۷ بهمن ۱۴۰۲
بازارسال شده از فارسی و نگارش متوسطه اول
، نگاه نو و متفاوت داشتن به موضوع و پرداخت و پردازش آن در نوشته ، به چشم بخورد ، نویسنده واژگان و ترکیباتی را در نوشته اش استفاده كند که گویی در هیچ جا به کار نرفته است. برای درک درست این ملاک سه راهکار پیشنهاد می گردد:نخست استفاده از زبان ادبی باید برای آسانی درک مطلب باشد. دوم اثر و نوشته را زیبا و جذاب نماید. سوم از خواننده و مخاطب رفع خستگی نماید نه آن که خواننده را از درک مطلب باز دارد و یا خسته کند.10- جمع بندی تأثیر گذار و تفکر برانگیز: بند پایانی نوشته نتیجه نام دارد این بند باید با سبک و شیوه ای خاص و خلاقانه که ویژه سبک نوشتاری دانش آموز است؛ به گونه ای خلاقانه به جمع بندی بپردازد به گونه ای که در خواننده ، این احساس ایجاد شود که مطلب به گونه ای خاص و شیوا به پایان رسیده است . در حقیقت نویسنده با توجه به زمینه ای که در متن فراهم ساخته است ، مهارت خود را در جمع بندی به رخ می کشد به گونه ای که بر روی مخاطب تأثیر بگذارد وخواننده را به تفکر وادارد و این مسأله هرچه ماهرانه تر نوشته شود؛ ذهن مخاطب بیشتر درگیر خواهد بود .
11-درست نویسی ( رعایت نشانه های نگارشی ، املا ی صحیح واژگان ، دستور زبان و خط خوش ):
این ملاک ها با توجه به آموخته های دانش آموز از کتاب های درسی در طول سالیان تحصیل می باشد .
12- ارتباط متن با تصویر ارائه شده : بخش نگارش باید با تصویر و موضوع برگرفته از تصویر همخوانی و ارتباط داشته باشد. خواننده و مخاطب باید بتواند پیوندی با موضوع برگرفته از تصویر ایجاد کند.13- خوش فرجامی ( فرود مناسب ): این ملاک مربوط به همان بند نتیجه است که می تواند فرود مناسب داشته باشد ولی تفکر برانگیز نباشد ویا در حالی که تفکر برانگیز و تأثیر گذار هست فرود و فرجام خوشی داشته باشد و به دل بنشیند و لذت بخش و امیدوار کننده باشد.
11-درست نویسی ( رعایت نشانه های نگارشی ، املا ی صحیح واژگان ، دستور زبان و خط خوش ):
این ملاک ها با توجه به آموخته های دانش آموز از کتاب های درسی در طول سالیان تحصیل می باشد .
12- ارتباط متن با تصویر ارائه شده : بخش نگارش باید با تصویر و موضوع برگرفته از تصویر همخوانی و ارتباط داشته باشد. خواننده و مخاطب باید بتواند پیوندی با موضوع برگرفته از تصویر ایجاد کند.13- خوش فرجامی ( فرود مناسب ): این ملاک مربوط به همان بند نتیجه است که می تواند فرود مناسب داشته باشد ولی تفکر برانگیز نباشد ویا در حالی که تفکر برانگیز و تأثیر گذار هست فرود و فرجام خوشی داشته باشد و به دل بنشیند و لذت بخش و امیدوار کننده باشد.
۸:۲۱
بازارسال شده از فارسی و نگارش متوسطه اول
*چند نمونه از تصويرنويسي هاي موفق كه در جشنواره خوارزمي رتبه هاي برتر را كسب كرده اند*:
۸:۲۱
بازارسال شده از فارسی و نگارش متوسطه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
تصویر نویسی برای تصویر مرحله کشوری
عنوان تصویر:درختانی که بودند!
جزئیات تصویر:
صحرایی در تصویر دیده می شود که گویی سالهاست رنگ باران را به چشم ندیده است.ترک های خشکیده ای که زمانی بالینی برای درختان گردو بوده اند و یا شاید گلدانی برای سرو ها ؛ سرو هایی که با تمام سرافرازیشان اکنون فرازی شده اند برگرمای یکی از خانه های شهر خاکستری...پیر مردی با کولباری از امید برای دو باره سبز شدن سبزه ها...بوته ای می بینم که طراوتش نوید از بهار می دهد ولی همسایه هایش رنگی از آن برگونه هایشا ن ندارند...فقط قهوه ای یا شاید هم نقره ای...پرندگانی که بوی غنچه های سبز بوته ی رز را شنیده اند و به دنبال دوباره دیدن رنگ آسمان پر می زنند.و سطل هایی از آب که شاید بر رنگ غنچه ها بیا فزایند.رد پای افرادی که با رفتن جویبار ها رفتند.و بوته را تنها گذاشتند بوته ای که فقط غنچه هایش را دارد یا پیر مردی را با دستان خسته اش را ...
پیام تصویر:
سبزه ها دارند می میرند ؛ زرد می شوند. یبایید کمکی کنیم تا شبنم، خانه ای برای سکونت داشته باشد ؛ بلغزد و دوباره از برگی به برگی دیگر چکد. کمکی کنید تا منظره ی درختانی که امروز به ما آرامش می دهند، بر چشمان فرزندانمان هم رنگ آسایش باشند.آری بیایید کمکی کنیم که سبزی باغ های زیتون یا گرمی دشت های حُسن یوسف برای همیشه پا برجا باشد.
عنوان نوشته( انشا):تنهایی غنچه ها( این عنوان ضرورت ندارد)
موضوع انشا : خشکسالی
مقدمه: هر روز و هر روز زمین تشنه تر می شود و ترک های صحراهای خشک عمیق تر...کم ابی معضلی است که راه حلّش در دست ماست.هر بار که خورشیدی می آید و می رود پله ای به پله های بالا رفته مان تا مرز نابودی حیات اضافه می شود. خشکی در کمین است تا به جان پهنه ی وسیع افق دریا بیافتد و شاید هم این پایانی باشد برای زندگی در این کره ی خاکی .آب را باید نجات داد تا شاید کودکانمان رنگ آب ، بوی جنگل های بلوط یا مزه ی خاک خیس را دوباره احساس کنند
بندهای بدنه: کم آبی سایه ایست که بر برآیینه ی آینده ی کودکان یا حتی خودمان تاریکی می افکند. چه بسیار نهال هایی بودند که با حسرت یک قطره از حیات آخرین برگ هایشان را بر زمین پاشیدند.چه بسیار اشک هایی که برگونه های طبیعت خشکیدند و حسرت را بردل ساقه های برنج انداختند.بوی مرگ ،تمام نخلستان هارا خواهد سوزاند و برگ های شکننده ی درختان خرما سایه ای می شوند برای ریگ های خسته...
