عکس پروفایل فهم سوره حمد بارویکرد اهداف تربیتی 6پایهف

فهم سوره حمد بارویکرد اهداف تربیتی 6پایه

۳۹۱عضو
بازارسال شده از فهم قرآن دختران معصومیه
بعد از دوره جلسات قبل
#بازی
برای هر کدام از دوستانتان یک صفت زیبا بنویسید که تکراری هم نباشد.

۱۶:۴۷

بازارسال شده از فهم قرآن دختران معصومیه
به نظر شما برای سوره حمد بخواهیم شکل پیدا کنیم چه شکلی خوبه؟
undefinedundefinedundefinedundefinedundefinedundefined

۱۶:۴۷

بازارسال شده از فهم قرآن دختران معصومیه
#بازی:من یک موقعیت می‌گویم شما بگویید چه کار زیبایی در آن موقعیت انجام می‌دهید:
- وارد اتاق می‌شوم و می‌بینم خواهر یا برادر کوچکم مشق‌هایم را پاره کرده...(فیلم گربهundefined)
- از مدرسه به خانه می‍آیم می‌بینم مادرم غذایی که اصلا دوست ندارم، برای ناهار درست کرده...
با خانواده به جایی می‌روم که وسیله و دوست برای بازی ندارم و حوصله‌ام سر رفته...(فیلم کودکundefined)
- خیلی خسته هستم و خوابم می‌آید. همان موقع پدرم می‌گوید آب بیاور...

۱۶:۴۷

بازارسال شده از فهم قرآن دختران معصومیه
thumnail
وقتی با داداش یا خواهر کوچکترم دعوا می‌کنم این شکلی می‌شود و اوضاع بدتر می‌شود.به این می‌گویند یک رفتار نازیبا

۱۶:۴۷

بازارسال شده از فهم قرآن دختران معصومیه
thumnail
وقتی وسیله بازی ندارم، بجای غر زدن می‌توانم از فکرم استفاده کنم و برای خودم بازی اختراع کنم و کلی کیف کنم.به این می‌گویند یک رفتار زیبا

۱۶:۴۷

بازارسال شده از فهم قرآن دختران معصومیه
امروز می‌خواهیم از سوره حمد یاد بگیریم که بعضی وقتها می‌شود در موقعیت خیلی سخت، زیبایی بیافرینیم.

۱۶:۴۷

بازارسال شده از فهم قرآن دختران معصومیه
thumnail
undefinedرفتارهای زیبا گاهی با سختی همراهند ولی خیلی شیرینندundefinedundefined
#پویانمایی

