عکس پروفایل دین و رسانهد

دین و رسانه

۷۶۳عضو
عکس پروفایل دین و رسانهد
۷۶۳ عضو

دین و رسانه

یادداشت‌های شخصی علیرضا قربانیطلبه و مدرس حوزهپژوهشگر دین، فرهنگ و رسانه
بازنشر مطالب کانال "دین و رسانه" با ذکر ماخذ و نام نویسنده بلامانع است.
@arghorbani

۱ آبان ۱۴۰۲

thumnail

۷:۰۵

جستار برای نشریه ارغوان نامه_علیرضا قربانی.pdf

۱۷۸.۳۲ کیلوبایت

هوش مصنوعی و چهار دغدغه دربارۀ انسان‌بودن

۷:۲۰

۲ آبان ۱۴۰۲

دین و رسانه
undefined مطالعه متن کامل یادداشت " فضای مجازی و توسعه تکثر فرهنگی؛ تاثیر و مطلوبیت " در: https://farhangesadid.com/fa/news/8504/فضای-مجازی-و-توسعۀ-تکثّر-فرهنگی-تأثیر-و-مطلوبیت
یکی از مسائل آن یادداشت، طرح نگاهی متفاوت در نسبت "ملت" با تکثرهای ذیل آن بود. همین نگاه را می‌توان در نسبت بین "امت" با تکثرهای ذیلش نیز داشت؟ حوادث این روزها، چه حماسه و چه غم و دردش، مسئله امت را در ذهن انسان پررنگ‌تر می‌کند و به گمان من یک مسئله مهم در مورد امت، تبیینی است که از پدیده تکثر ذیل آن داریم. دوباره به خود تلنگر می‌زنم که وسط معرکه جای این حرف‌ها نیست و دوباره به خودم پاسخ می‌دهم که اتفاقا در حوادث مهم، فرصت‌های مهمی برای اندیشیدن است..این بخش از آن یادداشت را با همین نگاه بخوانید:
《نگاه معمول به هویت و فرهنگ ملی، نگاه تمرکزگرا است که فرهنگ و هویت ملی را صرفاً عناصر مشترک فرهنگی بین همۀ افراد یک ملت می‌داند و تلاش می‌کند نوعی وفاق فرهنگی را صرفاً حول «مشترکات» تعریف نماید. در این نگاه، «تمایزات» عناصری زائد و حتی مانع شکل‌گیری هویت جمعی هستند و لذا کنار گذاشته می‌شوند. این نگاه علی‌رغم ظاهر فریبنده‌اش نه‌تنها در خدمت انسجام ملی نیست، بلکه آن را تضعیف می‌کند. به عنوان مثال، شخصیت شهید حاج قاسم سلیمانی را تصور کنید که به تعبیر دقیق رهبر انقلاب، ملّی‌ترین و اُمّتی‌ترین چهرۀ کشور بوده و هستند. ارتباط قلبی بخشی از ملت ایران با حاج قاسم ممکن است متمرکز بر جهات دفاع از وطن در ایشان باشد، ارتباط قلبی بخش دیگری متمرکز بر ابعاد انسانی ایشان باشد، بخش دیگری متمرکز بر جهات شیعی و به همین ترتیب ده‌ها نخ اتصال را بتوان شناسایی کرد. اگر در مقام معرفی این شخصیت عظیم بخواهیم فقط بر مشترکاتِ بین همۀ مردم تکیه کنیم و ابعادی از آن را که لزوماً همۀ مردم با آن نسبت ندارند، کنار بگذاریم، گویا یک مجسمۀ هنری بسیار ظریف را از جهات مختلف بی‌رحمانه برش زده‌ایم تا به یک شکل یک‌دست برسیم؛ به این ترتیب ظرایف و وجوه مختلف آن را به مسلخ برده‌ایم و ده‌ها و صد‌ها نخ اتصال مخاطب با آن را بریده‌ایم.
نگاه دومی که می‌توان به هویت و فرهنگ ملی داشت، نگاه شبکه‌ای است. در این نگاه علاوه بر عناصر مشترک، به عناصر غیرمشترک نیز توجه می‌شود و نوعی انسجام و نظم غیرمتمرکز و شبکه‌ای نیز مورد لحاظ قرار می‌گیرد. این رویکرد را می‌توان با الهام از «مدل توزیعیِ طرحوارۀ فرهنگی» که در دانش زبان‌شناسی فرهنگی از سوی فرزاد شریفیان (استاد فقید دانشگاه موناش استرالیا) معرفی شده و تا حدی متأثّر از نظریۀ شباهت خانوادگی ویتگنشتاین است، توضیح داد. بر اساس این مدل، ذهن‌هایی که شبکۀ فرهنگی را تشکیل می‌دهند، به طور یکسان دربردارندۀ همۀ عناصر یک طرح‌واره (مثلاً طرحواره‌ای مرکّب از عناصر الف، ب، ج، د، هـ) نیستند و نیز هر ذهن همۀ عناصر یک طرح‌واره را در بر نمی‌گیرد، بلکه ذهن هر فرد مثلاً سه عنصر از این پنج عنصر (با جای‌گشت‌های مختلف) را در بر دارد. به این ترتیب، طرحوارۀ فرهنگی نه به عنوان یک ویژگی فردی، بلکه به عنوان یک ویژگی در سطح گروهی به تصویر کشیده شده است. این مدل نشان می‌دهد که دانش موجود در این طرحواره‌ها در سراسر شبکه‌ای از ذهن‌های اعضای گروه توزیع شده است.
حال اگر در مدل مذکور، به جای افراد، قومیت‌ها را جایگزین کنیم و به جای طرحواره، هویت و فرهنگ ملی را قرار دهیم، نسبت بین هویت و فرهنگ قومی-محلی و هویت و فرهنگ ملی در مسئلۀ حاضر تبیین می‌شود. این رویکرد نشان می‌دهد مسئله فرهنگ، هویت و انسجام ملی صرفاً در استعارۀ طناب واحدی که همۀ افراد در اتصال کامل یا ناقص با آن قرار گرفته‌اند، خلاصه نمی‌شود، بلکه مجموعه‌ای از تعداد بی‌شمار نخ‌های متصل به هم نیز پشتیبان انسجام و نظم شبکه هستند.》