مرگ موجودات زنده شاید بعید و لی نزدیک است. شاید کمی بعد دیگر نتوانیم ببینیم درختان سبز یا دشت های با طراوت و یا حاله ی ابریشمی سرخ شقایق های عاشق را ... شاید دیگر شقایقی نباشد که زندگی کنیم بیایید تا ابد...تاشقایق هست... زندگی کنیم.
نجات آب وظیفه ایست بردوش تمام کسانی که برای فردا نگرانند .شاید دیگر فرصتی برای نجات آبی که هست ولی کم هست نباشد پس بیایید قبل از نبودن آن نجاتش دهیم.
مصرف بی رویه ی آب تیشه ایست بر تنه ی درخت بشر . همان زمان که شیر آب را باز می کنید به اشکی فکرکنید که بر گونه ی کودکی خشکید چرا؟ چون آب هست ولی کم است..همان زمان که ماشین خود رامی شویید به برگی فکر کنید که زیر سیلِ بی آبی می شکند چرا؟چون آب هست ولی خیلی کم است... همان زمان که با چشمانی متحیّر به رود خانه های خشک می نگرید به این بیاندیشید که زمانی آب بود... بیایید حال که آب هست، درست مصرف کنیم.
زمین تشنه است ... لب های خشکیده ی زمین از آتش مصرف بشر می سوزد ؛ما داریم زمین را می کشیم چرا به فریاد های خاموش شن های خفته گوش نمی دهیم ؟ شاید چون همیشه می شنویم آب هست .. آب هست...امّا کم است .
بند نتیجه: قبل از اینکه آب دیگر نباشد آیینه ی حقیقت را ببینید؛ رود ها خشکیده اند،چیزی جز مرگ بر بالین خاک پرسه نمی زد.دیگر حتی گلدان های خانه ی مادربزرگ هم بوی گل نرگس نمی دهند و کم کم بوی خاکِ پس از باران هم فراموش خواهد شد.اگر آینده ی خود را دوست دارید،به خاطر لاله های تشنه ، کنده های مرده و غنچه های تنها مواظب آب باشید.
تصویر نویسی برای تصویر مرحله کشوری
عنوان تصویر:درختانی که بودند!
جزئیات تصویر:
صحرایی در تصویر دیده می شود که گویی سالهاست رنگ باران را به چشم ندیده است.ترک های خشکیده ای که زمانی بالینی برای درختان گردو بوده اند و یا شاید گلدانی برای سرو ها ؛ سرو هایی که با تمام سرافرازیشان اکنون فرازی شده اند برگرمای یکی از خانه های شهر خاکستری...پیر مردی با کولباری از امید برای دو باره سبز شدن سبزه ها...بوته ای می بینم که طراوتش نوید از بهار می دهد ولی همسایه هایش رنگی از آن برگونه هایشا ن ندارند...فقط قهوه ای یا شاید هم نقره ای...پرندگانی که بوی غنچه های سبز بوته ی رز را شنیده اند و به دنبال دوباره دیدن رنگ آسمان پر می زنند.و سطل هایی از آب که شاید بر رنگ غنچه ها بیا فزایند.رد پای افرادی که با رفتن جویبار ها رفتند.و بوته را تنها گذاشتند بوته ای که فقط غنچه هایش را دارد یا پیر مردی را با دستان خسته اش را ...
پیام تصویر:
سبزه ها دارند می میرند ؛ زرد می شوند. یبایید کمکی کنیم تا شبنم، خانه ای برای سکونت داشته باشد ؛ بلغزد و دوباره از برگی به برگی دیگر چکد. کمکی کنید تا منظره ی درختانی که امروز به ما آرامش می دهند، بر چشمان فرزندانمان هم رنگ آسایش باشند.آری بیایید کمکی کنیم که سبزی باغ های زیتون یا گرمی دشت های حُسن یوسف برای همیشه پا برجا باشد.
عنوان نوشته( انشا):تنهایی غنچه ها( این عنوان ضرورت ندارد)
موضوع انشا : خشکسالی
مقدمه: هر روز و هر روز زمین تشنه تر می شود و ترک های صحراهای خشک عمیق تر...کم ابی معضلی است که راه حلّش در دست ماست.هر بار که خورشیدی می آید و می رود پله ای به پله های بالا رفته مان تا مرز نابودی حیات اضافه می شود. خشکی در کمین است تا به جان پهنه ی وسیع افق دریا بیافتد و شاید هم این پایانی باشد برای زندگی در این کره ی خاکی .آب را باید نجات داد تا شاید کودکانمان رنگ آب ، بوی جنگل های بلوط یا مزه ی خاک خیس را دوباره احساس کنند
بندهای بدنه: کم آبی سایه ایست که بر برآیینه ی آینده ی کودکان یا حتی خودمان تاریکی می افکند. چه بسیار نهال هایی بودند که با حسرت یک قطره از حیات آخرین برگ هایشان را بر زمین پاشیدند.چه بسیار اشک هایی که برگونه های طبیعت خشکیدند و حسرت را بردل ساقه های برنج انداختند.بوی مرگ ،تمام نخلستان هارا خواهد سوزاند و برگ های شکننده ی درختان خرما سایه ای می شوند برای ریگ های خسته...
مرگ موجودات زنده شاید بعید و لی نزدیک است. شاید کمی بعد دیگر نتوانیم ببینیم درختان سبز یا دشت های با طراوت و یا حاله ی ابریشمی سرخ شقایق های عاشق را ... شاید دیگر شقایقی نباشد که زندگی کنیم بیایید تا ابد...تاشقایق هست... زندگی کنیم.
نجات آب وظیفه ایست بردوش تمام کسانی که برای فردا نگرانند .شاید دیگر فرصتی برای نجات آبی که هست ولی کم هست نباشد پس بیایید قبل از نبودن آن نجاتش دهیم.
مصرف بی رویه ی آب تیشه ایست بر تنه ی درخت بشر . همان زمان که شیر آب را باز می کنید به اشکی فکرکنید که بر گونه ی کودکی خشکید چرا؟ چون آب هست ولی کم است..همان زمان که ماشین خود رامی شویید به برگی فکر کنید که زیر سیلِ بی آبی می شکند چرا؟چون آب هست ولی خیلی کم است... همان زمان که با چشمانی متحیّر به رود خانه های خشک می نگرید به این بیاندیشید که زمانی آب بود... بیایید حال که آب هست، درست مصرف کنیم.
زمین تشنه است ... لب های خشکیده ی زمین از آتش مصرف بشر می سوزد ؛ما داریم زمین را می کشیم چرا به فریاد های خاموش شن های خفته گوش نمی دهیم ؟ شاید چون همیشه می شنویم آب هست .. آب هست...امّا کم است .
