مادران شریف ایران زمین
هدیه روز مادرم رو تقدیم مادران مقاومت می کنم ما مادران مهرآفرین ایرانی قصد داریم برای قدردانی از مادران مقاومت، هدیه خودمون در روز مادر رو به عنوان یکی از گرامی ترین داشته هامون؛ از صمیم دل تقدیم شون کنیم. برای شرکت در طرح تقدیم هدیه روز مادر به مادران مقاومت، عبارت "هدیه صمیمی" رو به شماره ۶۶٠٠٠٠٣٣١ یا ٠٩٠١١٣٧١٩٨٣ پیامک کنید. اگه مایل هستید در تهیه هدیه ای شامل قاب فرش حرم امام رضا (ع) و انگشتر عقیق سهیم باشید، مبلغ مورد نظرتون رو به شماره کارت ۵٨٩٢١٠٧٠۴٧١٨١۲٧٩ به نام گروه جهادی شهید حسن باقری واریز کنید. ---------------------------------------------- اینجا مهــربارانه! بله | اینستاگرام | تلگرام
دوستان بسیج دانشجویی، میخوان به مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برای مادران لبنانی، هدیههای متبرک ببرن.هم میتونید نقدی کمک کنیدو هم اقلام و هدایا رو جمعآوری میکنن.
۶:۳۰
مادران شریف ایران زمین
توی این شلوغیهای منطقه و تحولات سریع و عجیب، فلسطین و غزه رو فراموش نکنیم. به گفته حاج قاسم عزیز امروز پیچیدهترین و حساسترین دوره فلسطین است. فلسطین خط مقدم ما و همه جهان اسلام است. روز جمعهست. هدایای مادی و معنویمون رو روانهی غزه کنیم. میخوایم با کمک شما ۱۵ میلیون تومان به مردم مقاوم و مقتدر و مظلوم غزه هدیه تقدیم کنیم از طریق سایت رهبر عزیز انقلاب. سهم هر کدوم از ما: ۵۰ هزار تومان یا مبلغ دلخواه شماره کارت به نام شکوری 6037997528330963 (کارت مخصوص همین کاره و نیازی به رسید نیست.) شما هم با فرستادن این پیام برای دوستانتون توی کمک به فلسطین عزیز سهیم باشید. کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
۱۱:۵۳
۱۶:۳۴
خیلیها خیال میکنند که زن از نظر اسلام در صحنهی جامعه کاری ندارد؛ در حالیکه ما نگاه میکنیم میبینیم نخیر، فاطمهی زهرا سلام الله علیها در متن جامعه، آن هم در خطرناکترین بخشهای جامعه، حضور دارد.
آن وقتی که صحبت از خلافت است و مبارزات سیاسی در اسلام مطرح میشود،
آن قهرمانی که وسط میایستد
و سلمان و ابیذر و مقداد و عمار و حذیفه و حتی خود علی بن ابی طالب علیه السلام دور او جمع میشوند،
او فاطمهی زهرا سلام الله علیها است؛
عَلَم مبارزه او است.
صفحه ۸۱ کتاب حقیقت عظیمبیانات رهبر انقلاب درباره حضرت فاطمه سلام الله علیها
به گروه همخوانی حقیقت عظیم بپیوندید:
ble.ir/join/8yasex2d6x
کانال پویش کتاب مادران شریف: eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
آن وقتی که صحبت از خلافت است و مبارزات سیاسی در اسلام مطرح میشود،
آن قهرمانی که وسط میایستد
و سلمان و ابیذر و مقداد و عمار و حذیفه و حتی خود علی بن ابی طالب علیه السلام دور او جمع میشوند،
او فاطمهی زهرا سلام الله علیها است؛
عَلَم مبارزه او است.
