بله | کانال قصه های یک انتخاب
عکس پروفایل قصه های یک انتخابق

قصه های یک انتخاب

۶۱عضو
thumbnail
جلسه دکتر جلیلی با دانش آموزان
فردای روز جلسه با استادها، جلسه با دانش آموزان بود. تا قبل از این جلسه فکر می کردم آن نقش باشکوهی که سعید جلیلی برای هر ایرانی حرفش را می زد، منظورش برای بزرگسال ها بوده. اما اینکه دانش آموزان را به رسمیت شناخته، پای حرفشان نشسته، و بعد از انتخابات برایشان وقت می گذارد، حداقل به من نشان می دهد که نه تنها هر ایرانی را جدی گرفته، که همه ی هم و غم او کار برای این خاک است. این جلسه و جلسات دیگر هم موید این است که انتخابات یک مسیر بوده برای هموار کردن این خدمت رسانی اش، و پیروزی درآن، نهایت هدفش نبوده. چیزی که شاید در منطق ذهنی بعضی ها نگنجد. بعضی ها که تا منصب نگیرند، دست به کاری نزنند. اغراق نیست بگویم چیزی که دارم واقعا می بینم این است که سعید جلیلی همیشه از جان گذشته بود و عشق به این میهن با او کاری نکرده بود جز اینکه از جان گذشته ترش کند.@electionstories

۱۶:۰۲

thumbnail
گفتگوی دیشب با موضوع معرفی آقای #عباس_عراقچی به عنوان #وزیر_امور_خارجه ایران
#وَندی_شرمن مذاکره کننده ارشد آمریکا در مذاکرات #برجام بود.هر فردی با یک جستجوی دم دستی دراینترنت نامش را جستجو کند،اولین صفحه ای که می بیند، ویکی پدیاست.آنجا در ذیل عنوان زندگی شخصی نوشته شده: شرمن در خانواده یهودی نیویورک بزرگ شد و به عنوان یکی از یهودیان طرفدار اسرائیل شناخته می‌شود.وَندی شرمن بعدها خاطراتش از مذاکرات را در کتابی با عنوان Not For The Faint of Heart: Lessons in Courage, Power and Persistence چاپ کرد که در ایران ترجمه شد "بدون هراس".در این کتاب به این مضمون آمده: عراقچی هنوز هم کریسمس برای من کارت تبریک می فرستد،گویا خبر ندارد من یهودی ام! همین!
@electionstories آیدی اینستاگرام election.stories

۱۱:۰۰

thumbnail
تمام مسیر راهروهای سالن 8 و 9 نمایشگاه ایران پلاست در حالی که حواسم به سوژه بود، نمی شد نشنوم و نبینم که بازدید کنندگان و یا غرفه داران اغلب به هم نشانش می دادند و می گفتند:نامزد ریاست جمهوری امسال بود،سعید جلیلیه.برخی عکس می گرفتند و اغلب با لبخندی همراه با شگفتی در صورت هاشان.در حالی که فضای مجازی پر شده از تخریب هایی که بعد انتخابات هم تمامی ندارند،سعید جلیلی بی توجه به حاشیه ها،کار تخصصی خودش را از سر گرفته.یک جاهایی بین توضیحات صنعتگران، دکترسوال هایی می پرسید که با خودم می گفتم کسی نداند و الان او را ببیند،باور نمی کند که تحصیلاتشان در زمینه ی پتروشیمی یا اقتصاد نیست.این حد از اشراف به عمق مساله در یک زمینه ی خاص آن هم اقتصاد و پتروشیمی برای من هم جالب بود. در بازدید آخر از سالن 7، آقای دُر حین معرفی آقای یاری جانیان اشاره کردند: ایشان از اقلیت های مذهبی ما هستند. آقای یاری جانیان در لحظه با لبخند گفتند: "اقلیت نیستیم الان، اینجا مساوی هستیم." و اشاره داشتندبه تعداد نفرات در اتاق.همه خندیدند. عصر کانال خبری دکتر جلیلی را نگاه کردم تا ببینم چه نوشته از این دیدار.نه تیتر زده بودند:دیدار با اقلیت ها،نه مطلبی بود در مورد سوال و جواب های تخصصی با صنعتگران و نه حتی از گزارشگر آخری که به طرق مختلف سوال پرسید تا یک حرف انتقادی نسبت به رئیس جمهور جدید از زیر زبانش بیرون بکشد، اما هر چه مدل سوال را عوض کرد،با جواب ثابت دکتر جلیلی مواجه شد:که ما همه باید به دولت کمک کنیم.یک کلمه تازگی ها زیاد می شنوم: وفاق. دارم با معنی واقعی این کلمه آشنا می شوم ...کنار سعید جلیلی...@electionstories

