بله | کانال جنبش اهدای طلا

۲۳ آبان ۱۴۰۳

اهدای سرویس طلا به مصلای کرج برای جبهه‌ی مقاومت.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۱۶:۲۹

شاید به نظر شما عجیب باشه ولی به نظر من این قلب، زیباترین قلبِ طلای دنیاست!چرا که هدیه‌ی بزرگ‌مردِ دوران کودکی من هست وقتی در سن پنج سالگی،بعد از شهادت پدرم،برادرِ هفت ساله‌ام شد مرد زندگی من و عشق خواهر به برادر برای من شد هزار برابر...و این هدیه‌ی برادر عزیزم بعد ازدواجم هست و حدود بیست و سه ساله که در پَستی و بلندای زندگی نتونستم ازش دل بکنم.حتی وقتی دخترم از من خواست کادوی عقد به ایشون هدیه بدم، نتونستم با خودم کنار بیام،و امروز این هدیه‌ی زیبا رو به امر رهبر عزیزم در نزد خداوند جاودان کردم.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۱۶:۲۹

۲۵ آبان ۱۴۰۳

طلاهام را چندسال پیش برای خرید منزل فروخته‌ام و طلایی ندارم.به دفتر نماینده‌ی مقام معظم رهبری رفتم خمس اموالم را حساب کردن.خدا را شکر پاداش پایان کارم را داشتم،با اون پول تونستم هم خمس مالم را بدم و هم مقداری ناچیز به جبهه‌ی مقاومت هدیه کنم. با آرزوی نابودی اسرائیل به زودی.از استان یزد.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۱۴:۱۱

هدیه‌ی دخترم به جبهه‌ی مقاومت.فاطمه سادات حسینی ۶ ساله از کردکوی.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۱۴:۱۲

سلام روزتون بخیر، ممنون بابت کانال خوب و پر از انگیزه‌تون.بالاخره امروز وقت کردم برای تقدیم طلا برم دفتر رهبری، خدا رو شکر که انجام شد و انگار یه باری از دوشم برداشتم هر چند دلم می‌خواست بیشتر کمک کنم.اولش نمی‌خواستم عکسی بزارم گفتم شاید ریا باشه و اینکه این مقدار در مقابل خیلی از کسایی که اومده بودن خیلی ناچیز بود و روم نمی‌شد، ولی بعد گفتم مهم امر رهبره که انجام شد و هر کس در توان خودش هر چقدر بتونه کمک می‌کنه و اینکه شاید همین عکس‌ها برای بقیه انگیزه ایجاد کنه. البته قبلاً هم مبلغی هدیه داده بودم ولی باید این تیکه طلا رو هم می‌دادم تا دلم آروم بگیره.اون مبلغ کمی هم که تو عکس هست برای پسرمه که با ذوق رفت از قلکش برام آورد گفت اینم بده.به امید پیروزی هر چه سریع‌تر مقاومت و نابودی اسراییل و شیطان صفت‌ها و ظهور حضرت مهدی(عج).۴۳ ساله از تهران.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۱۴:۱۲

فقط به امر ولی.وقتی می‌دیدم که شیرزن‌های این کشور چقدر راحت از کالاهای باارزش و زینتی خودشون می‌گذرن، از خودم خجالت می‌کشیدم.مدتی بود که با خودم کلنجار می‌رفتم که هدیه‌ای که پدر و مادرم بهم دادن رو اهدا کنم یا نه...تا اینکه خدا رو شکر این توفیق حاصل شد تا بهترین یادگاری والدینم رو به نیت خودشون اهدا کنم.اهدای طلای ناچیز بنده کمترین کاری بود که ازم بر می‌اومد.الان احساس از دست دادن ندارم، انگار طلاها برام ماندگار شدن تا ابد.خیلی خرسندم که این کار رو انجام دادم، کار بسیار بسیار کوچیکی بود، ولی حسی دارم که قابل وصف نیست.ان‌شاءالله همه این حس رو تجربه کنن.خدا رو شکر می‌کنم که این شرایط رو برام فراهم کرد.از گرگان.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۱۴:۱۳

۲۸ آبان ۱۴۰۳

اهدایی زینب خانم ۸ ساله از یاسوج.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۶:۱۱

