۲۳ بهمن ۱۴۰۲
۱۶:۱۴
۲۰:۱۳
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
۱۱:۲۸
وایپ
رقص و لمس نامحرم؛ دو آسیب پررنگ فیلمهای جشنواره ۴۲ رقص از ابزارهاییست که معمولا با هدف جذب مخاطب بیشتر و بعضاً برای پوشاندن و جبران ضعفهای فیلمها استفاده میشود. در تعدادی از فیلمها نیز بسته به هدف و علاقه فیلمساز، در راستای ترویج و عادیسازی آن، صحنههایی از رقص در فیلمها گنجانده میشود تا کمکی برای کمرنگ کردن حساسیتها و قبح زدایی از رقص باشد و از سوی دیگر فیلمساز بتواند دِینِ خود را برای ترویج آن ادا کرده باشد.
پدیده لمس نامحرم نیز که از خط قرمزهای فیلمسازی در ایران است یکی دیگر پدیدههاییست که گویا خط شکنی آن آغاز شده است. در صورتی که این محدودیت یکی از فرصتهاییست که هنرِ هنرمند ایرانی در برابر فیلمسازان خارجی غیرمسلمان به رخ کشیده میشود و بهتر است به هر دو دلیلِ مشکل شرعی و حفظ سطح هنر کارگردانان فیلمهای ایرانی، در این مورد غفلت نشود.
در فیلمهای چهلودومین دوره از جشنواره فیلم فجر هر دو عنصر رقص و لمس در فیلمهای زیادی مشاهده شد به گونهای که لمس زن و مرد نامحرم حتی در فیلمهایی مثل «احمد» و «مجنون» نیز سهوی یا عمدی اتفاق افتاد. همچنین در فیلمهای «آبی روشن»، «شهسوار»، «شکار حلزون» و... .رقص نیز در موارد متعددی از فیلمها، حتی فیلمهای کودکان نیز غیرقابل اغماض بود.
در فیلمهایی مانند «نوروز»، «صبحانه با زرافه»، «آغوش باز»، «تمساح خونی»، «ببعی قهرمان»، «نپتون»، «تابستان همان سال»، «شهسوار»، «دروغهای زیبا»، «دو روز دیرتر» و حتی «باغ کیانوش» هر کدام به نسبتی رقص مردان یا کودکان را در صحنههایی از فیلمها گنجاندند.
طبیعتاً این حجم از رقص در فیلمها پیام خوشایندی برای فرهنگ و هنر ایرانی_اسلامی ما ندارد و حساسیت مسئولان و ناظران را در برای فیلمهای آتی میطلبد. همچنین این انتظار وجود دارد که در نسخه اکران عمومی اصلاحات انجام شود.
بیان آسیبها و گوشزد به مسئولان سبب میشود به فیلمسازان بابت این آسیبهای خواسته یا ناخواسته تذکر داده شود، همچنان که برخلاف فیلمهای سال گذشته، برهنگی مردان در فیلمهای دوره چهلودوم، بجز یکی دو فیلم، مشاهده نشد.
در مورد این دو آسیب نیز، ممنوعیت رقص مشکل گشاست و در مورد لمس نیز عادیسازی به نفع هنرمند و مخاطب نیست و بهتر است کارگردانان روش هنرمندانهتری برای رساندن پیامشان استفاده کنند هر چند که سختی کار قابل درک است.
نعیمه شیخالاسلامی روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید@irwipe
در فیلمهای چهلودومین دوره از جشنواره فیلم فجر هر دو عنصر رقص و لمس در فیلمهای زیادی مشاهده شد به گونهای که لمس زن و مرد نامحرم حتی در فیلمهایی مثل «احمد» و «مجنون» نیز سهوی یا عمدی اتفاق افتاد. همچنین در فیلمهای «آبی روشن»، «شهسوار»، «شکار حلزون» و... .رقص نیز در موارد متعددی از فیلمها، حتی فیلمهای کودکان نیز غیرقابل اغماض بود.
در فیلمهایی مانند «نوروز»، «صبحانه با زرافه»، «آغوش باز»، «تمساح خونی»، «ببعی قهرمان»، «نپتون»، «تابستان همان سال»، «شهسوار»، «دروغهای زیبا»، «دو روز دیرتر» و حتی «باغ کیانوش» هر کدام به نسبتی رقص مردان یا کودکان را در صحنههایی از فیلمها گنجاندند.
