د

دنیای کسب وکار

۸عضو
د
۸ عضو

دنیای کسب وکار

اموزشگاه فنی و حرفه ای مهارتهای کسب وکار به جهت ارتقا سطح کاربردی مفاهیم مدیریتی ،بروزترین نکات کلیدی مدیریتی را از بهترین کتابها به اشتراک خواهد گذاشت.

۸ بهمن ۱۴۰۱

undefinedچرا زود تسلیم می‌شویم؟
undefinedتیم کانِر در کتاب خود به نام «91 خطای فروشندگان» می‌نویسد:
undefinedخیلی از فروشندگان ناموفقی که می‌شناسم، دقیقا لحظه‌ای تسلیم شدند که خیلی به موفقیت نزدیک بودند و اگر کمی بیشتر تلاش می‌کردند، موفق می‌شدند
undefinedبه نظر من فروشندگان ناموفق به این شش دلیل زود تسلیم می‌شوند:
undefinedفروشنده انگیزه واقعی برای رسیدن به هدف تعیین شده را ندارد
undefinedفروشنده تصور می‌کند دستیابی به هدف تعیین شده، سخت‌تر از توان او است
undefinedفروشنده تصور می‌کند زمان کافی برای رسیدن به هدف را ندارد
undefinedفروشنده به دلیل چند شکست در گذشته، اعتماد به نفسش را از دست داده است
undefinedفروشنده تحت تاثیر صحبت‌های منفی اطرافیانش قرار گرفته است
undefinedفروشنده عمیقا باور ندارد که دست یافتن به هر هدفی مستلزم تلاش، صبوری و وقت و انرژی گذاشتن است
undefinedبر همین اساس، باید بررسی کنیم کدام یک از این موانع معمولا باعث می‌شوند زود تسلیم شویم و دست از تلاش برداریم. سپس با خودمان قرار بگذاریم به جای تسلیم شدن، راهکاری برای رفع این موانع پیدا کنیم
undefinedبرای مثال، اگر به خاطر چند شکست در گذشته، زود تسلیم می‌شویم و دست از تلاش برمی‌داریم، باید مرتب با خودمان تکرار کنیم: «گذشته‌ها گذشته و من امروز باتجربه‌تر از دیروز هستم پس می‌توانم موفق شوم»
undefinedخلاصه ای از نکات کتب های مدیریتی

۷:۰۱

undefinedاهمیت محل مذاکره
undefinedدیوید گلدویچ در کتاب ارزشمند خود به نام «مذاکره برد-برد» می‌نویسد:
undefinedمحل انجام مذاکره یکی از عوامل مهم در کسب موفقیت در مذاکره است. برای همین، مذاکره‌کنندگان حرفه‌ای قبل از شروع مذاکره همواره به این سوال به خوبی فکر می‌کنند «مذاکره در کجا باید برگزار شود؟»
undefinedمذاکره را می‌توانیم در یکی از این سه محل برگزار کنیم:
undefinedمذاکره در دفتر کار خودمان
undefinedوقتی در دفتر کار خودمان مذاکره می‌کنیم که بخواهیم قدرت‌مان را به طرف مقابل نشان بدهیم و یا با میزبانی بسیار خوب از طرف مقابل‌مان، او را اصطلاحا نمک‌گیر کنیم. علاوه بر این، اگر بخواهیم محصول‌مان و توانایی‌های شرکت‌مان را به مشتری نشان بدهیم، بهتر است با او در دفتر کار خودمان مذاکره کنیم
undefinedمذاکره در دفتر کار مشتری
undefinedزمانی در دفتر کار مشتری مذاکره می‌کنیم که بخواهیم به او احترام ویژه‌ای بگذاریم یا شرایط واقعی‌اش مثل توانمندی مالی او را بسنجیم و درباره مشتری اطلاعات سودمندی را به دست بیاوریم
undefinedمذاکره در یک محیط خنثی
undefinedمنظور از محیط خنثی، مذاکره در محل‌هایی مثل رستوران، لابی هتل و غیره است. هنگامی در چنین محل‌هایی با مشتری مذاکره می‌کنیم که در اوایل آشنایی با مشتری هستیم و صرفا می‌خواهیم بیشتر با او گپ بزنیم تا این که مذاکره کنیم. علاوه بر این، زمانی در محیط‌های خنثی با مشتری مذاکره می‌کنیم که بخواهیم حرف‌های خصوصی و حساسی را به مشتری بگوییم که نمی‌خواهیم افراد دیگری از آن حرف‌ها و اطلاعات باخبر بشوند
undefined

۹:۰۵

۹ بهمن ۱۴۰۱

undefinedمشکل آیفون برای اپل
undefinedکریستوفر میمس، مشاور ارشد بازاریابی در آمریکا، در مقاله‌ای در روزنامه وال استریت ژورنال با عنوان «مشکل آیفون برای اپل» می‌نویسد:
undefinedسال‌های سال است که همه ما اپل را به گوشی‌های آیفون آن می‌شناسیم و معتقدیم موقعیت کنونی اپل ریشه در محبوبیت آیفون دارد
undefinedاما از دیدگاه مدیران اپل، آیفون به یک دردسر برای شرکت تبدیل شده است چون علی‌رغم آن که اپل توانسته بیش از 1 میلیارد دستگاه آیفون بفروشد، اما بخش اندکی از این تعداد مشتریان را متقاعد کرده که سایر محصولات اپل را هم بخرند
undefinedبرای مثال، کمتر از 20 درصد افرادی که آیفون دارند، خدمات و دستگاه‌های مرتبط با آن مثل بیمه آیفون یا ساعت هوشمند را خریده‌اند که این موضوع یک شکست بزرگ برای اپل است و نشان می‌دهد که اپل بیش از حد به آیفون وابسته شده است
undefinedدر حقیقت، مشکل از زمانی جدی‌تر شده که هر ساله تعداد کسانی که حاضرند آیفون جدید بخرند، رو به کاهش است و در نتیجه، مهم‌ترین منبع درآمدزایی اپل در معرض خطر قرار گرفته است
undefinedآمارها نشان می‌دهند تعداد کسانی که برای اولین بار آیفون خریده‌اند از رقم رویایی 120 میلیون نفر در سال 2015 به رقم 50 میلیون نفر در سال 2021 کاهش یافته است
undefinedبا توجه به این واقعیت می‌توانیم بگوییم آیفون به مرحله بلوغ خود رسیده و حتی از نظر بسیاری از متخصصان بازاریابی، وارد مرحله افول خود شده است. این در حالی است که اپل هنوز نتوانسته از وابستگی به آیفون رها شود
undefinedاین واقعیت مهم چند درس بسیار مهم‌تر را برای تمام بازاریاب‌ها به دنبال دارد:
undefinedهر محصولی، حتی اگر به اندازه آیفون محبوب باشد، بالاخره روزی به مرحله بلوغ و بعد از آن به مرحله افول خود می‌رسد. پس هیچ وقت نباید به محصول محبوب امروزی‌مان افتخار کنیم بلکه همیشه باید دنبال محصول محبوب بعدی‌مان باشیم
undefinedشرکت‌هایی که یک محصول محبوب دارند، معمولا در تله‌ای می‌افتند که خودشان از آن بی‌خبرند و آن هم چیزی جز وابستگی به یک محصول نیست. پس همیشه باید مراقب باشیم که بیش از حد به یک محصول‌مان وابسته نشویم
undefinedشرکت‌های موفق، شرکت‌هایی هستند که بعد از جذب یک مشتری، محصولات گوناگونی را به او می‌فروشند نه این که دنبال جذب مشتری جدید بعدی بروند. بر این اساس، اگر اپل به جای تلاش برای جذب مشتریان جدید بیشتر، روی فروش بیشتر به مشتریان کنونی‌اش تمرکز می‌کرد، شاید وضعیت آن بهتر از امروز بود
undefinedخلاصه ای از نکات مهم مدیریتی در دنیای کسب وکار

