عکس پروفایل 𝐋𝐨𝐯𝐞 SY

𝐋𝐨𝐯𝐞 SY

۹۰عضو
𝐋𝐨𝐯𝐞 SY
من زیاد کاری نکردم همش رو هایون نوشت _اگنس
دسهسوشمشکسوطهنundefinedundefinedundefined__هایون

۱۳:۲۹

𝐋𝐨𝐯𝐞 SY
۳ رول بوی ۳ رول گرل برای شرکت توی رمان اسمتون با عکس رولتونو تو دیدگاه بفرستیدundefined
رول های گرل پر شدن
فقط ۲ تا رول بوی !

۱۳:۴۴

اقا یکی بیاد هیسونگ شه نیکی خوشحال شهundefinedundefined

۱۳:۴۴

اصلا هرکی هیسونگ شه بهت مانی میدمundefinedundefined

۱۳:۴۵

𝐋𝐨𝐯𝐞 SY
اصلا هرکی هیسونگ شه بهت مانی میدمundefinedundefined
جدی میگم میدما !

۱۳:۴۷

۱ رول بوی دیگه !

۱۴:۵۶

تکمیل رول هاundefined

۱۵:۳۴

thumbnail
یورادختر شیطون و پایه که روی دوستاش خیلی حساسهاون ۲۰ سالشه و با کسایی که از بچگی باهاشون بزرگ شده هم خونه هستاون با روبی ، الی ( دختر خالش ) تو یه خونه زندگی میکنهاون توی پارتی ای که روبی میگیره با پسری به نام سوجون اشنا میشه و داستان های زیادی دارن ....

۱۹:۱۰

thumbnail
الیاون یه دختر مهربون و پایه هست که عاشق دوستاشهاون ۲۰ سالشه و با دوستاش که از بچگی باهاشون بزرگ شده تویه خونه زندگی میکنهاون با روبی ، یورا ( دختر خالش ) تو یه خونه زندگی میکنهاون توی پارتی ای که روبی میگیره با پسری به نام نیکسی اشنا میشه و داستان های زیای داره...

۱۹:۱۷

thumbnail
سوجونیه پسر مهربون پایه که با دوستای دبیرستانش توی یه خونه زندگی میکنهاون ۲۱ سالشه و با نیکسی ، کارن زندگی میکنهاون توی پارتی ای که کارن با دوست دخترش روبی ترتیب میده با دختری به اسم یورا اشنا میشه که داستان های زیادی دارن ....

۱۹:۲۲

thumbnail
روبییه دختر شیطون و پایه که با دوستای بچگیش زندگی میکنهاون ۲۰ سالشه و با یورا ، الی زندگی میکنه و ۲ ساله با کارن رابطه دارهاون توی پارتی ای که ترتیب میده باعث میشه دوستاش با دوستای کارن اشنا بشن و ....

۱۹:۲۷

thumbnail
نیکسی پسری مهربون و پایه که با دوستاش زندگی میکنهاون ۲۱ سالشه و با دوستای دبیرستانش کارن ، سوجین زندگی میکنهاون توی مهمونی ای که کارن با روبی ترتیب میده عاشق دختری به نام الی میشه که داستن های زیادی داشتن...

۲۰:۱۰

thumbnail
کارنپسری شیطون و پایه که با دوستای دبیرستانیش زندگی میکنهاون ۲۱ سالشه و ۲ ساله با روبی رابطه داره و با نیکسی ، سوجون زندگی میکنهاون با دوست دخترش روبی پارتی ای ترتیب میدن که دوستای اون با دوستای روبی اشنا میشن و ....

۲۰:۲۹

سلامممخب من دیروز نبودم و نتونستم رمانو بذارمundefinedولی امروز سعی میکنم بذارمششششش

