خوشبختی، گمان می کنم، تنها چیزی است در جهان کهفقط با دست های طاهر کسی که به راستی خواهان آن است ساخته می شود، و از پی اندیشیدنی طاهرانه
🟩_نادر ابراهیمی#اندکیتامل💡
@ivy_group
@ivy_group
۷:۰۸
روزناااامه روزناااامه خبر های جدید دارممم🫵



#پیچکاس
@ivy_group
#پیچکاس
۱۷:۰۶
۱۵:۱۶
•محل تولد و زندگی: هورماهور•سن: ۱۷•فرزند دوم خانواده پرجمعیت•درونگرا و خجالتی•خیال پرداز( با قدرت تخیلش، اتفاقهای کوچیک رو هم پر و بال میده.)•برای دیگران زیاد غصه میخوره•اگر روی کاری تمرکز کنه، خوب انجامش میده•کنجکاوه•چهرۀ آرومی داره اما اگر خوب نگاهش کنی، غمی توی چشماش ته نشین شده•قدش متوسطه•لاغر و ظریفه•موهای قهوهای نسبتاً بلندش ژولیده است•توی شهر سردشون، بیشتر هودی میپوشه•خبرنگاره•قلم خیلی خوبی داره•کارهای دستی و ظریف رو خوب انجام میده•دستپختش خیلی خوب نیست•شعر و کتاب دوست داره•تفریح مورد علاقهاش دوچرخه سواری توی پارکه•وقتی نگرانه، دیدن ستارهها آرومش میکنه•ماکارونی دوست داره•رنگهای مورد علاقهاش، آبی نیلی و نقرهای هستن
#داستان_ژولیده@ivy_group
#داستان_ژولیده@ivy_group
۱۵:۱۷
🪽آنچه گذشت°`
ヘ(・・ヘ)。。@ivy_group
ヘ(・・ヘ)。。@ivy_group
۱۹:۴۸
قسمت اول:
داستان از اون شب شروع شد... همون شبی که نمِ بارون و باریکهی نورِ افتاده روی کاغذ، ژولیده رو تشویق میکرد که بنویسه...واژههای ژولیده، روی نامه میریختن و با همۀ وجود دلتنگی رو فریاد میزدن...قدرتشون اونقدر زیاد بود که وجود ژولیده رو پر از ذوق کرده بودن.ژولیده به طرف صندوق قدیمی پر از نامهاش میره و نامهی جدید رو با احتیاط، اونجا میذاره...
#داستان_ژولیده#حوض_نقاشی@ivy_group
#داستان_ژولیده#حوض_نقاشی@ivy_group
۱۹:۴۹
قسمت دوم
️ژولیده به سمت پشت بوم دوید و رفت سمت صندوق. قطرات آب رو از روش کنار زد و در صندوق رو باز کرد.اما نامهی آخر نبود...
#داستان_ژولیده #حوض_نقاشی
@ivy_group
#داستان_ژولیده #حوض_نقاشی
@ivy_group
۱۴:۴۳
قسمت سوم
•°○🫧 ژولیده خوشحال و ذوق زدهاست.خیالبافی میکنه و پاسخهای احتمالی نامهاش رو تصور میکنه🫧 ○°•
اما این خوشحالی زیاد طول نمیکشه...خیال اینکه کی نامه رو برداشته، آشفتهاش میکنه؛
امیدهای توی قلبش غمگین شدن... :)
و ژولیده دوباره شروع به نوشتن میکنه...
#داستان_ژولیده#حوض_نقاشی (نقاشی خودمون)@ivy_group
•°○🫧 ژولیده خوشحال و ذوق زدهاست.خیالبافی میکنه و پاسخهای احتمالی نامهاش رو تصور میکنه🫧 ○°•
اما این خوشحالی زیاد طول نمیکشه...خیال اینکه کی نامه رو برداشته، آشفتهاش میکنه؛
و ژولیده دوباره شروع به نوشتن میکنه...
#داستان_ژولیده#حوض_نقاشی (نقاشی خودمون)@ivy_group
۶:۲۵
بریم مجله🥹؟؟
@ivy_group
۶:۳۰