۷:۵۲

undefinedمشتری‌مداری به سبک میشلز
undefinedفیلیپ کاتلر در کتاب خود به نام «هشت راه برنده شدن» می‌نویسد:
undefinedاولین گام در مسیر تبدیل شدن به یک شرکت مشتری‌مدار، شناخت دقیق مشتریان هدف و تلاش برای ارتباطات دقیق و به‌هنگام با آنهاست
undefinedبرای مثال، شرکت میشلز، یک شرکت تولید پوشاک است که دفتر مرکزی آن در ایالت کنیتیکت آمریکاست. این شرکت بازار هدف خود را «زنان و مردان حرفه‌ای شاغل در شرکت‌های بزرگ تعریف کرده است»
undefinedبر همین اساس، میشلز اطلاعات، سلائق و سابقه خریدهای قبلی بیش از 150 هزار مشتری خود را یک پایگاه داده‌ بسیار پیشرفته ذخیره و از این اطلاعات برای ارتباط بهتر و دقیق‌تر با مشتریان استفاده می‌کند
undefinedبرای مثال، جک میشلز، مدیرعامل این شرکت، خودش اطلاعات هزار مشتری اصلی شرکت را به طور مرتب کنترل می‌کند و شخصا با آنها در تماس است
undefinedعلاوه بر داشتن یک پایگاه داده پیشرفته و تماس مستمر با مشتریان، میشلز این سه استراتژی را هم برای مشتری‌مدارتر شدن خود اجرا می‌کند:
undefinedتمام فروشندگان شرکت موظفند هر روز صبح و پیش از باز شدن فروشگاه، با یکدیگر درباره تجربیات روز قبل‌شان درباره خدمت به مشتریان و جلب رضایت آنها، گفتگو و تبادل نظر کنند
undefinedدو هفته بعد از هر بار خرید، شرکت با مشتری تماس می‌گیرد و از او درباره تجربه خریدش و لباسی که خریده، پرس و جو می‌کند تا بتواند هم رضایت مشتریان را بسنجد و هم هر گونه مشکل احتمالی را قبل از تبدیل شدن به یک بحران، شناسایی و برطرف کند
undefinedمیشلز عمیقا معتقد است که رضایت مشتریان ریشه در رضایت کارمندان شرکت دارد. با این که میشلز بیش از 2 هزار کارمند دارد، اما تلاش می‌کند با برگزاری جلسات مستمر با تمام کارمندان، اصول مشتری‌مداری میشلز را برای‌شان تشریح کند. همچنین برای جلب رضایت آنها، هر از گاهی برای خانواده آنها کادوهایی از بین محصولات شرکت می‌فرستد
undefinedاز دیگران با تجربه های موفق یاد بگیریم

۸:۲۶

۱۰ بهمن ۱۴۰۱

undefinedچهار سطح وفاداری
undefinedموسسه مشاوره بازاریابی کیو مایندر در یکی از جدیدترین مقالات خود درباره وفاداری مشتریان می‌نویسد:
undefinedهمیشه این سوال در بین مدیران بازاریابی مطرح است که آیا واقعا داشتن مشتری وفادار به نفع ماست؟ در پاسخ به این ارقام توجه کنید:
undefinedمیزان خرید مشتریان وفادار از یک شرکت به طور متوسط 87 درصد بیشتر از سایر مشتریان است
undefinedاحتمال این که مشتریان وفادار یک شرکت را به دوستان و اطرافیان‌شان معرفی کنند، 92 درصد بیشتر از سایر مشتریان است
undefinedاین دو آمار نشان می‌دهد که باید روی وفادارسازی مشتریان‌مان با کمک ابزارهایی مثل «باشگاه مشتریان» تمرکز و سرمایه‌گذاری کنیم
undefinedاز سوی دیگر، برای وفادارسازی مشتریان باید تفاوت بین این چهار نوع وفاداری را به خوبی درک کنیم:
undefinedوفاداری قیمتی
undefinedاین سطح از وفاداری، ضعیف‌ترین نوع وفاداری است که در آن مشتری به این دلیل به ما وفادار است که تصور می‌کند بهترین قیمت را در بازار داریم
undefinedاین دسته از مشتریان، اگر رقیبی با قیمت پایین‌تر پیدا کنند، ما را ترک می‌کنند و سراغ آن رقیب می‌روند. در نتیجه، نمی‌توانیم روی وفاداری این مشتریان خیلی حساب کنیم
undefinedوفاداری عملکردی
undefinedدر این سطح از وفاداری، مشتری به دلیل رضایت از عملکرد یا ویژگی‌های محصول‌مان به ما وفادار است و در حقیقت احساس می‌کند بهترین محصول را در بازار داریم
undefinedاین دسته از مشتریان هم اگر محصولی با عملکرد و کیفیت بهتر پیدا کنند، سراغ آن می‌روند. برای همین، روی وفاداری این دسته از مشتریان هم نباید خیلی حساب کنیم
undefinedوفاداری رفتاری
undefinedدر این سطح از وفاداری، مشتری به این نتیجه رسیده که ما بهترین شرکت در بازار هستیم و برای همین به صورت مرتب از ما خرید می‌کند
undefinedاین دسته از مشتریان تا زمانی که از ما راضی هستند، سراغ‌مان می‌آیند اما معمولا بعد از یک یا چند خطا، ما را ترک می‌کنند و سراغ رقبا می‌روند. برای همین، در برخورد با این مشتریان باید به شدت مراقب رفتارهایمان باشیم
undefinedوفاداری واقعی
undefinedدر این سطح از وفاداری، مشتری عاشق شرکت و محصول‌مان است و علاوه بر این که مرتب از ما خرید می‌کند، برند و محصول‌مان را هم به بقیه معرفی و پیشنهاد می‌کند
undefinedاین دسته از مشتریان، ارزشمندترین مشتریان‌مان هستند و علاوه بر این که باید مراقب رفتارمان با آنها باشیم، باید از آنها برای ایجاد تبلیغات دهان به دهان مثبت به نفع شرکت‌مان هم استفاده کنیم
undefined جهت دریافت و عضویت در کانال vip دنیای کسب وکار و خلاصه بیش از ۳۰ کتاب بروز مدیریتی لطفا به این ایدی پیام دهیدundefinedbook_managment

