#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
🩸« وَیْلِی عَلَیٰ شِبْلِی » ... به من خبر رسیده که عمود آهن بر سر بچهشیرم زدند ...
در نقلها آمده است:حضرت ام البنین سلاماللهعلیها هر روز عبیدالله پسر حضرت عباس علیهالسلام را همراه خود به بقیع میبرد و در آنجا مرثیه میخواند و زنها برای شنیدن مرثیه او در بقیع جمع میشدند؛ آن حضرت در بقیع مینشست و اینگونه در رثای ابالفضل العباس علیهالسلام روضه میخواند:
یا مَنْ رَأَی الْعَبّاسَ کَرَّ عَلی جَماهیرِ النَّقَدِای كسی كه عباس علیهالسلام را ديدی كه بر آن لشگر پَست و فرومایه حمله میكرد.
وَ وَراهُ مِنَ ابْناءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذی لَبَدٍ و فرزندان حيدر علیهالسلام پشت سر او مثل شیرهای یالدار حمله میکردند.
اُنْبِئْتُ أنَّ ابْنی اُصیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطوعَ یَدٍبه من خبر دادهاند بااینکه دست فرزندم عباس علیهالسلام قطع شده بود، بر سرش نیز ضربهای زدند ؟!
وَیْلی عَلی شِبْلی أ مالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ آه و واویلا از داغ بچهشیرم ابالفضل... آیا درست است که عمود بر فرق نازنینش زدند؟!
لَو کانَ سَیْفُکَ فی یَدَیْکَ لَما دَنی مِنْکَ احَدٌ آه ای ابالفضل! من میدانم که اگر شمشيرت را در دست داشتی، كسی جرأت نداشت به تو نزديك شود.
إبصار العین، ج۱ ص۶۴منتهی الآمال، ج۱ ص۶۸۹
کانال معرفتی "معارف الشیعه"@maaref_shiaa
🩸« وَیْلِی عَلَیٰ شِبْلِی » ... به من خبر رسیده که عمود آهن بر سر بچهشیرم زدند ...
در نقلها آمده است:حضرت ام البنین سلاماللهعلیها هر روز عبیدالله پسر حضرت عباس علیهالسلام را همراه خود به بقیع میبرد و در آنجا مرثیه میخواند و زنها برای شنیدن مرثیه او در بقیع جمع میشدند؛ آن حضرت در بقیع مینشست و اینگونه در رثای ابالفضل العباس علیهالسلام روضه میخواند:
یا مَنْ رَأَی الْعَبّاسَ کَرَّ عَلی جَماهیرِ النَّقَدِای كسی كه عباس علیهالسلام را ديدی كه بر آن لشگر پَست و فرومایه حمله میكرد.
وَ وَراهُ مِنَ ابْناءِ حَیْدَرَ کُلُّ لَیْثٍ ذی لَبَدٍ و فرزندان حيدر علیهالسلام پشت سر او مثل شیرهای یالدار حمله میکردند.
اُنْبِئْتُ أنَّ ابْنی اُصیبَ بِرَأْسِهِ مَقْطوعَ یَدٍبه من خبر دادهاند بااینکه دست فرزندم عباس علیهالسلام قطع شده بود، بر سرش نیز ضربهای زدند ؟!
وَیْلی عَلی شِبْلی أ مالَ بِرَأْسِهِ ضَرْبُ الْعَمَدِ آه و واویلا از داغ بچهشیرم ابالفضل... آیا درست است که عمود بر فرق نازنینش زدند؟!
لَو کانَ سَیْفُکَ فی یَدَیْکَ لَما دَنی مِنْکَ احَدٌ آه ای ابالفضل! من میدانم که اگر شمشيرت را در دست داشتی، كسی جرأت نداشت به تو نزديك شود.
إبصار العین، ج۱ ص۶۴منتهی الآمال، ج۱ ص۶۸۹
کانال معرفتی "معارف الشیعه"@maaref_shiaa
۴:۳۰
#تبری#برایت
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها به شهادت رسید ...
قال الصّادق علیه السلام : و کانَت تَلعَنُ بَنی اُمیّه ، هی المَسمُومُ وَ وَصَلَت الشّهاده.
امام صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند : او (حضرت ام البنین) آشکارا بنی امیه را لعن می کرد ؛ بنی امیه او را مسموم کردند و به شهادت رساندند.
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
تنقیح المقال ج ۳ ص۷۰المحدثات الشیعه ج۲ ص۵۵۰زنان نابغه ص۱۵۰ام البنین ص۴۷۰ام البنین سیرتها و کراماتها ص۱۷۰اعلام النساء ص ۴۹۶وقایع الشیعه ص٨۵
کانال معرفتی "معارف الشیعه"@maaref_shiaa
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها به شهادت رسید ...
قال الصّادق علیه السلام : و کانَت تَلعَنُ بَنی اُمیّه ، هی المَسمُومُ وَ وَصَلَت الشّهاده.
