(
ما حسینی گشتهایم از قبلِ دنیا با حسنما خودِ کرببلا هستیم اما با حسن
هرکه گرید بر حسن در وقت گریه بر حسینطور دیگر قُرب دارد پیش زهرا با حسن
هست در نام حسن جان، هم جلال و هم جمالمن زیارت میکنم هر پنجتن را با حسن
یک کریم از هرچه دارد هر دو عالم کافی استکارِ ما اُفتاده است امروز و فردا با حسن
منکه هرچه درد دیدم شد مداوا با حسینمنکه هر بیچاره دیدم گشت آقا با حسن
کم اگر آوردهای در دخل و خرج خانهاتکار و بارت میشود تنها مُهیا با حسن
گاهگاهی شمع روشن کن به سقاخانهاینذر کن روز فرج را پیش آقا با حسن
نذر کن باهم حرم سازیم بر خاک بقیعپیش قبر فاطمه آییم آنجا با حسن
ترس در این سیره هرگز جای اظهاری نداشتیک طرف دنیا و ظلمش یک طرف ما با حسن
گفت: لا یوم… و در و دیوار با او گریه کردروضه خوانی پا گرفته از همانجا با حسن
حجرهی او شد حُسینیه حسینش مستمعقبل عاشورا محرم گشت پیدا با حسن
قاسمش جای رجز فرمود انا ابن الحسنتا به هم ریزد سپاه کفر تنها با حسن
ارزق شامی زمین اُفتاد قاسم نعره زدکربلا کامل نمیگردید الا با حسن
روز محشر هرکسی دنبال آقاییست؛ کاشمادرش آنجا صدا میکرد ما را با حسن
هر که گرید زیر این خیمه یقیناً میشود…مادرش زهرا سلامالله علیها با حسن
التماس دعا
@emam_hoseiniha
۱۷:۱۲
زندگی چیز دیگری شده است، تا به نامت رسیده ایم حسین!عشق سوغاتِ کربلاست اگر مزه اش را چشیده ایم حسین!
هر دلی را به دلبری دادند، هر سری را به سَروری دادندما که هر وقت گفته ایم خدا، از خدایت شنیده ایم: حسین
از خدایت شنیده ایم که گفت: نقش ها ما کشیده ایم امااَحسنُ الخالِقین از آن روییم که تو را آفریده ایم حسین!
زینت شانه های پیغمبر! تا شنیدیم ساعت آخر:دل چگونه بریدی از اکبر، دل از عالم بریده ایم حسین!
این عَلَم ها و این علامت ها اینچنین بی دلیل خم نشدندهمه ی ما شریک غم های خواهری قد خمیده ایم حسین!
تن بی دست مانده ی سقا دیده ای، وای از دلت آقا!در عوض ما کنار هر آبی عکس دستی کشیده ایم حسین!
بین شرم نگاه عباس و آن دل نازک شما چه گذشت؟از حرم تا حرم نفهمیدیم ما که هر چه دویده ایم حسین!
روضه های مدینه می خوانیم اول کربلا و می دانیماز دعاهای مادرت بوده که به اینجا رسیده ایم حسین!
شاعری با نگاه پاییزی به دو چشم بهاری ام خندیدچه بگویم که اشک ما از چیست؟ چه بگویم چه دیده ایم حسین!
التماس دعا @emam_hoseiniha
۱۷:۰۴
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمان امام حسین علیه السلام
ایام اربعین تو یا صبح محشر است؟یا روز جانگداز وفات پیمبر است؟
بیش از هزار سال گذشته است و اربعیناز اربعین اول تو، غم فزا تر است
دوران هر حماسه دو روز است و دورتراز ابتدای خلقت تا صبح محشر است
هر جا عزای تو است همانجا حریم توستهر پیر دلشکسته در آن بزم، جابر است
احرام ما لباس سیه، کعبه کربلااشک مصیبت تو فرات است و کوثر است
جابر بپوش جامه احرام و غسل کنکاین سرزمین، مزار بدنهای بی سر است
اینجا نه کعبه، کعبه در اینجا کند طوافاینجا نه خانه، خون خداوند اکبر است
جابر! در این زمین مقدس، وقوف کنکاین جا نکوتر از عرفات است و مشعر است
اینجاست گلبنی که به دامان سرخ آناز حمله خزان صد و ده لاله پرپر است
بالای سر میا که سری نیست در بدنپایین پا بیا که تن پاک اکبر است
بر حنجر بریده او، نام زینب استدر سینه دریده او، قبر اصغر است
جابر به دور قبر بگرد و نظاره کندور از تمامی شهدا، قبر دیگر است
بوی حبیب میوزد از خاک آن مزارآری حبیب، نور دو چشم مظاهر است
جابر بیا به جانب گودال قتلگاهکانجا به گوش، ناله ی زهرای اطهر است
این سنگها که در دل گودال ریختهیادآور جنایت خصم ستمگر است
جابر ز قتلگاه بیا سوی علقمهکانجا حسین را سرو سردار و لشکر است
از جان، مزار حضرت عباس را ببوسچون با سرشک فاطمه خاکش مخمر است
عباس کیست؟ آن که به رزم و به حلم و صبرگاهی حسین،گاه حسن، گاه حیدر است
عباس کیست سرو روان دو فاطمهعباس کیست چشم و چراغ دو مادر است
“میثم” سلام بادبه جابر که بر لبشدر روضه حسین سلام مکرر استالتماس دعا @emam_hoseiniha
شاعر: استاد غلام رضا سازگار(میثم)
ایام اربعین تو یا صبح محشر است؟یا روز جانگداز وفات پیمبر است؟
بیش از هزار سال گذشته است و اربعیناز اربعین اول تو، غم فزا تر است
دوران هر حماسه دو روز است و دورتراز ابتدای خلقت تا صبح محشر است
هر جا عزای تو است همانجا حریم توستهر پیر دلشکسته در آن بزم، جابر است
احرام ما لباس سیه، کعبه کربلااشک مصیبت تو فرات است و کوثر است
جابر بپوش جامه احرام و غسل کنکاین سرزمین، مزار بدنهای بی سر است
اینجا نه کعبه، کعبه در اینجا کند طوافاینجا نه خانه، خون خداوند اکبر است
جابر! در این زمین مقدس، وقوف کنکاین جا نکوتر از عرفات است و مشعر است
