع و تفریق کرده با سبد فعلی‌شان (آن‌هم بر اساس داده‌های یک مرکز دلخواه، در یک تاریخ دلخواه، برای رسیدن به نتیجه دلخواه) و گفته پس فلانی باید انصراف می‌داد و بعد روز آخری نشسته به ناسزاگفتن و تکه‌پاره کردن بقیه که ای وحدت‌شکن، ببین چه کردی با ما. [چه ترکیب پارادوکسیکالی شد! اساسا مفاهیم چتری مانند "وحدت" و "اجماع"، پتانسیل طرد شدیدی دارند.] همان جواب قبل را می‌دهم که تعدد متغیرها، ضریب خطا و ده‌ها نکته دیگر باعث می‌شود که حتی بر فرض اعتبار فی‌نفسه داده‌ها، این داده‌ها نتواند دلیل و حجت عقلایی برای عدول از انتخاب درست به دلیل مصالح ثانویه ایجاد کند.
undefined️بعد می‌گویم لو سلمنا که محاسبه‌ات درست باشد (که نیست)، ملتفتی که داری مردم را به چه بی‌عدالتی‌ای سوق می‌دهی؟ فرض کن الف ۴۰ درصد و ب ۱۰ درصد رای داشته باشد ولی الف‌دوستان در فرض انصرافش همگی‌ فداکاری کنند و به ب رای بدهند ولی ب‌دوستان چنین نکنند و تنها نیمی از آن‌ها چنین کنند. نسخه تو این است که الف باید کنار برود تا مجموعا ب ۵۰ درصد بشود، حال‌آنکه در صورت انصراف ب، الف ۴۵ درصد می‌شود. یعنی الف‌دوستان باید قربانی بشوند و کنار بروند، ولو ۴ برابر بیشترند، چون حاضرند فداکاری کنند!
undefined️از استدلال‌ها بگذریم. یکی از دوستان زنگ می‌زند، می‌گوید از سر شب خیلی‌ از اطرافیانش که می‌خواستند به الف رای بدهند در تردید افتاده‌اند که حاج‌آقا فلانی نظرش عوض شده، سردار فلانی چنین گفته، فلان شخصیت چنان گفته. رگباری از نقل‌‌قول‌ها، جلسات ادعایی بین بزرگان، آن عمویی که هر ایرانی در اطلاعات دارد، آن‌ دایی‌ای که هر ایرانی در بیت دارد و و و@dinrasaneh

۲۳:۵۰

undefined "حجت" و "نشاط" انتخاباتی ما را نگیرید![بخش ۲ از ۲]
...می‌پرسم فلان شهری که رفتی چطور بود؟ از شور و شوق جوان‌هایی می‌گوید که با نیت‌های خدایی تلاش شبانه‌روزی کرده‌اند. این‌ها را می‌گوید و من دلم‌ می‌سوزد برایشان که چرا نشاط و بهجت‌شان محترم شمرده نمی‌شود.
undefined️گروه فلان را در بله باز می‌کنم. اسکرین‌شات کانال یک عالم که جمع‌بندی لحظه آخرم با توجه به احتمال رای‌آوری و لزوم وحدت این شد. کانال خبری فلان را باز می‌کنم: محمد ضیف و یحیی سنوار که از تونل‌های غزه خود را به سختی به مشهد رسانده بودند، ناامید بازگشتند.
undefined️ساعت حوالی ۳ صبح است. دلم برای امت حزب‌الله می‌سوزد. نه "حجت" برایش باقی گذاشته‌اند و نه "بهجت".‌ نه می‌گذارند عقلانی و منطقی تصمیم بگیرد و نه می‌‌گذارند لذت یک کنش‌گری انتخاباتی تر و تمیز و مخلصانه را درک کند. پدرخوانده‌ها بالغ بودنش را قبول نکرده‌اند، باید برایش تصمیم گرفت. آدم بودنش را هم قبول نکرده‌اند، هر دوره باید شور و حالش را با این سازوکارهای معیوب بالا به پایین وحدت، کوفتش کرد و حتی اگر وحدتی هم حاصل نشد، ملامتش کرد.
undefined️می‌خواهم در ادامه بنویسم: ما حتما به فناوری نرمی برای تجمیع اراده‌ی پایین به بالا (نوعی تحزب بومی خودمان) نیاز داریم که انتخاب درون‌حزبی‌اش پیش از انتخاب بین‌حزبی‌اش از سوی اعضا انجام شود و این ابتذال انصراف و وحدت‌های دقیقه نودی را نداشته باشد. آن‌قدر هم ترومای زخم پدرخوانده‌ها بر ذهنیتم سایه افکنده که حتی به نسخه‌ی آوانگاردی مانند دائو (dao: سازمان نامتمرکز خودگردان) مبتنی بر بلاک‌چین فکر می‌کنم، سفت سفت، بدون قابلیت اعمال نفوذ.می‌خواهم این‌ها را بنویسم ولی قطعا ساعت ۳ صبح زمان مناسبی برای این حرف‌ها نیست. این موقع شب، هنوز ذهنم ناآرام است و نمی‌توانم بخوابم. مسئله‌ام رای به الف و ب نیست. هرکدام که سر کار بیایند و مانع دولت سوم روحانی شوند، همین هم خوب است. ولی دلم واقعا برای امت حزب الله می‌سوزد. حجت و نشاط‌شان را نگیرید. فراتر از مقیاس زمانی امروز و اکنون فکر کنید. عقل و احساس این مردم، حجت و نشاط این مردم را باید محترم شمرد و به آن فرصت ظهور و بروز داد..@dinrasaneh

