به احترامِ هر قطاری که از راه میرسدکلاه برمیدارد از سرمردی که سالهاستقطاری دلاَش را بُرده است!
«رضا کاظمی»
@jore_ye_deegar
۱۹:۵۴
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتربا همه گرمیم با دلهای تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیمقالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگارزخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ولیبعدِ حافظ خوانیِ شبهای یلدا بیشتر
رفتهای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشتمن که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلختربغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندیدهر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
بر بخارِ پنجره یک شب نوشتی: عاشقمخون انگشتم بر آجر حک کنم: ما بیشتر
«حامد عسکری»
@jore_ye_deegar
۱۹:۳۸
بوی غربت ز کوچه میآیدجمعهها آسمان چه دلگیر استروزها میروند از پی همدلم از روزگار هم سیر است
جمعه میآید و مسافر ماسوی یاران خود نیامده بازجمعه رفته است و آن سفر کردهره برگشت را نکرد آغاز
در مسیر خیال تو عمریجمعهها چون قطار میگذرندلحظهها این مسافران غریببی تو در انتظار میگذرند
جمعهها ندبه میکنم "یا رب"قلب خونین ما ز غم برهانجمعه با اشک و آه میگویمای خدا یوسف مرا برسان
جمعهها از نسیم میپرسمعطر پیراهنش نیاوردی؟با تحسر به باد میگویمبرگی از گلشنش نیاوردی؟
جمعهها میروند از پی همیوسف نازنین من باز آیجان مادر ترا به گونه اورنگ نیلی ز چهره اش بزدای
«مهرداد بهار»
@jore_ye_deegar
۱۹:۴۷
تماشای آشفتهگاننشانههای آشفتهگی و اضطراب را در دیگرانتماشا کنید.از این طریق با فیزیولوژی خود آشنا میشوید.با تغییر این نشانهها در خود،به آرامش دست مییابید.
«کتاب کوچک آرامش، پاول ویلسون»
@jore_ye_deegar
۱۹:۱۰
در زندگی دردهایی هست...دردهایی هست...دردهایی...درد -هر درد-نقطهی کوچکی استکه میخواهد جای خالیات را پر کند...
«مسعود غیاث بیگی»
@jore_ye_deegar
۱۹:۲۵
من که یار مهربان دارم چه غم دارممن که مه در آسمان دارم چه غم دارمز حسن دلبر و رخ ماه چهاردهچهها بر دل نهان دارم چه غم دارماز کمالات و جمال بیمثالاشگفتنی تا بیکران دارم چه غم دارمدر این دنیای بیفردای مادیمن از ما بهتران دارم چه غم دارمبر محفل عطرآگین عشقز مشک و عنبران دارم چه غم دارمبرای دفع درد بیدوایمکیمیایی بس گران دارم چه غم دارمز علم و حلم و صدق صفایشمکتبی چو شوکران دارم چه غم دارمبه لطف مهر آن شمس الشموسدر دلم شمعی نشان دارم چه غم دارمبه مصداق جان فدای راه یارسرور آزادگان دارم چه غم دارمبر این روزگار رنگ و مردم فریبمهدی صاحب زمان دارم چه غم دارممن که مطیع فرمان یارمدرمان ز این فرمان دارم چه غم دارم
«فرهان احمدیان»
@jore_ye_deegar
۱۷:۱۴
ما امیدی نداریمکه باد شکوفههای سیب را برای ما به ارمغان بیاورددانستهایمبدون شکوفههای سیببدون حرمانهای زودرسمیتوان زندگی کرد
«احمدرضا احمدی»
@jore_ye_deegar
۱۵:۲۵
دلیلِ وجود منی تواگر نشناسمات، زندگی نکردهامو اگر بمیرم بیشناختناتنمیمیرمچرا که نزیستهام.
«لوییس سرنودا»
@jore_ye_deegar
۱۸:۲۵
با تو شور زندگانی بود و نیستبا تو رنگ من جوانی بود و نیستپیش چشمم روشنای راه بودپرتو نور نهانی بود و نیستدر تکاپوی مدامم هر چه آمد در توانبردنت تا شادمانی بود و نیستاین دل یخ بسته بیجلوه رابا تو رنگ مهربانی بود و نیستبیقرار و انتظارم تا قرار دیدنتبلکه یک دم همزبانی بود و نیستطعم ابیاتم چو بودی طعم خوب زندگیمثل حلوا تن تنانی بود و نیستلایق دریای چشمت ای تمام آرزوغرق گشتن جانفشانی بود و نیست ...
«روزبه وکیلی»
@jore_ye_deegar
۱۷:۴۰
طعم پاییز را نچشیدمتا شب یلداکه سفره زمستان را چیده بودپیام پاییز را نشنیدمتا نسیم دیگر پاییزی نبودبه تماشای غروب پاییز ننشستمتا طلوع آفتابدیگر در فصل پاییز نبودوقتی به پاییز رسیدمکه زمستانپایان پاییز را جشن گرفته بود.
