عکس پروفایل جنگ با آرزوهاج

جنگ با آرزوها

۴۶۵عضو
جنگ با آرزوها
undefined تصویر
"هیچ جا نخواهیم رفت، خروج ما از غـ.ـزه به سوی آسمان است، فقط به سوی آسمان"
undefinedبا دوربینش عهد بسته بود تا پیچیدن صدای الله اکبر در کوچه پس کوچه های قـ.ـدس، لنزش را خرج تصویر حماسه‌ها و مظلومیت مردم کشورش کند. خودش را فرض می‌کرد که قابش را روی صفوف جماعت مسجد الاقصـ.ـی تنظیم کرده و ثبت اولین تصویر بعد از پیروزی به دست او رقم می‌خورد. او به عهدش وفادار بود، طبق آخرین دست نوشته‌اش هیچ جا نرفت و تنها مقصدش بعد از غـ.ـزه، آسمان بود.
undefinedدر قامت یک خبرنگار، کارش را از سال ۲۰۱۲ آغاز کرد. چند سالی را به کسب تجربه در خبرگزاری‌های مختلف گذراند و در مقطعی با یک خبرگزاری وابسته به سازمان ملل برای پوشش اتفاقات فلسـ.ـطین همکاری کرد.حاصل این تجربیات شد ایده‌ای برای تأسیس یک شرکت رسانه‌ای که می‌خواست متفاوت از فضای مرسوم رسانه‌ها عمل کند.
undefinedآرزوها برای او تعریف مقطعی نداشتند، چند وقت بعد به همراهی دوست خبرنگارش، شـ.ـهید یاسر مرتجی شرکتی را با محوریت فلسـ.ـطین و با نام "عین میدیا" تاسیس کرد.او در طول این مدت موفق شد با ساخت دو فیلم مستند، دوبار در جشنواره های بین المللی برای مستندهایش جایزه دریافت کند.
undefinedرشدی السراج ۳۱ ساله بود، تازه ازدواج کرده بود و دختری چند ماهه داشت؛ هر از گاهی نگاهش را به سمت آسمان می‌انداخت تا راهی که در انتظارش بود لابه‌لای حواس پرتی‌های دنیا گم نشود. راهی که پای ایستادن و خستگی را از او می‌گرفت.سر انجام رشدی السراج بعد از مدت ها تلاش در ۲۲ اکتبر ۲۰۲۳ بر اثر بمباران رژیم صهیـ.ـونیستی به شـ.ـهادت رسید.
#داستان_یک_آرزو#خبرنگار#فلسطین
@jangbaarezouha

۱۷:۰۵

thumnail
رشاد ابو سلیخه
undefinedروایت جوانی از نسل Z که علاقه اش به بازیگری او را به نماد امنیت و مقاومت تبدیل کرد.
بخوانید:
https://ble.ir/jangbaarezouha/7716734191565562354/1732805692884

