218_53989016861372.pdf
۱.۵۹ مگابایت
۸:۱۳
شب چله (یلدا) و پنجه سپندینه؟
شب چلّه که به تازگی یلدا هم نامیده میشود چیست؟ میدانیم که این شب از نظر اخترشناسی بلندترین شب سال و کوتاهترین روز سال میباشد که البته این خود نشان دانش بالای اخترشناسی در نزد نیاکان آریایی مان دارد، اما اکنون به واکاوی شب چله می پردازیم.
شب چله چه ارتباطی با عدد چهل دارد؟
نیاکان ما که عاشق نور و روشنایی بودند، برای سپری کردن سرمای زمستان و رسیدن دوباره فصل گرما، زمستان را به چند بخش تقسیم کرده بودند. آنها یکم دی تا دهم بهمن را که سردترین و سوزناکترین روزهای زمستان است، چلّه بزرگ مینامیدند(دقیقا چهل روز) و از دهم بهمن تا پایان بهمن را که از سرمای هوا به تدریج کاسته میشود را چلّه کوچک مینامیدند.( دقیقا 20 روز می شود) شب چلّه ،آغاز چلّه بزرگ است و شب جشن سده آغاز چلّه کوچک میباشد که نیاکان ما آغاز هر دو چلّه را جشن میگرفتند و شبهای سرد زمستان را با گرمی وجود خودشان سپری مینمودند.در نگاره تخت جمشید،پریدن شیر بر روی گورده(پشت) گاو،و کشتن گاونر،دقیقا همین فلسفه است،در ایران باستان تمام سال به دو بخش تابستان و زمستان تقسیم می شود،گاو نماد زمستان است وشیر نماد تابستان،کشتن گاو توسط شیر،پیروزی نور و گرما بر سردی و تاریکی است. و شروع این نور و گرما از شب چله است،و ایرانیان هزاران هزار سال است که این شب را جشن می گیرند،که به نظر می رسد بر گرفته از آیین کهن مهر پرستی پیش از آیین زرتشت باشد.
اما دلیل چیدن سفره شب چلّه و بکار بردن رنگها و میوه های سرخ در این شب چیست؟ در باور نیاکان باستانی ما، در کتاب اوستا، دو ایزد گرامی بوده اند؛ یکی "خور" یا همان خورشید و دیگری "مهر" یا همان نخستین پرتو خورشید هنگام دمیدن آفتاب. شب چله ، شب زایش مهر است و نیاکان ما که عاشق گرما و نور بودند، این شب را بلندترین شب سال است، تا بامداد بیدار می ماندند تا لحظه دمیدن خورشید و زایش مهر ایزد بر افق خاور زمین را مشاهده کنند.
به دلیل اینکه رنگ افق به هنگام دمیدن خورشید، سرخ رنگ میباشد، نیاکان ما از رنگهای سرخ و میوه های سرخ برای تزئین خوان (سفره) شب چلّه بهره میبردند و خوردن میوه های سرخ رنگ را مایه تندرستی در زمستان سرد میدانستند.(انار و سیب سرخ و این اواخر هنداونه).
سفره شــب یلــدا، ســفره میــزد myzad ومیــزد عبــارت از میــوه هــای خشــک ،وآجیـل ...یـا بـه اصطـاح ایرانیان باستان لـرک lork که از لـوازم ایـن جشـن ولیمـه بـود،بـر گـزار می شد.