۲۳:۵۱

thumnail
undefined برای عباس‌های بی‌تراکتور...
undefined️حضرت حیدر (علیه‌السلام) وقتی روز جمل پرچم را به پسرش سپرد، مبارزه را این‌طور به او آموخت: "کوه‌‌ها می‌لرزند ولی تو نلرز! دندان‌های آسیابت را به هم بساب. سرت را به خدا به‌امانت بسپار. پایت را میخِ زمین کن. به صف آخر لشگر دشمن نگاه کن. چشمت را پایین بینداز و بدان که: پیروزی از پیش خداست."به خود امیرالمومنین (ع) قسم که تک‌تک این کلمات هنگامه‌ای است برای خودش. مثلا همین جمله درخشان "اعر الله جمجمتک"؛ می‌فرماید "عاریه بده" یعنی سرت را بسپار دست خدا با حق استفاده‌ی او! سبحان‌الله! بعد آقا می‌فرمایند: آخر لشگر دشمن را ببین، بعد سرت را بینداز پایین و شمشیر بزن. مبارز که باشی باید ته لشگر دشمن را ببینی و مست شوی از سفره‌‌ی مبارزه‌ای که برایت پهن شده و بعد شروع کنی به درو کردن. مبارز که باشی انرژی می‌گیری و کیفور می‌شوی از زیادی کاری که سرت ریخته، از شوق تک‌تک شمشیرهایی که باید بزنی.
undefined️یک نفر انگار از ته مجلس رو به منبر داد می‌زند: این‌ها چه ربطی به شب و روز انتخابات دارد شیخ؟ مگر انتخابات مبارزه است؟ مگر شمشیر و نیزه است؟ شیخ آرام با لحنی شبیه حاج‌آقا حق‌شناس می‌گوید: "زندگی همه‌اش مبارزه است داداشجون.." و بعد ادامه می‌دهد: "خداقوت به همه‌تان از همه گرایش‌ها و گروه‌ها که جنگیدید و تنور انتخابات را گرم کردید‌."
undefined️این هفته اخیر، جزو لحظات شیرین زندگی‌ام بود. از ۸۴ که نوجوان کنکوری‌ای بودم و دور اولش با امیرحسین پوستر خلبانیِ قالیباف به در و دیوار می‌چسباندیم تا امروز، ستادهای زیادی و آدم‌های زیادی را دیده‌ام. با احترام به همه آن‌ها، به‌جرات می‌گویم هیچ‌کدامشان به‌جذابیت این یک هفته نبود؛ "مردمی‌ترین" و "بی‌‌چشم‌داشت‌ترین" نوع کنش‌گری که بعید است جای دیگری در دنیا بتوان نظیرش را یافت.
undefined️چند روز پیش جلسه‌ هماهنگی‌ای بین فعالان جبهه انقلاب قم بود. گروه‌ها و آدم‌هایی را دیدم که از شدت تلاش‌گری و مبارز بودنشان و نیز بی‌چشم‌داشت‌ بودنشان شگفت‌زده شدم. انواع و اقسام ایده‌های جالب و کنش‌گری‌های کف‌خیابانی و خانه‌به‌خانه؛ با پول‌های شخصی و تقریبا دست خالی. مثلا یک گروه مردمی ناب از خانم‌ها بودند که تشکلی حول کتابخوانی داشتند. می‌گفت دوره‌های قبل ما از هشت‌ماه قبل در محلات حاشیه‌ای ماه‌به‌ماه دم خانه‌ها می‌رفتیم و کتاب قرض یا هدیه می‌دادیم، ماه بعدی کتاب بعدی. اینطور بود که حرفمان دم انتخابات اثر داشت. می‌گفت این دوره وقتمان کم بود. یکی دیگر می‌گفت در فلان محله روز انتخابات دیدیم یکی از صندوق‌ها خلوت است، با شکلات و گل رفتیم دم صدتا از خانه‌های دور و برش و به نیابت از شهیدی که کوچه به اسمش بود، دعوتشان کردیم به مشارکت در انتخابات.مبارز کسی است که اول کار، آخر میدان مبارزه و کوه کاری که باید انجام دهد را می‌بیند، اما بعد سرش را پایین می‌اندازد و دقیقا بر همان یک کنشی که جلوی پایش است تمرکز می‌کند!
undefined️ گفتم مبارز بودن و "بی‌چشم‌داشت" بودن؛ یاد عباس آژانس شیشه‌ای می‌‌افتم. یک‌نفر در آژانس به او طعنه زد که: رفتی جنگیدی ولی از قِبلش منافعی بردی عزیز دل! عباس جواب داد: قبل از جنگ سر زمین کشاورزی بودم با تراکتور، بعد از جنگ برگشتم سر همان زمین اما بی‌تراکتور!ستاد کم ندیده‌ام، بسیارند آدم‌هایی که هزینه می‌کنند تا نفعی درو کنند، اما جنس و فلز این آدم‌ها و شدت بی‌چشم‌داشت بودنشان برایم خیلی جذاب بود؛ از لایه‌های بالا تا کف میدان. آدم‌هایی که از الان آماده برگشت سر زمین‌هایشان هستند و نیامده‌اند چیزی ببرند، بلکه تراکتورشان را هم داده‌اند.این دو هفته تازه فهمیدم این "مردم‌مردم"ی که جلیلی مدام می‌گفت، چقدر به ما نزدیک هستند و چقدر از هم دوریم! بیخ گوش هم از هم خبر نداریم، یا خبر داریم ولی به قول قرآن: "تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ"، به چشم شما کوچک و خوار می‌‌آیند..یادم می‌افتد که جلیلی یک‌جا در مناظره دوم از کوره در رفت و تا آخر مدام روی آن برمی‌گشت، انگار دلش آرام نمی‌شد! کجا بود؟ آنجا که رقیبش جوانان دولت سایه‌ را تحقیر کرد؛ همان‌ها که با گرایش‌های متنوع سیاسی و اعتقادی، چون در دایره نیستند به چشم کسی نمی‌آیند.
undefined️ان‌شاءالله بهترین نتیجه چه از حیث مشارکت و چه از حیث انتخاب اصلح، در این انتخابات رقم بخورد و به‌ویژه دل رهبر عزیزمان شاد شود. بعد از شهادت رئیسی عزیز، فهمیدم چقدر نسبت به نعمت مردان بزرگی که داریم، بی‌توجهیم. ان‌شاءالله نسبت به سید عزیزمان چنین نباشم و نباشیم.انتخابات که تمام شد -که ان‌شاءالله با بهترین نتیجه باشد- همه برمی‌گردیم سر زمین‌هایمان، بدون تراکتور بودنش هم مهم نیست. عرق می‌ریزیم و می‌کاریم و چشم به آسمانیم به امید ایرانی قوی‌تر و آبادتر.
یا علی (ع)امضا: برادرتان@dinrasaneh