صفحه ۸۱ کتاب حقیقت عظیمبیانات رهبر انقلاب درباره حضرت فاطمه سلام الله علیها
به گروه همخوانی حقیقت عظیم بپیوندید:
ble.ir/join/8yasex2d6x
کانال پویش کتاب مادران شریف: eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
۱۷:۳۷
بازارسال شده از حوزه دانشجویی شریف
۱۹:۳۳
مادران شریف ایران زمین
ما به عنوان مسلمان، دربارهی مسئلهی «زن» میخواهیم حرف بزنیم، بحث کنیم، منطق ارائه بدهیم، بین خودمان آن منطق را جا بیندازیم و بر طبق آن منطق عمل کنیم. این وظیفهی ماست و امروز باید این کار انجام بگیرد؛ البته از اول انقلاب باید انجام میگرفته و مبالغ زیادی هم کار شده، لکن کار را باید تمام کرد، باید کامل کرد. بیانات رهبر انقلاب در جمع بانوان دورهمی دخترانه به مناسبت میلاد زیبای بانوی مهربانیها، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و با محوریت بررسی سخنان اخیر مقام معظم رهبری در جمع بانوان با ارائه: سرکار خانم دکتر مریم زارع ، عضو هیئت علمی دانشگاه خواجه نصیر و فارغ التحصیل حوزه دانشجویی شریف سهشنبه ۴ دی، ۱۳ الی ۱۴:۳۰ کافه نهاد این نشست، همزمان به صورت حضوری و مجازی برگزار خواهد شد. جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر به حساب کاربری @hozesharif_khaharan در پیامها رسانهای بله، ایتا و تلگرام پیام ارسال فرمایید. به جهت محدودیت ظرفیت، ثبت نام الزامی است. حوزه دانشجویی شریف @HDSUT hd.sharif.ir
این برنامه پس فرداست.مجازی هم برگزار میشه.فقط ثبتنام یادتون نره قبلش.
۱۹:۴۰
«خانههای مقاومت: اولین روضهای که گرفتم»
محرم گذشته بود که یکی از دوستان مسجد، گفتن «دهه محرم هر روز، خونه خانم گلچین، روضه هست»و این شد آغاز آشنایی من با هیئت زنانه هم محلهای مون.جمعی از خانمهای عمدتاً جوان و بعضاً بچهدار، که تو مناسبتهای مختلف، روضه خونگی میگرفتن.
گذشت تا اینکه چند وقت پیش، خانم خسروی عزیز، از دوستان نهضت مادری، درمورد پویش «خانههای مقاومت» برام گفتن.همین پوستری که اینجاست.
اینکه ما میتونیم هم روضه خونگی بگیریم، و هم خونههامونو، تبدیل به یک پایگاه کوچیک تبیین برای جبهه مقاومت بکنیم.
خانم خسروی ازم خواستن که پوستر این پویش رو بذارم کانال،و من از اون موقع به فکر افتادم که برای اولین بار منم تو خونهمون روضه بگیرم...
هفته منتهی به شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود که به مسئول هیئت محلهمون پیام دادم و پرسیدم امکانش هست من هم خونهمون روضه داشته باشم یا نه؟که گفتن برای شهادت حضرت، از قبل با یکی از خانمها هماهنگ شده.
یه هفتهای گذشت که خودشون پیام دادن اگه بخواین، میتونیم برای روز وفات خانم امالبنین، روضه رو خونه شما برپا کنیم...
🪴🪴🪴
سخنران و مداح رو از طرح عقیله درخواست ندادم. چون هیئت محلهمون، خودشون هماهنگ میکردن.اما از مسئول هیئت، که خودشم سخنران بود، خواسته بودم بخشی از سخنرانی رو به جبهه مقاومت هم اختصاص بدن.و همینطورم شد.
آخر سر هم درمورد بانوی ادب، خانم امالبنین صحبت کردن.و بعد روضه...
شکر خدا جمعیت زیادی اومده بودن.حدود ۳۵ نفر.هم از همسایهها، هم دوستان مسجد و هم خانمهای هیئت محله که بیشترشونو نمیشناختم.
و البته مادرشوهر، خواهرشوهر و جاریم که بدون اونا، خیلی سخت میتونستم مدیریت کنم.و حتی مامان یکی از همکلاسیهای محمد، که خیلی هم تو شستن لیوانها زحمت کشیدن.
با همه اضطرابی که برگزاری اولین روضه برام داشت، الحمدلله خیلی مراسم خوبی شد.🪴🪴🪴
«جزئیات بیشتر مراسم:»
پذیرایی رو کیک یزدی و شلهزرد و چای در نظر گرفته بودم.شله زرد رو علیرغم توصیه مامانم که گفتن از روز قبل بپز و آماده کن، درنهایت صبح همون روز رسیدم بپزم.(نهاااایت جهادم این بود که نصف شب بعد خوابوندن بچهها، پا شدم ۲ کیلو برنج خیسوندم)
تمیز کردن خونه رو که طبیعتاً سختترین قسمت کاره، از سه روز قبل شروع کرده بودم،تقریباً هم موفق عمل کردم.
اما به هرحال کارایی مونده بود و یه ساعت مونده به مراسم، به معنی واقعی تو خونه میدویدم.
