عکس پروفایل جابین تِک مهارت کسب و کار  (Jobintech)ج

جابین تِک مهارت کسب و کار (Jobintech)

۲۴۵عضو
thumnail
کایزن چیست؟
undefinedکایزن یک تکنیک ژاپنی است که روی حرکت پیوسته و آرام به سمت هدف تمرکز دارد. این تکنیک روی شش اصل اساسی عمل می کند. تمام این اصول روی یک کلمه تاکید دارند و آن "کوچک" است.
۱. پرسیدن سئوالات کوچکسئوالات کوچک کایزن، راهی قدرتمند برای برنامه ریزی ذهن ارائه می دهند. بر خلاف سئوالات بزرگ تر که ممکن است منجر به واکنش تهدید آمیز شوند، سئوالات کوچک اغلب می توانند جالب باشند. اگر هدفتان خیلی بزرگ یا دلهره آور باشد خیلی ساده از خود بپرسید: چه گام کوچک و ساده ای هست که می توانم برای رسیدن به این هدف بردارم؟
۲. فکر کردن به افکار کوچکحالا که سئوال خود را پاسخ داده اید، زمان آن رسیده که خود را در حال انجامش تصور کنید. اصل مجسم سازی ذهنی می گوید که مغز، پیشرفت های کوچک را بهتر از دوزهای بالا می آموزد. اگر یک وظیفه را که از آن می ترسید و یا باعث ناراحتی تان می شود را جدا کنید و سپس به آرامی خود را در حال شروع به کار روی آن تصور کنید، با گذشت زمان نگرش ذهن شما به یک وظیفه سنگین تغییر خواهد کرد.
۳. انجام کارهای کوچکسئوالات کوچک و افکار کوچک نهایتا مستلزم اعمال کوچک هستند. معمولا کارفرماها به عوامل اجرایی خود، کارهایی بزرگ می سپارند و انتظارهایی غیر معقول را نیز همراهش می کنند. این شیوه هر دو طرف را ناامید و شکست خورده می کند. پیشرفت در کار باید به مرور و آرام آرام انجام شود.
۴. حل مشکلات کوچکبه ندرت پیش می آید که کسی موفق شود با منفی صحبت کردن، خود را قانع به ایجاد تغییر کند. به خود بگویید هر اشتباهی که کرده اید بخشی از یک مشکل بزرگ تر است. اگر بتوانید خطایتان را به مشکلی بزرگ تر بچسبانید، به خود انگیزه بیشتری برای کار کردن روی آن می دهید.
۵. دادن پاداش های کوچکبیشتر عاداتی که درگیرشان هستیم، در اصل با نوعی پاداش تحریک می شوند. باید مناسب با هدفی که دارید برای تغییرات کوچکی که انجام می دهید، پاداش هایی کوچک نیز در نظر بگیرید. با اینکه شاید به نظر درست نیاید اما پاداش های کوچک معمولا منابع انگیزه قوی تری از پاداش های بزرگ هستند.
۶. لحظات کوچک را شناسایی کنید.گاهی چیزهای کوچک می توانند معنای زیادی داشته باشند. گاهی افراد متوجه می شوند چیزهایی که به نظر جزئیاتی بی اهمیت بوده اند منجر به نتایجی بزرگ می شوند. برای مثال، یکی از مشتریانم کارگرانی داشت که به خاطر عدم دسترسی به رئیسشان ناراحت بودند. آنها شکایت می کردند که هرگز نمی فهمند رئیسشان چه زمانی داخل دفترش است و اگر هم بخواهند با او صحبت کنند ابتدا باید از یک لایه امنیتی عبور کنند. ما متوجه شدیم رئیس کارخانه برای رفتن به دفترش از یک ورودی مجزا استفاده می کند. این کار باعث می شد خیلی سریع تر به محل کارش برسد اما باعث شده بود تبدیل به شبحی برای کارگران شود. ما به او پیشنهاد کردیم از مسیری که همه وارد کارخانه می شوند استفاده کند و این مقدار اضافی را بپیماید. همین تغییر کوچک تاثیری بزرگ داشت. هر روز با خوشامد گویی دلپذیر و صورت هایی خندان همراه بود. رئیس کارخانه هر روز در مسیر رفتن به دفترش می توانست مشکلات کوچک را حل کند و توصیه هایی نیز بکند. شاید مسیر قبلی باعث میشد که کمتر راه برود و زودتر برسد، اما تاثیر بدی روی سطح رضایت کارگران داشت. شما هم با کمی دقت می توانید بسیاری از موارد کوچک را در زندگی و کارهای خود شناسایی کنید.
🟢وقتی یک سطح گرم را لمس می کنید انگشتانتان حرارت را حس می کند اما واکنشی شدید از خود نشان نمی دهید. اما اگر سطحی که از داغی قرمز شده را لمس کنید، طوری ناگهانی و بی اختیار واکنش نشان می دهید که خودتان هم نمی فهمید چه اتفاقی افتاده است.
🟡کایزن مانند یک سطح گرم عمل می کند نه یک سطح داغ و قرمز، مانند یک زمزمه نه فریاد. کارهایی که انجام می دهید بسیار کوچک هستند و به ظاهر بی اهمیت اما همین یک گام کوچک می تواند کسب و کار و زندگی تان را تغییر دهد.__
با ما همراه باشید با آموزش های مدیریت کسب و کار
jobintech.irجابین تِکhttps://ble.ir/jobintechما را دربله دنبال کنید

شماره تماس جهت ثبت دامنه و فضای کسب و کار در جابین تِک شما
۰۹۱۲۵۹۰۳۱۳۴۰۲۱ ۴۴۷۲۶۴۷۴