اینجاست گلبنی که به دامان سرخ آناز حمله خزان صد و ده لاله پرپر است
بالای سر میا که سری نیست در بدنپایین پا بیا که تن پاک اکبر است
بر حنجر بریده او، نام زینب استدر سینه دریده او، قبر اصغر است
جابر به دور قبر بگرد و نظاره کندور از تمامی شهدا، قبر دیگر است
بوی حبیب میوزد از خاک آن مزارآری حبیب، نور دو چشم مظاهر است
جابر بیا به جانب گودال قتلگاهکانجا به گوش، ناله ی زهرای اطهر است
این سنگها که در دل گودال ریختهیادآور جنایت خصم ستمگر است
جابر ز قتلگاه بیا سوی علقمهکانجا حسین را سرو سردار و لشکر است
از جان، مزار حضرت عباس را ببوسچون با سرشک فاطمه خاکش مخمر است
عباس کیست؟ آن که به رزم و به حلم و صبرگاهی حسین،گاه حسن، گاه حیدر است
عباس کیست سرو روان دو فاطمهعباس کیست چشم و چراغ دو مادر است
“میثم” سلام بادبه جابر که بر لبشدر روضه حسین سلام مکرر استالتماس دعا @emam_hoseiniha
۲۰:۵۸
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمان امام حسین علیه السلام
بعد از دو ماه اشک و عزا فابک للحسنخواهی رضای فاطمه را فابک للحسن
این روضه وا کند گره ی کور را : اگردردت شده بدون دوا , فابک للحسن
بازین چه شورش است ؛ تو ای سینه زن بیاهمراه سید الشهدا , فابک للحسن
نه گنبدی , نه صحن و سرایی , نه زائریای زائران کرببلا فابک للحسن
او گرچه مادری است ؛ ولی بی کسیش هستخیلی شبیه شیر خدا فابک للحسن
آید به گوش ناله زهرا که می زنددر کوچه مدینه صدا فابک للحسن
جز او برای مادر قامت کمان که بود ؟در کوچه مدینه صدا فابک للحسن
مرد حماسه ساز جمل , مانده بی سپاهدر خانه و محله چرا ؟ فابک للحسن
باران تیر و مجلس تشییع یک امامهرگز نبود شرط وفا فابک للحسن
در مجلس یزید گمانم سر حسینزد ناله بین طشت طلا فابک للحسن
التماس دعا @emam_hoseiniha
شاعر:محمد حسین رحیمیان
بعد از دو ماه اشک و عزا فابک للحسنخواهی رضای فاطمه را فابک للحسن
این روضه وا کند گره ی کور را : اگردردت شده بدون دوا , فابک للحسن
بازین چه شورش است ؛ تو ای سینه زن بیاهمراه سید الشهدا , فابک للحسن
نه گنبدی , نه صحن و سرایی , نه زائریای زائران کرببلا فابک للحسن
او گرچه مادری است ؛ ولی بی کسیش هستخیلی شبیه شیر خدا فابک للحسن
آید به گوش ناله زهرا که می زنددر کوچه مدینه صدا فابک للحسن
جز او برای مادر قامت کمان که بود ؟در کوچه مدینه صدا فابک للحسن
مرد حماسه ساز جمل , مانده بی سپاهدر خانه و محله چرا ؟ فابک للحسن
باران تیر و مجلس تشییع یک امامهرگز نبود شرط وفا فابک للحسن
در مجلس یزید گمانم سر حسینزد ناله بین طشت طلا فابک للحسن
التماس دعا @emam_hoseiniha
۱۸:۵۵
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمان امامحسین علیه السلام
در عمق غصه ها، فرّ الی الحسین
در اوج هر بلا، فرّ الی الحسین
خسته اگر شدی از دست این و آن
رو کن به کربلا فرّ الی الحسین
از سوی آسمان بر ما زمینیان
هر دم رسد ندا فرّ الی الحسین
از دست معصیت خونین دل و حزین
تا که شوی رها فرّ الی الحسین
موسی اگر شدی از ترس اژدها
هر چند بی عصا فرّ الی الحسین
وقتی دلت گرفت از شهر و کوچه ها
از قوم بی حیا فرّ الی الحسین
گر آخر الزمان بیمار گشته ای
با نیت شفا فرّ الی الحسین
ایمان فقط حسین قرآن فقط حسین
از کفر و از خطا فرّ الی الحسین
فریاد می زند فطرس علی الدوام
فی الارضِ و السَّما فرّ الی الحسین
بگرفته دست ما با دست غرق خون
در بین بوریا... فرّ الی الحسین
التماس دعا @emam_hoseiniha
شاعر: مجتبی قاسمی
در عمق غصه ها، فرّ الی الحسین
در اوج هر بلا، فرّ الی الحسین
خسته اگر شدی از دست این و آن
رو کن به کربلا فرّ الی الحسین
از سوی آسمان بر ما زمینیان
هر دم رسد ندا فرّ الی الحسین
از دست معصیت خونین دل و حزین
تا که شوی رها فرّ الی الحسین
موسی اگر شدی از ترس اژدها
هر چند بی عصا فرّ الی الحسین
وقتی دلت گرفت از شهر و کوچه ها
از قوم بی حیا فرّ الی الحسین
گر آخر الزمان بیمار گشته ای
با نیت شفا فرّ الی الحسین
ایمان فقط حسین قرآن فقط حسین
از کفر و از خطا فرّ الی الحسین
فریاد می زند فطرس علی الدوام
فی الارضِ و السَّما فرّ الی الحسین
بگرفته دست ما با دست غرق خون
در بین بوریا... فرّ الی الحسین
التماس دعا @emam_hoseiniha
۱۸:۰۹
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمان امام حسین علیه السلام
چشمی که دریا می شود شبهای جمعهمحبوب زهرا می شود شبهای جمعه
توبه همان اشک است، با اشکی که دارم این دیده زیبا می شود شبهای جمعه
گرچه گنهکارم، ولی با دست زهرا این نامه امضا می شود شبهای جمعه
درد فراق کربلا، درد گناهم این دو هم آوا می شود شبهای جمعه
خیلی دلم حال و هوای گریه دارد در سینه غوغا می شود شبهای جمعه
از اول هییت همیشه رسم این است با روضه معنا می شود شبهای جمعه
