عکس پروفایل جرعه ای دیگرج

جرعه ای دیگر

۴,۲۹۶عضو
undefinedجرعه ای دیگرundefined
برف می‌باردتو نیستی و من تنها قدم می‌زنم در کوچه‌های حسرت دلمبرف می‌بارداماآدم برفی من یک دست و یک چشم بیشتر نداردبرف می‌بارد و لباس‌های من خالی از گلوله‌های برفی توستخسته می‌شویم، من و جای خالی توشومینهدو لیوان چایو چشمان من به ناکجا آباد این دلمچای می‌نوشم و نبود گرمای بودنت تمام وجودم را می‌سوزانداحساس درد می‌کنمتمام خاطرات من درد می‌کندبرف که می‌بارد من باز تنها قدم می‌زنم در کوچه‌های حسرت دلم...
«عاطفه هاشمی»
@jore_ye_deegar

۱۷:۵۹

undefinedجرعه ای دیگرundefined
اين روزهااينگونه امفرهاد واره‌ای که تيشه‌ی خود راگم کرده است...
«نصرت رحمانی»
@jore_ye_deegar

۱۹:۰۱

undefinedجرعه ای دیگرundefined
روزی جديد را با تو آغازيدنبی خبر از آنچه پيش می‌آيدو آنگونه که به آخر می‌رسداين روز را با تو زندگی کردنآنچنان که گويی واپسين روز ماستتا عشق را نثار هم کنيم.
«مارگوت بيکل»
@jore_ye_deegar

۱۹:۰۸

undefinedجرعه ای دیگرundefined
احساس می‌کنمجنگلبه طرف شهر می‌آيداحساس می‌کنمنسيم در جانم می‌وزداحساس می‌کنممی‌شوددر رودخانه آسفالت پارو زد وقايق راندهمه اين احساس ها راعشق تو به من بخشيده است.
«رسول يونان»
@jore_ye_deegar

۱۵:۲۹

undefinedجرعه ای دیگرundefined
می‌دانی؟وقتی قبل از برگشتنفعل رفتنی در کار باشدمحبت خراب می‌شودمحبت ويران می‌شودمحبت هيچ می‌شودباور کن يا برو يا بماناما اگر رفتیهيچ وقت برنگردهيچ وقت «نادر ابراهيمی»
@jore_ye_deegar

۱۵:۳۲

undefinedجرعه ای دیگرundefined
می‌اندیشم شایداین آخرین بهار من باشددل سیر می‌بویمشکوفه‌های بهار نارنج را!درخت بهار نارنجلباس سپید بر تن می‌کندو من می‌بینمرستاخیز را ...
«منیژه ضیغمی»
@jore_ye_deegar

۱۴:۴۲

undefinedجرعه ای دیگرundefined
دلم گنجشک می‌خواهداز آنهایی که گاه روی سیم‌های سیاهتاب می‌خورند، می‌چرخندگیج...، گیج...گیج می‌خورند، پرواز می‌کننداز همان‌هایی که، در باران تر می‌شونددر برف می‌لرزند، می‌لرزند...و شب که طلوع می‌کند، گم می‌شونددلم شعر می خواهدهوای دلم آلوده است
«هانیه یزدانی»
@jore_ye_deegar

۱۴:۵۰

undefinedجرعه ای دیگرundefined
دنیا بد است، بی‌تو مکان بدی شده‌ستای صاحب زمانه! زمان بدی شده‌ست
حتی پیامی از تو به اینجا نمی‌رسدبعد از تو باد، نامه‌رسان بدی شده‌ست
برگرد، تا هوای زمین را عوض کنیحالا که نیستی، خفقان بدی شده‌ست
حالا که نیستی، همه ساکت نشسته‌اندحتی زبان شعر، زبان بدی شده‌ست
ساعت، به سرعت و نگران پیش می‌روداین تیک تاک‌ها، هیجان بدی شده‌ست
دست مرا بگیر که یخ زد بدون توجان مرا بگیر، که جان بدی شده‌ست
«میلاد عرفان‌پور»
@jore_ye_deegar

۱۵:۴۰

undefinedجرعه ای دیگرundefined
من که سال هادلم برای دیدن یک درخت ویک پروانهپر پر می زدبا این همه ابر واین همه آرامش واین همه جنگلچگونه به خانه بر گردم؟
«محمدرضا عبدالملکیان»
@jore_ye_deegar