۱۳:۵۵

thumnail
قورباغه را قورت بدهخلاصه ای از این کتاب ، در صورت تمایل این کتاب را تهیه کرده و بخوانید و با نکات کلیدی و ساده ی زندگی آشنا شوید*
undefinedبرایان تریسی
■فرض کنید صبح از خواب بیدار می‌شوید، وقتی می‌خواهید سر میز صبحانه بنشینید ناگهان شگفت‌زده می‌شوید و ممکن است جیغ هم بزنید و بپرسید که این دیگر چیست؟ کسی که صبحانه را آماده کرده می‌گوید قورباغه است! شما می‌گویید قورباغه؟! آن هم برای صبحانه؟
□طرف مقابل به شما می‌گوید که اگر این قورباغه را بخوری می‌توانی از مابقی روز نهایت استفاده را ببری و از زمانی که در اختیار تو است لذت ببری. شما هم با بی‌میلی مجبور می‌شوید که قورباغه را نوش جان کنید و از ادامه روز خود بهترین استفاده ممکن را ببرید.
●داستانی که بیان کردیم می‌تواند یک تمثیل عالی باشد. این تمثیل به ما می‌گوید که قورباغه کارهای مهمی است که در طول روز داریم و ممکن است حوصله انجامشان را نداشته باشیم ولی اگر خودمان را وادار کنیم که این کار مهم را در اولویت قرار دهیم و انجامش دهیم، می‌توانیم از سایر ساعات روز نهایت استفاده را ببریم.
○به زبان ساده، روزتان را با انجام دادن کاری شروع کنید که دوست ندارید و در انجام آن تعلل می کنید. با این کار، مطمئن خواهید بود که روزتان راحت تر خواهد بود چرا که بدترین و استرس زاترین کار در لیست کارهایتان را از لیست حذف کرده اید.
■برای مثال، اگر از باشگاه رفتن متنفر هستید، کار هوشمندانه ای خواهد بود که روزتان را با این فعالیت شروع کنید. بدین صورت، شما کاری که باید به انجام می رسید را انجام داده اید و می توانید روزتان را با این طرز فکر ادامه دهید که کار بدون لذتی را با موفقیت به انجام رسانیده اید. این روش با وجود سادگی بسیار قدرتمند است. ممکن است برای خیلی ها تحولی عظیم باشد. اگر بیشتر از یک قورباغه در زندگی تان دارید، زشت ترینشان را اول بخورید.
□نمی توانید همه قورباغه ها و بچه قورباغه های داخل برکه را بخورید، اما می توانید بزرگ ترین و زشت ترینشان را قورت دهید، و علی الحساب همان کافی است!
●با به خاطر سپردن روشهای زیر می‌توانید سعادت و موفقیت خود را تضمین نمایید.
۱. میز را بچینید.تصمیم بگیرید و خواسته‌ی خود را دقیقا مشخص کنید. داشتن هدفی روشن و واضح امری کلیدی و حساس است. پیش از شروع به کار اهداف و مقاصدتان را مکتوب نمایید.
۲. برای هر روز از قبل برنامه‌ریزی نمایید.افکار خود را مکتوب کنید. هر دقیقه‌ای که صرف برنامه‌ریزی می‌شود، در هنگام کار زمانی معادل پنج الی ۱۰ دقیقه صرفه جویی می‌شود.
۳. از اصل ۲۰/۸۰ در تمام امور پیروی کنید.۲۰درصد از فعالیتهای شما، ۸۰ درصد نتیجه بخش است. همواره بر آن بیست درصد متمرکز شوید.
۴. پیامد کارها را درنظر داشته باشید.مهمترین و اساسی‌ترین وظایف و اولویت‌های شما آن کارهایی است که جدی‌ترین و بیشترین تاثیر را بر روی زندگی شخصی و شغلی شما می‌گذارد. بیش از هر کار دیگری بر روی این کارها متمرکز شوید.
۵. از روش الف ب پ ت ث، فهرستی تهیه نمایید.سپس آن فهرست را اولویت بندی کنید و مطمئن شوید که مهمترین کارها در راس فهرست شما قرار دارند.
۶. بر روی اهداف کلیدی تمرکز کنید.بر اهدافی که نتایج کلیدی دارند، متمرکز شوید و سپس با پشتکار فراوان برای حصول نتیجه اقدام نمایید.
۷. از قانون عملکرد مفید اجباری پیروی کنید.هرگز وقت کافی برای انجام تمام کارها وجود ندارد. اما همواره وقت کافی برای انجام مهمترین وظایف وجود دارد. مهمترین کارها کدامند؟
۸. قبل از اقدام به کار، تمام مقدمات آن را فراهم کنید.مقدمات کار را از پیش آماده نمایید تا عملکرد ضعیفی نداشته باشید.
۹. در راستای اهدافتان هر آنچه که لازم است، فرا بگیرید.هر قدر اطلاعات خود را در انجام وظایف اساسی افزایش دهید، کارها را سریعتر و بهتر انجام می‌دهید.
۱۰. قابلیتهای منحصر به فردتان را تقویت کنید.دقیقا مشخص نمایید که چه کاری را امروز و چه کاری را در آینده می‌‌توانید به خوبی انجام دهید. سپس با تمام وجود دست به کار شوید.
۱۱. محدودیتهای مهم و اساسی خود را بشناسید.عوامل بازدارنده‌ی بیرونی و درونی را مشخص نمایید. عواملی را که باعث تسریع در کار می‌شوند، معین نمایید و سپس موانع بازدارنده را از میان بردارید.
۱۲. گام به گام حرکت کنید.اگر در انجام کارها گام به گام به جلو حرکت کنید، می‌توانید بزرگترین و دشوارترین کارها را به بهترین شکل ممکن انجام دهید.
ادامه دارد ...
undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کار
jobintech.irجابین تِک ما را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOTشماره تماس جهت مشاوره و راه اندازی #کسب_وکار در جابین تِک شما
۰۹۱۲۴۸۹۲۹۶۵۰۹۱۲۵۹۰۳۱۳۴۰۲۱ ۴۴۷۲۶۴۷۴

۱۶:۲۶

thumnail
ادامه و خلاصه کتابقورباغه آن را قورت بده
۱۳. وی را تحت فشار بگذارید.تصور کنید که مجبور به ترک اجباری شهر و دیارتان هستید. به گونه‌ای عمل کنید که انگار مجبورید پیش از رفتن تمام وظایف خود را به انجام برسانید.
۱۴. توانمندی‌های خود را به حداکثر برسانید.ساعاتی را که کارایی ذهنی و جسمی شما به حداکثر توان خود می‌رسد، مشخص کنید و ضروری‌ترین کارهای خود را در این اوقات انجام دهید. برای بازدهی بیشتر به اندازه‌ی کافی استراحت کنید.
۱۵. برای کار بیشتر به خودتان انگیزه بدهید.مشوق خود باشید. در هر شرایطی خوش بین باشید. به جای فکر کردن به مشکلات، در پی یافتن راه حلی مناسب باشید.
۱۶. از تنبلی خلاق و سازنده کسب تجربه نمایید.هیچ کس قادر نیست که تمام کارها را انجام بدهد. بنابراین گاهی اوقات تعمداً از انجام برخی کارها که اهمیت چندانی ندارند، پرهیز کنید. با این تعلل آگاهانه، وقت کافی برای انجام کارهای اساسی خواهید داشت.
۱۷. ابتدا مشکل‌ترین کارها را انجام دهید.روزتان را با سخت‌ترین کار آغاز کنید. کاری که بیشترین تاثیر مثبت را بر شما و کارتان بگذارد. تا آن را به پایان نبرده‌اید، دست از کار نکشید.
۱۸. قورباغه‌ی خود را به قطعات کوچک تقسیم کنید.مهمترین کار خود را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید
۱۹. برای هرکاری زمان خاصی را در نظر بگیرید.برای انجام هر کاری مدت زمان خاصی را در نظر بگیرید تا در این مهلت مقرر بتوانید بر کلیدی‌ترین کارتان متمرکز شوید.
۲۰. بر سرعت انجام کارهایتان بیفزایید.همیشه دقت کنید که اصلی‌ترین و مهمترین کارتان را سریع تر از بقیه انجام دهید تا به عنوان فردی که کارهایش را با کیفیت و سرعت بالا انجام می‌دهد، مشهور شوید.
۲۱. کارها را بر حسب اولویت انجام دهید.در فهرست کارهای خود اولویت‌ها را مشخص کنید در به سرعت دست به کار شوید. بدون وقفه کار را تا انتها پیش ببرید. این عمل، یکی از رموز اصلی افزایش کارایی و بهره‌وری فردی است.منبع: کتاب قورباغه را قورت بده برایان تریسی(خلاصه شده) __
___undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کار
jobintech.irجابین تِک ما را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOTشماره تماس جهت مشاوره و راه اندازی #کسب_وکار در جابین تِک
۰۹۱۲۵۹۰۳۱۳۴۰۲۱ ۴۴۷۲۶۴۷۴

۱۶:۳۳

thumnail
رازموفقیت استارت آپ هاکلیپ اثر بخش در حوزه ی راهکارهایی برای شروع کارآفرینی موفق

undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کار
jobintech.irجابین تِک ما را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOTشماره تماس جهت مشاوره و راه اندازی #کسب_وکار در جابین تِک
۰۹۱۲۵۹۰۳۱۳۴۰۲۱ ۴۴۷۲۶۴۷۴

۱۷:۴۳

در حال حاضر نمایش این پیام پشتیبانی نمی‌شود.

