عکس پروفایل اکرام ایتام و محسنین فولادشهرا

اکرام ایتام و محسنین فولادشهر

۱۵۶عضو
thumnail

۱:۰۳

thumnail

۱۴:۱۲

thumnail
خیرین نوعدوست :با آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما با توجه به پیش رو داشتن هفته کرامت پذیرای کمک ها و نذورات شما برای اطعام ایتام و نیازمندان هستیم قرارگاه ما کمیته امداد فولادشهر۵۲۶۴۳۶۶۴-۰۹۹۲۱۵۷۲۹۹۶

۱:۰۲

بازارسال شده از فرهنگی اداره فولادشهر(کارکنان)
thumnail

۱۷:۴۵

thumnail
حامیان گرامی در طرح هر حامی یک حامی جدید شرکت کنید و با توجه به موقعیت کنونی که فضای جذب حامی در امکان عمومی برای ما مقدور نیست شما برای فرزندان تحت حمایت اکرام ما را یاری رسانید.

۱۱:۰۸

بازارسال شده از فرهنگی اداره فولادشهر
thumnail

۱۶:۴۱

thumnail

۱۲:۴۷

thumnail

۹:۵۸

thumnail

۱۸:۴۹

thumnail
جهت اطلاعات بیشتر با شماره های ۵۲۶۴۳۶۶۴- ۰۹۹۲۱۵۷۲۹۹۶ تماس حاصل فرمایید

۴:۵۰

thumnail
حامیان گرامی عید سعید فطر را به شما همراهان نیازمندان تبریک و تهنیت عرض می کنم

۳:۱۸

بازارسال شده از فرهنگی اداره فولادشهر(کارکنان)
thumnail

۱۰:۴۱

بازارسال شده از
«شاید در بهشت بشناسمت!»
این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پند آموز است که در یک برنامه ی تلوزیونی مطرح شد.
مجری یک برنامه تلوزیونی که مهمان او یک فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید؛ بیشترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟
فرد ثروتمند چنین پاسخ داد:چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم.
در «مرحله ی اول» گمان میکردم خوشبختی در جمع آوری ثروت و کالا است، اما این چنین نبود.
در «مرحله ی دوم»چنین به گمانم میرسید که خوشبختی در جمع آوری چیزهای کم یاب و ارزشمند می باشد، ولی تاثیرش موقت بود.
در «مرحله ی سوم»با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژه های بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره می‌باشد، اما باز هم آنطور که فکر میکردم نبود.
در «مرحله چهارم»اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد، پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلی های مخصوص خریده شود، و من هم بی درنگ این پیشنهاد را قبول کردم.اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیه ها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آن ها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لب هایشان نقش بسته بود.
اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود!
هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به شدت به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمی‌داد!
خود را خَم کردم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟
این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم...
او گفت: میخواهم چهره ات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظه ی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم!

۱۰:۴۵

thumnail

۱۷:۱۵

thumnail

۱۳:۲۴

thumnail

۱۹:۰۴

thumnail
گفتگو با عیالوارترین حامی کشوری

۸:۰۳

بامساعدت حامیان ارجمند دراین ایام فرخنده دو دستگاه پکیج بهمراه رادیاتورهای آن حهت دو خانواده یتیم فولادشهری خریداری وتحویل گردید

۱۷:۳۳

thumnail
ضمن تسلیت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)بامساعدت حامیان محترم ایتام ومحسنین تعدادی تبلت بین دانش آموزان فاقد وسایل هوشمند توزیع گردید

۱۷:۵۹

thumnail

۱۸:۳۰