۲ شهریور
کرامت
جات خیلی خالیه مردِ من اربعین امسال هم رسید. این اواخر که سرت گرم پروژهها بود و فشار کاریت بیشتر از قبل شده بود، کم همدیگه رو میدیدیم. از دیر برگشتنهات به خانه غصه میخوردم. از وقت مشترکی که داشت کمتر میشد. این چند روز که نیستی و زائری، جات خیلی خالیه مرد... . الهی که سفر بعدی ما هم جا نمونیم... . الهی که خانوادگی بریم... . دوستت دارم: ...... ۱ شهریور ۰۳ ۱۷ صفر ۴۶ #یک_خشت_تربیت زندگی را میشود قشنگتر ساخت. آجر به آجر... خشت به خشت... . گاهی حالم را دقیقتر برای همسرم مینویسم. گاهی بیشتر نعمتها را میبینم و الحمدلله میگویم. #الحمدلله_لک_الحمد_حمد_الشاکرین... #زیارت_عاشورا #اربعین @keraamat_ir
دیگه تحمل این یکی رو ندارم
عازم عتبات که شدی، شروع کردم به نوشتنِ خاطرات و فکرها و سوالاتی که میآیند و میروند: زائر؟! زیارت؟! عملی مستحب که گاهی با نارضایتی خانواده و دیگران، شروع میشود و به رضایت امام و خدا ختم نمیشود!
ماندنمان با هم و زیارت نرفتنت را نمیخواستم. محسن مکلف شده بود و بیشتر از قبل به این سفر نیاز داشت. با پای شکسته مهدی هم که آمدنم منتفی بود، هرچند دلایل دیگری هم برای نیامدنمان داشتی! برای نیامدن و رفتنتان فداکاری نکردم. تو بیشتر از من محتاج این سفر بودی. پدربودن و مشغلههای دنیا نیازت را به این سفر بیشتر میکرد. نگرانیهایت را میفهمیدم و بیشتر اصرار کردم به رفتنتان.
زنبودن و مادری عجین شده با کندن از دنیا، من از همینجا هم زائرم؛ اگر خدا بخواهد، وقتی شیشههای شکسته بطری آب و مربا را جمع میکنم، وقتی مورچهها و خوراکیهای پخششده در جاهای مختلف خانه را دنبال میکنم و سلامی میدهم، شاید من هم زائر باشم. وقتی با نخوابیدنها و بهانهگیریهای محمدحسن وصل میشوم به شبهای سخت زینب (س) با کودکان، وقتی با افتادنهای چندباره و اشکهایش یاد طفلان مسلم و علیاصغر و... میافتم شاید من هم زائر باشم.
مینوشتم و فکر میکردم. فکری شده بودم. یاد دستنوشته راحله (دوستم) از سفرش افتادم. یاد صورت دخترش. نوشته بود: «رقیه داشت میدوید که برسد به بابا، افتاد روی زمین، گوشه چشمش زخم شد، بس که زمین اینجا داغ بود، صورتش کبود شد؛ اما هنوز گوشواره به گوش دارد».
یاد قدمهای اسرا میافتم و روز و شبهای خرابات. یاد اولین زائر این مسیر و همه زائرین بعدی، آنهایی که برای رسیدن به امامشان از جان خود هزینه میکردند. چه دلدادگانی که در همین راه، شهید شدند.
یاد تحمل اندکم میافتم و سختیهای کوچک ...
#یک_خشت_تربیت
زندگی را میشود قشنگتر ساخت. آجر به آجر... خشت به خشت...
کم طاقت که میشوم، یاد سختیها و مصایبتان، شرمندهام میکند.
دیدن مصیبت، پشت مصیبت، کار سختی است. دیدن و شکرکردن، سختتر.
مصایب امروز دنیا کم نیستند، مصیبت هرچه بزرگتر، میدان رزم هم وسیعتر... مبارزی قوی باید بود.
#لک_علی_مصابهم_الحمدلله_علی_عظیم_رزیتی
#زیارت_عاشورا
#اربعین
@keraamat_ir
عازم عتبات که شدی، شروع کردم به نوشتنِ خاطرات و فکرها و سوالاتی که میآیند و میروند: زائر؟! زیارت؟! عملی مستحب که گاهی با نارضایتی خانواده و دیگران، شروع میشود و به رضایت امام و خدا ختم نمیشود!