آیین کهن میترا (مهرپرستی)از ایران به روم( اروپا) رفت.وبه آسانی مورد پذیرش و محبوبیت زیادی در آنجا دست پیدا کرد،در سال 313 میلادی(فرمان میلان) آیین مسیحیت توسط کنستانتین امپراتور روم رسمیت یافت،و کم کم محرابه های مهری تبدیل به کلیسا شد،و اکثر آیین های میترایی کهن در قالب دین جدید(مسیح) در امد.تولد مسیح به هنگام تابستان است،اما به شوند آیین دیرینه زایش میترا که مصادف با 21 دسامبر( اول دی) است،لذا متولیان کلیسا زایش میترا را با زایش حضرت مسیح یکی کردند،اما در حدود قرن دهم میلادی(سده چهارم هجری)بر اثر اشتباهاتی در کبیسه،زایش مهر نجات بخش مسیحای منجی در بیست پنج دسامبر واقع شد(چهارم دی) واز آن پس تا کنون این روز در آیین مسیحیت تثبیت شد...بعدها بعضی از استان های مرزی ایران با روم (در شمال عراق و سوریه کنونی)که به آیین مسیحیت و به زبان سریانی گپ می زدند،و همچنین اسیران مسیحی سریانی که توسط امپراتوران ساسانی به داخل مرزهای ایران اسکان داده شده بودند،معروف به شب یلدا شد. که در اصل همان شب چله است.ودر آخر:
کاش دولت ایران، از شب 30 آذر تا بامداد دمیدن خورشید اول دی (شب چله)تا چهارم دی(کریسمس) که مصادف با جشن یلدا و کریسمس است را به عنوان پنجه سپندینه به جشن و شادمانی بپردازندواین تعطیلات را در قالب تعطیلات زمستانی در تقویم رسمی ثبت نماید،وبه دین ترتیب پیوند ایرانیان با سایر اقوام دنیا که این روزها را جشن می گیرند.مستحکم می شود.و باعث آمدن توریست های خارجی و دید و بازدید های داخلی و توسعه صنعت گردشگری می گردد.به یزدان سوگند که اگر فقط صنعت گردشگری با تمامی زیر شاخه هایش را با ایجاد بستر مناسب در راستای فرهنگ ایرانی را رونق دهیم،احتیاجی به پول نفت نداریم.شادزیدیرزیپاینده ایران
سعید دیناروند30 آذر 98
یارینامه :
آثــار الباقیــه تالیــف ابــو ریحــانبیرونــی ،ترجمــه اکبــر دانــا سرشــت ،انتشــاراتامیــر کبیــر 1363.برهــان قاطــع تالیــف محمــد حســین بــنخلـف تبریـزی ،بـه اهتمـام دکتـر محمـد معیـنانتشــارات زوارجشــن هــای آتــش تالیــف هاشــم رضــیانتشــارات بهجــت.
شب چلّه که به تازگی یلدا هم نامیده میشود چیست؟ میدانیم که این شب از نظر اخترشناسی بلندترین شب سال و کوتاهترین روز سال میباشد که البته این خود نشان دانش بالای اخترشناسی در نزد نیاکان آریایی مان دارد، اما اکنون به واکاوی شب چله می پردازیم.
شب چله چه ارتباطی با عدد چهل دارد؟
نیاکان ما که عاشق نور و روشنایی بودند، برای سپری کردن سرمای زمستان و رسیدن دوباره فصل گرما، زمستان را به چند بخش تقسیم کرده بودند. آنها یکم دی تا دهم بهمن را که سردترین و سوزناکترین روزهای زمستان است، چلّه بزرگ مینامیدند(دقیقا چهل روز) و از دهم بهمن تا پایان بهمن را که از سرمای هوا به تدریج کاسته میشود را چلّه کوچک مینامیدند.( دقیقا 20 روز می شود) شب چلّه ،آغاز چلّه بزرگ است و شب جشن سده آغاز چلّه کوچک میباشد که نیاکان ما آغاز هر دو چلّه را جشن میگرفتند و شبهای سرد زمستان را با گرمی وجود خودشان سپری مینمودند.در نگاره تخت جمشید،پریدن شیر بر روی گورده(پشت) گاو،و کشتن گاونر،دقیقا همین فلسفه است،در ایران باستان تمام سال به دو بخش تابستان و زمستان تقسیم می شود،گاو نماد زمستان است وشیر نماد تابستان،کشتن گاو توسط شیر،پیروزی نور و گرما بر سردی و تاریکی است. و شروع این نور و گرما از شب چله است،و ایرانیان هزاران هزار سال است که این شب را جشن می گیرند،که به نظر می رسد بر گرفته از آیین کهن مهر پرستی پیش از آیین زرتشت باشد.
