چیزی از عمرت باقی نمانده است. پس این چند صباح را به گونهای زندگی کن که انگار بر فرازِ قلهٔ کوهی هستی. فرقی ندارد که اینجا زندگی کنی یا جایی دیگر؛ سر تا سرِ جهان شهری بیش نیست. بگذار مردم تو را آدمی حقیقی بدانند یعنی کسی که موافق طبیعت زندگی میکند. در این صورت اگر نمیتوانند تو را تحمل کنند، بگذار تو را بکشند. چنین مرگی بهتر از آن است که مثل آنها زندگی کنی.
وقتی به ساتیرون نگاه میکنی، سوکراتیکوس، اِئوتوخِس یا هومِن را در نظر مجسم کن. وقتی به چهرهٔ ائوفراتس مینگری، ائوتوخیون یا سیلوانوس را به یاد بیاور. وقتی به خود نگاه میکنی یکی از امپراطوران را به خاطر آور. بنابراین با دیدن هر کسی همتایش را در نظر مجسم کن و سپس با خود بگو: «اکنون آنها کجا هستند»؟ هیچجا_یا همهجا. به این ترتیب عادت خواهی کرد که تمامِ چیزهای فانی را نیست و نابود بدانی؛ و این حقیقت هنگامی برایت روشنتر میشود که به یاد داشته باشی هیچ چیزی پس از تغییر، دیگر حتی در آینده نیز موجود نخواهد بود. چرا خود را به زحمت میاندازی؟ آیا کافی نیست همین عمر کوتاه را شرافتمندانه به سر آری؟
تو جزئی از کل هستی. سرانجام در آنچه تو را به وجود آورده از میان خواهی رفت؛ یا به عبارت بهتر: بار دیگر به عقلِ خلّاقِ عالَم تبدیل خواهی شد.
#تأملات #مارکوس_اورولیوس#انتشارات_ققنوسچاپ سیزدهم، ۱۴۰۰، ۱۹۲ص، ص۴۶ و ۱۵۴ و ۱۵۸ و ۱۵۹.
#گلادیاتور (2000). ماکسیموس شخصیتی تاریخی نبوده و ساختگی است اما متأسفانه کارگردان در بخشهایی هم که شخصیتی واقعی مانند امپراطور مارکوس اورولیوس را به تصویر میکشد سخنانی ناساز با شخصیتش از زبان وی بازگو میکند - همانند اینکه در تاریخ درباره من چگونه قضاوت خواهند کرد - در حالی که مارکوس اورولیوس چنین که از اثرش مینماید به هیچ جایش نبود.
۱۰ ٫ #تیر ٫ ۱۴۰۲
#در_باب_زندگی#مرگ #زندگی #وجود #موجود #هستی #هستنده #نیستی #کوه #نفاق #ریا #تزویر #تقلید #مارکوس_آئورلیوس #روم #رم #برده #بردگی #برده_داری #ریدلی_اسکات #راسل_کرو #هانس_زیمر #ابوالفضل_بهرام_زند #Gladiaror
https://ble.ir/hoomanrd
وقتی به ساتیرون نگاه میکنی، سوکراتیکوس، اِئوتوخِس یا هومِن را در نظر مجسم کن. وقتی به چهرهٔ ائوفراتس مینگری، ائوتوخیون یا سیلوانوس را به یاد بیاور. وقتی به خود نگاه میکنی یکی از امپراطوران را به خاطر آور. بنابراین با دیدن هر کسی همتایش را در نظر مجسم کن و سپس با خود بگو: «اکنون آنها کجا هستند»؟ هیچجا_یا همهجا. به این ترتیب عادت خواهی کرد که تمامِ چیزهای فانی را نیست و نابود بدانی؛ و این حقیقت هنگامی برایت روشنتر میشود که به یاد داشته باشی هیچ چیزی پس از تغییر، دیگر حتی در آینده نیز موجود نخواهد بود. چرا خود را به زحمت میاندازی؟ آیا کافی نیست همین عمر کوتاه را شرافتمندانه به سر آری؟
تو جزئی از کل هستی. سرانجام در آنچه تو را به وجود آورده از میان خواهی رفت؛ یا به عبارت بهتر: بار دیگر به عقلِ خلّاقِ عالَم تبدیل خواهی شد.
#تأملات #مارکوس_اورولیوس#انتشارات_ققنوسچاپ سیزدهم، ۱۴۰۰، ۱۹۲ص، ص۴۶ و ۱۵۴ و ۱۵۸ و ۱۵۹.
۱۰ ٫ #تیر ٫ ۱۴۰۲
#در_باب_زندگی#مرگ #زندگی #وجود #موجود #هستی #هستنده #نیستی #کوه #نفاق #ریا #تزویر #تقلید #مارکوس_آئورلیوس #روم #رم #برده #بردگی #برده_داری #ریدلی_اسکات #راسل_کرو #هانس_زیمر #ابوالفضل_بهرام_زند #Gladiaror
https://ble.ir/hoomanrd
۲۲:۰۶
بازارسال شده از هومن
#امام_علی#نهج_البلاغه ، نامه ۳۱ در وصیت به #امام_حسن#نشر_معارفچاپ ۳، ۱۳۹۲، ۹۶۰ صفحه در قطع پالتویی، ۱۱ هزار تومان.* البته بدیهی به نظر میرسد که این سخن سوای حداقل نیازهای معنوی و مادی برای بقاست؛ در حدیثی میگوید پسرکم فقیر حقیر است، سخنش شنیده نمیشود و الی آخر. به هر روی کلیت فیلم بالا یادآور نامه یادشده بود.
https://ble.ir/hoomanrd
۱۷:۲۲
از ایرجمیرزا قاجار تبریزی::رسم است هرکه داغِ جوان دید، دوستانرأفت بَرَند حالتِ آن داغدیده را
یک دوست زیرِ بازوی او گیرد از وفاوان یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را
آن دیگری بر او بچشانَد گلاب و شَهدتا تقویت کند دلِ محنتچشیده را
یک جمع دعوتش به گُل و بوستان کنندتا برکَنندش از دل، خارِ خَلیده را
جمعِ دگر برای تسلّای او دهندشرحِ سیاهکاریِ چرخِ خمیده را
القصّه هر کسی به طریقی ز روی مِهرتسکین دهد مصیبتِ بر وی رسیده را...
بعد از پسر دلِ پدر آماجِ تیر شدآتش زدند لانهٔ مرغِ پریده را
#فی_الرثاء
#دیوان_شعر
#ایرجمیرزا (زادهٔ مهر ۱۲۵۳ - درگذشتهٔ اسفند ۱۳۰۴)
به کوشش #خسرو_ایرج
انتشارات #کتابخانه_مظفری
۱۳۵۱ خورشیدی، ۲۱۲ صفحه، ص۷۸.
اشارهای است به شهادت امام حسین با فرود تیر بر قلبش پس از شهادت فرزندش علیاکبر.
به مناسبت سالگرد قمری #عاشورا (۲۱ مهر ۵۹ خورشیدی)
تصویر، شعری نامدار از ایرجمیرزا با دستخط خود اوست: «ما که اطفال این دبستانیم / همه از خاک پاک ایرانیم... / چون که حب وطن ز ایمان است / ما یقیناً ز اهل ایمانیم»
۶ ٫ #مرداد ٫ ۱۴۰۲
https://ble.ir/hoomanrd
یک دوست زیرِ بازوی او گیرد از وفاوان یک ز چهره پاک کند اشکِ دیده را
آن دیگری بر او بچشانَد گلاب و شَهدتا تقویت کند دلِ محنتچشیده را
یک جمع دعوتش به گُل و بوستان کنندتا برکَنندش از دل، خارِ خَلیده را
جمعِ دگر برای تسلّای او دهندشرحِ سیاهکاریِ چرخِ خمیده را
القصّه هر کسی به طریقی ز روی مِهرتسکین دهد مصیبتِ بر وی رسیده را...
بعد از پسر دلِ پدر آماجِ تیر شدآتش زدند لانهٔ مرغِ پریده را
#فی_الرثاء
#دیوان_شعر
#ایرجمیرزا (زادهٔ مهر ۱۲۵۳ - درگذشتهٔ اسفند ۱۳۰۴)
به کوشش #خسرو_ایرج
انتشارات #کتابخانه_مظفری
۱۳۵۱ خورشیدی، ۲۱۲ صفحه، ص۷۸.
اشارهای است به شهادت امام حسین با فرود تیر بر قلبش پس از شهادت فرزندش علیاکبر.
۶ ٫ #مرداد ٫ ۱۴۰۲
https://ble.ir/hoomanrd
۲۱:۰۹
یا: «باید به او بفهمانم تا از آن دست کسانی نباشد که چون چنگال ندارند خود را خوب تصور میکنند.»وقتی نیچه گریست، اروین یالوم¹
داوری درباره اینکه کدام صفت اخلاقی فرد از فضیلتش برمیخیزد و کدام خوی او از سرِ ناتوانی یا زیستنِ بردهوار در حصار چهار زندان آدمیاست (هوش، تاریخ، اجتماع، نفس)² چندان آسان نیست؛ هر استعدادی از جمله شرارت اگر پرورده نشود، پژمرده میشود. پیر پیر است اگرچه شیر بُوَد و اینها و فلان. برای نمونه هر فوتبالیست نامداری از جمله زیدان چنانچه به جای مارسی در قبیلهای دورافتاده در آفریقا زاده میشد و تا بیست و چند سالگی در فقر دست و پا زده و پایش به توپ نمیرسید، یک در میلیون میتوانست حتی با امکانات بسیار در درازای چند سال، بهترین بازیکن جهان شود و دست بالا در لیگی دست دوم توپ میزد.