امام صادق صلوات اللَّه علیه فرمودند : او (حضرت ام البنین) آشکارا بنی امیه را لعن می کرد ؛ بنی امیه او را مسموم کردند و به شهادت رساندند.
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
تنقیح المقال ج ۳ ص۷۰المحدثات الشیعه ج۲ ص۵۵۰زنان نابغه ص۱۵۰ام البنین ص۴۷۰ام البنین سیرتها و کراماتها ص۱۷۰اعلام النساء ص ۴۹۶وقایع الشیعه ص٨۵
کانال معرفتی "معارف الشیعه"@maaref_shiaa
۴:۳۰
۴:۳۱
۵:۵۷
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
🩸وداعِ حضرت ابالفضل العباس با مادرش حضرت امّالبنین «سلاماللهعلیهما» به هنگام خروج از مدینه...
در نقلی آمده است:به هنگام حرکت قافله سیدالشهداء علیهالسلام از مدینه بود که حضرت امّالبنین علیهاالسلام برای بار دیگری آمد تا با حضرت عباس علیهالسلام و دیگر پسرانش وداع کند.
در آخرین کلامی که به فرزندانش گفت، اینچنین فرمود:
أطيعُوا إمامَكمُ الحُسين علیهالسلام و قاتِلوا دُونَهُ أعدٰاءَه.از امامتان حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام با تمام وجود اطاعت کنید و در پیش پای او با دشمنانش بجنگید.
قاتِلُوا قِتالاً حَيدَرياً، كَرّاراً، بَتّاراً… يا بِلا هَوادَة، ولا تَهابُوا المَوتَ يا لُيُوثيَ البَواسِل. چون پدرتان، حیدارانه و با صلابت بجنگید؛ با دشمنان مولایتان، مدارا به خرج ندهید و از مرگ هراسی نداشته باشید ای شیران دلیر من!
... در اینجا ابالفضل العباس علیهالسلام لب به سخن گشودند و فرمودند:
أمّاه يا أمَّ البنين، لا تَقلَقي فأنا الحسينُ والحسينُ أنا، أنا زينب و زينب أنا، نفسي لِنَفسهما الوِقىٰ، روحي لِروحِهمَا الفِدىٰ،ای مادرجان من! ای أمّ البنین! هیچ نگران نباشید؛ چرا که جان من، جان حسین علیهالسلام است و جان او، جان من؛ جان من، جان زینب کبری سلاماللّهعلیها است و جان او، جان من؛ به فدایشان بشوم؛ جان و دلم به قربانشان.
و مَشَتِ القٰافلةُ و مَشَت خَلفَها عَينًا أمُّالبنين حتّى حَجَبَتْها الدُّموعَ، وَ مَشَتْ بِرِجلَيها حتّى غابتِ القافلةُسپس قافله به راه افتاد و حضرت امالبنین سلاماللهعلیها پشت سر آنها به راه افتاد تا اینکه، اشک چشمانش مانع دید او شد؛ چند قدم دیگر به پیش رفت تا اینکه قافله از دیدهگانش غائب شد.
أُم البنين علیهاالسلام سیرتها و کراماتها،زهيري، ص۱۴۵.المجالس الشجیه،تاجالدین، ص۱۰۳
کانال معرفتی "معارف الشیعه"@maaref_shiaa
🩸وداعِ حضرت ابالفضل العباس با مادرش حضرت امّالبنین «سلاماللهعلیهما» به هنگام خروج از مدینه...
در نقلی آمده است:به هنگام حرکت قافله سیدالشهداء علیهالسلام از مدینه بود که حضرت امّالبنین علیهاالسلام برای بار دیگری آمد تا با حضرت عباس علیهالسلام و دیگر پسرانش وداع کند.
در آخرین کلامی که به فرزندانش گفت، اینچنین فرمود:
أطيعُوا إمامَكمُ الحُسين علیهالسلام و قاتِلوا دُونَهُ أعدٰاءَه.از امامتان حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام با تمام وجود اطاعت کنید و در پیش پای او با دشمنانش بجنگید.
قاتِلُوا قِتالاً حَيدَرياً، كَرّاراً، بَتّاراً… يا بِلا هَوادَة، ولا تَهابُوا المَوتَ يا لُيُوثيَ البَواسِل. چون پدرتان، حیدارانه و با صلابت بجنگید؛ با دشمنان مولایتان، مدارا به خرج ندهید و از مرگ هراسی نداشته باشید ای شیران دلیر من!
... در اینجا ابالفضل العباس علیهالسلام لب به سخن گشودند و فرمودند:
أمّاه يا أمَّ البنين، لا تَقلَقي فأنا الحسينُ والحسينُ أنا، أنا زينب و زينب أنا، نفسي لِنَفسهما الوِقىٰ، روحي لِروحِهمَا الفِدىٰ،ای مادرجان من! ای أمّ البنین! هیچ نگران نباشید؛ چرا که جان من، جان حسین علیهالسلام است و جان او، جان من؛ جان من، جان زینب کبری سلاماللّهعلیها است و جان او، جان من؛ به فدایشان بشوم؛ جان و دلم به قربانشان.