۱۸:۳۵

۳ آبان ۱۴۰۲

thumnail
undefined درباره‌ی این لحظه..
undefined️این آیه شریفه در سوره حشر (که ماجرای یهود بنی‌نضیر و منافقان هم‌پیمانشان در این سوره بیان شده) را بارها و بارها خوانده بودم اما وقتی آیه را بر تابلوی اتاق ملاقات سید دیدم، نکته‌ تازه‌ای به ذهنم متبادر شد. بعد با خودم فکر کردم چرا تا به حال به این نکته بدیهی که دلالت صریح آیه است، چنین التفاتی نداشتم؟
undefined️"لا يُقَاتِلُونَكُمْ جَمِيعًا إِلَّا فِي قُرًى مُحَصَّنَةٍ أَوْ مِنْ وَرَاءِ جُدُرٍ" (حشر/۱۴) همه آنان [به صورت متحد و یک پارچه] با شما نمی‌جنگند مگر در آبادی‌هایی که دارای حصار و قلعه و دژ هستند، یا از پشت دیوارها. فاعل این جمله حسب برداشت المیزان، هم منافقان و هم یهود بنی‌نضیر هستند. الگوی پیکار آن‌ها این است که یک محدوده امنی دارند و از داخل آن محدوده با شما می‌جنگند. یک حصن و دیواری که از آن پشت با شما می‌جنگند. آیه با اسلوب "لا‌..‌الا" دال بر "حصر" است؛ یعنی الگوی جنگشان فقط و فقط همین است و لاغیر‌. به هیچ عنوان جور دیگری نمی‌توانند بجنگند. مفهومش این است که اگر حصن و جدار را از آن‌ها بگیری، جنگ دقیقا در همین لحظه تمام می‌شود و مضمحل می‌شوند. این را تا همین‌جا داشته باشید.
undefined️دیوار دور غزه را ببینید. تعبیر بهترش این است که دیوار دور سرزمین‌های اشغالی است؛ دور خودشان را دیوار کشیده‌اند، نه دور فلسطینی‌ها را. ساختار این اَبَردیوار و موانع و استحکامات دورش حیرت‌آور است‌. حصن و جدار به همین محدود نمی‌شود. حتی برای بالای سرش که از ساخت سازه‌ای عینی عاجز شده، سازه‌ای ذهنی برساخت کرده و نامش را "گنبد" آهنی گذاشته است. سامانه پدافند موشکی می‌تواند هزار اسم داشته باشد، مبتنی بر هزار استعاره‌. استعاره‌ها چه خودآگاه انتخاب شده باشند و چه ناخودآگاه، دلالت‌هایی بر ذهنیت‌های یک ملت و دولت دارند. می‌خواهد حس کند در حصن است.
undefined️لحظه تاریخی سقوط، دقیقا در نقطه ترک خوردن دیوار و بی‌حیثیت شدن گنبد، آغاز می‌شود. کار درخشان آن موتوری‌ها از پایین و آن پاراگلایدری‌ها و موشک‌ها از بالا در آن پانزدهم مهر تاریخی همین بود‌ که همزمان دیوار و سقف را در ذهن و عین شکستند.دیوار و گنبد که سقوط کند، کار تمام است. بقیه‌اش مقداری تشریفات و کاغذبازی اداری است!
پی‌نوشت: این‌ها را که می‌نوشتم یاد این حکمت نهج‌البلاغه در مورد اولیاءالله افتادم. آنجا که امیرالمومنین (علیه‌السلام) در وصفشان می‌فرماید: بِهِمْ عُلِمَ الْكِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا. قرآن به آنان دانسته شد و آنان به قرآن دانستند. این آیه که به زیبایی بر تابلو حک شده، در فضای جهاد مجاهدان فلسطینی، بالای آن ماکت زیبا، بین تصویر امام و آقا، در اتاق ملاقات سید و نمایندگان مقاومت، جور دیگری خودش را نشان نمی‌دهد به ما؟

