🧿 سناریوی غزه پس از نشست شرم الشیخ
دو سال طوفان به نقطه حساس نهایی خود رسیده است. مذاکرات مقاومت با رژیم در مصر به پایان رسید و حالا نوبت سیرک بزرگ ترامپ برای نمایش صلح سه هزار ساله (!) در منطقه است! همه هم جمع هستند چون ترامپ عملا با تغییر سیاست آمریکا، به سمت «سیاست اعمال زور» حرکت کرده و ترس را در وجود دولت ها ایجاد نموده است. سخنان دیروز برخی حضرات در مقابل ترامپ هم بسیار ذلت بار بود و مدحی که از او کردند همین وحشت را به خوبی نشان میداد.
صحنه غزه چگونه خواهد بود؟ طرف مذاکره، مقاومت بوده و مدیریت پساجنگ شهر و کوی هم توسط خود آنها در حال انجام است و اینها در مصر بنا دارند مدیریت را به دیگرانی که خود می پسندند منتقل کنند. دوره مدیریت بعدی میتواند نقطه خطرناکی از درگیری فلسطینی فلسطینی باشد چرا که نیروهای همسو با رژیم و آمریکا روی کار خواهند آمد که تلاش خواهند کرد ماهیت پارتیزانی جدید او را از بین ببرند.
احتمال حمله مجدد رژیم و عهدشکنی هم هست!؟ بله! نه به صورت جنگ فراگیر ولی مثل نقض آتش بس های پیاپی در لبنان بعید نیست که هر چند وقت یکبار بمبارانی انجام شود به این بهانه که کسی را ترور کردیم.
طبعا اگر بخاطر نفی جایگاه حماس هم که شده، خدمات اجتماعی را توسعه بدهند وضعیت مردم بهبود خواهد داشت. باید منتظر ماند و رفتار رژیم را دید...
@komeilialireza
دو سال طوفان به نقطه حساس نهایی خود رسیده است. مذاکرات مقاومت با رژیم در مصر به پایان رسید و حالا نوبت سیرک بزرگ ترامپ برای نمایش صلح سه هزار ساله (!) در منطقه است! همه هم جمع هستند چون ترامپ عملا با تغییر سیاست آمریکا، به سمت «سیاست اعمال زور» حرکت کرده و ترس را در وجود دولت ها ایجاد نموده است. سخنان دیروز برخی حضرات در مقابل ترامپ هم بسیار ذلت بار بود و مدحی که از او کردند همین وحشت را به خوبی نشان میداد.
احتمال حمله مجدد رژیم و عهدشکنی هم هست!؟ بله! نه به صورت جنگ فراگیر ولی مثل نقض آتش بس های پیاپی در لبنان بعید نیست که هر چند وقت یکبار بمبارانی انجام شود به این بهانه که کسی را ترور کردیم.
طبعا اگر بخاطر نفی جایگاه حماس هم که شده، خدمات اجتماعی را توسعه بدهند وضعیت مردم بهبود خواهد داشت. باید منتظر ماند و رفتار رژیم را دید...
۵:۴۱
چرا بجای رژیم صهیونی، آمریکا در مقابل مقاومت فلسطینی قرار گرفته است و عملا ترامپ هست که با تهدید کشورهای مختلف منطقه, مستقیما به مدیریت مسأله غزه می پردازد و حتی بعد از آزادسازی اسرا اوست که مقاومت را به جنگ مجدد تهدید مینماید؟
سلاح های آمریکایی و همه نوع حمایت او در این دو سال چه در دوره دموکرات ها و چه در دوره ترامپ، دایما به رژیم رسید و حتی حضور میدانی نیروهای آمریکایی گزارش شد ولی چرا باید پایان این جنگ نیز با حضور خود آمریکا رقم بخورد؟
این مسأله، دلیلی جز استیصال رژیم صهیونی در مقابل غزه و مجاهدان او ندارد. وی بعد از اجرای دهها طرح مثل طرح ژنرال ها، عربات جدعون یک و دو و.. نتوانست در مقابل مقاومت دست خالی غزه دوام بیاورد و به طور متوسط هفته ای پنج الی ده کشته می داد!
وی با اینکه هر جنایتی کرد و حتی از سلاح کثیف «گرسنگی» بهره برد ولی به تنهایی نتوانست اسرای خود را آزاد نماید و مقاومت را نابود کند و این امر، برای نتانیاهو به یک کابوس تبدیل شده بود. تهدیدهای ترامپ نشان میدهد که این ناتوانی همچنان ادامه خواهد داشت و این غرور آفرین است.
واقعا امت اسلامی اگر افسانه هم میخواست امروز در مجاهدان غزه باید آنرا جستجو کند. کسانی که حتی یک تپه بر روی زمین نداشتند و دو سال در مقابل همه توان نظامی آمریکا جنگیدند. اینها الگوهای ایستادگی در تاریخ بشر معاصرند.
چه خوب است که در سالگرد شهادت «ابوابراهیم» که معلم این جوانان بود، شاعران در مدح آنان بسرایند و هنرمندان تابلوی پرعظمت جهاد که آنان خلق کردند را بکشند چرا که اینان یاد رشادت هر یک از یاران اباعبدالله الحسین علیه السلام در روز عاشورا را زنده کردند. سلام خدا بر ۳نوار و یارانش روزی که متولد شد و روزی که به شهادت رسید.
۱۸:۵۹
این روزها گفتگوهای واگذاری مدیریت غزه به گروهی مشترک از فلسطینی ها در جریان است. این مسأله میتواند مزایا و مضراتی را داشته باشد و البته امری است که مقاومت غزه بدان از خیلی وقت قبل تن داده و تبعات مختلف آن را پذیرفته است.
در داخل غزه: - مقاومت خصوصا در لایه نظامی خود به عنصری پارتیزانی و زیرزمینی بدل خواهد شد و درگیری های آینده او با عناصر دست نشانده غرب از خود فلسطینی ها خواهد بود و حتما کاری بس سخت تر از شرایط قبل از ۲۰۰۵ پیش روی خود خواهد داشت. + رژیم صهیونی دیگر حق ندارد به بهانه وجود مقاومت در مصدر مدیریت غزه، مردم آن منطقه را گرسنگی داده یا بمباران کند. البته این رژیم بی حیاست ولی از منظر جهانی نیز این تغییر علنی قدرت، مشروعیت محاصره یا حملات را از بین میبرد. در منطقه:- گرچه مقاومت هیچ وقت نماینده رسمی فلسطین نبوده ولی پس از توافق ترامپ و کنار گذاشته شدن آنان از غزه، بعید نیست که حضور کادرهای آنان در منطقه خصوصا قطر و ترکیه نیز دچار مشکل حقوقی بشود و فشارها افزایش یابد چرا که دیگر با آنان بمثابه رییس دولت در غزه هم معامله نخواهد شد.+ احتمالا کمک های منطقه ای و جهانی بیشتری به سمت غزه خواهد آمد چرا که سابقا کمک های جهانی تحویل دولت خودگردان بعنوان نماینده رسمی فلسطینی میشد ولی اکثر آن در غزه خرج نمیشد ولی حالا بهانه ای بنام دولت مقاومت وجود ندارد.