۸:۰۷

undefinedتله‌های فروش
undefinedدیک کانادا در کتاب ارزشمند خود به نام «تله‌های فروش» که توسط انجمن بازاریابی آمریکا منتشر شده، می‌نویسد:
undefinedبسیاری از فروشندگان و مدیران فروش، به دلایل مختلفی مثل «نداشتن اطلاعات»، «اعتماد به اطلاعات قدیمی یا ناقص» یا «قضاوت زودهنگام درباره یک موضوع» دچار اشتباهات فاحش می‌شوند و اصطلاحا به «تله فروش» می‌افتند
undefinedافتادن در تله فروش، مختص فروشندگان و مدیران فروش مبتدی و تازه‌کار نیست، بلکه حتی فروشندگان و مدیران فروش حرفه‌ای هم خیلی وقت‌ها در این تله‌ها گیر می‌کنند
undefinedبه همین دلیل من و تیم تحقیقاتی‌ام بعد از سال‌ها بررسی رفتارها و تصمیمات فروشندگان و مدیران فروش در شرکت‌های مختلف، متوجه شدیم که آنها معمولا در 22 تله فروش می‌افتند و خسارات قابل ملاحظه‌ای را به شرکت‌شان وارد می‌کنند
undefinedبا توجه به اهمیت شناخت این 22 تله و روش‌های دوری کردن از آنها، از امروز خلاصه‌خوانی کتاب ارزشمند «تله‌های فروش» را در کانال VIP مارکتینگ آز آغاز می‌کنیم
undefinedبرای عضویت در کانال VIP دنیای کسب وکار و همراهی ما در خلاصه‌خوانی کتاب «تله‌های فروش» و 40 کتاب و مقاله کاربردی و مهم دیگر در حوزه بازاریابی و فروش، با ما تماس بگیریدundefinedundefinedundefined
@book_managment

۸:۰۷

۱۲ بهمن ۱۴۰۱

undefinedبیمارستان بی‌روح
undefinedهنری مینتزبرگ در کتاب خود به نام «قصه‌های شب برای مدیران» می‌نویسد:
undefinedدر یکی از دوره‌های «بازاریابی خدمات سلامت»، که برای مدیران بیمارستان‌ها و مراکز درمانی برگزار می‌شود، از شرکت‌کنندگان خواستم تا تجربه‌ها و خاطرات‌شان از تاثیر رفتار مدیرشان بر برخورد آنها با بیماران و همراهان آنها را برای دیگران بازگو کنند
undefinedیکی از پزشکان حاضر در دوره که متخصص زنان و زایمان بود، خاطره‌ای از دوران رزیدنتی‌اش را برای حاضران در دوره بیان کرد:
undefinedدر آن دوران علی‌رغم فشار کاری‌ام، بهترین برخورد را با مادران باردار و همراهان آنها داشتیم چون عاشق کار کردن در آن بیمارستان بودیم
undefinedآن بیمارستان، مکانی بسیار شاد بود زیرا مدیری داشت که حواسش به حال و هوای همه افراد بود، آنها را درک می‌کرد، به همه احترام می‌گذاشت و تمام توانش را برای فراهم کردن یک محیط کاری شاد به کار گرفته بود. خلاصه آن که آن بیمارستان «روح» داشت
undefinedوقتی او بازنشسته شد، شخص دیگری به جای او مشغول شد که اتفاقا فارغ‌التحصیل MBA هم بود. او پس از انتصاب و از همان ابتدای فعالیتش، ایراد گرفتن از همه چیز و همه کس را شروع کرد
undefinedمدیر جدید، درباره همه چیز و همه کس غر می‌زد، در مورد پرستاران و انترن‌ها بسیار سخت‌گیر بود و خیلی وقت‌ها یواشکی به بخش‌های مختلف بیمارستان سر می‌زد تا بفهمد چه کسی دیر آمده یا مشغول تلفن است
undefinedبعد از مدتی، بیمارستانی که در آن گفتگو و خندیدن پدیده‌ای کاملا عادی بود، به مکانی زجرآور تبدیل شد جوری که مشاهده گریه پرستاران و انترن‌ها به دلیل زبان و رفتار تند و تیز مدیر جدید، کاملا عادی شده بود
undefinedدر نتیجه، روحیه پرستاران و انترن‌ها به شدت ضعیف شد و بعد از مدتی این روحیه بد به پزشکان هم سرایت کرد به گونه‌ای که دو سه ماه بعد از آمدن آن مدیر جدید، آن بیمارستان شاد و رویایی به مکانی غم‌زده و بی‌روح تبدیل شد
undefinedهیات مدیره بیمارستان هم علی‌رغم تمام شکایت‌ها، از مدیر جدید حمایت می‌کرد تا این که نتایج اولین نظرسنجی از بیماران و همراهان آنها منتشر و مشخص شد که رضایت آنها از بیمارستان، بیش از 60 درصد کاهش یافته است
undefinedاینجا بود که هیات مدیره با سوال بزرگی مواجه شد: «چرا کیفیت همان پرستاران و پزشکان این قدر افت کرده است؟». پاسخ کاملا روشن بود، چون آن بیمارستان «روح» نداشت و همین موضوع روی نوع برخورد با بیماران و همراهان‌شان تاثیر منفی گذاشته بود
undefinedآنجا بود که فهمیدم سواد و تجربه کادر پزشکی، تاثیر کوچکی روی رضایت بیماران و همراهان آنها دارد و این نوع برخورد ما با آنهاست که بیشترین تاثیر را دارد
undefinedبرای عضویت در کانال VIP دنیای کسب وکار و همراهی ما در خلاصه‌خوانی 40 کتاب و مقاله کاربردی و مهم دیگر در حوزه بازاریابی و فروش، با ما تماس بگیریدundefinedundefinedundefined
@book_managment