۱۸:۵۴

thumbnail
"انگ طالبان را که چسباندند، منظورشان که مقایسه ی ساختار اقتصادی طالبان نبود! منظور، نگاه طالبانی به مقوله ی زن بود." خانم دکتر سعیدی نژاد مسئول ستاد بانوان در جلسه با دکتر گفت.و راست می گفت.چه چیزی بیشتر صدا کرد در ایام انتخابات؟ برنامه های نامزدها بود؟ که برخی هیچ در چنته نداشتند. مقایسه ی فن بیان بود؟ مقایسه ی کی بیشتر آیه و حدیث بلد است، پس رئیس جمهور بهتری می شود،بود؟هیچ کدام این ها نبود.هر چه بود در یک کلمه خلاصه می شد: زن. نه! اصلاح می کنم: القای نگاه به زن!این همه بانوی فرهیخته، پس ایام انتخابات چرا دیده نشدند؟! کجا بودند تا برطرف شود شائبه ی مردانه بودن اطرافیان دکتر جلیلی؟و جواب، باز در صحبت ها بود: بودند اما نه در رسانه.
ابتدای جلسه فکر کردم که ویدئوی این متن، باید پر شود از خانم های مانتویی با ظاهرهای مختلف، تا آن نگاه رسانه ای ساخته شده از حلقه ی بسته اطرافیان را در نظرها بشکند. اما وقتی دیدم خیلی از حرف ها و درد و دل ها در حرف های همین بانوان بود، برآن شدم تا حرف ها شنیده شوند، اتفاقا از زبان همین چادری ها.این اثر و القای رسانه نبوده است که چنین طرز فکری در من شکل گرفته بود؟
امروز دیدم عکس سعید جلیلی را باز با لباس طالبانی در رسانه ها پخش کردند. آن ها که هستند که چنین می کنند؟این چه نیرویی است که رسانه می تواند انقدر بر ذهن ها اثر بگذارد؟تغییر این روند آیا به دست خانم های جامعه است؟@electionstories

۷:۳۹

thumbnail
۲۷ شهریور_جلسه همگانی
جلسه ی ۲۷ شهریور #جلسه_ی_چراها بود.ابتدای جلسه تلاوت آیه ها رسید به اینجا:اَشِداءُ عَلی الکفار رُحَماءُ بینهم ویژگی های آخرین پیامبر و یارانش است.مرا برد به جمله ای که از خبرها شنیدم:ما با آمریکا برادریم...اسم هفته، وحدت است اما برخی خبرهایی که دیدیم و شنیدیم در عمل،خلاف آن را نشان می داد. ماموستا رستمی را کنار سعید جلیلی دیدم و از خودم پرسیدم #چرا دکتر جلیلی این تصویر را، ارتباط خوبش با اهل سنت را در ایام انتخابات در بوق و کرنا نکرد؟
#چرای بعدی تعلق داشت به اینکه من چرا تا الان نمی دانستم سعید جلیلی تا قبل از انتخابات به صورت هفتگی جلسه ی عمومی داشته اینجا؟!و احتمالا خیلی های دیگر هم نمی دانستند.
جلسه به صورت پرسش و پاسخ بود.دکتر با صبوری و متانت همیشگی اش،یک به یک جواب می داد و باز هم سوال بود برایم که #چرا کسی که بیشترین ارتباط رودررو با مردم را داشته و دارد کمتر شناخته شده بوده تا قبل از این انتخابات؟
در انتهای جلسه خانمی که از پرند آمده بود به آقای براتی پیشنهاد داد محلی برای اسکان شبانه در نظر بگیرند چون می خواهد هر هفته بیاید و از جلسات استفاده کند و شب برگشتن به خانه برایش ممکن نیست.#چرا یک نفر این سختی را به جان می خرد تا بیاید حرف های سعید جلیلی را از نزدیک بشنود؟ جواب شاید در دل همین ها جلسه های سه شنبه باشد.منتظر جلسه ی بعدی هستم.@electionstories