thumnail
یک قاعده مهم برای ارتقا کسب و کار ها
پدیده ی انفجار ابله‌ها
undefinedمدیران درجه یک، کسانی را استخدام می‌کنند که از خودشان بهتر و تواناتر هستند، اما افراد درجه دو و پائینتر با نگرانیِ از دست دادن جایگاه خود، افرادی از خود پایینتر[ضعیف تر] را استخدام می کنند و همینطور نفرات رده های پایینتر و ...(چون مسلماً آنها هم نفرات درجه یک نیستند.).
🟢لذا پس از مدتی با موجی فراگیر از نفرات ضعیف و ناتوان در ساختار سازمان مواجه می شوید که معدود افراد توانمند را نیز فلج می کند!
🟡استیو جابز به این پدیده انفجار ابله ها می‌گفت....
undefinedمراقب انفجار ابلهان در سازمان/شرکت خود باشید!__
undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کار
jobintech.irجابین تِک ما را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۱۲:۵۴

thumnail
سنجش استعداد #کارآفرینی با بررسی عادتها
undefinedاگر عادات زیر در شما وجود دارد دارای استعداد کارآفرینی هستید و می توانید از همین‌امروز به راه اندازی کسب و کار خود فکر کنید.
اجزای مختلف یک چیز را جدا می‌کنید تا ببینید چگونه کار می‌کند.
🟢معمایی وجود ندارد که نتوانید آن را حل کنید. اگر چیزی پیچیده به نظر می‌رسد، به این شهره هستید که اجزایش را جدا می‌کنید و بررسی‌اش می‌کنید. از دستگاه ضبط و پخش فیلم گرفته تا رایانه، حتی اسباب‌بازی‌های کوکی، واقعا مجبور هستید بدانید چه‌طور کار می‌کند.
سرسخت هستید.
undefinedمتوقف کردن شما غیرممکن است. هیچ‌چیز نمی‌تواند مانع‌تان شود. فقط یک تجربه‌ی دیگر برای یادگیری و بهره‌گیری از آن، می‌تواند شما را از ماجراجویی قبلی بازدارد.
دوست ندارید به شما بگویند چه‌کار کنید.
🟡چه کسی جز خودتان می‌تواند به شما بگوید چه‌کار کنید؟ او کسی نیست جز هیچ‌کس! با تمام جدیت، کارآفرینان یک رهبر هستند، نه پیرو. سبک شما دستور گرفتن نیست.
به شدت رقابتی هستید.
🟤هیچ‌کس باخت را دوست ندارد ولی اگر از آن به عنوان سکوی پرش به مرحله‌ی جدید استفاده کنید، شاید برای کارآفرینی ساخته شده‌باشید. در جاه‌طلبی و شوق پیروزی چیزی هست که طبیعت کارآفرینان میل شدیدی به آن دارد.
هدف تعیین می‌کنید.
🟣نه این‌که فقط منفعلانه برنامه‌ریزی کنید، بلکه مهلت‌های واقعی و مرزهایی تعیین می‌کنید که می‌خواهید به آن برسید و با حداکثر سرعت و شدت به سوی آن حرکت می‌کنید.
برای هر چیزی با جزییات کامل برنامه‌ریزی می‌کنید.
undefinedهیچ جزییاتی از چشمان ریزبین‌تان دور نخواهد ماند و دلیل آن کاملا روشن است. اگر کارها مطابق برنامه پیش نروند، از دیدتان پنهان نخواهد ماند، و کاملا مطمئن هستید اجازه نمی‌دهید از کنترل‌تان خارج شوند.
به خودتان می‌بالید.
undefinedبه این معنی نیست که شما تافته‌ی جدابافته هستید یا همیشه حق با شما است، بلکه یعنی ابایی ندارید به موفقیت‌های‌تان افتخار کنید و به دنبال تحقق اهداف‌تان باشید.
در مواقع بحرانی خونسرد هستید.
🟠یک کارآفرین می‌داند بحران بالاخره زمانی پیش‌می‌آید، ولی به جای این‌که بترسد خود را آماده می‌کند.
می‌توانید آدم‌ها را به نفع خودتان متقاعد کنید.
🟢یک کارآفرین کاریزماتیک و معاشرتی اصول اولیه را فراموش نمی‌کند: ارتباط با آدم‌ها در همه‌ی جنبه‌های زندگی مفید است، به‌ویژه آدم‌هایی که حامی‌تان هستند و به شما احترام می‌گذارند.
انتقاد را می‌پذیرید و آن را توهین شخصی نمی‌دانید.
undefinedانتقاد می‌تواند هر واکنشی ایجاد کند، شاید کسی فقط ابرو بالا بیندازد یا اشک فرد دیگری را دربیاورد، به‌ویژه اگر انتقاد از یک مسئله‌ی شخصی باشد. اگر می‌توانید انتقاد را بپذیرید و آن را تودهنی تلقی نمی‌کنید، ذهنیت یک کارآفرین را دارید.
عاشق یادگیری چیزهای جدید هستید.
undefinedاگر عاشق آموختن و یادگیری مطالب جدید هستید، ذهن‌تان در مسیر کشف چیزی است که در آن مهارت دارید و برای‌تان مناسب است.
می‌توانید نواقص طرح‌های دیگران را خیلی دقیق تشخیص بدهید.
🟡وقتی کسی با حرارت برنامه‌اش را توضیح می‌دهد، شاید دقیقا می‌دانید چگونه آن برنامه را اصلاح کنید. اگر بتوانید این نواقص را پیدا کنید و با ملایمت رهنمودی ارائه کنید، مورد دیگری است که می‌توانید به فهرست بررسی خود اضافه کنید.__
undefined
undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کار
جابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۱۹:۴۹

thumnail
۱۰ فرمان رابرت هلر براي برقراري و حفظ يك رابطه موثر
۱. ارتباط چشمي را از دست ندهيد. چه در حال حرف زدن باشيد و چه در حال گوش كردن بهتر است به چشمان طرف مقابلتان نگاه كنيد.
۲. اندكي متمايل نگاه داشتن سر نشان مي دهدكه در حال گوش دادن هستيد و نگاه مستقيم و لبخندتان هم مي تواند نشانگر توجه تان باشد.
۳. وقتي به چشمهاي طرف مقابلتان آرام و خونسرد نگاه مي كنيد او حس مي كند كه شما از آن چه مي شنويد واهمه نداريد.
۴. سعي كنيد نگاهتان مستقيم باشد نه غير مستقيم يا زير چشمي. نگاه مستقيم حاكي از توجه است و نگاه غير مستقيم نماد طفره رفتن.
۵. اگر نشسته ايد راحت و صاف بنشينيد. قوز كردن ذهن طرف مقابل تان را ناخوداگاه به اين سمت مي برد كه شما اعتماد به نفس كافي نداريد.
۶. اگر ايستاده ايد سعي كنيد دست و پايتان آزاد و راحت باشد. آزاد و راحت بودن شما ذهن طرف مقابل را به اين سمت مي برد كه استرسي نداريد.
۷. وقتي كسي دارد با شما صحبت مي كند از خم كردن بدنتان به طرفين اجتناب كنيد. اغلب آدم ها اين كار را ناخوداگاه اين گونه توجيه مي كنند كه شما از صحبت هايشان خسته شده ايد يا نمي خواهيد حرف شان را قبول كنيد.
۸. اگر در حالت ايستاده سينه را جلو بدهيد و گشاده رو باشيد اعتماد به نفس تان را در ذهن فرد مقابل تثبيت مي كنيد.
۹. وقتي داريد با كسي حرف مي زنيد يا وقتي دارند با شما صحبت مي كنند با گوش هايتان بازي نكنيد. كشيدن گوش حسي از ترديد و دودلي را در فرد مقابلتان ايجاد مي كند.
۱۰. گاهي دست به كمر زدن هم خوب است. مثلا اگر كارمندان يك اداره مديرشان را ببينند كه خونسرد و لبخند زنان دست به كمر زده است عزم و توانايي كنترل او به ذهن شان متبادر مي شود. از: مدیران ایران_
undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کار
jobintech.irجابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۵:۰۰

