راه درازی داشتیم از کربلا تا شامسوز و گدازی داشتیم از کربلا تا شامبر نیزه میرفتی و با زلف پریشانتراز و نیازی داشتیم از کربلا تا شامچیزی نمیگفتیم هر چه زخم میبردیمبا خویش رازی داشتیم از کربلا تا شامدر هر زمین خوردن خدا را سجده میکردیمدائم نمازی داشتیم از کربلا تا شام
محمد مهدی سیار
@fadak44_ir
محمد مهدی سیار
۱۱:۳۸
امام دستور داد چراغها را خاموش کنندو هر آن کس که میخواهد برودچرا که فردا عاشورا بود ...عباس سر به زیر بود و وفادار به اربابش حبیب هم، وهبِ تازه مسلمان هم اما قاسمبنالحسن برخاست عرض کرد عموجان منِ نوجوان نیز کشته خواهم شد:امام فرمود شهادت در نزد تو چگونه است فرمود: أحلى مِنَ العَسَل..و از میان دو انگشت امام چیزی دید که دیگر دل به دنیا نمیداد ...
قاسمِنوجوان زره برتن داشتو به میدان رفت و رجز خواند و جنگیدناگهان برای آخرین بار فریاد زد: عمو جان ...حسین سینه به سینهِ #قاسم گذاشت حسینی که در گودال کسی نمانده بود براش و زینبی که فریاد میکشید: «وا مُحَمَّداه! وا عَلیّاه
اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
@fadak44_ir
قاسمِنوجوان زره برتن داشتو به میدان رفت و رجز خواند و جنگیدناگهان برای آخرین بار فریاد زد: عمو جان ...حسین سینه به سینهِ #قاسم گذاشت حسینی که در گودال کسی نمانده بود براش و زینبی که فریاد میکشید: «وا مُحَمَّداه! وا عَلیّاه
اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ
۱۱:۳۹
هر وقت خواستید روضه #علی_اکبر بخوانید نگویید میخواهیمروضه علیاکبر بخوانیم بگویید میخواهیم روضه یجان کندن حسین را بخوانیم،حسین کنار پیکر علی اکبر قبض روح شدناله های زینب باعث شد روح به بدن حسین برگردد ..
#شیخ_جعفر_شوشتری
@fadak44_ir
#شیخ_جعفر_شوشتری
۱۱:۳۹
راوى ميگويد:فذبح الطفل من الاذُن الى الاذُن(تير آمد) وگلوى طفل امام(#على_اصغر عليه السلام)را گوش تا گوش بريد...
@fadak44_ir
۱۱:۳۹
#عباس حسین (ع)
زینب، فصاحت: " وا أخاه! وا عباساه! وا ضیعتنا بعدک!" و بکین النسوة، و بکی الحسین معهن قال: " وا ضیعتنا بعدک."
بارها خواندم. بارها خواندمش. اولش مثل همه صحنه های دیگر بود. مرد تنهای مهربان من داشت از دنیای نامهربان ها باز می گشت. مثل این همه بار که رفته بود و تنهاتر بازگشته بود. این بار اما...مثل آن بارها نبود. آن بارها...به زنان گفته بود که گریه نکنند. سیلی به صورت نزنند. گریبان پاره نکنند.این بار اما زینب(س) فریاد زد: " برادرم!...عباسم! پس از تو ما از دست رفتیم." و زنان با او گریستند و او هم با زنان گریست و گفت" بعد از تو ما از دست رفتیم". این بار نگفت گریه نکنید. سیلی به صورت نزنید. گریبان پاره نکنید. نشست پای روضه زنان و بسیار گریست...
موسوعة الامام الحسین، ۲۷۹
@fadak44_ir
زینب، فصاحت: " وا أخاه! وا عباساه! وا ضیعتنا بعدک!" و بکین النسوة، و بکی الحسین معهن قال: " وا ضیعتنا بعدک."