۱۱:۲۰

قصه های یک انتخاب
undefined #قضیه بعد از تحلیف دیروز آمدم بنویسم. بنویسم که خوشحالم با همه ی تفاوت سلیقه هامان، سر یک مساله حداقل متحدیم: #شرف! شریف بودن یعنی در بزنگاه تاریخ که نسل کشی جلوی چشممان است، از ترس منافع حق را زیر پا نگذاریم. نمی دانم متن سخنرانی دیروز #مسعودپزشکیان را خودش نوشته یا کس دیگری، اما کار هر کس بود: درود بر شرفش برای آن بخش حمایت از مظلومان علنی عالم امروز. و درود بر شرف او که خواند. این #مجلس با همه ی ضعف های آدم هایش،صد شرف دارد به آن #کنگره که برای قاتل و جانی، مدت ها کف زدند. خواستم بنویسم: ما در مملکتمان ضعف داریم، زیاد هم داریم اما سر شرف داشتن، بیشترِ مردانمان سربلندند که الحق در دفاع از فلسطین امروز،سمت درست تاریخ بشریت قرار گرفته ایم. همه ی این ها را خواستم بنویسم اما موکول کردم به امروز. به روزی که با خبر #شهادت_اسماعیل_هنیه، بیدار شدم. آقای پزشکیان من رای ندادم به شما،اما شما الان رئیس‌جمهور ما هستید. آقای رئیس‌جمهور، دلمان یک متن #حماسی و دلگرم کننده می خواهد مانند دیروزت و اقدامی دلگرم کننده تر. دلمان شجاعت دیدن از مسئولان‌مان را می خواهد. منتظریم. @electionstories
از ۱۰ مرداد که اسماعیل هنیه را که برای تحلیف رئیس جمهور ایران آمده بود، در قلب تهران شهید کردند، جهان منتظر پاسخ ایران است. ۹ مرداد حرف های شجاعانه و دلگرم کننده ی رئیس جمهور بارقه های امیدی ایجاد کرداما!
اما تا امروز رئیس جمهور تازه ی ایران حرف هایی ضد و نقیض با حرف های ۹ مرداد زده و با برخی حرف هایش خودش چالش به چالش های کشور اضافه کرده.
چند روز دیگر باید منتظر پاسخ ایران باشیم؟ چند تا فرمانده ی دیگر باید کشته شوند تا وقت مناسب پاسخ ایران برسد؟ آیا خون آن ها که در لبنان کشته شدند به گردن جواب ندادن ایران در شهادت اسماعیل هنیه نوشته خواهد شد؟
آیا لازم است کسی به آقای پزشکیان حرف های روز تحلیفش را یادآوری کند؟ @electionstories
آیدی اینستاگرام: election.stories

۷:۳۱

thumbnail
۱۰مهر۱۴۰۳_بزنگاه
واضح بود که این جلسه، یک جلسه ی عادی نیست. یکی داشت زمزمه می کرد:با اینکه غم داشتیم، صاحب علم داشتیم، عمومونو کشتن، همینو...یکی پلاکارد در دست گرفته بود و خشم وجودش را درون سوالش فریاد زده بود، یکی بغض کرده بود.غم و خشم آدم هایی که یکی یکی وارد سالن می شدند و با هم حرف می زدند، حاکی از آن بود که شهادت سید را از انتقام نگرفتن شهادت اسماعیل هنیه می دیدند و انگار پناه آورده بودند به این جلسه، به این مرد. به سعید جلیلی.بی تکلف و خیلی آرام از همان دری که مردم داخل می آیند،آمد. آنقدر آرام که تا به نزدیکی ام رسیده بود، متوجه اش نشدم.کلی سوال بود از مردی که در شورای عالی امنیت ملی بود. جایی که تصمیم های مهم کشور گرفته می شود.قبل از آن خبرنگار المیادین مصاحبه کرد و دیدم خبرنگار به عربی سوال را پرسید مترجم تا خواست ترجمه کند، دکتر اشاره کرد که نیازی نیست و جواب را به فارسی داد.بله درست شنیده بودم،دکتر جلیلی مسلط به عربی بود... غم و خشم موج می زد.چه در شعر علیرضا قزوه چه محسن اسلام زاده که رفته بود لبنان و از آنجا رصد لحظه به لحظه می کرد. آمد روی خط تا با مردم مستقیم حرف بزند.و حالا نگاه ها به دکتر بود که باید می رفت پشت تریبون، و چیزی می گفت که این جماعت را تسلی دهد. کمی بعد آن وسط یکی داد زد: ایران زد! و سر ها چرخید روی گوشی ها. چقدر منتظر این لحظه بودند این جماعت... دست خدا روی قلب ها را داشتم می دیدم. از آن غمِ در چهره ها،حالا لبخند مانده بود روی صورت ها.خدا باعث و بانیانش را جزای خیر دهد. یکیشان بالا داشت حرف می زد. نگاهش کردم و توی دل گفتم: خدا نگه داردت برای ما
@electionstories آیدی اینستاگرام:election.stories