۷:۰۹

undefinedهزینه مطلق تبلیغات
undefinedهزینه تبلیغ، یکی از اصلی‌ترین عوامل در برنامه‌ریزی کمپین‌های تبلیغاتی است. برای این منظور، به جای هزینه تبلیغ در یک رسانه مشخص، مثلا در یک کانال تلگرامی یا در یک وب‌سایت، باید به هزینه مطلق تبلیغ (Absolute Advertising Cost) در آن رسانه توجه کنیم
undefined هزینه مطلق تبلیغ در هر رسانه‌ای که بعضا به آن «هزینه به ازای هر هزار نفر» یا CPM هم می‌گویند، از تقسیم «هزینه تبلیغ در یک رسانه بر تعداد مخاطبان آن رسانه ضربدر عدد 1000» محاسبه می‌شود
undefinedبرای مثال، فرض کنید هزینه تبلیغ در یک کانال تلگرامی 1 میلیون تومان و در کانال دیگری 2 میلیون تومان است. در این حالت، کانال اول لزوما ارزان‌تر از کانال دوم نیست
undefinedبرای تشخیص این که کدام کانال ارزان‌تر است، باید هزینه تبلیغ در کانال را بر تعداد بازدیدهای آن کانال تقسیم کنیم. فرض کنید، تعداد بازدیدهای کانال اول 1000 و کانال دوم 2500 است. در این حالت، CPM کانال اول معادل 1000 تومان و CPM کانال دوم معادل 800 تومان است. به همین دلیل، تبلیغ در کانال دوم، به‌صرفه‌تر است
undefinedبرای عضویت در کانال VIP دنیای کسب وکار و همراهی ما در خلاصه‌خوانی 40 کتاب و مقاله کاربردی و مهم دیگر در حوزه بازاریابی و فروش، با ما تماس بگیریدundefinedundefinedundefined
@book_managment

۷:۱۱

۱۴ بهمن ۱۴۰۱

undefinedتفاوت بازاریاب و فروشنده
undefinedدان سکستون در کتاب خود به نام «بازاریابی از صفر تا صد» می‌نویسد:
undefinedاین سوال که بازاریاب چه تفاوتی با فروشنده دارد، یکی از سوالات رایج در ذهن مدیران ارشد و کارآفرینان است. برای پاسخ‌گویی به این سوال مهم، ابتدا باید با شش مفهوم زیر آشنا شویم:
undefinedمشتریان فعلی: مشتریانی هستند که از قبل با آنها در تماس هستیم و از ما خرید می‌کنند
undefinedمشتریان وابسته: مشتریانی هستند که شبیه به مشتریان فعلی‌مان هستند اما با آنها در تماس نیستیم و چیزی از ما نمی‌خرند
undefinedمشتریان جدید: مشتریانی هستند که شبیه به مشتریان فعلی‌مان نیستند و احتمال نمی‌دهیم که بتوانیم چیزی به آنها بفروشیم
undefinedمحصول فعلی: محصولی است که در حال حاضر عرضه می‌کنیم
undefinedمحصول وابسته: محصولی است که شبیه محصول فعلی‌مان است اما به تازگی آن را عرضه کرده‌ایم
undefinedمحصول جدید: محصولی است که کاملا متفاوت از محصول فعلی‌مان است و هم برای ما و هم برای مشتری ناآشناست
undefinedبا در نظر گرفتن این شش تعریف، می‌توانیم بگوییم:
undefinedفروشنده کسی است که سراغ مشتریان فعلی و مشتریان وابسته‌مان می‌رود و محصول فعلی یا محصول وابسته‌مان را به آنها معرفی می‌کند و می‌فروشد
undefinedبازاریاب کسی است که این سه وظیفه را بر عهده دارد:
undefinedسراغ مشتریان فعلی و مشتریان وابسته‌مان می‌رود تا محصول جدیدمان را به آنها معرفی کند
undefinedدنبال مشتری جدید است تا محصول فعلی و محصول وابسته‌مان را به او معرفی کند
undefinedدنبال طراحی محصول جدید است تا آن را به مشتریان فعلی و مشتریان وابسته‌مان معرفی کند
undefinedبر این اساس می‌توانیم بگوییم اصلی‌ترین تفاوت بین فروشنده و بازاریاب این است که فروشنده وظیفه حفظ کسب و کار فعلی‌مان را دارد ولی بازاریاب وظیفه توسعه کسب و کارمان را بر عهده دارد
برای عضویت در کانال VIP دنیای کسب وکار و همراهی ما در خلاصه‌خوانی 40 کتاب و مقاله کاربردی و مهم دیگر در حوزه بازاریابی و فروش، با ما تماس بگیریدundefinedundefinedundefined
@book_managment