۱۴:۵۴

جنگ با آرزوها
undefined رشاد ابو سلیخه undefinedروایت جوانی از نسل Z که علاقه اش به بازیگری او را به نماد امنیت و مقاومت تبدیل کرد. بخوانید: https://ble.ir/jangbaarezouha/7716734191565562354/1732805692884
متولد سال ۲۰۰۱ بود. از نسلی که اساتید علوم اجتماعی آن را به نسل "Z" می‌شناسند. نسلی جست‌وجوگر، کنجکاو و به عقیده آن‌ها در مقابل بسیاری از هنجارها، یک یاغی.او هم جست‌وجوگر بود و کنجکاو، اما می‌خواست مثال نقضی باشد برای تصویری که او را متهم به یاغی‌گری می‌کند.در دانشگاه الاقصی روزنامه نگاری و رسانه خوانده بود. اهل هنر بود و بازیگری حرفه اصلی‌اش بود. گاهی که از ایفای نقش مقابل دوربین فراغت می‌یافت دست به قلم می‌برد و شعر می‌گفت.سال ۲۰۲۰ مجموعه شعری با عنوان "نامه‌های خاک" از او منتشر شد که او را به عنوان جوان ترین شاعر فلسطینی معرفی می‌کرد.شهرت اصلی او برمیگردد به ۳ سال پیش و زمانی که سریال "قبضه الاحرار" یا "مشت آزادگان" توجه رسانه‌ها و جوامع عربی را به خود جلب کرد. در این سریال که روایت مقاومت نیروهای حمـ.ـاس در برابر نفوذ اطلاعاتی اسـ.ـرائیل بود رشاد ابو سلیخه امانت‌دار نقش اول و بازیگر اصلی فیلم بود.تحسین همزمان فیلم و بازی رشاد باعث شد تا این سریال در جشنواره‌های مختلف جوایز زیادی کسب کند و به شهرت خوبی برسد.رشاد دیگر بدل شده بود به نمادی از امید و امنیت؛ چهره او مردم را یاد مجاهدان حمـ.ـاس می‌انداخت که سال‌هاست به دنبال خطرات میگردند تا چیزی متوجه مردم نشود. امید به پیروزی در رشاد زنده بود، اما این اواخر مجبور به تحمل جنگ و سایه سنگینش در مدرسه آوارگان الفخوره در اردوگاه جبالیا شده بود؛ مدرسه.ای که در نهایت با بمباران ارتش اسـ.ـرائیل محل شهادت رشاد ابو سلیخه و چندین انسان دیگر شد.
#داستان_یک_آرزو#فلسطین #بازیگر@jangbaarezouha

۱۴:۵۴

thumnail
‍ تا بحال کسی را برای سبزی کشته‌اند....
undefinedشهید یوسف ابوربیع
undefinedیک صبح سرد و سخت با طلوع کم فروغ خورشید از پس ابرها شروع می‌شود. مثل روزهای دیگری که سخت شروع شدند. امروز بناست کشاورزی کنند و بتوانند برخی گیاهان را روی خاک‌های خون‌آلود شمال غزه بکارند. کار دشواری است اما موفقیت‌هایی را هم کسب کرده است. بالاخره در هر شرایطی بشر حق دارد به غذا دسترسی داشته باشد. کشت و کار بعد از مدتی باعث می‌شود مواد غذایی اندکی به مردم برسد. از گشنگی نمردن که امتیاز بزرگی است. همین سبزی و بادمجان خودش روحیه‌ی زیادی به انسان می‌دهد. طرح "هنزرعها" از آن یک جوان فلسطینی بود تا بتواند در هر مکانی گیاه بکارد و امید مردم را زنده نگه دارد. آن هم در روزهایی که کسی جز خودشان به داد خودشان نمی‌رسیدند. پدرش به او کمک کرد تا راهی را آغاز کند تا شاید اولین شهید کشاورزی در جهان باشد.
undefinedتا بحال کسی را برای سبزی کشته‌اند؟ دیدید کسی جرمش کشاورزی و تامین غذای نیازمندان و گرسنگان باشد؟ اصلا می‌توان استفاده از زمین برای کاشتن سبزی و صیفی‌جات را جرم‌‌انگاری کرد؟ مجاهد راه گرسنگی که اتفاقا دانشجوی کشاورزی هم بود بذر تهیه کرد و نهال کاشت و شروع کرد به آموزش دادن آن به مردم. یک نفر در برابر یک ارتش پرقدرت با گیاه ایستاد و  مانع گرسنگی مردمش شد. با خبرگزاری الجزیره مصاحبه کرد و از شهادت دو دوست خود خبر داد.
undefinedارتش زمین‌ها او را خراب کرد. منابعش را از بین برد و خودش را هم کشت. قبلا گفته بود که: «من دوباره به همان چیزی که ما را از آن باز می‌دارند برمی‌گردم. آن ها ما را می کشند و به هر طریق ممکن خفه می کنند تا قیام نکنیم، اما ما ادامه می دهیم. ما مردمی هستیم که به دنبال راه‌هایی برای زندگی، ماندن و مقاومت با وجود همه چالش‌ها هستیم.» یوسف ابو ربیع  مهندس کشاورزی فلسطینی که سعی داشت تامین غذای مردمش را به گردن بگیرد بعد از سوقصدهای متعدد در ۲۲ اکتبر ۲۰۲۴ به شهادت رسید. در وصیت‌نامه‌اش آرزو کرد که بیت لاهیا به حالت قبلی خود بازگردد و مردم با وجود مشکلات، به زندگی ادامه دهند. او بر اهمیت مقاومت و امید تأکید کرده و خواستار حمایت جهانیان از مردم غزه شد. صفحه شخصی او در فیسبوک مملو از پیام‌های تسلیت و تمجید از تلاش‌هایش در دوران قحطی بود.
#داستان_یک_آرزو#فلسطین #غزه
@jangbaarezouha