۱۹:۰۰

thumnail

۱۹:۰۰

thumnail

۱۹:۰۰

thumnail

۱۹:۰۰

۸ آبان ۱۴۰۲

undefined تاملاتی به بهانه غزهundefinedعلیرضا قربانی
undefined️یکی از مهم‌ترین منظرها در بررسی یک نظریه، فهم کلان‌روایت‌های حاکم بر آن است. شباهت و تفاوت نظریه‌ها را باید در این سطح جستجو کرد. به‌عنوان مثال، برخی اندیشمندان معتقدند که مارکسیسم علیرغم ظاهر مذهب‌ستیزانه‌اش، به‌شدت مبتنی بر کلان‌روایتی دینی و به‌ویژه مسیحی است؛ بشر در بهشتی زندگی می‌کرده (کمون اولیه)، گناه اول از او صادر می‌شود (گناه تقسیم کار)، از آن بهشت اخراج شده و به زمین (وضعیت برده‌داری، فئودالیسم، سرمایه‌داری) تبعید می‌شود و در سرنوشتی محتوم با قیام حق علیه باطل به بهشت (کمون ثانویه- جامعه سوسیالیستی) باز می‌گردد.
undefined️با این مقدمه، نگاهی به انبوه نظریاتی بیندازیم‌ که درصدد توضیح علل عقب‌ماندگی کشورهای جنوب جهانی تولید شده‌اند؛ به طور مشخص متفکرانی که در مورد ایران چنین تلاش نظری‌ای را انجام داده‌اند. به‌عنوان نمونه، لشکربلوکی در کتاب استراتژی توسعه ایران، علل عقب‌ماندگی ایران را از منظر ۱۰ روشنفکر ایرانی بررسی کرده است. بسیاری از این نظریات در این نکته مشترکند که مسئله را به "درون" ارجاع می‌دهند و راه‌حل را نیز بالتبع در همان جستجو می‌کنند. این کلان‌روایت در عنوان کتاب زیباکلام "ما چگونه ما شدیم؟" با تیتر فرعی "ریشه‌یابی علل عقب‌ماندگی در ایران" به خوبی هویدا است. این نظریات در اینکه چه چیز "ما" مشکل دارد‌، با یکدیگر تفاوت دارند، اما در اینکه بالاخره مشکل در خود "ما" است، هم‌نظرند.
undefined️کلان‌روایت نظریه "استضعاف"‌ دقیقا در نقطه مقابل همین نگاه است. ما ضعیف نیستیم، ما را ضعیف نگه داشته‌اند.استضعاف در آموز‌های دینی به حیطه اقتصاد و سیاست محدود نمی‌شود، بلکه به حوزه‌های فرهنگ و دین نیز بسط می‌یابد و برای توضیح علت فقر فرهنگی و ضعف ایمان برخی جوامع، به استضعاف فکری آن‌ها ارجاع داده می‌شود. نظریه استضعاف به ما می‌گوید که بدون حذف ظالم که عامل محروم‌شدن اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی توست، نمی‌شود از وضعیت محرومیت خارج شد. آن‌که با کلیدواژه "عقب‌ماندگی"، نسبت جنوب و شمال جهانی را در مسابقه توضیح می‌دهد، این حقیقت را می‌پوشاند که شمالی‌ها رسما تمام هست و نیست و زمین دو "قاره" (آمریکای شمالی و استرالیا) را بلعیدند‌، رسما ده‌ها کشور را مستعمره کردند و این کار هنوز هم ادامه دارد که یک نمونه‌اش همین رژیم صهیونیستی است.مفهوم "عقب‌ماندگی" تو را مقصر می‌داند و مشکل را به عناصر فرهنگی، تاریخی یا اقلیمی تو ارجاع می‌دهد و نهایتا تو باید خود را اصلاح کنی و به ظالم کاری نداشته باشی. حقیقت این است که تو عقب نمانده‌ای، اصلا مسابقه‌ای در کار نیست، او دست و پای تو را بسته و خودش دارد می‌دود و می‌چاپد.
undefined️همه آنچه گفتم مقدمه این بند بود. پروژه‌ای که رهبر عزیزمان در این سال‌ها پیش برده و نظم منطقه را بازطراحی کرده، بیش از آنکه طرحی نظامی-امنیتی باشد، طرحی در لایه ذهنیت جوامع است. ساخت و معماری یک گفتمان‌، طرحی عظیم‌تر از یک طرح نظامی-امنیتی است و او این هر دو را با هم پیش برده است. این‌ها را از زبان کسی بشنوید که سر و کارش با فرهنگ است. طراحی یک گفتمان و تثبیتش در اذهان کاری بسیار پیچیده است؛ اینکه چطور دال‌های اصلی و فرعی را کنار هم در یک زنجیره هم‌ارزی بچینی و بعد چطور این مفاهیم را در ساختمانی از آجرهای واژه نگاشت کنی و بعد چطور ذهن و احساس مخاطبان مختلف را به آن پیوند بزنی.در کنار آن طراحی نظامی و امنیتی، پروژه زیربنایی‌تر رهبر انقلاب طراحی گفتمان مقاومت بوده است؛ گفتمانی مبتنی بر ایده توصیفی استضعاف (ما را ضعیف نگه‌ داشته‌اند)، در تلفیق با ایده تجویزی جهاد (باید این وضعیت را به هم بزنیم). گفتمانی که بر پایه‌های دینی عمیق شکل گرفته، اما به لحاظ ظرفیت مفهومی می‌تواند حتی چپ‌های آمریکای لاتین را هم زیر بال و پر خود بگیرد‌. سربسته بگویم، حتی آن مسلمانی که حاضر نیست ذیل گفتمان اسلامی با ما سر یک میز بنشیند - چون در چارچوب آن گفتمان، سیادت را از آنِ دیگری‌هایی می‌داند- حاضر است در چارچوب این گفتمان با ما تعامل کند. لطافت این طراحی در آن است که گفتمان مقاومت، رقیب گفتمان شیعی و اسلامی نیست، بلکه در دامنه آن‌ها و حتی زمینه‌ساز برای آن‌هاست.
undefined️طراحی گفتمان مقاومت، با این حد از عمق دینی و فراگیری جمعیتی، پروژه بزرگ رهبر انقلاب در این سال‌ها بوده که کمتر به آن التفات داشته‌ایم. این روزها هرچند از غم غزه می‌سوزیم، اما به حماسه آن نیز می‌بالیم و افتخار می‌کنیم. و این افتخار در کنار تلاش‌های مجاهدان مقاومت، مرهون زحمات معمار گفتمان و میدان مقاومت است..@dinrasaneh

۱۲:۱۴

۱۳ آبان ۱۴۰۲

thumnail
قسمتی از استارت‌هییر الجزیره را می‌دیدم. آن اواخر ویدئو از تحلیل‌گر مسنّی سوال شد: امکان دارد اسرائیل بتواند حماس را از بین ببرد؟ پاسخ داد: "حماس یک ایده است؛ پاسخی ملی،‌مذهبی،‌سیاسی به دهه‌ها اشغال و انقیاد"چقدر دقیق بود. حماس را نه یک موجودیت عینی، بلکه از سنخ معنای تثبیت‌شده در ذهن جامعه فلسطین می‌دانست. حماسی که ما می‌بینیم، بروز و ظهور آن معناست. بروز و ظهور را هم معدوم کنی‌، معنا هست و زایش دائمی دارد. اینها شعر و شاعری نیست، توضیح یک پدیده واقعی است. سطح تحلیل را به‌جای عاملیت‌های خاص افراد، به ذهنیت یک جامعه ارتقا داده.در توضیح چگونگی شکل‌گیری آن معنا، آن را واکنشی توضیح می‌دهد؛ واکنش غیرت دینی و ملی به اشغال و تحقیر. معنایی که به‌تدریج شکل گرفته و در آن ذهنیت فرهنگی تثبیت شده..حماس یک ایده است.

