عکس پروفایل جرعه ای دیگرج

جرعه ای دیگر

۴,۳۰۰عضو
عکس پروفایل جرعه ای دیگرج
۴.۳هزار عضو

جرعه ای دیگر

ترویج شعر و داستان ناب با معرفی شاعران و نویسندگان معاصر انتقادات و پیشنهادات ارزنده خودتون را به آدرس زیر ارسال فرمایید. @abdolahian

۲۰ آبان

undefinedجرعه ای دیگرundefined
می‌نگارد رنج خود را کودکی از جنس غربترنج انسانی که مانده زیر آوارِ رذالت
می‌سراید نغمه‌ی زیبای آزادی و اماکر شده گوش جهان و پُر شده چشمش ز نفرت‌
غنچه‌ در آغوش مادر تا ابد در خواب رفتهاینچنین معنا گرفته واژه‌ی عشق و شهادت
ننگ بر تو دشمنِ خونخوارِ صبرا و شتیلاحک شده بر روی پیشانی تو مکر و خباثت
ای فلسطین قبله‌ی اوّل چرا در خاک و خونیمرگ بر قومی که دزدید از دو چشمت خواب راحت
زیر یوغ ظلم مانده جسم‌های پاره پارهغزه شد چون کربلا جولانگه داغ و مصیبت
کربلا یکبار دیگر در فلسطین گشت تکرارقحطیِ آب است و مظلومانِ عالم در اسارت
زیر بارانی ز موشک‌های سمّی، شهر غزهجامه‌ای بر تن نمود از جنس ایمان، استقامت
«سعید بی‌همتا»@jore_ye_deegar

۱۹:۲۱

۲۱ آبان

undefinedجرعه ای دیگرundefined
تمام تنهائیت رابریز در من...پر می‌کنممسیر ویرانه‌هایت رااز باد ...
«دریا شهریاری»@jore_ye_deegar

۱۸:۵۶

undefinedجرعه ای دیگرundefined
گاهی زنگ تلفن را نادیده بگیریدبرای پاسخ دادن به تلفن‌های مهم،یکی دو تلفن را نادیده بگیرید.پاسخ ندادن به تلفن از تنش شما می‌کاهد.
«کتاب کوچک آرامش، پاول ویلسون»
@jore_ye_deegar

۲۰:۰۹

۲۲ آبان

undefinedجرعه ای دیگرundefined
اندوهی در چشم و گریه‌ای در پیراهنو خورشیدسرنهاده است بر شانهٔ گیتار
«محمدکاظم علی پور»
@jore_ye_deegar

۱۸:۴۴

undefinedجرعه ای دیگرundefined
مى‌خواهم هوا باشمهوايى كه در آن سكنى مى‌گزينىحتى براى لحظه‌اىمى‌خواهم همانقدر قابل چشم پوشىو همانقدر ضرورى باشم.
«مارگارت اتوود»
@jore_ye_deegar

۱۸:۴۸

۲۳ آبان

undefinedجرعه ای دیگرundefined
کربلا غزه است این ایام مرزهایش فقط عوض شده استسنگر و خاکریزها یکی اندحمله و نقشه، خط عوض شده است
شمر و خولی، سنان و ابن سعدبه سوی خیمه گاه تاخته اندکوفیان با سلاح موشک و بمبکربلایی دوباره ساخته اند
غزه کرببلاست، در خون استمیمنه، میسره ست قربانییک طرف مهدی المهندس هایک طرف قاسم سلیمانی
سازمان ملل، بدون ملللانه ی عنکبوت امریکاستبر لب بام سازمان مللآفتاب سقوط امریکاست
این نبرد حق است با باطلحرف آوار و موشک و مین نیستجنگ با دین و اعتقادات استجنگ صهیونی و فلسطین نیست
ذوالفقاری کشید سر زنیامسوره ی فجر در نگاه علی ستشده تسلیم قلعه ی خیبر عاقبت فتح با سپاه علی ست
زین همه کودکی که در کفن استدهن خاک باز خواهد ماندبر بدن‌های در کفن مهدی در فلسطین نماز خواهد خواند
دختری از پدر سوالی کردنوبت انتقام خواهد شد؟!!ما بمیریم جنگ اسرائیل!ای پدرجان تمام خواهد شد؟!
مردن ما همان شهادت ماستبا شهادت به مرگ امان ندهیمتا ابد از حریم کشورمانیک وجب را به دشمنان ندهیم
پدرش گفت ما نمی میریمزنده هستیم و خانه می سازیممثل سربازهای کرببلانام خود جاودانه می سازیم
جنگ کفر و بلاد اسلامیجنگ تسخیر روح کشورهاستدخترم جنگ این زمانه فقطبر سر اعتقاد و باورهاست
دل هر کودک فلسطینیخرم و شاد می شود یک روزاز دعاهای حضرت مهدی قدس آزاد می شود یک روز
«مجتبی نظام آبادی»
@jore_ye_deegar