و مَشَتِ القٰافلةُ و مَشَت خَلفَها عَينًا أمُّالبنين حتّى حَجَبَتْها الدُّموعَ، وَ مَشَتْ بِرِجلَيها حتّى غابتِ القافلةُسپس قافله به راه افتاد و حضرت امالبنین سلاماللهعلیها پشت سر آنها به راه افتاد تا اینکه، اشک چشمانش مانع دید او شد؛ چند قدم دیگر به پیش رفت تا اینکه قافله از دیدهگانش غائب شد.
أُم البنين علیهاالسلام سیرتها و کراماتها،زهيري، ص۱۴۵.المجالس الشجیه،تاجالدین، ص۱۰۳
کانال معرفتی "معارف الشیعه"@maaref_shiaa
۵:۵۷
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
🩸بانویی که در شب عروسیاش تا صبح، مشغول پرستاری از امامحسن و امامحسین علیهماالسلام شد...
در نقلی آمده است:شب عروسی حضرت امالبنین عليهاالسلام بود که وارد خانه امیرالمؤمنین علیهالسـلام شد؛ در همان شب نیز امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مقداری کسالت داشتند.
آن بانوی مکرمه در آن شب تا سحر از حسنین علیهماالسلام پرستاری نمود و مشغول خدمتگذاری به ایشان شد و خطاب به امیرالمومنین علی علیهالسـلام فرمود:
إنّي لَن أَشعَرَ بِفَرحَةِ الزّواجِ إلّا بعدَ شِفاءِ أبنيَّ الحسنِ والحسين عليهمالسلاممن خوشحالی و فرَح ازدواج را احساس نمیکنم مگر بعد از بهبودی و شفای دو فرزندم حسن و حسین علیهماالسلام.
العباس علیهالسلام رجل العقيدة والجهاد،ص۳۴المجالس الشجیة،تاج الدین،ص۱۴۲
کانال معرفتی "معارف الشیعه"@maaref_shiaa
🩸بانویی که در شب عروسیاش تا صبح، مشغول پرستاری از امامحسن و امامحسین علیهماالسلام شد...
در نقلی آمده است:شب عروسی حضرت امالبنین عليهاالسلام بود که وارد خانه امیرالمؤمنین علیهالسـلام شد؛ در همان شب نیز امام حسن و امام حسین علیهماالسلام مقداری کسالت داشتند.
آن بانوی مکرمه در آن شب تا سحر از حسنین علیهماالسلام پرستاری نمود و مشغول خدمتگذاری به ایشان شد و خطاب به امیرالمومنین علی علیهالسـلام فرمود:
إنّي لَن أَشعَرَ بِفَرحَةِ الزّواجِ إلّا بعدَ شِفاءِ أبنيَّ الحسنِ والحسين عليهمالسلاممن خوشحالی و فرَح ازدواج را احساس نمیکنم مگر بعد از بهبودی و شفای دو فرزندم حسن و حسین علیهماالسلام.
العباس علیهالسلام رجل العقيدة والجهاد،ص۳۴المجالس الشجیة،تاج الدین،ص۱۴۲
کانال معرفتی "معارف الشیعه"@maaref_shiaa
۵:۵۸
1_15602123136.mp3
۲۸:۲۵-۲۶.۰۲ مگابایت
۱۰:۴۷
۱۵:۱۸
۱۶:۰۲
#عظمت_علماء_تفکیک
کتاب #بیان_الفرقان و قدر مجهول آن
علامه محقق استاد #محمد_رضا_حکیمی ( رضوان الله تعالی علیه ) :
افسوس که کتاب شیخ استاد درباره ( نفس ) و معرفت نفس و نقل اقوال در آن باره ، با نقض و ابرام های مستند و علمی ، هنوز به چاپ نرسیده است .در انجا مقام علمی ، ایشان در فلسفه و عرفان بیشتر بروز یافته است .لیکن در کتاب بیان الفرقان بنای کار بر اشارات تمهیدی بوده است ، به منظور توضیح فرق مسائل بر مبنای قرآنی و بر مبنای فلسفی و عرفانی و در کتاب ، ( مقدمات مطویّه ) بسیاری هست که نیاز به ذکر دارد . در واقع باید کاری کارستان مانند کار ارزنده ای که مرحوم شهید مطهری در کتاب ( روش رئالیسم ) انجام داده است ، در مورد این کتاب نیز انجام بیابد ، بویژه درباره جلد اول و سوم آن ، در مباحث توحید و معاد و مقدمه ای تحلیل گر ابعاد مسائل و روشنگر آفاق مطالب بر آن افزوده گردد .