۱۸:۵۲

۲۷ آبان ۱۴۰۲

thumnail
پویشی راه افتاده که در راهپیمایی امروز، مثل بچه‌های غزه، روی دست‌های بچه‌هایمان اسامی‌شان را بنویسیم. در گروهی دیدم از کانال یک مادر مطلبی گذاشته بودند که: خودم متن این پویش را برای دوستانم فرستادم ولی وقتی به این فکر کردم که روی دست‌های کودکم اسمش را بنویسم که معنای نمادینش این است که زیر آوارها که پیدا شد، هویتش معلوم باشد...نوشته بود به معنای نمادینش که فکر کردم بغضم گرفت، لحظه‌ای نتوانستم به نبودنش، به آوار، به انفجار، به تلی خاک، حتی به خاکی‌شدن گیسوانش فکر کنم.راست می‌گفت. من هم خط اول پویش را که خواندم همین‌طور شدم. وقتی غم غزه از محدوده "دیگریِ دور" به محدوده "منِ نزدیک" قدمی نزدیک می‌شود، تازه می‌فهمی چه اقیانوسی است این غم و چه دست‌کم گرفته‌ایمش.یاد قیصر افتادم:حتی خیال نای اسماعیل خود راهمسایه با تصویری از خنجر نکردیم

۶:۲۳

۱۳ آذر ۱۴۰۲

شیشه‌ای که تمیز شد
undefined️دیروز حوالی میدان تیموری پشت چراغ قرمز بودم، ردیف سوم، چهارم ماشین‌ها. عجله داشتم و جلسه‌ام دیر شده بود. خانم جوانی انگار داشت آدامسی، چیزی می‌فروخت و از این ماشین به آن ماشین می‌رفت. به ردیف بعدی که رسید دیدم از این‌هاست که با تیغه شیشه‌ پاک‌کن و اسپری شیشه تمیز می‌کند و پولی می‌گیرد. سر و وضعش فقیرانه نبود، ظاهر مرتبی داشت و تظاهر به مسکینی نمی‌کرد. حجابش هم نصفه‌نیمه بود. دوست داشتم چراغ زودتر سبز شود. پول نقد همراهم نبود و راستش تجربه خوبی هم از این ماجرا نداشتم؛ کاری که نمی‌خواهی به‌زور انجام می‌دهند، بعد پولش را بدهی حس بدی داری که فارغ از مبلغ، چطور سرت کلاه گذاشت و پولش را هم که ندهی ولو شرعا مدیون نیستی، ولی در ذهنت حس بدهکاری داری و معمولا بعدش یک درشتی هم نثارت می‌کنند.
undefined️دوست داشتم چراغ زودتر سبز شود، اما رسید کنار پنجره ماشینم. شروع کرد به تمیز کردن شیشه. گفتم: "ممنونم، زحمت نکشید، هیچ پول نقدی همراهم ندارم." با لبخند گفت: "سلام عمو [یک چیزی شبیه حاج‌آقا گفتن بقیه، نه به لحاظ سن و سال]، اشکالی نداره، به‌جاش برای فرج امام زمان (عج) صلوات بفرستید." شروع کردم به گشتن کیف لپ‌تاپم که شاید در سوراخ‌سنبه‌هایش اسکناسی پیدا کنم یا لااقل معلوم بشود که با لباس طلبگی سر نمی‌دوانمش و واقعا پول نقد همراهم نیست. گفتم: "دست شما درد نکنه، ولی شرمنده میشم، هیچ پول نقدی همراهم نیست." انگار حس کرد معذب شدم، گفت: "عمو! فکر نکنید این رو فقط به شما میگم‌ها. به همه میگم اگه پول ندارید هیچ اشکالی نداره، فقط برای فرج امام زمان صلوات بفرستید." بهت درونی و تشکر زبانی‌ام تمام نشده بود که کارش تمام شد و رفت سراغ ماشین بعدی..
undefined️آن چراغ قرمز حوالی میدان تیموری خانه‌ی پرش چند ثانیه است؟ نمی‌دانم، ۶۰ ثانیه، ۱۰۰ ثانیه. کل این منبری که پشت آن چراغ قرمز پایش نشستم، با مقدمه و موخره‌اش، شاید چهل ثانیه هم نبود. شاید برای شما چیز مهمی نباشد و بگویید حالا یک روغن ریخته‌ای را نذر امامزاده کرده. شاید حق با شما باشد، همین را بخواهی یک مستند صد ثانیه‌ای کنی و در مسابقه شرکتش بدهی، هیچ جایزه‌ای نمی‌برد. راستش فکر می‌کنم درس‌هایی که خدا به آدم می‌دهد، خیلی جنبه شخصی دارد. آن سناریو، آن میزانسن، حال و هوای درونی مخاطبش که مثلا من باشم در آن روز شلوغ، اینکه هر بازیگر چطور دارد نقشش را ایفا می‌کند و خیلی چیزهای دیگر، نهایتا چقدرش در این چند پاراگراف قابل انتقال است؟ نهایتا خیلی که بلد باشم بتوانم قدری از چیزی که فهمیدم و حسی که داشتم را به زبان قاصرم بگویم؛ اینکه فهمیدم یک آدم چقدر می‌تواند بزرگ باشد که به‌جای اینکه مثل برخی هم‌صنف‌هایش در آن فرصت محدود پشت چراغ قرمز، از نوع ماشین و روانشناسی راننده بفهمد کوپن وقتش را پای کدامیک بگذارد و احتمال نقد شدن کدام سرمایه‌گذاری‌اش بیشتر است، کمی رندوم‌تر می‌چرخد تا صلواتی هم برای هدیه‌دادن به امامش دشت کند. و چقدر این منبر سی‌ثانیه‌ای برای ما که درگیر طرح جامع فلان و تحلیل بهمان و عدد و مفهوم شده‌ایم و از معنای زندگی فاصله‌ گرفته‌ایم، لازم است. الان که دوباره فیلم را در ذهنم مرور می‌کنم، می‌بینم چه وجوه استعاری جالبی دارد؛ پاک کردن شیشه، یعنی درست‌تر ببین؟
undefined️چراغ سبز شد. عمق منبر، جا خوردنم، فرصت کم و صف ماشین‌های پشت سر اجازه نداد تشکر کنم و بگویم چقدر کارش تحسین‌برانگیز بود و چه روح بزرگی دارد. کمترین کار این بود که اینها را بنویسم تا لااقل خودم یادم بماند که زندگی همین چیزهاست و گاهی بلندترین معانی در روزمره‌ترین و دم‌دستی‌ترین اتفاقات پنهان شده..

