۱۴:۲۵
۱۴:۲۵
۱۴:۲۵
۱۴:۲۵
۱۴:۲۵
۱۴:۲۵
۱۴:۲۵
۱۴:۲۵
۱۴:۲۵
۱۴:۲۵
بازارسال شده از دانستنی عجایب جهان🌍
۱۹:۳۹
بازارسال شده از
۱۳:۲۰
بازارسال شده از
۲۱:۴۷
بازارسال شده از *🦝[]🦅 رمان هاگوارتز 🦁[]🐍*
رون:سدریک صدای عنکبوت در نیار
سدریک:رون پشت نگاکننن ارتش عنکبوت ها
رون:فرار کنننن
سدریک:اینجا بمب بسته سرگرمش کن من زهر درست کنم
رون:تا من سرگرمش کنم این منو کشته
سدریک؛ سرگرمش کن
رون:اگه بمیرم جواب کل هاگوارتز تو میدی راستی اگه مردم نزار کسی مرغ منو بخوره
سدریک:باشه
سدریک:زهر درست کردم ریختم سر عنکبوت
سدریک:رون موشو بکن
رون:شاید بیدار باشه منو بکشه
سدریک:روننن
رون:کندم بریم سدریک تو دیونه ای عنکبوت
فرستاده دنبال من
نویسنده
هری پاتر و جینا
جینا:هری من از خرس میترسم
هری:نترس کنارتم
جینا:هری خرس پشت ته
هری:جینا برو بالا درخت
هری:جینا رفت بالا درخت من چوبمو اوردم گفتم اکالیپتوس خرس مرد موشو کندیم بردیم
جینا:هری تو قهرمان منی
نویسنده
عسل و هرمیون 
عسل:هرمیون دزدا
هرمیون:وای نه افتادن دنبالمون چیکار کنیم
عسل:بدو بریم
هرمیون:وای نه محاصره شدیم
کلیا رییس دزدا:واو چه شانسی دوتا دختر اینجان
کلیا:اسماتون چی
هرمیون:من هواندا هستم
عسل:لونا هستم
کلیا:خانم کوچولو شما با ما میایید بریم پیش رییس
عسل:من با شما جای نمیام
کلیا:تو جنگل دنبال چی میگشتین
هرمیون:موی گرگ
کلیا:من موی گرگ دارم
عسل:از کجا اوردی
کلیا:ساسیو تو هواندا ببر من لونا رو
ساسیو:چشم قربان
عسل:مارو کجا میبرید
کلیا:پیش رییسمون
عسل:پیش ولدرمورت
کلیا:تو ولدرمورت از کجا میشناسی
عسل:ولدرمورت عموی منه
کلیا:یعنی تو عسل هستی
عسل:اره حالا مارو ازاد کنید
کلیا:اما ما نمیتونیم
عسل:چرا نمیتونید
کلیا:چون تو قرار دوست دختر من بشی و ساسیو دوست پسر هواندا
عسل:اگه عموم بفهمه میکشتت
کلیا:من از اون مالفوی بهترم
عسل:درباره مالفوی هیچی نگو
کلیا:بگم چی میشه
عسل:چهرم اعصبانی شد چشمام از ابی تبدیل به مشکی شد موهام که شبیه ابشار اب ازش میریخت اتشی شد لباسمم اتشی شد گفتم مگه نگفتم درباره دراکو چیزی نگوو
کلیا:ما فرار کردیم گفتم بر میگردیم هرجا شما دوتا باشید
عسل:چشمام دوباره ابی شد موهامم دوباره ابشار شد لباسمن به حالت عادی برگشت
هرمیون:چطور اینکارو کردی
عسل؛:خودم نمیدونم
هرمیون:موی گرگ چیکار کنیم
عسل:باید بریم پیش دزدا
هرمیون:دیونه شدی
عسل:دابی
دابی:بله سرورم
عسل:موهامون پسرونه کن فقط کوتاشون نکن
دابی :چشم سرورم
هرمیون:خوبی فقط اسم امون چی باشه
عسل:من سیمانو
هرمیون:سوما
عسل:بریم
نویسنده
خونه دزدا
عسل:تق تق تق
ساسیو:کی
عسل:من سیمانو هستم
هرمیون:منم سوما هستم
عسل:ما دنبال موی گرگیم
هرمیون:حاضریم بخاطرش پول بدیم
ساسیو:ارباب دوتا پسر امدن موی گرگ میخوان
کلیا:قیافشون چجوری
ساسیو:یه پسر با موهای بلوند چشمان ابی اون پسره با موهای قهوه ای چشم قهوه ای
کلیا:شاید دخترن
ساسیو:شاید
کلیا:بیارشون تو
ساسیو:بیایید تو
کلیا:من شمارو جای ندیدم
عسل:نه نه من از یه جای دور امدم
هرمیون:ما دنبال موی گرگیم
کلیا:قیافتون اشناست شبیه دوتا دختر هستید که تو جنگل دیدم
عسل:نه من سیمانو هستم
هرمیون:منم سوما
کلیا:این موی گرگ میشه100دینار
عسل:بفرمایید
کلیا:اینم موی گرگ حالا برید ما باید دنبال اون