«حسن بهبهانی»
@jore_ye_deegar
۱۹:۱۱
بداههام را زمین میگذارمو تنها قدم میزنمبداههام سنگین استبه سنگینی نگاه توهمان نگاهیکه از منروی برگرداند...
«لارا باقری»
@jore_ye_deegar
۱۸:۵۲
آن شبی که هر دودر زیر باران خیس شدیمبه من گفتی: اگه دلتنگم شدیدر یک غروب پاییز دلگیرزیر باران قدم بزنمولی چرا خیس نشدمشاید چون تو در کنارم نیستی
باران، خاطراتی که از آسمان باریدترنم آن خاطرات همیشهبرایم زنده استو کنارم نفس میکشندچون تو در ذهنم ماندگاری
باران، خاطراتی که از آسمان باریدبعد از تو در هیچ پاییزیدیگر باران نمیبارداو نگران من استنکند دلتنگ تو شوماما خاطرات دویدنبدون چتر در زیر باران عاشقی هرگز از دلتنگی من کم نمیکند...
«حسین رسومی»
@jore_ye_deegar
۱۹:۰۲
آن دلبر شیرین سخنم گفت مرا بازحرفی که به غیر از تو بگوید نشود راز
مهرت به دلم کی بشود پاک؟ دریغااین را به تو میگفت، دلم حرف سرآغاز
تا عشق نگارم به سعادت برسانمجان را به هوایش بکنم لایق پرواز
«ابوذر خسروی»
@jore_ye_deegar
۱۷:۵۸
دوباره غرق سکوتاند واژهها اینجاتو را به عشق قسم میدهم بیا اینجا
شراب یاد تو ما را دچار مستی کردو عطر یاد تو ما را کشانده تا اینجا
دلم گرفته از این مردمی که میلولنددرون شهر غریبانِ آشنا اینجا
هم از صداقت و آینه بیخبر هستیمهم از زلالی چشمه، هم از خدا اینجا
ز حرفهای نگفته پرم چه باید کرددوباره غرق سکوتاند واژهها اینجا
«احمدرضا عزیزی»@jore_ye_deegar
۱۸:۰۳
با ابا الفضل بیا روضهی مادر تو بخوانلحظهای گریه کن و سوره کوثر تو بخواندومین فاطمه از خانهی سردار حنینبعد از کرب و بلا از صف محشر تو بخوانگفته بود نام من است ام بنین ای مردمحال یک روضه از آن میر دلاور تو بخواندر بقیع مجلس روضه به پا میکرد اوروضه از غربت آن مادر مضطر تو بخوانسالها بر حسن و زینب و کلثوم و حسینمادری کرد بیا روضهای از در تو بخوانبر سر و سینه زنان گفت غریب مادرروضه از بیکسی سید و سرور تو بخوانحال ما غرق عزای تو شدیم فاطمه جانیا ابا الفضل بیا روضهی مادر تو بخوان
«رسول چهارمحالی»
@jore_ye_deegar
۱۴:۰۲
«تونل، ارنستو ساباتو»
@jore_ye_deegar
۱۹:۲۵
زخمها همیشه بودهاندچاقو فقط راه را پیدا میکندمیکشد بیرون از زیر پوست، همه را.تو قبل از آنکه آمده باشیرفته بودی.تنهایی چیزی نیست که با رفتن کسی به وجود آیدتنهایی همیشه بوده است،حضورِ هر انسانتنهایی رافقط قطعه قطعه میکند…
«بابک زمانی»
@jore_ye_deegar
۱۹:۳۹
گفتی که زمان را ببری جای جگرسوزکُند است زمین رفتنِ با پای عرقسوزبردی و دلم را به صد آشوب کشاندی!از بس که به تسویف زدم عمر زمانسوز
«روح الله متوسل»
@jore_ye_deegar
۱۹:۰۸
ما را دل این گدازهی سنگین سوختاندوه روزگار فلسطین سوختدردا که قبلهگاه نخستین رااین قوم کینه توز بد آیین سوخت
ای سرزمین عشق و عروج ای قدسیادت سرود حلقهی عشاق استدر وصف تو سروده خدا، اسریآری خدا به کوی تو مشتاق است...
«غلامرضا محمدی»
@jore_ye_deegar
۱۹:۱۳
خزان آمد و برگهایکی یکی از شاخهها جدا شدندگویی هر برگ، قصهای بودکه با باد به سفر رفت…
پاییز است و مندر این فصلِ سرد و خاموشبه دنبال گرمای یک لبخند میگردملبخندی که شاید در چشمان تو پنهان باشد.
«قیصر امینپور»
@jore_ye_deegar
۲۰:۰۲