۴:۱۹

thumbnail
۸آبان ۱۴۰۳. تهران. خیابان سمیه.
جلسه ی ۱۵ مرداد یادتان هست؟ وقتی اولین بار بود به چشم خودم دیدم یک رجل سیاسی دانش آموزان را جدی گرفته؟ نقش پرشکوهی که گفته بود را برای آن ها هم در نظر گرفته؟یادتان هست؟؟
آیا یک حرکت نمایشی بود؟ یا باور او؟ وقتی مجری جلسه ی این هفته را هم حتی از بین دانش آموزان انتخاب کرده اند؟ وقتی بیشتر کار برپایی اش را سپرده بودند به نوجوان ها. #سعیدجلیلی با این انتخاب میهمانش چه پیامی می خواست منتقل کند؟ نوجوان و دانش آموز در نظرش چه می توانند باشند؟ در تقویم، ۱۳ آبان روز دانش آموزان است. اما چرا؟ تا به حال برایتان سوال شده بود؟ برای من که...بعد از این همه سال، در این جلسه برایم سوال شد...در این روزهای پر تنش، در روزهای جنگی، آیا نکته ای بود در این انتخاب؟ حرف های آخر محمدباقر مفیدی کیا را مرور می کنم؟ برد_برد یا...

#۱۳آبان#دانش_آموز#نقش#نوجوان
@electionstories

۵:۴۸

thumbnail
۱۵آبان ۱۴۰۳ حوزه هنری.صبریا تیغ دولبه؟اگر غلط تعبیر شود مثلا یکیش ممکن است بشود، در تله ی جنگ نیفتیم. یکیش هم بشود هیجانی و بی فکر عمل کردن!اینکه تشخیص دهیم کجا و به چه می گویند:صبر، موضوع صحبت این جلسه بود. آخر جلسه متوجه شدم دکتر جلیلی کتاب جدید #ایستگاه_خیابان_روزولت را خوانده. جلسه ها دیگر تنها یک جلسه نیستند. خیلی حرف ها دارند. ابعاد دیگر این مرد را دیدن گاهی متحیرم می کند گاهی غمگین. غمگین از اینکه اگر آن ها که برچسب زدند طالبان، این مرد را از نزدیک می شناسند،چه ظلمی به مردم کرده اند... اگر هم نمی شناسند چطور کسی را که نمی شناسند برچسب می زنند؟غرق در افکارم می رفتم بیرون، که صحنه ای مرا نگه داشت. ایستادم:دکتر بیرون سالن همچنان داشت وقت می گذاشت برای مردم. به سعید جلیلی نگاه می کردم یا به صبرش؟
@electionstories

۱۰:۳۲

thumbnail
۱۳ آذر ۱۴۰۳. حوزه هنری. تهران
شده تا یه حال انقدر حرف برای گفتن داشته باشید و ندانید از کجا شروع کنید که ساکت بمانید؟؟شده؟چند جلسه رفتم و ننوشتم.موضوع های مختلف امان نمی دادند.شواهد از در و دیوار می بارد که ظاهرا در آستانه ی جنگ جهانی سوم هستیم اما همچنان برخی در خواب زمستانی به سر می برند.برخی هم با دانسته یا نادانسته با گفتن، تله ی جنگ تله ی جنگ و دعوت به منفعل بودن، عملا ما را در تله ی جنگ قرار دادند.ای کاش مردان سیاست حرف که می زدند،می دانستند گزاف گویی هزینه دارد. با این حال جلسه های سه شنبه دکتر جلیلی شده برایم محلی برای التیام.ادا و شعار نیست. ادا و شعار چقدر بعد از انتخابات دوام می آورد؟ حرف های هر جلسه عمیق اند و ابعاد مختلف مسائل که توی رسانه ها، توی بوق و کرنا گفته نمی شود، اینجا در آرامش می شنوید.البته که هر جلسه متخصصانی هم می آیند و نظر کارشناسی می دهند در مورد عملی کردن ایده ها و کارها. در این اوضاع عجیب و غیرقابل پیش بيني،از نگرانی ام کاسته می شود.امید ِ ناشی از در نظر گرفتن زاویه های مختلف و بررسی واقع بینانه امکان ها و مانع ها، امیدی راهگشاست.امیدی واقعی. از جلسات قبل بیشتر خواهم نوشت. به زودی...
@electionstoris