عطر حرم تا بر مشام من می آید دردم مداوا می شود شبهای جمعه
فرقی به فرزندان زهرا نیست اما باب الحسین وا می شود شبهای جمعه
هرجا که نامی از حسین آید یقیناً عرش معلا می شود شبهای جمعه
با روضه های شاه بی لشکر همیشه غم خانه بر پا می شود شبهای جمعه
چون قامت زهرا خمید از زخم حنجرهر قامتی تا می شود شبهای جمعه
اصلاً نميخواهم دگر روضه بخوانم... ...مادر که تنها می شود شبهای جمعه
شبهای جمعه سوختن را دوست دارم گریه به شاه بی کفن را دوست دارم
التماس دعا @emam_hoseiniha
شاعر: رضا باقریان
چشمی که دریا می شود شبهای جمعهمحبوب زهرا می شود شبهای جمعه
توبه همان اشک است، با اشکی که دارم این دیده زیبا می شود شبهای جمعه
گرچه گنهکارم، ولی با دست زهرا این نامه امضا می شود شبهای جمعه
درد فراق کربلا، درد گناهم این دو هم آوا می شود شبهای جمعه
خیلی دلم حال و هوای گریه دارد در سینه غوغا می شود شبهای جمعه
از اول هییت همیشه رسم این است با روضه معنا می شود شبهای جمعه
عطر حرم تا بر مشام من می آید دردم مداوا می شود شبهای جمعه
فرقی به فرزندان زهرا نیست اما باب الحسین وا می شود شبهای جمعه
هرجا که نامی از حسین آید یقیناً عرش معلا می شود شبهای جمعه
با روضه های شاه بی لشکر همیشه غم خانه بر پا می شود شبهای جمعه
چون قامت زهرا خمید از زخم حنجرهر قامتی تا می شود شبهای جمعه
اصلاً نميخواهم دگر روضه بخوانم... ...مادر که تنها می شود شبهای جمعه
شبهای جمعه سوختن را دوست دارم گریه به شاه بی کفن را دوست دارم
التماس دعا @emam_hoseiniha
۱۸:۴۳
گریه دار است عجب نام اباعبداللهجان فدای عطش کام اباعبدالله
هرکجا پر بکشم سوی حرم می آیمچون کبوتر شده ام رام اباعبدالله
هرکسی صاحب اشک است نظر کرده ی اوستچشم ما شد ز ازل جام اباعبدالله
خوش به حال شهدائی که رسیدند آخربا شهادت به سرانجام اباعبدالله
غیر ارباب به هر بی سر و پا رو نزنیمما که جلدیم سر بام اباعبدالله
کعبه ام کرببلا ، پیرهن مشکی منمی شود حوله ی احرام اباعبدالله
نیزه داری به نوک نیزه ی خود ساکت کردزیر لب ناله ی آرام اباعبدالله
مادرش گوشه ی گودال تماشا میکردغرق خون شد به خدا کام اباعبدالله
التماس دعا@emam_hoseiniha
۱۶:۴۲
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمان امام حسین علیه السلام
سوز همیشه ی جگرم باش یا حسینمن سینه می زنم سپرم باش یا حسین
در طول عمر جز تو پناهی نداشتممثل گذشته ها پدرم باش یا حسین
هر روز مادرم سر سجاده گفته استخیلی مراقب پسرم باش یا حسین
ای نام تو بهانه ی شیرین زندگیشور محرم و صفرم باش یا حسین
پایین پات سربگذارم تو هم بیابالای جسم محتضرم باش یا حسین
جان مرا بگیر حوالی قتلگاهاین گونه آخرین خبرم باش یا حسین
دستم به دامنت نرسید این جهان اگرباب الحسین منتظرم باش یا حسین
باشد قرار بعدی ما اربعین حرممهر قبولی گذرم باش یا حسین
سربازهای لشکر یا زینب توایمحرز مدافعان حرم باش یا حسین
التماس دعا @emam_hoseiniha
شاعر: سعید پاشازاده
سوز همیشه ی جگرم باش یا حسینمن سینه می زنم سپرم باش یا حسین
در طول عمر جز تو پناهی نداشتممثل گذشته ها پدرم باش یا حسین
هر روز مادرم سر سجاده گفته استخیلی مراقب پسرم باش یا حسین
ای نام تو بهانه ی شیرین زندگیشور محرم و صفرم باش یا حسین
پایین پات سربگذارم تو هم بیابالای جسم محتضرم باش یا حسین
جان مرا بگیر حوالی قتلگاهاین گونه آخرین خبرم باش یا حسین
دستم به دامنت نرسید این جهان اگرباب الحسین منتظرم باش یا حسین
باشد قرار بعدی ما اربعین حرممهر قبولی گذرم باش یا حسین
سربازهای لشکر یا زینب توایمحرز مدافعان حرم باش یا حسین
التماس دعا @emam_hoseiniha
۱۶:۵۳
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمان امام حسین علیه السلام
یا ایهاالحسین و یا ایهاالشهید
با عشق تو ندیده خدایت مرا خرید
هر سائلی که دست به دامان تو شود
هرگز نمی رود ز سرای تو نا امید
اصلا بهای این همه احسان نداشتیم
اصلا چه شد که میل شما سوی ما کشید؟
هر کس دلش اسیر سر زلف دلبر است
با غمزه ای ز هر که به جز یار دل برید
این بی قراری دل ما بی دلیل نیست
صوت حزین مادری بر گوش ما رسید
والله اصل طینت ما خاک کربلاست
مارا برای گریه خداوند آفرید
با اشک فاطمه گل ما را درست کرد
از نای زینبی به نفس های ما دمید
رخت عزای ما همه دست دوز فاطمه است
نقش لباس ما همه زان پیرهن کشید
زین پس حیا ز حرمت این پیرهن کنید
با این لباس پیکر ما را کفن کنید
التماس دعا @emam_hoseiniha
شاعر:قاسم نعمتی
یا ایهاالحسین و یا ایهاالشهید
با عشق تو ندیده خدایت مرا خرید
هر سائلی که دست به دامان تو شود
هرگز نمی رود ز سرای تو نا امید
اصلا بهای این همه احسان نداشتیم
اصلا چه شد که میل شما سوی ما کشید؟
هر کس دلش اسیر سر زلف دلبر است