۱۴:۳۷
در گام اول، سودان به دو نیم تقسیم شد. سپس در کودتایی، حکومت سی ساله عمر البشیر پایان یافت و بار دیگر نیز با کودتایی نظامی، مسیر بازگشت قدرت از طریق نقش آفرینی مردم با مانع جدی روبرو شد و درست در زمانی که بنا بود زمینه برگزاری انتخابات مهیا شود، درگیری میان شورشیان موسوم به «دعم سریع» که عمدتا اهل دارفور هستند با ارتش سودان آغاز شد که منجر به نابودی بخش های زیادی از این کشور گردید.
در ماههای اخیر ارتش سودان توانست با ساماندهی نیروهای مردمی و البته حمایت برخی کشورها بار دیگر بر عمده بخش های این کشور مستولی شود ولی تزریق مجدد کمک به شورشیان توانست آنان را به شهر فاشر رسانده و قتل عامی فجیع به راه بیاندازند که در نوع خود بی سابقه بود.
چون سودان، کشوری غنی، با مردمانی حامی مقاومت است که روزگاری نه چندان دور، حتی کارگاه مونتاژ سلاح های غزه در آن موجود بود و حالا بدلیل اهمیت جغرافیایی و همسایگی با مصر و نزدیکی به فلسطین نباید دوباره به شرایط قدرتمند گذشته خود برگردد و به بازویی برای حمایت از مقاومت بدل شود. اینک مردم این کشور را مخیر میان پذیرش ارتشی کودتاچی و شورشیانی قاتل صفت کرده اند تا فاصله خود با استقلال را دور ببینند!
۱۸:۲۶
امروز توفیق پیدا کردم ساعتی با نایل برغوثی، باسابقه ترین اسیر فلسطینی در استانبول بنشینم. اساسا بنظرم کرانه باختری در جامعه ما مظلوم واقع شده چون جنگ فراگیر در آن نبوده ولی در این چند دهه عملیات های بسیار زیادی در آنجا انجام شده که منجر به دستگیری هزاران نفر از فلسطینی ها شده است.
یکی از آنها نائل است که بخاطر ۴۴ سال حضور در زندان، لقب طولانی ترین زندانی جهان را به خود اختصاص داده است. با اینکه مطالعات زیادی از منطقه و ایران داشت اما تو گویی تازه فرصت پیدا کرده تا یاد اوایل انقلاب ما کند. از شور و حالی که پس از انقلاب ایجاد شده بود گفت و از اینکه صدام با تحریک فضای عربی تلاش کرد شور انقلاب اسلامی شما را در منطقه متوقف کند.
می گفت برادرم که توی فتح بود با برخی از انقلابیون شما قبل از انقلاب در لبنان ارتباط داشت تا اینکه پیروز شدید و ابوعمار انقلابی (یاسر عرفات) به ایران آمد و آنها دیدند که نماز نمی خواند و تعجب کرده بودند! چون اینها انقلابی های غیرمذهبی بودند ولی شما با رهبری امام و شعارهای دینی انقلاب کرده بودید.
یکی درباره خلیج با پسوند عربی سخن گفت و او اشاره کرد که اینها آنرا فارسی می دانند. گفتم متاسفانه خلیج آمریکایی شده! که گفت درسته! غیر از سواحل شما مابقی تحت اداره آمریکاست! چهره های سیاسی ایران را تا حدی می شناخت و میگفت هاشمی آدمی زیرک و خاتمی چهره ای فرهنگی بود... بر ساخت سریال های تاریخی تاکید داشت و می گفت خیلی از سریال های موجود منطقه بر پایه تاریخ دروغ ساخته می شوند ولی مردم باور می کنند!
۱۸:۲۲
این روزها که زمزمه میانجی گری ایران میان افغانستان و پاکستان مطرح است تا دوباره جنگی برپا نشود، مدام یاد ماههای اول روی کارآمدن طالبان میافتم که تقریبا همه مدعیان افغانستان شناسی میگفتند: «نه طالبان که پاکستان روی کار آمده است!» و این حرف را به اعتبار دولت اول طالبان می زدند.
یا اکثرا ساختار داخلی آنها را به تبعیت از مقالات آمریکایی پسا اوباما که به سمت مذاکره با آنها رفته بود شامل دو بخش حقانی تندرو و جنوبی معتدل تقسیم میکردند! کارشناسانی در تلویزیون هم همین ها را میگفتند. کینه آمریکایی ها از حقانی ها بخاطر عملیات های متعددی بود که علیه آنها انجام داده بودند والا اتهام تندروی به آنها ناروا بود.
در یکی از جلسات گفتم: «آقایان! ما همسایه هستیم! چرا حرف غربی ها را تکرار می کنید؟!خب محقق بفرستید تا هویت این جریان را بررسی کند! بخدا زشت است با این همه اندیشکده و پژوهشگر! طلبه های ساده از ایران رفتند و با سران و علمای طالب گفتگو کردند شما چرا نمی روید؟!» حیف که تنبلی کارنشناسان دولتی درمان ندارد!
و آن روزها که زیاد به این کشور می رفتم تاکید می کردم: «برخلاف روایت شما، آنچه ما در افغانستان پساطالبان می شنویم، بدبینی شدید به پاکستان است نه وابستگی!» و معتقد بودم ریشه این استقلال هم در حمایت تدریجی حاجی از طالب برای مواجهه با آمریکا شروع شده است! خودم از بزرگی شنیده بودم که وقتی آمریکایی ها در ۲۰۰۱ طالبان را سرنگون کردند حاجی گفته بود: «از امروز باید در مقابل آمریکا به کمک اینها برویم»
حال که دولت سرپرست افغانستان به سمت استقلال رفته و معلوم شده که وابستگی تامی به پاکستان ندارد فرصت دسترسی به بندر چابهار و حل برخی پرونده های مهم بینابینی مهیاست! البته اگر کارشناسان کتابخانه ای و اینترنت خوان نهادها بگذارند و منافع ملی بر اختلافات سیاسی ترجیح پیدا کند! شاید روزی خاطرات بس خنده دار و تلخم از جلسات اینها را نوشتم!
۱۸:۳۲
ده هزار ضربدر صد گرچه بلحاظ کمی معادل همان صد ضربدر ده هزار است ولی اینها دو رویکرد متفاوت در فعالیت هستند. اینکه بروی سراغ سلبریتی های با مخاطب بالا و فکر کنی ویوهای آنها بمعنای اثربخشی فکری است یک طرف این معادله است و اینکه بروی سراغ کنشگران موثر پرتعدادی که پیرامون خود را متاثر میکنند طرف دیگر آن!
