بازارسال شده از شلمون
تمام جهان نشستهاند به تماشای یک نقطه از دنیا که چه بشود؟ خبرنگارها هم هی الکی شورش را درمیآورند و خبر کذب، منتشر میکنند که در غزه کمبود شدید آب، غذا، دارو و چه و چه هست.فکر کردید فقط در غزه قحطی آمدهاست؟ خیر. الآن همه جهان در قحطیست. بله همه جهان! میپرسید قحط نان؟ نه جانم! کل جهان دچار قحطِ ... نکند میخواهید همین جا مطلب را لو بدهیم؟! نشد دیگر! خودتان نشریه را باز کنید و بخوانید. فقط در این حد بدانید که از کریخوانی برای تروریستهای صهیونیست شروع کردهایم و رسیدهایم به نوکرشان ترامپ و بعد هم نهیبی به برخی مسئولین ناتراز که حل مشکلات کشور را در مسقط و استانبول و وین میدانند. از خجالت گرما و بیبرقی هم درآمدیم چون گرما و بیبرقی هم از خجالت ما درآمده!به قلم طنزپرور سجاد گیلپور، مریم صدیقی، سید علیرضا مهدویزاده، ابوالقاسم سیفی، طاهره ابراهیمنژاد، ریحانه کارگری، سید محمد سالم، میرعماد الحسنی، سید محمدجواد طاهری و عزیزان دیگر.
قابل دریافت از لینک زیر
قابل دریافت از لینک زیر
۲:۵۳
بازارسال شده از شلمون
SHALMOON_41_web.pdf
۴۶۶.۸ کیلوبایت
@SHALMOON
(برای دریافت نسخه مناسب چاپ، به ما پیام دهید.)
۲:۵۳
رادیول اکتیو تلاونگ۷ مسعودکرکچک.mp3
۰۸:۳۵-۴.۸۱ مگابایت
۶:۰۴
عمو دخترپدر
خدا نیار شبی را سحر نداشته باشد ستاره داشته باشد قمر نداشته باشد
کنار آب مبادا که باغبان غیوریامید کاشته باشد ثمر نداشته باشد
خدا نیار که طفلی به دست کاسهی خالیبه لب دعا و به دل آه اثر نداشته باشد
دو دست و چشم ندارد اگر که ساقی دشتیخدا نیار که آبی دگر نداشته باشد
به مادری پسرانی رشید هدیه چو دادیخدا نیار که روزی پسر نداشته باشد
مباد دخترکی گم شود شبی به بیابانعمو نداشته باشد پدر نداشته باشد
چطور میشود اصلا که دختری دو سه سالهیکی دو روز ز بابا خبر نداشته باشد
پدر که خواست مبادا ردش کنید چه حتیاگر ز پیکر او غیر سر نداشته باشد
ابوالقاسم سیفی ۸ مرداد ۱۴۰۴
۵ صفر ۱۴۴۷
@hajigolseyfi
خدا نیار شبی را سحر نداشته باشد ستاره داشته باشد قمر نداشته باشد
کنار آب مبادا که باغبان غیوریامید کاشته باشد ثمر نداشته باشد
خدا نیار که طفلی به دست کاسهی خالیبه لب دعا و به دل آه اثر نداشته باشد
دو دست و چشم ندارد اگر که ساقی دشتیخدا نیار که آبی دگر نداشته باشد
به مادری پسرانی رشید هدیه چو دادیخدا نیار که روزی پسر نداشته باشد
مباد دخترکی گم شود شبی به بیابانعمو نداشته باشد پدر نداشته باشد
چطور میشود اصلا که دختری دو سه سالهیکی دو روز ز بابا خبر نداشته باشد
پدر که خواست مبادا ردش کنید چه حتیاگر ز پیکر او غیر سر نداشته باشد
ابوالقاسم سیفی ۸ مرداد ۱۴۰۴
۵ صفر ۱۴۴۷
@hajigolseyfi
۱۷:۴۴
در حلقه ها
ایندفعه آزردی مرا این حلقه را نبردیقلب مرا بردی چرا این حلقه را نبردی؟
من دائما در دست خود دارم نشانیت راگم کردیم ای آشنا این حلقه را نبردی
رفتی سفر آنجا نگفتی پس نشانیم کو؟برگرد از آنجا بیا این حلقه را نبردی