۵:۳۶

۲۴ آذر ۱۴۰۲

undefined آزادسازی فلسطین پروژه کیست؟ undefined علیرضا قربانی
undefined️مدت‌هاست که به این پرسش فکر می‌کنم و سعی می‌کنم کمی در این مورد بپرسم و بخوانم. پاسخ به این پرسش، بیش از همه منوط به این است که پروژه فلسطین را چه‌طور معنا کنیم و در سطحی ریشه‌ای‌تر: اسرائیل را چطور مفهوم‌پردازی کنیم؛ یک موجودیت نظامی یا اقتصادی یا سیاسی یا فرهنگی؟ و بعد هریک از این نخ‌ها را تا کجای جغرافیایی و تاریخی بکشیم.تحلیل‌ها و حرف‌ها را که می‌شنوم یک پروفایل برای هرکدامشان درست می‌کنم که مثلا توصیفشان از "اسرائیل نظامی" چیست و نخ‌هایش را تا کجا می‌کشند و بعد، هدم این موجودیت کار کیست؟ یعنی پیشانی‌اش و عقبه‌اش کیانند؟ پروژه‌ای فلسطینی‌ (غزه‌ای و کرانه‌ای) است یا پروژه کل محور مقاومت است و پرسش‌هایی از این دست. همین‌ها را در مورد "اسرائیل سیاسی" به‌مثابه موجودیتی سیاسی که نخ‌هایش در موجودیت غرب امروز و البته تاریخی دیرپا بافته شده است و اسرائیل فرهنگی و اقتصادی و غیره هم می‌توان پرسید.هر توصیفی که از اسرائیل داشته باشیم، تا حد زیادی تکلیف ماهیت پروژه هدمش را هم روشن می‌کند.
undefined️این روزها که شلوار سه‌خطی‌های پیاده حیثیت مرکاوا سوارهای "اسرائیل‌ نظامی" را به سخره گرفته‌اند و تا حدی پرده‌ مولفه نظامی از پیش چشم تحلیلی‌مان کنار رفته، تازه می‌فهمیم که علت سرپا ماندن اسرائیل فقط قدرت نظامی خود و حامیانش نیست و ستون‌های دیگری هم زیر این بنای شوم قرار گرفته‌اند و این سرطان ابعاد دیگری از بدن جامعه انسانی را نیز درگیر کرده است.وقتی می‌خواهید یک موجودیت جعلی سرطانی را در پیکر دنیا ایمپلنت کنید، باید پیچ‌هایش را هم در پیکر نظامی، هم پیکر اقتصادی، هم پیکر سیاسی و هم پیکر فرهنگی و اجتماعی بکارید.
undefined️مولفه‌های سخت‌تر و عینی‌ترش را راحت‌تر می‌شود نشان داد، مثلا مولفه اقتصادی؛ اینکه ترکیه پنجمین شریک تجاری اسرائیل است یا اینکه ۶۰درصد نفت خام وارداتی‌اش را مهمان دو کشور اسلامی آذربایجان و قزاقستان است. اما نشان دادن مولفه‌های نرم‌تر کمی دشوارتر است؛ دست‌کم تا پیش از طوفان‌الاقصی چنین بود. بازجویی آن سه رییس دانشگاه در آمریکا، بهره‌گیری از برچسب یهودستیزی (Antisemitism) برای خاموش کردن صدای مخالف، دیکتاتوری الگوریتمی در شبکه‌های اجتماعی و اتفاقاتی از این دست، تا حدی به ما نشان می‌دهد که چطور "اسرائیل فرهنگی" را به پیکره جهان پیچ کرده‌اند. اما سطحی بنیادین‌تر هم وجود دارد، اگر نخ‌های اسرائیل را قدری بیشتر دنبال کنیم و آن را امتداد مراحل قبلی استعمار بدانیم. همان اندیشه‌هایی که استعمار را حدوثا و بقائا پشتیبانی می‌کرد و رسما حتی سبب بلعیده شدن اسرائیل‌گون دو قاره آمریکای شمالی و استرالیا شد، همان اندیشه‌ها پایه‌ی اسرائیل فرهنگی است. آن بنیانِ نظریِ پایه‌ایِ تمدنی که خود را به‌مثابه "بشر بیشینه‌خواه" و دیگری را به‌مثابه "وحشی باقی‌مانده" تصویر می‌کند و به تطابق و سازگار شدن برده با افکار و خواسته‌های ارباب فرا می‌خواند(*)، را می‌گویم. و نیز آن روحیه انفعال‌گرا و پرهیزمدار در جوامع هدف که بقاء این ظلم را تضمین می‌کند.
undefined️به پرسش اول برگردیم. آزادسازی فلسطین پروژه کیست؟ وقتی اسرائیل را در مقام تحلیل، پروژه‌ای ترکیبی دیدیم، این پرسش را جور دیگری باید پاسخ بدهیم. آن وقت شاید آن جوان آمریکایی که به‌قدر وسع اکانت تیک‌تاکی‌اش می‌کوشد، جزئی از پروژه باشد. حتی تکلیف به‌ظاهر آن‌طرفی‌ها هم متفاوت می‌شود. اسرائیل نظامی را باید نابود کرد، اما مبتلایان به اسرائیل فرهنگی را باید نجات داد‌! آن‌وقت شاید باید لسانی پیدا کنیم برای صحبت با دنیا و حتی با بعضی هم‌وطنان خودمان. آن‌وقت شاید به این بیندیشیم که مهم است رسانه‌هایی در مقیاس جهانی داشته باشیم. این پروژه دیگر فلسطینی محض نیست، پر تکلیفش به ما هم انگار می‌گیرد..
(*) مفاهیم فوق از کتاب هم‌شناسی فرهنگی (آقایان غمامی و اسلامی‌تنها) وام گرفته شده است.@dinrasaneh