thumnail
تفکّر میلیونرساز
■در کشور چین، دو مرد روستایی می‌خواستند برای یافتن شغل به شهر بروند. یکی از آنها می‌خواست به شانگهای برود و دیگری به پکن. اما در سالن انتظار قطار، آنان برنامه خود را تغییر دادند زیرا مردم می‌گفتند که شانگهایی ها خیلی زرنگ هستند و حتی از غریبه‌هایی که از آنان آدرس می‌پرسند پول می گیرند اما پکنی ها ساده لوح هستند و اگر کسی را گرسنه ببینند نه تنها غذا، بلکه پوشاک به او می‌دهند.
□فردی كه می‌خواست به شانگهای برود با خود فكر كرد: «پكن جای بهتری است، كسی که در آن شهر پول نداشته باشد، باز هم گرسنه نمی‌ماند. با خود گفت خوب شد سوار قطار نشدم و گرنه به گودالی از آتش می‌افتادم.»
●فردی كه می‌خواست به پكن برود پنداشت كه شانگهای برای من بهتر است، حتی راهنمایی دیگران نیز سود دارد، خوب شد سوار قطار نشدم، در غیر این صورت فرصت ثروتمند شدن را از دست می‌دادم.
○هر دو نفر در باجه بلیت فروشی، بلیت‌هایشان را با هم عوض كردند. فردی كه قصد داشت به پكن برود بلیت شانگهای را گرفت و كسی كه می‌خواست به شانگهای برود بلیت پكن را به دست آورد.
■نفر اول وارد پكن شد. متوجه شد كه پكن واقعا شهر خوبی است. ظرف یك ماه اول هیچ كاری نكرد. اما گرسنه هم نماند. در بانك ها آب برای نوشیدن و در فروشگاه های بزرگ، شیرینی های تبلیغاتی را كه مشتری‌ها می‌توانستند بدون پرداخت پول بخورند، می‌خورد.
□فردی كه به شانگهای رفته بود، متوجه شد كه شانگهای واقعا شهر خوبی است. هر كاری در این شهر حتی راهنمایی مردم و غیره سود آور است. فهمید كه اگر فكر خوبی پیدا شود و با زحمت اجرا گردد، پول بیشتری به دست خواهد آمد. او سپس به كار گُل و خاك روی آورد. پس از مدتی آشنایی با این كار، ۱۰ بسته حاوی شن و برگ‌های درختان را تهیه كرده و آن را «خاك گلدان» نامید و به شهروندان شانگهایی كه به پرورش گُل علاقه داشتند فروخت.
●در روز ۵۰ یوان سود برد و با ادامه این كار در عرض یك سال در شهر بزرگ شانگهای یك مغازه باز كرد. او سپس كشف جدیدی كرد؛ تابلوی مجلل بعضی از ساختمان‌های تجاری كثیف بود. متوجه شد كه شركت‌ها فقط به دنبال شستشوی عمارت هستند و تابلو‌ها را نمی‌شویند. از این فرصت استفاده كرد. نردبان، سطل آب و پارچه كهنه خرید و یك شركت كوچك شستشوی تابلو افتتاح كرد.شركت او اكنون ۱۵۰ كارگر دارد و فعالیت آن از شانگهای به شهرهای هانگجو و ننجینگ توسعه یافته است. او اکنون یک میلیونر است.
○اما سرنوشت کارگر دیگری که همراه او به شهر سفر کرده بود چه شد؟ او اخیرا برای بازاریابی با قطار به پكن سفر كرد. در ایستگاه راه آهن، آدم ولگردی را دید كه از او بطری خالی می‌خواست. هنگام دادن بطری، چهره كسی را كه پنج سال پیش بلیط قطار را با او عوض كرده بود به یاد آورد. او همان شخصی بود که با هم برای پیدا کردن کار به شهر سفر کرده بودند....
می‌دانید فرق شما با آدم‌هایی که در موقعیت بهتری نسبت به شما قرار دارند در چه چیزهایی است؟_
undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کار
jobintech.irجابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۵:۰۶

thumnail
برند لاکوست کجا اشتباه کرد؟
undefinedلاکوست که روزگاری یک برند معروف و محبوب در سطح جهان بود، با ارتکاب ۳ اشتباه برندینگ زیر خود را تا مرز نابودی کامل کشاند:
۱. استفاده بیش از حد از برند، برای محصولات بی‌ارتباط با تولید تی‌شرت با کیفیت، زیبا و گران قیمت.
۲. گسترش شبکه توزیع و فروش محصولات و حضور در بازارهای متوسط و ضعیف.
۳. ارائه آفرها و تخفیف‌های متعدد و در نتیجه کاهش ارزش ادراکی برند در نظر مشتریان.

🟢 این سه استراتژی فوق در كوتاه‌مدت برای سوددهی جواب داد، به نحوی  كه لاكوست در بازارهای  بیشتری  عرضه شد و فروش آن افزایش یافت.
undefinedاما این حركت در بلندمدت، مرگ و نابودی  این برند را سرعت بخشید چون كاهش خاص بودن پوشاك‌های  لاكوست و همچنین كیفیت آن، جذابیت این برند را نزد مشتریان هدف به شدت كاهش داد. با كاهش ارزش برند از نظر مشتریان پولدار، جذابیت آن برای  مشتریان معمولی نیز كاهش یافت زیرا مشتریان معمولی، پوشاك لاكوست را به عنوان نماد تشخص و خاص بودن می‌خریدند نه یک پوشاک معمولی و ارزان قیمت!و همین امر باعث شد این مارک روی بسیاری از پوشاک بی کیفیت امروزی نیز طراحی شود و تفاوتی بین برند و غیر برند بودن محصول ایجاد نگردد_
undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کار
jobintech.irجابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۲۱:۱۵

thumnail
۳ یادداشت؛ ۳ درس!

------------------------۱. پیرمرد ساندویچ فروشundefinedآنتونی رابینز
■مردی در کنار جاده، دکّه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت. چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت، چشمانش هم ضعیف بود. بنابراین روزنامه هم نمی خواند.
□او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ های خود را شرح داده بود. خودش هم کنار دکّه اش می ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق میکرد و مردم هم می خریدند....
●کارش بالا گرفت. لذا او ابزار کارش را زیادتر کرد. وقتی پسرش از مدرسه نزد او می آمد، به کمک او می پرداخت.
○سپس کم کم وضع عوض شد. پسرش گفت: پدر جان، مگر به اخبار رادیو گوش نداده ای؟ اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود می آید. باید خودت را برای این کسادی آماده کنی.
■پدر با خود فکر کرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته، به اخبار رادیو گوش می دهد و روزنامه هم می خواند. پس حتماً آنچه می گوید صحیح است.
□بنابراین، کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکّه ی خود نمی ایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمی کرد.
●فروش او ناگهان شدیداً کاهش یافت. او سپس، رو به فرزند خود کرد و گفت: پسرجان حق با توست.کسادی عمومی شروع شده است....
"اندیشه های خود را شکل ببخشید در غیر اینصورت دیگران اندیشه های شما را شکل می دهند. خواسته های خود را عملی سازید وگرنه دیگران برای شما برنامه ریزی می کنند."----------------------۲. نیمی از ماه رو زندگی کن!
■یه همکار داشتم سر برج که حقوق می‌گرفت تا ۱۵ روز ماه سیگار برگ می‌کشید، بهترین غذاهای بیرون رو می‌خورد و نیمی از ماه رو غذای ساده از خونه می‌آورد.
□موقعی که خواستم انتقالی بگیرم کنارش نشستم و بهش گفتم: تا کی به این وضع ادامه می‌دی؟ با تعجب گفت: کدوم وضع؟ گفتم: منظورم زندگی نیمه اشرافی نیمه گداییته!●به چشمام خیره شد و گفت: تا حالا سیگار برگ کشیدی؟ گفتم: نه! گفت: تا حالا تاکسی دربست گرفتی؟ گفتم: نه! گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفتی؟ گفتم: نه! گفت: تا حالا غذای فرانسوی خوردی؟ گفتم: نه! گفت: تا حالا تمام پولتو برای کسی که دوستش داری هدیه خریدی تا خوشحالش کنی؟ گفتم: نه! گفت: اصلاً عاشق بودی؟ گفتم: نه! گفت: اصلاً زندگی کردی؟ با درماندگی گفتم: آره….. نه ….. نمی‌دونم!
○همینطور نگاهم می‌کرد، نگاهی تحقیرآمیز! اما حالا که نگاهش می‌کردم برام جذّاب بود. موقع خداحافظی تکه کیک خامه‌ای که در دست داشت تعارفم کرد و یه جمله بهم گفت که مسیر زندگیم رو عوض کرد.
■پرسید: می‌دونی تا کی زنده‌ای؟ گفتم: نه! گفت: پس سعی کن دست‌کم نیمی از ماه رو زندگی کنی.----------------------------۳. همه شایسته توجّه اند.
■در امتحان پایان ترم دانشکده پرستاری، استاد ما سئوال عجیبی مطرح کرده بود. من دانشجوی زرنگی بودم و داشتم به سوالات به راحتی جواب می دادم تا به آخرین سوال رسیدم: نام کوچک خانم نظافتچی دانشکده چیست؟
□سئوال به نظرم خنده دار می آمد. در طول چهار سال گذشته، من چندین بار این خانم را دیده بودم. ولی نام او چه بود؟!
●من کاغذ را تحویل دادم، در حالی که آخرین سئوال امتحان بی جواب مانده بود.
○پیش از پایان آخرین جلسه، یکی از دانشجویان از استاد پرسید: استاد، منظور شما از طرح آن سئوال عجیب چه بود؟
■استاد جواب داد: در این حرفه شما افراد زیادی را خواهید دید. همه آنها شایسته توجه و مراقبت شما هستند، بـاید آنها را بشناسید و به آنهـا محبّت کنید حتـی اگر این محبّت فقط یک لبخنـد یا یک سلام دادن ساده باشد. من هرگز آن درس را فراموش نخواهم کرد!----------------------
undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کار
jobintech.irجابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۱۵:۵۹