ماندنمان با هم و زیارت نرفتنت را نمیخواستم. محسن مکلف شده بود و بیشتر از قبل به این سفر نیاز داشت. با پای شکسته مهدی هم که آمدنم منتفی بود، هرچند دلایل دیگری هم برای نیامدنمان داشتی! برای نیامدن و رفتنتان فداکاری نکردم. تو بیشتر از من محتاج این سفر بودی. پدربودن و مشغلههای دنیا نیازت را به این سفر بیشتر میکرد. نگرانیهایت را میفهمیدم و بیشتر اصرار کردم به رفتنتان.
زنبودن و مادری عجین شده با کندن از دنیا، من از همینجا هم زائرم؛ اگر خدا بخواهد، وقتی شیشههای شکسته بطری آب و مربا را جمع میکنم، وقتی مورچهها و خوراکیهای پخششده در جاهای مختلف خانه را دنبال میکنم و سلامی میدهم، شاید من هم زائر باشم. وقتی با نخوابیدنها و بهانهگیریهای محمدحسن وصل میشوم به شبهای سخت زینب (س) با کودکان، وقتی با افتادنهای چندباره و اشکهایش یاد طفلان مسلم و علیاصغر و... میافتم شاید من هم زائر باشم.
مینوشتم و فکر میکردم. فکری شده بودم. یاد دستنوشته راحله (دوستم) از سفرش افتادم. یاد صورت دخترش. نوشته بود: «رقیه داشت میدوید که برسد به بابا، افتاد روی زمین، گوشه چشمش زخم شد، بس که زمین اینجا داغ بود، صورتش کبود شد؛ اما هنوز گوشواره به گوش دارد».
یاد قدمهای اسرا میافتم و روز و شبهای خرابات. یاد اولین زائر این مسیر و همه زائرین بعدی، آنهایی که برای رسیدن به امامشان از جان خود هزینه میکردند. چه دلدادگانی که در همین راه، شهید شدند.
یاد تحمل اندکم میافتم و سختیهای کوچک ...
#یک_خشت_تربیت
زندگی را میشود قشنگتر ساخت. آجر به آجر... خشت به خشت...
کم طاقت که میشوم، یاد سختیها و مصایبتان، شرمندهام میکند.
دیدن مصیبت، پشت مصیبت، کار سختی است. دیدن و شکرکردن، سختتر.
مصایب امروز دنیا کم نیستند، مصیبت هرچه بزرگتر، میدان رزم هم وسیعتر... مبارزی قوی باید بود.
#لک_علی_مصابهم_الحمدلله_علی_عظیم_رزیتی
#زیارت_عاشورا
#اربعین
@keraamat_ir
۱۹:۲۴
۳ شهریور
کرامت
❖~••✾✾••~❖ تربیت رسانه ای وقتی بچههای ما شگفت زده میشوند آماده میشوند که یک چیزی را زود بپذیرند. مراقبت کنید شگفتی، تخصص این زمانه است. مهمترین عامل آن هم موسیقی است. اگر توان دارید این شگفتی را، موسیقی را کم بکنید. موسیقی فیلم را وقتی داره میبینه، صدای موسیقی را کم بکنید و براش توضیح بدهید؛ یا اینکه یک بار از اون چیزی که میخواهد شگفت زده بشود، شما قبلش خبرش را به او بدهید. ️ نگذارید آن لحظه شکل بگیرد آن لحظهای که یک دفعه بچه میگوید آآآ... بعد دلش میخواد ۲۰ دفعه دیگه آن را ببیند. حتماً شما با این سر و کار دارید، انیمیشنهای خارجی توسط بچههای ما مصرف بیش از ۵۰، ۶۰ بار دارد. مراقبت کنید این، آن و لحظهها برای بچهها شکل نگیرد. اگر این اتفاق بیفتد میرود در ناخودآگاه وجودیاش و تبدیل میشود به یک چیز دوست داشتنی و پذیرفتنی. " استاد اسماعیلی" لینک ثبتنام بسته تربیت رسانه ای : B2n.ir/t34470 ❖~••✾✾••~❖ "کرامت؛ کانون رشد و آموزش مربی تراز انقلاب اسلامی" بله | ایتا | اینستاگرام | تلگرام | روبیکا | سایت کرامت @keraamat_ir
۹:۱۵
کرامت