دخترا بریم تو مدرسه هاگوارتز
نویسنده
هاگوارتز
جینا هری پاتر:این موی خرس
سدریک رون:موی عنکبوت
فرد جرج
موی مار
عسل:ممنونم از همتون همه س مو ها باهم
ترکیب شید بعد یه چراغ درست شد که دست
میزدیم نامریی میشدیم
نویسنده
سرسرا
دراکو:سلام عسل
عسل:سلام عزیزم
دراکو:عسل دلم برات تنگ شده بود
عسل:من بیشتر
دامبلدور:بچه ها عسل هرمیون بیایید اینجا
هرمیون عسل:بله
دامبلدور:دزدا حمله کردن برای شما دوتا
رون:دراکو:عصبانی شدن
دامبلدور:مگ گونال:همرو بیر جای امن عسل
هرمیون ببرید تو اتاق من 
نویسنده
اتاق دامبلدور
عسل:وای چیکار کنیم قیافه دراکو دیدی
هرمیون:اره قیافه رون چی
عسل:چیکار کنیم
دامبلدور:بگین ببینم دزدا اینجا چیکار میکنن
عسل:همه چی تعریف کردم
دامبلدور:ما نمیتونیم با اونا بجنگیم اونا قوین باید چیکار کنیم
عسل:من میرم پایین پیششون
هرمیون:منم میرم اونا بخاطر ما اینجان
دامبلدور:بریم تو اتاقاتون
هرمیون:عسل بیا بریم پیششون
عسل:بریم وقتی داشتم میرفتیم دراکو گفت کجا میری
عسل:اونا بخاطر ما اینجان
عسل:دراکو من باید برم
دراکو:نه نرو
نویسنده
پیش دزدا
عسل:اینجا چیکار میکنید
کلیا:صبر کنید بلاخره امدی فرشته من
هرمیون:ما نمیخوایم با شما باشیم ما دوست پسر داریم
کلیا:منظورت:ویزلی ملفوی
عسل:من نمیخوام با شما بیام
کلیا:شرط داره ما میریم ولی نباید تو این تابستون با مالفوی ویزلی نامه بازی کنید فقط ما با میکنید هرمیون:گفت باشه
عسل:هیچی من نگفتم دزدا رفتن فردا تابستون
نویسنده
قطار به سمت خونه
هرمیون:دراکو داره صدات میکنه
عسل:ول کن اعصاب ندارم
نویسنده
خونه ویزلی ها
ادامه دارد
سدریک:رون پشت نگاکننن ارتش عنکبوت ها
رون:فرار کنننن
سدریک:اینجا بمب بسته سرگرمش کن من زهر درست کنم
رون:تا من سرگرمش کنم این منو کشته
سدریک؛ سرگرمش کن
رون:اگه بمیرم جواب کل هاگوارتز تو میدی راستی اگه مردم نزار کسی مرغ منو بخوره
سدریک:باشه
سدریک:زهر درست کردم ریختم سر عنکبوت
سدریک:رون موشو بکن
رون:شاید بیدار باشه منو بکشه
سدریک:روننن
رون:کندم بریم سدریک تو دیونه ای عنکبوت
نویسنده
جینا:هری من از خرس میترسم
هری:نترس کنارتم
جینا:هری خرس پشت ته
هری:جینا برو بالا درخت
هری:جینا رفت بالا درخت من چوبمو اوردم گفتم اکالیپتوس خرس مرد موشو کندیم بردیم
جینا:هری تو قهرمان منی
نویسنده
عسل:هرمیون دزدا
هرمیون:وای نه افتادن دنبالمون چیکار کنیم
عسل:بدو بریم
هرمیون:وای نه محاصره شدیم
کلیا رییس دزدا:واو چه شانسی دوتا دختر اینجان
کلیا:اسماتون چی
هرمیون:من هواندا هستم
عسل:لونا هستم
کلیا:خانم کوچولو شما با ما میایید بریم پیش رییس
عسل:من با شما جای نمیام
کلیا:تو جنگل دنبال چی میگشتین
هرمیون:موی گرگ
کلیا:من موی گرگ دارم
عسل:از کجا اوردی
کلیا:ساسیو تو هواندا ببر من لونا رو
ساسیو:چشم قربان
عسل:مارو کجا میبرید
کلیا:پیش رییسمون
عسل:پیش ولدرمورت
کلیا:تو ولدرمورت از کجا میشناسی
عسل:ولدرمورت عموی منه
کلیا:یعنی تو عسل هستی
عسل:اره حالا مارو ازاد کنید
کلیا:اما ما نمیتونیم
عسل:چرا نمیتونید
کلیا:چون تو قرار دوست دختر من بشی و ساسیو دوست پسر هواندا
عسل:اگه عموم بفهمه میکشتت
کلیا:من از اون مالفوی بهترم
عسل:درباره مالفوی هیچی نگو
کلیا:بگم چی میشه