بند نتیجه: قبل از اینکه آب دیگر نباشد آیینه ی حقیقت را ببینید؛ رود ها خشکیده اند،چیزی جز مرگ بر بالین خاک پرسه نمی زد.دیگر حتی گلدان های خانه ی مادربزرگ هم بوی گل نرگس نمی دهند و کم کم بوی خاکِ پس از باران هم فراموش خواهد شد.اگر آینده ی خود را دوست دارید،به خاطر لاله های تشنه ، کنده های مرده و غنچه های تنها مواظب آب باشید.
۸:۲۱
سلام دانش آموزان عزیز این مطالب خوب بخوانید و برای مسابقه تصویر نویسی جشنواره خوارزمی استفاده کنید
۸:۲۳
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
گروه اسمی،هسته و وابسته ها ۱_ گروه اسمی، جمله نیست اما یک جمله ممکن است چند گروه اسمی داشته باشد.
۲_ از اجزای اصلی جمله؛ نهاد، مفعول، متمم، مسند و فعل،فقط «فعل» ، گروه اسمی نیست.
۳_ واژه اصلی و مورد نظر در گروه اسمی را «هسته» می گویند.
۴_ گروه اسمی ممکن است یک واژه باشد، ( بدون وابسته ها) ، در این صورت، خودش هم «هسته» است.
۵_ وجود «هسته» در گروه اسمی، الزامی اما وجود وابسته ها، اختیاری است.
۶_ اگر گروه اسمی ، چند واژه با کسره بود، اولین اسمی که کسره بگیرد، «هسته» است.( دقت کنید؛ اولین اسمی که کسره بگیرد نه اولین واژه ! )نمونه؛هر دو «درخت »باغ پدر بزرگ من
۷_ اگر گروه اسمی، چند واژه باشد اما بدون کسره، آخرین واژه، «هسته» است.نمونه؛ همان چهار جفت «جوراب»
۸_ سمت راست هسته را وابسته های «پیشین» وسمت چپ هسته را وابسته های «پسین» می نامند.
۹_ همیشه اول، «هسته» را پیدا کنید.
۱۰_ وابسته های پیشین؛صفت شمارشی، صفت اشاره، صفت مبهمصفت برترین، صفت پرسشی، صفت تعجبی ، ممیز و شاخص.این دو تای آخر را معمولا در متوسطه دوم،می خوانید.
۱۱_ وابسته های پسین ؛صفت شمارشی، صفت برتر،مضاف الیه وصفت بیانی.( بیشترین وابسته پسین، از نوع صفت بیانی است.)و گاهی صفت مبهم.( کتاب دیگر)
۱۲_ متمم های قیدی هم در شمار گروه اسمی هستند که در تمرینات کتاب درسی متوسطه اول، آمده است.
۱۳_ هر گروه اسمی، یک هسته دارد اماوقتی نقش های تبعی باشد، گروه اسمی و هسته دوم هم داریم.«کوه و دریا و درختان، همه، در تسبیح اند»«واو» عطف که بین واژه ها می آید، واژه بعدی را معطوف می کند و معطوف، همان نقش قبل از «واو» عطف را می گیرد.«کوه و دریا و درختان» ؛ گروه اسمی نهاد است.
هسته اصلی= کوهگروه اسمی و هسته های بعدی( تابع) = دریا، درختانکه پس از «واو» عطف آمده، معطوف شده اند.«همه» هم نقش تبعی «بدل» دارد و گروه اسمی و هسته بعدی ( تابع) است.نمونه دیگر ؛حافظ، «لسان الغیب»، در قرن هشتم، زندگی می کرد.لسان الغیب = بدل
۲_ از اجزای اصلی جمله؛ نهاد، مفعول، متمم، مسند و فعل،فقط «فعل» ، گروه اسمی نیست.
۳_ واژه اصلی و مورد نظر در گروه اسمی را «هسته» می گویند.
۴_ گروه اسمی ممکن است یک واژه باشد، ( بدون وابسته ها) ، در این صورت، خودش هم «هسته» است.
۵_ وجود «هسته» در گروه اسمی، الزامی اما وجود وابسته ها، اختیاری است.
۶_ اگر گروه اسمی ، چند واژه با کسره بود، اولین اسمی که کسره بگیرد، «هسته» است.( دقت کنید؛ اولین اسمی که کسره بگیرد نه اولین واژه ! )نمونه؛هر دو «درخت »باغ پدر بزرگ من
۷_ اگر گروه اسمی، چند واژه باشد اما بدون کسره، آخرین واژه، «هسته» است.نمونه؛ همان چهار جفت «جوراب»
۸_ سمت راست هسته را وابسته های «پیشین» وسمت چپ هسته را وابسته های «پسین» می نامند.
۹_ همیشه اول، «هسته» را پیدا کنید.
۱۰_ وابسته های پیشین؛صفت شمارشی، صفت اشاره، صفت مبهمصفت برترین، صفت پرسشی، صفت تعجبی ، ممیز و شاخص.این دو تای آخر را معمولا در متوسطه دوم،می خوانید.
۱۱_ وابسته های پسین ؛صفت شمارشی، صفت برتر،مضاف الیه وصفت بیانی.( بیشترین وابسته پسین، از نوع صفت بیانی است.)و گاهی صفت مبهم.( کتاب دیگر)
۱۲_ متمم های قیدی هم در شمار گروه اسمی هستند که در تمرینات کتاب درسی متوسطه اول، آمده است.
۱۳_ هر گروه اسمی، یک هسته دارد اماوقتی نقش های تبعی باشد، گروه اسمی و هسته دوم هم داریم.«کوه و دریا و درختان، همه، در تسبیح اند»«واو» عطف که بین واژه ها می آید، واژه بعدی را معطوف می کند و معطوف، همان نقش قبل از «واو» عطف را می گیرد.«کوه و دریا و درختان» ؛ گروه اسمی نهاد است.
هسته اصلی= کوهگروه اسمی و هسته های بعدی( تابع) = دریا، درختانکه پس از «واو» عطف آمده، معطوف شده اند.«همه» هم نقش تبعی «بدل» دارد و گروه اسمی و هسته بعدی ( تابع) است.نمونه دیگر ؛حافظ، «لسان الغیب»، در قرن هشتم، زندگی می کرد.لسان الغیب = بدل
۲۰:۵۰
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
بازارسال شده از گروه ادبیات فارسی متوسطه اول
۴:۵۱
بازارسال شده از گروه ادبیات فارسی متوسطه اول
۱۳:۵۳
سلامدانش آموزانی که جشنواره خوارزمی قسمت تصویر نویسی شرکت کردند در مورد این تصویر داخل برگه آچار، انشا بنویسید و با خودتون بیارید
۱۳:۵۵
۶ اسفند ۱۴۰۲
سلام دانش آموزان فردا در مورد تصویر بنویسید و بیارید(دانش آموزانی که مسابقه تصویر نویسی شرکت کرده اند)
۱۳:۳۱
۱۸ فروردین
گروه اسمی، هسته و وابسته ها ۱_ گروه اسمی، جمله نیست اما یک جمله ممکن است چند گروه اسمی داشته باشد.