۱۲:۳۱

thumnail
از آن بالا موشک‌باران شدن شیطان را می‌بینی و آسمانی‌ها مست لبخند قشنگت شده‌اند..

۱۷:۲۰

حسن‌استفاده‌ای هم از این شب حماسی کنم و توصیه‌تان کنم به دیدن ویدئوی "بانک اهداف محور مقاومت در اسرائیل" که به‌همت مرورمدیا تولید شده است و به آسیب‌پذیری‌های مهم زیرساختی اسرائیل در حوزه نیروگاه، پالایشگاه، فرودگاه، تاسیسات آب و غیره می‌پردازد.

۲۰:۰۰

بازارسال شده از مرور مدیا
thumnail
undefined بانک اهداف محور مقاومت در اسرائیل
undefined توسعه نظامی و اقتصادی رژیم صهیونیستی نتیجه‌ای معکوس داده است و آن را به بانکی از اهداف آسیب‌پذیر و سهل‌الوصول برای محور مقاومت تبدیل کرده است. در این ویدئو فهرستی از این اهداف را به طور دقیق بررسی کرده‌ایم؛ ۱۵۰۰ منطقه بحرانی در بندر حیفا، فرودگاه‌ها، تاسیسات آب، سکوهای واردات نفت، نیروگاه‌ها و غیره.
@morormedia