عسل:چهرم اعصبانی شد چشمام از ابی تبدیل به مشکی شد موهام که شبیه ابشار اب ازش میریخت اتشی شد لباسمم اتشی شد گفتم مگه نگفتم درباره دراکو چیزی نگوو
کلیا:ما فرار کردیم گفتم بر میگردیم هرجا شما دوتا باشید
عسل:چشمام دوباره ابی شد موهامم دوباره ابشار شد لباسمن به حالت عادی برگشت
هرمیون:چطور اینکارو کردی
عسل؛:خودم نمیدونم
هرمیون:موی گرگ چیکار کنیم
عسل:باید بریم پیش دزدا
هرمیون:دیونه شدی
عسل:دابی
دابی:بله سرورم
عسل:موهامون پسرونه کن فقط کوتاشون نکن
دابی :چشم سرورم
هرمیون:خوبی فقط اسم امون چی باشه
عسل:من سیمانو
هرمیون:سوما
عسل:بریم
نویسنده
عسل:تق تق تق
ساسیو:کی
عسل:من سیمانو هستم
هرمیون:منم سوما هستم
عسل:ما دنبال موی گرگیم
هرمیون:حاضریم بخاطرش پول بدیم
ساسیو:ارباب دوتا پسر امدن موی گرگ میخوان
کلیا:قیافشون چجوری
ساسیو:یه پسر با موهای بلوند چشمان ابی اون پسره با موهای قهوه ای چشم قهوه ای
کلیا:شاید دخترن
ساسیو:شاید
کلیا:بیارشون تو
ساسیو:بیایید تو
کلیا:من شمارو جای ندیدم
عسل:نه نه من از یه جای دور امدم
هرمیون:ما دنبال موی گرگیم
کلیا:قیافتون اشناست شبیه دوتا دختر هستید که تو جنگل دیدم
عسل:نه من سیمانو هستم
هرمیون:منم سوما
کلیا:این موی گرگ میشه100دینار
عسل:بفرمایید
کلیا:اینم موی گرگ حالا برید ما باید دنبال اون
نویسنده
جینا هری پاتر:این موی خرس
سدریک رون:موی عنکبوت
فرد جرج
عسل:ممنونم از همتون همه س مو ها باهم
نویسنده
دراکو:سلام عسل
عسل:سلام عزیزم
دراکو:عسل دلم برات تنگ شده بود
عسل:من بیشتر
دامبلدور:بچه ها عسل هرمیون بیایید اینجا
هرمیون عسل:بله
دامبلدور:دزدا حمله کردن برای شما دوتا
رون:دراکو:عصبانی شدن
دامبلدور:مگ گونال:همرو بیر جای امن عسل
نویسنده
عسل:وای چیکار کنیم قیافه دراکو دیدی
هرمیون:اره قیافه رون چی
عسل:چیکار کنیم
دامبلدور:بگین ببینم دزدا اینجا چیکار میکنن
عسل:همه چی تعریف کردم
دامبلدور:ما نمیتونیم با اونا بجنگیم اونا قوین باید چیکار کنیم
عسل:من میرم پایین پیششون
هرمیون:منم میرم اونا بخاطر ما اینجان
دامبلدور:بریم تو اتاقاتون
هرمیون:عسل بیا بریم پیششون
عسل:بریم وقتی داشتم میرفتیم دراکو گفت کجا میری
عسل:اونا بخاطر ما اینجان
عسل:دراکو من باید برم
دراکو:نه نرو
نویسنده
عسل:اینجا چیکار میکنید
کلیا:صبر کنید بلاخره امدی فرشته من
هرمیون:ما نمیخوایم با شما باشیم ما دوست پسر داریم
کلیا:منظورت:ویزلی ملفوی
عسل:من نمیخوام با شما بیام
کلیا:شرط داره ما میریم ولی نباید تو این تابستون با مالفوی ویزلی نامه بازی کنید فقط ما با میکنید هرمیون:گفت باشه
عسل:هیچی من نگفتم دزدا رفتن فردا تابستون
نویسنده
هرمیون:دراکو داره صدات میکنه
عسل:ول کن اعصاب ندارم
نویسنده
ادامه دارد
۱۹:۲۹
سلام دوست خوبم بهم کمک کن محصول دلخواهم رو رایگان بگیرم،بعد کمک منتظره هدیه من باش http://adanbaba.com/wap/goods/bargainlaunch?launch_id=1151193
تاحالا تینت لب گوش پاکنی دیدی؟



https://adanbaba.com/wap/goods/detail?goods_id=10155
اینستاگرام آدان بابا
https://instagram.com/adanbaba.iran
تاحالا تینت لب گوش پاکنی دیدی؟
https://adanbaba.com/wap/goods/detail?goods_id=10155
اینستاگرام آدان بابا
https://instagram.com/adanbaba.iran
۱۷:۰۸
۱۷:۰۶
۱۷:۰۶
۱۷:۰۶
۱۷:۰۶
بازارسال شده از *🦝[]🦅 رمان هاگوارتز 🦁[]🐍*