۶:۰۲

یورا و الی و روبی رفته بودن بیرون که صدای پیام برای روبی اومدروبی : واای کارنهالی : گربه جونت .. روبی : اینجور نگووو بچم گناه دارهیورا خندید : خب خودت اینجور صداش میکنیروبی : ایش اصلا نباید به شما چیزی گفتالی : حالا چس نکن بگو ببینیم چی گفتهروبی : گفته میخواد با دوستاش پارتی بگیرن ما هم دعوتیمیورا : دوستاش اونا بودن که اونسری اومده بودن با کارن دنبالت ؟ الی : اره فکر کنم همونانروبی : نه پس چندتا دیگه زاییده شدنیورا زد به الی : پس اون پسر کراشه هم میاد ووااییالی : خفه شو بدبختیورا : بریم خرید پس برای امشببببدست دخترا رو گرفت دویدنالی یه لباس صورتی اف شولدر برداشت که جذب بود یورا : دختر این زیادی قشنگه برو پرو کنچند دیقه بعد ؛ روبی : پشمام الی چقدر قشنگ شدییورا : دافی شده برای خودشالی :روبی تو چی برداشتی ؟ روبی : من اینو برداشتم یه لباس بلند دامن زاپالی : توهم برو بپوشششچند دیقه بعد ؛ یورا : اووو عسله لامصبالی : دختر خیلی هات شدیروبی خودشو لوس میکنه و میگه : کجاشو دیدیدالی : ایش اصلا برو نمیخواد بپوشیروبی خندید و رفت تا لباسشو در بیارهالی : نوبت یورا عه بدو بپوش دیگهیورا رفت و لباساشو پوشید ... روبی : چقد هوا گرم شدالی : پشمام خیلی خوب شدیدخترا خریداشونو کردن و رفتن خونهروبی : خیلی گشنمه دو ساعت هم وقت داریم یه بسته نودل بیارید بخوریمالی : بدبخت تو ۲ ساعت فقط ارایشت طول میکشه شکمو ول کن برو کاراتو کنروبی : عه راست میگی ولی اخه گشنمههههساعت ۹ شد و سوار ماشین شدن و رفتندر زدن , روبی : کارن ماییم باز کنکارن درو باز میکنه : سلام جوجو کوچولوی من ، سلام دخترا خوش اومدین بیاین تویورا و الی و روبی رفتن سلام کردنروبی رفت پیش کارن و الی و یورا باهم حرف زدنروبی و کارن نوشیدنی اوردن کارن : دخترا ، پسرا پاشید بیاید اینطرفروبی خندید : فک کنم نمیخوان مهمونیو شروع کننّکارن : خب ... مشروب یا ابجو یا سوجو ؟ یورا و الی گفتن : ما مشروب میخوریمسوجون و نکیسی : ماهم همینطورسوجون زد به نیکسی و گفت : پاشو بریم پیش یورا و الی بشینیمنیکسی : سلام ، از دیدنتون خوشحالیمالی : اوه... ماهم همینطور(:سوجون شروع کرد به نوشیدن : هی شماهم بخوریدیورا ، الی ، نیکسی هم شروع کردن به نوشیدنچند دقیقه بیشتر نگذشت که همشون مست شدنکارن دست روبی روبی رو گرفت و رفتن تو اتاق : هی خوشبگذرهنیکسی دست الی رو گرفت و بلندش کرد : امشبو با من میگذرونی ؟ الی : لبخند کوچیکی زد و به یورا نگاه کرد بعد گفت : اره حتمانیکسی الی رو بغل کرد و بردش توی اتاق خودشسوجون و یورا مونده بودنسوجون دستشو گذاشت روی رون یورا و نوازشش میکردیورا : پسر ما نریم تو اتاق ؟ سوجون : پیشنهاد خیلی خوبیهدر اتاق الی و نیکسی باز بودیورا داشت با سوجون رد میشد که دید الی روی تخته و نیکسی روی اون خوابیده و داره الی رو میبوسهیورا و سوجون هم رفتن توی اتاق﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏نیکسی همینجور الی رو میبوسید و الی عرق کرده بودنیکسی بلند شد از روی الی و گفت : فکر نمیکردم انقدر بدن خوبی داشته باشی و شروع کرد به ... ادامه ۳ undefined

۶:۴۳

شروع کرد از نوک پای الی بوسیدن تا لب هاشالی مشکل نفس تنگی داشت و نفسش بالا نمیوومدالی نیکسی رو از روی خودش بلند کرد و گفت : بیبی من نمیتونم دیگه ادامه بدمنیکسی : هرچی میلته گوجی منالی رفت دم اتاق ها تا بره دنبال بقیه دخترا ولی دید اوضاع دخترا خیلی خیطه و اومد بیرونالی : نیکسی من میرم تو ماشین تا بقیه بیاننیکسی : بمون فیلم ببینیم فکر نمیکنم زود بیان بیرون از اتاقالی و نیکسی شروع کردن فیلم دیدن﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏پاهای یورا کبود شده بوددستاشو سفت گرفته بود به تختسوجون اومد بالتر به سمت گردن یوراشورع کرد به بوسیدن گردن یورایورا با حالت مست لبخند میزد و بعد سریع چهرش تغییر میکرد به حالت درد﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏کارن صورت روبی رو سفت گرفته بود و میبوسیدشروبی صورتشو اورد عقب : این چندمین کیس ما هست گربه من ؟ کارن : انقدر زیادن که یادپم نیست ولی مهم اینه هربار لذت خودشو دارهو بعد دوباره شروع کرد به بوسیدن روبی﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏فردادخترا داشتن اماده میشدن برن سرکارالی : یورا چرا پاهات کبودهیورا : دیشب ... الی : نمیخواد توضیح بدییورا بلند خندید : بدبخت توهم که کبودیروبی با حالت مسخره بازی گفت : شما اولین بارتونه شوکه شدین الی : اونموقع که من تو دبیرستان کیس میرفتم تو داشتی منچ بازی میکردیسه تایی خندیدن و رفتن سرکار الی : ولی باید بیشتر بشناسیمشون ... میدونی منظورم اینه که ببینیم چی دوست دارن تایپشون چیه و.... ساعت ۴ شده بود داشتن از اسانسوز میومدن پایین که یهو ادامه ۳ undefined