۱۵:۲۳

thumnail
‌رویای آزادی
undefinedرویایی که بچه‌های فلسـطـینی با آن به دنیا میایند، بزرگ می‌شوند و با آن به خواب می‌روند اما ممکن است هیچ وقت از خواب بیدار نشوند...
undefinedدانشجوی دانشگاه غزه؛ محمدظاهر حمو
#جنگ_با_آرزوها #دانشجو#دانشگاه
@jangbaarezouha

۱۳:۳۸

thumnail
undefinedعمر البلعاوی در صفحه‌ای فیسبوکش نوشته بودمی‌ایستیمجایی نمی‌رویم الا به آسمان#شمال‌ـ‌غزه
undefined@jangbaarezouha

۱۳:۲۹

thumnail
‍ سفر از شمال به آسمان
undefinedقبل از ورودش به کلاس نگاه بچه‌ها به درب دوخته می‌شد. همه منتظر بودند تا بعد از باز شدن درب دوباره کتاب‌های انگلیسی برای یک زنگ دیگر مهمان میزهای تحریرشان بشود!
undefinedعمر هر روز به محض ورود به کلاس چشم‌هایی را می‌دید که منتظر بودند تا دوباره او را پای تخته و در حال تدریس ببینند.
undefinedعمر البلعاوی مترجم و معلم زبان انگلیسی بود. سال ۲۰۱۶ در دانشگاه اسلامی غزه پذیرفته شد و سال ۲۰۲۰ در رشته زبان انگلیسی فارغ التحصیل شد.
undefinedبعد از فراغت از دانشگاه به مدرسه "اوائل وقادة" رفت و به تدریس زبان مشغول شد. خیلی زود یکی از محبوب‌ترین معلمان مدرسه شد.
undefinedاو نمیخواست پیچیده باشد. می‌دانست که گاهی ساده بودن موثرتر از پچیده رفتار کردن است. گاهی صِرف دلسوزی معلم برای شاگرد می‌شود سرآغاز کشف یک استعداد و امتداد آن تا رسیدن به موفقیت.
undefinedاین اواخر و بعد از شروع جنگ به همراه جمع دیگری هر روز بساط آشپزی را جفت‌‌وجور می‌کردند و برای آوارگان غذا می‌پختند. شاید اینطور می‌خواست شرایطی را که جنگ به آن‌ها تحمیل کرده و حق آموزش را از آن ها گرفته تغییر بدهد و به نحوی برای مردمش مفید باشد.
undefinedسرانجام نهم اکتبر ۲۰۲۴ کوادکوپتری که هر جنبنده‌ای را در خیابان‌های جبالیا هدف قرار می‌داد عمر البلعاوی را زد و او همان‌طور که در صفحه‌ی فیسبوکش نوشته بود اینقدر در شمال ماند تا از شمال به آسمان رفت.
undefined@jangbaarezouha