با غمزه ای ز هر که به جز یار دل برید
این بی قراری دل ما بی دلیل نیست
صوت حزین مادری بر گوش ما رسید
والله اصل طینت ما خاک کربلاست
مارا برای گریه خداوند آفرید
با اشک فاطمه گل ما را درست کرد
از نای زینبی به نفس های ما دمید
رخت عزای ما همه دست دوز فاطمه است
نقش لباس ما همه زان پیرهن کشید
زین پس حیا ز حرمت این پیرهن کنید
با این لباس پیکر ما را کفن کنید
التماس دعا @emam_hoseiniha
۱۸:۴۴
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمان امام حسین علیه السلام
بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند
از من تمام روزگارم را گرفتند
از این جدایی جان من بر لب رسیده
هستیِ من تاب و قرارم را گرفتند
انگار قسمت نیست وصل ما دوباره
در ساوه شوق بی شمارم را گرفتند
اما خیالت تخت هر جایی رسیدم
خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند
حالم بد است اما خدا را شکر در قم
با مهربانی حال زارم را گرفتند
با احترام و عزت و شوکت کمی از
این بار غم هایی که دارم را گرفتند
حتی زمان پر زدن از این قبیله
مردم همه دور مزارم را گرفتند
در شام اما خواهری مضطر چنین گفت:
یارب ببین دار و ندارم را گرفتند
بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است
وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند
نیمی ز معجر سوخت...نیمی را کشیدند
اصلا تمام اعتبارم را گرفتند
در گوش من مانده صدای ذوالجناحش
میگفت: با نیزه سوارم را گرفتند
یک “یادگاری” بود... اما در خرابه
“بنت الحسین” آن یادگارم را گرفتند
التماس دعا @emam_hoseiniha
شاعر: محمدجواد شیرازی
بعد از پدر حالا نگارم را گرفتند
از من تمام روزگارم را گرفتند
از این جدایی جان من بر لب رسیده
هستیِ من تاب و قرارم را گرفتند
انگار قسمت نیست وصل ما دوباره
در ساوه شوق بی شمارم را گرفتند
اما خیالت تخت هر جایی رسیدم
خویشان و نزدیکان کنارم را گرفتند
حالم بد است اما خدا را شکر در قم
با مهربانی حال زارم را گرفتند
با احترام و عزت و شوکت کمی از
این بار غم هایی که دارم را گرفتند
حتی زمان پر زدن از این قبیله
مردم همه دور مزارم را گرفتند
در شام اما خواهری مضطر چنین گفت:
یارب ببین دار و ندارم را گرفتند
بالا و پایین رفتن از ناقه چه سخت است
وقتی همه ایل و تبارم را گرفتند
نیمی ز معجر سوخت...نیمی را کشیدند
اصلا تمام اعتبارم را گرفتند
در گوش من مانده صدای ذوالجناحش
میگفت: با نیزه سوارم را گرفتند
یک “یادگاری” بود... اما در خرابه
“بنت الحسین” آن یادگارم را گرفتند
التماس دعا @emam_hoseiniha
۱۹:۲۹
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمانامام حسین علیه السلام
حیف است که از عشق تو یک توشه نگیریم
حیف است که ما دامن شش گوشه نگیریم
خوب است که ما مثل تو ارباب بمیریم
حیف است از این قافله ره توشه نگیریم
زشت است از این قافله با فاصله رفتن
از خیمۀ سلطان کَرَم گوشه نگیریم
اینجاست که دل کاسۀ صبرش بسر آید
حیف است ز گیسوی تو یک خوشه نگیریم
خواهیم اگر بر تو شویم آینه، بایست
از بار گنه بر دل خود پوشه نگیریم
دست من و دامان تو یا قاضی الحاجات
ای کاش که در خیمه کنم با تو ملاقات
امسال مُرید علی اکبر شَوَم ای کاش
من نذر گلوی علی اصغر شوم ای کاش
از جان و جهان یکسره خواهم بگریزم
جزو سپه ساقی لشگر شوم ای کاش
با قاسم و عبداللهِ تو گَعده بگیرم
من در بدر آل پیمبر شوم ای کاش
مانند غلامِ سیَهَت بر سرِ دستت
من هم به دعای تو منور شوم ای کاش
نان و نمک سفره تو باد حلالم
من ریزه خور خوان تو دلبر شوم ای کاش
هر لحظه به یا لَیتَنی این شعر بخوانم
با اهل حرم عهد کنم با تو بمانم
التماس دعا
@emam_hoseiniha
شاعر: حاج محمود ژولیده
حیف است که از عشق تو یک توشه نگیریم
حیف است که ما دامن شش گوشه نگیریم
خوب است که ما مثل تو ارباب بمیریم
حیف است از این قافله ره توشه نگیریم
زشت است از این قافله با فاصله رفتن
از خیمۀ سلطان کَرَم گوشه نگیریم
اینجاست که دل کاسۀ صبرش بسر آید
حیف است ز گیسوی تو یک خوشه نگیریم
خواهیم اگر بر تو شویم آینه، بایست
از بار گنه بر دل خود پوشه نگیریم
دست من و دامان تو یا قاضی الحاجات
ای کاش که در خیمه کنم با تو ملاقات
امسال مُرید علی اکبر شَوَم ای کاش
من نذر گلوی علی اصغر شوم ای کاش
از جان و جهان یکسره خواهم بگریزم
جزو سپه ساقی لشگر شوم ای کاش
با قاسم و عبداللهِ تو گَعده بگیرم
من در بدر آل پیمبر شوم ای کاش
مانند غلامِ سیَهَت بر سرِ دستت
من هم به دعای تو منور شوم ای کاش
نان و نمک سفره تو باد حلالم
من ریزه خور خوان تو دلبر شوم ای کاش
هر لحظه به یا لَیتَنی این شعر بخوانم
با اهل حرم عهد کنم با تو بمانم
التماس دعا
@emam_hoseiniha
۱۸:۳۲