۲۰:۰۹

𝐋𝐨𝐯𝐞 SY
شروع کرد از نوک پای الی بوسیدن تا لب هاش الی مشکل نفس تنگی داشت و نفسش بالا نمیوومد الی نیکسی رو از روی خودش بلند کرد و گفت : بیبی من نمیتونم دیگه ادامه بدم نیکسی : هرچی میلته گوجی من الی رفت دم اتاق ها تا بره دنبال بقیه دخترا ولی دید اوضاع دخترا خیلی خیطه و اومد بیرون الی : نیکسی من میرم تو ماشین تا بقیه بیان نیکسی : بمون فیلم ببینیم فکر نمیکنم زود بیان بیرون از اتاق الی و نیکسی شروع کردن فیلم دیدن ﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏ پاهای یورا کبود شده بود دستاشو سفت گرفته بود به تخت سوجون اومد بالتر به سمت گردن یورا شورع کرد به بوسیدن گردن یورا یورا با حالت مست لبخند میزد و بعد سریع چهرش تغییر میکرد به حالت درد ﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏ کارن صورت روبی رو سفت گرفته بود و میبوسیدش روبی صورتشو اورد عقب : این چندمین کیس ما هست گربه من ؟ کارن : انقدر زیادن که یادپم نیست ولی مهم اینه هربار لذت خودشو داره و بعد دوباره شروع کرد به بوسیدن روبی ﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏﹏ فردا دخترا داشتن اماده میشدن برن سرکار الی : یورا چرا پاهات کبوده یورا : دیشب ... الی : نمیخواد توضیح بدی یورا بلند خندید : بدبخت توهم که کبودی روبی با حالت مسخره بازی گفت : شما اولین بارتونه شوکه شدین الی : اونموقع که من تو دبیرستان کیس میرفتم تو داشتی منچ بازی میکردی سه تایی خندیدن و رفتن سرکار الی : ولی باید بیشتر بشناسیمشون ... میدونی منظورم اینه که ببینیم چی دوست دارن تایپشون چیه و.... ساعت ۴ شده بود داشتن از اسانسوز میومدن پایین که یهو ادامه ۳ undefined
اقا خیلی کوتاهه وقت نکردم بنویسم ولی قول میدم پارت بعدی همتون سورپرایز بشیدundefinedundefined

۲۰:۰۹

خب قراره پارت بعد یه زوج یجورایی جدا شن اره ...

۲۰:۱۰

بازارسال شده از 𝘕𝘈𝘠𝘈 𝒞𝑜𝑚
thumbnail

۱۶:۳۶

که یهو گوشی الی زنگ خوردالی : نیکسیهیورا و روبی : جواب بدهههههالی : الو ...بله !نیکسی : سلام دختر کوچولو خوبی ؟الی : اوه سلام مرسی تو خوبینیکسی : امروز همو ببینیم ؟الی : اره موافقمدخترا رسیدن خونهالی : بچه ها من حس میکنم هنوز نیازه که با نیکسی بیشتر اشنا بشم و بعدش رابطه داشته باشم !یورا : اسکل دیشب کاراتونو کردید الان دیگه !روبی : چی زدی ؟ حالت خوبه الی ؟الی : میدونم فقط حس میکنم خیلی مغرورهیورا : پسر باید برای همه مغرور باشه برای عشقش یه گربه میو میو کن باشهالی : امروز بهش میگمعصر شدالی : خب دخترا من میرم دیگه خدافظظظروبی : جووون چه دافی شدی عسلالی : داف بودم ثیثی شما ندیدیهمشون خندیدنیورا و روبی : خدافظ الی خانومالی رسید سر قرارالی : آه سلامنیکسی : سلام بشیننیکسی : چی میخوری ؟الی : من چاکلت رو ترجیح میدمنیکسی : منم همینطورنیکسی به گارسون علامت داد و سفارش هارو دادچند دقیقه گذشتالی : خب .... نیکسی میخواستم یچیزی بگم امیدوارم ناراحت نشی نیکسی : بگو مشکلی ندارمالی : بیا رابطه علنی ای نداشته باشیم بنظرم باید شناخت بیشتر داشته باشیم ولی به این معنی نیست که دوست ندارماتفاقا من خیلی دوست دارم اما یه حسی دارم....نیکسی یذره ناراحت شد : عام خب .. اگه تو میخوای باشهاونا بعد کافه رفتن به یه رستوران تا شام بخورنساعت ۱۱ شب شده بودنیکسی : برسونمت؟الی : نه با اتوبوس راحت ترم ، شبت بخیرنیکسی : شب بخیرالی وایسا بود که اتوبس بیاد که یه ماشین از قصد میزنه بهشکسایی که تو ماشین بورن پیاده میشن و سریع الی رو میذارن تو ون و میرنگوشی الی رو باز میکنن و زنگ میزنن به اولین تماسی که داشتهنیکسی !زنگ میزنن به نیکسینیکسی : بله+:......ادامه ۳undefined

۲۰:۳۸