عکس پروفایل جرعه ای دیگرج

جرعه ای دیگر

۴,۲۴۲عضو
عکس پروفایل جرعه ای دیگرج
۴.۲هزار عضو

جرعه ای دیگر

ترویج شعر و داستان ناب با معرفی شاعران و نویسندگان معاصر انتقادات و پیشنهادات ارزنده خودتون را به آدرس زیر ارسال فرمایید. @abdolahian

۲۱ فروردین

undefinedجرعه ای دیگرundefined
گفته بودی که: «چرا محو تماشای منی؟آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی!»
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرودناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی!
«فریدون مشیری»
@jore_ye_deegar

۱۹:۱۷

۲۲ فروردین

undefinedجرعه ای دیگرundefined
حقیقت داردتو را دوست دارمدر این بارانمی خواستم تودر انتهای خیابان نشستهباشیمن عبور کنمسلام کنملبخند تو را در بارانمی خواستممی خواهمتمام لغاتی را که می دانم برای توبه دریا بریزمدوباره متولد شومدنیا را ببینمرنگ کاج را ندانمنامم را فراموش کنمدوباره در اینه نگاه کنمندانم پیراهن دارمکلمات دیروز راامروز نگویمخانه را برای تو آماده کنمبرای تو یک چمدان بخرمتو معنی سفر را از من بپرسیلغات تازه را از دریا صید کنملغات را شستشو دهمآنقدر بمیرمتا زنده شوم
«احمدرضا احمدی»
@jore_ye_deegar

۱۷:۴۱

undefinedجرعه ای دیگرundefined
از رهی دور به دیدار تو ماه آمده امبگشا خوان کرم چون به پناه آمده امنظر انداخته ای تا که ربایی دل منمن دلداده به یک طُرفه نگاه آمده امزاهدم گفت مرو از پی خوبان از راهمن از این راه به تحصیل گناه آمده امنرگس مست تو شد رهزن دلها صنماپی دیدار تو با لشگر و جاه آمده امصد ملامت کندم زاهد سالوس اماپی اصلاح دل و نی به تباه آمده اممن به اقرار تو و حسن خدادادی توبا دلی عاشق و شیدا به گواه آمده امهمگان را نبود قدرت درک سخنمقافیت گشت مشوش به صلاح آمده امهمچو یوسف که عزیزست و گرانمایه مهامن برون از بن صد حلقه چاه آمده امهمچو نوری که ز کوی تو برون هیچ نشدمن برای تو و آن چشم سیاه آمده ام
«آرمین نوری» @jore_ye_deegar

۱۹:۱۳

۲۳ فروردین

undefinedجرعه ای دیگرundefined
مجنون نسل منمحکوم کوه و دشتمرکز نشین نبوداما...در شهر دایرهدنبال کوی زاویه می گشت
«سید حسن حسینی»
@jore_ye_deegar

۱۹:۲۹

undefinedجرعه ای دیگرundefined
سلام بر آنانکه در پنهان خویشبهاری برای شکفتن دارندو می دانندهیاهوی گنجشکهای حقیر ربطی با بهار ندارد...
«سلمان هراتی»
@jore_ye_deegar

۱۹:۳۱

۲۴ فروردین

undefinedجرعه ای دیگرundefined
لبی از بوسه می دزدمو تبی از ترانهو شرمناک می افتمکنار همه ی اردیبهشت هاتفاصله ای نمی خواهمپیرهنیمرزیگذرنامه ایمی خواهم بزنم بیروناز تناز پیراهنو بفرستم در هوابخار گس نفس هامو ببوسم آن خطوط معطریکه از غزل های حافظگریخته اندبه دامن بوسه هام
لبی از بوسه می دزدمو گلی از بهار امسال برای تو می آیمبرای تو می رقصمبرای تو می میرم...
«علی هوشمند»
@jore_ye_deegar

۱۹:۰۶

undefinedجرعه ای دیگرundefined
undefinedالهی، شکرت که پریشانی به مقام یقین رسیده است.undefinedالهی، شکرت که از تنهایی و خلوت لذّت می برم؛ چه، تنها از خلوت وحشت دارد.undefinedالهی، لذت گرسنگی را در کامم برکت ده!undefinedالهی، حشر با عالم خیال که این قدر لذیذ است، حشر با عالم عقل چه خواهد بود.undefinedالهی، آمدم ردّم مکن، آتشینم کرده ای سردم مکن!«علامه حسن حسن زاده آملی»
@jore_ye_deegar