۶:۳۱

undefinedبی‌فایده بودن تلاش بیشتر
undefinedاکثر فروشندگان و بازاریاب‌ها وقتی به اهداف مدنظرشان نمی‌رسند، میزان تلاش‌شان را افزایش می‌دهند. برای مثال، وقتی فروشنده‌ای به هدف فروش ماه خود نمی‌رسد، تلاش خود را افزایش می‌دهد و مثلا با مشتریان بالقوه بیشتری تماس می‌گیرد
undefinedاین در حالی است که تجربه نشان می‌دهد صرفا با افزایش تلاش‌مان نمی‌توانیم مشکلات و چالش‌هایمان در فروش و بازاریابی را حل کنیم
undefinedبرای مثال، فروشنده‌ای که برای جبران عقب‌ماندگی‌اش از اهداف فروش خود، با مشتریان بالقوه بیشتری تماس می‌گیرد، اگر مهارت بالایی در «مشتری‌یابی» و «غربالگری مشتریان بالقوه» نداشته باشد، تلاشش نه تنها به جایی نمی‌رسد بلکه وقتی به نتیجه نمی‌رسد، باعث ناامیدی بیشتر فروشنده می‌شود
undefinedبرای همین است که تیم کانِر، یکی از معروف‌ترین مربیان فروش می‌گوید «شما نمی‌توانید ضعف‌تان در فروش را با زمان یا تلاش بیشتر جبران کنید. بلکه راه جبران مشکلات‌تان این است که ابتدا مهارت‌هایتان را ارتقاء بدهید نه این که صرفا بیشتر تلاش کنید»
undefinedundefinedبی‌فایده بودن تلاش بیشتر
undefinedاکثر فروشندگان و بازاریاب‌ها وقتی به اهداف مدنظرشان نمی‌رسند، میزان تلاش‌شان را افزایش می‌دهند. برای مثال، وقتی فروشنده‌ای به هدف فروش ماه خود نمی‌رسد، تلاش خود را افزایش می‌دهد و مثلا با مشتریان بالقوه بیشتری تماس می‌گیرد
undefinedاین در حالی است که تجربه نشان می‌دهد صرفا با افزایش تلاش‌مان نمی‌توانیم مشکلات و چالش‌هایمان در فروش و بازاریابی را حل کنیم
undefinedبرای مثال، فروشنده‌ای که برای جبران عقب‌ماندگی‌اش از اهداف فروش خود، با مشتریان بالقوه بیشتری تماس می‌گیرد، اگر مهارت بالایی در «مشتری‌یابی» و «غربالگری مشتریان بالقوه» نداشته باشد، تلاشش نه تنها به جایی نمی‌رسد بلکه وقتی به نتیجه نمی‌رسد، باعث ناامیدی بیشتر فروشنده می‌شود
undefinedبرای همین است که تیم کانِر، یکی از معروف‌ترین مربیان فروش می‌گوید «شما نمی‌توانید ضعف‌تان در فروش را با زمان یا تلاش بیشتر جبران کنید. بلکه راه جبران مشکلات‌تان این است که ابتدا مهارت‌هایتان را ارتقاء بدهید نه این که صرفا بیشتر تلاش کنید».undefinedآموزش مهارت شناخت مشتری از نا مشتری
undefinedبرای عضویت در کانال VIP دنیای کسب وکار و همراهی ما در خلاصه‌خوانی 40 کتاب و مقاله کاربردی و مهم دیگر در حوزه بازاریابی و فروش، با ما تماس بگیریدundefinedundefinedundefined
@book_managment

۶:۳۱

۱۵ بهمن ۱۴۰۱

undefinedفروشنده ناسپاس
undefinedتیم کانِر در کتاب خود به نام «91 خطای فروشندگان» می‌نویسد:
undefinedحتما شما هم افرادی را می‌شناسید که مشتریان وفادار، دوستان و فروش بیشتری دارند ولی ظاهرا نسبت به بقیه فروشندگان، کار متفاوت‌تر و بیشتری انجام نمی‌دهند. چرا این اتفاق می‌افتد؟
undefinedدر طول عمر کاری‌ام، با صدها فروشنده مختلف برخورد داشته‌ام و در سخنرانی‌هایم برای هزاران فروشنده صحبت کرده‌ام. به جرات می‌توانم بگویم فروشندگانی که قدرشناس‌تر و سپاس‌گزارتر از بقیه بودند، مشتریان وفادارتری داشتند، فروش‌شان بیشتر بود، دوستان بهتری داشتند و در کل زندگی‌شان خیلی بهتر از بقیه فروشندگانی بود که ناسپاس بودند و فقط اعتراض می‌کردند و غر می‌زدند
undefinedوقتی با فروشندگان ناسپاس صحبت می‌کنم، خیلی از آنها می‌گویند دلیلی برای سپاس‌گزاری نمی‌بینند چون دنیای فروش، یک دنیای خشن و پر از بی‌مهری است
undefinedمن در پاسخ به آنها می‌گویم برای یک مدت سعی کنید بابت هر چیز کوچکی از طرف مقابل‌تان تشکر کنید. مثلا اگر مشتری جواب تلفن‌تان را داد ولی خرید نکرد، از این که جواب‌تان را داده است تشکر کنید و به او بگویید مهم این بود که با او آشنا شدید
undefinedیا مثلا اگر مدیر فروش‌تان به شما چند هدیه تبلیغاتی کوچک داد تا به مشتریان‌تان بدهید، به جای ناسپاسی و غر زدن درباره تعداد کم هدایا، از او تشکر کنید
undefinedاگر این روش را در پیش بگیرید و بابت هر چیزی تشکر کنید، بعد از مدتی متوجه نزول برکات بیشتر در زندگی‌تان می‌شوید
undefinedبرای عضویت در کانال VIP دنیای کسب وکار و همراهی ما در خلاصه‌خوانی 40 کتاب و مقاله کاربردی و مهم دیگر در حوزه بازاریابی و فروش، با ما تماس بگیریدundefinedundefinedundefined
@book_managment

۷:۵۲

undefinedرابطه قیمت و ارزش برند
undefinedبرایان تیل در کتاب خود به نام «خلق برندهای مردم‌پسند» می‌نویسد:
undefinedوقتی خانواده‌ای به شهربازی دیزنی ‌لَند می‌رود، در حقیقت پول فضای پارك، عروسك‌های كارتونی، انواع وسایل بازی، غذا و كارمندانی را كه برای انجام آسان كارها آنجا حضور دارند، می‌پردازد
undefinedبه عبارت بهتر، مشتریان «سرگرمی»، «خاطرات خوش» و «نمادی از والدین خوب بودن» را می‌خرند، نه صرفا یک سری وسایل بازی و عکس‌های یادگاری را. این چیزها هستند كه برای مشتری ارزشمندند و هر فردی حاضر است برای آنها پول بدهد
undefinedدر حقیقت، سرمایه اصلی دیزنی همین تجربه‌های لذت‌بخشی است كه با برند دیزنی گره خورده‌اند. بنابراین، قیمتی كه دیزنی از مشتریانش می‌گیرد باید متناسب با ارزش تجربه‌هایی باشد كه مشتری از حضور در شهربازی‌ دیزنی لَند به دست می‌آورد
undefinedپس قیمتی كه از مشتریان‌مان می‌گیریم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، بیانگرارزش برندمان است. به همین دلیل، هرچه ارزش ادراكی یك برند بیشتر باشد، قیمتی كه می‌تواند از مشتریانش مطالبه بكند هم بیشتر می‌شود. هرچه برند ما از برندهای رقبا متمایزتر باشد، در مقابل استراتژی‌ها و جنگ‌های قیمتی رقبا مقاوم‌تر خواهد بود
undefinedاز طرف دیگر، وقتی برای كسب سهم بازار بیشتر، قیمت‌مان را كاهش می‌دهیم در حقیقت به مشتریان بالقوه‌مان القاء می‌كنیم كه: «برند ما به اندازه قیمت قبلی‌اش نمی‌ارزد» و به این ترتیب به «ارزش ادراکی» برندمان لطمه می‌زنیم
undefinedبه بیان دیگر، كاهش قیمت برند، در كوتاه‌مدت جذاب به نظر می‌رسد زیرا باعث افزایش موقتی فروش و نفوذ برند در بازارهای بزرگ‌تر می‌شود. اما این كار همانند آتش زیر خاكستر است. در بلندمدت و با كاهش هر چه بیشتر قیمت‌، ارزش برند نیز خیلی سریع كاهش می‌یابد.
undefinedبرای عضویت در کانال VIP دنیای کسب وکار و همراهی ما در خلاصه‌خوانی 40 کتاب و مقاله کاربردی و مهم دیگر در حوزه بازاریابی و فروش، با ما تماس بگیریدundefinedundefinedundefined
@book_managment