۲۰:۰۰

thumnail
undefined بِهم عُلِم الکتاب.. [بخش ۱ از ۲]
undefined️یکمبعد از شهادت سید می‌خواستم در مورد موضوعی بنویسم، اما دست و دلم به نوشتن نمی‌رفت. گذشت تا نماز جمعه آقا. با رفقا نشسته بودیم روی چمن‌های مصلی. آقا که خطبه را شروع کرد، در دلم‌ گفتم: آقا دوباره وسط بحران، تخته سیاه کلاس درس را بر پا کرد!《"وَ المُؤمِنونَ وَ المُؤمِناتُ بَعضُهُم اَولِیاءُ بَعضٍ.... اُولئِکَ سَیَرحَمُهُمُ اللهُ اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ" (توبه، ۷۱)یعنی اگر شما مسلمانان با یکدیگر پیوند و ارتباط و همکاری و همدلی داشته باشید، رحمت خداوند شامل حال شما می‌شود. بعد می‌فرماید: اِنَّ اللهَ عَزیزٌ حَکیمٌ؛ آیه‌ی شریفه را با ذکر عزّت الهی و حکمت الهی پایان می‌دهد؛ شاید از این جهت که رحمت الهی در این مورد متناسب است با عزّت پروردگار و حکمت پروردگار؛ چون رحمت خداوند، انواع فضائل نازله‌ی از سوی پروردگار بر بندگان را شامل می‌شود...شاید در این آیه خواسته‌اند ما را به این معنا توجّه بدهند که اگر مسلمانها با یکدیگر اتّحاد و اتّفاق داشته باشند، عزّت الهی و حکمت الهی پشت سر اینها است...》چه تطبیق جالبی از این قاعده تفسیری که "اسماء الهی انتهای آیات، اسم حاکم در موضوع مطرح‌شده در آیه‌اند"! زیبایی‌ مضاعفش به این است که اینجا فعل رحمت محکوم دو اسم عزیز و حکیم می‌شود؛ یعنی عزت و حکمت در قالب رحمت تجلی می‌کند (یا بالعکس. نیازمند تامل بیشتر!)از حسن مطلع خطبه لذت برده‌ام و با خودم می‌گویم: نشسته بودیم که مثلا آقا از تغییر دکترین هسته‌ای بگوید ولی چه جالب شد. انگار دنیای آقا، عینکی که با آن دنیا را می‌بیند، فرق می‌کند. عزمم برای نوشتن آن نوشته جزم می‌شود..
undefined️دومدر راه با خودم فکر می‌کنم آقا چقدر نکته از قرآن به "جهان اجتماعی" ما وارد کرده و بدیهی‌شان ساخته است. کدام عالمی توانسته "وَ مَنْ يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّه" سوره انفال را با "عقب‌نشینی غیر تاکتیکی غضب الهی را به دنبال دارد" واژه‌سازی کند و بعد به‌مثابه یک قاعده وارد جهان اجتماعی ما در سال ۱۴۰۳ بشود؟
undefined️سومبا خودم می‌گویم: فرق اسلام ایستاده و اسلام نشسته، صرفا در مقام عمل‌شان نیست، در مقام فهم‌شان است. اسلام نشسته، قد فهمش کوتاه است، توفیق فهم ندارد، چیزی هم بفهمد بی‌مزه است، عطر و طعم ندارد.ذهنم می‌رود سراغ جلسه‌ای در محضر عزیزی معطر به عطر میدان و جهاد و تعجبی که از ظرافت و لطافت فهم فرهنگی‌اش کردم. تعجبم را با استادی در میان گذاشتم، گفت: برکت مجاهدت است..
undefined️چهارمبعد از شهادت سید چه می‌خواستم بنویسم؟ می‌خواستم بنویسم بخشی از اسلامم/اسلاممان را مدیون تو هستیم. دین فیزیک و شیمی و فرمول ریاضی نیست. قبل از تو روایت "مِن هوان الدنیا علی الله..." منسوب به سیدالشهداء علیه‌السلام را شنیده بودیم، ولی تو که می‌گویی یک جور دیگری می‌فهمیمش و به عمق جانمان می‌نشیند. تو با آن "را"ی دلنشینت که انگار خدا خواسته به نشان پاکی کودکانه‌ات با آن نمکین‌‌تر شوی..
undefined️پنجم"بِهِمْ عُلِمَ اَلْكِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا وَ بِهِمْ قَامَ اَلْكِتَابُ وَ بِهِ قَامُوا" کتاب خدا به‌واسطه آن‌ها دانسته می‌شود و آن‌ها نیز از کتاب خدا علم‌ گرفته‌اند. کتاب خدا با آن‌ها برپا می‌شود و آن‌ها نیز به‌واسطه کتاب خدا برپا شده‌اند.این‌ها را امیرالمومنین (ع) در وصف اولیاء خدا می‌گوید.با خودم می‌گویم: چقدر ما مدیون آقا و سید و این شهدای مقاومتیم. با این‌ها بود که فهمیدیم این دین عجب چیز جالبی است! دین مزه‌دار را با این‌ها چشیدیم.
@dinrasaneh

۲۲:۲۱

thumnail
undefined بهم عُلِم الکتاب [بخش ۲ از ۲]
undefined️ششمخبر شهادت یحیی سنوار می‌رسد. آن ویدئوی معروفش در ذهنم پِلی می‌شود که می‌گوید این کلام امام علی علیه السلام را حفظ کردم: "ایّ یومیّ من الموت افرّ..." (در کدامیک از دو روزم از مرگ بگریزم؟ روزی که مرگ تقدیرم است یا روزی که تقدیرم نیست؟ روزی که تقدیرم نیست، کسی نمی‌تواند مرا بکشد و روزی که تقدیرم باشد مرا از مرگ گریزی نیست)حالا که دارم این متن را می‌نویسم می‌گردم تا اصلش را در منابع خودمان پیدا کنم. می‌رسم به جلد ۴۲ بحار. قیس بن سعد همدانی می‌گوید: علی (ع) را دیدیم که در جنگی بدون زره آمده و به جایش دو تا پیراهن پوشیده بود. گفتیم: اینجا و اینطوری لباس پوشیدن؟ فرمود: هیچ بنده‌ای نیست جز اینکه از جانب خدا حافظی دارد تا هنگامی که اجلش برسد. بعد روایت ادامه می‌دهد: بر زره حضرتش نوشته شده بود: "ایّ یومیّ من الموت افرّ..."یحیی ما به تو مدیونیم!این روایت را بعد از آن سکانس درخشان پایانی تو یک جور دیگری انگار می‌فهمیم. انگار بیشتر می‌فهمیم علی (ع) چقدر خواستنی است..فکرش را نمی‌کردم چندتا عکس از دعاهای جیبی و آن کلاش خسته و آدامس منتوس، و چند ثانیه از ویدیوی چِخه‌کردن پهپاد هار دشمن و پرتاب چوب و آن لاتیِ بی‌منتهای مردی نشسته بر گوشه‌ای، و تداعی‌اش با آن "ای یومیّ من الموت افرّ" اینقدر دین را برایم خواستنی‌تر کند.یحیا..@dinrasaneh