۹:۴۲

thumbnail
اینجا،تهران،هوا سرد است.اما بعضی دورهمی ها دلگرمت می کنند.برای من که اینجور است. زمان، مرزهای واقعیت و تخیل را گاهی برمی دارد و گاهی روشن تر می کند.و حالا این جلسه های سه شنبه ی دکتر جلیلی، ابهام ها را برطرف می کند.هر کس می خواست نگاه سعید جلیلی به هنر،به بانوان، به زندگی را ببیند و بشنود، جلسه ی ۴ دی ماه، مشت ِ نمونه ی خرمن بود برایش. بیش ترِ مجلس را خانم ها چرخانده بودند.الحق ساده بود و صمیمی، اما با وقار.نمی توانم دوباره نگویم مانند این آقایی که تنها دو جلسه است که این سه شنبه های دورهمی را شرکت می کند،و در این دو، با جنبه های دیگر شخصیت سعید جلیلی آشنا شده، اویی که #برچسب طالبان را در ایام #انتخابات زد و خیال بافی های خود را حقایق مطلق تاریخی نشان داد، اگر واقعا پای حرف دکتر جلیلی نشسته بود....اگر...باید کسانی وجود داشته باشندکه به دیگران نشان بدهند عصر چه کارهایی به پایان رسیده است و چه کارهایی واقعا زشت و بی معنی است!این جمع،این پاتوق یا به قول خود سعید جلیلی این گَعده، همان هایند شاید که نشان می دهند.بی ادعا بی هو و جنجال بی برچسب زدن اینجا،تهران،هوا سرد است. اما بعضی دورهمی ها دلگرمت می کنند.
@electionstories

۱۹:۲۲

thumbnail
۲بهمن۱۴۰۳.تهران
خداراشکر که می توان جلسه را مجازی نیز، دید. اگر نتوانی بروی.لذت بردم از صحبت های محمدحسن روزی طلب که الحق خبره ای دیدمش در پژوهش این قسمت از تاریخ معاصر_تاریخ ترورها_و بیشتر لذت بردم از این حُسن انتخاب کارشناس ها و کاربلدهایی که هر هفته دعوت می شوند.عجیب نیست که برخی همین یک جلسه در هفته را هم برنمی تابند.آن ها که مخالف فکر کردن مردمند.جلسه های #سه_شنبه_ها ،جلسه های فکر است.جو زدگی و فقط تا نوک بینی دیدن از تو دور می شود و اینجا میایی می نشینی به فکر کردن:فکر اول:همان ها که برای سوریه داعش را خواستند،برای  ایرانی ها،معلمین داعش را نسخه می پیچند. آرزوی گرفتن جشن در #تهران را داشتند و دارند.آن وقت با چه کسانی؟!با کسانی که ۱۷ هزار ایرانی را ترور کردند.با کسانی که از ایرانی بودن،فقط زبانشان فارسیست.فکر دوم:آیا کسی به فکر محافظت از جان قاضی های این مملکت هست؟فکر سوم:حتی تصور این که یکسری ها اصرار دارند که بروند مثلا #مذاکره_مجدد کنند و چاره ی مشکلات داخلی را از آن ها درخواست کنند،تنم را می لرزاند.آن هایی که انتهای خواستشان برای ما مردم ایران،مجاهدین خلق است،چه تاج گلی بر سرمان می گذارند؟
@electionstories

۲۲:۴۴

thumbnail
"موقع انتخابات یاد مردم می افتند."کسی نیست در ایران که این جمله را نشنیده باشد. #سعیدجلیلی یک تنه نشان می دهد که اینطور نیست.دلیل؟همین جلسه ی جمعه ی جماران.ماها را دور هم جمع کرده تا مرور کنیم مسیری را که با هم آمده بودیم.مسیری که با تمام شدن انتخابات،تازه شروع شده بود.گفتند همان آقایی که آن بالا می نشست، به ما یاد داد که با تدبیر و جد و جهد می توان آباد کرد.دلیل؟تجربه اساتید و کارآفرینان موفق.محبوبِ مردم شدن، آسان تر از کارکردن برای مردم است.حرفم را باور می کنید؟و باز او انتخاب کرده بود که دومی باشد.دلیل؟یک تنه دفاع کردن از حق قانونی مردم،از رشد 8 درصد،درحالی که به مذاق بسیاری خوش نیامد.موضوع صحبت جلسه دقیق بود: #وحدت!تاکید کرد باید هشیار باشیم و متحد.وگرنه،دشمن، سواستفاده خواهد کرد و ما را در لحظه هایی که باید در طلب حق راستین خود باشیم،به جان هم خواهد انداخت.دلیل؟همهمه ی مذاکرات مجدد وچند دستگی ها.دکتر با اشاره به حرف های صبح رهبر،نگرانی اش را پنهان نکرد که راهی را که رفته اند،باز رفتنش را می خواهند دوباره به ما تحمیل کنند.راه بی ثمر را. دلیل؟تجربه
دیدید، دستم زیاد لرزیده بود.دلیل؟ابهت فضا مرا گرفته بود!
@electionstories

