بله | کانال فاطمه عارف‌نژاد
عکس پروفایل فاطمه عارف‌نژادف

فاطمه عارف‌نژاد

۷۱عضو
بازارسال شده از بافتار
thumbnail

۱۴:۳۷

بازارسال شده از بافتار
thumbnail

۱۴:۳۷

بازارسال شده از بافتار
thumbnail

۱۴:۳۷

بازارسال شده از بافتار
thumbnail

۱۴:۳۷

بازارسال شده از بافتار
thumbnail

۱۴:۳۷

thumbnail
مهربان‌ماه من! خداحافظ!اشک من! آه من! خداحافظ
ای تو اندوه تا ابد شیرینغم دلخواه من خداحافظ
باز بغض یتیمی‌ام گل کردپرورش‌گاه من! خداحافظ
باید اینجا جدا شویم از همیار هم‌راه من! خداحافظ
نرسید آخرش به دامن تودست کوتاه من... خداحافظ
من ستاره ستاره دلتنگمماه من! ماه من! خداحافظ
#فاطمه_عارف‌نژاد#ماه_رمضان#وداع
@fatemeh_arefnejad

۱۱:۴۰

thumbnail
مثل تو در تلاطم اندوه کیستیم؟دریا! نگاه کن! همه همدرد نیستیم؟
ساحل قرق شده پی کشف کدام سوگ؟در جستجوی خندهٔ مفقود کیستیم؟
خورشید گم شده‌ست در امواج دود و درددر بندرِ غروب به دنبال چیستیم؟
فهرست کرده‌اند عزیزانِ رفته رابی‌تاب، خیره مانده به پایان لیستیم
هم‌شانهٔ شریف‌ترین کوه‌صخره‌هابا گریه آمدیم کنارت بایستیم
مایی که رنج ماهی در خون تپیده رابر جاده‌های آبیِ سرخت گریستیم
#فاطمه_عارف‌نژاد#بندر_عباس | #وطن
* «بر جاده‌های آبی سرخ» اثر زنده‌یاد نادر ابراهیمی
@fatemeh_arefnejad

۲۱:۴۳

thumbnail
بسم الله الرحمن الرحیم
undefined به لطف خدا آمده‌ام که بگویم #در_رکاب_صبح، دومین مجموعه‌غزل من، بالأخره رسما منتشر و روانهٔ نمایشگاه کتاب شد.کتابی که برای من حاصل‌جمع بیم‌ها، امیدها، رنج‌ها، غم‌ها، تاریکی‌ها و روشنی‌های بسیار است و بیت به بیت در میانهٔ غریب‌ترین روزهایی که تا به حال به چشم دیده‌ام، سروده شده.امید که دوستش داشته باشید و دوستش داشته باشند و بتواند در حد وسع از عهدهٔ رسالتش بربیاید.
تا چه قبول افتد و که در نظر آید.

undefined ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
#الحمدلله#شهرستان_ادب#فاطمه_عارف‌نژاد
undefined و چه خوب که امروز، مبارک‌روز ولادت امام رضا علیه السلام است. خبرهای خوب را در روزهای خوب، دوست‌تر دارم.
@fatemeh_arefnejad

۱۲:۲۳

thumbnail
نوسروده‌ای برای شهید حسام شبات -خبرنگار فلسطینی- که وصیت کرده بود:«صحبت دربارهٔ غزه را متوقف نکنید. اجازه ندهید که جهان رویش را برگرداند. به مبارزه ادامه دهید، به بازگو کردن داستان‌های ما ادامه دهید…»

چقدر رد شدی از برف، تا بهار شویبرای غربت انجیر، یار غار شوی
چقدر در همهٔ عمر خون دل خوردیکه روی شاخهٔ تقدیر خود، انار شوی
صدای العطش دشت تا به گوشت خوردبه سمت صخره دویدی که آبشار شوی
تویی که در دل دریای غم توانستیبه رغم هیبت امواج، غرق کار شوی
خبر خود تویی و عزم کرده‌ای این‌بارکه با مرکب خونت خبرنگار شوی
که واژه واژه خودت عین ماجرا باشیکه تکه تکه خودت شرح انفجار شوی
هزار شعر قرار است از تو بنویسندهزار قرن قرار است ادامه‌دار شوی
#فاطمه_عارف‌نژاد#فلسطین | #غزه
@fatemeh_arefnejad