طبیعتاً این حجم از رقص در فیلمها پیام خوشایندی برای فرهنگ و هنر ایرانی_اسلامی ما ندارد و حساسیت مسئولان و ناظران را در برای فیلمهای آتی میطلبد. همچنین این انتظار وجود دارد که در نسخه اکران عمومی اصلاحات انجام شود.
بیان آسیبها و گوشزد به مسئولان سبب میشود به فیلمسازان بابت این آسیبهای خواسته یا ناخواسته تذکر داده شود، همچنان که برخلاف فیلمهای سال گذشته، برهنگی مردان در فیلمهای دوره چهلودوم، بجز یکی دو فیلم، مشاهده نشد.
در مورد این دو آسیب نیز، ممنوعیت رقص مشکل گشاست و در مورد لمس نیز عادیسازی به نفع هنرمند و مخاطب نیست و بهتر است کارگردانان روش هنرمندانهتری برای رساندن پیامشان استفاده کنند هر چند که سختی کار قابل درک است.
نعیمه شیخالاسلامی روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید@irwipe
۱۱:۲۸
تکلیف را روشن کنید؛ جشنواره خوب است یا بد؟!
مدتیست برخی افراد و جریانها به تعداد فیلمهایی که توسط ارگانها تولید شده معترضند و معتقدند جشنواره فجر ارگانی شده است!فارغ از رد یا تایید این ادعا؛ تکلیف این افراد با خودشان هم روشن نیست!
از یک سو جشنواره فجر را تحریم میکنند از آن سو ناراحتند که چرا به ما توجه نمیکنید!
از سویی منتقد جشنواره فجر هستند از سوی دیگر منتظر تشویق و تائیدند.
از یک سو جشنواره را حکومتی مینامند از سویی میگویند چرا در جشنواره فیلمهای حکومتی دارید!
آه و ناله میکنند که چرا معیشت سینماگر سخت شده و صنوف بیکارند، اما با پای کار آمدن نهادها برای تامین معیشت همان سینماگر مشکل دارند و میگویند چرا فیلم میسازید!این بزرگواران نمیگویند مشکل فعلی سینما بیهنرانی بوده و هستند که به بهانه بیان مشکلات و تصویر قشر خاصی از مردم روی پرده، سینما را محفلی خصوصی کرده، مردم را از سینماها راندند. با نمایش مدام و غلو در سیاهیها مردم را از سینما دلزده کردند یا آنها را به سمت کمدیهای نازل سوق دادند.رسانههایشان نیز دست به تایید و تشویق اینها زدند و نتیجه شد آسیب به چرخه اقتصادی سینما...
عدهای نیز با پول نهادها و با خیال راحت فیلم ساختند و حالا معترضند که چرا بقیه میسازند، بیایید و جواب بیهنری ما را شما بدهید!
آن یکی خطابه مینویسد که دفترم را تعطیل میکنم چون متعهدم و شرف دارم! سلّمنا، این که داد و قال ندارد! وقتی جشنواره برای شما مهم نیست چرا عصبانی میشوید؟
معصومه عمرانی روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید@irwipe
مدتیست برخی افراد و جریانها به تعداد فیلمهایی که توسط ارگانها تولید شده معترضند و معتقدند جشنواره فجر ارگانی شده است!فارغ از رد یا تایید این ادعا؛ تکلیف این افراد با خودشان هم روشن نیست!
از یک سو جشنواره فجر را تحریم میکنند از آن سو ناراحتند که چرا به ما توجه نمیکنید!
از سویی منتقد جشنواره فجر هستند از سوی دیگر منتظر تشویق و تائیدند.
از یک سو جشنواره را حکومتی مینامند از سویی میگویند چرا در جشنواره فیلمهای حکومتی دارید!
آه و ناله میکنند که چرا معیشت سینماگر سخت شده و صنوف بیکارند، اما با پای کار آمدن نهادها برای تامین معیشت همان سینماگر مشکل دارند و میگویند چرا فیلم میسازید!این بزرگواران نمیگویند مشکل فعلی سینما بیهنرانی بوده و هستند که به بهانه بیان مشکلات و تصویر قشر خاصی از مردم روی پرده، سینما را محفلی خصوصی کرده، مردم را از سینماها راندند. با نمایش مدام و غلو در سیاهیها مردم را از سینما دلزده کردند یا آنها را به سمت کمدیهای نازل سوق دادند.رسانههایشان نیز دست به تایید و تشویق اینها زدند و نتیجه شد آسیب به چرخه اقتصادی سینما...