۲۲:۲۲

thumnail

۲۱:۴۷

thumnail

۲۱:۴۷

thumnail
undefined️چند روز پیش تصادفا توییت‌های فوق را دیدم. ذهنم منتقل شد به دغدغه‌ای که چندین سال است در مورد نهادهای مشاوره سیاستی کشور ذهنم را درگیر کرده است که نسبت‌شان با مسائل واقعی کشور چیست؟ اگر فهرستی از مهم‌ترین مسائل کشور را احصاء کنیم -فرضاً از منظر مردم- و بعد در ستون دوم، موضوعاتی را که نهادهای مشاوره سیاستی بدان پرداخته‌اند -با لحاظ کمیت و کیفیت پرداخت- بنویسیم، چه تناسبی بین این دو ستون برقرار است؟ مثلا مسکن که جزو چند دغدغه اول ایرانیان است، اولویت چندم نهادهای مشاوره سیاستی ماست؟ ["و ما اُبرّئ نفسی" همه دامن‌آلوده‌ایم!] اخیرا دیدم عزیزی در نوشته‌ای همین مطالب را به‌خوبی تذکر داده است و لذا بیان تفصیلی‌اش شاید لازم نباشد.
undefined️در دامنه‌ای وسیع‌تر، این نقد معطوف به همه کنشگران دغدغه‌مندی است که برای بهبود وضعیت جامعه می‌کوشند؛ چه آن‌ها که به مسئله و راه‌حل می‌پردازند، چه آن‌ها که به‌دنبال تحقق آن هستند. و مجددا "و ما اُبرّئ نفسی"!
undefined️آن دغدغه‌ها مدت‌ها بود که بود، اما هر چه از هفت اکتبر ۲۰۲۳ گذشت، فهمیدیم که قضیه حادتر از این حرف‌هاست و قصه فراتر از این‌هاست. وارد جهان جدیدی شده‌ایم که نه مسائل سابق دیگر معتبرند و نه راه‌حل‌های سابق.
undefined️آدم‌ها اساساً در تحلیل وقایع نوپدید دو دسته‌اند: پیوستی‌ها و گسستی‌ها؛ "خط و شیب"بین‌ها و "براکت-پله"بین‌ها. و من هرچند شخصا مایلم از محدوده امنی که اولی می‌دهد خارج نشوم، اما دیوار سخت وقایع پس از هفت اکتبر مجال نمی‌دهد و نمی‌شود گسست را انکار کرد. نمی‌شود گفت: جوگیر نشو، جهان جدید کدام است، کارت را بکن!
undefined️ برای کسی که این گسست را باور داشته باشد، لاجرم "معنای" کنش‌های سابق دستخوش تزلزل خواهد شد. مقصودم نه صرفاً پژوهش و اندیشه‌ورزی است، بلکه هر کاری که از قِبَل آن به‌دنبال آرمان‌هایمان بوده‌ایم، با پرسش جدی از "معنا" و سودمندی مواجه خواهد شد، به مواجهه‌ای سخت!
undefined️ اتفاق تلخی است؟ نه، از قضا اتفاق مبارکی است؛ از نوع همان مبارکی هفت‌اکتبر ۲۰۲۳. آنجا علیه "مرگ تدریجی غزه" قیام شد و این، قیام علیه "مرگ تدریجی آرمان" است.همه ما نیاز داریم به دوباره فکر کردن در مورد نسبت ما و کارهایمان با جهان جدید و به‌ویژه با مختصاتی که پس از هفت اکتبر پیدا کرده و پیچیدگی و حجم تکلیفی که بر دوش ماست و بارهای متنوع و سنگینی که روی زمین مانده است.
undefined️ مصداقی‌ترش را نمی‌خواهم بنویسم. هرکدام از ما نگاهی به تابلوی وضعیت کنونی میدان بیاندازیم، جای خالی کارهایی که باید می‌کردیم و نکردیم و نقشی که باید بر این تابلو می‌زدیم و نزدیم، را می‌بینیم‌. "ما اگر چنانچه از لحاظ علمی مثلاً فرض بفرمایید در زمینه‌ی تسلیحات، از این [چیزی] که هستیم مبالغی جلوتر بودیم، یقیناً در اوضاع منطقه اثر می‌گذاشت، و می‌توانست مانع از افروختن این آتش‌های سوزنده‌ی دلها و جان‌ها بشود یا آنها را خاموش کند." (دیدار نخبگان/۱۱مهر۱۴۰۳)آن ابزار و امکانی که باید ضاحیه بی‌دفاع را بادفاع می‌کرد، اگر می‌بود، چه افراد و نهادهایی بودنش را ممکن کرده بودند، زنجیره ارزشش را از اتاق دانشگاه شروع می‌کنی یا از نهاد تعلیم و تربیت یا نمی‌دانم و تا کجا می‌کشی، نمی‌دانم! حالا که نیست، یعنی همه این‌ها نقششان را ایفا نکرده‌اند. این را به اقتصاد، به فرهنگ، به رسانه و به هزارجای دیگر هم تعمیم بده و مبادا که نگذاری که پرش به پر خودت هم بگیرد..
undefined️ راستی باید در مورد خود این "بازاندیشی" هم بیاندیشیم که چه کنیم سطحی معنا نشود و نتیجه‌اش گرایش به کارهای سطحی نباشد. چه کنیم از دل آن یاس و سکون متولد نشود، بلکه به جایش انگیزه و روح تازه‌ای در ما بدمد. چه کنیم که به پتکی برای تحقیر داشته‌های علمی و عملی‌مان تبدیل نشود، بلکه از دل آن‌ها ظرفیت‌های تازه‌ای خلق کند.
@dinrasaneh

