وحدت شخصیتی حاج قاسم در جمع هویتهای متکثر ملی سردار دلها چگونه توانست همزمان «ملیترین» و «امتیترین» چهرهٔ ایران شود؟
دکتر محمدرضا قائمینیک
قسمت دوم (قسمت اول را اینجا ببینید)
علاوه بر این مقدمات، نقطۀ کانونی دیگر در جمع کثرت در وحدت، توجه به «سطح منطق وحدتبخش به کثرتها» است.
گاهی این منطق، ناظر به امور ایندنیایی و در سطح «محسوسات ظاهری یا باطنی» است.
مثلا زیبایی یک نوع لباس است که توانسته به لحاظ بصری، تکثری از سلایق زیبایی شناختی را پوشش دهد.
در نمونهای دیگر، این وحدت میتواند در سطح احساسات باطنیِ انسان، نظیر خوشخلقی و مهربانی یک مادر نسبت به فرزندان متعددش باشد که علیرغم تنوع رفتارها، عقاید و کردارهایشان، اما در هر حالی میکوشد تا وحدت میان افراد خانوادهاش را برقرار سازد.
در سطحی دیگر، به نظر میرسد که اگر این نقطه یا فرد وحدتبخش، در سطح «امور مجرد و معنوی» بتواند تکثری از سلایق و برداشتهای معرفتی و تنوعی از امور محسوس و نظایر آنها را رقم بزند، امکان گسترشِ مصادق متعدد و متکثر بیشتر باشد.
با این منطق، به نظر میرسد حاج قاسم سلیمانی، نقطۀ وحدتبخش بسیاری از کثرتهاست که توانسته در سطح درکی معنوی از انسان، مخصوصاً در ذیلِ عقاید، اخلاق و شریعت اسلامی و شیعی، تنوعی از سلایق، برداشتهای معرفتی، آدابورسوم قومی و قبیلهای، ملیتهای مختلف یا حتی تکثری از اعتقادات دینی پیروان ادیان مختلف را در نقطهای کانونی و سرنوشتساز، یعنی «انقلاب اسلامی» و «حرمِ جمهوری اسلامی» به وحدت برساند.
گرچه این سطح از وحدت، تنها در سطح حیات انسانِ الهی، فارغ از رنگ و پوست و نژاد و ملیت و قومیت و زبان و .... امکان تحقق دارد، اما در عین حال، به دلیل فرارفتن از امور متکثر و ایندنیایی، عناصر و مولفههای هویت شکلگرفتهٔ خود را، در وحدت نهایی از بین نمیبرد و هویتِ متمایز این مولفههای متکثر را در ذیلِ آن نقطۀ متعالی وحدتبخش، محفوظ نگاه میدارد؛ به همین جهت است که ایرانی، ایرانی میماند، اما بر سرِ نطقۀ کانونیِ وحدتبخش سردار سلیمانی، یعنی «حاج قاسم»، با عراقی، افغانستانی، پاکستانی، سوریهای و .... به وحدت میرسد.
در این ترکیب و وحدت، نه عناصر و مولفههای ترکیبی که مقید به ویژگیهای ایندنیایی و ماهوی نیز هستند (نظیر ملیت، قومیت، زبان، نژاد) مضمحل میشوند و نه وحدت، از میان رفته و این عناصر و مولفهها متشتت و پراکنده رها میشوند.
دستیابی به این موضعیتِ کمنظیر، تنها با «افزایش وسع وجودیِ انسان» و نیل به چنین مقام مجرد و معنوی کسب میشود. این مقام
دکتر محمدرضا قائمینیک
قسمت دوم (قسمت اول را اینجا ببینید)
علاوه بر این مقدمات، نقطۀ کانونی دیگر در جمع کثرت در وحدت، توجه به «سطح منطق وحدتبخش به کثرتها» است.
گاهی این منطق، ناظر به امور ایندنیایی و در سطح «محسوسات ظاهری یا باطنی» است.
مثلا زیبایی یک نوع لباس است که توانسته به لحاظ بصری، تکثری از سلایق زیبایی شناختی را پوشش دهد.
در نمونهای دیگر، این وحدت میتواند در سطح احساسات باطنیِ انسان، نظیر خوشخلقی و مهربانی یک مادر نسبت به فرزندان متعددش باشد که علیرغم تنوع رفتارها، عقاید و کردارهایشان، اما در هر حالی میکوشد تا وحدت میان افراد خانوادهاش را برقرار سازد.
در سطحی دیگر، به نظر میرسد که اگر این نقطه یا فرد وحدتبخش، در سطح «امور مجرد و معنوی» بتواند تکثری از سلایق و برداشتهای معرفتی و تنوعی از امور محسوس و نظایر آنها را رقم بزند، امکان گسترشِ مصادق متعدد و متکثر بیشتر باشد.
با این منطق، به نظر میرسد حاج قاسم سلیمانی، نقطۀ وحدتبخش بسیاری از کثرتهاست که توانسته در سطح درکی معنوی از انسان، مخصوصاً در ذیلِ عقاید، اخلاق و شریعت اسلامی و شیعی، تنوعی از سلایق، برداشتهای معرفتی، آدابورسوم قومی و قبیلهای، ملیتهای مختلف یا حتی تکثری از اعتقادات دینی پیروان ادیان مختلف را در نقطهای کانونی و سرنوشتساز، یعنی «انقلاب اسلامی» و «حرمِ جمهوری اسلامی» به وحدت برساند.
گرچه این سطح از وحدت، تنها در سطح حیات انسانِ الهی، فارغ از رنگ و پوست و نژاد و ملیت و قومیت و زبان و .... امکان تحقق دارد، اما در عین حال، به دلیل فرارفتن از امور متکثر و ایندنیایی، عناصر و مولفههای هویت شکلگرفتهٔ خود را، در وحدت نهایی از بین نمیبرد و هویتِ متمایز این مولفههای متکثر را در ذیلِ آن نقطۀ متعالی وحدتبخش، محفوظ نگاه میدارد؛ به همین جهت است که ایرانی، ایرانی میماند، اما بر سرِ نطقۀ کانونیِ وحدتبخش سردار سلیمانی، یعنی «حاج قاسم»، با عراقی، افغانستانی، پاکستانی، سوریهای و .... به وحدت میرسد.
در این ترکیب و وحدت، نه عناصر و مولفههای ترکیبی که مقید به ویژگیهای ایندنیایی و ماهوی نیز هستند (نظیر ملیت، قومیت، زبان، نژاد) مضمحل میشوند و نه وحدت، از میان رفته و این عناصر و مولفهها متشتت و پراکنده رها میشوند.
دستیابی به این موضعیتِ کمنظیر، تنها با «افزایش وسع وجودیِ انسان» و نیل به چنین مقام مجرد و معنوی کسب میشود. این مقام
۱۷:۴۰