حتما تو هم این چند روزی که نبوده بودیتکرار می کردی : چرا این حلقه را نبردی
این تکهی نقره کمی از من به خود گرفتهجا مانده ام اینبار تا این حلقه را نبردی
دلتنگ بودم گشتم و چیزی بهانه کردمشعری سرودم باز با « این حلقه را نبردی »
ابوالقاسم سیفی
۱۱ مرداد ۱۴۰۴
ایندفعه آزردی مرا این حلقه را نبردیقلب مرا بردی چرا این حلقه را نبردی؟
من دائما در دست خود دارم نشانیت راگم کردیم ای آشنا این حلقه را نبردی
رفتی سفر آنجا نگفتی پس نشانیم کو؟برگرد از آنجا بیا این حلقه را نبردی
حتما تو هم این چند روزی که نبوده بودیتکرار می کردی : چرا این حلقه را نبردی
این تکهی نقره کمی از من به خود گرفتهجا مانده ام اینبار تا این حلقه را نبردی
دلتنگ بودم گشتم و چیزی بهانه کردمشعری سرودم باز با « این حلقه را نبردی »
ابوالقاسم سیفی
۱۱ مرداد ۱۴۰۴
۱۴:۳۳
حاجی گل / سیف الرجال
رادیول اکتیو تلاونگ 
قسمت هفتم مسعودکرکچک @hajigolseyfi
رادیول اکتیو تلاونگ۸فران چس کو.mp3
۰۷:۲۷-۳.۶۲ مگابایت
رادیول اکتیو تلاونگ 

قسمت هشتم
فرانچسکو؟
قسمت هشتم
فرانچسکو؟
۱۶:۲۳
۳:۲۹
اسب فوتبال کمد سرباز عروس
بده بچه را از این علم و از آن به یادگاریکه برای بچهی خود، تو همیشه پای کاری
تو بده به او سوادش، تو بکن به او نصیحتتو براش باش داداش و تو باش همچو یاری
نه تنیس هیچ ارزد نه که اسکواش و فوتبال«ببرش شنا و شلیک و ببر سوارکاری»
بده اسب تا بتازد بزند مگر که جفتکنشد اسب اگر که پیدا، تو خودت بده سواری
بده دخترت بمالد به لبت مداد و ماتیکبده روسری ببندد به سرت، ندار عاری
غلطی اگر که کرده به کمد میفکن او راکه همه به انفرادی بشوند بس فشاری
نه به زور میشود یل، نه به زور چون حسابینه به زور داف و رقاص و نه شاعر و نه قاری
«به خر و به گاو گویند که چوب تر کند حکم»نه به آدمی، که این است اگر، ببند گاری
نه خر است و گاو انسان، که محبتی نفهمد«که محبت است گل را بشکوفدش ز خاری»
نده انقدر تو فرمان نده جوّ پادگانی تو درون خانه سرباز نه، چند بچه داری
به جهاز پیله کم کن به درآمدش نده گیرکه مگر عروس و داماد به هم رسند، آری
نکند که گیردادن، نکند بکن نکنهابکند جوانکت را ز «حکومتت فراری»
نکنی مقابل هر غلیان ( که غین دارد)غلیان، که او به قلیان برود سوی خماری
همه حرف من همین است بگویم و دگر هیچنکنی خزان به دست خودت این گل بهاری
ابوالقاسم سیفی
بده بچه را از این علم و از آن به یادگاریکه برای بچهی خود، تو همیشه پای کاری
تو بده به او سوادش، تو بکن به او نصیحتتو براش باش داداش و تو باش همچو یاری
نه تنیس هیچ ارزد نه که اسکواش و فوتبال«ببرش شنا و شلیک و ببر سوارکاری»
بده اسب تا بتازد بزند مگر که جفتکنشد اسب اگر که پیدا، تو خودت بده سواری
بده دخترت بمالد به لبت مداد و ماتیکبده روسری ببندد به سرت، ندار عاری
غلطی اگر که کرده به کمد میفکن او راکه همه به انفرادی بشوند بس فشاری
نه به زور میشود یل، نه به زور چون حسابینه به زور داف و رقاص و نه شاعر و نه قاری