۷:۵۲

undefinedیک تغییر کوچک ولی بزرگ
undefinedجیمز کلییر در کتاب تحسین‌شده خود به نام «عادت‌های اتمی» می‌نویسد:
undefinedتغییری کوچک در عادت‌های روزانه می‌تواند زندگی‌تان را به مقصدی متفاوت هدایت کند. اتخاذ تصمیمی که اوضاع را یک درصد بهتر یا بدتر می‌کند شاید در لحظه بی‌اهمیت به نظر برسد؛ اما در مجموعِ لحظاتی که یک عمر را تشکیل می‌دهند، این انتخاب‌ها می‌توانند تفاوت ایجاد کنند. تفاوت میان کسی که هستید و کسی که می‌توانستید باشید
undefinedاین گفته جیمز کلییر به خوبی فرق بین افراد موفق و افراد ناموفق را نشان می‌دهد: افراد موفق دنبال تغییرات اساسی و بزرگ نیستند بلکه با کمک تغییرات کوچک، به یک انسان بزرگ و موفق تبدیل می‌شوند. اما در مقابل، افراد ناموفق همواره دنبال تغییراتی اساسی و بزرگ هستند ولی به دلیل ناتوانی در ایجاد آن تغییرات، همواره شکست می‌خورند
undefinedما با در نظر گرفتن این واقعیت، مطالب کانال VIPمان را به گونه‌ای طراحی کرده‌ایم که فقط با روزی 1 درصد از وقت‌مان یعنی فقط 15 دقیقه در روز، بتوانیم هر ماه حداقل یک کتاب و دو مقاله کاربردی بخوانیم
undefinedاگر شما هم به فرمول جیمز کلییر در ایجاد تغییرات کوچک برای رسیدن به موفقیت‌های بزرگ اعتقاد دارید، در کانال VIP دنیای کسب وکار منتظرتان هستیم undefinedundefinedundefined
@book_managment

۷:۵۴

۱۷ بهمن ۱۴۰۱

undefinedمدیریت زمان انتظار مشتری
undefinedموسسه مشاوره بازاریابی کیو مایندر در یکی از جدیدترین مقالات خود درباره مدیریت زمان‌های انتظار مشتریان می‌نویسد:
undefinedدر بسیاری از کسب و کارها، به خصوص در بخش خدمات، مشتریان باید برای دریافت محصول یا خدمت مورد نظرشان منتظر بمانند. این انتظار گاهی اوقات طولانی و خسته‌کننده می‌شود. برای همین، مدیران بازاریابی باید برای مدیریت زمان‌هایی که مشتری منتظر می‌ماند، ایده داشته باشند. برای این منظور می‌توانیم از این پنج استراتژی استفاده کنید:
undefinedزمان انتظار تقریبی را به مشتری اعلام کنید. برای مثال، گارسون یک رستوران می‌تواند به مشتری بگوید «سفارش‌تان حدودا 20 دقیقه دیگر آماده می‌شود». فقط یادتان باشد، بهتر است این زمان را کمی بیشتر از زمان واقعی بگویید ولی سعی کنید محصول یا خدمت مشتری را سریع‌تر از زمانی که گفته‌اید، تحویل بدهید
undefinedاگر زمان انتظار مشتری خیلی طولانی است، در بازه‌های زمانی مختلف وضعیت سفارش مشتری را به او گزارش کنید. برای مثال، می‌توانید به مشتری بگویید که سفارش شما دریافت شد و ظرف مثلا سه روز کاری آماده می‌شود. سپس در ابتدای هر روز، آخرین وضعیت سفارش مشتری را به او اعلام کنید
undefinedتجربه خوشایندی را برای مشتری در زمان انتظار او خلق کنید. برای مثال، یکی از شرکت‌های بیمه در آمریکا برای مفرح کردن زمان انتظار مشتریانی که با مرکز خدمات شرکت تماس می‌گیرند، از یک جوکر معروف خواسته تا تعدادی جوک دست اول را مخصوص شرکت بگوید تا آن جوک‌ها را در زمان انتظار مشتری پخش کند
undefinedاگر مشتری باید در محل شما منتظر بماند، او را سرگرم کنید. برای مثال، یک رستوران می‌تواند در زمان انتظار مشتری یک بازی ساده برای او ترتیب بدهد
undefinedکارمندان‌تان را آموزش بدهید که در زمان انتظار مشتری با او گپ بزنند و او را سرگرم کنند یا از او اطلاعات بگیرند. برای مثال، خدمه شرکت هواپیمایی سَوت وِست بعد از بلند شدن هواپیما و در طول پرواز، سراغ مسافران می‌روند و برای آنها آواز می‌خوانند یا با گپ زدن از آنها درباره رضایت‌شان از شرکت اطلاعات می‌گیرند
undefinedما با در نظر گرفتن این واقعیت، مطالب کانال VIPمان را به گونه‌ای طراحی کرده‌ایم که فقط با روزی 1 درصد از وقت‌مان یعنی فقط 15 دقیقه در روز، بتوانیم هر ماه حداقل یک کتاب و دو مقاله کاربردی بخوانیم
undefinedاگر شما هم به فرمول جیمز کلییر در ایجاد تغییرات کوچک برای رسیدن به موفقیت‌های بزرگ اعتقاد دارید، در کانال VIP دنیای کسب وکار منتظرتان هستیم undefinedundefinedundefined
@book_managment

