تلاوت سوره واقعه
هرکس سوره واقعه را هر شب جمعه بخواند خدا او را دوست میدارد و او را در میان همه مردم محبوب میکند
و همنشین امیرالمومنین(ع) میشود.
کنج نجف¹¹⁰
هرکس سوره واقعه را هر شب جمعه بخواند خدا او را دوست میدارد و او را در میان همه مردم محبوب میکند
و همنشین امیرالمومنین(ع) میشود.
کنج نجف¹¹⁰
۱۶:۰۳
تلاوت صفحه 406 قرآن کریم
ثواب تلاوت امشب هدیه به شهید محمد هادی ذوالفقاری
به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد
کنج نجف ¹¹⁰
ثواب تلاوت امشب هدیه به شهید محمد هادی ذوالفقاری
به برکت صلواتی بر محمد و آل محمد
کنج نجف ¹¹⁰
۱۷:۳۱
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان مُطهَّر از دغل
در غَزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خَدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبیّ و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
کنج نجف¹¹⁰
شیر حق را دان مُطهَّر از دغل
در غَزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری بر آورد و شتافت
او خَدو انداخت در روی علی
افتخار هر نبیّ و هر ولی
آن خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجدهگاه
کنج نجف¹¹⁰
۱۸:۲۶
۱۸:۲۷
امام حسین سلام الله علیه:نعمت ها تا هستند ناشناخته اند و همين كه رفتند قدرشان شناخته مى شوند.
#حدیث#امام_حسین#سخن_امام
کنج نجف¹¹⁰
#حدیث#امام_حسین#سخن_امام
کنج نجف¹¹⁰
۲۱:۵۲
کنج نجف¹¹⁰
۱۹:۰۱
حاج قاسم : بارها گفتهام اگر فقط یک عضو در بدنمان باشد، آمادهام آن را تقدیم کنم به دو نفر؛ رهبر معظم انقلاب و سید حسن نصرالله
#انا_علی_العهد
کنج نجف¹¹⁰
۸:۴۴
کنجنجف¹¹⁰
۱۷:۴۶
جالب است که بدانید؛اعراب، به اینکه در جنگهامقابل او قرار بگیرند،افتخار میکردند!حتی اقوامِ کشته شدگان به دست اوبه اینکه او کُشنده آنان بود نیز افتخار میکردند!_ خواهرِ عمربنعبدود میگوید:اگر قاتلِ برادرمشخصی غیر از علیﷺ بود؛تا زمانی که زنده بودمبرای برادرم گریه میکردم...#یداللهکنج نجف¹¹⁰ | شرحنهجالبلاغه،ج۱،ص۲۰
۶:۵۸
سلام رفقااز این به بعد میخوایم روزی یک صفحه از این کتاب رو باهم بخونیم
+سیر مطالعاتی این گونه است که هر روز یک صفحه از این کتاب رو بنده به صورت متن داخل کانال قرار میدهم و شب هم به صورت اسکن شده...
_خود کتاب درباره سر گذشت آیتالله قاضی طباطبایی در شهر نجف ميباشد...
کنجنجف¹¹⁰
+سیر مطالعاتی این گونه است که هر روز یک صفحه از این کتاب رو بنده به صورت متن داخل کانال قرار میدهم و شب هم به صورت اسکن شده...
_خود کتاب درباره سر گذشت آیتالله قاضی طباطبایی در شهر نجف ميباشد...