۱۲:۵۰

۳ دی ۱۴۰۲

بازارسال شده از اندیشکده حکمرانی شریف
thumnail
#یادداشت
undefined نخستین سند بین‌المللی حکمرانی فرهنگی پلتفرم‌های دیجیتال در ماه نوامبر منتشر شد؛سند یونسکو درباره حکمرانی پلتفرم‌ها چه می‌گوید؟
undefined علیرضا قربانیمشاور گروه حکمرانی دیجیتال اندیشکده حکمرانی شریفهم‌بنیانگذار و مدیر اندیشکده مسیر

undefined سیر عملکرد یونسکو در مسئله حکمرانی اینترنت؛ از ورود جدی در سال ۲۰۱۵ تا انتشار دستورالعمل حکمرانی پلتفرم‌های دیجیتال در سال ۲۰۲۳
undefined علل اهمیت ورود یونسکو به مسئله حکمرانی پلتفرم‌های دیجیتال؛ وجهه نسبتا مناسب یونسکو و قدرت نرم قابل ملاحظه آن
undefined تمایز رویکردی سند یونسکو با سایر اسناد بین‌المللی در حوزه حکمرانی پلتفرم‌های دیجیتال؛ ورود یونسکو از دریچه فرهنگ، اما عاری از پیش‌بینی الزامات اجرایی مشخص
undefined تحلیل سند حکمرانی پلتفرم‌های دیجیتال:- ارزش‌ها و هنجارهای محوری سند- نظام حکمرانی پیشنهادی سند- چارچوب مسئولیت پلتفرم‌ها
undefined شیوه مطلوب مواجهه با سند یونسکو؛ اهمیت راهبردی کنشگری فعال جمهوری اسلامی ایران در فرایند تدوین اسناد بین‌المللی در حوزه حکمرانی دیجیتال و فعال‌سازی ظرفیت دیپلماسی دیجیتال
undefined ادامه یادداشت را در روزنامه فرهیختگان بخوانید
undefined اندیشکده حکمرانی شریف| سایت| | کانال تلگرام | | کانال بله | | اینستاگرام |

۵:۳۷

۴ بهمن ۱۴۰۲

undefined آیا حماس حق داشت برای مردم غزه تصمیم بگیرد؟undefined علیرضا قربانی
undefined️چند وقت پیش داشتم اینفوهای الجزیره از آمار جنگ غزه را مرور می‌کردم. عدد شهدا و خسارات غزه را اینطور معناسازی کرده بود: هر ساعت، ۴۲ بمب، ۱۵ شهید (شش‌ کودک)، ۳۵ مجروح و ۱۲ ساختمانِ تخریب‌شده. دیده‌بان حقوق‌بشر یورومِد این‌طور به عددها جان داده بود: ماه چهارم جنگ، چهار درصد جمعیت؛ شهید، مجروح یا مفقود.عملیات هفت‌اکتبر به این خسارات می‌ارزید؟ رنجی که آفرید، با رنجی که محتمل است با تسریع در سقوط رژیم کم کند، موازنه می‌کند؟ به‌گمانم پرسش درستی نیست‌؛ نه‌فقط به‌خاطر این‌که پیچیدگی و کثرت مولفه‌ها سبب می‌شود که نتوان پاسخ انضمامی مورد توافقی به این پرسش داد، بل به این علت که پیش از آن باید بپرسیم "چه کسی حق گرفتن این تصمیم را دارد؟" آیا من می‌توانم برای شما تصمیم بگیرم که به‌جای مرگ تدریجی‌ بی‌ثمر، اکنون رنجی انبوه ولی محتمل‌الاثمار را به جان بخرید؟ آیا تصمیم رهبران گروه چند ده‌هزار نفری حماس، اراده جمعیت چند میلیونی غزه را "نمایندگی" می‌کرد؟ منظورم از "نمایندگی" صندوق رای نیست، روشن است دیگر؟
undefined️داشتم افکارسنجی اخیر "مرکز عربی مطالعات و پژوهش‌های سیاستی" قطر را می‌دیدم. یکی از سوالات این بود که به نظر شما مهم‌ترین علت حمله حماس در هفت اکتبر چه بود؟ پاسخ کرانه‌ باختری‌ها جالب (و متفاوت از بقیه جهان عرب بود): دفاع از مسجدالاقصی (۴۵ درصد)، ادامه‌یافتن اشغال فلسطین (۲۴ درصد)، ادامه‌یافتن حصر غزه (۱۶ درصد). چند روز پیش داشتم ویدئوی واشنگتن‌پست از آرزوهای کودکان غزه را می‌دیدم. یکی‌شان با یک حال غریبی می‌گفت: برگشت به مسجد‌الاقصی. به‌مناسبت کارهایمان، این مدت مستندهای دست‌اول زیادی از فلسطین دیدم. همه این‌ها باعث شد ناگهان در ذهنم چراغی روشن شود: نکند مسجدالاقصی برای انسان فلسطینی چیزی شبیه حرم سیدالشهداء(ع) برای ما باشد؟ حرمی که برای دفاع از آن هزینه-فایده نمی‌کنیم، ولو بلغ ما بلغ، پایش جان می‌دهیم. تازه فهمیدم تا پیش از این چقدر ذهنم پوزیتیویستی به ماجرا نگاه می‌کرده است. تو وقتی "انسان فلسطینی" را نمی‌فهمی، چطور می‌توانی بفهمی حماس تصمیم گرفته یا حماس مجری تصمیم روح جمعی ملتش بوده؟ اگر الان کسی زبانم لال به فرض محال، به گوشه‌ای از صحن حرم سیدالشهداء (ع) جسارت کند، اگر جمعی از شیعیان عازم دفاع شوند و رفتن‌شان تبعاتی برای قوم‌شان داشته باشد، بر آن‌ها خرده می‌گیری که چرا از قومت اجازه نگرفتی؟ نه، تصمیم این قوم در قبال این واقعه روشن است، این جمع صرفا مجری تصمیم است. داشتم از ناشناخته‌بودن "انسان فلسطینی" برای خودم می‌گفتم؛ خصوصا آن روح جمعی‌شان. قصه‌ را که از امروز بخوانی، تصمیم را تصمیم حماس می‌دانی. اگر قصه را دست‌کم از ۱۹۴۸ بخوانی‌، می‌بینی این ملت یک سیری را جلو آمده و راه‌هایی را رفته و نتایجی را دیده و یک‌جایی دیگر به این رسیده که نه، نمی‌شود، ولو یک‌درصد امید موفقیت باشد، نه اصلا صفر درصد، باید دل به دریا زد و تمامش کرد. "انسان فلسطینی" دقیقا همین است که گفتم؟ نمی‌دانم. دارم بلندبلند با خودم فکر می‌کنم که اگر این باشد، آن‌وقت تصمیم ملت است دیگر.
undefined️"انسان یمنی" هم همین‌طور. تازه دارم می‌فهمم که چقدر با او هم بیگانه‌ام. صحبت‌های سیدحسن‌نصرالله خطاب به سیدعبدالملک بدرالدین را ببینید. این "انسان یمنی" چطور آدمی است که می‌خواهد همان یک لقمه‌ی نداشته‌اش را هم با فلسطینی‌ها نصف کند.این‌ها را که می‌گویم نه اینکه بخواهم از انسان فلسطینی و یمنی و... قدیس بسازم. مسئله‌ام این است که چقدر معنازدایی‌شده، بافت‌زدایی‌شده، بی‌زمان و بی‌مکان، بی‌سابقه و لاحقه و پا در هوا داریم دنیا و آدم‌ها را فهم می‌کنیم و بعد هم برایشان نسخه می‌پیچیم. شاید لازم باشد اول قصه آدم‌ها و ملت‌ها را خوب بشنویم..https://ble.ir/dinrasaneh