۲۱:۴۷

thumnail
"ثوابی از این مجالس به روح امام، شهدا، شهدای مدافع حرم، شهدای امنیت، حاج قاسم عزیز، شهید سید حسن نصرالله و همه شهدای قدس عائد و واصل بگردان!"گوشه اتاق پدافند، در گرگ و میش سپیده‌دم، شاید همان‌لحظه که لب‌هایش معطر به ذکر خدا بود، هنگامی که داشت آسمان را می‌پایید، آسمانی شد.دسته‌گلی غریبانه پرپر شد. دشمن می‌خندید، دوست به روی خودش نمی‌آورد. حتی طراحی چهره دسته‌گلش را به فتوشاپ‌کار نابلدی دادند.در شلوغی تحلیل‌ها و تیله‌بازی تله‌بازها، شاید نامش در خاطر کسی نماند، اما دوامش بر جریده عالم ثبت شد. روضه‌خوان از آن سال، به دعای آخر هیئت، شهدای قدس را هم اضافه کرده بود..

۲۲:۱۲

thumnail
اگر فردوس در روی زمین استهمین است و همین است و همین است

۱۸:۱۲

بازارسال شده از مرور مدیا
thumnail
undefined ایستاده با قرآن
undefined در این ویدئو به ماجرای جالب رویداد قرآنی "صفوه‌الحفاظ" در غزه پرداخته‌ایم؛ رویداد درخشانی که دو نوبت از آن پیش از هفت‌اکتبر برگزار شده بود و سرنوشت آن پس از طوفان‌الاقصی برای ما در هاله‌ای از ابهام قرار داشت..
undefinedمحصولی از استودیو روانو
@morormedia