۲۱:۴۸

ادامه دارد...

۲۱:۵۰

#نویسنده_مهمان۲۲ بهمن ۱۴۰۳
از چند روز قبل از ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ ذهنم درگیر این بود که امسال برم راهپیمایی یا نه؟! اصلاً مردم چقدر میان؟! تولد ۴۶ سالگی انقلاب اینبار حال و هوای سالای قبل رو داره یا نه؟
تو این روزا همه جا حرف از گرونی دلار و سکه بود. حتی رفقای حزباللهی ما هم از وضعیت اقتصادی شاکی بودن و کمتر از قبل تو فعالیتای سیاسی شرکت میکردن!
همینجوری تو فکر بودم که از دفتر دکتر جلیلی در تهران زنگ زدن که قراره دکتر برای مراسم راهپیمایی ۲۲ بهمن بیاد اهواز. قرار شد من با یه عکاس از اول تا آخر سفر کنار دکتر باشیم و گزارش بگیریم.
سرتیم حفاظت دکتر جلیلی به عنوان تنها همراه تهرانی ایشون همزمان رسانه ، مشاور و مسئول تغذیه ایشون بود، آدرس مهمانسرا رو داد: یه جای ساده تو یه مجموعه فرهنگی مذهبی در پادادشهر اهواز.
صبح زود رسیدیم مهمانسرا. بعد از کلی معطلی رفتیم خونه آیت الله جزایری. یه نیمساعتی اونجا بودیم و بعد با ماشین رفتیم به سمت چهارراه نادری برای راهپیمایی.
تو راه مدام فکر میکردم مردم چطور به دکتر جلیلی به عنوان یه چهره برجسته نظام واکنش نشون میدن؟ اونم تو این شرایطی که همه از وضعیت اقتصاد شاکین!
به محض ورود به جمعیت، مردم ریختن سمت دکتر. اینور و اونور میشنیدم: «آقای جلیلی! ما تو انتخابات برات  کلی تلاش کردیم!»، «قیمتا رو کی کنترل میکنه؟»، «آقا ظریف کجاست که...». از اون طرف هم صف عکس و سلفی با دکتر داغ بود!
محافظها که اغلب بسیجی و نیروی مردمی بودن سعی میکردن حلقه امنیتی تشکیل بدن، ولی دکتر دستور داده بود به مردم اجازه بدن نزدیک بشن.
بعد از ادامه مسیر و عبور از سیل جمعیت رسیدیم به جایگاه مراسم. دکتر که رفت رو سن جمعیت هیجان زده شد. جالب اینکه خیلی ها نمیدونستن سخنران مراسم راهپیمایی دکتر جلیلیه! روز قبلش هم که بررسی کرده بودم متوجه شدم اغلب رسانه ها درباره این موضوع چیزی ننوشته بودن.
وقتی رفتم بالای جایگاه برای تصویربرداری،  هرچی چشم انداختم انتهای جمعیت رو ندیدم! با خودم میگفتم «با این همه گرونی، مردم چطوری بازم میان؟!». تو دستنوشته های مردم بعضیها از شرایط کشور انتقاد داشتن، ولی پایینش نوشته بودن «حامی انقلابیم». تو بین پوسترهای حاج قاسم و شهید رئیسی، چندتا پوستر انتخاباتیه دکتر جلیلی هم دیدم که مردم با خودشون آورده بودن!
سخنرانی دکتر که شروع شد، مردم با وجود شلوغی و خستگی تا آخر شنیدن. عجیب بود! معمولاً مردم زود میرفتن، ولی اینبار موندن و شعار میدادن. موقع تمام شدن سخنرانی، دکتر رفت تو جمعیت! محافظها که غافلگیر شده بودن، چسبیدن به دکتر و با زحمت حلقه تشکیل دادن.
دکتر با جمعیت دوباره برگشت به سمت چهارراه نادری. با اینکه مراسم تموم شده بود، مردم دورش حلقه زده بودن. آخرسر تیم امنیتی با آمبولانس دکتر رو از جمعیت خارج کردن! برخی حتی مسافتی دنبال آمبولانس دویدن تا بالاخره دور شد!
بعد از پراکنده شدن مردم، میشنیدم بعضیا با ذوق میگفتن: «دکتر دستمون رو گرفت!»، بعضیا هم غر میزدن: «ای وای نتونستم عکس بگیرم!»
@electionstories