thumnail
معیار های موفقیت یک برند چیست؟
۱. آگاهی از برند (Brand Awareness):
undefinedاین معیار نشان می‌دهد که مشتریان هدف آیا از وجود برند شما در بازار مطلع هستند یا نه؟ undefinedبرای اندازه‌گیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری می‌پرسند: «تمام برندهای عرضه‌کننده محصول ... را نام ببرید». اگر برند شما جزء پاسخ‌های مشتری باشد، آگاهی از برند شما بالا است ولی اگر نباشد یعنی آگاهی از برند شما پایین است و باید تبلیغات‌تان را افزایش دهید.
۲. اولین بودن برند (Brand Top of Mind):
undefinedاین معیار نشان می‌دهد که برند شما اولین برندی است که مشتری به ذهنش می‌رسد؛ این معیار بیانگر قدرت یک برند است.undefinedبرای اندازه‌گیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری می‌پرسند: «اولین برند عرضه‌کننده محصول ... که به ذهن‌تان می‌رسد را بگویید»؛ برندی که اکثر مشتریان از آن نام می‌برند را می‌توان قوی‌ترین برند آن صنعت دانست.
۳. شناخت برند (Brand Knowledge):undefinedاین معیار نشان می‌دهد که مشتری تا چه حد با محصولات و مزایای برند شما آشنا است.undefinedبرای اندازه‌گیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری می‌پرسند: «برند ... چه محصولاتی دارد؟» و «مهم‌ترین مزیت برند ... چیست؟» هر چقدر پاسخ‌های مشتریان به این دو سوال دقیق‌تر باشد، یعنی برندتان را بهتر می‌شناسد.

۴. یادآوری برند (Brand Recall):
undefinedاین معیار نشان می‌دهد که مشتری هنگام خرید آیا به یاد برند شما می‌افتد یا نه.undefinedبرای اندازه‌گیری این معیار معمولا این سوال را در تحقیقات بازاریابی از مشتری می‌پرسند: «فرض کنید می‌خواهید محصول ... را بخرید. چه برندهایی را ممکن است انتخاب کنید؟» اگر برند شما در پاسخ‌های مشتریان باشد، یعنی در حال تبدیل شدن به یک برند دوست‌داشتنی هستید.
undefinedبرای سنجش این معیارها، در هر سوال به جای ... باید نام محصول یا برندتان را قرار بدهید.از: بازاریابی، برندسازی و دیجیتال مارکتینگ__

undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کار
jobintech.irجابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۱۸:۲۳

thumnail
۷ راز موفقیت یک مدیر بازاریابی
undefinedسایمون سینک، استاد مشهور بازاریابی، در جدیدترین یادداشت خود برای مجلۀ Inc می‌نویسد:
undefinedمدیران بازاریابی، مسئولیت حساس‌ترین واحد هر کسب و کاری را بر عهده دارند چون اگر بازاریابی شکست بخورد و نتواند به میزان کافی برای محصولات شرکت تقاضا ایجاد کند، بقیه واحدها عملا بیکار و بدون فایده می‌شوند.
🟢به همین دلیل، موفقیت مدیر بازاریابی یک شرکت یعنی موفقیت کل آن شرکت. برای این منظور، مدیران بازاریابی باید به این ۷ راز موفقیت توجه کنند:
۱. زمان‌تان را خالی کنید.
🟡مدیران بازاریابی آماتور، مانند بسیاری دیگر از مدیران، تصور می‌کنند هر چقدر سرشان شلوغ باشد، در انجام وظایف‌شان موفق‌ترند. اما مدیران بازاریابی حرفه‌ای به خوبی می‌دانند که در روز باید ۲ تا ۳ ساعت از زمان‌شان را خالی کنند تا بتوانند درباره برنامه‌ها، استراتژی‌ها و کمپین‌های خلاقانه‌ فکر کنند.
۲. هیچ وقت یادگیری را متوقف نکنید.
🟣مدیران بازاریابی آماتور، مانند خیلی از مدیران دیگر، تصور می‌کنند می‌توانند با «آزمون و خطا» مسیر موفقیت در بازار را پیدا کنند. اما مدیران بازاریابی حرفه‌ای به خوبی می‌دانند که هزینه «آزمون و خطا» در بازاریابی بسیار سنگین است و حتی به ورشکسته شدن شرکت‌شان منجر می‌شود. برای همین، به جای «آزمون و خطا» همواره در حال یادگیری و مطالعه هستند.
۳. هدف اصلی کسب و کار‌تان را مشخص کنید.
🟠مدیران بازاریابی آماتور به شدت دنبال کارهای شعاری در شرکت‌شان هستند و مثلا تصور می‌کنند اگر یک شعار تبلیغاتی خوب طراحی کنند، وظیفه‌شان را به درستی انجام داده‌اند. اما مدیران بازاریابی حرفه‌ای به خوبی می‌دانند که باید هدف اصلی کسب و کارشان را مشخص کنند و با کمک آن به تمام واحدها و کارمندان شرکت انگیزه بدهند. فقط یادتان باشد، هدف اصلی کسب و کارتان، کسب درآمد نیست چون این عامل بعد از مدتی توانایی خود برای انگیزه‌بخشی به کارمندان شرکت را از دست می‌دهد.
۴. دنبال توسعه کسب و کارتان باشید.
undefinedمدیران بازاریابی آماتور به اشتباه تصور می‌کنند وظیفه اصلی‌شان افزایش فروش و سهم بازار شرکت است. ولی مدیران بازاریابی حرفه‌ای به درستی می‌دانند که وظیفه اصلی‌شان توسعه کسب و کار شرکت از طریق معرفی محصولات جدید و خلاقانه و ورود به بازارهای جدید است نه صرفا افزایش فروش محصولات کنونی به بازارهای کنونی.
۵. انگیزه اصلی مشتریان‌تان را پیدا کنید.
🟤مدیران بازاریابی آماتور برای معرفی و تبلیغ محصولات شرکت‌شان روی ویژگی‌ها و منافع فنی محصول مثل کیفیت آن تمرکز می‌کنند. اما مدیران بازاریابی حرفه‌ای به خوبی می‌دانند که مشتریان برای خرید هر محصولی، یک سری انگیزه مشخص دارند. پس تمام تلاش‌شان را می‌کنند تا آن انگیزه را پیدا و به محصولات شرکت متصل کنند.
۶. هم خوش‌بین و هم بدبین باشید.
🟢مدیران بازاریابی آماتور تصور می‌کنند برای موفقیت باید خوش‌بین باشند. اما مدیران بازاریابی حرفه‌ای به خوبی می‌دانند که برای موفق شدن هم باید خوش‌بین و هم بدبین باشند. این مدیران هنگام طراحی استراتژی‌ها، برنامه‌ها و کمپین‌های بازاریابی به شدت بدبین هستند و در نتیجه تلاش می‌کنند بهترین استراتژی‌ها، برنامه‌ها و کمپین‌ها را طراحی کنند. در مقابل، هنگام اجرای استراتژی‌ها، برنامه‌ها و کمپین‌ها به شدت خوش‌بین هستند و مطمئن‌اند که زحمات‌شان به نتیجه می‌رسد و در نتیجه دست از تلاش برنمی‌دارند.
۷. لازم نیست هر چیزی را بدانید.
🟡زمانی که خود من موسسه مشاوره‌ خودم را راه‌اندازی کردم، تصور می‌کردم باید بازار و صنعتی که در آن حضور دارم را به طور کامل بشناسم و هیچ اطلاعات و اخباری را از دست ندهم. اما بعد از مدتی متوجه شدم که لازم نیست همه چیز را درباره بازاری که در آن هستم، بدانم و فقط کافی است این سه مورد را به خوبی بشناسم: روندهای بازار در آینده، نیازهای جدید مشتریان و استراتژی‌های جدید و آینده رقبا.

undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کار
jobintech.irجابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۸:۱۷

thumnail
فکری کوچک ایده ای بزرگخودکار بیک؛ داستان سوراخی که زندگی را نجات می دهد!
undefinedوجود سوراخ در درپوش برخی خودکارها از جمله خودکار بیک نه تنها با محافظت از جوهر، بلکه با نجات جان کاربر پیوند خورده است.
🟢احتمالا در زندگی خود از خودکارهای مختلفی استفاده کرده اید. اما آیا تا به حال حین نوشتن متوجه شده اید که برخی از آنها دارای سوراخی در قسمت بالای درپوش خود(منظورمان همان درِ خودکار است) هستند؟
undefinedوجود سوراخ در درپوش برخی خودکارها از جمله خودکار بیک نه تنها با محافظت از جوهر، بلکه با نجات جان کاربر پیوند خورده است!
🟣گاهی اوقات، افرادی که عصبی یا بی حوصله هستند، درپوش خودکار را بدون این که متوجه باشند می جوند و امکان بلعیدن تصادفی آن نیز وجود دارد. یا در مورد نوزدان و کودکان کوچک، احتمال بلعیدن درپوش خودکار به صورت عمدی وجود دارد. در هر صورت، سوراخ موجود در درپوش برخی خودکارها می تواند به جلوگیری از خفگی  فرد کمک کند.
🟤دلیل این که شرکت هایی مانند بیک در درپوش برخی خودکارهای خود سوراخ ایجاد می کنند پیشگیری از مسدود شدن کامل مسیر هوایی در صورت بلعیدن درپوش است.
🟠برای این که هرچه بیشتر اهمیت وجود سوراخ در درپوش خودکار مشخص شود می توان به گزارش ایندیپندنت در سال ۲۰۱۶ اشاره کرد که به مرگ سالانه حدود ۱۰۰ نفر در آمریکا به دلیل خفگی ناشی از بلعیدن درب خودکار پرداخته بود.از: مجله کارخانه دار_undefined *عضویتundefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کارجابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۱۱:۲۴

thumnail
جریان‌های درآمدی مک‌دونالد
undefinedخیلی‌ها فکر می‌کنند درآمد اصلی مک‌دونالد، به عنوان بزرگ‌ترین رستوران‌ زنجیره‌ای دنیا، از فروش همبرگر و سیب‌زمینی سرخ کرده و غیره به دست می‌آید.
🟢جریان‌های درآمدی مک‌دونالد عبارتند از:۱. حق امتیاز استفاده از لوگوی شرکت برای راه‌اندازی یک شعبه۲. خرید و فروش املاک۳. اجاره املاک به متقاضیان راه‌اندازی شعبه
undefinedجالب است بدانید که درآمد اصلی مک‌دونالد از محل خرید و فروش و اجاره املاک به دست می‌آید: مک‌دونالد مکان اکثر شعبه‌ها را به متقاضیان اجاره می‌دهد و درآمد هنگفتی را از این محل به دست می‌آورد.
🟡 مک‌دونالد در مراکز خرید و خیابان‌های شهرهای مختلف که فعلا خلوت هستند، املاکی را می‌خرد. سپس شعبه‌ای را در آنجا راه‌ می‌اندازد تا با کمک آن اصطلاحا پاخور آن منطقه یا مرکز خرید افزایش پیدا کند. سپس املاکی که در آنجا خریده بود را می‌فروشد._ undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کارجابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۲۱:۱۸

thumnail
روش برخورد درست با افراد ناراضی
undefinedچندی پیش که به مطب یک دکتر مراجعه کردم روش درست برخورد با افراد ناراضی را به طور عملی دیدم. حدودا یک ساعتی بود که به همراه چند نفر دیگر در اتاق انتظار نشسته بودیم و خبری از دکتر نبود.
undefinedمردی که روبروی من نشسته بود از منتظر بودن کلافه شده بود و تمام مدت یک سری مجله ی پاره پوره را ورق می زد و دائما در صندلی اش وول می خورد. بی صبرانه پاهایش را تکان می داد و هر چند دقیقه یک بار به ساعتش نگاه می کرد. بالاخره صبرش تمام شده و به طرف متصدی پذیرش رفت و محکم به شیشه ی اتاقکش ضربه زد.
undefinedاو در را باز کرده و گفت: بله آقا؟ می توانم کمکی کنم؟undefinedمرد با تحکم گفت: این چه وضعش است؟ من ساعت سه وقت داشتم. الآن ساعت چهار است و هنوز دکتر را ندیده ام!undefinedمتصدی به جای هر گونه توضیحی گفت:undefinedمرحله ۱ (موافقت): حق با شماست آقا. شما ساعت سه وقت دکتر داشتید.undefinedمرحله ۲ (عذر خواهی): متاسفم که این قدر معطل شدید.undefinedمرحله ۳ (بیان دلیل): دکتر درگیر عمل جراحی شده.undefinedمرحله ۴ (اقدام): اجازه دهید به بیمارستان تلفن کنم و بپرسم چقدر طول می کشد کارشان تمام شود.undefinedمرحله ۵ (قدر دانی): متشکرم که موقعیت را درک می کنید و ممنونم که این قدر صبور هستید.
🟡خشم آن مرد بعد از دیدن رفتار متصدی و شنیدن این جملات، فروکش کرد. در برابر چنین مهربانی و لطفی چه کار دیگری می توانست بکند؟
🟣بنابراین در برخورد با افراد ناراضی به جای تلف کردن وقتمان با توضیح و توجیه، تنها کاری که لازم است انجام دهیم رو به راه کردن اوضاع با بیان جملاتی درست و به موقع است.undefinedروش برخورد با افراد دشوارundefined سم هورن_


undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کارجابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

#آموزش_مهارت_کارافرینی

۲۱:۳۵

thumnail
فریب رستوران‌ها را نخورید!
undefinedوبلاگ Creative bloq که درباره خلاقیت در بازاریابی و تبلیغات مطلب منتشر می‌کند، در یکی از جدیدترین مطالب خود به خلاقیت جدید شرکت هاینز، بزرگ‌ترین تولیدکننده سس گوجه فرنگی در دنیا پرداخته است:
undefinedهاینز یک کمپین تبلیغاتی غافلگیرکننده ساخته است که نشان می‌دهد رستوران‌ها و فست‌فودها تلاش می‌کنند مشتریان خود را از طریق «کلاهبرداری با سس گوجه فرنگی» فریب دهند.
🟢این کمپین روی موضوعی دست گذاشته که بسیاری از مردم نگران آن هستند: آیا این سس گوجه فرنگی که در بسته‌بندی هاینز روی میز گذاشته شده، واقعا سس هاینز است یا آن را با سس‌های متفرقه پر کرده‌اند؟
🟤بر این اساس، هاینز در یک تبلیغ به سبک تقریباً مستند، رستوران‌هایی را نشان می‌دهد که بطری هاینز را با سس گوجه فرنگی از برندهای دیگر و غالبا ارزان‌تر، پر می‌کنند. تبلیغ با این نوشته پایان می‌یابد: حتی آنهایی که هاینز نیستند، دوست دارند هاینز باشند.
🟡بر همین اساس، این تبلیغ را می‌توان یک تبلیغ خلاقانه و بسیار متفاوت به حساب آورد زیرا:
۱. به مشتریان خود تاکید می‌کند فریب رستوران‌های متقلب را نخورند. هاینز از این طریق روی یکی از نگرانی‌های اصلی مشتریان خود تمرکز می‌کند؛ کاری که ما هم باید در تبلیغات‌مان انجام بدهیم. به عبارت دیگر، لزوما نباید در تبلیغات‌مان روی ویژگی‌ها و غیره محصول‌مان تمرکز کنیم، بلکه باید روی نگرانی‌های مشتریان‌مان دست بگذاریم.
۲. هاینز در این تبلیغ رهبری بی چون و چرای خود در بازار سس گوجه فرنگی را به صورت غیرمستقیم و اصطلاحا زیرپوستی به رخ می‌کشد؛ کاری که ما هم باید در تبلیغات‌مان انجام بدهیم. به بیان دیگر، باید برتری و مزایای رقابتی‌مان را در تبلیغات به صورت غیرمستقیم به مشتری القاء کنیم.
۳. هاینز در این تبلیغ به مسئولیت اجتماعی خودش هم عمل می‌کند زیرا این هشدار را به همه می‌دهد که مراقب محصولات تقلبی باشید و فریب ظاهر و بسته‌بندی محصولی که می‌خرید یا مصرف می‌کنید را نخورید.
🟣این سه نکته به ما یادآوری می‌کند که تبلیغ خوب و خلاقانه، تبلیغی است که در آن به یک نگرانی مخاطبان هدف‌مان بپردازیم، برتری رقابتی‌مان را به رخ بکشیم و به مسئولیت اجتماعی‌مان عمل کنیم.از: مارکتینگ آز__ undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کارجابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۱۰:۰۷