اما دلیل چیدن سفره شب چلّه و بکار بردن رنگها و میوه های سرخ در این شب چیست؟ در باور نیاکان باستانی ما، در کتاب اوستا، دو ایزد گرامی بوده اند؛ یکی "خور" یا همان خورشید و دیگری "مهر" یا همان نخستین پرتو خورشید هنگام دمیدن آفتاب. شب چله ، شب زایش مهر است و نیاکان ما که عاشق گرما و نور بودند، این شب را بلندترین شب سال است، تا بامداد بیدار می ماندند تا لحظه دمیدن خورشید و زایش مهر ایزد بر افق خاور زمین را مشاهده کنند.
به دلیل اینکه رنگ افق به هنگام دمیدن خورشید، سرخ رنگ میباشد، نیاکان ما از رنگهای سرخ و میوه های سرخ برای تزئین خوان (سفره) شب چلّه بهره میبردند و خوردن میوه های سرخ رنگ را مایه تندرستی در زمستان سرد میدانستند.(انار و سیب سرخ و این اواخر هنداونه).
سفره شــب یلــدا، ســفره میــزد myzad ومیــزد عبــارت از میــوه هــای خشــک ،وآجیـل ...یـا بـه اصطـاح ایرانیان باستان لـرک lork که از لـوازم ایـن جشـن ولیمـه بـود،بـر گـزار می شد.
آیین کهن میترا (مهرپرستی)از ایران به روم( اروپا) رفت.وبه آسانی مورد پذیرش و محبوبیت زیادی در آنجا دست پیدا کرد،در سال 313 میلادی(فرمان میلان) آیین مسیحیت توسط کنستانتین امپراتور روم رسمیت یافت،و کم کم محرابه های مهری تبدیل به کلیسا شد،و اکثر آیین های میترایی کهن در قالب دین جدید(مسیح) در امد.تولد مسیح به هنگام تابستان است،اما به شوند آیین دیرینه زایش میترا که مصادف با 21 دسامبر( اول دی) است،لذا متولیان کلیسا زایش میترا را با زایش حضرت مسیح یکی کردند،اما در حدود قرن دهم میلادی(سده چهارم هجری)بر اثر اشتباهاتی در کبیسه،زایش مهر نجات بخش مسیحای منجی در بیست پنج دسامبر واقع شد(چهارم دی) واز آن پس تا کنون این روز در آیین مسیحیت تثبیت شد...بعدها بعضی از استان های مرزی ایران با روم (در شمال عراق و سوریه کنونی)که به آیین مسیحیت و به زبان سریانی گپ می زدند،و همچنین اسیران مسیحی سریانی که توسط امپراتوران ساسانی به داخل مرزهای ایران اسکان داده شده بودند،معروف به شب یلدا شد. که در اصل همان شب چله است.ودر آخر:
کاش دولت ایران، از شب 30 آذر تا بامداد دمیدن خورشید اول دی (شب چله)تا چهارم دی(کریسمس) که مصادف با جشن یلدا و کریسمس است را به عنوان پنجه سپندینه به جشن و شادمانی بپردازندواین تعطیلات را در قالب تعطیلات زمستانی در تقویم رسمی ثبت نماید،وبه دین ترتیب پیوند ایرانیان با سایر اقوام دنیا که این روزها را جشن می گیرند.مستحکم می شود.و باعث آمدن توریست های خارجی و دید و بازدید های داخلی و توسعه صنعت گردشگری می گردد.به یزدان سوگند که اگر فقط صنعت گردشگری با تمامی زیر شاخه هایش را با ایجاد بستر مناسب در راستای فرهنگ ایرانی را رونق دهیم،احتیاجی به پول نفت نداریم.شادزیدیرزیپاینده ایران
سعید دیناروند30 آذر 98
یارینامه :
آثــار الباقیــه تالیــف ابــو ریحــانبیرونــی ،ترجمــه اکبــر دانــا سرشــت ،انتشــاراتامیــر کبیــر 1363.برهــان قاطــع تالیــف محمــد حســین بــنخلـف تبریـزی ،بـه اهتمـام دکتـر محمـد معیـنانتشــارات زوارجشــن هــای آتــش تالیــف هاشــم رضــیانتشــارات بهجــت.