۲_ از اجزای اصلی جمله؛ نهاد، مفعول، متمم، مسند و فعل،فقط «فعل» ، گروه اسمی نیست.
۳_ واژه اصلی و مورد نظر در گروه اسمی را «هسته» می گویند.
۴_ گروه اسمی ممکن است یک واژه باشد، ( بدون وابسته ها) ، در این صورت، خودش هم «هسته» است.
۵_ وجود «هسته» در گروه اسمی، الزامی اما وجود وابسته ها، اختیاری است.
۶_ اگر گروه اسمی ، چند واژه با کسره بود، اولین اسمی که کسره بگیرد، «هسته» است.( دقت کنید؛ اولین اسمی که کسره بگیرد نه اولین واژه ! )نمونه؛هر دو «درخت »باغ پدر بزرگ من
۷_ اگر گروه اسمی، چند واژه باشد اما بدون کسره، آخرین واژه، «هسته» است.نمونه؛ همان چهار جفت «جوراب»
۸_ سمت راست هسته را وابسته های «پیشین» وسمت چپ هسته را وابسته های «پسین» می نامند.
۹_ همیشه اول، «هسته» را پیدا کنید.
۱۰_ وابسته های پیشین؛صفت شمارشی، صفت اشاره، صفت مبهمصفت برترین، صفت پرسشی، صفت تعجبی ، ممیز و شاخص.این دو تای آخر را معمولا در متوسطه دوم،می خوانید.
۱۱_ وابسته های پسین ؛صفت شمارشی، صفت برتر،مضاف الیه وصفت بیانی.( بیشترین وابسته پسین، از نوع صفت بیانی است.)و گاهی صفت مبهم.( کتاب دیگر)
۱۲_ متمم های قیدی هم در شمار گروه اسمی هستند که در تمرینات کتاب درسی متوسطه اول، آمده است.
۱۳_ هر گروه اسمی، یک هسته دارد اماوقتی نقش های تبعی باشد، گروه اسمی و هسته دوم هم داریم.«کوه و دریا و درختان، همه، در تسبیح اند»«واو» عطف که بین واژه ها می آید، واژه بعدی را معطوف می کند و معطوف، همان نقش قبل از «واو» عطف را می گیرد.«کوه و دریا و درختان» ؛ گروه اسمی نهاد است.
هسته اصلی= کوهگروه اسمی و هسته های بعدی( تابع) = دریا، درختانکه پس از «واو» عطف آمده، معطوف شده اند.«همه» هم نقش تبعی «بدل» دارد و گروه اسمی و هسته بعدی ( تابع) است.نمونه دیگر ؛حافظ، «لسان الغیب»، در قرن هشتم، زندگی می کرد.لسان الغیب = بدل
۲_ از اجزای اصلی جمله؛ نهاد، مفعول، متمم، مسند و فعل،فقط «فعل» ، گروه اسمی نیست.
۳_ واژه اصلی و مورد نظر در گروه اسمی را «هسته» می گویند.
۴_ گروه اسمی ممکن است یک واژه باشد، ( بدون وابسته ها) ، در این صورت، خودش هم «هسته» است.
۵_ وجود «هسته» در گروه اسمی، الزامی اما وجود وابسته ها، اختیاری است.
۶_ اگر گروه اسمی ، چند واژه با کسره بود، اولین اسمی که کسره بگیرد، «هسته» است.( دقت کنید؛ اولین اسمی که کسره بگیرد نه اولین واژه ! )نمونه؛هر دو «درخت »باغ پدر بزرگ من
۷_ اگر گروه اسمی، چند واژه باشد اما بدون کسره، آخرین واژه، «هسته» است.نمونه؛ همان چهار جفت «جوراب»
۸_ سمت راست هسته را وابسته های «پیشین» وسمت چپ هسته را وابسته های «پسین» می نامند.
۹_ همیشه اول، «هسته» را پیدا کنید.
۱۰_ وابسته های پیشین؛صفت شمارشی، صفت اشاره، صفت مبهمصفت برترین، صفت پرسشی، صفت تعجبی ، ممیز و شاخص.این دو تای آخر را معمولا در متوسطه دوم،می خوانید.
۱۱_ وابسته های پسین ؛صفت شمارشی، صفت برتر،مضاف الیه وصفت بیانی.( بیشترین وابسته پسین، از نوع صفت بیانی است.)و گاهی صفت مبهم.( کتاب دیگر)
۱۲_ متمم های قیدی هم در شمار گروه اسمی هستند که در تمرینات کتاب درسی متوسطه اول، آمده است.
۱۳_ هر گروه اسمی، یک هسته دارد اماوقتی نقش های تبعی باشد، گروه اسمی و هسته دوم هم داریم.«کوه و دریا و درختان، همه، در تسبیح اند»«واو» عطف که بین واژه ها می آید، واژه بعدی را معطوف می کند و معطوف، همان نقش قبل از «واو» عطف را می گیرد.«کوه و دریا و درختان» ؛ گروه اسمی نهاد است.
هسته اصلی= کوهگروه اسمی و هسته های بعدی( تابع) = دریا، درختانکه پس از «واو» عطف آمده، معطوف شده اند.«همه» هم نقش تبعی «بدل» دارد و گروه اسمی و هسته بعدی ( تابع) است.نمونه دیگر ؛حافظ، «لسان الغیب»، در قرن هشتم، زندگی می کرد.لسان الغیب = بدل
۱۰:۰۰
۱۲ مهر
بازارسال شده از فارسی و نگارش متوسطه اول
۷:۱۱
بازارسال شده از فارسی و نگارش متوسطه اول
درسنامه ستایش پایه نهم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایینروم جز به همان ره که توام راهنماییملکا: استعاره از خداوند (خداوند به پادشاه سرزمین وجود تشبیه شده است.)ذکر: یادکردن، در اینجا ستایشمصراع دوم را می توان به دو شکل خواند: الف- جز به راهی که تو به من نشان میدهی، نمیروم.ب- جز به راهی که تو راهنمای من هستی، نمیروم.که: حرف ربط (حرف پیوند) خدایی، نمایی، واژههای قافیهمیتوان خدایی را با راهنمایی قافیه در نظر گرفت.