دیگه تحمل این یکی رو ندارم عازم عتبات که شدی، شروع کردم به نوشتنِ خاطرات و فکرها و سوالاتی که میآیند و میروند: زائر؟! زیارت؟! عملی مستحب که گاهی با نارضایتی خانواده و دیگران، شروع میشود و به رضایت امام و خدا ختم نمیشود! ماندنمان با هم و زیارت نرفتنت را نمیخواستم. محسن مکلف شده بود و بیشتر از قبل به این سفر نیاز داشت. با پای شکسته مهدی هم که آمدنم منتفی بود، هرچند دلایل دیگری هم برای نیامدنمان داشتی! برای نیامدن و رفتنتان فداکاری نکردم. تو بیشتر از من محتاج این سفر بودی. پدربودن و مشغلههای دنیا نیازت را به این سفر بیشتر میکرد. نگرانیهایت را میفهمیدم و بیشتر اصرار کردم به رفتنتان. زنبودن و مادری عجین شده با کندن از دنیا، من از همینجا هم زائرم؛ اگر خدا بخواهد، وقتی شیشههای شکسته بطری آب و مربا را جمع میکنم، وقتی مورچهها و خوراکیهای پخششده در جاهای مختلف خانه را دنبال میکنم و سلامی میدهم، شاید من هم زائر باشم. وقتی با نخوابیدنها و بهانهگیریهای محمدحسن وصل میشوم به شبهای سخت زینب (س) با کودکان، وقتی با افتادنهای چندباره و اشکهایش یاد طفلان مسلم و علیاصغر و... میافتم شاید من هم زائر باشم. مینوشتم و فکر میکردم. فکری شده بودم. یاد دستنوشته راحله (دوستم) از سفرش افتادم. یاد صورت دخترش. نوشته بود: «رقیه داشت میدوید که برسد به بابا، افتاد روی زمین، گوشه چشمش زخم شد، بس که زمین اینجا داغ بود، صورتش کبود شد؛ اما هنوز گوشواره به گوش دارد». یاد قدمهای اسرا میافتم و روز و شبهای خرابات. یاد اولین زائر این مسیر و همه زائرین بعدی، آنهایی که برای رسیدن به امامشان از جان خود هزینه میکردند. چه دلدادگانی که در همین راه، شهید شدند. یاد تحمل اندکم میافتم و سختیهای کوچک ... #یک_خشت_تربیت زندگی را میشود قشنگتر ساخت. آجر به آجر... خشت به خشت... کم طاقت که میشوم، یاد سختیها و مصایبتان، شرمندهام میکند. دیدن مصیبت، پشت مصیبت، کار سختی است. دیدن و شکرکردن، سختتر. مصایب امروز دنیا کم نیستند، مصیبت هرچه بزرگتر، میدان رزم هم وسیعتر... مبارزی قوی باید بود. #لک_علی_مصابهم_الحمدلله_علی_عظیم_رزیتی #زیارت_عاشورا #اربعین @keraamat_ir
برو بابا... لایق نیستی
عکسهای خانوادگی پیادهروی اربعین را بالا و پایین میکنم. اینجا از طفل تازه بهدنیا آمده هست تا پیرزن و پیرمردهای بیمار خوابیده روی تخت.
رفقا هر کدام یکجور خودشان را به این مسیر میرسانند. برای بعضیها از محالات است که سالی بیاید و به زیارتت نیایند. هر کدام نسخهای داشتند برای زائر شدنم.
هنوز از نزدیک ندیدمت، تصورش هم گلویم را پر بغض میکند و صورتم را پر اشک...
مرد است دیگر، راضی نمیشود که سختی زن و بچههای کوچک را ببیند. معمولاً هر سال چندباری میگویم و تلاشهایی میکنم؛ ولی تا به حال قبول نکرده. من هم اصرار نمیکنم. از همینجا هم میشود سلام داد و زیارت کرد. زیارت از مسیر نارضایتی همسر، زیارتی بدون تمرین ولایت است. انتخابی سخت و سوزناک، که حتماً لازمش دارم.
مگر میشود شما بطلبید و همسر، باز هم راضی نشود؟ مگر میشود که لایق باشم و روزیام نشود؟ مگر میشود یاد مصایب این خاندان افتاد و فکر کرد: «با نرفتن و نچشیدن این راه، خودمان بزرگیم! و بچهها را تربیت میکنیم!» اینجا که گرد و غبارش هم توتیای چشم هاست، اینجا که اخلاص و محبت و خدمت و حب و بغض را زندگی میکنند، یک هفتهاش چنان بزرگ میشوند که...