۸:۴۱

undefinedنجات گوگل
undefinedنیکو گرانت، از مشاوران مطرح بازاریابی در آمریکا، اخیرا در مقاله‌ای در نیویورک تایمز درباره آینده گوگل این گونه نوشته است:
undefinedاوایل سال جدید میلادی (2023) لَری پیج و سِرجی بِرین، دو بنیانگذار گوگل، جلسات متعددی را با مدیران ارشد شرکت برگزار کردند تا درباره رقیب تازه وارد گوگل که یک ربات هوشمند به نام ChatGPT است، گفتگو کنند زیرا معتقدند این ربات می‌تواند تجارت 149 میلیارد دلاری گوگل از موتور جستجو را به خطر بیاندازد
undefinedاین در حالی است که پیچ و بِرین بعد از کنار رفتن از مسئولیت‌های اجرایی‌شان در گوگل، اصلا در کارهای اجرایی دخالت نمی‌کردند ولی ظاهرا این بار خطر خیلی جدی است به گونه‌ای که پیج و بِرین مجبور به دخالت شده‌اند تا فکری به حال آینده گوگل بکنند
undefinedربات هوشمند ChatGPT حدودا دو ماه پیش توسط یک شرکت کوچک به نام OpenAI در سانفرانسیسکو معرفی شده است ولی در همین دو ماه آن قدر خوب کار کرده که بنیانگذاران گوگل را به وحشت انداخته است به گونه‌ای که مدیرعامل گوگل اخیرا مجبور شده «آژیر قرمز» را در شرکت به صدا درآورد و از واحد تحقیق و توسعه بخواهد که هر چه سریع‌تر ربات هوشمند گوگل را معرفی کند
undefinedداستان امروز گوگل، دو نکته مهم را به همه بازاریاب‌ها گوشزد می‌کند:
undefinedشرکت‌های موفق معمولا از ناحیه رقبای شناخته شده کنونی‌شان تهدید نمی‌شوند. برای مثال، موقعیت گوگل به هیچ وجه از جانب موتورهای جستجوی دیگر مثل بینگ و غیره تهدید نمی‌شود بلکه از جانب یک رقیب تازه وارد که با تکنولوژی متفاوتی وارد بازار شده، تهدید می‌شود. پس هیچ وقت رقبای تازه‌واردتان را دست کم نگیرید
undefinedرمز ماندگاری در بازارهای رقابتی امروزی، تنها یک چیز است: وقتی رقیبی با محصول یا خدمت متمایز وارد بازار شد، خیلی سریع به او واکنش نشان بدهید قبل از آن که خیلی دیر شود. هیچ وقت فکر نکنید مشتریان عاشق محصول یا خدمت شما هستند و به شما وقت می‌دهند
undefinedundefinedما با در نظر گرفتن این واقعیت، مطالب کانال VIPمان را به گونه‌ای طراحی کرده‌ایم که فقط با روزی 1 درصد از وقت‌مان یعنی فقط 15 دقیقه در روز، بتوانیم هر ماه حداقل یک کتاب و دو مقاله کاربردی بخوانیم@book_managment

۸:۴۱

undefined22 قانون بازاریابی
undefinedبازاریابی بر خلاف تصور عامیانه موجود، یک رشته کاملا علمی است که قوانین خاص خودش را دارد و اگر با این قوانین آشنا نباشیم و آنها را رعایت نکنیم، بدون شک در بازاریابی شکست می‌خوریم یا به اندازه کافی موفق نمی‌شویم
undefinedال ریس و جک تروت در کتاب ارزشمند خود به نام «22 قانون بازاریابی» ما را با قوانین پایه‌ای و اساسی بازاریابی آشنا می‌کنند و بر همین اساس اینفوگرافیک امروز را به خلاصه 22 قانون بازاریابی اختصاص داده‌ایم
undefinedکتاب «22 قانون بازاریابی» یکی از 41 کتاب و مقاله کاربردی است که خلاصه آنها را در کانال VIP به صورت متن، موشن گرافیک و اینفوگرافیک منتشر کرده‌ایم و می‌توانید با عضویت در این کانال به خلاصه کامل و کاربردی این 22 قانون دسترسی پیدا کنید@book_managment

۸:۴۱

thumnail
۲۲قانون بازاریابی

۸:۴۲

۲۴ بهمن ۱۴۰۱

undefinedقانون 15 دقیقه
undefinedمدرسه کسب و کار هاروارد در یکی از جدیدترین تحقیقات خود می‌نویسد:
undefinedافرادی که هر روز 15 دقیقه از زمان‌شان را به یادگیری یک مهارت جدید یا تقویت مهارت کنونی‌شان صرف می‌کنند، بسیار موفق‌تر از کسانی هستند که زمان زیادی را صرف یادگیری می‌کنند ولی یادگیری‌شان مستمر نیست
undefinedبرای مثال، کسانی که هر روز 15 دقیقه مشغول یادگیری یک زبان جدید هستند، بسیار موفق‌تر از کسانی‌اند که فرضا هفته‌ای دو بار در یک کلاس 2 ساعته شرکت می‌کنند
undefinedکسانی که هر روز روی یادگیری یک مهارت جدید یا تقویت یک مهارت کنونی‌شان وقت می‌گذارند، از نظر ذهنی به این باور می‌رسند که می‌توانند مهارت مورد نظرشان را یاد بگیرند یا تقویت کنند
undefinedاما در مقابل، کسانی که زمان‌های بیشتری را صرف می‌کنند ولی یادگیری‌شان هر روزه نیست، بعد از مدتی از نظر ذهنی خسته می‌شوند و دست از یادگیری بر می‌دارند
undefinedما با در نظر گرفتن این واقعیت، مطالب کانال VIPمان را به گونه‌ای طراحی کرده‌ایم که فقط با 15 دقیقه در روز، بتوانیم مهارت‌مان در بازاریابی و فروش را با کمک خلاصه‌خوانی کتاب‌ها و مقالات مهم و کاربردی ارتقاء بدهیم
undefinedundefinedبرای عضویت در کانال VIP دنیای کسب وکار و همراهی ما در خلاصه‌خوانی 40 کتاب و مقاله کاربردی و مهم دیگر در حوزه بازاریابی و فروش، با ما تماس بگیریدundefinedundefinedundefined
@book_managment