عدهای نیز با پول نهادها و با خیال راحت فیلم ساختند و حالا معترضند که چرا بقیه میسازند، بیایید و جواب بیهنری ما را شما بدهید!
آن یکی خطابه مینویسد که دفترم را تعطیل میکنم چون متعهدم و شرف دارم! سلّمنا، این که داد و قال ندارد! وقتی جشنواره برای شما مهم نیست چرا عصبانی میشوید؟
معصومه عمرانی روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید@irwipe
۱۵:۱۶
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
۱۵:۲۰
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
۱۳:۱۹
وایپ
از جشنوارهی حقیقت تا جشنوارهی فجر؛ راهی است که چهار مستند پیمودند انتخابهای هوشمندانهای که باعث شد، تمام مستندهای جشنوارهی فجر در سطحی قابل قبول از فرم قرار داشته باشند. البته پردازشها و تلفیق زبان طنز با قصهی پردردِ خونهای آلوده در «قویدل» حساب آن را از سایرین جدا میکرد. «آخرین کوسه نهنگ» نیز با نریشن جذاب و ترسآلود، استفاده از تصاویر زیبا و بدیع طبیعت، متفاوت از بقیه بود، اما در عین حال با استفاده از نمادها و تصاویرِ طبیعت به فنا رفته، روایت را تلخ و مخاطب را ناامید میکرد.
«خانوادهی خلج» به کارگردانی «مریم الهامیان و مصطفی حاجی قاسمی» روایت خانوادهای بود که تولیدکننده بودن، ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی زندگی آنها را تحتتاثیر قرار داده است.پسر آخر خانواده زیر بار سنگین تنشهای حاصل از آن با افسردگی و میل به خودکشی دستوپنجه نرم میکند، پسر بزرگتر دیسک کمر گرفته و پسر دوم بهدلیل عدم کارآمدی واحد تولیدی، برای پیشرفت به آمریکا مهاجرت میکند.پدر خانواده زیر فشارهای حاصل از «بانکداری مبتنی بر سرمایهداری» مزهی تلخ زندان را چشیده و آبروی خود را از دست رفته میبیند و تمام این ماجراها از او یک مرد شکستخورده میسازد.و اما مادری که پای «قمار تولید» میماند و با تنشهای حاصل از آن کنار میآید، اشک میریزد و استقامت میکند... روایتی حقیقی از زندگی تولیدکنندگانی که قرار است در تعادل و پیشرفت اقتصادی نقش ایفا کنند، اما گرفتار «غولهای بانکی» میشوند که با دور زدن قوانین، راه گلوی تلاشگران این عرصه را میبندند و به زدوبند میپردازند. در این میان «وکیلی کاربلد» با آگاهی از قوانین و «سیستم قضائی کشور» توانست، هفت میلیارد بدهی این واحد تولیدی را با افشای خلافهای قانونی بانک در دولت رئیسی صفر کند. دغدغهای کاملا متناسب با شرایط روز، نمرهی قابل قبولی به این مستند میدهد؛ اما کاش با نمایش روال کاری وکیل، زمام این غول انحصارطلب و تولیدکنندهخوار را به دست قانونگذاران میسپرد.
مستند «تکثیر در اسارت» ساختهی «مهدی ایمانی شهمیری» هرچند سفارشیساز به نظر میرسد، دغدغهاش محیطزیستی و تلاش برای زندگی بخشیدن به گونههای در حال انقراض است. در این مستند لحظات سختِ تصمیمگیریها و برخوردهای علمی با چالشها نمایش داده میشود که موجب بیرمق شدن استوریهای هیجانی چهرهها پس از مرگ پیروز میشود. اجرای عملی یک فرضیهی علمی حتی اگر به شکست منجر شود، به خودیِ خود یک پیروزی در پیشرفتهای علمیست، چرا که به شناخت روشهای اشتباه و دستیابی به راه و روش صحیح کمک میکند. البته این در صورتیست که راهی که نتیجه آن مشخص است، تکرار نشده و هزینهساز نشود. نکتهی جالب توجه در این مستند، آمار پایانی آن بود که گزارش میداد: «از سال۱۳۹۱ تا سال ۱۴۰۲، پنجاه فرد یوز ایرانی وجود داشت که ۱۲ فرد آن توسط "سگها" و ۱۱ فرد آن با تصادف تلف شدند.» مسئلهای که نشان میدهد اگر برای ایمنسازی محیطِ زیستِ این گونهها تلاش میشد. قطعا نیازی به تکثیر در اسارت، احساس نمیگشت. نکته جالبتوجه دیگر که میتوان در ذیل این موضوع به آن پرداخت واکنش احساسی و متناقض چهرهها در دفاع همزمان از یوز ایرانی و سگهای ولگرد است!!