#یک_خشت_تربیت
زندگی را میشود قشنگتر ساخت. آجر به آجر...خشت به خشت...
به قطره اشک گوشه چشمم، دلخوشم.
برای نزدیکترشدن به شما، باید خوبتر باشم.
اذن دخول... روز ورود... چه رزقی از حسین (ع) میخواهم؟
#اللهم_ارزقنی_شفاعه_الحسین_یوم_الورود
#زیارت_عاشورا
#اربعین
@keraamat_ir
عکسهای خانوادگی پیادهروی اربعین را بالا و پایین میکنم. اینجا از طفل تازه بهدنیا آمده هست تا پیرزن و پیرمردهای بیمار خوابیده روی تخت.
رفقا هر کدام یکجور خودشان را به این مسیر میرسانند. برای بعضیها از محالات است که سالی بیاید و به زیارتت نیایند. هر کدام نسخهای داشتند برای زائر شدنم.
هنوز از نزدیک ندیدمت، تصورش هم گلویم را پر بغض میکند و صورتم را پر اشک...
مرد است دیگر، راضی نمیشود که سختی زن و بچههای کوچک را ببیند. معمولاً هر سال چندباری میگویم و تلاشهایی میکنم؛ ولی تا به حال قبول نکرده. من هم اصرار نمیکنم. از همینجا هم میشود سلام داد و زیارت کرد. زیارت از مسیر نارضایتی همسر، زیارتی بدون تمرین ولایت است. انتخابی سخت و سوزناک، که حتماً لازمش دارم.
مگر میشود شما بطلبید و همسر، باز هم راضی نشود؟ مگر میشود که لایق باشم و روزیام نشود؟ مگر میشود یاد مصایب این خاندان افتاد و فکر کرد: «با نرفتن و نچشیدن این راه، خودمان بزرگیم! و بچهها را تربیت میکنیم!» اینجا که گرد و غبارش هم توتیای چشم هاست، اینجا که اخلاص و محبت و خدمت و حب و بغض را زندگی میکنند، یک هفتهاش چنان بزرگ میشوند که...
#یک_خشت_تربیت
زندگی را میشود قشنگتر ساخت. آجر به آجر...خشت به خشت...
به قطره اشک گوشه چشمم، دلخوشم.
برای نزدیکترشدن به شما، باید خوبتر باشم.
اذن دخول... روز ورود... چه رزقی از حسین (ع) میخواهم؟
#اللهم_ارزقنی_شفاعه_الحسین_یوم_الورود
#زیارت_عاشورا
#اربعین
@keraamat_ir
۱۸:۳۸
۴ شهریور
۷:۲۵
۱۸:۲۳
۵ شهریور
کرامت
╭━•~•✾✾•~•━╮ تربیت در کلام ائمه معصومین علیهمالسلام ️کودک باید در هفت سال نخست بازی کند و در هفت سال دوم خواندن و نوشتن را بیاموزد. و در هفت سال بعد مقررات دینی (حلال و حرام) را فراگیرد. ╰━•~•✾✾•~•━╯ امام صادق علیه السلام @keraamat_ir
۱۳:۱۳
۶ شهریور
۱۴:۱۶
۷ شهریور
کرامت
┈••✧❁❁✧••┈ ️ تربیت در کلام علما حریت و آزادمنشی کودک را می سازد تا اگر روزی به اشتباهی پی برد، پی گیری نکند و لجاجت نورزد و عقیده ای را بر عقیده ای ترجیح ندهد مگر هنگامی که از رجحان و امتیازی برخوردار باشد. در نتیجه عقیده هایی که احیانا داخل مغز او شده اند و سنگرش را اشغال کرده اند، این گونه می شوند و کار آنها خنثی می شود. ┈••✧❁❁✧••┈ " استاد صفایی حائری " @keraamat_ir
۱۷:۴۰
۱۰ شهریور
کرامت
❖~••✾✾••~❖ تربیت رسانه ای فرمول طلایی پیام رسانی دو تا کلمه است: یک؛ کاری کنید که بچههاتون عاشقانه شما رو دوست داشته باشند. یعنی خوب بشناسیدشون، تا هفت سالگی خوب ازشون اطاعت بکنید. به تمام ظرایف دوست داشتن، دوست نداشتن، اینکه مثلاً فلان بچه از لباس خیس خوشش نمیاد بعضیا عین خیالشون نیست، بعضی از دمپایی خیس بدشون میاد، بعضیا عین خیالشون نیست. اینا رو بشناسید، شناختن این چیزهای بچههای شما باعث عشق ورزیدن بچهها به شما میشه. " استاد اسماعیلی" لینک ثبتنام بسته تربیت رسانه ای : B2n.ir/t34470 ❖~••✾✾••~❖ "کرامت؛ کانون رشد و آموزش مربی تراز انقلاب اسلامی" بله | ایتا | اینستاگرام | تلگرام | روبیکا | سایت کرامت @keraamat_ir