حالا، همه نهادهای فرهنگی کشور را کمیت گرایی مکتب سلبریتیزم گرفته است چرا که کار آسان تری است از شبکه سازی! ولی هرگز نمی توان عمق اثرات این دو را با هم مقایسه کرد! و این آفت، بمثابه یک عنصر رهزن، در حال تخریب ساختارهای تربیتی و بومی و محلی است!
منکر اثربخشی رسانه ها نیستم ولی کار آسان تر همیشه موثرتر نیست. اینکه نمی توان در شرایط خاص، حلقه ها و گروههای پای کار را به خط کرد و ضعف مخاطب در فعالیت های میدانی غوغا می کند به دلیل غلبه همین نگرش رسانه زده است.
در کنار رسانه محوری، خوب است که به تولید محتوا و رساندن آن به دست این کلونی های کوچک و موثر هم فکر کرد. این چشمه های تولید نیرو، نیاز به آب رسانی دارند و لوله کشی در پهنه همه آنها آسان نیست. فتامل!
۱۷:۳۸
مسوولان کشور به خوبی گفته اند که «ایران با داشتن هفده همسایه تحریم شدنی نیست» ولی چرا از این ظرفیت به اندازه کافی بهره برداری نشده است و یا چرا اساسا برخی نهادها علیه تعاملات مرزی عمل میکنند؟!
این روزها اخبار خوبی از فعالسازی استانداران مناطق مرزی به گوش می رسد. از جمله استاندار سیستان و بلوچستان تعاملات خود را با عمان، پاکستان و افغانستان که همسایه آنهاست به خوبی فعال کرده است. امیدوارم این فعالیت در کلیه استانهای مرزی دیده شود.
رهبر انقلاب نیز در گذشته، به وضوح از فرصت هفتصد میلیون نفری پیرامون ما سخن گفتند. این یعنی توجه به کشورهای پرجمعیتی مثل پاکستان باید بیش از گذشته باشد و این یعنی، دولت محترم باید جلوی سنگ اندازی های گمرک و دیگران را بگیرد.
بنظر میرسد تبادل کالا به کالا باید یکی از دستورات مدنظر باشد چرا که برخی از نیازهای ما توسط آنها قابل رفع است مثل گوشت که اینک بخشی از آن با کمک پاکستان تامین شده است...تبدیل شعارها به عمل کار آسانی نیست. رفع موانع وظیفه دولت و نمایندگان محترم مجلس است.
۸:۳۸
اخیرا دیدم که نویسنده ای از اهل سنت که نوعا با مسایل بطور عاطفی برخورد میکند، اعتراض کرده که چرا در تهران، تعبیر عمومی «لعن به قاتلان دختر پیامبر» استفاده شده است. از این رو بنا گذاشتم اولا با توضیح علت این حساسیت و سپس بررسی آن نکات زیر را تقدیم کنم:
طبعا قاتل دختر پیامبر ص دانستن خلیفه دوم امری نیست که یک سنی بتواند آن را بپذیرد چرا که همان احترامی که شیعه برای امام علی ع قایل است را آنان برای خلفا نیز قایل هستند و روابط خلفا و اهل بیت پیامبر ص را هم محترمانه می دانند پس علت حساسیت اهل سنت واضح است.
ولی اینکه برخی از آنان ادعا میکنند شیعه به تازگی متوجه شهادت شده به این دلیل که در تقویم های گذشته از واژه «فوت» استفاده شده با بدیهیات تاریخی کتب شیعه در تضاد است و توسط آنان مورد پذیرش نیست.
اختلاف نظر در روایت تاریخ امری رایج است ولی وقتی به امور حساس و اعتقادات مربوط باشد باید «ادب اختلاف و همزیستی» را رعایت کرد و کسی حق ندارد آن را نادیده بگیرد. درباره موضوع این مقال، نیز باید این امر را لحاظ نمود و باید بررسی کرد که در مصادیق به چه معناست.
ایران کشوری با حدود ۹۰ درصد شیعه است که طبعا به مراسم فاطمیه باور دارند ولی بخاطر مراعات حساسیت ها، از تعابیر عمومی برای بیان این امر استفاده میکنند یعنی مثلاً «لعن الله قاتلیک یا فاطمه» که ذکری از کسی ندارد بکار میرود که در عین بیانگر بودن عقیده شیعه، توهینی هم به کسی نمی کند.
این فرض که قاتلان اهل بیت علیهم السلام قطعا «ملعون» هستند توسط اهل سنت هم پذیرفته است ولی در مصداق دختر پیامبر ص تحقق آن را قبول ندارند که یک اختلاف تاریخی است که طبعا در محیط علمی جای گفتگو دارد.
شخصا قبول دارم که نباید در مناطق دارای اکثریت اهل سنت از تعبیر «قتل» استفاده کرد و در صورت لزوم میتوان «رحلت جانگداز» که نه نفی شهادت است نه اثبات آنرا بکار برد و همین را به برخی مسوولان محلی تذکر هم دادم ولی عدم استفاده از آن در شهرهای با اغلبیت شیعه، نوعی تقاضای تغییر عقیده و تحکم بر اکثریت است!
وحدت بمعنای نفی عقیده یک طرف نیست والا طرفین میتوانند چیزهایی را بخواهند که طرف مقابل ترک کند در حالی که خلاف عقیده اوست! ولی قطعا توهین به دیگری روا نیست و اجبار به بیان یک عقیده نیز جایز نمیباشد.
محبت اهل بیت پیامبر ص مشترک همه ماست. دوستان اهل سنتی دارم که نام هر دو دختر خود را -مثل بنده- از دختر پیامبر ص گرفتند که نباید این سرمایه را سوزاند. تندروی در هیچ سمتی مقبول نیست. عقلانیت شرط تحقق وحدت است نه برخورد عاطفی! فتامل!
۱۷:۵۲
🪞 آیا وحید شمسایی اشتباه کرد؟
«اعضای تیم بسکتبال باشگاهی عربستان سعودی، پس از برد در مقابل تیم کربلا در این شهر، انگشت سبابه خود را بالا گرفته و شعار فقط عمر امیرالمومنین است سر دادند و فریاد زدند فقط خدا!»این خبر دروغ را تصور کنید!آیا این اقدام توهین به عقاید شیعه است؟ خیر! آیا بنحوی نفی عقاید ماست؟ بله! چون کلمه «فقط» را هم درباره امیرالمومنین هم درباره خدا استفاده کردند که به نحوی نفی امامت و نقد بر زیارت هم هست.آیا تحریک کننده است؟ بله! حتما! شما حس تون رو بگید! نیست؟
چرا فقط باید زمانی که درباره خود ما اتفاقی رخ دهد متوجه یک ماجرا بشویم و این حق را برای دیگران قایل نباشیم؟! مگر نه اینکه مولا علی فرمود «آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند؟!»