تلمیح: تو پاکی، یادآور ذکر سبحان الله
مصرع دوم، یادآور آیه اهدنا الصراط المستقیم
معنی: خدایا تو را به یاد میآورم (ستایش میکنم) زیرا تو پاک و خدای من هستی. جز به همان راه (صراط مستقیم) که تو مرا راهنمایی کنی، نمیروم. (جز به راهی که تو راهنمایم هستی، نمیروم)
بیت ۶ جمله است.
ملکا -> منادا و یک جمله
ذکر تو گویم -> جمله دوم، ذکر، مفعول
تو پاکی -> جمله سوم، پاک مسند و ی فعل ربطی
خدایی -> خدا، مسند ی فعل ربطی جمله ۴
نروم جز به همان ره -> جملهٔ ۵ جز به، حرف اضافه و ره متمم
که توام ره نمایی، جملهٔ ۶ راه مفعول
سنایی غزنوی شاعر و عارف قرن ۶، آثار: حدیقهالحقیقه، کارنامه بلخ و طریق التحقیق
**به نام خداوند جان و خرد صفحهٔ ۱۰حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی سخنسرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملی ایرانیان. او را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند. نام و آوازهٔ فردوسی در همه جای جهان شناخته و ستوده شده است. شاهنامهٔ فردوسی به بسیاری از زبانهای زنده جهان برگردانده شده است. در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده است. وی سی سال از عمر خویش را صرف سرودن اثر بینظیر شاهنامه نمود.این اثر نزدیک به شصت هزار بیت است که در آن، فردوسی زبان فارسی را زنده کرده است. چنان که گوید:بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسیبرافراشتم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزندواژههاكيوان: سیاره زحلجان: روح و روانخرد: فكر، انديشهناهيد: سيارهٔ زهرهمهر: خورشيدبندگی: فرمانبرداری، اطاعتبرنا: جوان
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر، اندیشه، بر نگذردبه نام خداوندی آغاز می کنم که دو نعمت بزرگ عقل و جان را به انسان عطا کرده است زیرا فکر و اندیشهٔ انسان نمیتواند فراتر از این برود.به ذهن و اندیشهٔ انسان، سخنی بالاتر ازاین خطور نمیکند که سخنش را با نام پروردگاری آغاز کند که به انسان جان و خرد بخشیده است.خداوند نام و خداوند جایخداوند روزی ده رهنمـاینام: در حدیثی اسمای الهی نود و نه مورد ذکر شده است. (إنَّ للّه ِ تِسعَة و تِسعینَ إسماً) و در دعای جوشن کبیر کتاب مفاتیحالجنان شیخ عباس قمی هزار و یک اسم و صفت الهی آمده است.روزی ده: اشاره به صفت رزّاق بودن الهی است(هو الرّزّاق)رهنمای: اشاره به هدایتگری خداوند است (واللّه یهدی مَن یشاء)خداوند متعال صاحب اسما و صفات و القاب متعدّد و آفرینندۂ جا و مکان(عالم هستی) است. اوست که روزی دهنده موجودات عالم و هدایت کننده آنهاست.خداوند کیوان و گردان سپهر فروزندۂ ماه و ناهید و مهرکیوان: زحل، نام یکی از افلاک هفتگانه است.گردان سپهر: گردان صفت است برای سپهر که قبل از موصوف آمده است.ناهید: زهره از افلاک هفتگانهمهر: خورشید از افلاک هفتگانهمراعات نظیر در بین کلمات: کیوان، سپهر، ماه، ناهید و مهرخداوند متعال افلاک هفتگانه (قمر، عطارد، ناهید، خورشید، مریخ، مشتری، زحل) و آسمان در حال حرکت را آفریده است و اوست که به خورشید و ماه و ستارگان نور و روشنی بخشیده استبه بینندگان آفریننده رانبینی مرنجان دو بیننده رافردوسی در این بیت به یکی از عقاید مهم اهل تشیّع اشاره کرده است که وجود خداوند متعال با چشم و وجود مادّی قابل درک نیست. (لاتُدرکُهُ الابصارُ و هو یُدرکُ الابصارَ).با چشمان و وجود جسمانی و مادّی نمیتوان خدا را درک کرد پس برای این کار، بیهوده بهچشمانت زحمت مده.نیابد بدو نیز اندیشـه راهکه او برتر از نام و از جایگاهانسان حتّی با افکار تیز و اندیشههای باریک بین نیز نمیتواند به وجود خداوند متعال دست یابد زیرا که ذات اقدس پروردگار فراتر از محدوده اسما و نامها و مکانها است. (خداوند لامکان است)ستودن نداند کس او را چو هستمیـان بندگی را ببایدت بستهیچ کسی نمیتواند خداوند متعال را آنگونه که شایسته درگاه اوست، ستایش کند پس تو باید کمر بندگی و اطاعت از او به میان ببندی در بندگی و عبادت او تلاش کنی.توانا بود هرکه دانا بودز دانش دل پیر برنا بودهر کس که دانا و عاقل باشد، توانا خواهد بود و به وسیلۀ علم و دانش، انسان پیر، مانند جوان شاداب، توانایی و امیدواری دارد.
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایینروم جز به همان ره که توام راهنماییملکا: استعاره از خداوند (خداوند به پادشاه سرزمین وجود تشبیه شده است.)ذکر: یادکردن، در اینجا ستایشمصراع دوم را می توان به دو شکل خواند: الف- جز به راهی که تو به من نشان میدهی، نمیروم.ب- جز به راهی که تو راهنمای من هستی، نمیروم.که: حرف ربط (حرف پیوند) خدایی، نمایی، واژههای قافیهمیتوان خدایی را با راهنمایی قافیه در نظر گرفت.
تلمیح: تو پاکی، یادآور ذکر سبحان الله
مصرع دوم، یادآور آیه اهدنا الصراط المستقیم
معنی: خدایا تو را به یاد میآورم (ستایش میکنم) زیرا تو پاک و خدای من هستی. جز به همان راه (صراط مستقیم) که تو مرا راهنمایی کنی، نمیروم. (جز به راهی که تو راهنمایم هستی، نمیروم)
بیت ۶ جمله است.