مستند «قویدل» به کارگردانی «علی فراهانیصدر» روایت مردیست که با کنجکاوی غریزی، حقیقتطلبی درونی، شجاعت و پیگیری بیوقفه، پروندهی خونهای آلودهی دههی هفتاد را به کمک پیگیریهای ادارهی آگاهی، قُضات پاکدست و رأی دیوان عالی کشور به ثمر میرساند. رسوایی جهانی فرانسه در ارسال خونهای آلوده، جامعهای از هموطنان هموفیلی را درگیر میکند، مسئولینِ وقت، با بیوجدانی یا ترس از آبروریزی یا... پیگیر دریافت غرامت از فرانسه نمیشوند، درحالیکه شرکت ارسالکنندهی فرانسوی از آنان درخواست پیگیری داشته است. در این مستند، مطالبهگری و حقطلبی به شکل بسیار جذابی ارائه میشود و روند روایت به گونهایست که ناخودآگاه مخاطب را به این نتیجه میرساند که میشود به حق خود رسید حتی اگر متهمین از مسئولین باشند. هرچند نگرفتن غرامت و عدم مجازاتِ مجرمین یا مقصرین، دل را میسوزاند اما پرداخت پول و امکانات جهت درمان بیماران و خانوادههای درگیر از نکات دلگرمکننده این مستند به حساب میآمد که نشاندهنده انتقاد صحیح و به دور از غلو و سیاهنمایی بود.
مستند «آخرین کوسه نهنگ» ساختهی «رامتین بالف» نیز دغدغهی محیط زیستی دارد اما با نگاهی به شدت انتقادی نسبت به صنعت و نفت، به نمایش آلودگیها و حوادث دریایی میپردازد. رودی محکوم به زوال، بیابان برهوت شدن رود به علت جهالت آدمی، تجددخواهی بشر، فشار صنعت، کشیدن شیرهی جان زمین و...روایتی تلخ از حال حاضر طبیعت ایران است. شاید هدف این مستند را بتوان در این جمله از آن یافت که «انسان در دور تسلسل خویش به گذشتگان میرسد و خود را به طبیعت میسپارد.» یعنی بازگشت به طبیعت و شاید بازگشت به زندگی بدوی با دوری از عوامل آلودهکنندهی محیط زیست.آلودگی محیطزیست به علت عدم دلسوزی برای طبیعت توسط افراد و شرکتها و فشار بیش از حد صنایع برای بهرهبرداری بیشتر، در سطح خرد و متوسط و سیاستهای دولتها و حاکمیتهای جهانی..
پیوند مطلبhttp://roubesh.ir/post/1465
زهرا خندان روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید@irwipe
مستند «تکثیر در اسارت» ساختهی «مهدی ایمانی شهمیری» هرچند سفارشیساز به نظر میرسد، دغدغهاش محیطزیستی و تلاش برای زندگی بخشیدن به گونههای در حال انقراض است. در این مستند لحظات سختِ تصمیمگیریها و برخوردهای علمی با چالشها نمایش داده میشود که موجب بیرمق شدن استوریهای هیجانی چهرهها پس از مرگ پیروز میشود. اجرای عملی یک فرضیهی علمی حتی اگر به شکست منجر شود، به خودیِ خود یک پیروزی در پیشرفتهای علمیست، چرا که به شناخت روشهای اشتباه و دستیابی به راه و روش صحیح کمک میکند. البته این در صورتیست که راهی که نتیجه آن مشخص است، تکرار نشده و هزینهساز نشود. نکتهی جالب توجه در این مستند، آمار پایانی آن بود که گزارش میداد: «از سال۱۳۹۱ تا سال ۱۴۰۲، پنجاه فرد یوز ایرانی وجود داشت که ۱۲ فرد آن توسط "سگها" و ۱۱ فرد آن با تصادف تلف شدند.» مسئلهای که نشان میدهد اگر برای ایمنسازی محیطِ زیستِ این گونهها تلاش میشد. قطعا نیازی به تکثیر در اسارت، احساس نمیگشت. نکته جالبتوجه دیگر که میتوان در ذیل این موضوع به آن پرداخت واکنش احساسی و متناقض چهرهها در دفاع همزمان از یوز ایرانی و سگهای ولگرد است!!