۸:۲۳
بازارسال شده از تاریخ دوازدهم انسانی
ایران کشورشهادت است وطن ازبرکت خون شهیدان زنده میماند

پنجمین سالگرد #شهادت حاج قاسم سلیمانی را گرامی میداریم
@Perspolis.fc
پنجمین سالگرد #شهادت حاج قاسم سلیمانی را گرامی میداریم
۲۳:۰۷
50789809067861.pdf
۵.۰۶ مگابایت
۱۷:۳۵
سالروز افتادن اصفهان به دست سپاه اعرابِ مسلمان
31 اكتبر سال 641 ميلادي شهر اصفهان به تصرف سپاه عربِ مسلمان در آمد. اين سپاه قبلا در نهاوند لشكريان يزدگرد سوم ـ شاه وقت را شكست و او را به شمال شرقي ايران فراري داده بود. در جنگ اصفهان (سپاهان)، پادگان اين شهر به فرماندهي «استندر» كه موفق به دريافت كمك و نيروي تقويتي از يزدگرد نشده بود كه خود در حال فرار بود شكست خورد.(متن قرارداد صلح خفت آمیزی که بسته شد، درس عبرت و نمایشی از فروپاشی یک امپراطوری پوسیده می باشد.) عرب به دليل وجود چند آبادي و شهرك پُردرخت و سرسبز با فاصله اي كم از اصفهان، اين مجموعه را «شهرستان» خواندند. اصفهان در آن زمان داراي دو محله معروف بود؛ يكي يهوديه و ديگري «جِي». بزرگترين پادگان نظامي ايران در دوران ساسانيان در اصفهان قرار داشت، زيرا كه از لحاظ موقع جغرافيايي، اصفهان مركز ايرانزمين بود و انتقال نيرو جهت دفاع و يا حمله از آنجا به هر نقطه ايران و برون مرز آسانتر و سريع تر صورت مي گرفت. «سپاهان» پس از سلطه عرب، اصفهان تلفظ شده است، زيرا که در زبان عربي حرف «پ» وجود ندارد.
منبع:http://www.iranianshistoryonthisday.com/FARSI.ASP?u=&I1.x=16&I1.y=5&HD=9&HM=8
https://splus.ir/najafimotaleatehashtom
31 اكتبر سال 641 ميلادي شهر اصفهان به تصرف سپاه عربِ مسلمان در آمد. اين سپاه قبلا در نهاوند لشكريان يزدگرد سوم ـ شاه وقت را شكست و او را به شمال شرقي ايران فراري داده بود. در جنگ اصفهان (سپاهان)، پادگان اين شهر به فرماندهي «استندر» كه موفق به دريافت كمك و نيروي تقويتي از يزدگرد نشده بود كه خود در حال فرار بود شكست خورد.(متن قرارداد صلح خفت آمیزی که بسته شد، درس عبرت و نمایشی از فروپاشی یک امپراطوری پوسیده می باشد.) عرب به دليل وجود چند آبادي و شهرك پُردرخت و سرسبز با فاصله اي كم از اصفهان، اين مجموعه را «شهرستان» خواندند. اصفهان در آن زمان داراي دو محله معروف بود؛ يكي يهوديه و ديگري «جِي». بزرگترين پادگان نظامي ايران در دوران ساسانيان در اصفهان قرار داشت، زيرا كه از لحاظ موقع جغرافيايي، اصفهان مركز ايرانزمين بود و انتقال نيرو جهت دفاع و يا حمله از آنجا به هر نقطه ايران و برون مرز آسانتر و سريع تر صورت مي گرفت. «سپاهان» پس از سلطه عرب، اصفهان تلفظ شده است، زيرا که در زبان عربي حرف «پ» وجود ندارد.
