بود که بار دگر بشنوم صدای تو را ؟ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را ؟
بگیرم آن سر زلف و به روی دیده نهم ببوسم آن سر و چشمان دل ربای تو را@hushangebtehaj
بگیرم آن سر زلف و به روی دیده نهم ببوسم آن سر و چشمان دل ربای تو را@hushangebtehaj
۰:۴۶
۰:۴۷
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست@hushangebtehaj
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست@hushangebtehaj
۰:۴۹
۰:۴۹
آري آن روز چو مي رفت ڪسيداشتم آمدنش را باورمن نمي دانستممعني هرگز را!تو چرا باز نگشتي ديگر؟آہ... اي واژہ ي شومخو نڪردست دلم با تو هنوزمن پس از اين همہ سالچشم دارم در راہڪہ بيايند عزيزانم آه@hushangebtehaj
۰:۵۰
۰:۵۰
۰:۵۳
چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشیچراغ خلوت این عاشق کهن باشی به سان سبزه پریشان سرگذشت شبمنیامدی تو که مهتاب این چمن باشی
@hushangebtehaj
@hushangebtehaj
۰:۵۳
۰:۵۴
۰:۵۴
۰:۵۴
۰:۵۴
می سوختم مرا نمی دیدیامروز نگاه کن که دودم منتا من بودم نیامدی افسوس! وانگه که تو آمدی نبودم من!
@hushangebtehaj
@hushangebtehaj
۱۱:۴۴
گفتم که مژده بخشدل خرّم است اینمست از درم درآمد ودیدم غم است اینباز این چه ابر بود که ما را فرو گرفتتنها نه من، گرفتگی عالم است این@hushangebtehaj
۱۱:۴۴
۱۴:۴۲
*می روی اما گریزِ چشم وحشی رنگ توراز این اندوه بی آرام نتواند نهفت
می روی خاموش و می پیچد به گوش خسته امآنچه با من لرزش لبهای بی تاب تو گفت
چیست ای دلدار این اندوه بی آرام چیستکز نگاهت می تراود نازدار و شرمگین؟
آه می لرزد دلم از نالهای اندوه بارکیست این بیمار در چشمت که می گرید حزین؟
چون خزانآرا گل مهتاب رویا رنگ و مستمی شکوفد در نگاهت راز عشقی ناشکیب
وز میان سایههای وحشی اندوه رنگخنده می ریزید به چشمت آرزویی دل فریب
چون صفای آسمان در صبح نمناک بهارمی تراود از نگاهت گریه پنهان دوش
آری ای چشم گریز آهنگ سامان سوختهبر چه گریان گشته بودی دوش؟از من وا مپوش
بر چه گریان گشته بودی آه ای چشم سیاه؟از تپیدن باز می ماند دلِ خوش باورم
در گمانِ اینکه شاید، شاید آن اشک نهانبود در خلوت سرای سینهات یادآورم@hushangebtehaj
می روی خاموش و می پیچد به گوش خسته امآنچه با من لرزش لبهای بی تاب تو گفت
چیست ای دلدار این اندوه بی آرام چیستکز نگاهت می تراود نازدار و شرمگین؟
آه می لرزد دلم از نالهای اندوه بارکیست این بیمار در چشمت که می گرید حزین؟
چون خزانآرا گل مهتاب رویا رنگ و مستمی شکوفد در نگاهت راز عشقی ناشکیب
وز میان سایههای وحشی اندوه رنگخنده می ریزید به چشمت آرزویی دل فریب
چون صفای آسمان در صبح نمناک بهارمی تراود از نگاهت گریه پنهان دوش
آری ای چشم گریز آهنگ سامان سوختهبر چه گریان گشته بودی دوش؟از من وا مپوش
بر چه گریان گشته بودی آه ای چشم سیاه؟از تپیدن باز می ماند دلِ خوش باورم
در گمانِ اینکه شاید، شاید آن اشک نهانبود در خلوت سرای سینهات یادآورم@hushangebtehaj
۱۴:۴۳