در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمیشود.
قسمت چهارم
تمام این قسمت نامهی ژولیده است...
ژولیده در انتظار نامهست و دوست داره محبتِ کسی که براش نامه نوشته رو لمس کنه...
🩹
ژولیده حالا دلتنگ و غمگینه(T-T)
#داستان_ژولیده #حوض_نقاشی
@ivy_group
تمام این قسمت نامهی ژولیده است...
ژولیده در انتظار نامهست و دوست داره محبتِ کسی که براش نامه نوشته رو لمس کنه...
ژولیده حالا دلتنگ و غمگینه(T-T)
#داستان_ژولیده #حوض_نقاشی
@ivy_group
۱۴:۰۸
قسمت پنجم
این بار هم نامهی ژولیده...
ژولیده حالا نیاز داره درونش رو ببینه،
روحش رو که پر از زخمه،
و
وجودش رو که مثل میدون جنگیه که هر کی اومد توش، با بیرحمی ضربهای بهش زد و رفت...
#نگارپیچ#داستان_ژولیده#خُنیا(پیچک نوازنده
)صدای پیشنهادی: ۵۰
@ivy_group
این بار هم نامهی ژولیده...
ژولیده حالا نیاز داره درونش رو ببینه،
روحش رو که پر از زخمه،
و
وجودش رو که مثل میدون جنگیه که هر کی اومد توش، با بیرحمی ضربهای بهش زد و رفت...
#نگارپیچ#داستان_ژولیده#خُنیا(پیچک نوازنده
@ivy_group
۱۰:۰۳
چقدر با شخصیت های داستان ژولیده ارتباط گرفتین و روند داستان رو فهمیدین؟🪐
https://abzarek.ir/service-p/msg/2117477
#فلسفی🪼
🪿@ivy_group
https://abzarek.ir/service-p/msg/2117477
#فلسفی🪼
🪿@ivy_group
۱۲:۵۱
شب به خنکا میزد،
باد به جان پرده افتاده و او را به جنبش وامیداشت،
قطرات باران پروازانه در هوا میغلتید!ریزنگاهی به نامه میکند و دستانش را نوازشگر آنها،
از پله ها دوتا یکی بالا میپرد و چشمش به پنجرهی کوچکنمای پشت بام میافتد،🪟امواجِ هیجان در روحش به رقص در می آیند،نسیمِ بارانی را کنار میزند و صندوق را باز!حجم نامه ها نشان از "نبود" میداد!یکی از نامه ها...کلافه از پالتو که بندِ تنش نمیشد و یکسره نِدای رفتن میداد، دستانش را سقلمهایی در جیبش میچپاند و خیالِ اینکه چه کسی خواهد خواند و جواب چه خواهد بود قلبش را خوشحال میکند!
ساعت در پیِ ساعتی میگذرد و اضطراب بر خوشحالیش سایه میافکند...اضطراب مدام بر مغزش پیاده روی میکند و فاعل و مفعول را به چالش میکشد!هیجان و اضطراب مخلوط؛ بر روحش آوار میشوند،اضطراب بابت اینکه نامه به دست چه کسی خواهد نشست؟و هیجان به جهتِ رسیدن نامه به دست مخاطب و اشتیاقِ لمسِ محبتش در وجود!کنون درونش غوغاییست کم نظیر،به قدری پرهیاهو که دیدارِ احوالاتش راهم دوست دارد! 
خلاصه قسمت ۱ تا ۵ #داستان_ژولیده
@ivy_group
۱۸:۱۰
🧊
۶:۳۶
۶:۳۶
۶:۳۷
راستش دلیلشو یادمون نیست ولی شاید اونموقع دلمون بلال میخواسته 


۶:۳۷
پیچک🌱
الان روحت چه هوایی رو لازم داره؟
https://abzarek.ir/service-p/msg/2117477 #فلسفی
@ivy_group
جوابهاتون در#فلسفی👆🏻🍋🪐😎

@ivy_group
۷:۳۴