متاله قرآنی ص۱۸۲
کانال معرفتی "معارف الشیعه"@maaref_shiaa
کتاب #بیان_الفرقان و قدر مجهول آن
علامه محقق استاد #محمد_رضا_حکیمی ( رضوان الله تعالی علیه ) :
افسوس که کتاب شیخ استاد درباره ( نفس ) و معرفت نفس و نقل اقوال در آن باره ، با نقض و ابرام های مستند و علمی ، هنوز به چاپ نرسیده است .در انجا مقام علمی ، ایشان در فلسفه و عرفان بیشتر بروز یافته است .لیکن در کتاب بیان الفرقان بنای کار بر اشارات تمهیدی بوده است ، به منظور توضیح فرق مسائل بر مبنای قرآنی و بر مبنای فلسفی و عرفانی و در کتاب ، ( مقدمات مطویّه ) بسیاری هست که نیاز به ذکر دارد . در واقع باید کاری کارستان مانند کار ارزنده ای که مرحوم شهید مطهری در کتاب ( روش رئالیسم ) انجام داده است ، در مورد این کتاب نیز انجام بیابد ، بویژه درباره جلد اول و سوم آن ، در مباحث توحید و معاد و مقدمه ای تحلیل گر ابعاد مسائل و روشنگر آفاق مطالب بر آن افزوده گردد .
متاله قرآنی ص۱۸۲
کانال معرفتی "معارف الشیعه"@maaref_shiaa
۱:۱۷
#رد_شبهات
تسلط میرزا بر مبانی فلسفه و عرفان
مرحوم علامه آیت الله حاج شیخ #علی_نمازی_شاهرودی در کتاب #مستدرک_سفینه_البحار مینویسد:
مرحوم #میرزا_مهدی_اصفهانی در ابتدا به گمان اینکه معارف واقعی در #فلسفه بیان شده وارد این علم میشود و به اعلی مرتبه ی علم #فلسفه نایل میگردد...
مرحوم نمازی از قول مرحوم میرزا این چنین نقل میکند:
قلبم از مطالب #فلاسفه مطمین و آرام نشد لذا رو به سمت #عرفان آوردم و در نزد استاد العرفا مرحوم #سید_احمد_کربلایی تلمذ کردم تا زمانی که به مقام معرفت نفس رسیدم.مرحوم #سید_احمد_کربلایی در ورقه ای نام مرا نوشته و امضا کرد که من و عده ای دیگر از شاگردان ایشان به مقام معرفت نفس و خلع بدن رسیده ایم!اما بازهم قلبم آرام نشد چرا که میدیدم مطالبی که ایشان به عنوان حقایق و دقایق مینامند با ظاهر قرآن و روایات تطبیق نداشت....
مقدمه مستدرک سفینه البحار ص۱۰
#نقد_فلسفه
کانال معرفتی " معارف الشیعه "@maaref_shiaa
تسلط میرزا بر مبانی فلسفه و عرفان
مرحوم علامه آیت الله حاج شیخ #علی_نمازی_شاهرودی در کتاب #مستدرک_سفینه_البحار مینویسد:
مرحوم #میرزا_مهدی_اصفهانی در ابتدا به گمان اینکه معارف واقعی در #فلسفه بیان شده وارد این علم میشود و به اعلی مرتبه ی علم #فلسفه نایل میگردد...
مرحوم نمازی از قول مرحوم میرزا این چنین نقل میکند:
قلبم از مطالب #فلاسفه مطمین و آرام نشد لذا رو به سمت #عرفان آوردم و در نزد استاد العرفا مرحوم #سید_احمد_کربلایی تلمذ کردم تا زمانی که به مقام معرفت نفس رسیدم.مرحوم #سید_احمد_کربلایی در ورقه ای نام مرا نوشته و امضا کرد که من و عده ای دیگر از شاگردان ایشان به مقام معرفت نفس و خلع بدن رسیده ایم!اما بازهم قلبم آرام نشد چرا که میدیدم مطالبی که ایشان به عنوان حقایق و دقایق مینامند با ظاهر قرآن و روایات تطبیق نداشت....
مقدمه مستدرک سفینه البحار ص۱۰
#نقد_فلسفه
کانال معرفتی " معارف الشیعه "@maaref_shiaa
۱:۱۷
۸:۰۶
۱۱:۰۳
#اطلاعیه #انتشار_دهید
طرح خدمت ماهیانه به اموات و دستگیری آسان از نیازمندان
مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ « ۲۴۵/بقره »
كيست كه به خداوند قرضی بدهد ، قرضی نيكو تا خداوند آن را براى او چندين برابر بيافزايد و خداوند(روزى بندگان را) محدود و گسترده مى سازد، و به سوى او بازگردانده مى شويد.