منبع:http://www.iranianshistoryonthisday.com/FARSI.ASP?u=&I1.x=16&I1.y=5&HD=9&HM=8
https://splus.ir/najafimotaleatehashtom
۱۷:۴۳
جنگ قادسیه جنگی بین سپاهی از مسلمانان به فرماندهی سعد بن ابیوقاص و سپاهی از دولت ساسانی به فرماندهی رستم فرخزاد در قادسیه در سال ۱۴ قمری اتفاق افتاد و باعث تجزیه دولت ساسانی شد و مقدمات نابودی سلسله ساسانی را به وجود آورد.
در نبرد قادسیه درفش کاویانی، با غنیمت های زیاد دیگری به دست مسلمانان افتاد و بعضی از فرماندهان لشکر ساسانی از جمله رستم فرخزاد، بهمن جادویه و بندوان هم کشته شدند.
قادسيه مکانی بود در مغرب ايران كه تا كوفه ۱۵ فرسنگ و تا عُذَيب ۴ مايل فاصله داشت. طول آن شصت و نه درجه و عرض آن سي و يك درجه و دو سوم درجة جغرافيايي است.
و يا شهر واسط بوده است و از مداين هفت گانه عراق عرب و اكنون خراب است. قادسيه را به این دلیل به اين نام خوانده اند كه اهل قادس در آن ساکن شده اند و قادس آبادی ای است در مرو الرود. همینطور آمده است كه قادسيه آبادی اي است بزرگ نزديك سامرا و يا قادسيه شهري است كوچك با نخلستان ها و آب ها و در کنار بيابان وجود دارد و نخلستان ها و رودها در طرف شرقي آنهاست.
دینوری در مورد دلیل وقوع این جنگ آورده است:«چون یزدگرد پادشاه شد مردم را از هر سو فرا خواند و سپاهی فراهم ساخت و رستم، پیر هرمز را بر آنان فرماندهی داد. رستم به سوی قادسیه حرکت کرد؛ چون این خبر به جریر بن عبدالله و مثنی بن حارثه رسید، برای عمر نامه نوشتند و او را آگاه ساختند؛ عمر مردم را فرا خواند و آماده ساخت. حدود ۲۰ هزار نفر جمع شدند سپس سعد بن ابی وقاص را به فرماندهی ایشان گماشت. سعد با سپاهیانش حرکت کرد و به قادسیه رسید. سپاهیان عراق نیز به او پیوستند».
بنابر نقل مسعودی «بعضی غرق و بعضی کشته شدند. سی هزار نفر دیگر آنها که پایمردی میکردند آنها هم عاقبت از پای درآمدند.
از سپاه اعراب مسلمان هم ۲۵۰۰ نفر کشته شدند.
۱۷:۵۰
“یک روز پادشاهی بهتر از چهل سال بردگی است. مهم نیست زنده میمانم یا میمیرم، هر جا که من باشم یا از من یاد شود، من آنجا پادشاهم”
بابک خرمدین رهبر مبارزه آزادیخواهان ایرانی بر علیه خلافت عباسی بود که ۲۲ سال در برابر استیلای خلفای عرب بر میهن جنگید. او هزاران نفر از تازیان را سرنگون کرد. اما سرانجام با نیرنگ افشین، سردار خائن ایرانی اسیر شد و در سامرا، مرکز خلافت عباسی به طرز وحشیانهای کشته شد...
۱۷ دی سالروز درگذشت بابک خرمدین
کانال رسمے #هخامنشیان🔥
@hakhamaneshihaa
بابک خرمدین رهبر مبارزه آزادیخواهان ایرانی بر علیه خلافت عباسی بود که ۲۲ سال در برابر استیلای خلفای عرب بر میهن جنگید. او هزاران نفر از تازیان را سرنگون کرد. اما سرانجام با نیرنگ افشین، سردار خائن ایرانی اسیر شد و در سامرا، مرکز خلافت عباسی به طرز وحشیانهای کشته شد...
