۲۳:۳۷
رفتیم خواستگاری یه دختر فوق میلیاردردختره گفت من از آدم های ریسک پذیر خوشم میاد نه شما!
خب اسکل همین که پیکان جوانانم رو بغل پورشهت پارک کردم اومدم خواستگاری یعنی مثل سگ ریسک پذیرم


خب اسکل همین که پیکان جوانانم رو بغل پورشهت پارک کردم اومدم خواستگاری یعنی مثل سگ ریسک پذیرم
۲۳:۳۷
#ارسالی_از_شما✅💦
به دوس دخترم گفتم :عزیزم ما نمیتونیم با هم ازدواج کنیم-آخه چرا؟-چون خانواده ام مخالفن-عزیزم كدوم يكي از أعضائ خانوادت با عشق ما و ازدواجمون مخالفن؟
گفتم :اكثريت شون مخصوصا زنم و مادر زنم و برادرزنم و دو تا بچه هام
بي شعووور ناخنهاشو مثل چنگال فرو كرد تو چشمام



به دوس دخترم گفتم :عزیزم ما نمیتونیم با هم ازدواج کنیم-آخه چرا؟-چون خانواده ام مخالفن-عزیزم كدوم يكي از أعضائ خانوادت با عشق ما و ازدواجمون مخالفن؟
گفتم :اكثريت شون مخصوصا زنم و مادر زنم و برادرزنم و دو تا بچه هام
۲۳:۳۷
ﯾﻪ دونه ﻣﻮﺯ ﺧﺮﯾﺪﻡ ؛ شد 11000 ﺗﻮﻣﻦ !
پوستشو کندم گذاشتم رو ترازو وزن کردم .
ﻭﺯﻥ ﭘﻮﺳﺘﺶ در 11000 ضرب کردم بعد ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺑﺮ ﻭﺯﻥ ﮐﻞ ﻣﻮﺯ کردم ؛
ﻗﯿﻤﺖ ﭘﻮﺳﺘﺶ شد 4500 تومن !
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ؛ ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩﻡ !!!!!!!
پوستشو کندم گذاشتم رو ترازو وزن کردم .
ﻭﺯﻥ ﭘﻮﺳﺘﺶ در 11000 ضرب کردم بعد ﺗﻘﺴﯿﻢ ﺑﺮ ﻭﺯﻥ ﮐﻞ ﻣﻮﺯ کردم ؛
ﻗﯿﻤﺖ ﭘﻮﺳﺘﺶ شد 4500 تومن !
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ ؛ ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩﻡ !!!!!!!
۲۳:۳۸
۲۳:۳۸
دیروز بابام اومد اتاقم در زد گفت : اجازه هست بیام تو؟
منم گفتم نه الان وقت ندارم …
آره دیگه خونه ما اینجوریاس ؛ فقط قراره آخر هفته بزرگای فامیل بیان خونمون جمع بشن بابامو قانع کنن که لااقل اجازه بده تو حیاط چادر بزنم

منم گفتم نه الان وقت ندارم …
آره دیگه خونه ما اینجوریاس ؛ فقط قراره آخر هفته بزرگای فامیل بیان خونمون جمع بشن بابامو قانع کنن که لااقل اجازه بده تو حیاط چادر بزنم
۲۳:۳۸
۲۳:۳۸
زنگ زدم خونه خواهرم،بچه خواهرم گوشی روبرداشت.
گفتم: سلام،بگومامانت صحبت کنه.گفت: نمیشه،داله گلیه می تونهگفتم: بابات کجاست؟گفت: دم دله،داله با آقا پلیسه صحبت می تونه.گفتم: داداش حامد کو؟ گفت: اونم لفته بیمالستانالو بگلده.
درحالی که داشتم ازشدت نگرانی سکته می کردم،بلندگفتم: مگه چی شده؟گفت: من گم شدم.گفتم: مگه الان کجایی؟گفت: زیل تخت..




گفتم: سلام،بگومامانت صحبت کنه.گفت: نمیشه،داله گلیه می تونهگفتم: بابات کجاست؟گفت: دم دله،داله با آقا پلیسه صحبت می تونه.گفتم: داداش حامد کو؟ گفت: اونم لفته بیمالستانالو بگلده.
درحالی که داشتم ازشدت نگرانی سکته می کردم،بلندگفتم: مگه چی شده؟گفت: من گم شدم.گفتم: مگه الان کجایی؟گفت: زیل تخت..
۲۳:۳۸
۲۳:۳۸
پایان فعالیت ادمین # AM
۲۳:۳۸
چرا لایک نمیکنید واقعا ۵۰۰ تا عضو ۲ تا لایک

۱۰:۰۷
وقتی بنزین سه تومنی بهت فشار میاره
بکوب لایکو
#مدیراصکی ممنوع
۱۷:۰۲
کلیپای سرنا امینی رو بزارم

۱۷:۱۰
اره

۱۷:۱۰
نه

۱۷:۱۰
تا ده تا لایک

۱۷:۱۰
سلام من مدیر جدیدتون هستم امیدوارم که لحظات خوشی در کنارتون داشته باشم
و برای یه لحظه هم که شده خنده به لبتون بیارم

۹:۴۳
فعالیت از فردا
۹:۴۴
۱۱:۱۶
لب شو
۱۱:۱۹