thumnail
در یک متقاضی کار به دنبال چه خصوصیاتی بگردیم؟
undefinedبه دنبال کسی باشید که نسبت به وقایع پیرامونش آگاه باشد. شاید این موضوعِ پیش پاافتاده‌ای به نظر برسد اما یک مساله اساسی است.
undefinedبه دنبال کسی باشید که داستانی برای روایت داشته باشد. بسیاری از مردم هیچ داستانی ندارند. آنها وقتی درباره حرفه خود صحبت می‌کنند، می‌گویند: «من در شرکت A استخدام شدم. ابتدا همه چیز به خوبی پیش می‌رفت تا اینکه عذرم را خواستند. خواهرم پیشنهاد کرد به شرکت B بروم اما آن شرکت نیز پس از مدتی تعطیل شد.» به دنبال کسی باشید که خودش برای خودش تصمیم بگیرد.
undefinedبه دنبال کسی باشید که دارای عقیده باشد و پای آن عقیده بایستد و دنبال این نباشد که شما حرف او را تایید کنید. اینکه شما چه عقیده‌ای دارید، چه اهمیتی دارد؟
undefinedکسی را استخدام کنید که میان شغل سابقش و شغل پیشنهادی شما، یک وجه اشتراک یا شباهت پیدا کند. ممکن است او در یک حوزه متفاوت فعالیت کرده باشد. اینکه او در چه زمینه‌ای سابقه کار دارد، مهم است اما از همه مهم‌تر این است که بتواند خودش را جای مدیر استخدام بگذارد و بگوید: «من فرمایش شما را متوجه شدم. ظاهرا شما با مشکل X مواجه هستید. من در گذشته با مشکل مشابهی روبه‌رو بودم و آن مشکل را این‌گونه حل کردم.»
undefinedبه دنبال کسی باشید که شوخ‌طبع باشد. ما بخش اعظمی از زمان خودمان را در محل کار و با جدیت می‌گذرانیم. اگر کار خشک و رسمی باشد، دیگر جذابیتی نخواهد داشت.
undefinedافرادی را استخدام کنید که توانایی‌های خود را باور دارند. کسی را که از اظهارنظر می‌هراسد استخدام نکنید. یک انسان ترسو چطور می‌تواند به شما در حل مشکلات بزرگ کمک کند؟ به دنبال یک کارمند بله قربان‌گو یا مطیع نباشید.
undefinedبه دنبال کسی باشید که برای زندگی‌ شخصی‌اش ارزش قائل باشد.
undefinedکسی را استخدام کنید که بداند از حرفه‌اش چه می‌خواهد. وقتی یک متقاضی می‌گوید: «من قصد دارم برای شرکت‌ها کار کنم و سپس، کسب‌وکار خودم را راه بیندازم»، واقعا هیجان‌ آور است. این روزها، همه ما باید روحیه کارآفرینی داشته باشیم، چه کارمند باشیم، چه صاحب کسب‌وکار خودمان.
undefinedکسی را استخدام کنید که انتظارش از یک شغل، فراتر از حقوق و مزایاست. با کسانی کار کنید که ایده دارند و دوست دارند چیزهای جدید را تجربه کنند.
undefinedدر نهایت، به دنبال کسی باشید که مسوولیت تصمیماتش را بر عهده بگیرد.
undefinedهمه ما با موانع و سختی‌ها روبه‌رو می‌شویم. این جزئی از زندگی است. آنچه مهم است، نحوه برخورد ما با مشکلات است. کسی را استخدام کنید که با مشقت‌ها مواجه شده و بر آنها غلبه کرده است. باید به دنبال کسی باشیم که باهوش، توانمند و فوق‌العاده باشد.نویسنده: Liz Ryanاز: آموزه های سازمانی خلق شخصیت برند
undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کارجابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۱۳:۲۵

thumnail
شش شگرد و تکنیک خلاقیت در طراحی محصول جدید
۱. فهرست‌بندی ویژگی‌هادر این تکنیک، ویژگی‌های محصول‌مان را فهرست و هر ویژگی را از نو تعریف می‌کنیم. برای مثال، یک یخچال را در نظر بگیرید. برای طراحی یک یخچال جدید با کمک این تکنیک، باید ویژگی‌های مختلف یخچال مثل جنس بدنه، اندازه، قفسه‌بندی داخل و غیره را فهرست و از نو تعریف کنیم. مثلا ممکن است تصمیم بگیریم از دسته‌های چوبی به جای دسته‌های پلاستیکی استفاده کنیم.
۲. ارتباطات اجباریایده‌های گوناگون مرتبط با کارمان را به هم مرتبط می‌کنیم تا از دل آن، یک محصول جدید خلق شود. برای مثال، فرض کنید یک آژانس مسافرتی داریم و می‌خواهیم یک سری تور مسافرتی جدید با کمک این تکنیک، طراحی کنیم. برای این کار باید ایده‌ها و جنبه‌های مختلف مرتبط با یک مکان گردشگری را با یک تور مسافرتی ترکیب کنیم. مثلا ممکن است ایده‌‌ای مثل پخت یا تست انواع غذاها و نان‌های سنتی مقصد تور توسط مسافران را به تورمان اضافه کنیم.
۳. تجزیه و تحلیل ریخت‌شناسیدر این تکنیک، راهکارهای حل یک یا چند مساله یا مشکل یا ارضای یک یا چند نیاز را با هم دیگر ترکیب می‌کنیم. بسیاری از محصولات نو در صنایع غذایی بر اساس این تکنیک طراحی می‌شوند، مثل شیر غنی شده با ویتامین دی که در حقیقت، ترکیب ارضای دو نیاز مختلف با یکدیگر است: نیاز به کلسیم و نیاز به ویتامین دی. تخم‌مرغ شانسی، جالب‌ترین محصولی است که با کمک این تکنیک، طراحی شده است. در یک تخم‌مرغ شانسی، راهکار ارضای سه نیاز مختلف، با یکدیگر ترکیب شده‌اند: شکلات، به عنوان ارضای نیاز به یک میان وعده؛ شانسی بودن محتویات داخل محصول، به عنوان ارضای نیاز به هیجان؛ و سرهم کردن اسباب‌بازی داخل تخم‌مرغ شانسی، به عنوان ارضای نیاز به سرگرمی.
۴. تجزیه و تحلیل نقیض فرض‌هاundefined در این تکنیک، تمام فرضیات رایج درباره محصول یا خدمتی که می‌فروشیم را فهرست و سپس آنها را نقض می‌کنیم تا به یک محصول یا خدمت جدید برسیم. بارزترین محصولی که با این تکنیک اختراع شده است، پنکه بدون پره است. در اختراع این محصول، این فرض که پنکه باید پره داشته باشد، نقض شده است.
۵. زمینه‌های جدیددر این تکنیک، زمینه‌ها و موارد جدیدی را برای مصرف محصول یا خدمت‌مان پیدا می‌کنیم. برای مثال، اختصاص بخشی از یک هتل برای نگهداری حیوانات خانگی مسافران هتل، یافتن یک زمینه جدید برای خدمت هتلداری است.
۶. نقشه‌برداری ذهنیدر این تکنیک، برداشت‌های مشتریان از محصول یا خدمت‌مان را فهرست‌ و بین آنها با محصول یا خدمت‌مان رابطه برقرار می‌کنیم. مجتمع‌های بین‌راهی، نمونه خوبی در استفاده از این تکنیک هستند. این مجتمع‌ها بر این اساس ابداع شدند که مسافران از یک پمپ‌بنزین، برداشت‌هایی مثل «محل سوخت‌گیری»، «محل استراحت کوتاه»، «محل خرید تنقلات» و غیره دارند. با ترکیب این برداشت‌ها، خدمت جدیدی به نام مجتمع‌های بین‌راهی شکل گرفت.__ جابین تک
undefinedبا ما همراه باشید با آموزش های #بازاریابی_و_مدیریت_و_مشاوره_کسب_و_کارجابین تِک را دربله دنبال کنید
ble.ir/join/MjhkYjMwOT