۲۰:۴۶

thumbnail
یه کیف زرشکی… یه کفش کتونی…یه پیراهن آبیِ آسمونی…
می‌گشتم تو آوار و با گریه تند تندهی از تو به مردم می‌دادم نشونی
تا پیدات کردم دلم تنگ‌تر شدبغل کردمت با لباسای خونی
مامان رفت… بابا رفت… نگا کن چه تنهام!بگو بعد اونا تو پیشم می‌مونی؟
تو هم درد داری دقیقا مث منتو هم زخم داری رو قلب و پیشونی
تو هم بس که توی گلوت بغض دارینمی‌افتی رو دور شیرین‌زبونی
نشد وا بشی غنچهٔ ناز من… حیفتو هم مث من زردی، زاری، خزونی
دیدی؟ چیزی از خونه باقی نموندهدیگه کو خوشی‌های خونه‌تکونی؟
دیگه کو واسه بچه‌ها جای امنی؟دیگه کو واسه جوجه‌ها آشیونی؟
اصلا خوش نداشت خنده‌هامونو انگارچه دنیای بی‌رحمِ نامهربونی!
منم آخرش مهمون ابرا می‌شمفقط کاش پیدا کنم نردبونی…
سر ساکتا داد بزن وقتی رفتمصداتو بلند کن عروسک! می‌تونی؟
#فاطمه_عارف‌نژاد#فلسطین | #غزه
@fatemeh_arefnejad

۱۵:۴۸

بکُش! بکُش! که قرار است زنده‌تر باشیم!که در نهایت شب، مژدهٔ سحر باشیم
سری به نیزه بزن باز، عصر عاشوراستاز آسمان و زمین لازم است سر باشیم
شبیه پرچم سرخی که می‌وزد با شورنوید فتح به هنگامهٔ خطر باشیم
زمان آن شده از ذوالفقار دم بزنیمزمان آن شده شمشیر شعله‌ور باشیم
شبیه صاعقه نازل شویم بر سر کفربه محو کردن طاغوت، مفتخر باشیم
مباد سورهٔ انسان نخوانده جان بدهیم مباد از غم تاریخ بی‌خبر باشیم
بزن! بکش! که بنا شد سوار مرکب خونهزار سال بتازیم و در سفر باشیم
از آن کسی که برای حبیب نامه نوشتبرای سوته‌دلان پیک نامه‌بر باشیم
اشارتی به اذان‌های منتشر در باد بشارتی به کران‌های تازه‌تر باشیم
جوانه می‌زند از خاک ما نهال قیامچه باک اگر همگی زخمی تبر باشیم؟
#فاطمه_عارف‌نژاد
@fatemeh_arefnejad

۹:۳۳

thumbnail
صدا، صدای سحر بود و شب شکافت به آنیبه لحن رعد ادا شد، چه خطبه‌ای! چه بیانی!
نشست اول اخبار و چشم دوخت به تاریخبرای دشمن ایران کشید خط و نشانی
که: «این پلیدترین دیو، این برادرِ ابلیسبه سرزمین یلان حمله کرده با چه گمانی؟
به دوش تک‌تک ما پرچم سه‌رنگ مقدسبه دست تک‌تک ما هست تیغ و تیر و کمانی
حبیب و قاسم و عباس این‌طرف همه جمعنداگر که آن‌طرف قصه هست شمر و سنانی»
صدا، صدای سحر بود و مثل صبح درخشیدشدند مات رجزخوانی‌اش چه بی‌خبرانی!
و تیتر شد همه‌جا: «این صدای روشن حق است»گشوده راه خودش را شبیه رود روانی
و بعد، خطبه که پایان گرفت و شور که گل کردرسید از سر گلدسته‌ها صدای اذانی

#فاطمه_عارف‌نژاد
#مقاومت | #ایران🇮🇷#سحر_امامی
@fatemeh_arefnejad

۱۸:۱۰

امیدوار و رجزگون، تپنده، پر هیجانغرورمند، به لبخند، با تمام توان
بایست بین هیاهو و با شرافت محض برای خانه‌ات آواز عاشقانه بخوان
صدا بلند کن و از وطن بگو به نسیمکه قصه را برساند به گوش بی‌خبران
مباد دسته‌گلی در هجوم باد، غریبمباد چشم سحر از کمین شب، نگران
در این زمین مقدس که سرو و گنجشکشبرای حفظ ‌محل می‌شوند یک گردان
به آفتاب بگو پشت‌گرمی ده باشبه رودخانه بگو پای کوچه‌باغ بمان
اراده کن که جهانی به صحنه خیره شوداشاره کن که بپیچد خبر دهان به دهان
که رستم است و به دستش گرفته گرز و کمندکه آرش است و به دستش گرفته تیر و کمان
و هرچه نعرهٔ دیوان درنده‌تر شده استبلندتر شده فریاد زنده‌باد ایران
#فاطمه_عارف‌نژاد#مقاومت | #ایران undefined
@fatemeh_arefnejad