ملکا -> منادا و یک جمله
ذکر تو گویم -> جمله دوم، ذکر، مفعول
تو پاکی -> جمله سوم، پاک مسند و ی فعل ربطی
خدایی -> خدا، مسند ی فعل ربطی جمله ۴
نروم جز به همان ره -> جملهٔ ۵ جز به، حرف اضافه و ره متمم
که توام ره نمایی، جملهٔ ۶ راه مفعول
سنایی غزنوی شاعر و عارف قرن ۶، آثار: حدیقهالحقیقه، کارنامه بلخ و طریق التحقیق
**به نام خداوند جان و خرد صفحهٔ ۱۰حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی سخنسرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه، حماسهٔ ملی ایرانیان. او را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند. نام و آوازهٔ فردوسی در همه جای جهان شناخته و ستوده شده است. شاهنامهٔ فردوسی به بسیاری از زبانهای زنده جهان برگردانده شده است. در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده است. وی سی سال از عمر خویش را صرف سرودن اثر بینظیر شاهنامه نمود.این اثر نزدیک به شصت هزار بیت است که در آن، فردوسی زبان فارسی را زنده کرده است. چنان که گوید:بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسیبرافراشتم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزندواژههاكيوان: سیاره زحلجان: روح و روانخرد: فكر، انديشهناهيد: سيارهٔ زهرهمهر: خورشيدبندگی: فرمانبرداری، اطاعتبرنا: جوان
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر، اندیشه، بر نگذردبه نام خداوندی آغاز می کنم که دو نعمت بزرگ عقل و جان را به انسان عطا کرده است زیرا فکر و اندیشهٔ انسان نمیتواند فراتر از این برود.به ذهن و اندیشهٔ انسان، سخنی بالاتر ازاین خطور نمیکند که سخنش را با نام پروردگاری آغاز کند که به انسان جان و خرد بخشیده است.خداوند نام و خداوند جایخداوند روزی ده رهنمـاینام: در حدیثی اسمای الهی نود و نه مورد ذکر شده است. (إنَّ للّه ِ تِسعَة و تِسعینَ إسماً) و در دعای جوشن کبیر کتاب مفاتیحالجنان شیخ عباس قمی هزار و یک اسم و صفت الهی آمده است.روزی ده: اشاره به صفت رزّاق بودن الهی است(هو الرّزّاق)رهنمای: اشاره به هدایتگری خداوند است (واللّه یهدی مَن یشاء)خداوند متعال صاحب اسما و صفات و القاب متعدّد و آفرینندۂ جا و مکان(عالم هستی) است. اوست که روزی دهنده موجودات عالم و هدایت کننده آنهاست.خداوند کیوان و گردان سپهر فروزندۂ ماه و ناهید و مهرکیوان: زحل، نام یکی از افلاک هفتگانه است.گردان سپهر: گردان صفت است برای سپهر که قبل از موصوف آمده است.ناهید: زهره از افلاک هفتگانهمهر: خورشید از افلاک هفتگانهمراعات نظیر در بین کلمات: کیوان، سپهر، ماه، ناهید و مهرخداوند متعال افلاک هفتگانه (قمر، عطارد، ناهید، خورشید، مریخ، مشتری، زحل) و آسمان در حال حرکت را آفریده است و اوست که به خورشید و ماه و ستارگان نور و روشنی بخشیده استبه بینندگان آفریننده رانبینی مرنجان دو بیننده رافردوسی در این بیت به یکی از عقاید مهم اهل تشیّع اشاره کرده است که وجود خداوند متعال با چشم و وجود مادّی قابل درک نیست. (لاتُدرکُهُ الابصارُ و هو یُدرکُ الابصارَ).با چشمان و وجود جسمانی و مادّی نمیتوان خدا را درک کرد پس برای این کار، بیهوده بهچشمانت زحمت مده.نیابد بدو نیز اندیشـه راهکه او برتر از نام و از جایگاهانسان حتّی با افکار تیز و اندیشههای باریک بین نیز نمیتواند به وجود خداوند متعال دست یابد زیرا که ذات اقدس پروردگار فراتر از محدوده اسما و نامها و مکانها است. (خداوند لامکان است)ستودن نداند کس او را چو هستمیـان بندگی را ببایدت بستهیچ کسی نمیتواند خداوند متعال را آنگونه که شایسته درگاه اوست، ستایش کند پس تو باید کمر بندگی و اطاعت از او به میان ببندی در بندگی و عبادت او تلاش کنی.توانا بود هرکه دانا بودز دانش دل پیر برنا بودهر کس که دانا و عاقل باشد، توانا خواهد بود و به وسیلۀ علم و دانش، انسان پیر، مانند جوان شاداب، توانایی و امیدواری دارد.
۷:۱۱
۱۸ مهر
فارسی و نگارش نهم
درسنامه_ادبیات_نهم.pdf
سلام دانش آموزان عزیز درسنامه کامل فارسی معنی درس یک با تمام نکات داخل دفتر بنویسید
۱۸:۲۵
۲۱ مهر
بازارسال شده از فارسی و نگارش متوسطه اول
حروف اضافه مرکب
الف) حرف اضافه + حرف اضافه:
از پیش، از روی، از کنار، بر بالای، بر روی، به دنبال، به جز، به روی، به کنار، تا به، تانزدیک، در کنار، درپشت، در پیش، در جلو، در میان، غیر از.
ب) حرف اضافه+ پایه واژه:
از جهت، از لحاظ، با وجود، بر پایه، برحسب، به پیش، به توسط، به داخل، به سوی، به طرف، به دست، به جای، به سبب، به علت، به نسبت، در برابر، در عوض، درباره، در برابر، در مقابل.
ممکن است در برخی موارد حرف اضافه ی آغازین در برخی حروف اضافه ی مرکب دسته ی ( الف) و ( ب) ظاهر نشود؛ در این گونه موارد تنها جزء باقی مانده نقش و مفهوم حرف اضافه ی مرکب را داراست. به مثال های زیر دقت کنید:
الف) به دنبال ،دنبال / به جز ، جز / به روی، روی/ به کنار ، کنار/ در برابر ، برابر/ در پشت ، پشت/ در پیش ، پیش/ در جلوی ، جلوی
ب) برحسب ،حسب / به توسط ،توسط / به سوی ، سوی / به طرف، طرف/ در عوض، عوض
الف) حرف اضافه + حرف اضافه:
از پیش، از روی، از کنار، بر بالای، بر روی، به دنبال، به جز، به روی، به کنار، تا به، تانزدیک، در کنار، درپشت، در پیش، در جلو، در میان، غیر از.
ب) حرف اضافه+ پایه واژه:
از جهت، از لحاظ، با وجود، بر پایه، برحسب، به پیش، به توسط، به داخل، به سوی، به طرف، به دست، به جای، به سبب، به علت، به نسبت، در برابر، در عوض، درباره، در برابر، در مقابل.