۴:۵۰

undefinedدو نوع فروشنده
undefinedدیک کانادا، مربی مشهور فروش، در کتاب تحسین شده خود به نام «تله‌های فروش» که در حال خلاصه‌خوانی آن در کانال VIP مارکتینگ آز هستیم، می‌نویسد:
undefinedفروشندگان را بر اساس روش فروش‌شان به این دو دسته اصلی تقسیم می‌کنیم:
undefinedفروشندگان هُل دهنده
undefinedفروشندگانی هستند که حجم انبوهی از اطلاعات را به مشتری ارائه می‌کنند با این تصور که با این کار مشتری را به سمت خرید محصول «هُل» می‌دهند
undefinedبرای همین، این دسته از فروشندگان بیشتر وقت و انرژی‌شان را صرف «صحبت کردن یک طرفه با مشتری» می‌کنند و به ندرت به مشتری اجازه می‌دهند که صحبت و نیازهایش را تشریح کند
undefinedمتاسفانه بیشتر فروشندگان از نوع فروشندگان «هُل دهنده» هستند چون یاد گرفتن این روش، ساده‌تر و سریع‌تر است. به بیان دیگر، وقتی یک موضوعی را 10 بار تکرار می‌کنیم، تکرار آن برای بارهای بعد خیلی راحت‌تر است
undefinedمشکل اصلی فروشندگان «هُل دهنده» این است که بعد از مدتی مثل یک «کاتالوگ سخنگو» می‌شوند و بدون توجه به نیاز مشتری، یک سری اطلاعات کلیشه‌ای را به او ارائه می‌کنند. در نتیجه، بعد از مدتی کارآیی فروشندگان «هُل دهنده» به شدت کاهش می‌یابد ولی از آنجایی که به این روش عادت کرده‌اند، نمی‌توانند ارائه یک طرفه اطلاعات به مشتری را ترک کنند
undefinedفروشندگان کِشنده
undefinedفروشندگانی هستند که به جای ارائه حجم انبوهی از اطلاعات به مشتری، روی پرسیدن سوالات درست از او برای تشخیص نیازهایش تمرکز می‌کنند
undefinedاین فروشندگان ابتدا اطلاعاتی را از مشتری می‌گیرند و سپس بر اساس شناختی که از مشتری به دست می‌آورند، اطلاعاتی که فکر می‌کنند به درد مشتری می‌خورد را به او ارائه می‌کنند
undefinedبدیهی است که این روش به خصوص برای فروش محصولاتی که فنی و پیچیده هستند، بسیار موثرتر از روش هُل دادن است
undefinedپس باید به فروشندگان‌مان یاد بدهیم به جای ارائه اطلاعاتی که مشتری می‌تواند آنها را به راحتی در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی پیدا کند، روی ارائه اطلاعاتی به مشتری تمرکز کند که به نیاز مشتری مرتبط است و مشتری به راحتی نمی‌تواند آن اطلاعات را از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی به دست بیاورد
undefinedundefinedدو نوع فروشنده
undefinedدیک کانادا، مربی مشهور فروش، در کتاب تحسین شده خود به نام «تله‌های فروش» که در حال خلاصه‌خوانی آن در کانال VIP مارکتینگ آز هستیم، می‌نویسد:
undefinedفروشندگان را بر اساس روش فروش‌شان به این دو دسته اصلی تقسیم می‌کنیم:
undefinedفروشندگان هُل دهنده
undefinedفروشندگانی هستند که حجم انبوهی از اطلاعات را به مشتری ارائه می‌کنند با این تصور که با این کار مشتری را به سمت خرید محصول «هُل» می‌دهند
undefinedبرای همین، این دسته از فروشندگان بیشتر وقت و انرژی‌شان را صرف «صحبت کردن یک طرفه با مشتری» می‌کنند و به ندرت به مشتری اجازه می‌دهند که صحبت و نیازهایش را تشریح کند
undefinedمتاسفانه بیشتر فروشندگان از نوع فروشندگان «هُل دهنده» هستند چون یاد گرفتن این روش، ساده‌تر و سریع‌تر است. به بیان دیگر، وقتی یک موضوعی را 10 بار تکرار می‌کنیم، تکرار آن برای بارهای بعد خیلی راحت‌تر است
undefinedمشکل اصلی فروشندگان «هُل دهنده» این است که بعد از مدتی مثل یک «کاتالوگ سخنگو» می‌شوند و بدون توجه به نیاز مشتری، یک سری اطلاعات کلیشه‌ای را به او ارائه می‌کنند. در نتیجه، بعد از مدتی کارآیی فروشندگان «هُل دهنده» به شدت کاهش می‌یابد ولی از آنجایی که به این روش عادت کرده‌اند، نمی‌توانند ارائه یک طرفه اطلاعات به مشتری را ترک کنند
undefinedفروشندگان کِشنده
undefinedفروشندگانی هستند که به جای ارائه حجم انبوهی از اطلاعات به مشتری، روی پرسیدن سوالات درست از او برای تشخیص نیازهایش تمرکز می‌کنند
undefinedاین فروشندگان ابتدا اطلاعاتی را از مشتری می‌گیرند و سپس بر اساس شناختی که از مشتری به دست می‌آورند، اطلاعاتی که فکر می‌کنند به درد مشتری می‌خورد را به او ارائه می‌کنند
undefinedبدیهی است که این روش به خصوص برای فروش محصولاتی که فنی و پیچیده هستند، بسیار موثرتر از روش هُل دادن است
undefinedپس باید به فروشندگان‌مان یاد بدهیم به جای ارائه اطلاعاتی که مشتری می‌تواند آنها را به راحتی در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی پیدا کند، روی ارائه اطلاعاتی به مشتری تمرکز کند که به نیاز مشتری مرتبط است و مشتری به راحتی نمی‌تواند آن اطلاعات را از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی به دست بیاورد
undefinedبرای عضویت در کانال VIP دنیای کسب وکار و همراهی ما در خلاصه‌خوانی 40 کتاب و مقاله کاربردی و مهم دیگر در حوزه بازاریابی و فروش، با ما تماس بگیریدundefinedundefinedundefined
@book_managment

۴:۵۰

thumnail
undefined4 نوع بی‌هاگ
undefined شرکت‌هایی که همواره موفق‌اند و عمر طولانی‌ای دارند، چشم‌انداز ثابتی دارند که همه اعضای شرکت به آن وفادارند. در این شرکت‌ها، استراتژی‌ها و روش‌های کسب و کار دائما با شرایط متغیر دنیای بیرونی، تغییر پیدا می‌کنند، اما چشم‌انداز شرکت‌ ثابت باقی می‌ماند. چشم‌انداز را می‌توانیم نوعی هدف متهورانه یا همان بی‌هاگ بدانیم که قرار است ظرف 10 تا 30 سال آینده به آن برسیم
undefinedجیم کالینز و جِری پوراس در مقاله خود با عنوان «چگونه برای کسب و کارمان چشم‌انداز بنویسیم؟» ما را با روش واقعی نوشتن چشم‌انداز از جمله بی‌هاگ و انواع آن که در اینفوگرافیک امروز به آنها اشاره کرده‌ایم، آشنا می‌کنند
undefinedمقاله «چگونه برای کسب و کارمان چشم‌انداز بنویسیم؟» یکی از 41 کتاب و مقاله کاربردی است که خلاصه آنها را در کانال VIP مارکتینگ آز به صورت پادکست، متن، موشن گرافیک و اینفوگرافیک منتشر کرده‌ایم

۴:۵۱