۱۹:۱۶

۲۵ فروردین

D1738836T15302137(Web).mp4

۱۲.۰۵ مگابایت

undefinedجرعه ای دیگرundefined
داستان ژنرال شاه اثر دافنه دوموریه در زمان جنگ داخلی انگلیس اتفاق می‌افتد. «اونور هریس» میان‌سال داستان جوانی خود را از ده‌سالگی، زمانی که با برادرش روبن زندگی می‌کرد، روایت می‌کند. داستان زمانی شروع می‌شود که برادر بزرگ اونور، عروسش، گارترد را به خانه می‌آورد. پس از سه سال، برادر بزرگ اونور براثر آبله می‌میرد و گارترد از خانه‌ی اونور می‌رود.اونور در هجده‌سالگی با ریچارد گرنویل، برادر گارترد آشنا می‌شود. آنها عاشق هم شده و با وجود هماهنگی قبلی برای ازدواج اونور با دیگری، تصمیم به ازدواج می‌گیرند. اونور در هنگام بیرون رفتن با ریچارد و گارترد در یک تصادف سواری مجروح و درنهایت فلج می‌شود. پس از آن، اونور از ازدواج یا حتی دیدن ریچارد امتناع می‌کند...قسمت اول
@jore_ye_deegar

۱۸:۲۴

۲۶ فروردین

thumnail
undefinedجرعه ای دیگرundefined
من بنازم قدرتت را سرزمینهمت مردان خاکم، پُر بهاست
یاور قائم به جولان شو، بتاز!بی ‏پناهی؟ نه، نه ‏ای، یارت خداست
«عاشق ترین مجنون، ابوالقاسم عبدالهیان»
@jore_ye_deegar

۱۰:۱۹

undefinedجرعه ای دیگرundefined
بازآ که دلم پشت صدایت تنگستبا پیرهن غصه دلم در جنگستبا عطر بهار و گل و گندم رفتیهمگام شکوفه ها بیا که خوش آهنگست
«محمد یوسف حیران»
@jore_ye_deegar

۱۹:۰۷

۲۷ فروردین

undefinedجرعه ای دیگرundefined
شاید آن روز که مندفتر دیدار تو را می خوانمتو به میعاد گلی از سر عادت بروی!من به تقدیر خودم می خندم.من به دیدار تو درکوچهٔ بی وهم زمان، خوشبینم.
«هادی سیه چهره»
@jore_ye_deegar

۱۹:۳۹

D1738836T16033635(Web).mp4

۱۰.۲ مگابایت

undefinedجرعه ای دیگرundefined
داستان ژنرال شاه اثر دافنه دوموریه در زمان جنگ داخلی انگلیس اتفاق می‌افتد. «اونور هریس» میان‌سال داستان جوانی خود را از ده‌سالگی، زمانی که با برادرش روبن زندگی می‌کرد، روایت می‌کند. داستان زمانی شروع می‌شود که برادر بزرگ اونور، عروسش، گارترد را به خانه می‌آورد. پس از سه سال، برادر بزرگ اونور براثر آبله می‌میرد و گارترد از خانه‌ی اونور می‌رود.اونور در هجده‌سالگی با ریچارد گرنویل، برادر گارترد آشنا می‌شود. آنها عاشق هم شده و با وجود هماهنگی قبلی برای ازدواج اونور با دیگری، تصمیم به ازدواج می‌گیرند. اونور در هنگام بیرون رفتن با ریچارد و گارترد در یک تصادف سواری مجروح و درنهایت فلج می‌شود. پس از آن، اونور از ازدواج یا حتی دیدن ریچارد امتناع می‌کند...قسمت دوم
@jore_ye_deegar

۱۹:۴۰

۲۸ فروردین

undefinedجرعه ای دیگرundefined
دروازه‌های شهرت را به رویم بگشابا تو آنقدر حرف دارم کهبا گفتن تمام نشودسال‌هاست من لحظاتی را زیسته‌ام کهگره به نام تو خوردهدروازه‌های شهرت را به رویم بگشامن در آن‌جا با توشهرهای دیگر را تصاحب خواهم کرداین خانه‌هااین کوچه‌هااین میدان‌هاکفایت هر دویمان را نمی‌کند.
«اُزدمیر آصف، ترجمه: قادر دلاورنژاد»
@jore_ye_deegar