۱۷:۲۱

undefined #بازنشر
undefined ما در حال ورود به جهان به‌شدت پیچیده‌ای هستیم. جنس مولفه‌ها، تعدد آن‌ها و در هم‌تنیدگی‌شان به‌لحاظ سیاسی و سیاستی پیچیده‌تر از آن است که از سوی سیاستمداران متعارف جناحین درک شود. مقصودم از پیچیدگی ورای آن چیزی است که تاکنون "می‌توانستیم" تصور کنیم. تغییرات بنیادین در نظم ژئوپلتیک و ژئواکونومیک منطقه و جهان (از جمله: رقابت‌های کریدوری)، افول آشکار منطق دولت-ملت‌ و ظهور منطق‌های سیاسی-اجتماعی جدید در منطقه (از جمله: "محور مقاومت" به‌لحاظ امنیتی-سیاسی و "ملت مقاومت" به‌لحاظ اجتماعی)، تغییرات بنیادین در حوزه علم و فناوری (از جمله: سیل عظیمی از نوآوری‌های تغییردهنده زمین بازی: disruptive innovations) با تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم بر نظم اقتصادی/سیاسی/اجتماعی و اموری از این دست، صرفا بخش کوتاه‌مدت و آشکار ماجراست و در سطحی بالاتر، مولفه‌هایی مانند تغییرات بنیادین اقلیمی (به‌مثابه متغیر غلبه‌گر؛ dominant variable) و اثرات ویرانگر آن بر همه نکات بالا را نیز باید لحاظ کرد.
undefined نظام‌های سیاسی متعارف دنیا بر پایه سه‌ مولفه (در مقام تحلیل) عمل می‌کند: موجودیت سیاسی (polity)، فرایندهای سیاست‌ورزی (politics) و محتوای سیاست (policy). در مقام عمل، این سه مولفه در قالب دو نهاد حزب (موجودیت سیاسی، متولی سیاست‌ورزی) و اندیشکده (به‌طور عام: نظام مشاوره سیاستی/ متولی تولید خط‌مشی) دست به دست هم می‌دهند و ترکیبی از کار و اندیشه را می‌سازند. سیاستمداری که در این منطق به‌ قدرت می‌رسد، صرفا مجری و ویترین "اراده سیاسی-ایده سیاستی" حزب-اندیشکده متبوع خود است. در ایران ما اما اینگونه نیست، یا دست‌کم تا حد زیادی این‌گونه نیست. خوب یا بدش مهم نیست، اما تجربه تاریخی ما به ما می‌گوید که ایران ما اینطور کار نمی‌کند و فردی که به قدرت می‌رسد، نقش بسیار مهمی در انتخاب ایده‌های سیاستی و اعمال اراده سیاسی دارد. بنابراین نهایتا سطح عقلانیت سیاسی و سیاستی یک فرد (و نه یک حزب-اندیشکده) بر سرنوشت کشور بسیار موثر خواهد بود.
undefined وجه دیگری از پیچیدگیِ بیان‌شده در نکته اول را می‌خواهم با الهام از ادبیات مدیریت راهبردی بیان کنم. از میان دو رویکرد رقیب این حوزه، رویکرد "منبع‌محور" به درون معطوف است و به‌دنبال خلق "مزیت رقابتی پایدار" است. در مقابل، رویکردهای دیگری همچون رویکرد پورتر به‌ تحلیل نیروهای بیرونی معطوف است و استراتژی را به‌مثابه "جا یابی" و یافتن موقعیتی مناسب در محیط رقابتی بیرونی تصویر می‌کند. این دو نگاه در قالب خلق مزیتی که بتواند به جایابی بهتری منجر شود، قابل جمعند، اما کدامیک مهم‌تر است؟ تجربه دهه‌های اخیر نشان می‌دهد که تاثیر مولفه‌های بیرونی سیاسی و اقتصادی جهانی بر سرنوشت کشور ما به‌مراتب بیشتر از مولفه‌های درونی است، بنابراین بهتر است سرنوشت ایران را بیشتر در گروی جایابی مناسب در نظم جدید جهان بدانیم. عدم‌قطعیت‌ها و پیچیدگی‌های درونی به‌مراتب کمتر از عدم‌قطعیت‌ها و پیچیدگی‌های محیط بیرون است و بنابراین به سیاستمداری نیاز داریم که بتواند در افقی بالاتر از قد متعارف سیاستمداران فعلی بیاندیشد و درکی فراتر از کلیشه‌های پوسیده راست و چپ ایرانی در فهم جهان معاصر داشته باشد.
undefined در محیط‌هایی با عدم‌قطعیت بالا تنها یک چیز قطعی است: عدم‌قطعیت. ادبیات ارزش‌آفرینی راهبردی (strategic entrepreneurship) به ما می‌گوید که در محیط‌های با عدم‌قطعیت بالا، هیچ مزیت رقابتی و هیچ جایابی استراتژیکی باثبات نیست و تنها یک رویکرد می‌تواند نجات‌بخش باشد: فرایند مداومی از کشف فرصت‌ها، تبدیل آن‌ها به مزیت رقابتی و تکرار مداوم این چرخه. هیچ فرصت و مزیت رقابتی دائمی نیست، همه‌چیز بی‌ر‌حمانه در حال تغییر در مقیاس زمانی یک سال و دو سال است؛ پس، مرتبا تغییر کن یا بمیر!تراز کنونی بسیاری از سیاستمداران ایرانی هیچ تناسبی با این تصویر ندارد؛ پیرمردهایی با مشتی ایده‌های منسوخ، از نوستالژی "ایران نفتی" (مبتتی بر مزیت پوسیده) تا جایایی به‌مثابه شریک آمریکا (مبتنی بر جایابی پوسیده). خوب‌ترهایشان ولو شخصیت‌های روایت سیاستی‌شان را عوض کرده باشند، اما توان تغییر طرح‌واره ذهنی‌شان را ندارند؛ مثلا ممکن است از روی آمریکا به چین شیفت کرده باشند، اما نظم ذهنی‌شان از الگوی "نظام تک‌قطبی- لم دادن به تک‌قطب" به "نظام چندقطبی- بازی با قطب‌ها" تغییر نکرده است. سیاستمداری می‌خواهیم که بتواند این بازی پیچیده و ناپایدار را بفهمد و بفهماند. بتواند درک کند که "معنای ایران برای جهان" یعنی "وجه نیاز جهان به ما" که "بقای ما در جهان" را تضمین می‌کند، دائما در حال تغییر است؛ این معنا هم یافتنی است و هم البته ساختنی است.
undefined پ.ن: این‌ها را در تاریخ ۳ تیر ۱۴۰۳، با عنوان "چرا به جلیلی رای خواهم داد"، در همین کانال نوشته بودم! ربطش به این روزها توضیح اضافی لازم ندارد. فقط اینکه: فراتر از آن ظرف و آن مورد، ملاحظه‌اش کنید. رجال و ساختارهای ما، اصلا برای این حد از پیچیدگی که این روزها شاهدش هستیم، آمادگی نداشته و ندارند.مع‌الاسف‌‌..