۱۵:۱۵

۲۴ آبان

undefinedجرعه ای دیگرundefined
برای تو و خويشچشمانی آرزو می‌کنمکه چراغ‌ها و نشانه‌ها رادر ظلمات‌مانببيندگوشیکه صداها و شناسه‌ها رادر بيهوشی‌مان بشنودبرای تو و خويش، روحیکه اين همه رادر خود گيرد و بپذيردو زبانیکه در صداقت خودما را از خاموشی خويشبيرون کشدو بگذارداز آن چيزها که در بندمان کشيده استسخن بگوئيم.
«مارگوت بیکل»
@jore_ye_deegar

۱۹:۵۲

undefinedجرعه ای دیگرundefined
صـد کهکشان ستـاره پـر از آفتاب در راه استعالم ز شوق مهر حسین بن نور چون ماه است
مقصد نـه کربلا و نـه کوفه، نه شام می باشدره، مستقیـــم، بـر جـهت ِ پیــشگاه ِ اَلله است
امّـا کمــی تـلاطـم دریـا غـروب مـــی‌بــاردساحــل به سبک منتظران، بس غریق در آه است
شادی به جای غصّه گهی، غصّه جای خوشحالیبــا کاروان ِ خستـه بگویم چگونه همراه است؟
«ابوالفضل دادا»
@jore_ye_deegar

۲۰:۱۴

۲۵ آبان

undefinedجرعه ای دیگرundefined
از خانه چارچوب درت را شکسته‌اندباب الحوائج پدرت را شکسته‌اند
عمداً مقابل پسر ارشدت زدندیعنی غرور گل پسرت را شکسته‌اند
بازو و سینه، کتف و سرت درد می کندهرجا که بوسه زد پدرت، را شکسته‌اند
ای مرغ عشق خانه حیدر کمی بــپـرباور نمی کنم که پرت را شکسته‌اند
از طرز راه رفتن و قد هلالی اتاحساس می کنم کمرت را شکسته‌اند
ابری ضخیم سر زد و ماهت خسوف شدبی شک فروغ چشم ترت را شکسته‌اند
دندانه های شانه پر از خون تازه شداصلاً بعید نیست، سرت را شکسته‌اند
با بستری کبود و پر از لاله های سرخآئینه های دور و برت را شکسته‌اند
زان آتشی که بر شجر طیبــه زدندثلثی ز شاخ و برگ و برت را شکسته‌اند
«یاسر حوتی»
@jore_ye_deegar

۱۸:۲۸

undefinedجرعه ای دیگرundefined
اما برای منهر شب بی تويلداستمنی کهزير حافظ چشمانتيادت رادانه دانه می‌کنم.
«سيد محمد مرکبيان»
@jore_ye_deegar

۱۸:۳۱

۲۶ آبان

undefinedجرعه ای دیگرundefined
خیره بر ماهم نمی‌دانم چرایک سبد آهم نمی‌دانم چرا
کینه دارد با تنم گویا قدممانده در راهم نمی‌دانم چرا
بی برادر باشم و حسن و جمالحبس در چاهم نمی‌دانم چرا
هاتفی هر شب کند فریاد منگریه می‌خواهم نمی‌دانم چرا
داستانم سرد و تکراریست چونآخرش را بنده آگاهم نمی‌دانم چرا
غصه می‌چربد به جانم وزن رازرد چون کاهم نمی‌دانم چرا
با لبی خندان، دلی خونین مراساکنم با درد جانکاهم نمی‌دانم چرا
«صدیقه فرخنده»
@jore_ye_deegar

۱۳:۰۸

undefinedجرعه ای دیگرundefined
او همـانـا؛ آیه، آیه کوثر استاز تمـام سوره‌ها او برتر است
لحظه لحظه عمر کوتاهش، یقینبِه زِ مُروارید وُ والا گوهـر است
زینتِ پیغمبـر و کُفِّ علی استاو امـامـان را همانـا مــادر است
لالـه‌ها روئیــده، اندر دامنشیاس‌هایش بهتر از هر اَحمر است
همنَفَس بودست با مولای خویشعاشق و شیـــدایِ مولا حیدر است
شعله‌هـای بغضِ او با غاصبانآشکارا تر زِ هر نوع اَخگر است
بعــدِ بــابــایش نموده گـریه‌هـالیکن او با جان، فدایِ رهبرَست
عـاقبت در راه مولا شد شهیـــداز شهیـدان هم بسی والاتر است
«علی تجن جاری»
@jore_ye_deegar

۱۳:۱۶

۲۷ آبان

undefinedجرعه ای دیگرundefined
undefinedالهی، همه در راه خود استوارند، حسن را در راهش استوار بدار!undefinedالهی، توفیق ترک عبادتم در عبادتم ده!undefinedالهی، حاضر با غافل برابر نیست، حضور و غفلتم ده!undefinedالهی، آن کس تاج عزّت بر سر دارد که حلقهٔ ارادتت را در گوش دارد و طوق عبودیتت را در گردن.undefinedالهی، در خواب سنگین بودم و دیر بیدار شدم، باز شکرت که بیدار شدم.
«علامه حسن حسن زاده آملی»
@jore_ye_deegar