۱۵:۴۳

undefinedجرعه ای دیگرundefined
شب یلدا شد و دلتنگ یارمشب یلدا شد و چشم انتظارمبدون تو ندارد هیچ لذتبدون تو ستاره می‌شمارم
شب یلدا شد و دلتنگ یارمشب یلدا شد و چشم انتظارمشبی با این بلندی و درازیبیا یک ساعتی بنشین کنارم
شب یلدا شد و دلتنگ یارمشب یلدا شد و چشم انتظارمشب یلدا شد و چون آن چنارمکه دیگر هیچ برگی را ندارم
شب یلدا شد و دلتنگ یارمشب یلدا شد و چشم انتظارمشدم پیرش عصای من نگردیدنمی‌آید نمی‌آید نگارم
شب یلدا شد و دلتنگ یارمشب یلدا شد و چشم انتظارمچو می‌دانم نخواهد آمد او بازبرایش نامه امشب می‌نگارم
شب یلدا شد و دلتنگ یارمشب یلدا شد و چشم انتظارمخدا پشت و پناهت باشد ای یارتو را دست خدایت می‌سپارم«الیاس امیر حسنی»
@jore_ye_deegar

۱۷:۴۷

undefinedجرعه ای دیگرundefined
ردّ پای ابرهاهمین ذرّه ذرّه برفی‌ستکه میهمان ناخواندهٔ آشیانه‌هاست.
«محمد مرادی ناصرآباد»
@jore_ye_deegar

۲۰:۱۶

undefinedجرعه ای دیگرundefined
شکوفه های نارنجدرآلزایمری چندشادی را گم کرده اندکجاست؟شالی کهزنان مازنیبه میان تنه شان می بستند.عطر نارنج در گذر از سیم خار دارشکایت باغ افسرده راسوی خدا می برند.
«رحمت الله خواجوی»
@jore_ye_deegar

۲۰:۲۰

undefinedجرعه ای دیگرundefined
نامه‌ات پایان تمام رازهاست شک نکنمن در این جمله به پایان شب می‌نگرم شک نکنفاصله‌ها غرق تمنا باشند در فرقدوری ز تو و روز وصال نزدیک است شک نکنمن با غم تو چاره به باران کردماشک آمد باز نام تو را گفت شک نکنراه به پایان نزدیک است نامه‌ها باقیآخر این راه دشوار سرابی سر خوش است شک نکنتکیه کردم بر نگاهت قسم بر آئینه‌هاگر کسی آمد سنگ بر آئینه زد شک نکنبا رقیبم بگو یک شب راز ماتو بپرس سنگ چرا زد شک نکنپایان من آغاز من است گرچه تاریک استخوشبختی از آن توست تاریکی روشن است شک نکن
«ناصر عظیم پور»
@jore_ye_deegar

۱۸:۵۷

undefinedجرعه ای دیگرundefined
هیچ کس دنیا را آن چنان که هست نمی‌بیند، بلکه هر کس دنیا را آن چنان که خودش هست، می‌بیند.
«ویژگی‌های قرون جدید، علی شریعتی»
@jore_ye_deegar

۱۹:۳۱

undefinedجرعه ای دیگرundefined
به تمام دستگیره‌ها سپرده‌امیادتکه از نزدیکی‌شان عبور کردمرا قفل کنند
«زهره چورلی»
@jore_ye_deegar

۱۵:۰۹

undefinedجرعه ای دیگرundefined
رود بگو از چه خروشان شدیآه چرا بی سر و سامان شدی
مهر پریشان تو به پاسخ بگو:مستی از آن باده و حیران شدی
«ابوالقاسم عبدالهیان، بوی وصل»
@jore_ye_deegar

۱۹:۰۷

undefinedجرعه ای دیگرundefined
از تو دور شدممثل ابر از دریااما هرجا رفتم،باریدم…
«رسول یونان»
@jore_ye_deegar

۱۸:۵۸

undefinedجرعه ای دیگرundefined
آب گرم بنوشیدلیوانی آبِ سرد بیش از نوشیدنی‌هایدیگر شما را آرام می‌کند.اثر فنجانی آب گرم،حتی از این هم بیشتر است.
«کتاب کوچک آرامش، پاول ویلسون»
@jore_ye_deegar

۱۹:۰۴

undefinedجرعه ای دیگرundefined
به دنبال تو می‌گردمبا انگشتانم در میان ابرها جستجو می‌کنمدر میان بال‌های پرندگان و برگ‌هاو تنها منظره رنگ پریده میدان شهر پیداست
«هالینا پوشویاتوسکا»@jore_ye_deegar

۱۹:۴۷

undefinedجرعه ای دیگرundefined
دلم گرفته…شبیه ابری شده‌امکه به شاخه درختی گیر کرده استو با این حالچگونه حتی خیال باریدن داشته باشم وقتیتنها میراث بر جای مانده‌اتهمین بغضی‌ستکه از تودر منبه یادگار مانده است
«مصطفی زاهدی»
@jore_ye_deegar

۱۹:۵۳