میدویدم اتاق و لباسای یحیی رو عوض میکردم،بعد تو آشپزخونه، پیش دستی درمیاوردملیوان تو سینی میچیدم،آبجوش میذاشتم و حتی این سیاهیهای تو عکس رو میزدم.(تو خونمون هیچ سیاهی و کتیبهای نداشتیم و خواهر شوهرم کمی قبل مراسم آوردن.)
شکر خدا بچهها در طول مراسم ، اذیتی نداشتن. با بچههای دیگه رفته بودن اتاق و نقاشی میکشیدن.یحیی هم گاهی پیش بچهها بود و گاهی برای خودش اون وسط مسطا میچرخید.
کانال مادران شریف ایران زمین@madaran_sharif
محرم گذشته بود که یکی از دوستان مسجد، گفتن «دهه محرم هر روز، خونه خانم گلچین، روضه هست»و این شد آغاز آشنایی من با هیئت زنانه هم محلهای مون.جمعی از خانمهای عمدتاً جوان و بعضاً بچهدار، که تو مناسبتهای مختلف، روضه خونگی میگرفتن.
گذشت تا اینکه چند وقت پیش، خانم خسروی عزیز، از دوستان نهضت مادری، درمورد پویش «خانههای مقاومت» برام گفتن.همین پوستری که اینجاست.
اینکه ما میتونیم هم روضه خونگی بگیریم، و هم خونههامونو، تبدیل به یک پایگاه کوچیک تبیین برای جبهه مقاومت بکنیم.
خانم خسروی ازم خواستن که پوستر این پویش رو بذارم کانال،و من از اون موقع به فکر افتادم که برای اولین بار منم تو خونهمون روضه بگیرم...
هفته منتهی به شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود که به مسئول هیئت محلهمون پیام دادم و پرسیدم امکانش هست من هم خونهمون روضه داشته باشم یا نه؟که گفتن برای شهادت حضرت، از قبل با یکی از خانمها هماهنگ شده.
یه هفتهای گذشت که خودشون پیام دادن اگه بخواین، میتونیم برای روز وفات خانم امالبنین، روضه رو خونه شما برپا کنیم...
🪴🪴🪴
سخنران و مداح رو از طرح عقیله درخواست ندادم. چون هیئت محلهمون، خودشون هماهنگ میکردن.اما از مسئول هیئت، که خودشم سخنران بود، خواسته بودم بخشی از سخنرانی رو به جبهه مقاومت هم اختصاص بدن.و همینطورم شد.
آخر سر هم درمورد بانوی ادب، خانم امالبنین صحبت کردن.و بعد روضه...
شکر خدا جمعیت زیادی اومده بودن.حدود ۳۵ نفر.هم از همسایهها، هم دوستان مسجد و هم خانمهای هیئت محله که بیشترشونو نمیشناختم.
و البته مادرشوهر، خواهرشوهر و جاریم که بدون اونا، خیلی سخت میتونستم مدیریت کنم.و حتی مامان یکی از همکلاسیهای محمد، که خیلی هم تو شستن لیوانها زحمت کشیدن.
با همه اضطرابی که برگزاری اولین روضه برام داشت، الحمدلله خیلی مراسم خوبی شد.🪴🪴🪴
«جزئیات بیشتر مراسم:»
پذیرایی رو کیک یزدی و شلهزرد و چای در نظر گرفته بودم.شله زرد رو علیرغم توصیه مامانم که گفتن از روز قبل بپز و آماده کن، درنهایت صبح همون روز رسیدم بپزم.(نهاااایت جهادم این بود که نصف شب بعد خوابوندن بچهها، پا شدم ۲ کیلو برنج خیسوندم)
تمیز کردن خونه رو که طبیعتاً سختترین قسمت کاره، از سه روز قبل شروع کرده بودم،تقریباً هم موفق عمل کردم.
اما به هرحال کارایی مونده بود و یه ساعت مونده به مراسم، به معنی واقعی تو خونه میدویدم.
میدویدم اتاق و لباسای یحیی رو عوض میکردم،بعد تو آشپزخونه، پیش دستی درمیاوردملیوان تو سینی میچیدم،آبجوش میذاشتم و حتی این سیاهیهای تو عکس رو میزدم.(تو خونمون هیچ سیاهی و کتیبهای نداشتیم و خواهر شوهرم کمی قبل مراسم آوردن.)
شکر خدا بچهها در طول مراسم ، اذیتی نداشتن. با بچههای دیگه رفته بودن اتاق و نقاشی میکشیدن.یحیی هم گاهی پیش بچهها بود و گاهی برای خودش اون وسط مسطا میچرخید.
