آن چه در روزهای نوزدهم و بیستم آذر ۱۳۵۷ ، تاسوعا و عاشورای آن سال ، در تهران و دیگر شهرهای ایران رخ داد ، یک رویداد بی پیشینه بود. راهپیمایی مردم تهران به گفته ناظران ، واپسین پایگاههای نظام شاهنشاهی را متزلزل کرد و این گمان را ، که محمد رضا پهلوی آخرین روزهای سلطنت خود را سپری میکند ، به باوری همه گیر تبدیل نمود. از جمله کسانی که دیدههای آن دو روز خود را از راهپیمایی تهران نوشت ، مرحوم محمد علی اسلامی ندوشن بود. این یادداشت در آخرین شماره مجله یغما ، که در اسفند ۱۳۵۷ منتشر شد ، به چاپ رسید. بخشی از نوشته او درباره زنان حاضر در تظاهرات چنین است: «... گروه زنها از همه شورانگیزتر بودند. در چادر سیاه یا مقنعه سیاه ، که نه به قول عشقی ، کفن آنها ، بلکه نشانه زنده بودن آنها بود ، قدم برمیداشتند. بعضی بچه به بغل ، و نوای لطیف حزن آلود آنان میخواند: ای خواهر ، فریادت را شنیدم ، به سویت پرکشیدم ، ای خواهر من. برادر، ای یار بیپناهان ، پشتیبان ضعیفان ، برادر من. یا خطاب به آیتالله خمینی: تو نوری از خدایی ، فریادی از دلهایی ، رهبر مایی... راهت مبارک باشد ، جانت سلامت باشد.این صدا به اندازهای گرم و گیرا بود که هیچ موسیقی ای نمیتوانست با آن برابری کند. گاهی در میان آنها دخترک های هفت هشت ساله با چادر سیاه دیده میشدند. همه آنان از کوچک و بزرگ ، سیاه پوشانی بودند که به دنبال افق روشن میگشتند. هنگامی که از پل شاهرضا حافظ بالا رفتند و به پشت آن رسیدند و از آن سو سرازیر شدند مانند یک سیل آبنوس بودند که پل را در برگرفته باشد. و من اعتراف میکنم که تا آن روز منظرهای بدان حد شیرین و هیبت انگیز ندیده بودم. چقدر فرق بود میان آن روز و روزهایی که زنهای خودنما ، جواهر و سینه های برهنه خود را در همین شاهرضا ، در برابر چشم مردم مینهادند. چقدر فرق بود میان تربیتی که سازمانهای پیشتاز میخواستند به زنهای ایران بدهند و تربیتی که این زنهای راهپیما عرضه میکردند. چه تفاوت فاحشی میان اینها و زنهایی که با ده بیست چمدان از فرودگاه مهرآباد بازمی گشتند، و آن چه در چمدانها بود از دسترنج همین زنها و میلیونها تن خواهران آنها در سراسر ایران خریده شده بود. این زنها و مردهای راهپیما « نه» گفتند به آن چه در طی بیست و پنج سال در ایران گذشته بود: به پول نفت ، به تجمل ، به تجدد ، و به تمدن موعود ، زیرا آن چه حکومت به آنان عرضه کرده بود عاری از جوهر انسانی بود و دور از خصلت مردم نجیبی که می خواست در سادگی و شرافت زندگی کند...»@hedigholi_36