با لطف خدای متعال و استعانت از وجود مقدس امام زمان « سلام الله علیه » به جهت خدمت به آستان قدس مهدوی « عجل الله تعالی فرجه الشریف » و حمایت از افراد #نیازمند #صندوق_قرض_الحسنه ای تشکیل خواهد شد که مبالغ آن #وقف_در_گردش می باشد و بصورت قرض الحسنه #بنیابت_از_شما_و_امواتتان به مومنین #متدین و #نیازمند اعطاء می گردد و باز پرداخت آن بصورت اقساط می باشد .
شما می توانید با هر توان مالی در این #باقیات_الصالحات مشارکت نموده و ماهیانه مبالغی را هرچند کم ، به این صندوق واریز نمائید .
تا زمانی که این مبلغ در گردش باشد برای شما و امواتتان ثواب دستگیری از تعدادی از نیازمندان نوشته خواهد شد .
شماره کارت :6063731149073497شماره شبا :IR930600522070013554722001
بنام : محمد حسین طوغانی/ بانک مهر ایران
کانال معرفتی " معارف الشیعه "@maaref_shiaa
طرح خدمت ماهیانه به اموات و دستگیری آسان از نیازمندان
مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً وَاللّهُ يَقْبِضُ وَيَبْسُطُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ « ۲۴۵/بقره »
كيست كه به خداوند قرضی بدهد ، قرضی نيكو تا خداوند آن را براى او چندين برابر بيافزايد و خداوند(روزى بندگان را) محدود و گسترده مى سازد، و به سوى او بازگردانده مى شويد.
با لطف خدای متعال و استعانت از وجود مقدس امام زمان « سلام الله علیه » به جهت خدمت به آستان قدس مهدوی « عجل الله تعالی فرجه الشریف » و حمایت از افراد #نیازمند #صندوق_قرض_الحسنه ای تشکیل خواهد شد که مبالغ آن #وقف_در_گردش می باشد و بصورت قرض الحسنه #بنیابت_از_شما_و_امواتتان به مومنین #متدین و #نیازمند اعطاء می گردد و باز پرداخت آن بصورت اقساط می باشد .
شما می توانید با هر توان مالی در این #باقیات_الصالحات مشارکت نموده و ماهیانه مبالغی را هرچند کم ، به این صندوق واریز نمائید .
تا زمانی که این مبلغ در گردش باشد برای شما و امواتتان ثواب دستگیری از تعدادی از نیازمندان نوشته خواهد شد .
شماره کارت :6063731149073497شماره شبا :IR930600522070013554722001
بنام : محمد حسین طوغانی/ بانک مهر ایران
کانال معرفتی " معارف الشیعه "@maaref_shiaa
۱۱:۰۳
1_15211387283.mp3
۲۹:۵۴-۴۱.۰۷ مگابایت
۴:۱۷
۴:۱۷
#تاریخ_مستند
غربت #حضرت_خدیجه سلام الله علیها در زمان وضع حمل
️شیخ صدوق در کتاب امالی با چند واسطه از مفضل بن عمر نقل میکند که گفت:
به حضرت امام صادق علیه السلام گفتم:
ولادت فاطمهی زهراء سلام الله علیها چگونه بود؟
فرمود:
بلی موقعی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با خدیجهی کبری ازدواج نمود زنان مکّه از آن بانو کناره گیری نمودند، نزد او نمیرفتند و بر او سلام نمیکردند، هیچ زنی را اجازه نمیدادند که نزد آن بانو مشرّف شود. این موضوع باعث وحشت و ناراحتی خدیجه کبری شد، غم و اندوه وی برای پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بود که مبادا آن حضرت را آسیبی برسد.
هنگامی که خدیجه به حضرت زهرا سلام الله علیها حامله شد، فاطمهی اطهر در رحم مادر با مادر گفتگو میکرد و او را امر به صبر مینمود. ولی خدیجهی کبری این موضوع را از پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پنهان میداشت تا اینکه یک روز پیامبر خدا، نزد خدیجهی کبری آمد و شنید که آن بانو با فاطمهی زهرا سخن میگوید، فرمود:
ای خدیجه با که سخن میگویی؟! خدیجه گفت:
این بچّهای که در رحم من است با من سخن میگوید و مونس من است.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
آری این جبرئیل است که به من بشارت میدهد و میگوید این فرزند دختر من است، این فرزند نسلیست طیّب و طاهر و مبارک. خدای توانا نسل مرا از این دختر برقرار و پایدار خواهد نمود. به زودی امامان را از این دختر به وجود میآورد و آنان را پس از اینکه وحی پروردگار قطع شود در زمین خلیفهی خویشتن قرار خواهد داد.