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمان امام حسین علیه السلام
حیف است که از عشق تو یک توشه نگیریم
حیف است که ما دامن شش گوشه نگیریم
خوب است که ما مثل تو ارباب بمیریم
حیف است از این قافله ره توشه نگیریم
زشت است از این قافله با فاصله رفتن
از خیمۀ سلطان کَرَم گوشه نگیریم
اینجاست که دل کاسۀ صبرش بسر آید
حیف است ز گیسوی تو یک خوشه نگیریم
خواهیم اگر بر تو شویم آینه، بایست
از بار گنه بر دل خود پوشه نگیریم
دست من و دامان تو یا قاضی الحاجات
ای کاش که در خیمه کنم با تو ملاقات
امسال مُرید علی اکبر شَوَم ای کاش
من نذر گلوی علی اصغر شوم ای کاش
از جان و جهان یکسره خواهم بگریزم
جزو سپه ساقی لشگر شوم ای کاش
با قاسم و عبداللهِ تو گَعده بگیرم
من در بدر آل پیمبر شوم ای کاش
مانند غلامِ سیَهَت بر سرِ دستت
من هم به دعای تو منور شوم ای کاش
نان و نمک سفره تو باد حلالم
من ریزه خور خوان تو دلبر شوم ای کاش
هر لحظه به یا لَیتَنی این شعر بخوانم
با اهل حرم عهد کنم با تو بمانم
التماس دعا @emam_hoseiniha
شاعر: حاج محمود ژولیده
حیف است که از عشق تو یک توشه نگیریم
حیف است که ما دامن شش گوشه نگیریم
خوب است که ما مثل تو ارباب بمیریم
حیف است از این قافله ره توشه نگیریم
زشت است از این قافله با فاصله رفتن
از خیمۀ سلطان کَرَم گوشه نگیریم
اینجاست که دل کاسۀ صبرش بسر آید
حیف است ز گیسوی تو یک خوشه نگیریم
خواهیم اگر بر تو شویم آینه، بایست
از بار گنه بر دل خود پوشه نگیریم
دست من و دامان تو یا قاضی الحاجات
ای کاش که در خیمه کنم با تو ملاقات
امسال مُرید علی اکبر شَوَم ای کاش
من نذر گلوی علی اصغر شوم ای کاش
از جان و جهان یکسره خواهم بگریزم
جزو سپه ساقی لشگر شوم ای کاش
با قاسم و عبداللهِ تو گَعده بگیرم
من در بدر آل پیمبر شوم ای کاش
مانند غلامِ سیَهَت بر سرِ دستت
من هم به دعای تو منور شوم ای کاش
نان و نمک سفره تو باد حلالم
من ریزه خور خوان تو دلبر شوم ای کاش
هر لحظه به یا لَیتَنی این شعر بخوانم
با اهل حرم عهد کنم با تو بمانم
التماس دعا @emam_hoseiniha
۱۵:۲۳
به قلاده ی نفس گشتم اسیر
شدم زار و شرمنده و سر به زیر
تهی دستم و بی نوا و فقیر
مرا کس نخواند ذلیل و حقیر
مقامم بود بس بزرگ و خطیر
امیری حسین و نعم الامیر
حسین از کرم انتخابم کند
غلام غلامش خطابم کند
گدای در خود حسابم کند
بهشتم برد یا عذابم کند
به عشقش اسیرم اسیرم اسیر
امیری حسین و نعم الامیر
خیالش ز من دل ربائی کند
غمش در دلم خود نمائی کند
نوایش مرا نینوائی کند
بلایش مرا کربلائی کند
بدانند خلق از صغیر و کبیر
امیری حسین و نعم الامیر
منم عار او او بود یار من
ز لطف و کرامت خریدار من
نبودم که او بوده دلدار من
غمش شد انیس دل زار من
از آن دم که مادر مرا داده شیر
امیری حسین و نعم الامیر
اگر چه گنهکار و آلوده ام
به خاک مزارش جبین سوده ام
دمی بی ولایش نیاسوده ام
گرفتار و دلداده اش بوده ام
از آندم که آب و گلم شد خمیر
امیری حسین و نعم الامیر
ز خون جگر پاک پاکم کنید
سپس عاشق سینه چاکم کنید
به تیغ محبت هلاکم کنید
به صحن اباالفضل خاکم کنید
که خاکم دهد بوی مشک و عبیر
امیری حسین و نعم الامیر
به زخم جبین پیمبر قسم
به رخسار خونین حیدر قسم
به محسن به زهرای اطهر قسم
به سبطین و عباس و اکبر قسم
به هفتاد و دو عاشق بی نظیر
امیری حسین و نعم الامیر
دریغا که شد خاک صحرا کفن
بر آن کشته ی پاره پاره بدن
تنش پاره پاره تر از پیرهن
سرش نوک نی با خدا هم سخن
نگاهش سر نی به طفلی صغیر
امیری حسین و نعم الامیر
به سردار بی لشکر کربلا
به سرهای لب تشنه از تن جدا
به قرآن زیر سم اسب ها
به خونی که شد خون بهایش خدا
به جسمی که پیچیده شد در حصیر
امیری حسین و نعم الامیر
به هر کوی و هر بزم و هر انجمن
سرم خاک پای حسین و حسن
پدر در دو گوشم سرود این سخن
که ای نازنین طفل دلبند من
حسینی بمان و حسینی بمیر
امیری حسین و نعم الامیر
التماس دعا
@emam_hoseiniha
۱۷:۱۲
تا گناه آمد زمینم زد، دلم را غم گرفتمادری از راه آمد، دست من را هم گرفت
روزگاری چشم هایم زمزمی از اشک بوداز دو چشمم اشک را، این معصیت کم کم گرفت
توبه ام توبه نشد، اما تو راهم داده ایبین خوبان خدا، چشم تو من را هم گرفت
مطمئنم آدم از گریه به جایی می رسداشک ارثی بود که ذریه ی آدم گرفت
من به شوق دیدن روی تو ای حسن تماممرگ را در لحظه ی مردن بغل خواهم گرفت
دست شستم از همه دنیا و دل بستم به تودست عباس آمد و روی سرم پرچم گرفت
گم نخواهد کرد راه بندگی را هر کسییک نخ از پرچم سیاه روضه را محکم گرفت
مطمئنا مادرت زهرا دعایش می کندهر کسی اسم تو را یک بار حتی دم گرفت
عاقبت یک روز از داغ تو من جان میدمچند خط از مقتلت را خواندم و قلبم گرفت
ناگهان تیر آمد و زیر گلو را ناز کردناله از عرش خدا آمد، دل عالم گرفت...