۱۶:۴۷

بازارسال شده از فهم قرآن دختران معصومیه
#داستان
رفتار سخت زیبا
چند هفته‌ای بود که در روستا شور و هیجان زیادی داشت. هر باغی را که نگاه می‌کردی، نوجوانانی مشغول ورزش بودند. یکی شنا می‌زد، یک شاخه درخت را گرفته بود و بارفیکس می‌رفت، یکی یک لنگه پا طناب می‌زد. همه خودشان را برای مسابقه ورزشی آماده می‌کردند. قهرمان این مسابقه، باید می‌رفت با قهرمانان روستاهای اطراف مسابقه می‌داد و بدین ترتیب به عنوان قوی ترین روستا انتخاب می‌شد. ایمان از مدتها قبل خیلی برای زحمت کشیده بود و خودش را برای مسابقه آماده کرده بود و در مسابقه روستای خود برنده شده بود، حالا باید می‌رفت با قهرمانان روستاهای دیگر مسابقه بدهد.مسابقه بین روستایی، مراحل مختلفی داشت، بالارفتن از کوه و صخره، راه رفتن روی یک چوب باریک که زیر آن رودخانه هست، بالا رفتن از درخت گردو و‌کندن ده تا گردو، حمل سیب زمینی با فرغون، حمل بقچه روی‌سر و چند مرحله دیگر. مردم روستا به ایمان خیلی ایمان داشتند و مطمئن بودند که در مسابقات بین روستایی هم اول می‌شود.صبح روز مسابقه، اهالی روستا در مسجد حاضر شدند و بعد از نماز، همه برای موفقیت ایمان دعا کردند. حاج آقا و احسان و مصطفی، با ایمان به محل مسابقه رفتند. ایمان و ۴ نفر دیگر از روستاهای اطراف کنار خط شروع مسابقه ایستادند و صدای سوت داور به صدا در آمد. ایمان با بسم الله الرحمن الرحیم شروع به دویدن کرد. او در دویدن و از کوه بالارفتن خیلی فرز بود و مطمئن بود اگر این قسمت‌ها را سریعتر رود، مراحل بعدی که در آنها خیلی قوی نیست، را می‌تواند جبران کند و برنده شود. او با سرعت زیادی می‌دوید و از موانع می‌گذشت. خیلی خسته شده بود و عرق از سر و صورتش می‌ریخت. نوبت به بالارفتن از صخره رسید، سریع دستهایش را به سنگها گرفت و بالا رفت، از بالا به پایین نگاه کرد تا ببیند بقیه کجا هستند. دید حامد، که سومین نفر بود از بچه های روستای بالایی پایش به یکی از موانع گیر کرده و روی زمین افتاده و از پایش خون می‌آید و از درد به خود می پیچد و دو نفر بعدی از او می‌گذرند و به او می‌خندند و عبور می‌کنند. ایمان مکثی می‌کند و با خود فکر می‌کند چه کار کند؟ حامد را با آن حال تنها رها کند یا به مسابقه ادامه دهد و برنده شود؟ یاد دعاهای مردم روستا افتاد، یاد آجیل های ننه رعنا که برای قوت گرفتن بهش داده بود، یاد تمرین هایی که در این دو ماه کرده بود، کلی فکر در یک لحظه بهش هجوم آورد و در آخر تصمیم خودش را گرفت. تصمیم گرفت برگردد و حامد را به آبادی برساند تا زودتر درمان شود. همانطور که برمی‌گشت آن دو نفر را دید که با مسخره به او می‌گفتند: «چی شد؟ خسته شدی؟» آن یکی می‌گفت: «نکنه دلت برای مامانت تنگ شده؟!» ایمان به حرفهای آنها محل نداد و سریع خودش را به حامد رساند. تکه ای از لباسش را پاره کرد و دور زخم پایش بست و بعد روی کولش گذاشت و به سمت پایین رفت. حامد خیلی به او اصرار کرد که برگرد و مسابقه را ادامه بده ولی ایمان گوش نکرد و حامد را سریع به دکتر رساند. بعد از مداوای پای حامد، به محل مسابقه رفتند و متوجه شدند که سلمان، از روستا کناری نفر اول شده و آن دو نفر دیگر نفر دوم و سوم. ایمان با شرمندگی پیش حاج آقا و دوستانش رفت و از آنها معذرت خواست که برنده نشده. حامد با پای لنگان پشت ایمان رفت و رو به حاج آقا گفت: «ایمان قهرمان هست. او اولین نفر بود ولی به خاطر سلامت من برگشت و من را به دکتر رساند.» حاج آقا دستی به پشت ایمان زد و گفت: «آفرین بخاطر این کار زیبایی که کردی. ارزش این عمل تو بیشتر از نفر اول شدن بود. روحش شاد! یاد شهید ابراهیم هادی افتادم که در مسابقه کشتی، با این که می‌توانست نفر اول شود، خود را بازاند تا حریفش جایزه را ببرد و خرج عروسی‌اش‌ را در بیاید.»برای دادن جایزه، ۵ بازیکن را صدا کردند. به ترتیب به نفر اول تا سوم، بزغاله، مرغ و خروس جایزه دادند. بعد از آن رییس مسابقه، ایمان را فرا خواند و دست او را بالا گرفت و گفت: «و اما... آقا ایمان، جوانمردترین فرد مسابقه!» و برای همه تعریف کرد که چه اتفاقی افتاده. نفر دوم و سوم که حامد و ایمان را مسخره کرده بودند، سرشان را از خجالت پایین انداخته و از کار خود پشیمان بودند. نفر اول مسابقه بزغاله‌اش را آورد داد به ایمان و گفت: «بیا، این حق تو‌ هست» و نفر دوم و سوم هم مرغ و خروسشان را به ایمان دادند و معذرت خواستند. ایمان از آنها تشکر کرد و هدایا را به خودشان برگرداند. مردم همه روستاها فریاد می‌زدند ایمان، ایمان، ایمان قهرمان! و هر کی، هر چی داشت به عنوان جایزه برای ایمان می‌آورد، مخصوصا اهالی روستای بالا که حامد مال آنجا بود. در آخر حامد جلو‌ آمد و ایمان را بغل کرد و گفت: این کار زیبایت هیچ وقت فراموشم نمی‌شود و بهترین دوست من خواهی بود. بعد از خداحافظی ایمان و حاج آقا و احسان و مصطفی، با یک‌ گونی پر از هدیه‌هایی که از اهالی روستا گرفته بود،

۱۶:۴۷

بازارسال شده از فهم قرآن دختران معصومیه
thumnail
کشتی شهید ابراهیم هادی...
#پویانمایی