حضرت خدیجهی کبری دائماً در همین حال بود تا اینکه موقع وضع حمل وی فرا رسید، در این موقع خدیجه نزد زنان قریش و بنی هاشم فرستاد که بیایید و مرا دربارهی وضع حمل یاری نمائید. امّا آنها به او پاسخ رد دادند و در جواب گفتند:
چون تو سخن ما را نپذیرفتی و با محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که شخص فقیر و یتیم ابوطالب بود ازدواج نمودی لذا ما نزد تو نخواهیم آمد و متصدّی هیچ گونه امر تو نخواهیم شد! ! خدیجهی کبری از شنیدن این جواب غمگین گردید، در همان حالی که وی اندوهناک بود ناگاه چهار زن گندمگون و بلند بالا که مثل زنان بنی هاشم بودند نزد او حاضر شدند هنگامی که خدیجهی کبری آنان را دید جزع و فزع کرد، یکی از آنان گفت:
ای خدیجه! محزون مباش! زیرا ما فرستادگان خداییم، ما خواهران تو هستیم، من سارهام، این بانو آسیه بنت مزاحم است که در بهشت رفیق تو میباشد. این بانو: مریم دختر عمران و آن بانوی دیگر: کلثم خواهر موسی بن عمران است خداوند ما را فرستاده تا متصدی امر وضع حمل تو باشیم، یکی از آن زنان طرف راست و دیگری سمت چپ، سوّمی آنها مقابل حضرت خدیجه سلام الله علیها و چهارمی آنها پشت سر او نشستند و حضرت خدیجه سلام الله علیها، حضرت فاطمه سلام الله علیها را در حالی که پاک و پاکیزه بود زائید.
موقعی که حضرت زهراء سلام الله علیها متولّد شدند نور آن بانو درخشید تا اینکه تمام خانههای مکّه نورانی شد، هیچ خانهای در شرق و غرب زمین باقی نماند مگر اینکه آن نور در آن تابید، آنگاه تعداد ده نفر از حورالعین نزد حضرت خدیجهی کبری آمدند که با هر کدام یک تشت و ابریق۲ بهشتی بود، ابریقها پر از آب کوثر بودند، آن زنی که در مقابل حضرت خدیجهی کبری بود ابریقها را گرفت و حضرت فاطمهی زهراء سلام الله علیها را با آب کوثر شستشو داد، بعداً دو حوله که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بودند بیرون آورد و یکی از آنها را به بدن مبارک حضرت زهراء سلام الله علیها پیچید و دیگری را برای آن حضرت مقنعه قرار داد، سپس آن زن از حضرت زهراء سلام الله علیها خواست که سخن بگوید، زهرای اطهر سلام الله علیها زبان به شهادتین گشود و فرمود:
«اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاّ الله وَ اَنَّ اَبی رَسُولُ الله سَیِّدُ الاَنبِیاءِ وَ اَنَّ بَعلی سَیِّدُ الاَوصیاءِ وَ وُلدی سادَةُ الاَسباطِ.»
آنگاه بر آن زنان سلام کرده و هر یک را با اسامی خود نام برد، آنان برای آن نوزاد مقدّس خندان شده و به یکدیگر بشارت دادند، اهل آسمان هم راجع به ولادت حضرت زهراء سلام الله علیها به یکدیگر بشارت میدادند. در آسمان نور درخشندهای پیدا شد که ملائکه قبل از آن نظیر آن را ندیده بودند
آن زنان به خدیجهی کبری گفتند:
این مولود پاک و پاکیزه را که مبارک است بگیر! خود این نوزاد و نسل وی با برکت خواهند بود، خدیجهی کبری سلام الله علیها با خوشحالی و مسرّت تمام حضرت زهراء سلام الله علیها را گرفته و پستان در دهان او نهاد و شیری در دهان وی جاری شد. پس حضرت فاطمهی اطهر سلام الله علیها در هر روزی به قدر یک ماه و هر ماه به قدر یک سال رشد میکرد
الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها ج۲ ص ۱۶۹ بنقل از امالی صدوق
غربت #حضرت_خدیجه سلام الله علیها در زمان وضع حمل
️شیخ صدوق در کتاب امالی با چند واسطه از مفضل بن عمر نقل میکند که گفت:
به حضرت امام صادق علیه السلام گفتم:
ولادت فاطمهی زهراء سلام الله علیها چگونه بود؟
فرمود:
بلی موقعی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با خدیجهی کبری ازدواج نمود زنان مکّه از آن بانو کناره گیری نمودند، نزد او نمیرفتند و بر او سلام نمیکردند، هیچ زنی را اجازه نمیدادند که نزد آن بانو مشرّف شود. این موضوع باعث وحشت و ناراحتی خدیجه کبری شد، غم و اندوه وی برای پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بود که مبادا آن حضرت را آسیبی برسد.