بنابراین اخلاقی بودن فرد ممکن است به دلیل پرهیز از اِعمال قدرت باشد یا پرهیزکاری حاصل از ضعف خودخواسته.همچنین از سر ضعف تحمیلی همچون ترس، منفعت، عادت، خرافه، اعتقاد، تابو، مزاج و دیگر عوامل بیرون از ارادهی فرد که با رفع آنها به طرفةالعینی به اصل خود باز میگردد.
با این همه، در تکیه بر رفتار و اعتماد بر گفتار انسانها تا آنجا که بتوان بایستی اصل را بر گرگزاده بودن آدمی گذاشت؛ جالب توجه اینکه آنچه بیش از همه نظر فرشتگان را به آدمی جلب کرد فساد و خونریزی او بود که خدا نیز منکر این امر نشد: «و به یاد آر زمانی را که پرودگارت گفت: بر روی زمین جانشینی برای خود خواهم گماشت. فرشتگان گفتند: آیا آن کس را جانشین میسازی که در زمین خون بریزد و تباهی برانگیزد؟ حال آنکه ستایش و سپاس تو را میگوییم و تقدیست میکنیم. خداوند گفت: من آگاهم بر آنچه شما آگاه نیستید.» (قرآن / بخش گاو / نشانهٔ ۳۰)
¹ برگردان سپیده حبیب، نشر قطره، چاپ ۳۵، ۱۳۹۸، ص۳۱۴. ۴۶۸ صفحه، ۵۰ هزار تومان.² انسان بیخود (مجموعه آثار ۲۵)، علی شریعتی، انتشارات قلم و بنیاد فرهنگی شریعتی، چاپ ۱۱، ۱۳۹۱، ص۱۲۵. ۴۴۸ صفحه، ۹٫۵۰۰ تومان.#درباب_اخلاقیات۲۳ / #مرداد / ۱۴۰۲
https://ble.ir/hoomanrd
داوری درباره اینکه کدام صفت اخلاقی فرد از فضیلتش برمیخیزد و کدام خوی او از سرِ ناتوانی یا زیستنِ بردهوار در حصار چهار زندان آدمیاست (هوش، تاریخ، اجتماع، نفس)² چندان آسان نیست؛ هر استعدادی از جمله شرارت اگر پرورده نشود، پژمرده میشود. پیر پیر است اگرچه شیر بُوَد و اینها و فلان. برای نمونه هر فوتبالیست نامداری از جمله زیدان چنانچه به جای مارسی در قبیلهای دورافتاده در آفریقا زاده میشد و تا بیست و چند سالگی در فقر دست و پا زده و پایش به توپ نمیرسید، یک در میلیون میتوانست حتی با امکانات بسیار در درازای چند سال، بهترین بازیکن جهان شود و دست بالا در لیگی دست دوم توپ میزد.
بنابراین اخلاقی بودن فرد ممکن است به دلیل پرهیز از اِعمال قدرت باشد یا پرهیزکاری حاصل از ضعف خودخواسته.همچنین از سر ضعف تحمیلی همچون ترس، منفعت، عادت، خرافه، اعتقاد، تابو، مزاج و دیگر عوامل بیرون از ارادهی فرد که با رفع آنها به طرفةالعینی به اصل خود باز میگردد.
با این همه، در تکیه بر رفتار و اعتماد بر گفتار انسانها تا آنجا که بتوان بایستی اصل را بر گرگزاده بودن آدمی گذاشت؛ جالب توجه اینکه آنچه بیش از همه نظر فرشتگان را به آدمی جلب کرد فساد و خونریزی او بود که خدا نیز منکر این امر نشد: «و به یاد آر زمانی را که پرودگارت گفت: بر روی زمین جانشینی برای خود خواهم گماشت. فرشتگان گفتند: آیا آن کس را جانشین میسازی که در زمین خون بریزد و تباهی برانگیزد؟ حال آنکه ستایش و سپاس تو را میگوییم و تقدیست میکنیم. خداوند گفت: من آگاهم بر آنچه شما آگاه نیستید.» (قرآن / بخش گاو / نشانهٔ ۳۰)
¹ برگردان سپیده حبیب، نشر قطره، چاپ ۳۵، ۱۳۹۸، ص۳۱۴. ۴۶۸ صفحه، ۵۰ هزار تومان.² انسان بیخود (مجموعه آثار ۲۵)، علی شریعتی، انتشارات قلم و بنیاد فرهنگی شریعتی، چاپ ۱۱، ۱۳۹۱، ص۱۲۵. ۴۴۸ صفحه، ۹٫۵۰۰ تومان.#درباب_اخلاقیات۲۳ / #مرداد / ۱۴۰۲
https://ble.ir/hoomanrd
۱۸:۳۱
مرتضی مطهری، کوروش و ایرانیان باستان::«ایرانیانِ قدیم به حسنِ اخلاق مشهور و معروف بودهاند. هرودوت، مورخ معروف یونانی که در حدود قرن چهارم و پنجم پیش از میلاد مسیح میزیسته و از نزدیک ناظر اوضاع و احوال ایرانیان بوده، با آن که در آن اوقات روابط سیاسی ایران و یونان به واسطه بروز یک سلسله جنگها تیره بوده و ایران، خصمِ یونان به شمار میآمده، در باب ایرانیان و ارزشی که برای مقام ارجمند اخلاق قائلند میگوید:
ایرانیان در هر کسی که صفات نیک مییابند به دیده احترام مینگرند، هرچند که دشمنشان باشد. کوروش میگوید: ایرانیان، صفات نیک خود را با تمام ثروت شام و آشور برابر نمیکنند.
از همه مهمتر و بالاتر شهادت وجود مقدس رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است به پاکفطرتی ایرانیان، آنجا که میفرماید: لَوْ کانَ الْعِلْمُ مَنوطآ بِالثُّرَیا لَنالَهُ أیدی رِجالٍ مِنْ فارِسَ [اگر دانش بر آسمان آویخته باشد مردانی از ایران بدان دست یابند.] و بعدها تاریخ، گواهِ این گفتار شد. ایرانیان بیش از سایر ملل از دیانت مقدسه اسلام استقبال کردند و آن را با جان و دل پذیرفتند، هیچ ملتی - حتی خود اعراب - به این اندازه استقبال نکردند. غالب تألیفات و تصنیفات مفیدی که در رشتههای مختلف علوم اسلامی شده، از ادبیات نثر و نظم، فقه، حدیث، کلام، منطق، فلسفه به وسیله رجال دانشمند و متدین ایرانی اسلامی شده.»
شهید مرتضی مطهریبرگرفته از:حکمتها و اندرزها، انتشارات صدرا، ۱۳۸۹، دوجلدی، جلد ۲، ص۱۳ https://lib.eshia.ir/11039/2/13#درباب_ایران_باستان۷ / #آبان / ۱۴۰۲
https://ble.ir/hoomanrd
ایرانیان در هر کسی که صفات نیک مییابند به دیده احترام مینگرند، هرچند که دشمنشان باشد. کوروش میگوید: ایرانیان، صفات نیک خود را با تمام ثروت شام و آشور برابر نمیکنند.
از همه مهمتر و بالاتر شهادت وجود مقدس رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم است به پاکفطرتی ایرانیان، آنجا که میفرماید: لَوْ کانَ الْعِلْمُ مَنوطآ بِالثُّرَیا لَنالَهُ أیدی رِجالٍ مِنْ فارِسَ [اگر دانش بر آسمان آویخته باشد مردانی از ایران بدان دست یابند.] و بعدها تاریخ، گواهِ این گفتار شد. ایرانیان بیش از سایر ملل از دیانت مقدسه اسلام استقبال کردند و آن را با جان و دل پذیرفتند، هیچ ملتی - حتی خود اعراب - به این اندازه استقبال نکردند. غالب تألیفات و تصنیفات مفیدی که در رشتههای مختلف علوم اسلامی شده، از ادبیات نثر و نظم، فقه، حدیث، کلام، منطق، فلسفه به وسیله رجال دانشمند و متدین ایرانی اسلامی شده.»
شهید مرتضی مطهریبرگرفته از:حکمتها و اندرزها، انتشارات صدرا، ۱۳۸۹، دوجلدی، جلد ۲، ص۱۳ https://lib.eshia.ir/11039/2/13#درباب_ایران_باستان۷ / #آبان / ۱۴۰۲
https://ble.ir/hoomanrd
۱۹:۳۶
نقشه روند کشتار سرخپوستها و تصاحب سرزمینهایشان در امریکا.
دین و تمدن، بر ددمنشی و توحش و فساد انسان تا حد زیادی افسار زده؛ بهویژه در کشور مللی که حاکمیت قانونهایی کمابیش خوب به اتکای جنگافزارهایی خوب برقرار است. اما همچنان در بین ملل، اصل بر فرمانفرمایی قانون جنگل است: برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی / که در نظام طبیعت ضعیف پامال است. جالب توجه اینکه برخلاف آمریکای شمالی، با وجود کشتار بومیان آمریکای لاتین به دست پرتغال و اسپانیا اما هنوز جمعیت زیادی بومی یا دورگه در آمریکای جنوبی و مرکزی زندگی میکنند.