۴:۰۴

thumbnail
قصه های خیلی بیشتری بود که می شد اینجا بنویسم. مثلا اینکه چطور با اینکه منصب ریاست جمهوری به کس دیگری رسید اما هر چه بد می شد در مملکت،دیوار کوتاه اتهام برای سعید جلیلی بود.
هر بار که آمدم بنویسم از تهمت ها، یادجلسه ی اولی که از نزدیک دیدمش می افتادم،ایام انتخابات بود. این جمله اش ماند پس ِذهنم: "کاری نداشته باشید به تخریب ها و تهمت ها، گفتمانمان را همانی که هست بیان کنید،همین."قرار گذاشتم از آدمی که دارم می شناسم،بنویسم.همانی که رفتارش،قبل و بعد از انتخابات فرقی نکرد. افاده ای نبود،دنبال گول زدن و بازی دادن برای محبوب شدن نبود. خودش را سپر بلا کرد تا هر چه ناکارآمدی برخی آقایان است به پای نظام نوشته نشود.هم او که تنها کسیست که هر هفته گفتگوی مستقیم با مردم دارد و هر سه شنبه اگر می گوید می شود بهتر کار کرد،توضیح دهد چگونه و چطورش را هم.با آن همه داغِ بر دل و حوادث پی در پی، یک روزهایی با خودم می گفتم تمام می شود این ۱۴۰۳؟و حالا که ۱۴۰۳ در حال تمام شدن است با اطمینان می گویم از معدود کارهایی که درست انجام دادم،همان دو رای بود که به سعید جلیلی دادم. درس بزرگی بود که:در دنیای پوپولیست ها،تو #سعیدجلیلی باش!

۲۳:۴۳

thumbnail
ده ماه پیش،یک عبارت زیاد می خورد به گوشمان "حلقه ی اطرافیان جلیلی" و انقدر مهیب تکرار می شد که انگار لولویی از درون آن بیرون می زد.دیدم فقط خود دکتر نیست که چهره اش را برخی رسانه ها دستکاری می کنند. انگار پروژه ی لولوسازی نه فقط سعید جلیلی، که اطرافیانش را هم هدف گرفته بود. گلِ سرسبد آن ها نماینده ی مردم شده در مجلس، که همچنان هر از گاهی با موتور دیده می شود یا اگر جلسات عمومی سه شنبه ی دکتر جلیلی را در خیابان سمیه بیایید،شاید لای جمعیت پیدایش کنید.هر کس که به کتابفروشی اش رفته و او را آنجا دیده باشد،از روی گشاده و احوال پرسی گرمش نمی تواند نگوید. دیده ام که دارم می گویم.او که با صبوری،سوال ها را جواب می دهد اما از صریح بودن ابایی ندارد. چه کسی می تواند باشد جز امیرحسین ثابتی منفرد.اما رسانه چه به من نشان داده از او؟یا در حال بحث جدی و به چالش کشیدن افراد یا در مجلس در حال داد زدن. حالا این مرد خنده رو شده سیبل توهین،تخریب، بددهنی. فکر می کنیدچرا؟ چون تمام تلاشش را کرد تا جلوی بالا رفتن قیمت دلار و تنگ تر شدن سفره هامان را بگیرد. ۸ ماه پیگیری مداوم!شوخی نیست. نگاهی به صفحه ی خودش بیندازید.@electionstories