هنگامی که خدیجه به حضرت زهرا سلام الله علیها حامله شد، فاطمهی اطهر در رحم مادر با مادر گفتگو میکرد و او را امر به صبر مینمود. ولی خدیجهی کبری این موضوع را از پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پنهان میداشت تا اینکه یک روز پیامبر خدا، نزد خدیجهی کبری آمد و شنید که آن بانو با فاطمهی زهرا سخن میگوید، فرمود:
ای خدیجه با که سخن میگویی؟! خدیجه گفت:
این بچّهای که در رحم من است با من سخن میگوید و مونس من است.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
آری این جبرئیل است که به من بشارت میدهد و میگوید این فرزند دختر من است، این فرزند نسلیست طیّب و طاهر و مبارک. خدای توانا نسل مرا از این دختر برقرار و پایدار خواهد نمود. به زودی امامان را از این دختر به وجود میآورد و آنان را پس از اینکه وحی پروردگار قطع شود در زمین خلیفهی خویشتن قرار خواهد داد.
حضرت خدیجهی کبری دائماً در همین حال بود تا اینکه موقع وضع حمل وی فرا رسید، در این موقع خدیجه نزد زنان قریش و بنی هاشم فرستاد که بیایید و مرا دربارهی وضع حمل یاری نمائید. امّا آنها به او پاسخ رد دادند و در جواب گفتند:
چون تو سخن ما را نپذیرفتی و با محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که شخص فقیر و یتیم ابوطالب بود ازدواج نمودی لذا ما نزد تو نخواهیم آمد و متصدّی هیچ گونه امر تو نخواهیم شد! ! خدیجهی کبری از شنیدن این جواب غمگین گردید، در همان حالی که وی اندوهناک بود ناگاه چهار زن گندمگون و بلند بالا که مثل زنان بنی هاشم بودند نزد او حاضر شدند هنگامی که خدیجهی کبری آنان را دید جزع و فزع کرد، یکی از آنان گفت:
ای خدیجه! محزون مباش! زیرا ما فرستادگان خداییم، ما خواهران تو هستیم، من سارهام، این بانو آسیه بنت مزاحم است که در بهشت رفیق تو میباشد. این بانو: مریم دختر عمران و آن بانوی دیگر: کلثم خواهر موسی بن عمران است خداوند ما را فرستاده تا متصدی امر وضع حمل تو باشیم، یکی از آن زنان طرف راست و دیگری سمت چپ، سوّمی آنها مقابل حضرت خدیجه سلام الله علیها و چهارمی آنها پشت سر او نشستند و حضرت خدیجه سلام الله علیها، حضرت فاطمه سلام الله علیها را در حالی که پاک و پاکیزه بود زائید.
موقعی که حضرت زهراء سلام الله علیها متولّد شدند نور آن بانو درخشید تا اینکه تمام خانههای مکّه نورانی شد، هیچ خانهای در شرق و غرب زمین باقی نماند مگر اینکه آن نور در آن تابید، آنگاه تعداد ده نفر از حورالعین نزد حضرت خدیجهی کبری آمدند که با هر کدام یک تشت و ابریق۲ بهشتی بود، ابریقها پر از آب کوثر بودند، آن زنی که در مقابل حضرت خدیجهی کبری بود ابریقها را گرفت و حضرت فاطمهی زهراء سلام الله علیها را با آب کوثر شستشو داد، بعداً دو حوله که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بودند بیرون آورد و یکی از آنها را به بدن مبارک حضرت زهراء سلام الله علیها پیچید و دیگری را برای آن حضرت مقنعه قرار داد، سپس آن زن از حضرت زهراء سلام الله علیها خواست که سخن بگوید، زهرای اطهر سلام الله علیها زبان به شهادتین گشود و فرمود:
«اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاّ الله وَ اَنَّ اَبی رَسُولُ الله سَیِّدُ الاَنبِیاءِ وَ اَنَّ بَعلی سَیِّدُ الاَوصیاءِ وَ وُلدی سادَةُ الاَسباطِ.»
آنگاه بر آن زنان سلام کرده و هر یک را با اسامی خود نام برد، آنان برای آن نوزاد مقدّس خندان شده و به یکدیگر بشارت دادند، اهل آسمان هم راجع به ولادت حضرت زهراء سلام الله علیها به یکدیگر بشارت میدادند. در آسمان نور درخشندهای پیدا شد که ملائکه قبل از آن نظیر آن را ندیده بودند
آن زنان به خدیجهی کبری گفتند:
این مولود پاک و پاکیزه را که مبارک است بگیر! خود این نوزاد و نسل وی با برکت خواهند بود، خدیجهی کبری سلام الله علیها با خوشحالی و مسرّت تمام حضرت زهراء سلام الله علیها را گرفته و پستان در دهان او نهاد و شیری در دهان وی جاری شد. پس حضرت فاطمهی اطهر سلام الله علیها در هر روزی به قدر یک ماه و هر ماه به قدر یک سال رشد میکرد
الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها ج۲ ص ۱۶۹ بنقل از امالی صدوق
۱۳:۱۰
#معارف
مادرمان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به هنگام «جاندادن» بر بالینتان میآید؛ امّا این را به نااهلان نگویید...