۲۰:۵۵

#بازنشر
undefined بی‌روایت‌ها
undefinedاز جناب خضر (ع) تقاضا کرد که تعلیم او را بر عهده بگیرد. خضر (ع) آب پاکی را بر دستان او ریخت؛ مگر تو می‌توانی کنار من تاب بیاوری؟! و ادامه داد: وَكَیۡفَ تَصۡبِرُ عَلَىٰ مَا لَمۡ تُحِطۡ بِهِ خُبۡرا؟ می‌دانی به چه آزمایش خواهی شد؟ ابتلاء تو صبر نیست، صبرِ در بی‌خبری است، صبر درحالی‌که هیچ روایتی از اتفاقات شگفتی که رخ می‌دهد، نداری.
undefinedچرا آدمی به خرافه پناه می‌برد؟ مثلا چرا تمایل دارد بپذیرد که بین عبور از زیر نردبان و بدشانسی در طول روز، ربطی هست؟ برایش چه سودی دارد که باور کند قرار است امروزش خراب شود؟ گویا در پس این رفتارهای ظاهرا غیر عقلائی، منطق قدرتمند ناخودآگاهی وجود دارد؛ تلاش برای قاعده‌مند دیدن اتفاقات زندگی، البته در کلیشه‌هایی ساده. زیستن در جهان پیش‌بینی‌ناپذیر به شدت ترسناک است. خرافه، جهان را روایت می‌کند و این ترس را از بین می‌برد. خرافه به تو می‌گوید بدشانسی نتیجه عبور از زیر نردبان است، پس اگر از زیر نردبان رد نشدی، خیالت راحت باشد؛ هزینه‌اش این است که امروز را به استرس می‌گذرانی ولی روزهای دیگر برایت سفید می‌شوند.
undefinedفضانوردها را دیده‌اید که برای تعمیرات ایستگاه فضایی از داخل محفظه آن خارج می‌شوند؟ تنها نخ اتصال آنها به ایستگاه، کابلی است که به آن بند ناف (umbilical cable) می‌گویند. اگر این کابل قطع شود، فضانورد در جهانی بی‌انتها معلق می‌شود. روایت از اکنون، همین کابل بندنافی است که تو را به جهان پیرامونت پیوند می‌زند. روایت از اکنون، از نان شب هم واجب‌تر است.
undefinedاینها را گفتم تا بگویم هیچ بحرانی به قدر بی‌روایتی، مهلک نیست. انسانِ بی‌روایت، معلّق و گیج است، تاب‌آوری و صبرش را از دست می‌دهد و به هر خرافه‌ای چنگ می‌زند تا از این بحران خارج شود. بگذارید اینگونه بگویم: بی‌روایتی ترسناک‌تر از یک روایتِ ترسناک است.
undefinedاین را هم اضافه کنم که اساسا هیچ توصیفی، "توصیف" صرف نیست و حتما در دل خود "تجویز" هم به همراه دارد. روایت اکنون نه فقط روایت اکنون که علاوه بر آن، بیان مسیر اصلاح امروز است. هر صورت‌بندی از مساله، صورت‌بندی از راه‌حل نیز هست‌. بنابراین بی‌روایتی، متضمن بی‌عملی است و جامعه بی‌روایت، جامعه‌ای منفعل است..
@dinrasaneh
پ.ن: بخشی از نوشته‌ای در کانال مربوط به ۱۱ مهر ۱۳۹۹. مسائل کماکان همان است و حرف‌هایی که به ذهن می‌رسد، نیز همان..

۲۱:۰۶

بازارسال شده از مرور مدیا
thumnail
undefined هیاهوی دمشق
undefined هیاهوی دمشق مستندی نیمه‌بلند، محصولی از استودیو روانو است که به حوادث پس از سال 2011 در سوریه می‌پردازد. تماشای این مستند که در سال 1401 از شبکه افق سیما پخش شد، در این روزها خالی از لطف نیست.
undefined لینک آپارات : https://www.aparat.com/v/e02v9qx لینک تلوبیون : https://telewebion.com/episode/0x53f28e2

undefined زمان‌نگاشت (timestamp) مستند هیاهوی دمشق:آغاز بحران سوریه 00:52بازیگران جنگ داخلی سوریه 01:26تایم‌لاین بحران سوریه 01:49نقش آمریکا و غرب در سوریه 03:06صحبت‌های وستلی کلارک 04:22اسناد مهم افشا شده در مورد بحران سوریه 06:34اسناد ایمیل هیلاری کلینتون (ویکی‌لیکس) 08:22ایده معارضان خوب 08:48کمک‌های بشردوستانه 12:06کلاه‌سفیدها 14:00مداخله غیرمستقیم غرب 16:57پیامدهای بحران سوریه 17:36آیا مردم سوریه برای غرب مهم هستند؟ 19:18
@morormedia

۱۱:۰۲