۵:۱۹

thumbnail
۲ اردی بهشت ۱۴۰۴
رسم چندماهه شده که بعد از صحبت های دکتر، سوال بپرسند. عجیب نبود که بیشتر سوالات این جلسه از جنس نگرانی مذاکرات و سرنوشتمان بعد از توافق بود.نگرانی پشت نگرانی! سوال پشت سوال! حتم داشتم تنها کسی نیستم که حجم زیاد نگرانی و سوالات،آرامشم را گرفته. سوالاتی مثل: چه فرقی دارد این مذاکرات آن هم بعد از یک راه طی شده در برجام؟یا مگر توافق قبلی، زهر تحریم را از سفره هامان بیرون کشید که حالا دولت مردانمان سراغ توافق جدید می روند؟آیا این کار علاقلانه است؟نگرانی هم از جنس لیبی شدن! آخرنتانیاهو گفته بود توافقی راضی اش می کند از جنس همان که با لیبی کردند، و خب اگر ندانی که با لیبی چه کردند، یک جستجوی ساده در اینترنت نشانت می دهد. دکتر نگرانی جمع را حس کرده بود و خواست هر کسی که سوال در رابطه با مذاکرات دارد،بپرسد، تا همه را با هم و یکجا جواب دهد.سوال که می پرسیدند با خودم می گفتم، این کشور،صدا و سیما دارد،سخنگوی دولت دارد، سخنگوی وزارت امور خارجه دارد، وزیر دارد، با این حال آن جا که جواب سوالاتشان را می جویند، جلسه ی عمومی دکتر جلیلی ست. چرا؟ جواب ساده است: آن ها انتظار دارند و این انتظار را در حرف های دکتر، طلب می کنند.
@electionstories

۸:۴۶

thumbnail
خبر پر رنگ این روزهای ایران نه مذاکرات است دیگر، نه قطعی برق. 
شاید پر رنگ ترین، این بود: عملکرد وزیر مسکن!
و حالا جلسه ی هفتگی دکتر هم در مورد مسکن بود.من تا به حال صحبت های دکتر منان رئیسی را نشنیده بودم. آنقدر شیوا و فنی و آسان فهم، صحبت کرد این نماینده ی مجلس جوان که گاهی یادم می رفت باید دکمه ی ضبط را روشن کنم.تسلطش به موضوع مسکن بی تعارف، تحسین برانگیز بود. اینجا داشتم مرور می کردم عبارات ایام انتخابات را. "حلقه ی اطرافیان جلیلی"!این عبارت با آمدن به جلسه های هفتگی دکتر معنای دیگری برایم یافته. معنایی که تخصص، احترام،وقار و دوراندیشی همراهش است.معنایی که حتم دارم هر آدم منصفی هم به آن می رسد اگر تجربه کند.در حین صحبت هاش،دکتر بود که با قدم های استوار وارد سالن شد. عادتش است نرود ردیف اول،بین جمعیت بنشیند تا حواس سخنران را پرت نکند.دیگر عمیق فکر کردنش را می دانم! سخنران را نگاه می کند در حالی که دست هاش را در هم قلاب کرده.هدف از جلسه های هفتگی چیست؟!دکتر خودش در آخر توضیح داد. #برچسب عملیاتی نبودن، نقل ایام انتخابات بود. درست پارسال.همین روزها...خنده دار بودن برچسب از تلخی آن کم نمی کند... همین!
@electionstories

۱۳:۲۳

thumbnail
از ۱۸ دقیقه صحبت های #محمدصادق_شهبازی یک دقیقه انتخاب کردن کار آسانی نیست. کمتر مهمانی بوده که همه‌ی حرف هاش را ضبط کرده باشم! من با این تمرکزِ افتضاح، عین هجده دقیقه را سرتاپاگوش بودم. از پررویی برخی آقایان گفت. آقایان پیرو نظریه‌ی موفقیت مدیرانِ دارای اتاق شخصی در کودکی!آن ها که حقیقتا گودرز را به شقایق ارتباط می دهند و تو اگر بخواهی مچشان را باز کنی، سیل برچسب هاست که به طرفت بمباران می کنند.همان‌ها که کاسبان تسلیم اند! بله درست خواندید، آقای شهبازی به درستی نامیدشان: "#کاسبان_تسلیم" همان ها که قرار بود #سایه‌ی_جنگ را از سر کشور بردارند اما با تسلیم محض و فروختن باور ناتوانی ایران و ایرانی، جنگ را بالاخره به ایران هدیه دادند. و راستی موفقیت از نظر این آقایان دقیقا در چیست؟! کدامشان موفق بوده اند؟!و چه نکته ای #دکترجلیلی در ادامه گفت! آن دیوانه‌ی قمارباز هم که حامی آن یکی دیوانه‌ی کودک کش است، و مستقیم به کشورمان حمله کرد آن هم در حین #مذاکره، او هم در کودکی اتاق شخص داشته است. و به راستی آیا آن دیوانه هم مدیر موفق است؟
@electionstories

۲۳:۲۹