۹ / #آبان / ۱۴۰۲#درباب_حقوق #درباب_زندگی
https://ble.ir/hoomanrd
دین و تمدن، بر ددمنشی و توحش و فساد انسان تا حد زیادی افسار زده؛ بهویژه در کشور مللی که حاکمیت قانونهایی کمابیش خوب به اتکای جنگافزارهایی خوب برقرار است. اما همچنان در بین ملل، اصل بر فرمانفرمایی قانون جنگل است: برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی / که در نظام طبیعت ضعیف پامال است. جالب توجه اینکه برخلاف آمریکای شمالی، با وجود کشتار بومیان آمریکای لاتین به دست پرتغال و اسپانیا اما هنوز جمعیت زیادی بومی یا دورگه در آمریکای جنوبی و مرکزی زندگی میکنند.
۹ / #آبان / ۱۴۰۲#درباب_حقوق #درباب_زندگی
https://ble.ir/hoomanrd
۲۰:۱۸
از مولانا::ای دریده پوستینِ یوسفانگرگ برخیزی از این خوابِ گران
گَشته گُرگان یک به یک خوهای تومیدرانند از غضب اعضای تو
خون نَخُسپَد بعدِ مرگت در قصاصتو مگو که مُردَم و یابم خلاص
این قصاصِ نقد حیلتسازیستپیشِ زخمِ آن قصاص این بازیست
زین لُعَب خواندهست دنیا را خداکین جزا لُعبَست پیشِ آن جزا
این جزا تسکینِ جنگ و فتنهایستآن چو اِخصا است و این چون ختنهایست...
برگرفته از:#مثنوی_معنوی#مولوی (زادهٔ ۵۸۶ه.ش/1207م)#انتشارات_هرمسقطع پالتویی، چاپ پنجم، ۱۳۹۰۱۳ / #دی / ۱۴۰۲#قرائتهایی_از_مولوی
https://ble.ir/hoomanrd
گَشته گُرگان یک به یک خوهای تومیدرانند از غضب اعضای تو
خون نَخُسپَد بعدِ مرگت در قصاصتو مگو که مُردَم و یابم خلاص
این قصاصِ نقد حیلتسازیستپیشِ زخمِ آن قصاص این بازیست
زین لُعَب خواندهست دنیا را خداکین جزا لُعبَست پیشِ آن جزا
این جزا تسکینِ جنگ و فتنهایستآن چو اِخصا است و این چون ختنهایست...
برگرفته از:#مثنوی_معنوی#مولوی (زادهٔ ۵۸۶ه.ش/1207م)#انتشارات_هرمسقطع پالتویی، چاپ پنجم، ۱۳۹۰۱۳ / #دی / ۱۴۰۲#قرائتهایی_از_مولوی
https://ble.ir/hoomanrd
۲۰:۱۴
🟠 برعکس، این دو ویژگی نزد اکثر مردم خشم و نفرت میآفریند. هر اندازه که نتوانند این بغض و کینه را ابراز نمایند و حتی آن را از خود هم پنهان کنند این احساس شدیدتر میشود. آنچه در واقع میگذرد این است: وقتی کسی برتریِ فکریِ مخاطبِ خود را درک و احساس میکند در نهان و بدون آنکه خود بداند نتیجه میگیرد که مخاطب نیز به همان اندازه، به حقارت او پی میبرد. این قیاس نهان، تلخترین گونه نفرت و خشم را در او تحریک میکند. پس تنها ابزاری که موجب محبوبیت میشود این است که آدمی پوستِ کُندذهنترینِ حیوانات را بر تنِ خود بِکِشد.
🟢 انسان به هیچ یک از مزیتهای خود به قدرِ قابلیتهای ذهنی نمیبالد، زیرا برتری او بر حیوانات تنها بر این پایه است. از این رو نشان دادن برتری قطعی خود به کسی - آن هم در برابر دیگران - بزرگترین گستاخیاست. دیگری از این طریق به انتقامجویی ترغیب میگردد و در جستوجوی موقعیت مناسبی خواهد بود که با اهانت، انتقام خود را بگیرد؛ بدینسان از حوزه عقل به حوزه اراده وارد میشود؛ حیطهای که همه در آن یکساناند.
🟣 سعدی در گلستان میگوید:″بدان که نادان از مصاحبتِ دانا بیشتر در رنج است تا دانا از مصاحبتِ نادان″
🟤 برتری ذهنی از هر نوع، آدمی را منزوی میکند، مردم از افرادی که بالاترند میگریزند و از آنها نفرت دارند و در توجیه این رفتار، برای آنان همهنوععیب میتراشند. دوستی و رفاقت بیشتر از هر چیز دیگر برای پیشرفت اهمیت دارد اما تواناییهای بزرگ مانع آن میشود که آدمی مَدحِ کسانی را بگوید که پایینتر از او هستند. به همین دلیل باید قابلیتهای بزرگ را پنهان یا انکار کنیم.
🟡 آگاهی به تواناییهای اندک، عکسِ این است و با خضوع و خشوع، خوشخدمتی، خوشمَشرَبی و احترام به چیزهای پَست سازگار است و لذا آدمی را صاحب دوست و پشتیبان میکند.»
#در_باب_حکمت_زندگی#آرتور_شوپنهاور#نشر_نیلوفرچاپ ۸، ۱۳۹۶، ص۲۲۳.۲۷۷ صفحه، ۱۹ هزار تومان.* به مناسبت سالگرد زادروز شوپنهاور ۱۱۶۶ه.خ/1788م
https://ble.ir/hoomanrd
۲۰:۲۷
از ایرجمیرزا::⟨⟨باری، عقیلی میگفت: «هیچکدام از ما جوانترها جرأت نداشتیم در حضور ایرج يک كلمه ركيک یا اشاره ناباب داشته باشیم، چون به شدت برافروخته و عصبانی میشد و تا یکدو هفته اصلاً قهر میکرد، یکبار نزدیک بود بین او و ادیب نیشابوری که ایرج خیلی دوستش میداشت، سر چند کلمه حرف شوخی و یک دو بيت نه چندان ركيک - که اديب نقل کرد - به هم بخورد.
و قضیه از این قرار بود که باری من [یعنی عقیلی] و ایرج به دیدن ادیب نیشابوری رفتیم و من هنوز ادیب را ندیده بودم، بعدها به محضر درسش هم رفتم. اديب دراز کشیده بود و عمامهاش را روی پیشانی و چشم کشانده بود. من و ایرج وارد شدیم، سلام کردیم و ایرج درباره من و به اصطلاح هنرهای من [عقیلی اینجا با لحن مسخره حرف زد که خودستایی نکرده باشد] برای ادیب تفصیلی داد و غلو کرد، ادیب چندان محلی نگذاشت باز ایرج بر تفصیل تعريف و معرفی من افزود؛
آخر ادیب به من گفت: ″بیا جلوتر خوب ببینمت.″ و با يک ربع چشم که داشت به چهره من خیره شد، بعد گفت: ″من خیالم حضرت والا که اینقدر تعریف میکند با يک جوان لايبلغ الحُلُم آمده، حالا میبینم با يك داش غُلُم آمده!″ و این دو بیت مشهور سعدی را با اندک تصرف خواند:″آن روز که خط شاهدش بودصاحبنظر از نظر براندهامروز بیامده به دیدارکَش فتحه و ضمّه بَر نشانده!″
ایرج عصبانی شد گفت: ″آخر خدای نکرده به شما میگویند ادیب، به جوانهای مردم ادب میآموزید، راستی که این حرفها از شما قباحت دارد، نه که خیلی هم به اسباب نظربازی و صاحبنظری مجهز هستید!″ [کنایه به چشمهای ادیب میزد که یکیش به کلی کور بود و از دومی هم نیمی از بیناییش باقی مانده بود] و به من گفت ″بیا برویم″ و بیخداحافظی از نزد ادیب رفت.
اديب ، وقتی ایرج رفت، به من گفت: ″به حضرت والا بگویید: در طرفهای شما (تهران، تبریز)، نمیدانم، ولی در طرفهای ما مثلی هست، از این قرار که: چلوصافی به آفتابه میگوید: برو، دو سوراخه!″ قصدش این بود که تو با آن همه هزل ركيک که در شعرت هست، چهطور تحمل دو کلمه هزل ملایم را نداری؟! البته بعدها من به اصرار، ایرج را نزد ادیب بردم و آشتیشان دادم.»
مقصود عقیلی این بود که ایرج با آن همه رکاکت و هزل هتاک که در دیوان خود دارد، در زندگی عادی بسیار محجوب و مودب بود و این حجب او را من از دیگران هم شنیدهام، از اساتید خراسان و از شادروان پژمان بختیاری نیز و غيرهم.⟩⟩
#تو_را_ای_کهن_بوم_و_بر_دوست_دارم#مهدی_اخوان_ثالث#نشر_زمستانبه مناسبت ۹۸مین سالمرگ #ایرجمیرزا_قاجار (رمضان-مهرماه ۱۲۵۳ - ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ هـ.ش)
۲۲ / #اسفند / ۱۴۰۲
@hoomanrd
و قضیه از این قرار بود که باری من [یعنی عقیلی] و ایرج به دیدن ادیب نیشابوری رفتیم و من هنوز ادیب را ندیده بودم، بعدها به محضر درسش هم رفتم. اديب دراز کشیده بود و عمامهاش را روی پیشانی و چشم کشانده بود. من و ایرج وارد شدیم، سلام کردیم و ایرج درباره من و به اصطلاح هنرهای من [عقیلی اینجا با لحن مسخره حرف زد که خودستایی نکرده باشد] برای ادیب تفصیلی داد و غلو کرد، ادیب چندان محلی نگذاشت باز ایرج بر تفصیل تعريف و معرفی من افزود؛
آخر ادیب به من گفت: ″بیا جلوتر خوب ببینمت.″ و با يک ربع چشم که داشت به چهره من خیره شد، بعد گفت: ″من خیالم حضرت والا که اینقدر تعریف میکند با يک جوان لايبلغ الحُلُم آمده، حالا میبینم با يك داش غُلُم آمده!″ و این دو بیت مشهور سعدی را با اندک تصرف خواند:″آن روز که خط شاهدش بودصاحبنظر از نظر براندهامروز بیامده به دیدارکَش فتحه و ضمّه بَر نشانده!″
ایرج عصبانی شد گفت: ″آخر خدای نکرده به شما میگویند ادیب، به جوانهای مردم ادب میآموزید، راستی که این حرفها از شما قباحت دارد، نه که خیلی هم به اسباب نظربازی و صاحبنظری مجهز هستید!″ [کنایه به چشمهای ادیب میزد که یکیش به کلی کور بود و از دومی هم نیمی از بیناییش باقی مانده بود] و به من گفت ″بیا برویم″ و بیخداحافظی از نزد ادیب رفت.