التماس دعا
@emam_hoseiniha
۱۶:۴۰
بی تاب حیدریم و پریشان فاطمهغم می خوریم با غم طفلان فاطمه
مثل کویر تشنه ی باران ندیده ایمچشم انتظار رحمت باران فاطمه
او جلوه ی تمام قَدِ نور خالق استخورشید و ماه آینه داران فاطمه
“قرآن” فقط به خاطر “کوثر” نزول کردشان نزول خاکیِ قرآنِ,”فاطمه”
روح الامین سه مرتبه در روز می شودبا باقی ملائکه مهمان فاطمه
قربانِ آن رسول خدایی که می رودهر صبح و ظهر و شام به قربان فاطمه
از برکت توسل رهبر به مادر استاین خاک پاک اگر شده ایران فاطمه
طبق حدیث قُدسی “لولاک”..,در ازلما را خدا نوشته مسلمان فاطمه
ما بچه ها ی مادر پهلو شکسته ایمنانی نخورده ایم به جز نانِ فاطمه
فضه برای مادرمان کار می کند…زن های ما کنیزِ کنیزان فاطمه
تسبیحِ “فاطمه” همه ایمانِ “مرتضی”تسبیحِ “مرتضی” همه ایمانِ “فاطمه”
گرچه تمام هستیِ “هستی” از آن اوست“هستی” مرتضی شده از آن فاطمه
در اصل گریه بر غم مولا نموده استهر گریه کن اگر شده گریان فاطمه
زانوی غم بغل نکن ای شاه لو کَشَفقدری بخند حیدر من..,جانِ فاطمه
پهلوی من شکسته ولی دردم این شدهدردت زیاد تر شده..,درمان فاطمه
از بس که گریه کرده لبش خشک شد حسینقربان تشنه کامیِ عطشان فاطمه
التماس دعا @emam_hoseiniha
۱۵:۴۸
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمان امام حسین علیه السلام
همان طوری که هر رودی به کوثر ختم خواهد شدتمام راه ها حتماً به حیدر ختم خواهد شد
از آن جایی که فضه آخرین حدّ کنیزی شدطریق نوکری کردن به قنبر ختم خواهد شد
اگر خیمه اگر کوفه اگر گودال اگر کوچهتمام روضه ها آخر به یک در ختم خواهد شد
تو خوردی سیلی و خوردند سیلی یک حرم بعدشکه هر فعلی بدون شک به مصدر ختم خواهد شد
کمان و نیزه و شمشیر جای خود,مصیبت ها؛پس از تیر سه پر قطعا به خنجر ختم خواهد شد
شروع کربلا با روضه گر آغاز می گرددمیان شام با زینب به منبر ختم خواهد شد
صدای یا بُنَیَّ از ته گودال می آیدکه اوج روضه درآخر به مادر ختم خواهد شد
التماس دعا @emam_hoseiniha
شاعر:مهدی رحیمی(زمستان)
همان طوری که هر رودی به کوثر ختم خواهد شدتمام راه ها حتماً به حیدر ختم خواهد شد
از آن جایی که فضه آخرین حدّ کنیزی شدطریق نوکری کردن به قنبر ختم خواهد شد
اگر خیمه اگر کوفه اگر گودال اگر کوچهتمام روضه ها آخر به یک در ختم خواهد شد
تو خوردی سیلی و خوردند سیلی یک حرم بعدشکه هر فعلی بدون شک به مصدر ختم خواهد شد
کمان و نیزه و شمشیر جای خود,مصیبت ها؛پس از تیر سه پر قطعا به خنجر ختم خواهد شد
شروع کربلا با روضه گر آغاز می گرددمیان شام با زینب به منبر ختم خواهد شد
صدای یا بُنَیَّ از ته گودال می آیدکه اوج روضه درآخر به مادر ختم خواهد شد
التماس دعا @emam_hoseiniha
۱۷:۵۵
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمان امام حسین علیه السلام
تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کشیمتا به کِی تلخیِ این شبهایِ طولانی کشیم
نوبتِ ما میشود آیا ؟ به ما هم سر زنیرد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کشیم
ما نفهمیدیم کِی ما را صدا زد فاطمهمِنَتِ این لطف را با چشمِ بارانی کشیم
شرط یاری تو را فهمیدهام قبل از خودتباید اول بارِ این یارِ خراسانی کشیم
میشود در وقت جان دادن رضا را دید و مُرددست از غیرش اگر چون مَرد سلمانی کشیم
دستِ ما را رو نکردی دست رد کار تو نیستدستگیری کن که دست از هرچه میدانی کشیم
وای بر ما ما نمردیم و شنیدیم از غمتزخم این شرمندگی داغِ گرانجانی کشیم
مادرت غش کرد وقتی روضهی تو شام شدباید امشب داد زد تا دردِ ویرانی کشیم
تازه میفهم اگر طفلِ یتیمی گُم شودمیشود صد خار را از بین دامانی کشیم
التماس دعا
@emam_hoseiniha
شاعر:حسن لطفی
تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کشیمتا به کِی تلخیِ این شبهایِ طولانی کشیم
نوبتِ ما میشود آیا ؟ به ما هم سر زنیرد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کشیم