همیشه با خود زمزمه می‌کردم من ایرانم و تو عراقی چه فراقی چه فراقی.واقعا سخت است از عاشقانه‌هایی بنویسید که سالها آرزویش را داری.از وقتی راه کربلا باز شد اول شرایط مالی را نداشتم، وقتی که توانستم هزینه سفر را جور کنم به علت بیماری نباید زیاد با خودرو سفر میکردم تصمیم گرفتیم برای زیارت با هواپیما سفر کنیم.چون هنوز از شهر ما پرواز هوایی به نجف راه‌اندازی نشده بود، قطعه طلایی خریداری کردم و به همه گفتم هر وقت دعوت شدم کربلا این هزینه سفرم.خداروشکر از گرگان پرواز به نجف اشرف راه‌اندازی شد ولی باز هم به علت جراحی گوش و توصیه دکتر بنا به احتیاط تا یک سال سفر هوایی نداشته باشم.
جنگ اسرائیل جنایتکار با غزه هزاران نفر به خاک و خون کشیده بود و راه کمک رسانی قطع بود، حمله به لبنان شهادت سید مقاومت و پیام حضرت آقا؛با خود گفتم بروم زیارت در بین الحرمین، آقا از من بپرسد مگر نگفته بودی اگر زمان ما بودی یاریمان میکردی، الان زمان ماست، طفلان شیرخواری همچو علی اصغر من بدون آب و غذا، دخترکان و پسرانی همسن و سال رقیه خاتون من بدون سرپناه سرگردان در بیابان، و بانوانی همچون خواهرم زینب آواره شهرهای دیگر هستند چه جواب میدادم فقط یک جمله کافی بود. راه قدس از کربلا میگذرد.من از بهترین آرزویم که زیارت کربلاست، گذشتم فقط یک یا علی تا در قیامت پیش مادرم زهرا س رو سفید باشم.شیعه تنها از خدا پر میشودشیعه روز امتحان حر میشوددست بردار از تکبر از خطاشیعه یعنی جود و انفاق و عطا۴۳ ساله از گرگان.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۶:۱۱

لبیک یا خامنه‌ای... خدا رو شکر که این وظیفه‌ای که رهبر از ما مسلمانان خواست، انجامش توفیق من شد و حالا من با اهدای این قطعه طلا، هرشب راحت سرم رو به روی بالشت می‌گذارم که این وظیفه‌ی الهی رو انجام دادم.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۶:۱۲

بسم الله الرحمن الرحیم.به‌جز حلقه‌ی ازدواجم که همسرم به آن حساس است، گوشواره‌هایم آخرین طلایی بود که داشتم. نسبتا سنگین بودند و از مدتی پیش یک نیم‌ست ساده پروانه‌ای را نشان کرده بودم تا با آن‌ها تعویض کنم. آقا که دستور فرمودند برای کمک به لبنان تصمیمم عوض شد. تا امروز که توفیق شد بعد از شرکت در راهپیمایی ضد آمریکایی ۱۳ آبان به دفتر بروم و تقدیم کنم.
آنجا خیلی شلوغ بود. توی صف وزن کردن طلا از خودم خجالت کشیدم. با خودم گفتم کاش گردنبندم که برای سفر کربلا فروخته بودم را نفروخته بودم و به فرمان نائب امام زمانم اهدا می‌کردم.خانمی دستبند طلایش را که حدود ۲۵ گرم وزن داشت و بسیار هم زیبا بود داشت اهدا می‌کرد. آن یکی سرویس طلایش را. دیگری هم آقایی بود که طلای دخترش را آورده بود. آقایی هم بود که ده تا مبلغ روی برگه نوشته بود و می‌خواست یکی یکی برایشان رسید بگیرد. می‌گفت از افراد مختلف که به من اعتماد دارند پول جمع می‌کنم و می‌آورم دفتر. برای چندمین بار است که می‌آیم.
خلاصه که آنجا که من دیدم محل سبقت گرفتن و «والسابقون السابقون» بود. جای همه‌ی آن‌ها که نبودند خالی...۴۰ ساله از قم.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۶:۱۳

۲۹ آبان ۱۴۰۳

مقداری طلا داشتم که هر وقت مشکل مالی داشتیم به شوهرم می‌گفتم می‌تونی رو طلاهای من حساب کنی، اما شوهرم می‌گفت دلم نمیاد.اما الان که رهبرم فرمان جهاد داده با موافقت و رضایت کامل خودم و همسرم طی سفری که به مشهد داشتیم رفتیم دفتر وجوهات. ‌ان‌شاءالله که ما هم به سهم خودمون در نابودی اسراییل سهمی داشته باشیم.قبلش که با اطرافیانم صحبت می‌کردم، می‌گفتند ما چی داریم بدیم، گفتم همسر شهید عزیز حمزه جهاندیده همسرش رو تقدیم کرد، من نمی‌تونم از مال دنیا دل بکنم؟ ما اگه لازم بشه باید از جانمون هم بگذریم، طلا که چه ارزشی داره بقیه دارند از ما سبقت می‌گیرند و عزیزانشان رو می‌دن.ان‌شاءالله که خدا توفیق بده جانمون رو هم در راه اسلام و قرآن هدیه کنیم.۳۸ ساله از استان ایلام.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۱۹:۵۰