اديب ، وقتی ایرج رفت، به من گفت: ″به حضرت والا بگویید: در طرفهای شما (تهران، تبریز)، نمیدانم، ولی در طرفهای ما مثلی هست، از این قرار که: چلوصافی به آفتابه میگوید: برو، دو سوراخه!″ قصدش این بود که تو با آن همه هزل ركيک که در شعرت هست، چهطور تحمل دو کلمه هزل ملایم را نداری؟! البته بعدها من به اصرار، ایرج را نزد ادیب بردم و آشتیشان دادم.»
مقصود عقیلی این بود که ایرج با آن همه رکاکت و هزل هتاک که در دیوان خود دارد، در زندگی عادی بسیار محجوب و مودب بود و این حجب او را من از دیگران هم شنیدهام، از اساتید خراسان و از شادروان پژمان بختیاری نیز و غيرهم.⟩⟩
#تو_را_ای_کهن_بوم_و_بر_دوست_دارم#مهدی_اخوان_ثالث#نشر_زمستانبه مناسبت ۹۸مین سالمرگ #ایرجمیرزا_قاجار (رمضان-مهرماه ۱۲۵۳ - ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ هـ.ش)
۲۲ / #اسفند / ۱۴۰۲
@hoomanrd
۲۳:۰۶
درباره #حقوق_حیوانات::«و هيچ جنبندهاى در روی زمين نيست و نه هيچ پرندهاى كه با دو بال خود پرواز مىكند؛ مگر آنكه آنها نيز امتهایی مانند شما هستند، ما هيچ چيزى را در کتاب فروگذار نكردهايم؛ سپس همه به سوى پروردگارشان محشور خواهند شد.»#قرآن، #سوره_انعام (=حیوانات)، آیه ۳۸
*۱. حیواندوستی الزاماً مترادف با #گیاهخواری نیست؛ دست کم تا وقتی که بحثی در زیانبار بودن گیاهخواری نباشد اما حیواندوستی حتماً در تضاد کامل با #اسراف است؛ یعنی هر چیزی که بهویژه برای حقوق بنیادی انسان غیرضروری و برای شهوت و لذت بیشتر باشد همچون اسراف در #گوشتخواری (شکمهایتان را به قبرستان حیوانات تبدیل نکنید./ امام علی)، مصرف چرم حاصل از کشتار حیوانات، تظاهر به گوشتخواری بهویژه تزیین و نمایش مجلل جشنها با آیین گوشتخواری، تبلیغ و ترویج اسراف در گوشتخواری یا شهوت زیاده برای جلب توجه با خوردن انواع غذاهای گوشتی و هر چیز دیگر.بنابراین موارد غیرشخصی مربوط به پیشرفت نوع بشر مانند آزمایش داروها روی حیوانات از ملزومات حیواندوستی خارج هستند.
۲. آنچه جانوران را از دیگر جانداران مانند گیاهان متمایز و برجسته میکند رنج آنهاست که بر ما پدیدار میشود. فیالواقع دیگر موجودات زنده بهخصوص گیاه، رنج و دردشان بر ما آشکار نیست که اگر آشکار میبود باز هم گسترهٔ رنج آنان نمیتوانست با موجوداتی دارای گوشت و عصب برابری کند. رنج آدمی البته که بهطور کلی بر رنج سایر حیوانات مقدم است و اولویت درباره حیوانات «شر مرساندن» به آنان است اما نباید به مثابه حرمت خیر رساندن به حیوانات و چراغی که به خانه رواست و... تا زمان تحققِ فانتزیِ تأمینِ همه انسانهای شهر/کشور/جهان فهم شده و از همسایهی زبانبسته غفلت شود.
۳. حیواندوستی برای آن نیست که حیوانات مثل سگ، مجیزگو و وفادار انسان یا اسبابِ بازی و سرگرمی و تفاخر باشند یا دست کم آزاری به انسان نرسانند بلکه مطلقِ ستمگری و کشتار بدون دلیل و به غیر حق از سوی انسان شرارت است و در خور پرهیز. به قول سعدی «نیاید ز مردم سگی». کسانی که جز از «پی حق» به هوسِ مابهازا و دریافتِ «بازتابهای خوب بودنشان» نیک بودن را برگزیدهاند با کشف این حقیقت که گونهی انسان - این حیوان متمدن - هم برخلاف تصورشان به هر بدی و شرارت بیدلیلی حتی در سوءاستفاده از خوبیهای آنها متوسل میشود، محتمل است نهایتاً به این نتیجه برسند که همه انسانها را باید در حد قدرت و جسارت خود لگدکوب کنند یا بکشند!لذا توسل به اینکه حیوانات همدیگر را میخورند یا اینکه درنده و ددمنش هستند پس گیاهخواری بد است و گوشتخواری خوب، توجیهی دم دستی در دفاع از گوشتخواری است.۴. انسان این حیوان ناطق با وجود همهی فاصلهای که از حیات وحش با غلبه تمدن پیدا کرده است، باز هم در بند خواب و خور و همبستری میباشد پس عقیم کردن حیوانات و محروم کردنشان از شهوت جنسی، تنها به دستاویز خانگی کردن آنها یا محافظت از بیماری و طول عمر! ستم در حق این حیوانات است. به قول #شوپنهاور: انسان این مخلوقِ خودپرستِ بیاحساس پرندهای را که آفریده شده تا بتواند نیمی از جهان را پرواز کند، در سه وجب فضای محقر قفس محبوس میکند یعنی جایی که حیوان بیچاره در تب و اشتیاق آزادی به مرگ تدریجی جان میسپارد؛ پرنده در قفس برای دل خود آواز نمیخواند. (در باب آلام جهان از کتاب متعلقات و ملحقات)۵. اصطلاحی تحت عنوان «اشرف مخلوقات» برای انسان در قرآن به کار نرفته بلکه سخن از فضیلت و برتری «بنیآدم» بر «بسیاری از» مخلوقات (و نه همه آنان) است. در هر حال ارتباطی میان اشرف یا افضلِ همه یا بسیاری از مخلوقات بودن و توجیه استثمار حیوانات وجود ندارد.*
فیلم: سکانس آغازینِ «#آخرین_موهیکان» (۱۹۹۲). این فیلم سرخپوستی، سرگرمکنندهای است اما متأسفانه پایانبندی فاجعه و آبگوشتی دارد. در مقابل، فیلمی همچون #آپوکالیپتو (۲۰۰۶) به کارگردانی مل گیبسون و فیلمنامهی مشترک او با فرهاد صفینیا - که سکانس ابتدایی آن متفاوت با آخرین موهیکان است - فیلم بسیار بهتری است.
۲۹ / #اسفند / ۱۴۰۲#در_باره_حیوانات
@hoomanrd
*۱. حیواندوستی الزاماً مترادف با #گیاهخواری نیست؛ دست کم تا وقتی که بحثی در زیانبار بودن گیاهخواری نباشد اما حیواندوستی حتماً در تضاد کامل با #اسراف است؛ یعنی هر چیزی که بهویژه برای حقوق بنیادی انسان غیرضروری و برای شهوت و لذت بیشتر باشد همچون اسراف در #گوشتخواری (شکمهایتان را به قبرستان حیوانات تبدیل نکنید./ امام علی)، مصرف چرم حاصل از کشتار حیوانات، تظاهر به گوشتخواری بهویژه تزیین و نمایش مجلل جشنها با آیین گوشتخواری، تبلیغ و ترویج اسراف در گوشتخواری یا شهوت زیاده برای جلب توجه با خوردن انواع غذاهای گوشتی و هر چیز دیگر.بنابراین موارد غیرشخصی مربوط به پیشرفت نوع بشر مانند آزمایش داروها روی حیوانات از ملزومات حیواندوستی خارج هستند.
۲. آنچه جانوران را از دیگر جانداران مانند گیاهان متمایز و برجسته میکند رنج آنهاست که بر ما پدیدار میشود. فیالواقع دیگر موجودات زنده بهخصوص گیاه، رنج و دردشان بر ما آشکار نیست که اگر آشکار میبود باز هم گسترهٔ رنج آنان نمیتوانست با موجوداتی دارای گوشت و عصب برابری کند. رنج آدمی البته که بهطور کلی بر رنج سایر حیوانات مقدم است و اولویت درباره حیوانات «شر مرساندن» به آنان است اما نباید به مثابه حرمت خیر رساندن به حیوانات و چراغی که به خانه رواست و... تا زمان تحققِ فانتزیِ تأمینِ همه انسانهای شهر/کشور/جهان فهم شده و از همسایهی زبانبسته غفلت شود.