ما نفهمیدیم کِی ما را صدا زد فاطمهمِنَتِ این لطف را با چشمِ بارانی کشیم
شرط یاری تو را فهمیدهام قبل از خودتباید اول بارِ این یارِ خراسانی کشیم
میشود در وقت جان دادن رضا را دید و مُرددست از غیرش اگر چون مَرد سلمانی کشیم
دستِ ما را رو نکردی دست رد کار تو نیستدستگیری کن که دست از هرچه میدانی کشیم
وای بر ما ما نمردیم و شنیدیم از غمتزخم این شرمندگی داغِ گرانجانی کشیم
مادرت غش کرد وقتی روضهی تو شام شدباید امشب داد زد تا دردِ ویرانی کشیم
تازه میفهم اگر طفلِ یتیمی گُم شودمیشود صد خار را از بین دامانی کشیم
التماس دعا
@emam_hoseiniha
۱۶:۰۴
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمان امام حسین علیه السلام
درس کرامت پیش او حاتم ببینددرس حیا و مادری مریم ببیند
إنسیه الحوراست و قطعا محال استکُنه کمالش را بنی آدم ببیند
تا پای جان پای امامش ماند زهراحیدر سپر دارد همه عالم ببیند
آن در که پیغمبر از آن بی اذن نگذشتحالا هجوم چند نامحرم ببیند
با میخ و آتش داده شد اجر رسالتباید بیاید حضرت خاتم ببیند
در کوچه طفلی را تصور کن که ناگهاز ضرب سیلی مادرش مبهم ببیند
دیگر حسن در خواب مادر را همیشهبا صورتی نیلی و قدی خم ببیند
از غربت کوچه غم گودال پیداستجایی که زینب پیکری دَرهم ببیند
بین حرامی ها سر عمامه دعواستحالا تصور کن که مادر هم ببیند
ای ساربان بس کن…چه میخواهی ز جانش؟زهرا چگونه غارت خاتم ببیند؟
التماس دعا
@emam_hoseiniha
شاعره:سرکار خانم مرضیه نعیم امینی
درس کرامت پیش او حاتم ببینددرس حیا و مادری مریم ببیند
إنسیه الحوراست و قطعا محال استکُنه کمالش را بنی آدم ببیند
تا پای جان پای امامش ماند زهراحیدر سپر دارد همه عالم ببیند
آن در که پیغمبر از آن بی اذن نگذشتحالا هجوم چند نامحرم ببیند
با میخ و آتش داده شد اجر رسالتباید بیاید حضرت خاتم ببیند
در کوچه طفلی را تصور کن که ناگهاز ضرب سیلی مادرش مبهم ببیند
دیگر حسن در خواب مادر را همیشهبا صورتی نیلی و قدی خم ببیند
از غربت کوچه غم گودال پیداستجایی که زینب پیکری دَرهم ببیند
بین حرامی ها سر عمامه دعواستحالا تصور کن که مادر هم ببیند
ای ساربان بس کن…چه میخواهی ز جانش؟زهرا چگونه غارت خاتم ببیند؟
التماس دعا
@emam_hoseiniha
۱۳:۵۵
شب جمعه،شب زیارتی ارباب بی کفنمان امام حسین علیه السلام
تمام عمر من و آستانِ اُمِبنینکه در تمامیِ عمریم میهمانِ اُمِبنین
“هزار دشمنم اَر میکنند قصدِ هلاک”چه غم مرا که منم در امانِ اُمِبنین
اگر هزار گره باشدم خیالی نیستفقط همین که بگویم به جانِ اُمِبنین
بقیع و خاکِ بقیع سرمههای مادرهاستهمان غبار که دارد نشان اُمِبنین
دعای فاطمه با فاطمه اجابت شدکه گشت خانهی او آشیان اُمِبنین
چه برکتی است سرِ سفرهاش نمیدانمعلی شد از همه دنیا از آن اُمِبنین
نشسته پنج امامم کنار سفرهی اوو خوردهاند همه آب و نانِ اُمِبنین
بزرگ ، دُختِ قبیله ، کنیزِ زینب شدهمینکه گشت علی میزبان اُمِبنین
رسید و خانهی زهرا دوباره مادر دیدحسین دید به سر سایبان اُمِبنین
رسید و گیسوی کلثوم شانه شد با هر….نوازش نَفَسِ مهربانِ اُمِبنین
گرفته است به دامن چهار جانش راهزار شُکر که آمد به خانه اُمِبنین
ولی چه حیف که غم آمد و زمانه نوشتجگر خراش بود داستان اُمِبنین
میان قافله خورشید و ماهِ او رفتندبه راه ماند ولی دیدگان اُمِبنین
بشیر آمد و پیغام بی کسی آوردخراب شد بخدا خانمان اُمِبنین
برای چار جوانش نگفت اما گفت :بگو حسین کجا هست؟ جانِ اُمِبنین
همینکه دید شده بی حسین اُفتاد وبه روی خاک نشست آسمانِ اُمِبنین
مدینه گفت که اُمالبنین نمیشد پیرگرفت نالهی زینب توانِ اُمِبنین
نه گاهواره رسید و نه کودک و نه رُبابولی رسید بجایش خزان اُمِبنین
خمید و خاکِ دوعالم به رویِ معجر ریختعصا گرفت و سیه شد جهانِ اُمِبنین
سکینه خورد زمین وقتِ دادِ زینب شدمیان روضهی اَبرو کمانِ اُمِبنین