این هم از طلاهای من که عاقبت به خیر شدند.حلقه‌ی نامزدی، حلقه‌ی ازدواج و اولین عیدی همسرم در دوران عقد. دوست‌داشتنی‌ترین طلاهایی که داشتم.فدای اسلام و مقاومت. طول کشید تا همسرم رو راضی کنم.از یزد.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۱۹:۵۱

انگشترها هم شهید می‌شوند. در راه دیندر راه ولایت در راه امر امام جامعه
انگشتر عزیزم که هدیه‌ی رهبر عزیزتر از جانم و فرزندانم بودی، خودت می‌دانی که تو را هر روز می‌بوییدم، می‌بوسیدمروی چشمانم می‌گذاشتمو روزم را آغاز می‌کردم. چون هدیه و تبرک دستان امام خامنه‌ای عزیزم بودی.
وصیت کرده بودم تو را که تبرکی حضرت آقا هستی، ان‌شاءالله بعد از شهادتم در کفنم، بگذارند، تا در مواجهه با فرشتگان الهی بارم سبک‌تر باشد. چون تو هدیه‌ی بهترین و شجاع‌ترین و بصیرترین، بندگان خدا روی زمین بودی. چون هدیه‌ی ولی امر زمانم بودی.
اما از آنجا که قرآن کریم می‌فرماید: "لن تنالوا البر حتی تنفقوا مماتحبون"
و کلام معصومین علیهم‌السلام تاکید بر اطاعت امر ولی فقیه زمان دارد، تو را که، تکه‌ای از قلبم، نه تمام قلبم، نه قلب تاریخ بودی، به امر ولی امرم، به جبهه‌ی مقاومت هدیه کردم.
خیلی برایم عزیز بودی، اما بدان ما هر چیزی را که برایمان عزیز هست، در را دین و امر مولایمان ذبح خواهیم کرد.راحت‌تر بگویم، جان خود و فرزندانمان را هم در این مسیر هدیه خواهیم کرد.
انگشتر و هدیه‌ی رهبر عزیزتر از جانم، برو و شهادت بده که ما راست قامتان تاریخ جاودانه خواهیم ماند.
به امید پیروزی مظلومین جهان بر کفر واستکبار.از فریدون شهر.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۱۹:۵۱

۳۰ آبان ۱۴۰۳

سلام. راستش من هیچی طلا ندارم، درآمد شخصی هم ندارم.می‌خواستم برای خودم چادر بخرم‌، گفتم حالا می‌شه با همین چادر هم سر کرد.دیگه امروز این پول ناقابل رو واریز کردم به ایران همدل.یکی از دوستان این گروه هم این کار رو کرده بودن، پول چادر جدیدشون رو داده بودن برای کمک، ایشون باعث شدن منم از خیر چادر جدید بگذرم.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۸:۴۲

روزی که این انگشتر، در دستانش جای خوش کرد، هر رهگذری را، خبر از سر درونی عشق می‌داد. و امروز که این انگشتر نشان، با دستان فرزند ده ماهه‌اش به محور مقاومت هدیه شد نیز جهانیان را از سر عشق، خبردار کرد...
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۸:۴۲

دختردار که می‌شوی، نگاهت به زندگی صورتی می‌شود؛از آن صورتی‌هایی که بعد از دیدنش تا چنددقیقه‌ای، شادی، در تک‌تک سلول‌های بدنت رقص بندری می‌رود.هربار که به النگوها می‌نگریستم، بزرگ شدن دستانت را متصور می‌شدم و با خود می‌گفتم این را هدیه‌ی جشن تکلیفت می‌دهم،دیگری را جشن ورود به دانشگاه،آن یکی را روز عقدت... انگار همه را برای دادن به تو نگه داشته بودم؛و امروز که آن‌ها را از دستانم جدا کردم و به محور مقاومت هدیه دادم هم، همگی برای تو بود. برای تو و همه‌ی دخترکان جهان که دوست دارم زندگی بی‌وجود اسرائیل را تجربه کنند،به امید آن روز.
#روایت_جهاد#لشکر_طلایی

۸:۴۲