بسم الله الرحمن الرحیم
مسیحیت صهیونیسم - قسمت اول: بذر الهیاتی صهیونیسم!
️در نیمقرن نخست پس از عیسی(ع)، جماعتی مستضعف که در فلسطین به «مسیح ناصری» ایمان آورده بودند، به هر مشقت و سختی میکوشیدند پیام او را در دل امپراتوری ملحد روم زنده نگه دارند. و در همین بستر شکننده، مردی پا به میدان گذاشت که بدون هیچ برخورد و ملاقاتی با عیسی، سرنوشت مسیحیت را از بنیاد تغییر داد.
سکانس۱: قدیس نامقدس!
️نامش شائول بود. اهل طَرسوس، یک فریسی تحصیلکرده و متعصب ( فریسیان فرقهای محافظهکار، متشرع و قبیلهمحور بودند که ایمان را در حفظ خلوص نژادی و رعایت طهارت در این باب معنا میکردند)؛ بعدها دنیا او را با نام «پولس رسول» یا «پولس مقدس» شناخت.
شائول پیش از ادعای ایمان، نهتنها مسیحی نبود، بلکه یکی از فعالترین دشمنان جنبش پیروان عیسی بود. کتاب اعمال رسولان مسیحیت، او را در لباس یک مأمور مذهبی–سیاسی توصیف میکند؛ نماینده فریسیان که با تأیید او، استیفان – نخستین شهید مسیحی – به قتل رسید.
اما او ناگهان متحول شد! با این ادعا که در مسیر دمشق، مکاشفهای داشته و در آن، عیسی که پس از مرگ، دوباره از مردگان برخاسته بود، با او سخن گفته است. هیچ شاهدی نبود! و هیچ تائیدی از حواریون! فقط یک ادعا و همین ادعا، در گذر زمان، به ستون فقرات چیزی تبدیل شد که امروز آن را به نام «مسیحیت پولسی» میشناسیم.
سکانس۲: تغییر گفتمان!
️پیام عیسی (ع) ساده ولی انقلابی بود: «پادشاهی خدا درون قلب] شماست.» در پیام او، خبری از پادشاهی بر سرزمین مقدس، معبد و تقدیس ملت یهود نبود. او قومگرایی را رد کرد، کاهنان و احبار یهود را به فساد متهم ساخت و نجات را نه در نَسَب، که در توبه و ایمان و عدالت دید.
اما شائول، بیآنکه مستقیماً از عیسی آموخته باشد، روایتی جدید برای پیروان او بنا کرد:
در رساله به رومیان نوشت که خدا هنوز از عهد (فرمان حکومتش) به بنیاسرائیل برنگشته و وعدههای او «لغوناشدنی» است.
تأکید کرد که «همه نجات مییابند ولی بنیاسرائیل جایگاه خاصی دارد، حتی اگر ایمان نیاورد.»
اورشلیم را که عیسی آن را «خانهای ویران» و دور از روحِ خدا دانسته بود (متی ۲۴:۲) «مادر ما» خواند.
نجات را منحصر در ایمان به مسیح بهعنوان «پسر خدا» دانست و شریعت را بیاهمیت شمرد!
به این ترتیب الهیات مسیح، مبنی بر نجات از طریق ایمان و عمل صالح، در برابر روایت پولسی که امتیاز نَسَبی را ورای ایمان و شریعت میدانست، منزوی و مهجور شد.
سکانس۳: پارادوکس!
️در فصول ۹ تا ۱۱ از رساله به رومیان، پولس دو گزاره ناسازگار «نجات فقط از راه ایمان به مسیح» و «خدا بنیاسرائیل را ترک نخواهد کرد حتی اگر بیایمان باشند» را در کنار هم نشاند!
این پارادوکس، شاید بهعنوان تلاشی برای ادای دِین به اصالت یهودیش تفسیر شود اما در قرون بعد، همین تناقض به ابزاری در دست صهیونیسم مسیحی بدل شد برای اثبات ضرورت حمایت از دولتی بیایمان و یاغی به اسم تحقق عهد الهی!!
سکانس۴: نمادبازی!
️پولس سنتهای یهودی را رد نکرد بلکه آنها را به تمثیلهای مسیحی بدل کرد: قربانیهای معبد را نشانهای از فدیه (قربانی شدن) عیسی دانست، معبد را نماد بدن مؤمن و اورشلیم را زادگاه روحانی خواند.
اما این زبان استعاری، در دستان خوانشگران بعدی، دوباره به معانی اصلی برگشت: بازسازی معبد، بازگشت یهودیان، اشغال قدس... و توسط آنها بهمثابه طرحی الهی دنبال و پیادهسازی شد!
سکانس۵: علیه شائول!
️خدا اگرچه در قرآن نامی از پولس نمیبرد اما تصویری از او بهعنوان یکی از تحریفگران آموزههای مسیح ارائه میدهد. در روایات اسلامی نیز، او کسی است که آموزههای عیسی را از پیام توحید و عدالت اجتماعی به نجاتگرایی فردی و تفسیرهای شخصی تحریف کرد.
خداوند در قرآن، شرط برکت را عمل به فرامین خویش دانسته (مائده: ۶۶) و برتری بر اساس نَسَب را مردود میشمارد:
«[فضیلت و برتری] نه بر وفق آرزوهایِ [واهیِ] برخی از شماست و نه بر وفق آرزوهایِ [پوچِ] اهل کتاب. هرکس مرتکب کار زشتی شود، به آن کیفر داده می شود؛ و جز خدا سرپرست و یاوری برای خود نخواهد یافت.» (نساء: ۱۲۳)
«اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا يكديگر را بشناسید. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بىترديد، خداوند داناى آگاه است.» (حجرات: ۱۳)
در این منطق، هیچ وعدهای بیقید نیست: سرزمینی مقدس نمیشود مگر با ایمان و عدالت؛ و قومی برگزیده نمیشود مگر با تقوا.
اگرچه شائول بنیانگذار صهیونیسم مسیحی نبود اما بیتردید، الهیات ساختهی دست او، بذری بود در خاک جهالت، که بعدها با منفعتطلبی آبیاری و درختی به نام «صهیونیسم مسیحی» از آن سربرآورد.








[پیوستن به کانال اندیشکده علوم و فناوریهای نرم انقلاب اسلامی
۲۱:۴۷