۱۳:۲۶
۱۱ شهریور
۱۸:۲۶
۱۲ شهریور
۱۱:۱۳
۱۳ شهریور
۱۱:۴۹
۱۶:۴۷
۱۵ شهریور
کرامت
┈••✧❁❁✧••┈ ️ تربیت در کلام علما اگر میخواهید بچهتان را مسلمان تربیت کنید او را شاکر تربیت کنید او را طوری تربیت کنید که اگر کسی یک لیوان آب به دستش داد آن را به رسمیت بشناسد و نگوید وظیفهاش بود. اگر کسی سنگی را از جلوی پایش برداشت یا یک قدم عقب رفت و گفت تو برو یا کمترین خدمتی به او کرد یادش نرود و از آن یاد کند. خدا این صفت را دوست دارد میگوید اینکه این بنده خدمت این شخص را به رسمیت شناخت و از آن تشکر کرد صفت خوبی است. چون اگر بفهمد من چه نعمتهایی به او دادهام از من هم تشکر میکند. ممکن است امروز کسی منتقد خدا باشد و فردا بنده خوبی باشد، چون متوجه نیست آن کسی که شکور است بالاخره بیدار میشود و به یاد نعمتهای خدا می افتد و بیتاب میشود و آن کسی که ناشکر است و هر کاری که برایش میکنی میگوید وظیفهاش بود، یک روز همین حرف را نسبت به خدا هم میزند. ┈••✧❁❁✧••┈ " آیت الله حائری شیرازی " @keraamat_ir
۱۰:۵۴
۱۷ شهریور
کرامت
❖~••✾✾••~❖ تربیت رسانه ای ما خودمون، بچههای خودمون رو داریم تربیت میکنیم که تصویر جایگاه یک خانه است، جایگاه یک یادگیری است. این را در شخصیت خودمان باید تغییر بدیم تا درآنها هم به وجود بیاید. پس فرمول طلایی چیست؟ یک؛ اینکه بچههای ما رو خیلی دوست داشته باشند. دو؛ اون چیزی که میخواید بچههاتون انجام ندن خودتون انجام ندید. میخواید بچههاتون منظم باشن خودتون منظم باشید. میخواید بچههاتون اهل کتاب خوندن باشن حتماً بچهتون حتماً این صحنه را ازتون ببینه که به خانه آمدید خسته بودید، روی مبل نشستید، رفتید از توی کتابخانه کتاب برداشتید، ده دقیقه، یک ربع، به هیچ چیز توجه نکردید جز همین کتاب. " استاد اسماعیلی" لینک ثبتنام بسته تربیت رسانه ای : B2n.ir/t34470 ❖~••✾✾••~❖ "کرامت؛ کانون رشد و آموزش مربی تراز انقلاب اسلامی" بله | ایتا | اینستاگرام | تلگرام | روبیکا | سایت کرامت @keraamat_ir
۷:۵۰
۱۹ شهریور
۱۰:۰۰
۲۰ شهریور
۷:۴۱
۲۱ شهریور
کرامت
┈••✧❁❁✧••┈ ️ تربیت در کلام علما فرزند، دنباله وجودی و به منزله ادامه وجود پدر و مادر است.بهترین چیزی که پدر برای فرزند به ارث می گذارد، همان تربیت اوست. فرزند ادامه وجود تو است، بقاء تو به بقای انسانیت و معنویت اوست. اگر او از بعد انسانی اش تربیت شود، از نظر بعد معنویاتش تربیت شود، این ادامه حیات انسانی تو است، ادامه حیات معنوی تو است؛ لذا، نه این که همت را نگذار برای اداره مادی او. نه! بیشتر روی مسئله تربیتی تکیه داشته باش. ┈••✧❁❁✧••┈ " آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی (ره) " @keraamat_ir
۹:۳۰
۲۲ شهریور
۷:۱۷