«به خر و به گاو گویند که چوب تر کند حکم»نه به آدمی، که این است اگر، ببند گاری
نه خر است و گاو انسان، که محبتی نفهمد«که محبت است گل را بشکوفدش ز خاری»
نده انقدر تو فرمان نده جوّ پادگانی تو درون خانه سرباز نه، چند بچه داری
به جهاز پیله کم کن به درآمدش نده گیرکه مگر عروس و داماد به هم رسند، آری
نکند که گیردادن، نکند بکن نکنهابکند جوانکت را ز «حکومتت فراری»
نکنی مقابل هر غلیان ( که غین دارد)غلیان، که او به قلیان برود سوی خماری
همه حرف من همین است بگویم و دگر هیچنکنی خزان به دست خودت این گل بهاری
ابوالقاسم سیفی
۸:۲۳
حاجی گل / سیف الرجال
رادیول اکتیو تلاونگ 
قسمت هشتم فرانچسکو؟
توصیههای اربعینی.mp3
۰۷:۴۷-۴.۱۷ مگابایت
رادیول اکتیو تلاونگ 

قسمت نهم
توصیه های اربعینی
قسمت نهم
توصیه های اربعینی
۱۰:۵۰
در کارگه کوزه گری رفتم دوشدیدم که یکی درون آن می زد جوشگفتم چه شده ترا که هی می جوشی؟گفتا که مگر فضول هستی تو؟خموش!گفتم برو بچه جان بزرگت پس کوش؟دیدم که در آمد از دری زود عموشبر بازوی راستش گرازی منقوشچندین خط زخم خورده بر آن بازوشبا عربده ای که شیر دارد به خروشلرزید مغازه کُلش از حجم سروشفرمود به حالت غضب: فرمایش؟گفتم دو سه کوزه داشتم بهر فروشفریاد کشید: کوری انگار شما؟بازار کساد شد نمی آید بوش؟گفتم دو هزار کوزه اینجا خفتهحالا دو سه تای مال من هم خب روش
از پشتِ یقه گرفت من را چون موشجوری بنواخت چک که رفت از سر هوشانداخت مرا به کوچه با اردنگیمن ماندم و کوزه ها و دستی برگوش
ابوالقاسم سیفی
لالجین۲۹ مرداد ۱۴۰۴
از پشتِ یقه گرفت من را چون موشجوری بنواخت چک که رفت از سر هوشانداخت مرا به کوچه با اردنگیمن ماندم و کوزه ها و دستی برگوش
ابوالقاسم سیفی
لالجین۲۹ مرداد ۱۴۰۴
۱۴:۵۶
دست نسل ما ز دستان شما کوتاه، نه!
۱۰:۵۲
روی یک چهارپایهی چوبیدست بردم به پرچم سر درصبح بود و سکوت در کوچهصبح فردای سیِ ماه صفرخشک شد دست من روی میلهسنگ شد سنگ بلکه محکمترلرزه افتاد بین دستانمو فقط شرم ماند و هیچ دگربغض انگار باز بعد دو ماهاشک شد از دو چشم من زد پرآه ای پرچم ای فرشتهی عشقسایه ات مستدام باد به سرظلم تقویم را چه باید کرد؟برو تا....تا محرمی دیگر
ابوالقاسم سیفی۳ شهریور ۱۴۰۴۱ ربیع الاول ۱۴۴۷
ابوالقاسم سیفی۳ شهریور ۱۴۰۴۱ ربیع الاول ۱۴۴۷
۴:۱۳
حال ما برقآشنایان در زمان قطع برقمثل اهل بوسهی درگیر سرماخوردگیست
ابوالقاسم سیفی
ابوالقاسم سیفی
۱۸:۳۹
این تیتر پر از تحسین بوداین یک قسم سنگین بوداین جمله خودش یک دین بود:امضای کری تضمین بود
ابوالقاسم سیفی
ابوالقاسم سیفی
۶:۰۵
بازارسال شده از ابوالقاسم سیفی
ذات اسرائیل
او ذات خودش را که چه رذل است نشان دادبیشرم، رها،لخت،نجس،پست نشان داددیدید پس از آنهمه خوش رقصی اعراباز قُطرِ قَطر رد شد و یک شست نشان داد
ابوالقاسم سیفی
او ذات خودش را که چه رذل است نشان دادبیشرم، رها،لخت،نجس،پست نشان داددیدید پس از آنهمه خوش رقصی اعراباز قُطرِ قَطر رد شد و یک شست نشان داد