۶:۰۹

۱۰ بهمن ۱۴۰۲

thumnail
یادداشت قبل را ۴ بهمن نوشته بودم. بعدا دیدم که حماس در ۲۱ ژانویه (۱ بهمن) جزوه‌ای‌ به دو زبان عربی و انگلیسی با نام "روایت ما" (Our Narrative) منتشر کرده. مهر و چندجای دیگر بخش‌هایی از آن را ترجمه کرده‌‌اند‌. به عادت وسواس اسنادی، اصل انگلیسی‌اش را پیدا کردم.برایم جالب بود که با این مضمون شروع شده است:"قصه ما را از ۷ اکتبر شروع نکنید. قصه ما را از ۱۰۵ سال قبل بخوانید.."

۷:۵۱

۲ اسفند ۱۴۰۲

#موقتروانو که حدودا دو سال قبل با ایده‌ی رسانه‌گری توضیحی (Explanatory journalism) راه افتاد، با تمرکز بر موضوعات منطقه تلاش می‌‌کند روایتی تحلیلی، غیرشعارزده، متفاوت از رسانه‌های جریان‌اصلی، دقیق و البته تا حد امکان ساده در قالب تولید مستند ارائه دهد. با "هیاهوی دمشق" و "سلاح‌واره رنج" که سال گذشته پخش شدند، آغاز شد و به حوزه‌های دیگری نیز امتداد یافت.مدتی است در کنار آثار تولیدی -که فرایند تولید وقت‌گیری دارد- ویدئوهای زیرنویسی نیز به تولیدات روانو اضافه شده است که در بستر کانال مرورمدیا عرضه می‌شود. به‌ویژه بعد از طوفان‌الاقصی، تمرکز مرورمدیا بر مسئله‌ی فلسطین بیشتر شد. مرورمدیا رسانه‌ی خبری نیست و بیش از متن وقایع، به فرامتن و زمینه‌ی شکل‌گیری رخدادها علاقه‌مند استدعوتتان می‌کنم به دیدن ویدئوهای مرور. به‌گمانم یک دور دیدن ویدئوهایی که این مدت با وسواس زیادی انتخاب و کار شده، می‌تواند فلسطین و اسرائیل متفاوتی در ذهنتان بیافریند.‌.

۲۱:۰۸

بازارسال شده از مرور
thumnail
undefined حافظان قرآن در غزه
undefined زخم‌هایی که در این چهار ماه بر پیکر غزه نشسته بی‌شمار است، اما غزه هنوز به زانو در نیامده است. سرّ این مقاومت را باید در پیوند غزه با قرآن جُست.این ویدئو مربوط به حدودا ۲ ماه قبل از روز عملیات طوفان‌الاقصی است و محفل قرآنی جالبی را در غزه روایت می‌کند؛ جایی که بیش از هزار حافظ قرار است کل قرآن را در یک جلسه‌ی پیوسته از حفظ بخوانند و تحویل دهند..@morormedia

