بله | کانال فطرس | بسیج دانشجویی
عکس پروفایل فطرس | بسیج دانشجوییف

فطرس | بسیج دانشجویی

۱۶۴عضو
thumbnail

۱۶:۰۷

thumbnail

۱۶:۰۷

thumbnail

۱۶:۰۷

thumbnail
روایت ششم از نگاه دانشجو اوان شرکت کننده مسابقه روایت عشق undefined
#روایت_عشق #مسابقه_روایت‌گری #شهید_گمنام
undefined@fotros_bztu

۱۶:۲۸

thumbnail

۱۶:۲۸

thumbnail

۱۶:۲۸

thumbnail

۱۶:۲۸

نمی‌دانم نامت چه بود…نمی‌دانم در کدام‌ گوشه‌ی این خاک چشم به جهان گشودی، یا آخرین‌بار که نگاه مادرت بر صورتت نشست، چه روزی بود.
نمی‌دانم وقتی پا روی خاک داغ جبهه گذاشتی چند ساله بودی؛
اما یک حقیقت را خوب می‌دانم:تو می‌دانستی شاید هرگز برنگردی…و با این حال رفتی.با دلی که از تمام دل‌های ما بزرگ‌تر بود.
نمی‌دانم…
شاید هنوز مادری پشت در، منتظر صدای کلید توست.شاید پدری هر بار زنگ تلفن را که می‌شنود، دلش می‌لرزد و با امیدی خاموش می‌گوید: «شاید خودش باشد…»شاید دخترکی که روزی روی زانویت می‌نشست، حالا عروس شده باشد و کودکی را روی پاهایش بنشاند؛کودکی که بی‌آنکه بداند، سال‌هاست به جمعِ منتظرانِ پدربزرگی اضافه شده که هیچ‌گاه ندید.شاید پسری هنوز حسرت دست‌های گرم تو را روی شانه‌هایش می‌کشد.شاید معشوقه‌ای، هنوز چشم‌به‌راه نامه‌ی بعدی توست…شاید خواهری هر شب عکس تو را در آغوش می‌گیرد و دردِ دلتنگی را مرور می‌کند.شاید برادری هر بار قدم در کوچه می‌گذارد، انگار دنبال ردِ قدم‌های گمشده‌ای می‌گردد.

نمی‌دانم تو که امروز مهمان دانشگاه مایی،که بودی… چگونه خندیدی… چگونه زندگی کردی…اما این را با تمام وجود می‌دانم:
تو شجاع بودی.آن‌قدر شجاع که دانستی حتی اگر نامت بر سنگی نماند،قهرمانی‌ات در رگ‌های این خاک می‌ماند.
و امروز…همین که آمده‌ای و در دلِ این دانشگاه آرام گرفته‌ای،همین که هر صبح و هر غروب از کنار تو عبور می‌کنیم،به ما حس امنیت می‌دهد؛
حسی شبیه سایه‌ی دستی که بی‌صدا، اما محکم، بالای سرمان مانده باشد.
حسی که می‌گوید:«کسی جایی جانش را گذاشت… تا تو بی‌دغدغه قدم برداری.»

چطور می‌توان از تو تشکر کرد؟چطور می‌شود این همه شجاعت، این همه گذشت، این همه بزرگواری را جبران کرد؟شاید هیچ‌وقت نتوان.
شاید تنها کاری که از ما برمی‌آید، فاتحه‌ای باشد…و دلی که هر بار نامت را ــ هرچند گمنام ــ می‌شنود، تیر بکشد.
تو رفتی…و هنوز هم کسی، جایی،در سکوتی که کسی نمی‌شنود،تو را صدا می‌زند و پاسخی نمی‌گیرد.
بی‌آنکه نامت بر سنگی حک شود،اما رد قدم‌هایت هنوز میان ماست.و ما همیشه بدهکار آرامشی هستیمکه تو برایش جنگیدی.
روایت هفتم از نگاه دانشجو آرمیتی آذرمهر شرکت کننده مسابقه روایت عشق undefined
#روایت_عشق #مسابقه_روایت‌گری #شهید_گمنام
undefined@fotros_bztu

۱۹:۴۱

thumbnail
دانشگاهی که سال‌ها صدای خنده‌ها و قدم‌های دانشجویان را می‌شنید، امروز آرام شده… انگار خودش هم نفسش را حبس کرده تا رسیدنِ قهرمانی را تماشا کند که نامش را نمی‌دانیم، آمبولانس نزدیک می‌شودو با هر متر که جلو می‌آید،دل‌ها می‌ریزد،بغض‌ها سنگین‌تر می‌شود…چطور کسی می‌تواند این‌قدر بی‌نام باشدو این‌قدر بزرگ؟چطور می‌شود ما زندگی کنیمو او آرام در دل خاکبی‌هیچ ادعایی بخوابد؟