ابوبصیر گوید: به امام صادق علیهالسلام عرضه داشتم: فدایتان گردم! آیا مومن، مرگ و خروج روح از کالبدش را ناخوش دارد؟ امام علیهالسلام فرمودند: نه به خدا سوگند؛ابوبصیر گوید: عرضه داشتم: چگونه میشود که او به مرگ علاقهمند باشد؟ امام علیهالسلام فرمودند:
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ حَضَرَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ جَمِیعُ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُالصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ لَکِنِ اکْنُوا عَنِ اسْمِ فَاطِمَةَ علیهاالسلامهنگامی که مومن در لحظه مرگ قرار گرفت، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و و امیرمومنان علی علیهالسلام بر بالین او حاضر میشوند؛ فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نیز میآید؛ اما شما از «آمدنِ فاطمه زهرا سلاماللهعلیها»، (برای نااهلان) سخنی نگویید؛ و امام حسن و امام حسین و همه امامان علیهمالسلام نیز در بالین او حاضر میشوند.
جبرئیل و اسرافیل و میکائیل و عزرائیل نیز حاضر میشوند. ... سپس همه آنها به عزرائیل میگویند: این مومن، محمد و آل محمد صلیاللهعلیهوآله دوست میداشت، و علی علیهالسلام و فرزندانش را امام خود قرار داده بود؛ پس با او مدارا کن. عزرائیل در پاسخ میگوید:
وَ الَّذِی اخْتَارَکُمْ وَ کَرَّمَکُمْ وَ اصْطَفَی مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّهُ بِالرِّسَالَةِ لَأَنَا أَرْفَقُ بِهِ مِنْ وَالِدٍ رَفِیقٍ وَ أَشْفَقُ عَلَیْهِ مِنْ أَخٍ شَفِیقٍ سوگند به کسی که شما را برگزید و گرامی داشت، و محمد صلیاللهعلیهوآله به پیامبری برگزید و به مقام رسالت، اختصاص داد، من از پدر صمیمی، نسبت به او صمیمی ترم، و از برادر مهربان، نسبت به او مهربانتر میباشم...
تفسیر فرات، ص۲۰۹ بحارالانوار ج۶ ص۳۱
کانال معرفتی "معارف الشیعه"@maaref_shiaa
مادرمان فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به هنگام «جاندادن» بر بالینتان میآید؛ امّا این را به نااهلان نگویید...
ابوبصیر گوید: به امام صادق علیهالسلام عرضه داشتم: فدایتان گردم! آیا مومن، مرگ و خروج روح از کالبدش را ناخوش دارد؟ امام علیهالسلام فرمودند: نه به خدا سوگند؛ابوبصیر گوید: عرضه داشتم: چگونه میشود که او به مرگ علاقهمند باشد؟ امام علیهالسلام فرمودند:
إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ حَضَرَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَهْلُ بَیْتِهِ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ جَمِیعُ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُالصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ لَکِنِ اکْنُوا عَنِ اسْمِ فَاطِمَةَ علیهاالسلامهنگامی که مومن در لحظه مرگ قرار گرفت، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و و امیرمومنان علی علیهالسلام بر بالین او حاضر میشوند؛ فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نیز میآید؛ اما شما از «آمدنِ فاطمه زهرا سلاماللهعلیها»، (برای نااهلان) سخنی نگویید؛ و امام حسن و امام حسین و همه امامان علیهمالسلام نیز در بالین او حاضر میشوند.
جبرئیل و اسرافیل و میکائیل و عزرائیل نیز حاضر میشوند. ... سپس همه آنها به عزرائیل میگویند: این مومن، محمد و آل محمد صلیاللهعلیهوآله دوست میداشت، و علی علیهالسلام و فرزندانش را امام خود قرار داده بود؛ پس با او مدارا کن. عزرائیل در پاسخ میگوید:
وَ الَّذِی اخْتَارَکُمْ وَ کَرَّمَکُمْ وَ اصْطَفَی مُحَمَّداً بِالنُّبُوَّةِ وَ خَصَّهُ بِالرِّسَالَةِ لَأَنَا أَرْفَقُ بِهِ مِنْ وَالِدٍ رَفِیقٍ وَ أَشْفَقُ عَلَیْهِ مِنْ أَخٍ شَفِیقٍ سوگند به کسی که شما را برگزید و گرامی داشت، و محمد صلیاللهعلیهوآله به پیامبری برگزید و به مقام رسالت، اختصاص داد، من از پدر صمیمی، نسبت به او صمیمی ترم، و از برادر مهربان، نسبت به او مهربانتر میباشم...
تفسیر فرات، ص۲۰۹ بحارالانوار ج۶ ص۳۱
کانال معرفتی "معارف الشیعه"@maaref_shiaa
۱۳:۱۵
۱۳:۱۶
۱۳:۱۸