۱۸:۴۵

undefinedجرعه ای دیگرundefined
لبخندی منتظربی آنکه جان بگیرددر گوشه لب هایم می میردوقتی شبانگاهانباز خیال تورویاهای بارانیم راکویر، میزبان می شودمرا از سکون بگیربگذار، هر روز بهانه ای باشد
«نگین جهاندیده»
@jore_ye_deegar

۱۹:۲۴

۲۹ فروردین

undefinedجرعه ای دیگرundefined
در پرده های تو در توی این انارآن دانه ای را کهبهشتی استمی جویم
«طاهره قاسمی»
@jore_ye_deegar

۱۹:۴۸

undefinedجرعه ای دیگرundefined
گفتی می آییپاییز که شد می آییانارها که رسیدند می آیینیامدیمانده ای در آن دیار بی انارمن اما در سرزمین انارکسی نیست بشکافد دل سرخ این انار
«بابک وفائی»@jore_ye_deegar

۱۹:۵۳

۳۰ فروردین

undefinedجرعه ای دیگرundefined
و چنان رعد شنیدم که دلیری غریدنه دلیری، که از این بادیه شیری غرید
گفت: فریادرسی گر نبود، ما هستیمنه بترسید، کسی گر نبود، ما هستیم
گفت: ماییم ز سر، تا به شکم محو هدفخنجری داریم، بی‌تیغه و بی‌دسته به کف
نصف شب خفتن ما، پاس دهی‌های شمابعد از آن، پاس‌دهی‌های شما، خفتن ما
الغرض ماییم بیداردل و سرهشیارخنجر از کف نگذاریم، مگر وقت فرار
«محمدکاظم کاظمی»
@jore_ye_deegar

۱۹:۱۵

undefinedجرعه ای دیگرundefined
دست به دستِ مدّعی شانه به شانه می رویآه که با رقیبِ من جانبِ خانه می روی!
بی خبر از کنارِ من، ای نَفَسِ سپیده دمگرم تر از شراره ی آهِ شبانه می روی
من به زبانِ اشکِ خود می دهمت سلام و توبر سرِ آتشِ دلم همچو زبانه می روی
در نگهِ نیازِ من موجِ امیدها توییوه که چه مست و بی خبر سوی کرانه می روی!
گردشِ جامِ چشم تو هیچ به کام ما نشدتا به مرادِ مدّعی همچو زمانه می روی
حال که داستانِ من، بهرِ تو شد فسانه ایباز بگو به خوابِ خوش با چه فسانه می روی؟
«محمدرضا شفیعی کدکنی»
@jore_ye_deegar

۱۹:۱۷

۳۱ فروردین

undefinedجرعه ای دیگرundefined
دوباره دلم گرفتنشستم لب طاقچهو دلم تر شد، از نگاه خوشه ی انگورو صورتم، از نوازش دستهای نرم بادچشمانم جان گرفتاز زرد و سبز برگهای درخت میمو صدای خنده ی همسایهکه تار و پود سکوتم را از هم گسستباز هم چه خوب استکه با تمام دل تنگی هایمبا تمام خشم این جهانو چهره زمخت زندگیهنوز زنده امچه خوب استکه هنوز صدای جیک جیک گنجشکهاخواب شیرین صبحم را پاره پاره می‌کنند که هنوز خوشه ی انگور می خنددو ابرهای شاد بازیگوشی که هنوز می‌دوند در پی همکه هنوز ...که هنوز ...
«یونس نادری»
@jore_ye_deegar

۱۹:۱۴

undefinedجرعه ای دیگرundefined
کجاست خانه ی من؟ هرچه هست اين جا نيستيکی به ماه بگويد که راه پيدا نيست غريب نيست به چشم من آسمان و زمينولی نه... شهر و ديار من اين طرف ها نيست نشسته گرد سفر روی شانه ی روحمرفيق راه من اين جسم بی سر و پا نيست تمام شهر به تعبير خواب سرگرمندکسی معبّر بيداری من اما نيست کسی نگفت سؤال جوابهايم رابه جمله ها خبری از چرا و آيا نيست ز ريگ ريگ بيابان شنيده زخم زبانحريف درد دل رود غير دریا نيست
«محمدمهدی سیار»
@jore_ye_deegar

۲۰:۰۰