با تمام اشک‌های امروزبه یاد می‌آوریم.خوش آمدی…اینجا خانه‌ی توست.
روایت هشتم از نگاه سرکار خانم مبینا کریم زاده undefined
#روایت_عشق #مسابقه_روایت‌گری #شهید_گمنام
undefined@fotros_bztu

۲۱:۱۵

فطرس | بسیج دانشجویی
undefinedاطلاعیه دوم مسابقه روایت عشق اگر از استقبال از سفیر گمنام حضرت زهرا(س) روایتی دارید، همین حالا وقتشه که کاری متفاوت بسازید و بفرستید @Ya_mahdy0 می‌تونید آثارتون رو در هر قالبی که دوست دارید ارسال کنید: undefined عکس‌های خاص undefined فیلم‌های هیجانی undefined ادیت‌های خلاقانه undefined پادکست‌های احساسی undefined دل‌نوشته‌های از دل برآمده undefined داوری این رقابت کاملاً مردمیه و با لایک‌های کانال انجام میشه؛ پس هرچه روایت‌تون جذاب‌تر باشه، شانس بیشتری دارید. و خبر خوب اینکه هر نفر می‌تونه چند مدل تولید رسانه‌ای هم بفرسته! منتظر روایت‌های خلاقانه و احساسی شما هستیم undefined@fotros_bztu
undefinedاطلاعیه سوم مسابقه روایت عشق
با توجه به درخواست‌های متعدد، مهلت ارسال آثار تمدید شد.دوستانی که هنوز روایت خودشون از استقبال از سفیر گمنام حضرت زهرا(س) رو آماده نکردن آثارشون رو ارسال کنن.
فرصت رو از دست ندید؛ منتظر روایت‌های خلاقانه و احساسی شما هستیم

۷:۳۸

thumbnail
روایت نهم از نگاه دانشجو بی نام شرکت کننده مسابقه روایت عشق undefined
#روایت_عشق #مسابقه_روایت‌گری #شهید_گمنام
undefined@fotros_bztu

۲۰:۲۴

thumbnail
#استوری
سلام رفیق شهیدمundefinedسلام همه امیدم....
#روایت_عشق#شهید_گمنام

undefined@fotros_bztu

۹:۴۶

thumbnail
قصه‌ای که نام ندارد...اما همه شنیدندش.undefined
روایت دهم از نگاه دانشجو ریحانه مهدی شرکت کننده مسابقه روایت عشق undefined
#شهید_گمنام #میزبان_دل‌ها #روایت_عشق#ریلز #استوری
undefined@fotros_bztu

۹:۴۸

thumbnail

۹:۴۸

thumbnail

۹:۴۸

thumbnail
اینجا همه چیز آرام است… جز دلی که برایت می‌تپد.undefined
روایت یازدهم از نگاه دانشجو ریحانه مهدی شرکت کننده مسابقه روایت عشق undefined
#شهید_گمنام #میزبان_دل‌ها #روایت_عشق#ریلز #استوری
undefined@fotros_bztu

۱۱:۱۶

thumbnail
undefined#ویژه_ببینید
که دلِ من را به خاک می‌سپارند…
پسرکم، هفده‌سالگی‌ات هنوز بوی زندگی می‌داد، اما تو راه آسمان را انتخاب کردی...می‌سپارمت به دستان خاک اما نه از سرِ رفتن… از سرِ رسیدن...پسرم آرام بخواب مادرت  تو را گمنام صدا میزندو با همان دلی که شکست به تو افتخار می‌کندundefined


#روایت_عشق#شهید_گمنام

@fotros_bztu

۱۴:۰۴

thumbnail
روایت دوازدهم از نگاه دانشجو F.z شرکت کننده مسابقه روایت عشق undefined
#شهید_گمنام #میزبان_دل‌ها #روایت_عشق
undefined@fotros_bztu

۱۹:۲۹

thumbnail
غروبِ پنج‌شنبه، دلِ هر مادری اینجاست؛ کنار قبرِگمنامِ فرزندی که برای عزتِ ما، نام و نشانش را پنهان کرد.undefined
روایت سیزدهم از نگاه دانشجو امیرعلی شرکت کننده مسابقه روایت عشق undefined
#شهید_گمنام #میزبان_دل‌ها #روایت_عشق
undefined@fotros_bztu

۱۹:۳۱

thumbnail
قلبی که نشانی نداشت اما عجیب با دل های ما آشنا بود.‌‌..حضورش از جنس آرامشی است که در گوشه گوشه دانشگاه جا می‌گذارد...میزبانی که نام ندارد،اما ماندگار ترین نشانیِ این خانه شده...undefinedundefined

#روایت_عشق #شهید_گمنام
undefined@fotros_bztu

۱۹:۳۵