۱۷ دی سالروز درگذشت بابک خرمدین
۱۷:۵۵
نام اصلی شاهچراغ= احمدبن موسی
او در راه پیوستن به برادر خود به سوی خراسان سفر نمود ولی در راه توسط افراد مامون خلیفه عباسی در شهر شیراز کشته شدپیرزنی در یکی از آن خانه ها زندگی می کرد، این پیرزن در هر شب جمعه در ثلث آخر شب، چراغی در نهایت روشنایی در بالای تپه خاکی مشاهده می کرد و این چراغ تا طلوع خورشید روشن بود، چند شب جمعه پیرزن همان چراغ را مشاهده می کرد تا اینکه پیرزن خدمت امیر عضد الدوله دیلمی رفت و آنچه را که مشاهده کرده بود را شرح داد، درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند اما امیر عضدالدوله که مردی روشن فکر بود و باطنی پاک داشت به پیرزن گفت که اولین شب جمعه شخصاً به خانه تو می آیم تا از موضوع آگاه شوم. اولین شب جمعه امیر به خانه پیرزن آمد و به پیرزن گفت که من می خوابم و هرگاه که روشنایی را دیدی مرا بیدار کن، ثلث آخر شب پیرزن بر حسب معمول روشنایی که از دیگر شب های جمعه پرنور تر بود را مشاهده کرد و از روی خوشحالی بی اختیار فریاد زد: شاه چراغ.،
امیر عضدالدوله دیلمی بیدار شد و نگاه به سمتی که پیر زن نشان می داد کرد و از خانه بیرون آمد و به سمت نور حرکت کرد اما وقتی به بالای تپه خاکی رسید نوری ندید ولی وقتی از تپه خاکی به پایین می آمد، نور را مشاهده می کرد.
امیر عضدالدوله دیلمی شخصی را مأمور کرد تا آن منطقه را جستجو کند و قضیه را بفهمد در آخر مقبره فرزند ارشد موسی بن جعفر علیهما السلام که حضرت احمد بن موسی علیهما السلام است آشکار شد و امیر عضدالدوله دیلمی دستور داد تا بارگاهی برای آن حضرت ساخته شود،
https://splus.ir/najafimotaleatehashtom
او در راه پیوستن به برادر خود به سوی خراسان سفر نمود ولی در راه توسط افراد مامون خلیفه عباسی در شهر شیراز کشته شدپیرزنی در یکی از آن خانه ها زندگی می کرد، این پیرزن در هر شب جمعه در ثلث آخر شب، چراغی در نهایت روشنایی در بالای تپه خاکی مشاهده می کرد و این چراغ تا طلوع خورشید روشن بود، چند شب جمعه پیرزن همان چراغ را مشاهده می کرد تا اینکه پیرزن خدمت امیر عضد الدوله دیلمی رفت و آنچه را که مشاهده کرده بود را شرح داد، درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند اما امیر عضدالدوله که مردی روشن فکر بود و باطنی پاک داشت به پیرزن گفت که اولین شب جمعه شخصاً به خانه تو می آیم تا از موضوع آگاه شوم. اولین شب جمعه امیر به خانه پیرزن آمد و به پیرزن گفت که من می خوابم و هرگاه که روشنایی را دیدی مرا بیدار کن، ثلث آخر شب پیرزن بر حسب معمول روشنایی که از دیگر شب های جمعه پرنور تر بود را مشاهده کرد و از روی خوشحالی بی اختیار فریاد زد: شاه چراغ.،
امیر عضدالدوله دیلمی بیدار شد و نگاه به سمتی که پیر زن نشان می داد کرد و از خانه بیرون آمد و به سمت نور حرکت کرد اما وقتی به بالای تپه خاکی رسید نوری ندید ولی وقتی از تپه خاکی به پایین می آمد، نور را مشاهده می کرد.