ابوالقاسم سیفی
۱۶:۱۸
رادیول اکتیو تلاونگ۱۰بازگشایی مدارس.mp3
۰۸:۵۴-۴.۱۸ مگابایت
رادیول اکتیو تلاونگ 

قسمت دهم
بازگشایی مدارس
قسمت دهم
بازگشایی مدارس
۳:۵۸
1_21048751711.mp3
۰۶:۰۸-۳.۱۲ مگابایت
رادیول اکتیو تلاونگ 

قسمت یازدهم
مکانیزم ماشه داغ
قسمت یازدهم
مکانیزم ماشه داغ
۱۶:۲۶
تصویر منتشر شده از حماسه سازان آینده
تقدیم به حماس قهرمان
دبستان پسرانه مبین بابلسر
تقدیم به حماس قهرمان
دبستان پسرانه مبین بابلسر
۱۷:۴۷
ساقیا کمی شل کن جان هر که میدانیجان به لب رسید از این نرخ های طوفانی
هر چه قبل اسنپ بک بوده بعد اسنپ بک جفتکی گرانی زد لای پای ارزانینیتت درست اما زور تو کم است انگاربیشمار هم هستا تپههای روحانی بیوفا نگار تو هم کند به کار تو هم کند به کار من خندههای شیطانی تپههاش بسیار است انتخاب آن با توست تپههای انسانی تپههای حیوانی جنگ که نشد شکرت ارز هم که شد مفتیخوب نیست ملت را اینقدر بخندانیگرچه دولت و نفت و ارز و کوفت و زهرمار دست توست میدانم دست توست میدانی واضح است تا باشد این جلیلی آن پشتاتوی سایه دولت سایه های طولانیدست و بال تو بسته پس برای این خسته میشوی که زیر هر بار ساده میمانی ساقیا الو هستی؟ انما عمادالدین پس چه شد احادیث و آیههای قرآنیچند صفحه اینورتر چند صفحه آنورترآیه ای حدیثی نیست حول دشمن جانی؟دشمنی که می جنگد دشمنی که میتازددشمنی که میگاود آشکار و پنهانیساقیا ببخشیدا اصل حرف من این است هیچ چی، ولش، شل کن جان هر که میدانی
ابوالقاسم سیفی کناریمهر ۱۴۰۴
هر چه قبل اسنپ بک بوده بعد اسنپ بک جفتکی گرانی زد لای پای ارزانینیتت درست اما زور تو کم است انگاربیشمار هم هستا تپههای روحانی بیوفا نگار تو هم کند به کار تو هم کند به کار من خندههای شیطانی تپههاش بسیار است انتخاب آن با توست تپههای انسانی تپههای حیوانی جنگ که نشد شکرت ارز هم که شد مفتیخوب نیست ملت را اینقدر بخندانیگرچه دولت و نفت و ارز و کوفت و زهرمار دست توست میدانم دست توست میدانی واضح است تا باشد این جلیلی آن پشتاتوی سایه دولت سایه های طولانیدست و بال تو بسته پس برای این خسته میشوی که زیر هر بار ساده میمانی ساقیا الو هستی؟ انما عمادالدین پس چه شد احادیث و آیههای قرآنیچند صفحه اینورتر چند صفحه آنورترآیه ای حدیثی نیست حول دشمن جانی؟دشمنی که می جنگد دشمنی که میتازددشمنی که میگاود آشکار و پنهانیساقیا ببخشیدا اصل حرف من این است هیچ چی، ولش، شل کن جان هر که میدانی
ابوالقاسم سیفی کناریمهر ۱۴۰۴
۱۷:۲۳
بازارسال شده از وطنز/ پایگاه شعر و ترانه طنز
هشتمین جشنواره شعر طنز «امضای کری تضمین است»
اگر شعر طنز برایتان فقط خندیدن نیست و راهی است برای نقد دقیق و حرف جدی، امسال هم این جشنواره منتظر اشعار شماست.
اگر حس میکنید وقتش رسیده صدای قلم شما هم شنیده بشه، این جشنواره بهترین فرصت برای دیدهشدن و جدی گرفتهشدن استعدادتونه.
۱۳:۵۳