مستند «قویدل» به کارگردانی «علی فراهانیصدر» روایت مردیست که با کنجکاوی غریزی، حقیقتطلبی درونی، شجاعت و پیگیری بیوقفه، پروندهی خونهای آلودهی دههی هفتاد را به کمک پیگیریهای ادارهی آگاهی، قُضات پاکدست و رأی دیوان عالی کشور به ثمر میرساند. رسوایی جهانی فرانسه در ارسال خونهای آلوده، جامعهای از هموطنان هموفیلی را درگیر میکند، مسئولینِ وقت، با بیوجدانی یا ترس از آبروریزی یا... پیگیر دریافت غرامت از فرانسه نمیشوند، درحالیکه شرکت ارسالکنندهی فرانسوی از آنان درخواست پیگیری داشته است. در این مستند، مطالبهگری و حقطلبی به شکل بسیار جذابی ارائه میشود و روند روایت به گونهایست که ناخودآگاه مخاطب را به این نتیجه میرساند که میشود به حق خود رسید حتی اگر متهمین از مسئولین باشند. هرچند نگرفتن غرامت و عدم مجازاتِ مجرمین یا مقصرین، دل را میسوزاند اما پرداخت پول و امکانات جهت درمان بیماران و خانوادههای درگیر از نکات دلگرمکننده این مستند به حساب میآمد که نشاندهنده انتقاد صحیح و به دور از غلو و سیاهنمایی بود.
مستند «آخرین کوسه نهنگ» ساختهی «رامتین بالف» نیز دغدغهی محیط زیستی دارد اما با نگاهی به شدت انتقادی نسبت به صنعت و نفت، به نمایش آلودگیها و حوادث دریایی میپردازد. رودی محکوم به زوال، بیابان برهوت شدن رود به علت جهالت آدمی، تجددخواهی بشر، فشار صنعت، کشیدن شیرهی جان زمین و...روایتی تلخ از حال حاضر طبیعت ایران است. شاید هدف این مستند را بتوان در این جمله از آن یافت که «انسان در دور تسلسل خویش به گذشتگان میرسد و خود را به طبیعت میسپارد.» یعنی بازگشت به طبیعت و شاید بازگشت به زندگی بدوی با دوری از عوامل آلودهکنندهی محیط زیست.آلودگی محیطزیست به علت عدم دلسوزی برای طبیعت توسط افراد و شرکتها و فشار بیش از حد صنایع برای بهرهبرداری بیشتر، در سطح خرد و متوسط و سیاستهای دولتها و حاکمیتهای جهانی..
پیوند مطلبhttp://roubesh.ir/post/1465
زهرا خندان روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید@irwipe
۱۳:۲۰
۷ اسفند ۱۴۰۲
۱۲:۴۶
۹ اسفند ۱۴۰۲
۵:۵۸
۱۷:۳۳
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
۲۱:۳۸
وایپ
طنز تلخی است، اما نه، واقعیتِ طنزی است. با آهنگ «برای» به تهییج مردم پرداخت و بار هیجانی اغتشاشاتی را به دوش کشید که هم قاتل امنیت مردم شد و هم جوانان دستهگلی را از این مملکت گرفت، و الان با یک پست قهرمانانه در فضای غیرواقعی، مجازاتی که دادگاه در قبال جرم عظیمش داده را علنی میکند.
️هشت ماه حبسسه سال حبس تعزیریدو سال ممنوعیت خروج از کشورو در پایان اسمی از قاضی و دادستان نمیبرد تا مورد توهین قرار نگیرند چون توهین در آیین آدمیزاد نیست!
هر چه بخندیم از طنز ماجرا کم نمیشود. برای این مقدار مجازات، این چنین خود را قهرمان میپنداری؟!