۲۱:۰۸

۲۶ فروردین

Default Gift Icon

پاکت هدیه

عکس پروفایل دین و رسانهد

دین و رسانه

به شکرانه‌ی "تنبیه رژیم خبیث صهیونیستی"#وعده_صادق
thumnail
undefined دونقطه..
undefined️دونقطه را دوست دارم؛ یک چیزی است بین گفتن و نگفتن. نقطه نیست که پایان کلام باشد، سه‌نقطه نیست که مسئولیت ادامه‌دادن را به عهده بگیری، یک چیزی است بین این دو در گرگ‌ومیش گفتن و نگفتن. دارم این پا و آن پا می‌کنم برای نوشتن؛ آرام‌آرام و با فاصله پیش می‌آیم که زبانم نگیرد و بتوانم حرف بزنم. کلمه ندارم، کلمه هم داشته باشم قدرت نظم‌دهی و به‌صف کردنشان را ندارم.
undefined️دیشب برایم شب غریبی بود. انگار می‌کنی گوشه پرده بهشت را بالا زده‌اند و چند دقیقه‌ای فرصت تماشا به تو داده‌اند؛ گوشه‌گوشه‌اش غریب و مبهوت‌کننده. از این نقاشی‌ها که هربار زوم می‌کنی یک صحنه شگفتی درونش می‌بینی. روایت و رسانه می‌تواند توصیفش کند؟ همین یک قلم پهپاد شاهدش را اگر توانستید کما هو حقه به بند روایت بکشید، بقیه‌اش پیشکش. منطق طراحی عملیاتش را که بلد نیستم، ولی از منظر هنری قشنگ‌تر از این می‌شد از پهپاد بازی گرفت؟
undefined️صحنه افتتاحیه از این قشنگ‌تر؟ انبوهی از شاهدها را با آن صدای قارقارکی و پرواز در ارتفاع کم نشان می‌دهی که از نقطه‌نقطه کشور بلند شده‌اند؛ شبیه پیکان‌های کف‌خوابیده‌‌ی داش‌مشتی‌ها که اگزوزش را هم دست‌کاری کرده‌اند. انگار قرار است از پهنه‌ی کل تاریخ ما پابرهنه‌ها را جمع کنند و راهی آن نبرد نهایی شویم. چه لذتی دارد تماشای پهپادهای کف‌خوابیده، چقدر این قرقرشان موسیقی آرامش‌بخشی دارد.
undefined️صدای قرقر پهپادها را در پس‌زمینه داشته باشید. دیشب حس می‌کردی به وسعت یک تاریخ آدم پشت سر هم ایستاده، کلی آدم چوب دوی امدادی را دست‌به‌دست کرده‌اند تا به این نقطه رسیده‌. همین‌طور شهدا پشت‌سرهم در تایملاینی لبخند به لب ایستاده‌اند و دارند آغازِ اتمام پروژه‌شان را نظاره می‌کنند. اینجا تدوین‌گر باید فیلم لبخند حاج‌قاسم و کلی شهدای دیگر را کنار هم با ریتم تند بگذارد. کدام تدوین‌گر می‌تواند یک تاریخ آدم را در چند دقیقه پشت سر هم قطار کند؟
undefined️پهپادها قرقرکنان از بالای سر ما می‌روند. نویسنده و کارگردان چطور باید نشان بدهند که قطره‌قطره سوخت این مسیر هزار و پانصد کیلومتری، حساب و کتاب دارد؟ می‌تواند نشان بدهد که دست‌کم یک قطره‌ سوخت آن پهپاد اشک‌های ننه -مادربزرگ مرحومم- است که تا آخر عمر اخبار فلسطین شبکه خبر هیچ‌وقت برایش عادی نشد؟
undefined️پهپادها که در افق دید غزه‌ای‌ها قرار می‌گیرند، دوربین باید روی صورت خوشحال و پرغرور یک دختربچه غزه‌‌ای برود. یاد فاطمه -دختر شش‌ساله‌ام- می‌افتم. شب عید فطر دور سفره افطار قرار گذاشتیم هرکس یک دعا کند. فاطمه گفت من چند دعا دارم و بعد همه را خرج بچه‌های غزه کرد. پهپاد در این نقطه، در تلاقی دید فاطمه من و آن فاطمه غزه‌ای، شبیه موشک کاغذی‌ای می‌شود که چند متری از حرکتش سهم ضرب‌دست فاطمه ماست.
undefined️پهپادها قرقرکنان می‌روند. نویسنده حواسش بوده که خط زمانی فیلم را با پهپادها بچیند وگرنه با سرعت کروزها و بالستیک‌ها قصه ناگفته تمام می‌شد.
undefined️فیلم دیشب درباره‌ی پهپادها بود‌‌. زیاد بودن این‌ها و کم‌بودن موشک‌ها دلیل نمی‌شود که هنرور بنامیم‌شان؛ آن‌هم با این بازی‌های بی‌نقص. مثلا آن ویدئویی که در پس‌زمینه قدس می‌دیدیم‌شان چقدر شبیه صحنه طواف ابابیل بر بالای کعبه در فیلم پیامبر (ص) مجید مجیدی بود.
undefined️دیشب ناخودآگاه یاد آن صحنه فیلم چ حاتمی‌کیا افتادم که چمران می‌گفت "خمینی عصاش رو بلند کرده" و بعد کار پاوه تمام شد. دیشب آقا عصایش را بلند کرد. تنبیه عصا می‌خواهد دیگر، به شمشیر و تفنگ که هنوز نرسیده. او یک فصل جدیدی برایمان باز کرد، مرحله جدیدی از نبرد حق و باطل. به خواب هم نمی‌دیدیم به این زودی‌ها از مشغولیت به قاذوراتی مثل داعش و امیرهای دیوانه دور و برمان عبور کنیم و به اصل کاری برسیم. انگار هنوز گرمیم و ملتفت داستان نیستیم.
undefined️راستش دیشب آن‌قدر برایم شیرین بود که ادامه قصه برایم چندان مهم نیست. ما آدم‌هایی هستیم که دیشب را درک کردیم. کم چیزی است برای فخرفروشی؟ امشب به فاطمه می‌گفتم بابا راستی دیشب بچه‌های غزه راحت خوابیدند. خیلی خوشحال شد.کارگردان فلاش‌بکی به سفره افطار می‌زند..@dinrasaneh

۲۳:۱۷

۱۶ اردیبهشت

thumnail
undefined مقاله علمی-پژوهشی "تحلیل گفتمان طرح حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی"
نویسندگانعلیرضا قربانی1  عبدالکریم خیامی21 دانشجوی دکتری فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع)2 استادیار دانشکده معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (علیه السلام)
undefined️چکیدهطرح حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی مجلس شورای اسلامی را می‌توان یکی از مهم‌ترین و مناقشه‌برانگیزترین طرح‌های قانونی و اسناد سیاستی در حوزۀ حکمرانی و سیاست‌گذاری فضای مجازی در جمهوری اسلامی ایران دانست. اگرچه این طرح و نسخه‌های پیش و پس از آن تاکنون به سرانجام مشخّصی در مجلس شورای اسلامی دست نیافته است، اما بررسی و تحلیل دقیق آن می‌تواند آموخته‌های سیاستی مهمی برای پژوهشگران و ذی‌ربطان این عرصه داشته باشد. پژوهش حاضر به دنبال آن است که از طریق روش تحلیل گفتمان، این طرح را واکاوی نماید و به گفتمان حاکم بر آن دست یابد. برای نیل به این مقصود از رویکرد تحلیل گفتمان لاکلا و موف، با تکیه بر شیوۀ نوآورانه والتون و بون استفاده شده است. نتایج این پژوهش در قالب ترسیم نقشۀ گفتمانی طرح حمایت از حقوق کاربران و خدمات پایه کاربردی فضای مجازی ارائه شده است. بر این اساس، «حمایت از مردم» دال شناوری است که گفتمان حاکم بر طرح و نیز گفتمانی که به‌مثابه رقیب تعریف می‌کند، بر سر آن در تنازع گفتمانی هستند. دال خالی مردم که در گفتمان حاکم بر طرح با عنوان مردم اخلاق‌گرا حضور دارد، محور اتصال دال‌های مرکزی حاکمیت و فضای مجازی داخلی است و دال‌های مرکزی امنیت، سلامت و استقلال نیز در نسبت با دال فضای مجازی داخلی قرار می‌گیرند.
undefined️لینک دریافت مقاله:https://stpl.ristip.sharif.ir/article_23529.html

۳:۱۷