بارها خواندم. بارها خواندمش. اولش مثل همه صحنه های دیگر بود. مرد تنهای مهربان من داشت از دنیای نامهربان ها باز می گشت. مثل این همه بار که رفته بود و تنهاتر بازگشته بود. این بار اما...مثل آن بارها نبود. آن بارها...به زنان گفته بود که گریه نکنند. سیلی به صورت نزنند. گریبان پاره نکنند.این بار اما زینب(س) فریاد زد: " برادرم!...عباسم! پس از تو ما از دست رفتیم." و زنان با او گریستند و او هم با زنان گریست و گفت" بعد از تو ما از دست رفتیم". این بار نگفت گریه نکنید. سیلی به صورت نزنید. گریبان پاره نکنید. نشست پای روضه زنان و بسیار گریست...
۱۱:۴۰
لحظات آخر عمر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها بود که #حضرت_زینب سلاماللهعلیها را به خود فراخواند و وصایایی را به او نمود که در ضمن آن وصایا فرمود:
«وقتی که دیدی برادرت #حسین علیهالسلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد، پس در آن موقع به نیابت از من زیرِ گلویش را ببوس...»
«... روز #عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیهالسلام، زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و عرضه داشت:ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم، آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و آنجا را بوسید،» سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد:یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها!«ای مادرجان! این امانت شما را من به جا آوردم.»
سیدالشهداء علیهالسلام فرمود:«آن امانت چه بود؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمهالزهراء سلاماللهعلیها نزدیک شد به من فرمود:ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن.پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید.» سپس به من فرمود:«این بوسه امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیهالسلام، پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلا تنها و بیکس دیدی،»
«دیدی که طلب یاری میکند ولی کسی به او یاری نمیرساند، دیدی که پناه میخواهد ولی کسی به او پناه نمیدهد، دیدیکه آب طلب میکند ولی کسی به او آبی نمیرساند، دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دلرحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس...»
#بحرالمصائب / ج۵، ص۷۴
@fadak44_ir
«وقتی که دیدی برادرت #حسین علیهالسلام در کربلا تنها مانده و یار و یاوری ندارد، پس در آن موقع به نیابت از من زیرِ گلویش را ببوس...»
«... روز #عاشورا نیز به وقت وداع سیدالشهداء علیهالسلام، زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و عرضه داشت:ای برادر! به من اجازه بفرما سینه و زیر گلویت را ببوسم، آن حضرت سینه و زیر گلویش را نمایان کرد و زینب کبری سلاماللّهعلیها پیش آمد و آنجا را بوسید،» سپس رو به سمت مدینه کرد و صدا زد:یا أُمّاه، هذه الأمانةُ قد أدَّیتُها!«ای مادرجان! این امانت شما را من به جا آوردم.»
سیدالشهداء علیهالسلام فرمود:«آن امانت چه بود؟ زینب کبری سلاماللّهعلیها عرضه داشت: ای برادرم! همانا وقتی که شهادت مادرمان فاطمهالزهراء سلاماللهعلیها نزدیک شد به من فرمود:ای زینب! سینه و حفره گلویت را برایم نمایان کن.پس من نمایان نمودم سینه و حفره گلویم را و مادرمان آنجا را بوسید.» سپس به من فرمود:«این بوسه امانتی است از سوی من به جانب برادرت حسین علیهالسلام، پس هنگامی که برادرت حسین را در کربلا تنها و بیکس دیدی،»
«دیدی که طلب یاری میکند ولی کسی به او یاری نمیرساند، دیدی که پناه میخواهد ولی کسی به او پناه نمیدهد، دیدیکه آب طلب میکند ولی کسی به او آبی نمیرساند، دیدی که که هیچ یاور و رفیقِ دلرحمی ندارد، پس به نیابت از من سینه و زیر گلوی او را ببوی و سپس ببوس...»
۱۴:۲۹
سپس عمر بن سعد، ميان يارانش ندا داد كه چه كسى حاضر است بر حسين، اسب بدواند؟از يارانش، اين ده تن حاضر شدند: اسحاق بن حَوبه كه پيراهن امام عليه السلام را به تاراج برده بود؛اخنس بن مرثد، حَكيم بن طُفَيل سبيعى، عمر بن صبيح صَيداوى، رجاء بن مُنقِذ عبدى، سالم بن خَيثمه جُعفى، صالح بن وَهْب جُعفى، واحِظ بن غانِم، هانى بن ثُبَيت حضرمى و اسيد بن مالك. اينانـ كه خدا لعنتشان كندـبا سُم اسبهايشان، #حسين عليه السلام را چنان لگدكوب كردند كه پشت و سينهاش را خرد كردند.