وقتی پشت پیانو نشستی و حق و باطلها را با استفاده از فضای احساسی حاکم بر جامعه با هم مخلوط کردی، باورت میشد، عدهای از همین آدمیزادها با تلقینهای تو و امثال تو با استفاده از تاکنیکها و حربههای سرویسهای بیگانه، به خیابان بیایند و رودرروی هموطنان خود بایستند؟!نه تنها بایستند که عریان کنند، بزنند، توهین کنند و چندنفر به یک نفر، جوان یک خانواده را به سینهی قبرستان ببرند و خودشان را آواره دادگاهها کنند و به حق طناب اعدام به گردن بیاویزند؟!
ای آیین آدمیزاد پرست، آرمان را میشناسی؟ روحالله را چطور؟ آقا حمیدی را که جلوی همسر و کودک سهسالهش کشته شد، چه؟از بردن نام دادستان بخاطر توهین، پرهیز میکنی اما با آهنگت دستانت به خون تک تک این عزیزان و حتی اعدامشدگان آغشته است.
قهرمان آنان بودند که این رنجها را بخاطر آرمان بلندشان تحمل کردند و جالب است که بدانی خانوادههایشان چه با استقامت ایستادند.
این قهرمانپنداری، تقصیر خودتان نیست بخاطر کوچکی آرمانتان است که این کمها را زیاد میپندارید! توماجتان که با دستگیری به ...خوردن افتاد با آرمانی مقایسه کنید که سگهای قلادهدار شما وقتی به او حمله کردند و از او توهین به مقام ولایت را خواستند در آن شرایط سخت بین مرگ و زندگی، از آرمانش حراست کرد! البته قابل مقایسه نخواهد بود چون اذهان شما آنچنان پوک و کوچک است که قادر به فهم آرمانهای عظیم نیست.
فدای سرتان را اگر از زبان مادر چهار شهید بشنویم جذاب است نه تویی که تحمل هشتماه حبس و دو سال ممنوعیت خروج از کشور برایت سنگین است.
زهرا خندان روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید@irwipe
هر چه بخندیم از طنز ماجرا کم نمیشود. برای این مقدار مجازات، این چنین خود را قهرمان میپنداری؟!
وقتی پشت پیانو نشستی و حق و باطلها را با استفاده از فضای احساسی حاکم بر جامعه با هم مخلوط کردی، باورت میشد، عدهای از همین آدمیزادها با تلقینهای تو و امثال تو با استفاده از تاکنیکها و حربههای سرویسهای بیگانه، به خیابان بیایند و رودرروی هموطنان خود بایستند؟!نه تنها بایستند که عریان کنند، بزنند، توهین کنند و چندنفر به یک نفر، جوان یک خانواده را به سینهی قبرستان ببرند و خودشان را آواره دادگاهها کنند و به حق طناب اعدام به گردن بیاویزند؟!
ای آیین آدمیزاد پرست، آرمان را میشناسی؟ روحالله را چطور؟ آقا حمیدی را که جلوی همسر و کودک سهسالهش کشته شد، چه؟از بردن نام دادستان بخاطر توهین، پرهیز میکنی اما با آهنگت دستانت به خون تک تک این عزیزان و حتی اعدامشدگان آغشته است.
قهرمان آنان بودند که این رنجها را بخاطر آرمان بلندشان تحمل کردند و جالب است که بدانی خانوادههایشان چه با استقامت ایستادند.
این قهرمانپنداری، تقصیر خودتان نیست بخاطر کوچکی آرمانتان است که این کمها را زیاد میپندارید! توماجتان که با دستگیری به ...خوردن افتاد با آرمانی مقایسه کنید که سگهای قلادهدار شما وقتی به او حمله کردند و از او توهین به مقام ولایت را خواستند در آن شرایط سخت بین مرگ و زندگی، از آرمانش حراست کرد! البته قابل مقایسه نخواهد بود چون اذهان شما آنچنان پوک و کوچک است که قادر به فهم آرمانهای عظیم نیست.
فدای سرتان را اگر از زبان مادر چهار شهید بشنویم جذاب است نه تویی که تحمل هشتماه حبس و دو سال ممنوعیت خروج از کشور برایت سنگین است.
زهرا خندان روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید@irwipe
۲۱:۳۹
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
۱۹:۵۸
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
۱۲:۲۹
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
۱۱:۱۴
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
۱۷:۴۸
۱۷ فروردین
۱۹:۴۱
۱۹:۴۱
۱۹ فروردین
۱۸:۵۷