۲۰:۲۶

thumnail
undefined‍ عمر البلعاوی در فیسبوکش نوشته بود:
undefinedمن سال‌های زیادی را پر از سخت‌کوشی و پشتکار گذراندم و برای اینکه بتوانم خودم را خوب بسازم، چه در دوران تحصیل در دانشگاه در گروه زبان انگلیسی دانشگاه اسلامی و چه در سال‌های گذشته، خستگی و اضطراب زیادی را متحمل شدم. بعد از دانشگاه در مکان‌های مختلف کردم تا در سال ۲۰۲۰ به عنوان معلم در یک مدرسه معتبر و متناسب با اهداف و اصول خاص خودم شغلی پیدا کردم.
undefinedهمچنین در مراکز آموزشی و پرورشی مختلف کار کردم و به دانش آموزان دختر و پسر زیادی چه به صورت فردی و چه گروهی آموزش دادم. با بسیاری از موسسات بین‌المللی و مشتریان خارج از کشور از طریق پلتفرم‌های مستقل و رسانه‌های اجتماعی روابط و همکاری برقرار کردم.
undefinedمن برای رسیدن به اهدافم و ایجاد شادی در قلبم ساعت‌های طولانی تا ۱۵ ساعت در روز کار می‌کردم. به لطف خدا ساخت خانه زیبای خود را به پایان رساندم که سالها تلاش شبانه روزی به طول انجامید. حاضر بودم زندگی‌ام را با کسانی که خدا برایم برگزیده شریک شوم. در راهم شریک و یار داشته باشم و فرزندانم را در مقابلم ببینم و از دیدن آنها و شنیدن
undefinedخنده‌هایشان خوشحال شوم. آرزوی روزی را داشتم که شادی در من شکوفا شود و جبرانی زیبا برای روزهای خسته کننده‌ای باشد که در محل کار سپری کردم.
undefinedاما حکمت و تقدیر خدا می خواست که جنگ ویرانگر پیش بیاید. رویاها و آینده ما را نابود کرد. جنگ همه چیزهایی را که ساخته بودیم نابود کرد: کار، شغل، خانه، پول، روابط. جنگ حتی خانواده، اقوام، همسایگان، همکاران و دوستان ما را از بین برد. نمی‌دانم چه زمانی زمان خروج ما از این دنیا فرا می رسد، اما اگر سعادت در این دنیا برای ما نوشته نشده است، از خدا می‌خواهیم که آن را در بهشت‌ش برای ما بنویسد.
undefinedما این را از خداوند متعال انتظار داریم و هیچ قدرت و نیرویی جز در خداوند نیست. خدایا به ما اجر صبر عطا کن و به ما اجر نیکی عطا کن ای پروردگار جهانیان. undefinedundefined
undefined@jangbaarezouha

۱۳:۰۲

thumnail
undefinedاعضای خانواده‌اش را در حمله هوایی به خانه‌شان در اردوگاه آوارگان نصیرات از دست داد.
#غزه#غزه‌ـ‌تقاوم
undefined@jangbaarezouha

۲۰:۲۱

thumnail
‌آخرین قاب مشترک پدربزرگ، مادربزرگ به همراه فرزندان و نوه هایشان
undefined۱۳ نفر از اعضای خانواده‌ی پروفسور اسامه محمد الحبش در حمله هوایی به ساختمانی در النصیرات آسمانی شدند.
undefinedدر این حمله ۴۰ نفر کشته شدند. خانواده‌ی الحبش در این ساختمان مهمان خانواده‌ی اللوح بودند.
#غزه #غزه‌ـ‌تقاوم#فلسطین
undefined@jangbaarezouha

۱۱:۲۹

thumnail
undefinedکاپشن را دور پسرش پیچید تا سردش نشود
پدر است دیگر ....
#غزه #فلسطین
undefined@jangbaarezouha

۷:۰۳

thumnail
undefined جنگ با آرزوها
undefined قسمت پنجم:آخرین امتحان
undefinedامتحانی که زندگی دو نفر را تغییر داد
undefined جنگ با آرزوها؛ روایت داستان‌های شنیده نشده از فلسطین undefined
undefined@jangbaarezouha

۱۵:۱۲

thumnail
دیشب که خواب بودید
undefined رژیم کودک‌کش مدرسه احمد بن‌عزیز که پناهگاه آوارگان در خان‌یونس را بمباران کرد.
undefinedدر این حمله دستکم ۲۵ غیرنظامی از جمله زنان و کودکان کشته شدند.
undefinedمدرسه در منطقه‌ای قرار داشت که رژیم آن را منطقه بشردوستانه اعلام کرده بود.
#غزه #فلسطین #شهداـ‌غزه
undefined@jangbaarezouha