اين ده تن، [پس از پايان كار] آمدند و در برابر ابن زيادـ كه خدا لعنتش كندـ ايستادند و از ميان آنان، اسيد بن مالك گفت: ما بوديم كه پشت و سپس سينه[ى او] را با همه اسب هاى بزرگ و تيزتك، خرد كرديم.ابن زيادـ كه خدا لعنتش كند. گفت: شما كه هستيد؟گفتند: ما كسانى بوديم كه بر پشت حسين، اسب دوانديم تا آن كه سينه و گلوى حسين را آسياب كرديم. ابن زياد، فرمان داد جايزه اندكى به آنان بدهند.
ابو عمر زاهد مىگويد: ما به اين ده تن نگريستيم و همه آنان را زنازاده يافتيم.مختار، آنان را دستگير كرد و با زنجيرهاى آهنين، دست و پاهايشان را بست و بر پشتشان اسب دواند تا به هلاكت رسيدند.
تذكرة الخواصّ، سبط ابن جوزی: ص ۲۵۴
@fadak44_ir
اين ده تن، [پس از پايان كار] آمدند و در برابر ابن زيادـ كه خدا لعنتش كندـ ايستادند و از ميان آنان، اسيد بن مالك گفت: ما بوديم كه پشت و سپس سينه[ى او] را با همه اسب هاى بزرگ و تيزتك، خرد كرديم.ابن زيادـ كه خدا لعنتش كند. گفت: شما كه هستيد؟گفتند: ما كسانى بوديم كه بر پشت حسين، اسب دوانديم تا آن كه سينه و گلوى حسين را آسياب كرديم. ابن زياد، فرمان داد جايزه اندكى به آنان بدهند.
ابو عمر زاهد مىگويد: ما به اين ده تن نگريستيم و همه آنان را زنازاده يافتيم.مختار، آنان را دستگير كرد و با زنجيرهاى آهنين، دست و پاهايشان را بست و بر پشتشان اسب دواند تا به هلاكت رسيدند.
۱۴:۴۲
#فلسطین
۵:۳۷
۱۶:۴۳
شهید محمدمهدی میرزایی
۱۹:۴۹
گمان نکنید که شهادتم پایان است؛بلکه آغاز راهی طولانی به سوی آزادی است...
#شهید_صالح_عامر_فؤاد_الجعفراوی
@fadak44_ir
#شهید_صالح_عامر_فؤاد_الجعفراوی
۱۸:۳۷
بسم الله الرحمن الرحيمالحمدلله رب العالمین آن که فرمود:«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءً عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.»
من صالح هستم.این وصیت نامهام را مینویسم نه به عنوان وداع بلکه ادامهی راهی که با يقين انتخاب کردهام.خدا میداند که تمام توان و قدرت خود را به کار بستم تا پشتیبان و صدای فرزندان مردمم باشم. درد و ستم را در تمام جزئیاتش تجربه کردم، بارها طعم فقدان عزیزان را چشیدم و با این حال، هرگز در انتقال حقیقت کوتاهی نکردم؛ حقیقتی که حجّتی است بر هرکس که سستی ورزید و سکوت کرد؛ و افتخاری برای هرکس که یاری نمود و در کنار شریفترین مردان و عزیزترین مردم غزه ایستاد.
اگر شهید شدم بدانید که غایب نبودم؛
اکنون در بهشت هستم در کنار رفقایی که پیش از من رفتند؛با انس، اسماعیل و همهی عزیزانی که به عهدی که با خدا بسته بودند وفادار ماندند.از شما میخواهم که در دعاهایتان مرا یاد کنید و راه را پس از من ادامه دهید.مرا با صدقات جاری یاد کنید و هرگاه اذان شنیدید یا نوری را دیدید که شب غزه را میشکافد به یاد من باشید.ما راهی جز آن برای خود نشناختیم و معنای زندگی را جز در پایداری بر آن نیافتیم.
شما را به پدرم سفارش میکنم؛عزیز دل و الگوی من کسی که خود را در او میدیدم و او خود را در من میدید.ای کسی که در روزهای سخت جنگ با تمام مشقتهایش همراه من بودی، از خدا میخواهم که در بهشت با هم ملاقات کنیم و تو از من راضی باشی ای تاج سرم.