۱۶:۴۷

بازارسال شده از فهم قرآن دختران معصومیه
thumnail
بچه‌ها یکی از رفتارهای زیبای سخت، وضو گرفتن و نماز خواندن در سرما و روزه گرفتن در گرما هست...
می گویند پس از آنکه حضرت مریم علیها السّلام از دنیا رفت، حضرت عیسی علیه السّلام مادرش را (در خواب) دید و گفت: «مادر! آیا هیچ آرزویی داری؟» 
حضرت مریم علیها السّلام که جزء بهترین زنان دنیا بودند و دیده بودند که خدا چقدر پاداش بخاطر کارهایی که انجام داده بودند، به او داده، پاسخ دادند: «بله، آرزو داشتم در دنیا بودم و در شب‌های سرد زمستان عبادت خدا را می‌کردم و در روزهای گرم تابستان، روزه می‌گرفتم.»
چون خدا دارد می‌بیند که ما به خاطر گوش دادن به حرف او، سختی‌ها را تحمل می‌کنیم و کلی در بهشت به ما حال می‌دهد. کلی درخت و گل و میوه و لباسهای بلند و چین چینی و خلاصه هر چی دوست داریم به خاطر حرف گوش دادنهایمان به ما می‌دهد.

۱۶:۴۷

بازارسال شده از کارگاههای خانم سیفی

مشهد جلسه حمد.mp3

۵۶:۲۳-۲۵.۸۲ مگابایت
#سوره_مبارکه_حمدرمضان المبارکمقدمه سوره مبارکه حمد از کودک و فهم قرآن

۱۹:۳۶

بازارسال شده از کارگاههای خانم سیفی

مشهد جلسه حمد تکلیف.mp3

۱۹:۲۳-۸.۸۸ مگابایت
تمارین #سوره مبارکه_حمدبا رویکرد امر به معروف و نهی از منکر

۱۹:۳۶

بازارسال شده از کارگاههای خانم سیفی

مباحثه سوره مبارکه حمد با خانم جعفری قسمت اول.mp3

۰۸:۳۴-۳.۹۲ مگابایت

۱۴:۵۱

بازارسال شده از کارگاههای خانم سیفی

مباحثه سوره مبارکه حمد با خانم جعفری قسمت اول (1).mp3

۰۸:۳۴-۳.۹۲ مگابایت
مباحثه سوره مبارکه حمد قسمت اول

۹:۱۶

بازارسال شده از کارگاههای خانم سیفی

مباحثه سوره حمد قسمت دوم .mp3

۲۰:۳۲-۹.۴ مگابایت
مباحثه سوره مبارکه حمد قسمت دوم

۹:۱۶

بازارسال شده از کارگاههای خانم سیفی

مباحثه سوره حمد قسمت دوم (1).mp3

۲۰:۳۲-۹.۴ مگابایت
مباحثه سوره مبارکه حمد قسمت سوم
به تفاوت پدیده رخداد و نعمت و رفتار توجه شود.

۹:۱۶

بازارسال شده از کارگاههای خانم سیفی

بررسی تحسین و ستایش در فرق پدیده رخداد نعمت رفتار در سوره حمد .mp3

۰۳:۰۱-۱.۳۸ مگابایت
بررسی ستایش و تحسین پدیده‌ها رخدادها نعمت‌ها و رفتارها همراه با مثال در سوره مبارکه حمد

۹:۱۶

بازارسال شده از فهم قرآن دختران معصومیه
thumnail
سلام سلامیادتون هست یکی از چیزهایی که از سوره حمد یاد گرفتیم این بود علاوه بر زیبایی‌های ظاهری، به زیبایی های باطنی هم توجه کنیم؟
الان این تصویر زیبا چه چیزی را نشان می‌دهد؟



undefinedاین تصويري خارق العاده از شبکيه‌ چشم انسان است. این همه سلول و ساختارهای مختلف که به ما کمک می کنند تا اجسام رو به خوبی ببینیم.

۱۹:۲۱

بازارسال شده از پیامهای فهم
thumnail
undefinedفعالیت #سوره_حمد undefined
undefinedمهارت #نقاشی
undefinedنقاشی بدون شصت
به دلیل توجه دادن بچه ها به اعضای بدنشان و اهمیت تک به تک اعضا ازشون خواستم فکر کنن که شصت ندارن و بدون در نظر گرفتن شصت دستشون نقاشی بکشن و بعد درباره اهمیت نعمتها و دیدن نعمات و شکر صحبت کردیم. در حین فعالیت صوت سوره هم پخش میشد و خودشونم همخوانی میکردن.

۱۴:۴۵

بازارسال شده از پیامهای فهم
thumnail
undefined فعالیت #سوره_حمد undefined
undefined #کاردستی جانماز
بعدتوجه دادن بچه ها به زیبایی‌های اطرافشون با توجه به اینکه یکی از راه های تشکر از این همه زیبایی نمازه یک جانماز شبیه عکس بالا رو درست کردیم من قطعاتش رو درآورده بودم با نمد و بچه ها فقط سر کلاس مونتاژ کردن و به هم چسبوندن..

۱۴:۴۶