پرفروش‌ترین رمان ایرانی کتاب رویای نیمه شب اثر مظفر سالاری پرفروش‌ترین رمان ایرانی شددرباره کتابرویای نیمه شب یک اثر عاشقانه با زمینه‌ای بسیار خاص از مذهب است که حکایت از دلدادگی جوانی پاک‌سیرت از اهل سنت به دختری شیعه مذهب دارد که در راه وصال با موانع و اتفاقاتی تلخ و شیرین مواجه می شود.
۵:۰۰
معرفی یک کتاب کتاب خاطرات سفیر به روایت نیلوفر شادمهری با بیان ساده و صمیمی، خواننده را به پاریس می‌برد و او را در رویدادها و خاطراتش شریک می کند.. رهبر انقلاب به خانم‌های جامعه سفارش کردند تا این کتاب را بخوانند.۸:۴۸
معرفی کتابکلیپ بیانات مقام معظم رهبری درباره کتاب «سلام بر ابراهیم» «سلام بر ابراهیم» کتابی است که در قالب زندگینامه‌ای مختصر و ۶۹ خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر «ابراهیم هادی» منتشر شده است. سلام بر ابراهیم به چاپ ۱۲۸ رسیده است و بسیاری از جوانان تحت تاثیر این کتاب قرار گرفته‌اند.۱۳:۱۹
چشم روشنی: قصه یک زندگی شیرین
#چشم_روشنی #رمان#دفاع_مقدس#جوان#کوثر_لک#نشر_شهید_کاظمی
بریده ای از کتاب:همان اول زندگی فهمیدم به اندازه ی فامیل هایم او دوست و آشنا دارد.با اینکه آن زمان بیست و چهار پنج سال بیش تر نداشت، هر شب مهمان داشتیم و برایمان کادوی عروسی می آوردند.یک شب که مادرم آنجا بود گفت که زشته مهمان ها شام نخورده برن، نگهشون دارید. مادر رفت سراغ مرغ پختن ، من هم با اعتماد به نفس رفتم سراغ برنج و قابلمه. پلویی پختم که توی تارییخ ثبت شد. دانه های برنج طوری به هم چسبیده بود که مثل کیک قالبی از قابلمه بیرون آمد.وقتی دیس پلو را سر سفره گذاشتیم. سید جواد مثل قطعه های کیک پلوی شفته شده را می گذاشت توی بشقاب مهمان ها و با خنده می گفت: به هر نیتی دوست دارید این پلو را بخورید، به نیت آش، کیک یا …همه خندیدند. خودم هم خنده ام گرفته بود. به خاطر این قضیه هیچ وقت سرزنش نشدم از بس که با همه ی خرابکاری هایم تشویقم می کرد.
#چشم_روشنی #رمان#دفاع_مقدس#جوان#کوثر_لک#نشر_شهید_کاظمی
بریده ای از کتاب:همان اول زندگی فهمیدم به اندازه ی فامیل هایم او دوست و آشنا دارد.با اینکه آن زمان بیست و چهار پنج سال بیش تر نداشت، هر شب مهمان داشتیم و برایمان کادوی عروسی می آوردند.یک شب که مادرم آنجا بود گفت که زشته مهمان ها شام نخورده برن، نگهشون دارید. مادر رفت سراغ مرغ پختن ، من هم با اعتماد به نفس رفتم سراغ برنج و قابلمه. پلویی پختم که توی تارییخ ثبت شد. دانه های برنج طوری به هم چسبیده بود که مثل کیک قالبی از قابلمه بیرون آمد.وقتی دیس پلو را سر سفره گذاشتیم. سید جواد مثل قطعه های کیک پلوی شفته شده را می گذاشت توی بشقاب مهمان ها و با خنده می گفت: به هر نیتی دوست دارید این پلو را بخورید، به نیت آش، کیک یا …همه خندیدند. خودم هم خنده ام گرفته بود. به خاطر این قضیه هیچ وقت سرزنش نشدم از بس که با همه ی خرابکاری هایم تشویقم می کرد.
۱۸:۴۰