۹:۴۳

thumnail
پدربزرگ روح‌الروح هم خاطره شد
undefinedخالد نبهان پدربزرگ فلسطینی که با نوه‌اش وداع خاصی داشت در بمباران اردوگاه نصیرات توسط رژیم کودک‌کش به شهادت رسید.
#غزه#فلسطین
undefined@jangbaarezouha

۱۴:۰۵

thumnail

۱۴:۰۵

thumnail
‍ نمی‌دانم چه خواهد شد، اما می‌دانم چه خواهم کرد
undefinedمحمد رفعت جوان بود و تازه کارش را آغاز کرده بود. سال‌ها درس خوانده بود و برای این رویا تلاش کرده بود. دفتری حقوقی داشت و به وکالت مشغول بود. معروف شده بود و حتی روزنامه‌ها و رادیو از او دعوت می‌کردند تا در مورد اصول قانون و پرونده‌های قضایی صحبت کند. جنگ آغاز شد و در بمباران‌ها دفترش از بین رفت. رویایی که مدام برای آن تلاش کرده بود و با آن حتی به رشد اجتماعی خوبی رسیده بود از بین رفت.
undefinedبا اینکه طبق معمول باید ناراحت و دلزده می‌شد به کمک مردمش شتافت. تابلوی دفتر وکالتش را بر سر در چادرش نصب کرد. هدفش را رفع نیاز هم‌وطنان قرار داد تا نیازهای حقوقی و معاملاتی آوارگان را رفع کند. اسم مکتب خود را " مکتب النازحین للمحاماه" گذاشته بود. به مردم کمک می‌کرد و هر روز در گفت‌وگو با نزدیکانش از حس نزدیکش به شهادت می‌گفت. در نهایت در ۲۷ سپتامبر ۲۰۲۴ به همراه خانواده‌اش شهادت رسید.
#غزه#فلسطین
undefined@jangbaarezouha

۹:۳۳

thumnail
‌به کدامین گناه؟
undefinedپیکرهای کودکان خانواده‌ی خلة که در جبالیا به دست رژیم کودک‌کش کشته شدند.
#غزه#غزه‌ـ‌تقاوم
undefined@jangbaarezouha

۲۰:۲۶

thumnail
دیشب که خواب بودید
undefinedرژیم کودک‌کش با بمباران مناطق مختلف نوار غزه ۵۰ فلسطینی را به شهادت رساند.
undefinedاین دختر بچه یکی از قربانیان جنایت دیشب رژیم کودک‌کش است.
#غزه
undefined@jangbaarezouha

۵:۲۷

thumnail
مردی در میانه‌ی میدان
undefinedروایتی از آشپزی که بیش از ۴۰۰ روز به مردم غزه غذا داد.
undefinedمحمود المدهون آشپز فلسطینی با کمک برادرش هانی که مقیم آمریکاست آشپزخانه سوپ غزه را راه اندازی کردند و با کمک‌های مردمی از سراسر جهان گاه تا ۳۰۰۰ نفر را در بیت لاهیا غذا می‌دادند.
undefinedبه زودی....
#غزه
undefined@jangbaarezouha