شما را به برادرم، معلمم و همراه راهم ناجی سفارش میکنم؛ای ناجی! پیش از آنکه از زندان رهایی یابی، من به سوی پروردگارم رفتم؛ بدان که این سرنوشتی است که خداوند مقدّر کرده است.دلتنگی برای تو در وجودم مانده است؛آرزو داشتم تو را ببینم، در آغوش بگیرم، با تو ملاقات کنم، اما وعدهی خدا حق است و دیدار ما در بهشت نزدیک تر از آن است کهمیپنداری...
شما را به مادرم سفارش میکنم؛ای مادرم! زندگی بدون تو هیچ است.
تو دعایی بودی که هرگز قطع نشد و آرزویی که نمیمیرد؛ از خدا خواستم که تو را شفا دهد و بهبود بخشد،و چقدر آرزو داشتم که ببینم برای درمان، سفر میکنی و با لبخند بازمیگردی...
شما را به برادران و خواهرانم سفارش میکنم؛رضایت خدا و سپس رضایت شما هدف من بود.
همیشه میگفتم:کلمه سقوط نمیکند و تصویر نیز سقوط نمیکند. کلمه امانت است و تصویر پیام؛
آن را به جهان برسانید؛ همانگونه که ما رساندیم. گمان نکنید که شهادتم پایان است؛
بلکه آغاز راهی طولانی به سوی آزادی است.
من پیام آوری هستم که میخواستم پیامم به جهانی برسد که چشمهایش را بسته است و به کسانی که در برابر حق سکوت کرده اند و اگر خبری از شهادتم شنیدید، برایم گریه نکنید؛ مدت هاست که این لحظه را آرزو میکردم و از خدا خواستم آن را به من عطا کند.
پس حمد و سپاس خدای را که مرا برای آنچه دوست داشت برگزید. و به هرکس که در زندگیام به من بدی گفت یا دروغ و تهمت روا داشت میگویم که من به اذن خدا به شهادت میرسم و نزد خداوند است که دشمنان گرد هم می آیند.
شما را به فلسطین سفارش میکنم؛ به مسجد الاقصی.
آرزو داشتم به صحن آن برسم؛ در آن نماز بگزارم و خاکش را لمس کنم؛ اگر در دنیا به آن نرسیدم از خدا میخواهم که همهی ما را در بهشتهای جاودان کنار هم جمع کند؛ خدایا مرا در شمار شهدا بپذیر؛ گناهان گذشته و آیندهام را ببخش و خونم را نوری قرار ده که راه آزادی را برای مردم و خانوادهام روشن کند.
اگر کوتاهی کردهام مرا ببخشید و برایم دعا کنید که رحمت و مغفرت الهی شامل حالم شود، زيرا من به عهد خود وفا کردم و آن را تغییر ندادم و سلام و رحمت و برکات خدا بر شما باد.
برادرتان شهید به اذن خدا
صالح عامر فؤاد الجعفراوی
۱۸:۳۸
در روز تولد تو ای ماه دمشق
جای همهی مدافعانت خالیست...
ولادت حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار مبارک

@fadak44_ir
جای همهی مدافعانت خالیست...
ولادت حضرت زینب سلام الله علیها و روز پرستار مبارک
۶:۳۵
خلبان علی بلورخانی
۱۳:۳۲
میخواسته مثل مادر خود باشد
در #فاطمیه که بی نشان برگشته...
⚘️ تشیع پیکرهای مطهر ۱۰۰ #شهید_گمنام دوران دفاع مقدس
@fadak44_ir
در #فاطمیه که بی نشان برگشته...
⚘️ تشیع پیکرهای مطهر ۱۰۰ #شهید_گمنام دوران دفاع مقدس
۱۱:۴۲
راهی خانهی خانوادهی یزدانپناه میشیم؛ مادری که سه پسرش را تقدیم دفاع از وطن کرد.شهید علی اکبر، محمدرضا و جانباز شهید حاج یوسف یزدان پناه*
۹:۱۳

پاکت هدیه
خادمین شهدا_فدک
یا محمد(ص)به تو کوثر عطا کردیم به عالمیان مادرولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مبارک 