۱۸:۵۸

undefinedجرعه ای دیگرundefined
دل شد عاشق، ناله از کیشش مکن با شماتت، سرزنش، ریشش مکن عاشقان را دین، همان آشفتگی است پس ورا بیگانه از خویشش مکنقطره دریا می‏ شود، او بیکرانوقتِ وصلت بیش از این بیشش مکن 
«صد برگ کاهی، ابوالقاسم عبدالهیان»
@jore_ye_deegar

۱۹:۰۴

۲۸ آبان

undefinedجرعه ای دیگرundefined
بر کنده‌ی تمام درختان جنگلینام ترا به ناخن برکندماکنون ترا تمام درختانبا نام می‌شناسندنام ترا به گرده‌ی گور و گوزنبا ناخنپلنگان بنوشتماکنون ترا تمام پلنگان کوه‌هااکنون ترا تمام گوزنان زرد مویبا نام می‌شناسنددیگر نام ترا تمام درختانگاه بهار زمزمه خواهند کردو مرغ‌های خوشخوانصبح بهار نام ترابه جوجه‌های کوچک خود یاد خواهند دادای بی‌خیال ماندهز من دوستدیگر ترا زمین و زماناز برکت جنون نجیب منبا نام می‌شناسندای آهوی رمنده‌ی صحرای خاطرهدر واپسین غروب بهارنام مرا به خاطر بسپار
«منوچهر آتشی»
@jore_ye_deegar

۱۸:۳۸

undefinedجرعه ای دیگرundefined
زبان پرندگاناگر به تماشای پرندگان عادت ندارید، سعی کنید ده دقیقه در فضای آزاد در جایی که درختان زیادی هست بنشینید و به صدای پرنده‌ها گوش بدهید. سعی کنید آوازها و صداهای مختلف‌شان را از هم تشخیص دهید.از خدا به خاطر این صداهای فرح‌بخش تشکر کنید. تصور کنید که پرنده‌ها با این صداها با خدا حرف می‌زنند. سعی کنید زبان یکی دو تا از آنها را یاد بگیرید.
«خدا نزدیک است، دندی دیلی مک کال»
@jore_ye_deegar

۱۸:۴۸

۳۰ آبان

undefinedجرعه ای دیگرundefined
تو مرا دوست بدارنه به اندازه دلتنگی‌ماندر بزنگاه غروبو به اندازه ته مانده آن فنجانیکه به هر صبح در آنرد زیبای تو را می جویمتو مرا دوست بدارآخرِ قصه دلتنگی تودر گذر از نگه خیس شقایق، با منخوب مندختر شرقی دلتنگ تر از یاس کبودمن اسیرمسخن از موی تو در باد نبودو اگر بود...دگر نام من از یاد نبودخوب مندختر مشرقی آینه دار دم صبحدر سیاهی نگاهت...تو مرا چالم کنو اگر در شب یلدایک وجب مانده به صبحتَرَکِ کهنه دیوارسراغ من دیوانه گرفت...دگر از غربت من یاد مکنرو به آن سو که دلم یک تنه بر باد برفتبا صدایی نرم و آرام بگو:" او فقط آمد و رفت "
«علی پارسایان»@jore_ye_deegar

۱۱:۵۵

undefinedجرعه ای دیگرundefined
هر چند که از آینه بی رنگ تر استاز خاطر غنچه ها دلم تنگ تر است
بشکن دل بینوای ما را ای عشقاین ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است!
«سیدحسن حسینی»
@jore_ye_deegar

۱۹:۳۹

۱ آذر

undefinedجرعه ای دیگرundefined
شعر پاییزی به نامت می‌زنم بانوی مهرقاب عالم را به عشقی گرم مهمان می‌کنم
قند را با هر نگاهت غرق کن فنجان عشقباز شیرین صحبتی با چای و قندان می‌کنم
باغ خرمالو به لب داری، ندانی طعم گسمی برد دل را ولی ناچار کتمان می‌کنم
هر تبسّم را اناری سرخ با خود می‌بردتازه می‌ماند خزان، گلنار خندان می‌کنم
قلبِ آذر را به رویای تو تسکین داده‌امتا ابد در آسمان توصیف باران می‌کنم
ابرها تا بام این صحرا به شوق‌ات آمدندتا تو فرمان می‌دهی، احیای آبان می‌کنم
حکم دارد از تو دریا تا که غوغایی کندامر کن مهتابِ یلدا، باز طوفان می‌کنم
فصل‌ها، پاییز را بیهوده تهمت می‌زنندهر که شیدایی نداند، بندِ زندان می‌کنم
قاضیِ دل‌های مجنون، شهر را تبعید کنور نه در آغوشِ شب، خوابِ زمستان می‌کنم
«غزاله سابیزا»
@jore_ye_deegar

۱۸:۰۳

undefinedجرعه ای دیگرundefined
بخواب ای نازنین یارم که من بیدار بیدارمکه من با یاد تو هر شب به فکر روز دیدارمبخواب ای خوب من شاید که فردا مال ما باشدکه شاید چشم من روشن ز چشمان شما باشد
«ساغر مقدم»@jore_ye_deegar

۱۹:۴۹