کانال مادران شریف ایران زمین@madaran_sharif
۱۸:۱۳
۱۸:۱۳
۱۹:۱۷
مادران شریف ایران زمین
سلام مامانای مهربون وقتتون بخیر مادری هست که سومین فرزند خودش رو بارداره؛ اما به دلیل مشکلات مالی شدید، میخواستن فرزندشونو سقط کنن شکر خدا با اصرار خیریه و قول مساعدت مالی، منصرف شدن. مادر به خاطر مشکلاتی که از زایمان قبلی هنوز باهاشونه، باید بعد زایمان، مورد عمل جراحی قرار بگیره. و دخترشون، مشکل پلاکت خون داره که هزینهشو خیریه فردای سبز، خودش تأمین میکنه. درآمد پدر هم از راه کارگری حدود ۸ میلیون تومانه؛ که برای امرار معاششون کافی نیست. تازه از همین مبلغ، هر ماه باید ۵ میلیون صرف بدهی ۱۰۰ میلیونی که بابت رهن خونه دارن بشه. حالا ما میخوایم هرچقدر که تونستیم، برای رفع این بدهی خانواده، پول جمع کنیم. از طریق این لینک، به کمک این خانوادهی گرفتار بریم: fardayesabz.sharif.ir/s/madaran_sharif_10 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
تا الان ۹ میلیون و ۴۰۰ هزار جمع شده
اگه تونستید به رفقا و آشناهاتونم بفرستید.
خیلی دست تنگن
اگه تونستید به رفقا و آشناهاتونم بفرستید.
خیلی دست تنگن
۱۸:۱۹
۱۸:۲۱
مادران شریف ایران زمین
اسامیای که بچهها رو چاقوها گذاشتن شمشمیر اسکندر شمشیر تیمور شمشیر گزمهها رسماً با کارتون پهلوانان زندگی میکنن کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
در ادامه حکایت کارتون پهلوانان:
ازشون میپرسم سطل این اسباب بازیها رو ندیدید؟
میگن تو سیاهچاله
هیچی دیگه!فهمیدم اون گوشه دنج خونه، پشت گلدونا و کنار پرده، در واقع سیاهچالشونه
چقدم نورگیر و رمانتیکه
پ.ن:مثل اینکه فصل جدید کارتون #پهلوانان شروع شده.هر روز ساعت ۱۹:۳۰ از شبکه نهال پخش میشه.
#مزه_های_زندگی#انیمیشین_خوبکانال مادران شریف ایران زمین@madaran_sharif
ازشون میپرسم سطل این اسباب بازیها رو ندیدید؟
میگن تو سیاهچاله
هیچی دیگه!فهمیدم اون گوشه دنج خونه، پشت گلدونا و کنار پرده، در واقع سیاهچالشونه
چقدم نورگیر و رمانتیکه
پ.ن:مثل اینکه فصل جدید کارتون #پهلوانان شروع شده.هر روز ساعت ۱۹:۳۰ از شبکه نهال پخش میشه.
#مزه_های_زندگی#انیمیشین_خوبکانال مادران شریف ایران زمین@madaran_sharif
۱۳:۲۷
سلام سلام آهای اهالی شهرخبر داریم خبر،بیاید میدون شهرحالا چی شده؟
مادران شریف در نظر داره یه دورهی رسانهای برگزار کنهبرای چی؟برای اینکه شروع کنیم!چی رو؟یه راه تازه رو!برای چی؟برای جهاد تبیین!چطوری؟اینجوری که هرکدوم از ما یه کانال شخصی راه بندازیم!آه خدای من ِخودمون (یا همون اوه مای گادِخودشون)اینی که میگی،چه ربطی به جهاد تبیین داره ؟
وایسا تا روشنت کنم...
مادران شریف در نظر داره یه دورهی رسانهای برگزار کنهبرای چی؟برای اینکه شروع کنیم!چی رو؟یه راه تازه رو!برای چی؟برای جهاد تبیین!چطوری؟اینجوری که هرکدوم از ما یه کانال شخصی راه بندازیم!آه خدای من ِخودمون (یا همون اوه مای گادِخودشون)اینی که میگی،چه ربطی به جهاد تبیین داره ؟
وایسا تا روشنت کنم...