۳. حیواندوستی برای آن نیست که حیوانات مثل سگ، مجیزگو و وفادار انسان یا اسبابِ بازی و سرگرمی و تفاخر باشند یا دست کم آزاری به انسان نرسانند بلکه مطلقِ ستمگری و کشتار بدون دلیل و به غیر حق از سوی انسان شرارت است و در خور پرهیز. به قول سعدی «نیاید ز مردم سگی». کسانی که جز از «پی حق» به هوسِ مابهازا و دریافتِ «بازتابهای خوب بودنشان» نیک بودن را برگزیدهاند با کشف این حقیقت که گونهی انسان - این حیوان متمدن - هم برخلاف تصورشان به هر بدی و شرارت بیدلیلی حتی در سوءاستفاده از خوبیهای آنها متوسل میشود، محتمل است نهایتاً به این نتیجه برسند که همه انسانها را باید در حد قدرت و جسارت خود لگدکوب کنند یا بکشند!لذا توسل به اینکه حیوانات همدیگر را میخورند یا اینکه درنده و ددمنش هستند پس گیاهخواری بد است و گوشتخواری خوب، توجیهی دم دستی در دفاع از گوشتخواری است.۴. انسان این حیوان ناطق با وجود همهی فاصلهای که از حیات وحش با غلبه تمدن پیدا کرده است، باز هم در بند خواب و خور و همبستری میباشد پس عقیم کردن حیوانات و محروم کردنشان از شهوت جنسی، تنها به دستاویز خانگی کردن آنها یا محافظت از بیماری و طول عمر! ستم در حق این حیوانات است. به قول #شوپنهاور: انسان این مخلوقِ خودپرستِ بیاحساس پرندهای را که آفریده شده تا بتواند نیمی از جهان را پرواز کند، در سه وجب فضای محقر قفس محبوس میکند یعنی جایی که حیوان بیچاره در تب و اشتیاق آزادی به مرگ تدریجی جان میسپارد؛ پرنده در قفس برای دل خود آواز نمیخواند. (در باب آلام جهان از کتاب متعلقات و ملحقات)۵. اصطلاحی تحت عنوان «اشرف مخلوقات» برای انسان در قرآن به کار نرفته بلکه سخن از فضیلت و برتری «بنیآدم» بر «بسیاری از» مخلوقات (و نه همه آنان) است. در هر حال ارتباطی میان اشرف یا افضلِ همه یا بسیاری از مخلوقات بودن و توجیه استثمار حیوانات وجود ندارد.*
فیلم: سکانس آغازینِ «#آخرین_موهیکان» (۱۹۹۲). این فیلم سرخپوستی، سرگرمکنندهای است اما متأسفانه پایانبندی فاجعه و آبگوشتی دارد. در مقابل، فیلمی همچون #آپوکالیپتو (۲۰۰۶) به کارگردانی مل گیبسون و فیلمنامهی مشترک او با فرهاد صفینیا - که سکانس ابتدایی آن متفاوت با آخرین موهیکان است - فیلم بسیار بهتری است.
۲۹ / #اسفند / ۱۴۰۲#در_باره_حیوانات
@hoomanrd
۰:۳۱
دلایل تسلی خاطر. هنگامی که کسی میمیرد آدمی بیش از هر چیز نیازمند دلایلی برای تسلی خاطر است؛ البته نه برای کاهش رنج خود بلکه به جهت فراهم ساختن بهانهای برای این واقعیت که چنین آسان تسلی یافته است.
#انسانی_زیاده_انسانی#فردریش_ویلهلم_نیچهبرگردانِ ابوتراب سهراب و محمد محقق نیشابوری#نشر_مرکزچاپ یازدهم، اسفند ۱۳۹۸، ۴۸۰ص، ص۴۲۹. ۸۱,۵۰۰ تومان.
فیلم مرتبط:#بزنگاه (۱۳۸۷)#رضا_عطاران#شبکه_سه_سیماقسمت هفتم: دقایق ۱۱ تا ۲۵:https://telewebion.com/episode/0x1b48900۷ / #خرداد / ۱۴۰۳#درباب_زندگی
@hoomanrd
#انسانی_زیاده_انسانی#فردریش_ویلهلم_نیچهبرگردانِ ابوتراب سهراب و محمد محقق نیشابوری#نشر_مرکزچاپ یازدهم، اسفند ۱۳۹۸، ۴۸۰ص، ص۴۲۹. ۸۱,۵۰۰ تومان.
فیلم مرتبط:#بزنگاه (۱۳۸۷)#رضا_عطاران#شبکه_سه_سیماقسمت هفتم: دقایق ۱۱ تا ۲۵:https://telewebion.com/episode/0x1b48900۷ / #خرداد / ۱۴۰۳#درباب_زندگی
@hoomanrd
۲۰:۱۸
«پس از مرگ کودکی که به زندگی ما روح میبخشید خانهٔ ما متروک و خالی به نظر میرسد. من همهنوع بداقبالی داشتهام ولی اکنون برای نخستین بار پی میبرم که معنای یک بداقبالی واقعی چیست... احساس میکنم که خُرد شده و درهم شکستهام.»
(از خلال نامهٔ مارکس به اِنگلس در سال ۱۸۵۵م)
#مارکس_و_مارکسیسم#چارلز_رایت_میلزبرگردان #محمد_رفیعی_مهرآبادی #انتشارات_خجستهچاپ سوم، ۱۳۹۶، ص۵۳.۲۷۲ صفحه، ۲۲ هزار تومان.#درباب_مرگ۲۲ / #مرداد / ۱۴۰۳
@hoomanrd
(از خلال نامهٔ مارکس به اِنگلس در سال ۱۸۵۵م)
#مارکس_و_مارکسیسم#چارلز_رایت_میلزبرگردان #محمد_رفیعی_مهرآبادی #انتشارات_خجستهچاپ سوم، ۱۳۹۶، ص۵۳.۲۷۲ صفحه، ۲۲ هزار تومان.#درباب_مرگ۲۲ / #مرداد / ۱۴۰۳
@hoomanrd
۱۸:۵۵
+ حبیب: تنهایی گاه آدمها رو به هم نزدیک میکنه حتی یه جورایی شبیه میکنه، چه توفیری که اهل کدوم مرام یا جغرافیا باشی؟
– سارا: هیچکس نمیتونه شبیه دیگری بشه آقای پارسا! هر آدمی تنهایی خودش رو داره! پس این تلاشها بیفایدهست! عفریتههای مرگ با چنگالهای ریز و درشت برگشتند! حتی... حتی... توی خواب هم راحتت نمیذارن! هر چقدر سریعتر میدویی، باز هم میگیرنت! هر کجا پنهان بشی پیدات میکنن! میدونید چِرا؟! برای اینکه خداوند ما رو ترک کرده! شاید دیگه نیست! شاید به قول نیچه، مُرده! و این خیلی بدتر از جنگه!
+ حبیب: افکاری شبیه افکار تلخ و تیرهی شما، هر از گاهی سراغ من هم میاد اما وقتی یاد آیاتی از کتاب قرآن میافتم آرام میشم:به راستی که انسان را در رنج و سختی آفریدیم [بلد، ۴] و شما ای انسانها! آگاه باشید که سرانجام در مسیری پرفراز و نشیب به دیدار پروردگارتان نائل خواهید شد. [انشقاق، ۶]با این حال اعتراف میکنم که این روزها خود من هم تبدیل شدم به یه بغض بزرگ، توی کشور خودم که بودم از ظلم و ستم خودکامهها و فقر و تهیدستی مردم بینوا، کم نشنیده بودم، اومدم به مهد تمدن اروپایی اما اینجا هم اثری از عدالت و خوشبختی ندیدم، شاید به خاطر اینکه بشریت گوشهاشرو محکم گرفته و نمیخواد به سیاقِ پیامبران و قدّیسین، صدای خدا رو بشنوه؛ خدا نمرده سارا! دلهای ماست که مرده...
– سارا: حبیب! بالاخره منو به اسم کوچیکم صدا کردی!
#مدار_صفر_درجه
#حسن_فتحی
#شبکه_یک_سیما
پیشتر در ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ این سکانس را با پس و پیشِ سخنِ نامدارِ نیچه در حکمت شادان (خدا مرده است) پست کرده بودم.
۱۱ / #شهریور / ۱۴۰۳#درباب_مرگ#درباره_مرگ_خدا
@hoomanrd
– سارا: هیچکس نمیتونه شبیه دیگری بشه آقای پارسا! هر آدمی تنهایی خودش رو داره! پس این تلاشها بیفایدهست! عفریتههای مرگ با چنگالهای ریز و درشت برگشتند! حتی... حتی... توی خواب هم راحتت نمیذارن! هر چقدر سریعتر میدویی، باز هم میگیرنت! هر کجا پنهان بشی پیدات میکنن! میدونید چِرا؟! برای اینکه خداوند ما رو ترک کرده! شاید دیگه نیست! شاید به قول نیچه، مُرده! و این خیلی بدتر از جنگه!
