#جوانی_جمعیت
۸:۴۹
۹:۳۵
۹:۳۵
۹:۳۵
۹:۳۵
۹:۳۵
۱۰:۳۹
۱۰:۳۹
۱۰:۳۹
۱۰:۳۹
#جوانی_جمعیت
۱۱:۲۱
۱۲:۳۴
🟡 #داده_نما: ۵ راه ساده برای حفظ سلامت کلیهها و ۱۴ نشانه بیماریهای کلیوی
کلیهها اندامهای حیاتی هستند که نقش بسزایی در حفظ سلامت کلی شما دارند. آنها مواد زائد، آب اضافی و سایر ناخالصیها را از خون شما فیلتر میکنند، سطح pH، نمک و پتاسیم را تنظیم میکنند، هورمونهایی تولید میکنند که فشار خون را تنظیم میکنند و تولید گلبولهای قرمز را کنترل میکنند.
@kaums_ac_ir
۱۳:۳۱
#جوانی_جمعیت
۱۴:۵۱
🩺 به مناسبت روز جهانی سرطان لوزالمعده، در گفتوگو با دکتر محسن رضویزاده فوقتخصص گوارش و کبد بالغین و عضو هیأت علمی دانشگاه درباره نقش کلیدی لوزالمعده یا پانکراس در بدن، بیماریهای مهم این عضو و راههای پیشگیری از مشکلات آن صحبت کردیم.
۱۶:۰۳
#جوانی_جمعیت
۱۷:۲۹
۱۷:۴۸
۱۷:۴۹
۱۸:۴۷
#داستان_شب
حکایت شمع و آینه
آوردهاند که در اتاقی تاریک، شمعی فروزان بر چراغدان میسوخت و پیوسته میگفت:«این روشنایی از من است؛ جهان بیمن در تاریکی میمانَد.»
در همان اتاق، آینهای خاموش بر دیوار آرمیده بود.روزی به آرامی گفت:«ای شمع، بسیار از نور خود میگویی؛ آیا هرگز چهرهٔ خویش را دیدهای؟»
شمع با غرور پاسخ داد:«من نیازی به دیدن خود ندارم. همین که جهان را روشن کنم کافی است.»
آینه گفت:«عجیب است… تو جهانی را میشناسی، اما خود را نه؟»
شمع که این سخن را جدی نمیگرفت، نزدیکتر شد تا خود را در آینه ببیند.اما دوده و حرارت شمع، سطح آینه را تیره کرد و تصویر او مبهم و لرزان پدید آمد.شمع درمانده شد و گفت:«پس چرا نمیبینم؟»
آینه پاسخ داد:«زیاد که نزدیک شوی، نه من تو را نشان میدهم و نه تو خود را میبینی.روشن کردن جهان آسان است؛اما برای شناخت خویش باید اندکی فروتن بود.»
شمع اندکی فاصله گرفت؛ شعلهاش آرام شد و دودهاش فرو نشست.آینه پاک شد و آنگاه شمع برای نخستینبار چهرهٔ روشن اما کوچکِ خود را دید.
از آن روز، شمع هر بار که میخواست اتاق را روشن کند، نخست به آینه مینگریست؛زیرا دانست که روشناییِ بیخودشناسی، نوری ناتمام است.
┈┈••✾••┈┈
@kaums_ac_ir
آوردهاند که در اتاقی تاریک، شمعی فروزان بر چراغدان میسوخت و پیوسته میگفت:«این روشنایی از من است؛ جهان بیمن در تاریکی میمانَد.»
در همان اتاق، آینهای خاموش بر دیوار آرمیده بود.روزی به آرامی گفت:«ای شمع، بسیار از نور خود میگویی؛ آیا هرگز چهرهٔ خویش را دیدهای؟»
شمع با غرور پاسخ داد:«من نیازی به دیدن خود ندارم. همین که جهان را روشن کنم کافی است.»
آینه گفت:«عجیب است… تو جهانی را میشناسی، اما خود را نه؟»
شمع که این سخن را جدی نمیگرفت، نزدیکتر شد تا خود را در آینه ببیند.اما دوده و حرارت شمع، سطح آینه را تیره کرد و تصویر او مبهم و لرزان پدید آمد.شمع درمانده شد و گفت:«پس چرا نمیبینم؟»
آینه پاسخ داد:«زیاد که نزدیک شوی، نه من تو را نشان میدهم و نه تو خود را میبینی.روشن کردن جهان آسان است؛اما برای شناخت خویش باید اندکی فروتن بود.»
شمع اندکی فاصله گرفت؛ شعلهاش آرام شد و دودهاش فرو نشست.آینه پاک شد و آنگاه شمع برای نخستینبار چهرهٔ روشن اما کوچکِ خود را دید.
از آن روز، شمع هر بار که میخواست اتاق را روشن کند، نخست به آینه مینگریست؛زیرا دانست که روشناییِ بیخودشناسی، نوری ناتمام است.
┈┈••✾••┈┈
۱۸:۴۸