اینکه شما غدیر را یادآوری کنی در داخل ایران یا حتی در مجامع جهانی حساسیت زا نیست چون علامت برای آنها معنایی ندارد ولی اینکه در عربستان سعودی این کار را بکنی میتواند حساسیت ایجاد کند!
البته باید دید اصلا آیا مخاطب آنجا متوجه این علامت شده است یا نه ؟ ولی بدتر از آن این این که یک نفر این تذکر را مودبانه بدهد ولی بدترین توهین ها را متوجه خود ببیند!آیا یک مداح و هییتی باید نماد ادب اهل بیت علیهم السلام باشد یا نماد بددهنی و توهین؟! چرا به خودتان اجازه می دهید براحتی به منتقد خود توهین کنید؟! بحث را با این روایت تمام کنم: «کونوا لنا زینا و لاتکونوا علینا شینا»
@komeilialireza
«اعضای تیم بسکتبال باشگاهی عربستان سعودی، پس از برد در مقابل تیم کربلا در این شهر، انگشت سبابه خود را بالا گرفته و شعار فقط عمر امیرالمومنین است سر دادند و فریاد زدند فقط خدا!»این خبر دروغ را تصور کنید!آیا این اقدام توهین به عقاید شیعه است؟ خیر! آیا بنحوی نفی عقاید ماست؟ بله! چون کلمه «فقط» را هم درباره امیرالمومنین هم درباره خدا استفاده کردند که به نحوی نفی امامت و نقد بر زیارت هم هست.آیا تحریک کننده است؟ بله! حتما! شما حس تون رو بگید! نیست؟
چرا فقط باید زمانی که درباره خود ما اتفاقی رخ دهد متوجه یک ماجرا بشویم و این حق را برای دیگران قایل نباشیم؟! مگر نه اینکه مولا علی فرمود «آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند؟!»
اینکه شما غدیر را یادآوری کنی در داخل ایران یا حتی در مجامع جهانی حساسیت زا نیست چون علامت برای آنها معنایی ندارد ولی اینکه در عربستان سعودی این کار را بکنی میتواند حساسیت ایجاد کند!
البته باید دید اصلا آیا مخاطب آنجا متوجه این علامت شده است یا نه ؟ ولی بدتر از آن این این که یک نفر این تذکر را مودبانه بدهد ولی بدترین توهین ها را متوجه خود ببیند!آیا یک مداح و هییتی باید نماد ادب اهل بیت علیهم السلام باشد یا نماد بددهنی و توهین؟! چرا به خودتان اجازه می دهید براحتی به منتقد خود توهین کنید؟! بحث را با این روایت تمام کنم: «کونوا لنا زینا و لاتکونوا علینا شینا»
۹:۳۵
🟡 نقدی بر بومی گزینی افراطی در زاهدان!
سیاست بومی گزینی در دانشگاههای کشور چند سالی است که مورد توجه بوده است تا جایی که حالا حدود هفتاد درصد دانشجویان دانشگاه دولتی زاهدان را سیستانی و بلوچ ها تشکیل می دهند و مابقی هم نوعا از بیرجند و کرمان هستند. این امر در کنار مزایایی چون نزدیکی به خانواده و تناسب فرهنگی بیشتر، آفاتی نیز دارد که بنظر من جامعه نخبگانی سیستانی و بلوچ ما باید بدان توجه کند:
سطح علمی و آموزشی در مدارس سیستان و بلوچستان دچار ضعف های جدی است تا جایی که بارها نوشتم، باید یک «قرارگاه آموزش» شکل بگیرد تا کمبودهای کمی و کیفی متنوع این عرصه را پوشش بدهد. از همین رو، کم شدن دانشجویان غیربومی که قبلا از مشهد و شیراز و اصفهان و...در زاهدان بودند منجر به آسیب خوردن سطح علمی میشود حال آنکه حضور آنان میتواند به افزایش سطح علمی دانشجویان این استان نیز کمک کند.
حضور این دانشجویان در شهرهای دیگر خصوصا شهرهای بزرگ می تواند به آنها فرصت تعاملات فکری و اجتماعی بیشتر و متنوع تری را بدهد که رهاورد آن رشد همه جانبه خواهد بود. گرچه عمده سیستوبلوچ ها تمایل به درون استان دارند ولی حضور آنان در محیط های علمی شهرهای بزرگ برای آنان فرصت ارتقاء فکری، علمی، اجتماعی و حتی اقتصادی را مهیا خواهد کرد.
خودم شاهد بودم که چطور یک دانشجوی نخبه استان با رتبه ۲۰۰۰ در دانشگاه فرهنگیان کنار کسانی نشست که رتبه بالای ۲۰۰۰۰ داشتند. این به نوع منطق حاکم بر خانواده های این استان نیز بر میگردد. نگرانی هویتی یا ترس از تحول اخلاقی -که البته بیراه نیست- و همچنین نگاه به معلمی بمثابه شغلی پایدار، از علل این امر است که باید تلاش کرد اقلا در قبال استعدادهای درخشان این استان تغییر پیدا کند و فرصت تجربه علمی جدی را برای آنان از بین نبرد. نباید نگران مهاجرت شد چرا که جوانان این استان تمایل به بازگشت زیادی دارند.
@komeilialireza
سیاست بومی گزینی در دانشگاههای کشور چند سالی است که مورد توجه بوده است تا جایی که حالا حدود هفتاد درصد دانشجویان دانشگاه دولتی زاهدان را سیستانی و بلوچ ها تشکیل می دهند و مابقی هم نوعا از بیرجند و کرمان هستند. این امر در کنار مزایایی چون نزدیکی به خانواده و تناسب فرهنگی بیشتر، آفاتی نیز دارد که بنظر من جامعه نخبگانی سیستانی و بلوچ ما باید بدان توجه کند:
سطح علمی و آموزشی در مدارس سیستان و بلوچستان دچار ضعف های جدی است تا جایی که بارها نوشتم، باید یک «قرارگاه آموزش» شکل بگیرد تا کمبودهای کمی و کیفی متنوع این عرصه را پوشش بدهد. از همین رو، کم شدن دانشجویان غیربومی که قبلا از مشهد و شیراز و اصفهان و...در زاهدان بودند منجر به آسیب خوردن سطح علمی میشود حال آنکه حضور آنان میتواند به افزایش سطح علمی دانشجویان این استان نیز کمک کند.
حضور این دانشجویان در شهرهای دیگر خصوصا شهرهای بزرگ می تواند به آنها فرصت تعاملات فکری و اجتماعی بیشتر و متنوع تری را بدهد که رهاورد آن رشد همه جانبه خواهد بود. گرچه عمده سیستوبلوچ ها تمایل به درون استان دارند ولی حضور آنان در محیط های علمی شهرهای بزرگ برای آنان فرصت ارتقاء فکری، علمی، اجتماعی و حتی اقتصادی را مهیا خواهد کرد.