ممکن است در برخی موارد حرف اضافه ی آغازین در برخی حروف اضافه ی مرکب دسته ی ( الف) و ( ب) ظاهر نشود؛ در این گونه موارد تنها جزء باقی مانده نقش و مفهوم حرف اضافه ی مرکب را داراست. به مثال های زیر دقت کنید:
الف) به دنبال ،دنبال / به جز ، جز / به روی، روی/ به کنار ، کنار/ در برابر ، برابر/ در پشت ، پشت/ در پیش ، پیش/ در جلوی ، جلوی
ب) برحسب ،حسب / به توسط ،توسط / به سوی ، سوی / به طرف، طرف/ در عوض، عوض
۸:۴۴
بازارسال شده از فارسی و نگارش متوسطه اول
۸:۴۷
بازارسال شده از فارسی و نگارش متوسطه اول
⃣ *دانشهای زبانی اجزای جمله۲۰نکته طلایی
نکته طلایی ۱هر جمله از دو قسمت نهاد و گزاره تشکیل می شود.
سیل این اشک روان ، صبرو دل حافظ برد .
سیل این اشک روان ( نهاد ) صبر و دل حافظ برد ( گزاره )
نکته طلایی ۲گزاره گاهی فقط یک فعل است. پرستو های زیبای دریایی مهاجرت کردند. مهاجرت کردند = گزاره
نکته طلایی ۳گاهی گزاره علاوه بر فعل اجزای دیگری هم دارد. او زندگی اش را دوست دارد. زندگی اش را دوست- دارد. (گزاره )
نکته طلایی ۴داشتن یا نداشتن اجزا در قسمت گزاره بستگی به فعل جمله دارد.
نکته طلایی ۵اگر فعل جمله ناگذر باشد، دیگر نیازی به مفعول و مسند و متمّم ندارد.
بنابراین افعال ناگذر، افعالی هستند که معنای آن ها با نهاد تمام می شودو به هیچ وجه نیازی به مفعول و مسند و متمّم ندارند. فعل هایی مانند : آمد ، رفت ، دوید ، خشکید ، جهید ، خوابید ، نشست ، برخاست ، بالید ( رشد کرد )پرید و ... این فعل ها هیچ گاه مفعول پذیر نیستند ودر جواب چه کس را ؟ و یا چه چیز را ؟ نمی آیند.
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست.
نکته طلایی ۶با فعل ناگذر امکان دارد قید یا متمّم قیدی همراه شود امّا جزءِ اجزای جمله به حساب نمی آیند.
امروز پدرم به اداره می رود. ( امروز : قید زمان / به اداره : متمّم قیدی )
نکته طلایی ۷هرگاه فعل جمله ناگذر باشد، آن جمله دو جزئی است. ( نهاد + فعل ناگذر ) قید ها و متمّم های قیدی در شمارش اجزا به حساب نمی آید.
نکته طلایی ۸نام دیگر فعل ناگذر فعل لازم است.
نکته طلایی ۹ می توان بعضی از فعل های ناگذر را تبدیل به فعل گذرا به مفعول کرد به این نوع گذرا ، گذرای سببی گویند. فرمول گذرای سببی : بن مضارع از فعل ناگذر + ان + شناسه د یا ید ( اند ، انید )
مثال : دوید ( دواند ) اسب دوید. او اسب را دواند. پرید ( پراند ) جهید ( جهاند )
نکته طلایی ۱۰ اگر بخواهیم از دو فعل نشست و شکست گذرای سببی بسازیم، فقط از دو حرف اوّل بن مضارع آن استفاده می کنیم. نشست ( نش + ان + د یا ید ) نشاند شکست ( شک + ان + د یا ید ) شکاند
نکته طلایی ۱۱ بعضی از فعل ها گاهی ناگذر و گاهی گذرا به مفعول هستند. به این نوع افعال ، افعال دو وجهی یا ذو وجهین گویند. فعل هایی مانند : شکست ، ریخت ، گداخت ، افزود ، گسست دو وجهی هستند.
نکته طلایی ۱۲بعضی از فعل ها علاوه بر نهاد در قسمت گزاره نیاز به مفعول دارند ، به این نوع افعال گذرا به مفعول یا فعل متعدّی گویند. فعل هایی مانند : زد، خورد ، نوشید ، چشید ، خواند ( قرائت کرد ) کاشت ، دوخت ، پراند ، پوشید ، دید و ... افعال گذرا به مفعول در جواب چه کس را ؟ یا چه چیز را ؟ می آید.
او درسش را خواند. او چه چیز را خواند ؟ درسش را ( درس : مفعول / ش : وابسته به مفعول ، مضاف الیه )
نکته طلایی ۱۳مفعول گاهی با نشانه ( را ) و گاهی بدون نشانه می آید.
نکته طلایی ۱۴ اگر فعل جمله ی ما گذرا به مفعول باشد، آن جمله سه جزئی است. ( نهاد + مفعول + فعل )
نهاد و مفعول می توانند ، وابسته داشته باشند امّا این وابسته ها جزءِ اجزای اصلی به حساب نمی آیند.مادر غذ ا را پخت. مادرِ مهربان ِ دوست داشتنی ِ من غذایِ لذیذِ خوشمزه ای را پخت.
نکته طلایی ۱۵بعضی از فعل ها در قسمت گزاره فقط نیازمند به یک خبر هستند تا رفع ابهام از نهاد نماید. به این نوع افعال، افعال اسنادی یا افعال گذرا به مسند گویند. افعال اسنادی عبارتند از : است ، بود ، شد ، گشت ، گردید
نکته طلایی ۱۶فعل های اسنادی اگر تغییر معنا دهند، دیگر اسنادی نیستند.
هوا سرد است. نان در سفره است. ( وجود دارد )
او عاقل گشت. او در پارک گشت ( جست و جو کرد ، گردش کرد )
آب سرد شد. شد حکیمی پیش حاکم وقت. ( رفت )
او درس خوان بود. آب در کوزه بود. ( وجود دارد )
نکته طلایی ۱۷اگر فعل ما اسنادی باشد جمله سه جزئی است و از ( نهاد + مسند + فعل اسنادی ) تشکیل می شود. مسند ، یک خبر یا یک حالت و یا یک خصوصیّتی است که به کمک فعل اسنادی به نهاد جمله نسبت می دهیم.
مسند در جواب سوال چه ؟ چی ؟ می آید. تن زنده والا به ورزندگی است. تن زنده چه است ؟ ( والا به ورزندگی است .)
نکته طلایی ۱۸مسند در جملات اسنادی به سه شکل دیده شده است.
الف - مسند به شکل اسم مانند : این جا رشت است. ( رشت : مسند )
ب – مسند به شکل صفت مانند : پدرم مهربان است. ( مهربان : مسند )
پ - مسند به شکل ( حرف اصافه + اسم ) این نوع مسند را با متمّم اشتباه نگیریم.