امیر عضدالدوله دیلمی شخصی را مأمور کرد تا آن منطقه را جستجو کند و قضیه را بفهمد در آخر مقبره فرزند ارشد موسی بن جعفر علیهما السلام که حضرت احمد بن موسی علیهما السلام است آشکار شد و امیر عضدالدوله دیلمی دستور داد تا بارگاهی برای آن حضرت ساخته شود،
https://splus.ir/najafimotaleatehashtom
۱۸:۰۰
بازارسال شده از استیکرهای مناسبتی
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
بازارسال شده از استیکرهای مناسبتی
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
بازارسال شده از استیکرهای مناسبتی
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
بازارسال شده از استیکرهای مناسبتی
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
بازارسال شده از استیکرهای مناسبتی
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
تاریخ_2_پاورپینت_متن_و_تصویر_درس_9.pdf
۶.۶۳ مگابایت
۱۷:۰۶
هشتم دی ماه، سالروز ثبت ملی آرامگاه یعقوب لیث صفاری در دزفول:
یعقوب لیث صفاری با نام اصلی رادمان پور ماهک یا به شکل رایج در پارسی میانه، رادمان ماهکان (رادمان پسر ماهک) پادشاه ایرانی و بنیانگذار دودمان صفاریان در سیستان بود. او شهر زرنج را به پایتختی برگزید. بسیاری از پژوهشگران، یعقوب لیث را نخستین شهریار ایرانیِ احیاگر زبان پارسی، پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان میدانند. وقتی شاعری بنا بر رسم زمان قصیدهای به عربی در مدح او سرود، وی او را ملامت کرد که چرا به زبانی که نمیفهمد برایش شعر سروده است که «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت». با شنیدن این سخن، محمد بن وصیف که اداره امور دیوان یعقوب را بر عهده داشت، قصیدهای به فارسی در مدحش سرود و این قصیده (براساس روایت مؤلف ناشناس تاریخ سیستان که قصیده را نقل نموده) آغاز سرودن شعر درباری به این زبان گردید....
منبع: https://literature.ut.ac.ir/fa/w/یعقوب-لیث-صفاری-و-احیای-شعر-پارسی
یعقوب لیث صفاری با نام اصلی رادمان پور ماهک یا به شکل رایج در پارسی میانه، رادمان ماهکان (رادمان پسر ماهک) پادشاه ایرانی و بنیانگذار دودمان صفاریان در سیستان بود. او شهر زرنج را به پایتختی برگزید. بسیاری از پژوهشگران، یعقوب لیث را نخستین شهریار ایرانیِ احیاگر زبان پارسی، پس از فروپاشی شاهنشاهی ساسانیان میدانند. وقتی شاعری بنا بر رسم زمان قصیدهای به عربی در مدح او سرود، وی او را ملامت کرد که چرا به زبانی که نمیفهمد برایش شعر سروده است که «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت». با شنیدن این سخن، محمد بن وصیف که اداره امور دیوان یعقوب را بر عهده داشت، قصیدهای به فارسی در مدحش سرود و این قصیده (براساس روایت مؤلف ناشناس تاریخ سیستان که قصیده را نقل نموده) آغاز سرودن شعر درباری به این زبان گردید....
منبع: https://literature.ut.ac.ir/fa/w/یعقوب-لیث-صفاری-و-احیای-شعر-پارسی
۱۷:۲۲
دوران سامانیان با شکوه ترین دوران تاریخ ایران پس از اسلام است یعنی قرن چهارم هجری.