خودم شاهد بودم که چطور یک دانشجوی نخبه استان با رتبه ۲۰۰۰ در دانشگاه فرهنگیان کنار کسانی نشست که رتبه بالای ۲۰۰۰۰ داشتند. این به نوع منطق حاکم بر خانواده های این استان نیز بر میگردد. نگرانی هویتی یا ترس از تحول اخلاقی -که البته بیراه نیست- و همچنین نگاه به معلمی بمثابه شغلی پایدار، از علل این امر است که باید تلاش کرد اقلا در قبال استعدادهای درخشان این استان تغییر پیدا کند و فرصت تجربه علمی جدی را برای آنان از بین نبرد. نباید نگران مهاجرت شد چرا که جوانان این استان تمایل به بازگشت زیادی دارند.
۱۶:۵۲
🧨 آینده ناامنی در سیستان و بلوچستان!
این روزها خبر تشکیل یک اتحاد و ادغام در گروههای معارض بلوچ، نگرانی هایی را در ذهن دلسوزان ایجاد کرده است. این نگرانی ها در زمانه ای که احتمال حمله مجدد رژیم صهیونی نیز وجود دارد دوچندان هستند. از همین رو بر آن شدم تا نکاتی را پیرامون مساله امنیت در این استان ذکر کنم و در ابتدا به چند مقدمه می پردازم:
بلوچ، خود را ایرانی الاصل می داند و وضع زندگی بلوچ های پاکستان را نیز بمراتب بدتر از وضع خود می بیند لذا انگیزه جدایی طلبی ندارد ولی این بمعنای رضایت از حاکمیت نیست! خصوصا پس از واقعه تلخ هشتم مهر، دشمن این فرصت را پیدا کرد تا پایه های تعامل با نظام را سست کند که نهایتا با ورود نماینده رهبری و استاندار محترم و علما و معتمدین محلی، امسال به آشتی انجامید اما آثار سوء خود را بر جای گذارد.
از طرفی، وجود دوگانه قومی در استان، علاوه بر ایجاد رقابت های منفی که مانع توسعه هستند، به بدبینی ها نیز دامن زده که بدون تغییر فکری و اجتماعی و تمرین ساختار سیاسی «تامین منافع مشترک»، قابل اصلاح نیست. یعنی سیستانی و بلوچ و بیرجندی و... باید بدانند که هیچ کدام نمی تواند دیگری را نادیده بگیرد و باید ذیل یک حرکت مشترک، به منافع و البته توسعه دست پیدا کنند.
در عرصه رقابت سیاسی بهترین مدل، تغییر ساختار مضر «رقابت قومی» به رقابت در رویکرد سیاسی، با ترکیب همه اقوام است. یعنی باید لیست هایی از همه ساکنان شکل بگیرد که آنچه آنها را جمع کرده – مثل اغلب شهرها- رویکرد سیاسی باشد نه قومیت! تجربه و تمرین این مدل سیاسی، می تواند تعامل مبتنی بر توسعه سیاسی را به این استان هدیه کند.
با ذکر این مقدمه به عواملی که در مساله ناامنی موثر هستند اشاره ای مختصر می کنم:
نقش پاکستان فشارهای آمریکا برای تعامل بیشتر امنیتی پاکستان که ممکن است خدای نکرده به عادی سازی با رژیم نیز بیانجامد می تواند رهاورد حمایت از گروهک ها را تقویت سازد. رفتارهای پخته تر گروهک در یکی دو سال اخیر از نظر توجه به لایه های اجتماعی، خود نشاندهنده افزوده شدن مشاورانی از کشورهای دیگر است.
هر چند آنان با توسعه عملیات های میدانی خود دقیقا در زمان حمله رژیم کودک کش به کشورمان، نشان دادند که سرسپرده بیگانه هستند و غیرت ملی ندارند و اعتماد بدنه بلوچ ها به خودشان را مخدوش کردند ولی امیدواریم رفت و آمدهای مسوولان ارشد کشورمان از جمله دبیر شورای عالی امنیت ملی توانسته باشد توافقاتی را در زمینه مسائل مرزی و گروهک ها ایجاد کند چرا که پاکستان گرچه خواستار ناامنی در مرزها نیست ولی رهاشدگی مرزها، عامل عدم تسلط او بر فعالیت گروهک ها در ایالت بزرگ بلوچستان است. این لایه نیازمند مطالبه گری و البته پیگیری مسوولان ارشد استان است.
نقش سپاهسپاه بعنوان مسوول قرارگاه امنیتی جنوب شرق کشور و بازویی که هزاران بلوچ را در طرح امنیت مرزی بکارگیری کرده نقش مهمی را ایفا می نماید. سپاه باید به اجتماعی سازی این طرح بیشتر بیاندیشد بدین معنا که بنظر می رسد «تسلیح بر پایه اعتماد به سران طوایف» بعنوان گروه مرجع اجتماعی بلوچی، برای گام اول موثر بوده ولی حالا باید به توسعه درک آن، در بدنه کل بلوچ ها خصوصا نسل های جدید اقدام نماید چرا که گروهک در حال جذب نیرو از این بدنه نیز هست. این نیز بدون باور به لزوم اعتماد به مردم قابل تحقق نیست که نیازمند آموزش و گفتمان سازی خصوصا در کادرهای بومی و محلی است.
سپاه بخواهد یا نخواهد بعنوان نماینده انقلاب محسوب می شود و رفتار او در قبال مردم، در امنیت این منطقه تاثیرگذار است. روابط با سران طوایف برای مقابله با گروهکی که اینک از حمایت سرویس های خارجی و دهها اقدام رسانه ای هوشمند برخوردار است کافی نیست.
توجه به رابطه عدالت اقتصادی و امنیتو فعال سازی بیشتر طوایف -بعنوان پایه های حفظ امنیت استان- خصوصا توسعه منافع ثبات، در بدنه هر طایفه و نه فقط سران آن و بعبارتی توجه به مساله «عدالت اجتماعی» در سطح طوایف، ضرورت مرحله کنونی است چرا که اولا با توسعه شبکه های اجتماعی و شهرنشینی، محوریت سرداران طوایف کمرنگ تر شده و ثانیا نارضایتی به نحوی است که گاها از بدنه طوایف همراه با نظام نیز جذب انجام می شود و این یعنی باید ریشه های بی عدالتی و تبعیض را زدود.