کنجنجف¹¹⁰
۸:۳۵
صفحه اول از کتاب کهکشان نیستی
ا ، و النجم إذا هوى الحمل(1)ذی حجه ۱۲۸۵ ق | سید حسین قاضی طباطبایی
عاقبت از میان رستخیز هستیها گردباد تقدیرها پیچش افلاک و تداوم دهرها مسافری کوچک اما عظیم را از مکنون مکتوم عالم غیب در آغوش خویش یافتم مسافری که که نه ماه و نه روز صبح و شب در انتظار به دنیا آمدنش بودم کودکی که فریاد قابله ها و زنان خبر از پسر بودنش می داد.پسرم را در آغوش گرفتم و در چشمان سیاه و گیرایش هزار و یک حقیقت نانوشته را مشاهده کردمنوری که جبلت و خمیره اش را از آن خلق میکردندآبی که طینتش را با آن شست و شو می دادند؛نطقه ای که از سلسه ولایت جاری و از صلب پدرو مادری تبریزی به هم آمیختهبود و روحی که در رحمی پاک و پرتور بر جسم دمیده می شد؟و انعکاسی از خویش را در چشمانی که پرده از تقدیر شگرف او از برابر صفحه ادراکم کنار می زد.مادرش را دیدم که از به دنیا آمدن او درج لبخند بر لب هایش خودنمایی می کرد و پسرش که هشتاد و یک سال بعد در هنگامه وفاتش کنار قبری عمیق در وادی السلام می گریست.
#صفحهاول#کهکشاننیستی#آیتاللهقاضیطباطباییکنج نجف¹¹⁰
ا ، و النجم إذا هوى الحمل(1)ذی حجه ۱۲۸۵ ق | سید حسین قاضی طباطبایی
عاقبت از میان رستخیز هستیها گردباد تقدیرها پیچش افلاک و تداوم دهرها مسافری کوچک اما عظیم را از مکنون مکتوم عالم غیب در آغوش خویش یافتم مسافری که که نه ماه و نه روز صبح و شب در انتظار به دنیا آمدنش بودم کودکی که فریاد قابله ها و زنان خبر از پسر بودنش می داد.پسرم را در آغوش گرفتم و در چشمان سیاه و گیرایش هزار و یک حقیقت نانوشته را مشاهده کردمنوری که جبلت و خمیره اش را از آن خلق میکردندآبی که طینتش را با آن شست و شو می دادند؛نطقه ای که از سلسه ولایت جاری و از صلب پدرو مادری تبریزی به هم آمیختهبود و روحی که در رحمی پاک و پرتور بر جسم دمیده می شد؟و انعکاسی از خویش را در چشمانی که پرده از تقدیر شگرف او از برابر صفحه ادراکم کنار می زد.مادرش را دیدم که از به دنیا آمدن او درج لبخند بر لب هایش خودنمایی می کرد و پسرش که هشتاد و یک سال بعد در هنگامه وفاتش کنار قبری عمیق در وادی السلام می گریست.
#صفحهاول#کهکشاننیستی#آیتاللهقاضیطباطباییکنج نجف¹¹⁰
۸:۴۶
|کُنـجِنَجَــفْ¹¹⁰|
صفحه اول از کتاب کهکشان نیستی ا ، و النجم إذا هوى الحمل(1) ذی حجه ۱۲۸۵ ق | سید حسین قاضی طباطبایی عاقبت از میان رستخیز هستیها گردباد تقدیرها پیچش افلاک و تداوم دهرها مسافری کوچک اما عظیم را از مکنون مکتوم عالم غیب در آغوش خویش یافتم مسافری که که نه ماه و نه روز صبح و شب در انتظار به دنیا آمدنش بودم کودکی که فریاد قابله ها و زنان خبر از پسر بودنش می داد. پسرم را در آغوش گرفتم و در چشمان سیاه و گیرایش هزار و یک حقیقت نانوشته را مشاهده کردم نوری که جبلت و خمیره اش را از آن خلق میکردند آبی که طینتش را با آن شست و شو می دادند؛ نطقه ای که از سلسه ولایت جاری و از صلب پدرو مادری تبریزی به هم آمیخته بود و روحی که در رحمی پاک و پرتور بر جسم دمیده می شد؟ و انعکاسی از خویش را در چشمانی که پرده از تقدیر شگرف او از برابر صفحه ادراکم کنار می زد. مادرش را دیدم که از به دنیا آمدن او درج لبخند بر لب هایش خودنمایی می کرد و پسرش که هشتاد و یک سال بعد در هنگامه وفاتش کنار قبری عمیق در وادی السلام می گریست. #صفحهاول #کهکشاننیستی #آیتاللهقاضیطباطبایی کنج نجف¹¹⁰
۹:۳۱