+ حبیب: افکاری شبیه افکار تلخ و تیرهی شما، هر از گاهی سراغ من هم میاد اما وقتی یاد آیاتی از کتاب قرآن میافتم آرام میشم:به راستی که انسان را در رنج و سختی آفریدیم [بلد، ۴] و شما ای انسانها! آگاه باشید که سرانجام در مسیری پرفراز و نشیب به دیدار پروردگارتان نائل خواهید شد. [انشقاق، ۶]با این حال اعتراف میکنم که این روزها خود من هم تبدیل شدم به یه بغض بزرگ، توی کشور خودم که بودم از ظلم و ستم خودکامهها و فقر و تهیدستی مردم بینوا، کم نشنیده بودم، اومدم به مهد تمدن اروپایی اما اینجا هم اثری از عدالت و خوشبختی ندیدم، شاید به خاطر اینکه بشریت گوشهاشرو محکم گرفته و نمیخواد به سیاقِ پیامبران و قدّیسین، صدای خدا رو بشنوه؛ خدا نمرده سارا! دلهای ماست که مرده...
– سارا: حبیب! بالاخره منو به اسم کوچیکم صدا کردی!
#مدار_صفر_درجه
#حسن_فتحی
#شبکه_یک_سیما
پیشتر در ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ این سکانس را با پس و پیشِ سخنِ نامدارِ نیچه در حکمت شادان (خدا مرده است) پست کرده بودم.
۱۱ / #شهریور / ۱۴۰۳#درباب_مرگ#درباره_مرگ_خدا
@hoomanrd
۱۹:۵۵
مدرسه را هرگز ترک نکردم، اما هیچوقت علاقه چندانی به درس مدرسه پیدا نکردم، به همین دلیل شاگرد خوبی نبودم، جز در برخی درسها بسیار متوسط بودم، بیشتر میخواستم درسی را بخوانم که برایم جالب بود. البته به فلسفه و ادبیات بیشتر علاقه داشتم. پیش از آن نیز کمابیش از مدرسه گریزان بودم. حتی در ۹ سالگی، اندکی پس از فوت پدرم، روزهای بسیاری بعد از ظهرها از مدرسه در میرفتم و میرفتم در خیابان فردوسی تبریز و مثلاً ″فکر میکردم″ یعنی در خود فرو میرفتم. البته این حرف الان خندهدار به نظر میرسد، اما من این وضع را اینطور میفهمیدم. تا اینکه لو رفتم و حسابی کتک خوردم. آنوقتها کتک زدن ممنوع نبود! بسیار دردناک بود اما خیلی قانع نشدم که کار بدی کردهام.…زمان ما هنوز کنکور سراسری برگزار نمیشد، یعنی هر دانشکدهای برای خودش کنکور اختصاصی و جداگانه برگزار میکرد. من در آزمون سه دانشکده اسم نوشته بودم: دانشکده ادبیات تبریز و تهران برای رشته فلسفه و دانشکده حقوق تهران. نتیجهها که آْمد، مشخص شد در هر سه دانشکده قبول شدهام. اما بیشتر علاقهمند بودم که در تهران فلسفه بخوانم، چون رشته فلسفه در تبریز سطح پایینی داشت. ناچار در خانواده موافقت شد که به تهران بیایم اما حقوق بخوانم، اما نه فلسفه که در تبریز هم میشد خواند. من هم که نمیخواستم در تبریز بمانم، برای خواندن حقوق به تهران آمدم. واقعیت این است که اگر در تبریز میماندم، ملول میشدم، چرا که زادگاهم از لحاظ فرهنگی دیگر چیزی برای من نداشت، البته تصور جوانی و خامی بود. اما بالاخره به دانشکده حقوق دانشگاه تهران آمدم که نه به آن علاقه داشتم و نه میدانستم که به چه درد میخورد. در آن زمان دانشکده حقوق دانشگاه تهران تنها جایی بود که حقوق تدریس میشد و از اهمیت بهسزایی برخوردار بود. به همین خاطر از هر شهرستانی یک یا دو نفر بیشتر پذیرفته نمیشدند. به خاطر دارم از وقتی که نامم به عنوان یکی از قبولشدگان دانشکده حقوق در روزنامهها منتشر شد، برای خودم آدمی شدم، کسانی که در دانشکده حقوق قبول میشدند به نوعی اهمیتی در شهر پیدا میکردند، [گمان] میکنم سالی بود که سه یا چهار نفر بودیم که از یک کلاس دبیرستان قبول شده بودیم، شاید هم اولین سالی بود که چند نفر از شهری غیر از تهران قبول میشدند. کمکم پی بردم که دانشکده حقوق چه جای مهمی است و چه اهمیتی دارد؛ در واقع بیآنکه بدانم، جایی رفته بودم که باید میرفتم.
#جواد_طباطبایی در گفتوگو با ماهنامهٔ #مهرنامه (سال چهارم، شماره ۲۹، تیرماه ۱۳۹۲، ۱۰ هزار تومان)
به مناسبت آغاز ماه مهر و بازگشایی دانشسراها۱ / #مهر / ۱۴۰۳@hoomanrd
۱۹:۱۹
به مناسبت نائل شدن کمینه به کسوت «وکیل پایهیک دادگستری» از «کانون وکلای دادگستری» پس از سه سال آزمون و کارآموزی به تاریخ ۱۴۰۳٫۸٫۱۶ در آیین سوگند کارآموختگان پذیرش سال ۱۴۰۰ و نیز سالگرد تأسیس «کانون وکلای دادگستری» (۹۴ سال پیش در چنین روزی) چند سطری بهعنوان اطلاعات عمومی درباره «وکالت دادگستری» در سدهٔ اخیر ایران سفید میکنم (دارکمود):
کانون وکلای دادگستری با قالب کنونی در ۲۰ آبان ۱۳۰۹ تأسیس گردید هرچند پیش از آن نیز نهادی مشابه با نام «مجمع وکلای رسمی» در سال ۱۳۰۰ برپا شده بود. کانونهای فارس و آذربایجان نخستین کانونهای منطقهای-استانی هستند که در سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۲۶ تأسیس و از کانون وکلای مرکز (تهران) جدا گردیده و تا قریب نیمقرن بعد اداره امور وکلای مدافع سراسر ایران را بر عهده داشتند اما از سال ۱۳۷۵ به تدریج بر تعداد کانون وکلای دادگستری افزوده شده و هماکنون جز دو استان همگی استانها دارای کانون مستقل هستند.
با تأسیس «کانون بینالمللی وکلای دادگستری» (IBA) در نیویورک امریکا به سال ۱۳۲۵، کانون وکلای مرکز در ۱۳۲۹ بدان پیوست و دههها بعد، اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران (اسکودا) و نیز منفرداً کانونهای اصفهان و کرمان و مازندران به عضویت آن نهاد درآمدند.
۷ اسفند ۱۳۳۱ با تصویب «لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری» بهدست محمد مصدق نخستوزیر وقت ایران، کانونهای سهگانه (مرکز، فارس، آذربایجان) به نهادی مستقل از ساختار وزارت دادگستری آن زمان (قوه قضائیه بعدی + وزارت دادگستری بعدی) بدل گشتند که همراه با تغییراتی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با تصویب کمیسیون مجلسین شورای ملی و سنا در «۵ اسفند ۱۳۳۳» تبدیل به «قانون لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری» شد که امروزه سالگرد تصویب لایحه قانونی استقلال در ۷ اسفند، بهعنوان «روز وکیل مدافع» و «روز استقلال نهاد وکالت» گرامی داشته میشود.
در سال ۱۳۸۱ پس از تصویب «ماده ۱۸۷ قانون پنجساله برنامه سوم توسعه کشور مصوب ۱۳۷۹٫۱٫۱۷»، قوه قضائیه نهادی دیگر با نام «مرکز امور مشاوران حقوقی، وکلا و کارشناسان قوه قضائیه» ایجاد نمود که بهطور محدودی تا سال ۱۳۹۷ به اعطای مجوز وکالت اقدام میکرد اما با تغییر آییننامه اجرایی ماده ۱۸۷ در بهمن ۱۳۹۷ به «مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه» تغییر نام داده و زانپس هرساله همپای «کانون وکلای دادگستری» مبادرت به برگزاری آزمون و اعطای پروانه وکالت دادگستری میکند.
بدینسان «مرکز وکلا و... قوه قضائیه تأسیس ۱۳۸۱» پس از «کانون وکلای دادگستری تأسیس ۱۳۰۹» دومین نهادی است که دانشآموختگان #حقوق میتوانند با دریافت پروانه آن به وکالت دادگستری اشتغال ورزند.
گفتنیاست در نظام داد-گستری ایران:
اولاً دادگستریها (استان و شهرستان) زیرمجموعه قوه قضائیه هستند و به وزارت دادگستری که وابسته به قوه مجریه (دولت) میباشد ارتباطی ندارند.
ثانیاً با تأسیس قوه قضائیه به موجب قانون اساسی ۱۳۵۸، وزارت دادگستری به یکی از کماهمیتترین وزارتخانههای دولت بدل شده و نقش رابط میان قوای قضائیه و مجریه را دارد. زیرمجموعه مهم آن، «سازمان تعزیرات حکومتی» است که یک مرجع قضاییمانند و استثنایی در نظام داد-گستری کشور میباشد.