فقدان نهادهای اجتماعی که مشارکت بدنه جوان را افزایش دهد و انحصار تعاملات حاکمیت با ریش سفیدان و سرداران، اشکالی است که باید اصلاح شود. رصد شبکه اجتماعی و تنوع تیم های رسانه ای خودجوش بعلاوه حضور گسترده مردم در جشن هایی که در هفته های اخیر در شهرهای مختلف استان برگزار شد نشان می دهد ظرفیت کنشگری اجتماعی در نسل های جدید بالاست که باید زمینه آن را مهیا کرد. ادامه
این روزها خبر تشکیل یک اتحاد و ادغام در گروههای معارض بلوچ، نگرانی هایی را در ذهن دلسوزان ایجاد کرده است. این نگرانی ها در زمانه ای که احتمال حمله مجدد رژیم صهیونی نیز وجود دارد دوچندان هستند. از همین رو بر آن شدم تا نکاتی را پیرامون مساله امنیت در این استان ذکر کنم و در ابتدا به چند مقدمه می پردازم:
بلوچ، خود را ایرانی الاصل می داند و وضع زندگی بلوچ های پاکستان را نیز بمراتب بدتر از وضع خود می بیند لذا انگیزه جدایی طلبی ندارد ولی این بمعنای رضایت از حاکمیت نیست! خصوصا پس از واقعه تلخ هشتم مهر، دشمن این فرصت را پیدا کرد تا پایه های تعامل با نظام را سست کند که نهایتا با ورود نماینده رهبری و استاندار محترم و علما و معتمدین محلی، امسال به آشتی انجامید اما آثار سوء خود را بر جای گذارد.
از طرفی، وجود دوگانه قومی در استان، علاوه بر ایجاد رقابت های منفی که مانع توسعه هستند، به بدبینی ها نیز دامن زده که بدون تغییر فکری و اجتماعی و تمرین ساختار سیاسی «تامین منافع مشترک»، قابل اصلاح نیست. یعنی سیستانی و بلوچ و بیرجندی و... باید بدانند که هیچ کدام نمی تواند دیگری را نادیده بگیرد و باید ذیل یک حرکت مشترک، به منافع و البته توسعه دست پیدا کنند.
در عرصه رقابت سیاسی بهترین مدل، تغییر ساختار مضر «رقابت قومی» به رقابت در رویکرد سیاسی، با ترکیب همه اقوام است. یعنی باید لیست هایی از همه ساکنان شکل بگیرد که آنچه آنها را جمع کرده – مثل اغلب شهرها- رویکرد سیاسی باشد نه قومیت! تجربه و تمرین این مدل سیاسی، می تواند تعامل مبتنی بر توسعه سیاسی را به این استان هدیه کند.
با ذکر این مقدمه به عواملی که در مساله ناامنی موثر هستند اشاره ای مختصر می کنم:
هر چند آنان با توسعه عملیات های میدانی خود دقیقا در زمان حمله رژیم کودک کش به کشورمان، نشان دادند که سرسپرده بیگانه هستند و غیرت ملی ندارند و اعتماد بدنه بلوچ ها به خودشان را مخدوش کردند ولی امیدواریم رفت و آمدهای مسوولان ارشد کشورمان از جمله دبیر شورای عالی امنیت ملی توانسته باشد توافقاتی را در زمینه مسائل مرزی و گروهک ها ایجاد کند چرا که پاکستان گرچه خواستار ناامنی در مرزها نیست ولی رهاشدگی مرزها، عامل عدم تسلط او بر فعالیت گروهک ها در ایالت بزرگ بلوچستان است. این لایه نیازمند مطالبه گری و البته پیگیری مسوولان ارشد استان است.
سپاه بخواهد یا نخواهد بعنوان نماینده انقلاب محسوب می شود و رفتار او در قبال مردم، در امنیت این منطقه تاثیرگذار است. روابط با سران طوایف برای مقابله با گروهکی که اینک از حمایت سرویس های خارجی و دهها اقدام رسانه ای هوشمند برخوردار است کافی نیست.
توجه به رابطه عدالت اقتصادی و امنیتو فعال سازی بیشتر طوایف -بعنوان پایه های حفظ امنیت استان- خصوصا توسعه منافع ثبات، در بدنه هر طایفه و نه فقط سران آن و بعبارتی توجه به مساله «عدالت اجتماعی» در سطح طوایف، ضرورت مرحله کنونی است چرا که اولا با توسعه شبکه های اجتماعی و شهرنشینی، محوریت سرداران طوایف کمرنگ تر شده و ثانیا نارضایتی به نحوی است که گاها از بدنه طوایف همراه با نظام نیز جذب انجام می شود و این یعنی باید ریشه های بی عدالتی و تبعیض را زدود.
فقدان نهادهای اجتماعی که مشارکت بدنه جوان را افزایش دهد و انحصار تعاملات حاکمیت با ریش سفیدان و سرداران، اشکالی است که باید اصلاح شود. رصد شبکه اجتماعی و تنوع تیم های رسانه ای خودجوش بعلاوه حضور گسترده مردم در جشن هایی که در هفته های اخیر در شهرهای مختلف استان برگزار شد نشان می دهد ظرفیت کنشگری اجتماعی در نسل های جدید بالاست که باید زمینه آن را مهیا کرد. ادامه
۸:۰۲
بعنوان مثال، گروهک بنا دارد حافظان امنیت را بعنوان خودفروخته یا «لگور» معرفی نماید و حرمت خون بلوچ برای بلوچ را بشکند تا جایی که کشته شدن جوانان بلوچ در عملیات های او برایش بدون هزینه شود. وی این مهم را از طریق فضای مجازی پیگیری می کند. همچنین در مساله توسعه سرمایه گذاری کلان کشور در منطقه مکران، بیانیه تصویری گروهک در آستانه نوروز سال قبل، آشکارا از ضدیت با توسعه منطقه حکایت داشت. چیزی که مردم استان طبعا مخالف آن هستند چرا که می دانند حضور شرکت های بزرگ در چابهار و توسعه حمل و نقل ریلی و جاده ای منجر به بهبود زندگی شان خواهد شد ولی وی تلاش دارد تا از طریق سوار شدن بر شکاف های میان جامعه و نظام، آن اقدامات را هم سیاه نمایی کند.
گرچه برخی در رقابت سیاسی و برخی در رقابت قومی، از بازنمایی موفقیت های تیم فعلی ابا دارند ولی اگر درگیر تعصبات نباشند باید، اعتماد رئیس جمهور به ایشان و اعطای اختیارات ویژه برای تعامل با کشورهای همسایه را قدر دانسته و بعنوان فرصتی برای توسعه کشور تلقی نمایند.
نباید فراموش کرد که گروهک های فعلی، دست نشانده هستند و از ماهیت یک بلوچ معترض، عملا خارج شده اند و حتی بلوچ کشی برای آنها آسان است چنانچه در اتفاقات تلخ مختلفی از جمله دادگستری و عملیات های چابهار شاهد کشته شدن چندین بلوچ زن و کودک غیر نظامی بودیم.
درصورت توجه به همه این امور، خود مردم، گروهک را به کنار خواهند راند و فرصت سوء استفاده او از کمبودها را نخواهند داد. بلوچ بشدت آرام و صلح طلب است و از آشوب به هیچ وجه حمایت نمیکند. این روحیه را باید قدر دانست و ارج نهاد.