عروسِ سوختهی فاطمه رسید از راهرُباب شد پس از آن روضهخوانِ اُمِبنین
مدینه دید که بیبی چقدر روضه گرفتچقدر روضه شنید از زبانِ اُمِبنین :
حسین دست غریبی به روی زانو زدبرای جرعهی آبی به حرمله رو زد…
التماس دعا @emam_hoseiniha
شاعر:حسن لطفی
تمام عمر من و آستانِ اُمِبنینکه در تمامیِ عمریم میهمانِ اُمِبنین
“هزار دشمنم اَر میکنند قصدِ هلاک”چه غم مرا که منم در امانِ اُمِبنین
اگر هزار گره باشدم خیالی نیستفقط همین که بگویم به جانِ اُمِبنین
بقیع و خاکِ بقیع سرمههای مادرهاستهمان غبار که دارد نشان اُمِبنین
دعای فاطمه با فاطمه اجابت شدکه گشت خانهی او آشیان اُمِبنین
چه برکتی است سرِ سفرهاش نمیدانمعلی شد از همه دنیا از آن اُمِبنین
نشسته پنج امامم کنار سفرهی اوو خوردهاند همه آب و نانِ اُمِبنین
بزرگ ، دُختِ قبیله ، کنیزِ زینب شدهمینکه گشت علی میزبان اُمِبنین
رسید و خانهی زهرا دوباره مادر دیدحسین دید به سر سایبان اُمِبنین
رسید و گیسوی کلثوم شانه شد با هر….نوازش نَفَسِ مهربانِ اُمِبنین
گرفته است به دامن چهار جانش راهزار شُکر که آمد به خانه اُمِبنین
ولی چه حیف که غم آمد و زمانه نوشتجگر خراش بود داستان اُمِبنین
میان قافله خورشید و ماهِ او رفتندبه راه ماند ولی دیدگان اُمِبنین
بشیر آمد و پیغام بی کسی آوردخراب شد بخدا خانمان اُمِبنین
برای چار جوانش نگفت اما گفت :بگو حسین کجا هست؟ جانِ اُمِبنین
همینکه دید شده بی حسین اُفتاد وبه روی خاک نشست آسمانِ اُمِبنین
مدینه گفت که اُمالبنین نمیشد پیرگرفت نالهی زینب توانِ اُمِبنین
نه گاهواره رسید و نه کودک و نه رُبابولی رسید بجایش خزان اُمِبنین
خمید و خاکِ دوعالم به رویِ معجر ریختعصا گرفت و سیه شد جهانِ اُمِبنین
سکینه خورد زمین وقتِ دادِ زینب شدمیان روضهی اَبرو کمانِ اُمِبنین
عروسِ سوختهی فاطمه رسید از راهرُباب شد پس از آن روضهخوانِ اُمِبنین
مدینه دید که بیبی چقدر روضه گرفتچقدر روضه شنید از زبانِ اُمِبنین :
حسین دست غریبی به روی زانو زدبرای جرعهی آبی به حرمله رو زد…
التماس دعا @emam_hoseiniha
۱۸:۲۱
امشب که به یمن یار دلها خنک استبشنو سخن مرا،سراسر نمک استانگور نجف اگر چه در طعم تک است..با سیب حجاز جلوه اش مشترک است!
این راه درست از خدا تا به خداستپس باطن یاعلی همان یا زهراست
گفتیم علی و باده را کج کردندمستی مرا معادل حج کردندقالی دلم را صد و ده رج کردندتقدیر مرا به عشق منتج کردند
ای اهل زمانه من بنی هاشمی اممن حیدری حسینی فاطمی ام!
با نام خدا خدای دلها زهراانسان و فرشته است یکجا زهراهم حجت اعظم است بر ما زهراهم حجت بعلها بنوها.. زهرا!
تک بیت خداست حکمت منظوم استاو پیر و مراد سیزده معصوم است
قبل از خلقت که عقل درجا میزدزهرا به گلیم نُه فلک پا میزدهرجا حرفی ز خلقِ دنیا میزدهربار خدا به او بفرما میزد
او گوهر با سابقه بین بحر استزهراست که پیشکسوت این دهر است!
چهل روز نبی کناره از دنیا کرددر غار نشست و با خدا نجوا کردبا سیب بهشت روزه اش را وا کردتا یار قدم رنجه به خاک ما کرد
نازل شده مادر رسول مدنیبا حضرت ذوالفقار فامیل تنی!
از عالم لاهوت به ناسوت کشیدمهرش به انار خورد و یاقوت کشیدخیرش که به ما به طور مبسوط کشیدعقل فلک از مقام او سوت کشید!
قرآن و صدو چهارده تا سورهاز فاطمه مدح میکند هرجوره
بر چای علی گرفته پهلو قندشقربان نماز و روزه و لبخندشهستیم گدای پنج تا فرزندشخونی ست به شیعیان خود پیوندش
سید نشدی غصه ندارد دیگرتردید نکن بگو به زهرا مادر!
افسوس من فقیر با روی سیاههرگز نشدم ز شان بانو آگاهبنشین و بگو هدیه به آن حضرت ماهلا حول و لا قوه الا بالله
فرمود نبیِ ما گهر فاطمه استهر حُسن که هست جمع در فاطمه است
در خانه به هر بهانه کاری میکردبا حال نزار خانه داری میکردبا کاسه ی آب غم گساری میکردبا یاد لب حسین زاری میکرد
میگفت حسین و یاد آن لب میکردگریه به رخ کبود زینب میکرد
التماس دعا @emam_hoseiniha
۱۴:۵۱