ثالثاً کانونهای وکلای دادگستری مستقل از وزارت دادگستری و دادگستریها و قوه قضائیه هستند؛ هرچند قوه قضائیه جایگاه نظارتی دارد: با تأیید آییننامه اجرایی لایحه استقلال و دستورالعملهای وابسته به آن که از سوی کانونها تهیه و پیشنهاد میشوند و تاکنون دو بار در سالهای ۱۳۳۴ (با سه بازنگری ۱۳۴۷ - ۱۳۸۸ که اجرایی نشد - ۱۳۹۲) و ۱۴۰۰ (با دو بازنگری ۱۴۰۲-۱۴۰۳) تصویب شده است. همچنین با توجه به موقعیت دادگاه عالی انتظامی قضات بهعنوان مرجع تجدیدنظر از آرای دادگاه انتظامی کانون وکلا و احراز یا عدم احراز صلاحیت نامزدهای انتخابات هیأت مدیره کانونها.@hoomanrd
کانون وکلای دادگستری با قالب کنونی در ۲۰ آبان ۱۳۰۹ تأسیس گردید هرچند پیش از آن نیز نهادی مشابه با نام «مجمع وکلای رسمی» در سال ۱۳۰۰ برپا شده بود. کانونهای فارس و آذربایجان نخستین کانونهای منطقهای-استانی هستند که در سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۲۶ تأسیس و از کانون وکلای مرکز (تهران) جدا گردیده و تا قریب نیمقرن بعد اداره امور وکلای مدافع سراسر ایران را بر عهده داشتند اما از سال ۱۳۷۵ به تدریج بر تعداد کانون وکلای دادگستری افزوده شده و هماکنون جز دو استان همگی استانها دارای کانون مستقل هستند.
با تأسیس «کانون بینالمللی وکلای دادگستری» (IBA) در نیویورک امریکا به سال ۱۳۲۵، کانون وکلای مرکز در ۱۳۲۹ بدان پیوست و دههها بعد، اتحادیه سراسری کانونهای وکلای دادگستری ایران (اسکودا) و نیز منفرداً کانونهای اصفهان و کرمان و مازندران به عضویت آن نهاد درآمدند.
۷ اسفند ۱۳۳۱ با تصویب «لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری» بهدست محمد مصدق نخستوزیر وقت ایران، کانونهای سهگانه (مرکز، فارس، آذربایجان) به نهادی مستقل از ساختار وزارت دادگستری آن زمان (قوه قضائیه بعدی + وزارت دادگستری بعدی) بدل گشتند که همراه با تغییراتی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با تصویب کمیسیون مجلسین شورای ملی و سنا در «۵ اسفند ۱۳۳۳» تبدیل به «قانون لایحه استقلال کانون وکلای دادگستری» شد که امروزه سالگرد تصویب لایحه قانونی استقلال در ۷ اسفند، بهعنوان «روز وکیل مدافع» و «روز استقلال نهاد وکالت» گرامی داشته میشود.
در سال ۱۳۸۱ پس از تصویب «ماده ۱۸۷ قانون پنجساله برنامه سوم توسعه کشور مصوب ۱۳۷۹٫۱٫۱۷»، قوه قضائیه نهادی دیگر با نام «مرکز امور مشاوران حقوقی، وکلا و کارشناسان قوه قضائیه» ایجاد نمود که بهطور محدودی تا سال ۱۳۹۷ به اعطای مجوز وکالت اقدام میکرد اما با تغییر آییننامه اجرایی ماده ۱۸۷ در بهمن ۱۳۹۷ به «مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه» تغییر نام داده و زانپس هرساله همپای «کانون وکلای دادگستری» مبادرت به برگزاری آزمون و اعطای پروانه وکالت دادگستری میکند.
بدینسان «مرکز وکلا و... قوه قضائیه تأسیس ۱۳۸۱» پس از «کانون وکلای دادگستری تأسیس ۱۳۰۹» دومین نهادی است که دانشآموختگان #حقوق میتوانند با دریافت پروانه آن به وکالت دادگستری اشتغال ورزند.
گفتنیاست در نظام داد-گستری ایران:
اولاً دادگستریها (استان و شهرستان) زیرمجموعه قوه قضائیه هستند و به وزارت دادگستری که وابسته به قوه مجریه (دولت) میباشد ارتباطی ندارند.
ثانیاً با تأسیس قوه قضائیه به موجب قانون اساسی ۱۳۵۸، وزارت دادگستری به یکی از کماهمیتترین وزارتخانههای دولت بدل شده و نقش رابط میان قوای قضائیه و مجریه را دارد. زیرمجموعه مهم آن، «سازمان تعزیرات حکومتی» است که یک مرجع قضاییمانند و استثنایی در نظام داد-گستری کشور میباشد.
ثالثاً کانونهای وکلای دادگستری مستقل از وزارت دادگستری و دادگستریها و قوه قضائیه هستند؛ هرچند قوه قضائیه جایگاه نظارتی دارد: با تأیید آییننامه اجرایی لایحه استقلال و دستورالعملهای وابسته به آن که از سوی کانونها تهیه و پیشنهاد میشوند و تاکنون دو بار در سالهای ۱۳۳۴ (با سه بازنگری ۱۳۴۷ - ۱۳۸۸ که اجرایی نشد - ۱۳۹۲) و ۱۴۰۰ (با دو بازنگری ۱۴۰۲-۱۴۰۳) تصویب شده است. همچنین با توجه به موقعیت دادگاه عالی انتظامی قضات بهعنوان مرجع تجدیدنظر از آرای دادگاه انتظامی کانون وکلا و احراز یا عدم احراز صلاحیت نامزدهای انتخابات هیأت مدیره کانونها.@hoomanrd
۱۹:۵۸
کرگدن سمبلِ تنهاییاست، سمبلِ یک انسانِ تنهایِ بدونِ دلبستگی. در فرانسه مَثَلی هست که یک شکارچی هیچوقت دو کرگدن شکار نمیکند. در این شعر از سه هزار سالِ پیش، تمامِ روحِ بودا موج میزند:
چوب را برای هر آنچه زندگی میکند، کنار بگذارهیچکس را با آن میازار.میلی برای فرزند، نه؛پس چگونه میلی برای دوست؟چونان کرگدن تنها سفر کن.
از همراهی، مِهر پدید میآیدو از مِهر، رنج.چون این زهر راکه از بیمهریکه از بیمهر برمیترواد، ببینیچونان کرگدن تنها سفر کن.
آز رفته، تزویر رفته، تشنگی رفته، شک رفتهو فریبها را همه بر باد دادهاز جهان یکسره بینیاز گشتهچونان کرگدن تنها سفر کن...
#انسان_بیخود ( مجموعه آثار ۲۵)#علی_شریعتی#نشر_قلم و #بنیاد_فرهنگی_شریعتیچاپ ۱۱، ۱۳۹۱، ص۵۵-۵۶.۴۴۸ صفحه، ۹٫۵۰۰ تومان.
نگاره: خانهموزه علی شریعتی در تهران.
به مناسبت ۹۱مین سالگرد میلاد شریعتی (۱۳۱۲)۲ / #آذر / ۱۴۰۳#درباب_زندگی@hoomanrd
چوب را برای هر آنچه زندگی میکند، کنار بگذارهیچکس را با آن میازار.میلی برای فرزند، نه؛پس چگونه میلی برای دوست؟چونان کرگدن تنها سفر کن.
از همراهی، مِهر پدید میآیدو از مِهر، رنج.چون این زهر راکه از بیمهریکه از بیمهر برمیترواد، ببینیچونان کرگدن تنها سفر کن.
آز رفته، تزویر رفته، تشنگی رفته، شک رفتهو فریبها را همه بر باد دادهاز جهان یکسره بینیاز گشتهچونان کرگدن تنها سفر کن...
#انسان_بیخود ( مجموعه آثار ۲۵)#علی_شریعتی#نشر_قلم و #بنیاد_فرهنگی_شریعتیچاپ ۱۱، ۱۳۹۱، ص۵۵-۵۶.۴۴۸ صفحه، ۹٫۵۰۰ تومان.
۱۹:۲۶
نه دلآزرده نه دلتنگ نه دلسوختهامیعنی از عمرِ گران هیچ نیندوختهام
پاسخِ سادهی من سختتر از پرسشِ توستعشق درسیاست که من نیز نیاموختهام
روسیاهِ محکِ عشق شدن نزدیک استسکّهی «قلب» زیانیاست که نفروختهام
برکهای گفت به خود، ماه به من خیره شدهاستماه خندید که من چشم به «خود» دوختهام
شدهام ابر که با گریه فرو بنشانمآتشِ صاعقهای را که خود افروختهام
سکهٔ قلب#ضد#فاضل_نظری#انتشارات_سوره_مهرچاپ ۱۳: ۱۳۹۳، ۱۱۲ص، ۸ هزار تومان.* نگاره: هشتکتاب شعر فاضل نظری؛ گریههای امپراطور (۸۲)، اقلیت (۸۵)، آنها (۸۸)، ضد (۹۲)، کتاب (۹۵)، اکنون (۹۷)، وجود (۰۱)، نیست (۰۳). به نظر میرسد با کتاب روند نزولی نظری آغاز شد و کتابهای شعر بعد از ضد هر یک بدتر از قبل است و ارزش خرید ندارد؛ هرچند نیستش بهتر از وجودش است.۶ / #فروردین / ۱۴۰۴#درباب_شعر@hoomanrd
پاسخِ سادهی من سختتر از پرسشِ توستعشق درسیاست که من نیز نیاموختهام
روسیاهِ محکِ عشق شدن نزدیک استسکّهی «قلب» زیانیاست که نفروختهام
برکهای گفت به خود، ماه به من خیره شدهاستماه خندید که من چشم به «خود» دوختهام
شدهام ابر که با گریه فرو بنشانمآتشِ صاعقهای را که خود افروختهام
سکهٔ قلب#ضد#فاضل_نظری#انتشارات_سوره_مهرچاپ ۱۳: ۱۳۹۳، ۱۱۲ص، ۸ هزار تومان.* نگاره: هشتکتاب شعر فاضل نظری؛ گریههای امپراطور (۸۲)، اقلیت (۸۵)، آنها (۸۸)، ضد (۹۲)، کتاب (۹۵)، اکنون (۹۷)، وجود (۰۱)، نیست (۰۳). به نظر میرسد با کتاب روند نزولی نظری آغاز شد و کتابهای شعر بعد از ضد هر یک بدتر از قبل است و ارزش خرید ندارد؛ هرچند نیستش بهتر از وجودش است.۶ / #فروردین / ۱۴۰۴#درباب_شعر@hoomanrd
۲۱:۲۷
از #تورات:
«(۱۰) چون به شهری نزدیک شوی تا با آن #جنگ کنی به آن پیشنهاد #صلح کن. (۱۱) اگر پذیرفت و دروازههای خود به رویت گشود همۀ قومی که در آن هستند باید از برای تو بیگاری و کار کنند. (۱۲) لیک اگر از صلح سر باز زد و با تو جنگید، آن را به #محاصره درآور. (١٣) يَهُوه خدایت آن را تسلیمِ #قدرت تو خواهد کرد و همهٔ مردان آن را خواهی کشت. (۱۴) لیک زنان و کودکان و حیوانات و هر آنچه را در آن شهر است و همهٔ یغماهای آن را همچون غنیمت برگیر. یغماهای دشمنان خویش را که يهوه خدایت تسلیم تو کند، تناول کن. (۱۵) با شهرهایی که بسیار دور از تو هستند… بدینسان رفتار کن: (۱۶) در شهرهای این اقوام که يهوه خدایت به میراث بر تو دهد، هیچ زندهای باقی مگذار.»#عهد_عتیقجلد نخست (تورات)، سِفر #تثنیه، فصل ۲۰، آیات ۱۰ الی ۱۶.#نشر_هرمس، چاپ دوم، ۱۳۹۴، ص۶۶۶.۸۱۶ صفحه، ۹۵ هزار تومان.