۸:۰۲
تبعات مناظره آقایان کاشانی و اردستانی بالا گرفت و عکس العمل های متفاوتی در پی داشت. بر این باورم که اگر یک معمم شیعه این حرفها را نمیزد اینقدر تبعات نداشت. طبعا در طبقه شبه مدرن منتقد دینداری سنتی در شیعه و برخی اهل سنت هم این حرفها خریدار دارد ولی خب مسأله این است که عقیده اردستانی ربطی به وحدت ندارد و او خود را یک دگراندیش تصور میکند البته متاسفانه از نوع کم سواد آن!
حجم گسترده فحاشی ها و نفرین هایی که بعد از پخش مناظره انجام شد نشان داد که اولا این مناظره به دیدن شدن بیشتر شذوذات اردستانی که قبلا هم آنها را گفته بود کمک کرد و ثانیا با اینکه مناظره بصورت مودبانه انجام شد ولی اصل زیر سوال بردن آنچه عقیده عموم جامعه شیعه است چقدر می تواند تحریک برانگیز باشد.
اینکه رسانه آزاد فکر کند این مناظره هم شبیه مناظره پیرامون آب یا هسته ای و موشکی است طبعا غلط است چون این حرفها از جنس عقیده مردم است و به تعبیر رهبری جای آن کوچه و خیابان نیست. این مباحث باید در محیط علمی انجام شود و شاید فقط بخشی از آن برای بازتاب رسانه ای مناسب باشد.
مسأله پاسخ به شبهاتی که در ذهن جامعه مطرح می شود ضروری است که با نقد افراد در محیط نخبگانی دیگر به خودشان جرات نمیدهند حرفهای بی مبنا بزنند. ادبیات نقد هم باید بنحوی علمی باشد که نتواند در فضای عمومی موج عاطفی ایجاد کند. خصوصا در مسایل اعتقادی مراعات این نکات ضروری است.
۸:۰۱
بازارسال شده از حوزه هنری انقلاب اسلامی
کشف حجاب پهلوی سوژه «صحرا مرد»
نمایش «#صحرا_مرد» با اقتباس از رمان «ماتی خان» از ۱۷ آذر ماه در تماشاخانه مهر #حوزه_هنری روی صحنه میرود.
این اثر،به کارگردانی شهروز ایری، اقتباسی از رمان «ماتی خان» اثر *عبدالرحمن اونق*، روایتگر مقاومت و شجاعت ترکمنها در برابر ظلم و استبداد و فرمان کشف حجاب پهلوی است.
نمایش «صحرا مرد» با همکاری حوزه هنری استان گلستان و #باشگاه_تئاتر_سوره، از ۱۷ تا ۲۱ آذر ۱۴۰۴ هر روز ساعت ۱۸:۳۰ در تماشاخانه مهر حوزه هنری روی صحنه میرود .
خرید بلیت از سایت تیوال
@hozehonari_ir
حوزهی هنری در فضای مجازی:سایت | آپارات | ایتا | روبیکا | اینستاگرام
۱۹:۴۱
تیاتر اقتباسی «صحرا مرد» با الهام از رمان «ماتی خان» اثر عبدالرحمن اونق، نویسنده خوشنام ترکمن، روایتگر مقاومت و شجاعت ترکمنها در برابر ظلم و استبداد رضاخانی خصوصا در ماجرای کشف حجاب اجباری است که به خوبی عمق هویت دینی ایرانیان را نشان می دهد.
این کار که به همت حوزه هنری استان گلستان ساخته شده و این روزها در تهران به نمایش درآمده است، اولا نشانگر وجود ظرفیت های شگرف انسانی در شهرهای مختلف کشور و مرزنشینان است و ثانیا بعنوان نماد وحدت ملی و هویت دینی بر عنصری مشترک یعنی غیرت و هویت دینی دست گذارده است.
بازی خوش ریتم بازیگران بومی بهمراه نوازندگی زنده بهترین عاشیق های ترکمن، حس و حال سالن تیاتر را متفاوت می کند و مخاطب را به حال و هوای سخت آن روزهای ایران زمین می برد. امید آنکه در آینده نیز اولا شاهد ثبت خاطرات شفاهی نخبگان سنی و شیعه کشور باشیم و ثانیا شاهد نوشتن آثاری چند چرا که متاسفانه کم کاری در این زمینه بسیار است و جا دارد که به استان های مرزی کشور بیش از گذشته توجه شود.
۱۹:۲۹
از شگفتی های جامعه ما، شناخت بسیار اندک و تک نگاری های بسیار کم از همسایگان است! واقعا عجیب است که ما هنوز روایت جامعی از افغانستان و پاکستان و آذربایجان و... نداریم! علت چیست؟ مگر نه اینکه ما در اکثر اینها رایزنی فرهنگی و سفارت فعال و حتی المصطفی و... داشته ایم؟ همه ماجرا را نمی شود به غربزدگی تقلیل داد هر چند آن هم عامل موثری است.
بنظرم محدود شدن ارتباطات به لایه های رسمی و امنیتی سیاسی مهمترین عامل چنین وضعیتی است. عدم توجه مراکز علمی و دانشگاهی ما به ارتباطات نیز از جمله عوامل بوده است و حالا من وقتی کتاب «قره باغ، باغی بزرگ» اثر دوست فرهیخته حامد خسروشاهی را خواندم بیشتر به این خلا پی بردم. چرا؟ چون مثلا همین کتاب که سعی کرده بیشتر از منظر ادبی تاریخی به اشتراکات با آذربایجان نگاه کند، ظرفیت های فراوانی را برشمرده و طبعا در رویکردهای اجتماعی و فرهنگی و آداب و رسوم و.. نیز این ظرفیتها وجود دارد.
تا تعامل شکل نگیرد پیوند ها احیا نمی شود و تعامل جز با حضور واقعی مردم و نخبگان رخ نمی دهد. واقعی یعنی نماینده جریانات حاکمیتی نباشند و یک رابطه برابر را با همسایه ها برقرار کنند. این تنها راه حل جبران خسارت های ناشی از عدم شناخت همسایه هاست که صرفا هم با تجارت و گردشگری رخ نمی دهد و نیازمند حضور اهالی قلم و اندیشه و تولید روایت هایی همدلانه است والا رقم تجارت ما با افغانستان کم نیست و رقم توریزم ما با ترکیه و آذربایجان بالاست.
طبعا اصلاح ذهنیت ها و برخی برساخت های رسانه ای نیز در پی همین روایت های اهالی خودآگاه کشورها رخ خواهد داد. خیلی برایم تلخ بود وقتی یکی از مسوولان امر به من گله می کرد که چرا فلان نخبه ها را به پاکستان برده ای؟ هدف تان چکر -گردش- بوده است؟! پاسخم به او مثبت بود!! چه بگویم که نگفتنش به!دست مریزاد به همت نویسندگانی چون دکتر خسروشاهی و استاد نعلبندی عزیز ولی معتقدم هنوز به صدها روایت دیگر از این همسایه شمالی پرحاشیه و این ظرفیت ظاهراً سوخته نیازمندیم!