۱۱:۱۹

چه عاشق و چه صبور و چه ساده و زیباستغمی ستاره‌وش از پشت خنده‌اش پیداست
همین کسی که به دامن گرفته ماهی راهمین کسی که خودش موج و ساحل و دریاست
به فکر دلهرهٔ کودکان دل‌نازکبه فکر امنیت بازی عروسک‌هاست
تکان نمی‌خورد از بادهای سرخ و سیاه شبیه کوه، سر پُست خویش پابرجاست
یقین که حاصل جنگیدن زنانهٔ اوستدر این نبرد اگر خانه پرچمش بالاست
و کوچه دل به دلش داده بس که آرام استو شهر تکیه به او کرده بس که بی‌پرواست
نمانده شک که نسب می‌برد به «تهمینه»نمانده شبهه که «گردآفرید» لشکر ماست
که دل‌سپردهٔ «یا زینب» غروب دهمکه سینه‌سوختهٔ بانوان عاشوراست
و مادرانه هنوز و همیشه بی‌مانندو مادرانه هنوز و همیشه بی‌همتاست
#فاطمه_عارف‌نژاد#مقاومت | #ایران undefined
@fatemeh_arefnejad

۱۴:۴۴

به گوشم می‌رسد شیپور جنگ و بانگ چاووشانبه میدان می‌برم شعر جدیدم را کفن‌پوشان
مبادا چشم من یک لحظه هم رو به هدف بستهمبادا نام من یک لحظه هم در خیل خاموشان
دلم اسپندوار از داغ‌هایی تازه می‌سوزدغرورم آتشی تیز است در سوگ سیاووشان
چه زن‌هایی که در وقت وداع با شهید خودکمر خم کرده‌اند اما نیامد خم به ابروشان
شبیه کوه خواهد ایستاد این خاک پر گوهراگر از سنگ خون جاری، اگر از صخره خون جوشان
غبار صحنه وقتی اندکی خوابید می‌بینندچه کرده غرش شیرِ وطن با لشکر موشان
#فاطمه_عارف‌نژاد#مقاومت | #ایران undefined
پ.ن:با ارادت به دوست عزیزم #فائزه_زرافشان که پیش‌تر سروده بود:وطن را نیمه‌جان می‌خواستند آن مار بر دوشان شبیه دخمهٔ ترسو دلان، دالان خاموشان
@fatemeh_arefnejad

۲۱:۱۵

thumbnail
ای بغض فروخورده! بیا اشک روان شوای چشم! تو هم چشمه‌ای از این جریان شو
بیرون بزن از خیمه و با گریه درآمیزهم‌روضهٔ عصر دهمِ فرشچیان شو
هی سینه بزن، سینه بزن، سینه بزن، هی دمّام به دمّام، سراپا هیجان شو
تو جامع اضداد، تو آهی و تو فریادغم‌دیده و دل‌شاد، هم این باش و هم آن شو
سرسبز جوانه بزن از جای تبرها لبخند به لب آور و با زخم جوان شو
تا خانهٔ خورشید ببر قافله‌ها را در شب، شب تاریک زمین، ماه‌نشان شو
صیقل بده حرفی که به دل داشته‌ای رابا خطبهٔ شمشیر جلاخورده بیان شو
خون باش درون رگ خشکیدهٔ تاریخ در سینهٔ آزاده‌ترین‌ها ضربان شو
ای کوه که قسمت شده دلسوخته باشیآمادهٔ دوران جدید فوران شو
#فاطمه_عارف‌نژاد#مقاومت | #ایران undefined#تشییع_شهدای_اقتدار
@fatemeh_arefnejad

