۲۰:۲۵
غم سوگ را اگر چشیده باشید، مخصوصا سوگ نزدیکان، میدانید که هرچه زمان بگذرد، داغش سختتر و سنگینتر میشود. انگار روزها و هفتههای اول هنوز باور نکردهایم چه اتفاقی افتاده و با گذشت زمان، هم باورش هم جای خالی مادیِ عزیزمان، خود را نشان میدهد و غم رسوب میکند و عمیقتر و سختتر میشود.بازگشت از حج برایم مثل سوگ از دست دادن عزیزان شده است؛ بیش از چهل روز گذشته و تازه دارد باورم میشود کجا بودهام و چه نعمتی از دست دادهام و غم دوریاش چه سخت است. روزمرگیها و سیئات کوچک هر روز بیشتر در برابرم قد علم میکنند و به مبارزه میطلبند و اگر مغلوب شوم، انگار درجهای از نور حجم خاموش میشود... آنقدر هم عارف و سالک نیستم که بتوانم درک کنم که سفری رفتم برای ساخته شدن و دوباره شروع کردن. نوری برای پیدا کردن و ادامه دادن مسیر و شاید همینکه حواسم هست که نور دارد خاموش میشود، خود راهی برای ادامه دادن است!القصه دل آنقدر گرفته و مجنون است که حتی دیدن عکسهای سفر و مرور خاطراتش برایش سخت بوده است... هنوز چمدان حج رفته کنار اتاق است و چهار دانه از وسیلههای حجرفته را درونش نگه داشتهام به این خیال که پروندهٔ حجم بسته نشود...دلِ دیوانه! دلِ دیوانه...
@khasidarmighat1403
@khasidarmighat1403
۱۴:۱۰
۴:۰۹
۴:۳۹
۱۰:۱۹
۱۳:۳۰
۱۳:۳۰
۸:۵۳
۱۲:۰۶
۶:۰۳
بازارسال شده از وادی
۲۰:۲۷
۸:۰۸
۸:۰۸
۸:۰۸
۸:۰۸
۲۰:۰۷
۲۲:۱۷
۲۱:۰۸
۱۸:۵۹
۱۹:۲۱