۷:۰۳

thumnail
undefined‍ محمود المدهون ۳۳ ساله و ساکن غزه بود. محمود فارغ التحصیل دانشگاه اسلامی غزه، متاهل و مدیر یک خیریه در غزه بود. پدر هفت فرزند بود که کوچک‌ترین آنان آلین بود که دو هفته قبل از شهادت محمود به دنیا آمده بود.
undefinedپس از طوفان الاقصی و با شروع جنگ به کمک برادرش هانی که مقیم آمریکاست یک گروه جهادی طبخ غذا به اسم آشپزخانه سوپ غزه را در غزه راه اندازی کرد و به کمک برادرش توانست روزانه از سرتاسر جهان کمک‌های مالی بگیرد. او خودش از ابتدا در جایگاه یک آشپز در این آشپزخانه سیار شروع به فعالیت کرد. تا روز شهادتش بیش از ۴۰۰ روز بود که شبانه روزی به همراه تیمی که تشکیل داده بود از جمله آشپزهای زن و مرد فلسطینی به مردم جنگ‌زده‌ی غزه غذای رایگان می‌داد.
undefinedاو در صفحه‌ی شخصی‌اش خود را شیر شمال نامیده بود و این لقب به این سبب بود که بیشتر فعالیت‌های این تیم در شمال غزه بود که بیشتر دچار جنگ شده بود. محمود تلاش‌های زیادی برای تامین وسایل ارتباطی محاصره شدگان کرد و توانست با حمایت برادر خود از آمریکا این وسایل را تهیه کند. او همچنین تلاش کرد اینترنت را برای فعالان مجازی فراهم کند تا بتوانند بیشتر مردم جهان را در جریان حال و هوای اوضاع غزه در طول جنگ قرار بدهند. او ماموریت اصلی خودش را تزریق امید در میان مردم شمال می‌دانست.
undefined‌محمود یک سال قبل از شهادتش برادرش مجید و تعدادی از اعضای خانواده را در حمله هوایی از دست داده بود. پسر ارشدش هم قبل از آنها به شهادت رسیده بود.
undefinedمحمود و هانی آشپزخانه سوپ غزه را در تاریخ ۱۴ فوریه و روز ولنتاین راه اندازی کردند. محمود ابتدا با خرید سه قابلمه شروع به پختن سوپ برای مردم شمال غزه کرد. با شروع قحطی و ممنوعیت ورود مواد غذایی به غزه کار بسیار سخت شده بود و محمود تصمیم گرفت به مزارع محلی برود و هرچیزی را باقی مانده بخرد که با استفاده از آنها برای مردم غزه به صورت رایگان غذا پخت. هانی توانست در این مدت بیش از ۲ میلیون دلار برای آشپزخانه جمع آوری کند.
undefinedروز دهم آذر ۱۴۰۳ ساعت ۹ صبح بود که محمود به همراه دوست خود، ابو تامر برای توزیع غذا و کمک در بیمارستان کمال عدوان، یکی از آخرین بیمارستان هایی که در شمال غزه نیمه فعال است می‌رفتند. یک پهپاد اسرائیلی به سمت ماشین محمود تیراندازی کرد. ماشین محمود آتش گرفت و منفجر شد. ابو تامر که در ماشین دیگری بود نتوانست برای کمک کردن به محمود جلو برود. سرانجام محمود در ماشین خود درحالی‌که به سمت بیمارستان کمال عدوان برای رساندن کمک به مردم غزه می‌رفت به شهادت رسید.
undefinedهانی برادر محمود معتقد است که مرگ محمود برنامه ریزی شده و یک ترور بوده است زیرا محمود فردی بود که شبانه روز به مردم شمال غزه زندگی می‌بخشید. سرانجام جنازه محمود را در بین پتو پیچیدند و روی گاری به سمت قبرستان بردند تا با کمک پسرانش خیلی غریبانه به خاک سپرده شود.
undefinedکوچک‌ترین پسر محمود ۱۰ روزه بود. هیچ ثبت احوالی در غزه برای گرفتن شناسنامه یا ثبت کردن نام باز نبود و پسر ده روزه‌ی محمود هنوز نامی نداشت که پدرش را از دست داد. آخرین محموله‌ای که محمود قصد داشت به بیمارستان ببرد آووکادو و گوجه فرنگی بود. هانی عکسی از این کمک‌ها در صفحه‌ی مجازی منتشر کرد و در زیر آن عنوان کرد آخرین هدیه سرآشپز محمود به بیمارستان محاصره شده کمال عدوان امروز صبح به بیمارستان رسید.
undefinedهانی تاکید کرد ما بعد از محمود هم کار کمک‌رسانی را با قدرت ادامه می‌دهیم و سه سوپ‌پزخانه دیگر را در مکان‌های مختلف در شمال غزه و دو سوپ‌پزخانه در جنوب افتتاح کردیم. او ادامه داد مردم نباید به خاطر تهیه غذای گرم برای یک کودک گرسنه کشته شوند. گرفتن یک جرعه آب برای افرادی که به آن نیاز دارند هرگز نباید موضوع سیاسی باشد اما در غزه یک جنایت به نظر می‌رسد.
#غزه
undefined@jangbaarezouha

۸:۴۱