یکی از شخصیتهای کتاب تاریخ بیهقی نصر احمد سامانی سومین پادشاه سامانی است که ۳۰ سال نخست قرن چهارم سلطانی و امیری کرد.از هشت سالگی سلطان بود وبا وجود مسلط بودن بر همه اداب ملوک؛ در ذات او شرارتی و زعارتی (بدخویی) و سطوتی( قهر و خشم) و حشمتی به افراط بود که منجر به تصمیمات نابخردانه می شد. این صفات موجب رمیده شدن مردم از او بود و سلطان احمد هم می دانست که این اخلاق سخت ناپسندیده است و همین علم به رذیلت موجب نجات و نیکنامی او و ایران در زمان حکمرانی او شد.روزی با ابوالفضل محمد بن عبدالله بلعمی وزیر خردمند خویش ( پدر ابو علی محمد بلعمی مترجم تاریخ طبری) و بوطیب مُصعبی صاحب دیوان رسالت که شاعری چیره دست در دو زبان فارسی و عربی بود -که هر دو از یگانگان روزگار بودند -خلوت کرد و مشورت خواست که تدبیر این رذیلت اخلاقی چیست؟ سلطان گفت من می دانم این که از من می رود خطایی بزرگ است و چون خشم بنشست پشیمان می شوم ولی چه سود دارد که گردن ها زده باشند و خانمان ها بکنده و چوب بی اندازه به کار برده…آنها به سلطان احمد گفتند خردمندان صاحب رحمت و رافت و حلم را در اطراف خود جمع کن و به ایشان اختیار ده تا به هنگام خشم تو بر دیگران؛ حق شفاعت داشته باشند و فرمان سلطان را تا سه روز به تعویق اندازند شاید کار به صلاح باز آید.این دو وزیر و مشاور هوشیار در آن زمان گشتند و بیش از هفتاد فرد خردمند که رسمی و خاندانی و نعمتی داشتند را به بخارا فراخواندند و یکسال آنها را آموزش دادند و ازمودند تا از میان انها افراد بخرد تر و داناتر و شایسته تر اختیار کنند و در نهایت هم سه نفر که خردمند تر و فاضل تر و روزگار دیده تر بودند برگزیده شدند و سلطان احمد قبل از هر تصمیمی راز خویش با ایشان در میان می نهاد و از مشاوران خردمند با صراحت مشورت می خواست و یکسال چنین کرد و در نتیجه پس از مدتی در حلم و بردباری زبانزد حاکمان شد . منبع : حدیث خداوندی و زندگی ؛ محمد دهقانی؛ نشر نی ؛صص۴۵۲ تا ۴۵۴
یکی از شخصیتهای کتاب تاریخ بیهقی نصر احمد سامانی سومین پادشاه سامانی است که ۳۰ سال نخست قرن چهارم سلطانی و امیری کرد.از هشت سالگی سلطان بود وبا وجود مسلط بودن بر همه اداب ملوک؛ در ذات او شرارتی و زعارتی (بدخویی) و سطوتی( قهر و خشم) و حشمتی به افراط بود که منجر به تصمیمات نابخردانه می شد. این صفات موجب رمیده شدن مردم از او بود و سلطان احمد هم می دانست که این اخلاق سخت ناپسندیده است و همین علم به رذیلت موجب نجات و نیکنامی او و ایران در زمان حکمرانی او شد.روزی با ابوالفضل محمد بن عبدالله بلعمی وزیر خردمند خویش ( پدر ابو علی محمد بلعمی مترجم تاریخ طبری) و بوطیب مُصعبی صاحب دیوان رسالت که شاعری چیره دست در دو زبان فارسی و عربی بود -که هر دو از یگانگان روزگار بودند -خلوت کرد و مشورت خواست که تدبیر این رذیلت اخلاقی چیست؟ سلطان گفت من می دانم این که از من می رود خطایی بزرگ است و چون خشم بنشست پشیمان می شوم ولی چه سود دارد که گردن ها زده باشند و خانمان ها بکنده و چوب بی اندازه به کار برده…آنها به سلطان احمد گفتند خردمندان صاحب رحمت و رافت و حلم را در اطراف خود جمع کن و به ایشان اختیار ده تا به هنگام خشم تو بر دیگران؛ حق شفاعت داشته باشند و فرمان سلطان را تا سه روز به تعویق اندازند شاید کار به صلاح باز آید.این دو وزیر و مشاور هوشیار در آن زمان گشتند و بیش از هفتاد فرد خردمند که رسمی و خاندانی و نعمتی داشتند را به بخارا فراخواندند و یکسال آنها را آموزش دادند و ازمودند تا از میان انها افراد بخرد تر و داناتر و شایسته تر اختیار کنند و در نهایت هم سه نفر که خردمند تر و فاضل تر و روزگار دیده تر بودند برگزیده شدند و سلطان احمد قبل از هر تصمیمی راز خویش با ایشان در میان می نهاد و از مشاوران خردمند با صراحت مشورت می خواست و یکسال چنین کرد و در نتیجه پس از مدتی در حلم و بردباری زبانزد حاکمان شد . منبع : حدیث خداوندی و زندگی ؛ محمد دهقانی؛ نشر نی ؛صص۴۵۲ تا ۴۵۴
۱۷:۳۸
بازارسال شده از حسن حاجی علی بیکی
۵:۵۵