۶:۱۶
چون پیش تر درباره «سوریه» زیاد گفته و نوشته ام، اینک در سالگرد سقوط دولت اسد، صرفا به چند نکته درباره آینده این کشور میپردازم. سوریه مثل همه کشورهای دارای هویت موزاییکی، پیچیده است و حالا بخاطر دخالت مستقیم آمریکا و رژیم صهیونی، بر این مسأله، افزوده نیز شده چرا که رژیم این روزها حتی با کارت مظلوم عبدی، رهبر کردهای گروه قسد که ظاهرا با ترکیه و دمشق توافق کرده بودند نیز در حال بازی مجدد است!
عملیات چند روز قبل در «بیت جن» واقع در جنوب سوریه، علیه چند سرباز صهیونی که آنها را به درک واصل کرد و استقبال مردم از کسانی که موقتا دستگیر شدند و البته عکسالعمل تند رژیم برای توقف موقت توافق امنیتی با این کشور و نظرسنجی که اخیرا انجام شد و نشان داد اغلب سوری ها از رژیم متنفرند کافی است تا نتوانیم براحتی دم از حاکمیت یهود بر این کشور دارای پیشینه تاریخی و هویت قوی بزنیم.
همین قلیل یعنی سوریه در شرایط حساسی است. در دوره گذاری است که اولا اعتماد رژیم به او کامل نشده و از طرف دیگر بخاطر فشار آمریکا برای رفع تحریم ها و بهبود وضع اقتصادی بشدت خراب مردم، خود را مجبور به همراهی با او می بیند و البته نمی داند که دیر یا زود درگیری با رژیم در خاک او اجتناب ناپذیر است.
بر این باورم که «تثبیت عادی سازی» در هر کشوری آسان باشد در کشورهای عربی منطقه شامات و شمال آفریقا ممکن نیست. میتوان تا مدتی با زور، بر مردم این منطقه که فلسطین جزیی از هویت آنهاست، این جرثومه را تحمیل کرد ولی به محض تضعیف دیکتاتوری سیاسی یا کاهش فشار، شورش علیه او آغاز خواهد شد و این معنایی جز تعویق بحران ندارد.
چون بنا نیست درباره علل شکست ایران سخن گفته شود و کسی هم پاسخگوی عملکرد خود نیست بجای تهدیدمحوری به فرصت مردم عزیز و رشید سوریه فکر کنیم که حاضر نیستند هویت تاریخی خود در مبارزه با رژیم را فراموش کنند. اگر هنری داریم در جذب دل و فکر جوانان انقلابی سوری بکار ببندیم... فتامل!
۱۷:۲۰
اردستانی نشان داد که آدم پخته ای نیست چرا که وقتی میخواهی به مسایلی که برای دیگران مقدس است وارد شوی باید ادبیات نقد خود را آنقدر مودبانه کنی که کسی احساس تحریک نکند و البته آنقدر ادبیات آنرا علمی کنی که عوام نتوانند با آن محاجه کنند و در محیط تخصصی باقی بماند ولی خب ایشان در هر دو رفوزه شد و خرابکاری کرد!
نتیجه اقدام احساسی اردستانی البته فراموش شدن اسراییل و آمریکا بعنوان دشمنان محوری و بازتولید درگیری های تاریخی شد! حال سوال این است که با وجود گسترش شبهات مختلف در رسانه ها آیا برگزاری مناظراتی که به این دعواها دامن بزنند صحیح است؟ واقعا اگر مناظره نبود اینقدر سخنان اردستانی شنیده میشد؟
چند سال قبل، مولوی گرگیج هم دقیقا به سبک اردستانی با تندی، سخنانی را مطرح کرد که باز هم همین آقای کاشانی، احساس تکلیف کرد و کار داشت خطرناک می شد و بالا میگرفت که رهبری وارد شدند و تذکر دادند که این مسایل را کش ندهید چرا که دشمن مترصد فرصتی برای تفرقه افکنی است! حال باید پرسید آیا این احساس تکلیف ها صحیح است؟ آیا تنها راه پاسخ به شبهات مناظره و رسانه ای کردن همه چیز است؟! کسی که واقعا دلسوز مصالح بالاتر باشد راههای بهتری پیدا میکند.
تذکر رهبری این بود: «ما گاهی اختلاف در بین اقوام داشتهایم، درگیری در بین اقوام مختلف، قومیّتهای مختلف داشتهایم [امّا] در بین شیعه و سنّی درگیری و اختلاف نداشتهایم؛ حالا [نباید] یک بهانهای به وجود بیاید، یک چنین چیزهایی به وجود بیاید، که البتّه خوشبختانه بحمدالله چنین چیزی پیش نیامده امّا نباید بگذاریم پیش بیاید، باید مراقبت بکنیم. حالا این را که یک کسی یک حرف غلطی میزند، یک نفر هم احساس تکلیف میکند در مقابل او، نباید کش داد، نباید ادامه داد. بنابراین بایستی همه این انسجام را حفظ بکنند»حالا هم دوباره رهبری باید بیایند و تذکر بدهند؟!
۱۳:۳۶
شگفتانه خداوند در عصری که دختران را زنده به گور می کردند، دختری بود که تنها واسطه انتقال شرافت پیامبر ص به نسل های بعدی شد و این برای اولین بار بود که انتساب مقام سیادت که همانا انتساب خونی به رسول خداست، از طریق دختر ایشان اتفاق افتاد و اهل بیت او از فرزندان دختر ایشان نشأت گرفتند و شگفت اینکه پسری هم از ایشان زنده نماند.
یعنی اسلام به اینکه نباید دختران را زنده به گور کنند یا درجه دو بدانند بسنده نکرد و با تداوم نسل شریف نبوی از طریق دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها، تیر خلاص را بر پیکر قدرتمند مردسالاری جاهلی زد تا از این طریق به همه مردانی که تا ابد خود را پیرو آخرین پیامبرش می دانند بفهماند که هر چه دارند از این مقام «مادری» است.
گرچه مقام بلند «أب الأئمه» متعلق به علی بن ابی طالب علیه السلام است ولی ایشان رابطه فرزندی با پیامبر ص که سلسله جنبان این رشته نورانی است ندارد و همه ائمه علیهم السلام از طریق مادر به شرافت خونی نبوت متصل شده اند تا این سوال برای همیشه ذهن مردسالاران مذهبی را هم پر کند که آیا «شرف سیادت» از طریق دختری هم منتقل می شود یا نه؟!
غمگینانه اما... مدرنیزم بار دیگر، زن را مادون و ملعبه و ابزار تلذذ مردان کرد و جاهلیت مدرن را استحمار گرایانه تر از جاهلیت اول، بازسازی نمود با این تفاوت که زن مدرن حس می کند آزاد شده حال آنکه عملا برده داری جدیدی شکل گرفته است!!
+ خدایا مادران و همسران و دختران امت اسلامی را زهرایی کن! آمین
۲۰:۵۰