۱۰:۵۴

thumbnail
کیست این رودی که اقیانوس دارد در صدایشهفت دریا را به وجد آورده موج و ماجرایش
از افق‌های سراسر ابر باکی نیست او رامی‌شود پیدا کنی خورشید را در چشم‌هایش
گام برمی‌دارد و با روح کوهستان هماهنگمی‌رود تا قله‌های بکر دنیا ردپایش
از قنوتش بغض آهوهای بسیاری گذشتهنسبتی دارد غم پروانه‌ها با ربنایش
هم شهید است و شهیدان هر زمان هم‌عهد اویندهم غریب است و غریبان جهانند آشنایش
لب به نفرین کردن فرعونیان وا کرده امااز قلم ننداخته‌ آسیه‌ها را در دعایش
بتکده در خواب، می‌بیند تبر دستش گرفتهنیل یاد حضرت موسی می‌افتد با عصایش
غیر انگشتر که خواند «ان معی ربی»اش راهیچکس درکی ندارد سِرّ او را با خدایش
ترسی از تهدید و امیدی به دشمن؟! هیچ و هرگز!از خدا و با خدا بوده‌ همه خوف‌ورجایش
چون امانت را به دست صاحبش باید رساندن بار یک تاریخ غم را می‌برد بر شانه‌هایش
کاش باران باشد و گل باشد و آیینه‌روزیمن هم «ای ایران» بخوانم در شب شعری برایش
#فاطمه_عارف‌نژاد#ای_ایران | #پرچمدار
@fatemeh_arefnejad

۹:۴۶

thumbnail
غم خوردم و غم خوردم و غم خوردم و… سیرماز زندگی دلخسته‌ام، از مرگ دلگیرم
باری نداده باغ زیتونم به جز اندوهبرگی نمانده در نهالستان انجیرم
روزی هزاران بار بی ارفاق می‌گریم روزی هزاران بار بی اغراق می‌میرم
آن‌سو جوانم ارباً اربا می‌رود از دستاین‌سو تلظی می‌کند نوزادِ بی‌شیرم
تیغ عطش می‌بُرّد اما کُند و با سختیمشتاق مرگی تیز‌تر با ترکش و تیرم
غم‌سرنوشتم سرخ… پیشانی‌نوشتم سرخ…روز ازل با خون رقم خورده‌ست تقدیرم
هم‌صحبت پیغمبران بودم تمام عمرکی روح شیطان می‌تواند کرد تسخیرم؟
فردا که اسمم شد «شهید تازهٔ غزه»زل می‌زنی از صفحهٔ گوشی به تصویرم
#فاطمه_عارف‌نژاد#فلسطین | #غزه
@fatemeh_arefnejad

۹:۴۸

فاطمه عارف‌نژاد
undefined ای بغض فروخورده! بیا اشک روان شو ای چشم! تو هم چشمه‌ای از این جریان شو بیرون بزن از خیمه و با گریه درآمیز هم‌روضهٔ عصر دهمِ فرشچیان شو هی سینه بزن، سینه بزن، سینه بزن، هی دمّام به دمّام، سراپا هیجان شو تو جامع اضداد، تو آهی و تو فریاد غم‌دیده و دل‌شاد، هم این باش و هم آن شو سرسبز جوانه بزن از جای تبرها لبخند به لب آور و با زخم جوان شو تا خانهٔ خورشید ببر قافله‌ها را در شب، شب تاریک زمین، ماه‌نشان شو صیقل بده حرفی که به دل داشته‌ای را با خطبهٔ شمشیر جلاخورده بیان شو خون باش درون رگ خشکیدهٔ تاریخ در سینهٔ آزاده‌ترین‌ها ضربان شو ای کوه که قسمت شده دلسوخته باشی آمادهٔ دوران جدید فوران شو #فاطمه_عارف‌نژاد #مقاومت | #ایران undefined #تشییع_شهدای_اقتدار @fatemeh_arefnejad
بیرون بزن از خیمه و با گریه درآمیزهم‌روضهٔ عصر دهمِ فرشچیان شو
#فاطمه_عارف‌نژاد#محمود_فرشچیان
@fatemeh_arefnejad

۱۱:۳۴

thumbnail
برای ابوعبیده و صدای ابدی‌اش…

تو ای نگاه غریب‌آشنای کوفیه‌پوش!غبار، آینه‌ات را نمی‌کند مخدوش
همین که حنجره‌ات را درید پنجهٔ دیو پی شنیدن تو تیز شد هزاران گوش
نه اینکه هستیِ تو با خروش همزاد است؟ کجا صدای تو ای رود می‌شود خاموش
تو را نبُرد به دالان انفعال و فرارسکوت آدمیان و درندگی وحوش
به این نبرد مقدس چه کار خواهد داشت؟کسی که نان و شرف می‌کند خرید و فروش
توان وصف ندارم حماسه‌رنجت را کنار قصهٔ تو شعر می‌رود از هوش
بلند شو بتکان خاک شانه‌هایت را دوباره بغض وطن را بگیر در آغوش
به نیت همهٔ غزه عرضه کن به حسینغم کمرشکنی را که برده‌ای بر دوش
#فاطمه_عارف‌نژاد#فلسطین | #غزه
@fatemeh_arefnejad

۱۳:۳۴