۶:۲۳

thumnail
۲ یادداشت در تربیت به سبک پدر
---------------------undefinedسودابه فرضی پور■هشت، نُه ساله که بودم برای بابا جدول طراحی می‌کردم. تمام روزم به این می‌گذشت که جدولی شش‌در شش بکشم و برای یکِ افقی تا ششِ عمودی سوال طرح کنم و فاصله‌ی بین سوال‌ها را سیاه کنم.
□جدول‌های من ساده بودند، پر از سوال‌هایی با جواب‌های دو یا سه حرفی. نمی‌توانستم از کلمه‌ی شش حرفیِ یکِ افقی سوال‌های طولانی عمودی دربیاورم و به خاطر همین نصف خانه‌های جدول، خانه‌های سیاه بود.
●من سوال‌های تک‌حرفی هم داشتم: حرف دوم الفبا؟ حرف اول اسم مامان؟ حرف آخر اسم ماشین آقاجون؟
○شب که بابا می‌رسید جدول را می‌گذاشتم جلویش و می‌ایستادم به تماشای جدول حل کردنش. بابا آستین‌ها را بالا می‌زد، مداد را تراش می‌کرد، جدول را می‌گذاشت روی زانویش، ته مداد را می‌گذاشت بین دندان‌ها و می‌رفت توی فکر، عمیق.
■من عشق می‌کردم از اینکه جدولی طراحی کرده‌ام که بابا سخت حلش می‌کند. گاهی لیوان چای می‌ماند توی دستش و او خیره می‌شد به جدول... کیف داشت؛ من، خود من بودم که با سوال‌هایم بابا را محو جدول کرده بودم، خودِ خودِ خودم.
□سال‌ها بعد، وقتی فوت کرد، توی وسایلش، کلی مجله‌ی جدول بود، کلی جدولِ سختِ کامل‌حل‌شده، کلی یک‌های افقیِ دوازده‌حرفیِ سیاه‌شده.
●نازِ شست باباهایی که وقت بازی با بچه‌هایشان توی کشتی خاک می‌شوند، وقت مسابقه‌ی دو جا می‌مانند،  توی طناب‌کشی ولو می‌شوند، توی بیست‌سوالی دمِ‌دستی‌ترین کلمه را حدس نمی‌زنند، پشت چراغ‌قرمز ادعا می‌کنند "نگفته بودی قرمزه، رد شده بودما" و نمی‌توانند حدس بزنند که چیزی که پسرک یا دخترک پشتش پنهان کرده و نصفش بیرون زده چیست...
○ناز قدم‌های باباهایی که هم‌پای بچه‌ها می‌روند و ناز قدوبالای باباهایی که هم‌قد بچه‌ها می‌شوند... به‌دست‌آوردنِ اعتماد‌به‌نفس یک اتفاق نیست، یک فرایند است، به مرور شکل می‌گیرد، به مرور خلق می‌شود، به مرور، با کمک‌ دستهای قوی‌ِ پشمالویی که بلد است کیِ پشتیبانی کند و کی رها کند تا خودت راه را پیدا کنی‌.--------------------------------
■کتاب فرزندم رو بستم. جامدادی رو که چند دقیقه پیش از شدتِ عصبانیت پرت کرده بودم برداشتم. مدادهاش رو یکی‌ یکی‌ گذاشتم سر جاش. کنارش نشستم، بغلش کردم. بوسیدمش. سرش رو بوسیدم، موهای عرق کرده‌اش رو، پیشونیش رو، گونه ی بر افروخته‌اش رو.
□گفتم نمیخوام هیچی‌ بشی‌. نمی‌خوام دکتر و مهندس بشی. می‌خوام یاد بگیری مهربون باشی‌. نمی‌خوام خوشنویسی یا چند تا زبون یاد بگیری. می‌خوام تا وقت داری کودکی کنی‌. شاد باش و سر زنده. قوی باش حتی اگر ضعیف‌ترین شاگردِ کلاس باشی‌. پشتِ همون میز آخر هم می‌شه از زندگی‌ لذت برد.بهش گفتم تو بده بستون درس و امتحان و نمره، هر چی‌ تونستی یاد بگیر ولی‌ حواست باشه از دنیای قشنگِ خودت، چیزی مایه نگذاری.
●کنارِ هم نشستیم، پاپکورن خوردیم و فیلم دیدیم و من تمام مدتِ به خودم و به یک زندگی‌ فکر می‌‌کردم که آنقدر جدی گرفته بودم.زندگی‌ که برای من مثل یک مسابقه بود و من در رویای مدال‌هایش تمام روزهاش رو دویده بودم. هیچکس حتی برای لحظه‌ای مرا متوقف نکرده بود.
○هیچکس نگفته بود لحظه‌ای بایستم و کودکی کنم. هیچکس نگفته بود زرنگ‌ترین شاگردان، خوشبخت‌ترین‌ها نیستند. کلاس دوم دبستان، شیفت بعد از ظهر بودم. باران تندی می بارید. یک چتر هفت رنگ دسته صورتیه سوت دار آن روز صبح خریده بودم. وقتی به مدرسه رفتم، دلم می خواست با همان چتر زیبایم زیر باران بازی کنم. اما زنگ خورد. هر عقل سالمی تشخيص می داد که کلاس درس واجب تر از بازی زیر باران است.
■یادم نیست آن روز چه درسی آموزگارم به من آموخت. اما دلم هنوز زیر همان باران توی حیاط مدرسه مانده. بعد از آن روز شاید هزار بار دیگر باران باریده باشد. و من صد بار دیگر چتر نو خریده باشم. اما آن حال خوب هشت سالگی هرگز تکرار نخواهد شد.
□این اولین بدهکاری من به دلم بود، که در خاطرم مانده. بعد از آن هر روز به اندازه ی تک تک ساعت های عمرم، به دلم بدهکار ماندم. "به بهانه ی عقل و منطق از هزار و یک لذت چشم پوشیدم." از ترس آنکه مبادا آنچه دلم ميخواهد، پشیمانی به بار آورد!
●خیلی وقت ها سکوت اختیار کردم. اما حالا بعضی شب ها فکر میکنم: اگر قرار بر این شود که من آمدن صبح فردا را نبینم، چقدر پشیمانم از انجام ندادن کارهایی که به بهانه ی منطق، حماقت نامیدمشان. حالا میدانم هر حال خوبی، سن مخصوص به خودش را دارد....
○تا میتوانید از زندگی لذت ببرید... از امروز... از مادر... خواهر... فرزند...چه کسی می‌داند... فردا هر که.... کجاست!؟
لینک ما در بله
ble.ir/join/YmY0ZDk5MDKanontech.ir

۵:۰۸