تورات که جلد نخست از سهگانهٔ کتاب مقدس یهود است، تازه رقیقترین ادبیات را برای برتری دینی – فیالواقع قومی و نژادیِ – بنیاسرائیل به کار میبرد و بهویژه در برابر چند ده جلد از کتاب تَلمود (نامدار به تورات شفاهی) بسیار نوعدوست است! مسیحیان نیز به اغلب کتب مقدس یهودی ایمان داشته و آن را در چهار جلد تقسیمبندی کرده و «عهد عتیق» مینامند – در برابر انجیلهای چهارگانه و ملحقات که به «عهد جدید» نامدار است. من همهٔ کتب مقدسی را که در نگاره میبینید خواندهام جز اندکی از اوستا و عهد جدید، و نیز همهٔ سه جلد پایانی عهد عتیق. در میان کتب مقدس ادیان عمدهٔ جهان، خواندن عهد عتیق واقعاً شوکهکننده است: اولاً در تورات اصلاً خبری از قیامت و بهشت و دوزخ و اخلاق متعال نیست – هرچند باور به این امور بعدها خصوصاً تحت تأثیر آموزههای زرتشتی در میان فرقههایی از یهودیت رایج شده است. حتی بهشت نیز در تورات باغی در همین دنیاست که آدم و حوا با وسوسه مار از آنجا رانده میشوند. ثانیاً پیامبران و صالحان نیز هر گناه واضحی مرتکب میشوند و هیچ عقوبتی نمیبینند و تقبیحی نمیشوند! هرچند حتماً یهودیان و مسیحیانی هستند که اینگونه آیات را مختص زمان نزول میدانند یا تأویلی باطنی از آن میکنند اما در هر حال عاقبت تزریق برتری نژادی با آخرالزمانی که قرار است خدا جهانیان را بردهٔ یهود سازد البته که میشود یک گروهک ترو.ر.ریستی خطرناک در دنیای امروز.۳ / #تیر / ۱۴۰۴
@hoomanrd
«(۱۰) چون به شهری نزدیک شوی تا با آن #جنگ کنی به آن پیشنهاد #صلح کن. (۱۱) اگر پذیرفت و دروازههای خود به رویت گشود همۀ قومی که در آن هستند باید از برای تو بیگاری و کار کنند. (۱۲) لیک اگر از صلح سر باز زد و با تو جنگید، آن را به #محاصره درآور. (١٣) يَهُوه خدایت آن را تسلیمِ #قدرت تو خواهد کرد و همهٔ مردان آن را خواهی کشت. (۱۴) لیک زنان و کودکان و حیوانات و هر آنچه را در آن شهر است و همهٔ یغماهای آن را همچون غنیمت برگیر. یغماهای دشمنان خویش را که يهوه خدایت تسلیم تو کند، تناول کن. (۱۵) با شهرهایی که بسیار دور از تو هستند… بدینسان رفتار کن: (۱۶) در شهرهای این اقوام که يهوه خدایت به میراث بر تو دهد، هیچ زندهای باقی مگذار.»#عهد_عتیقجلد نخست (تورات)، سِفر #تثنیه، فصل ۲۰، آیات ۱۰ الی ۱۶.#نشر_هرمس، چاپ دوم، ۱۳۹۴، ص۶۶۶.۸۱۶ صفحه، ۹۵ هزار تومان.
تورات که جلد نخست از سهگانهٔ کتاب مقدس یهود است، تازه رقیقترین ادبیات را برای برتری دینی – فیالواقع قومی و نژادیِ – بنیاسرائیل به کار میبرد و بهویژه در برابر چند ده جلد از کتاب تَلمود (نامدار به تورات شفاهی) بسیار نوعدوست است! مسیحیان نیز به اغلب کتب مقدس یهودی ایمان داشته و آن را در چهار جلد تقسیمبندی کرده و «عهد عتیق» مینامند – در برابر انجیلهای چهارگانه و ملحقات که به «عهد جدید» نامدار است. من همهٔ کتب مقدسی را که در نگاره میبینید خواندهام جز اندکی از اوستا و عهد جدید، و نیز همهٔ سه جلد پایانی عهد عتیق. در میان کتب مقدس ادیان عمدهٔ جهان، خواندن عهد عتیق واقعاً شوکهکننده است: اولاً در تورات اصلاً خبری از قیامت و بهشت و دوزخ و اخلاق متعال نیست – هرچند باور به این امور بعدها خصوصاً تحت تأثیر آموزههای زرتشتی در میان فرقههایی از یهودیت رایج شده است. حتی بهشت نیز در تورات باغی در همین دنیاست که آدم و حوا با وسوسه مار از آنجا رانده میشوند. ثانیاً پیامبران و صالحان نیز هر گناه واضحی مرتکب میشوند و هیچ عقوبتی نمیبینند و تقبیحی نمیشوند! هرچند حتماً یهودیان و مسیحیانی هستند که اینگونه آیات را مختص زمان نزول میدانند یا تأویلی باطنی از آن میکنند اما در هر حال عاقبت تزریق برتری نژادی با آخرالزمانی که قرار است خدا جهانیان را بردهٔ یهود سازد البته که میشود یک گروهک ترو.ر.ریستی خطرناک در دنیای امروز.۳ / #تیر / ۱۴۰۴
@hoomanrd
۱۹:۴۵
+ خوب سِیر کن کیان، شباهتی با #رستمِ خیالت دارم؟– تو همیشه رستمِ خیالِ منی مختار!+ رستم چشمش علیل نبود.– هر زخمی به تنِ پهلوان زینت است، با این هیبت خواستنیتر شدی…+ ببار کیان، ببار، بر کُشتهی دشتِ نینوا باید خون گریست نه اشک، ببار. تو چرا از قافلهٔ عشق جا ماندی؟– راه گم کردم ابواسحاق.+ راهبلدی چون تو که راه را گم کند، نابلدان را چه گناه؟– راه را بسته بودند از بیراهه رفتم، هر چه تاختم مقصد را نیافتم، وقتی به نینوا رسیدم خورشید بر نیزه بود!+ شرطِ عشق جنون است، ما که ماندیم مجنون نبودیم.#مختارنامهقسمت دهم: #خون_خدا#داوود_میرباقری#سیمافیلم* به مناسبت سالگرد قمری #عاشورا (۲۱ مهر ۵۹ خورشیدی / 680 میلادی / ٦١ قمری)۱۵ / #تیر / ۱۴۰۴
@hoomanrd
@hoomanrd
۲۰:۲۴
همین که رویداد ناگواری رخ داد و بدبختی سراغمان آمد و در برابر آن کاری از دستمان ساخته نبود، نگذاریم این اندیشه در جانمان جایگیر شود که ماجرا طور دیگری هم میتوانست باشد؛ همانند داوودِ پادشاه و فیلان در بند: ما به فیلهایی میمانیم که به دام افتادهاند، روزهای متمادی نعرههای وحشتناک سر میدهند و میستیزند تا اینکه میبینند تمام این کارها عبث است و بیهوده. و آنگاه ناگهان برای همیشه گردنهای خود را تسلیمِ یوغ میکنند. ما همچون داوود پادشاهیم که تا زمانی که پسرش زنده بود بیوقفه با لابه و استغاثه به درگاه خدا زاری میکرد، میتوفید و دست به حرکات نومیدانه میزد، ولی همین که پسرش مُرد دیگر به این قضیه نیندیشید.#هنر_خوشبختی#آرتور_شوپنهاور#نشر_مرکزچاپ ۶، ۱۳۹۹، ص۳۵.۹۰ص، ۲۱٫۵۰۰ تومان.۲۲ #تیر ۱۴۰۴@hoomanrd
۲۰:۲۵