مثال :انگشتر مادر از طلا است. ( از طلا : مسند ) این لباس از ابریشم بود. ( از ابریشم : مسند )
نکته طلایی ۱۹ گاهی مسند برای کامل شدن معنای خود نیازمند به یک متمّم است. این متمّم همراه با مسند یک جزء را تشکیل می دهد. به این نوع متم
نکته طلایی ۱هر جمله از دو قسمت نهاد و گزاره تشکیل می شود.
سیل این اشک روان ، صبرو دل حافظ برد .
سیل این اشک روان ( نهاد ) صبر و دل حافظ برد ( گزاره )
نکته طلایی ۲گزاره گاهی فقط یک فعل است. پرستو های زیبای دریایی مهاجرت کردند. مهاجرت کردند = گزاره
نکته طلایی ۳گاهی گزاره علاوه بر فعل اجزای دیگری هم دارد. او زندگی اش را دوست دارد. زندگی اش را دوست- دارد. (گزاره )
نکته طلایی ۴داشتن یا نداشتن اجزا در قسمت گزاره بستگی به فعل جمله دارد.
نکته طلایی ۵اگر فعل جمله ناگذر باشد، دیگر نیازی به مفعول و مسند و متمّم ندارد.
بنابراین افعال ناگذر، افعالی هستند که معنای آن ها با نهاد تمام می شودو به هیچ وجه نیازی به مفعول و مسند و متمّم ندارند. فعل هایی مانند : آمد ، رفت ، دوید ، خشکید ، جهید ، خوابید ، نشست ، برخاست ، بالید ( رشد کرد )پرید و ... این فعل ها هیچ گاه مفعول پذیر نیستند ودر جواب چه کس را ؟ و یا چه چیز را ؟ نمی آیند.
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست.
نکته طلایی ۶با فعل ناگذر امکان دارد قید یا متمّم قیدی همراه شود امّا جزءِ اجزای جمله به حساب نمی آیند.
امروز پدرم به اداره می رود. ( امروز : قید زمان / به اداره : متمّم قیدی )
نکته طلایی ۷هرگاه فعل جمله ناگذر باشد، آن جمله دو جزئی است. ( نهاد + فعل ناگذر ) قید ها و متمّم های قیدی در شمارش اجزا به حساب نمی آید.
نکته طلایی ۸نام دیگر فعل ناگذر فعل لازم است.
نکته طلایی ۹ می توان بعضی از فعل های ناگذر را تبدیل به فعل گذرا به مفعول کرد به این نوع گذرا ، گذرای سببی گویند. فرمول گذرای سببی : بن مضارع از فعل ناگذر + ان + شناسه د یا ید ( اند ، انید )
مثال : دوید ( دواند ) اسب دوید. او اسب را دواند. پرید ( پراند ) جهید ( جهاند )
نکته طلایی ۱۰ اگر بخواهیم از دو فعل نشست و شکست گذرای سببی بسازیم، فقط از دو حرف اوّل بن مضارع آن استفاده می کنیم. نشست ( نش + ان + د یا ید ) نشاند شکست ( شک + ان + د یا ید ) شکاند
نکته طلایی ۱۱ بعضی از فعل ها گاهی ناگذر و گاهی گذرا به مفعول هستند. به این نوع افعال ، افعال دو وجهی یا ذو وجهین گویند. فعل هایی مانند : شکست ، ریخت ، گداخت ، افزود ، گسست دو وجهی هستند.
نکته طلایی ۱۲بعضی از فعل ها علاوه بر نهاد در قسمت گزاره نیاز به مفعول دارند ، به این نوع افعال گذرا به مفعول یا فعل متعدّی گویند. فعل هایی مانند : زد، خورد ، نوشید ، چشید ، خواند ( قرائت کرد ) کاشت ، دوخت ، پراند ، پوشید ، دید و ... افعال گذرا به مفعول در جواب چه کس را ؟ یا چه چیز را ؟ می آید.
او درسش را خواند. او چه چیز را خواند ؟ درسش را ( درس : مفعول / ش : وابسته به مفعول ، مضاف الیه )
نکته طلایی ۱۳مفعول گاهی با نشانه ( را ) و گاهی بدون نشانه می آید.
نکته طلایی ۱۴ اگر فعل جمله ی ما گذرا به مفعول باشد، آن جمله سه جزئی است. ( نهاد + مفعول + فعل )
نهاد و مفعول می توانند ، وابسته داشته باشند امّا این وابسته ها جزءِ اجزای اصلی به حساب نمی آیند.مادر غذ ا را پخت. مادرِ مهربان ِ دوست داشتنی ِ من غذایِ لذیذِ خوشمزه ای را پخت.
نکته طلایی ۱۵بعضی از فعل ها در قسمت گزاره فقط نیازمند به یک خبر هستند تا رفع ابهام از نهاد نماید. به این نوع افعال، افعال اسنادی یا افعال گذرا به مسند گویند. افعال اسنادی عبارتند از : است ، بود ، شد ، گشت ، گردید
نکته طلایی ۱۶فعل های اسنادی اگر تغییر معنا دهند، دیگر اسنادی نیستند.
هوا سرد است. نان در سفره است. ( وجود دارد )
او عاقل گشت. او در پارک گشت ( جست و جو کرد ، گردش کرد )
آب سرد شد. شد حکیمی پیش حاکم وقت. ( رفت )
او درس خوان بود. آب در کوزه بود. ( وجود دارد )
نکته طلایی ۱۷اگر فعل ما اسنادی باشد جمله سه جزئی است و از ( نهاد + مسند + فعل اسنادی ) تشکیل می شود. مسند ، یک خبر یا یک حالت و یا یک خصوصیّتی است که به کمک فعل اسنادی به نهاد جمله نسبت می دهیم.
مسند در جواب سوال چه ؟ چی ؟ می آید. تن زنده والا به ورزندگی است. تن زنده چه است ؟ ( والا به ورزندگی است .)
نکته طلایی ۱۸مسند در جملات اسنادی به سه شکل دیده شده است.
الف - مسند به شکل اسم مانند : این جا رشت است. ( رشت : مسند )
ب – مسند به شکل صفت مانند : پدرم مهربان است. ( مهربان : مسند )
پ - مسند به شکل ( حرف اصافه + اسم ) این نوع مسند را با متمّم اشتباه نگیریم.
مثال :انگشتر مادر از طلا است. ( از طلا : مسند ) این لباس از ابریشم بود. ( از ابریشم : مسند )
نکته طلایی ۱۹ گاهی مسند برای کامل شدن معنای خود نیازمند به یک متمّم است. این متمّم همراه با مسند یک جزء را تشکیل می دهد. به این نوع متم
۸:۴۸
سلام دانش آموزان عزیز مطالبی که فرستادم بخونید و تمرین کنید که سر کلاس باهم کار کنیم
۸:۵۰