۱۷:۱۵
هرکدوم از ما یه سری مخاطب و دوست و آشنا و فامیل داریمکه آمادهن بیان و حرفای ما رو بخونن و بشنون و تجربه شده که اینطور کانالها طرفدارای خودشون رو دارن و مخاطب پسند هستن
تو کانال کوچولوی شخصیمون، لابلای گذاشتن داستانِ سروکله زدنامون با بچهها و خوشمزگیها و شلوغکاریهاشون و جنگ و آشتیها و...و...یک سری مطلب هم از مقاومت و غزه و لبنان و...مینویسیم
من که نمیدونم چی بنویسم!چه جوری بنویسم!نوشتم بعدش چی؟!
این سوالاتو دیگه نگه دار برای دوره و شنیدن جواب از زبان اساتید ...
خوبه تا اینجا؟آماده باش که فردا بقیهشو بگم
تو کانال کوچولوی شخصیمون، لابلای گذاشتن داستانِ سروکله زدنامون با بچهها و خوشمزگیها و شلوغکاریهاشون و جنگ و آشتیها و...و...یک سری مطلب هم از مقاومت و غزه و لبنان و...مینویسیم
من که نمیدونم چی بنویسم!چه جوری بنویسم!نوشتم بعدش چی؟!
این سوالاتو دیگه نگه دار برای دوره و شنیدن جواب از زبان اساتید ...
خوبه تا اینجا؟آماده باش که فردا بقیهشو بگم
۱۷:۱۹
«هر کی حرف بزنه خره! هیچی هم نداریم!!»
#س_فاطمی(مامان #موسی ۱۶، #عباس ۱۲ #هدی ۹، #حسین ۵ ساله)
باورم نمیشه این جمله را من، با این همه کبکبه و دبدبهی فلسفی و هنری گفته باشم🫢.قسمت دومش رو خودشون اضافه کردن بس که دنبالش میگفتن (بهجز من) و خودشون رو از دایره خریّت مستثنی میکردن و بازی سکوت رو به هم میزدن.کوچیک شدم، به اندازه بیست و چند سال تا راهی برای ورود به بازی و دعواشون پیدا کنم و چند ثانیه سکوت گدایی کنم،غوغایی در خانه به پا بود.
دوتا بزرگترها سر اینکه یکی میخواسته برای معلمش عکس تکلیفش را بفرسته، اون یکی فحش فرستاده، این یکی اومده پاکش کنه یادش رفته گزینه حذف برای مخاطب را فعال کن🫣؛ دوتا کوچیکترها سر اینکه یکی نوبت گوشی بازیش تموم شده ولی ول کن نبوده و...دعوا بالا گرفته بود و صحن خانه عرصه تاخت و تازه قوم مغول شده بود🥴.دندونهام رو به هم فشار میدادم و صدای این سایش در مغزم میپیچید شقیقههام سرخ شده بود. با فریادِ دعوت به سکوت از طرف من با آن جمله کذایی، لحظاتی هرچند کوتاه سکوت برقرار شد و وارد یک خلسه شدم.رفتم به زمانی که بین چندین برنامه دلخواه یکی را گلچین میکردم وبا فراغ بال پی علاقههام رو میگرفتم؛ از این کلاس هنری به اون کلاس علمی؛ اثبات اینکه چطور نقوش اسلیمی و ختایی در طرح شمسه، بیانگر رسیدن از کثرت به وحدت است؛چطور میشود با مُرکّب قلم، سیر حرکت جوهری را تحریر کرد.
با تکانهای پسرکم که پشت من سنگر گرفته بود، به خودم اومدم،نفهمیدم چه کسی مسابقه سکوت را برد و چه کسی خر شد.
امروز اما من دیگه مدیر برنامههام نیستم. دیگه برای پشیمانی خیلی دیره.روزگار داره منو مدیریت میکنه، فراهم کردن نیاز کودکانم و در آغوش کشیدن اونها رو در صدر علایقم قرار داده و تا جایی پیش رفته که سکوت خانه را بیشتر از یکی دو ساعت تاب نمیآرم و دلتنگ غوغای مغولیشان میشم تا از مدرسه برگردن...و چه خوب مدیریست روزگار...عرفت الله بفسخ العزائم ....
کانال مادران شریف ایران زمین@madaran_sharif
#س_فاطمی(مامان #موسی ۱۶، #عباس ۱۲ #هدی ۹، #حسین ۵ ساله)
باورم نمیشه این جمله را من، با این همه کبکبه و دبدبهی فلسفی و هنری گفته باشم🫢.قسمت دومش رو خودشون اضافه کردن بس که دنبالش میگفتن (بهجز من) و خودشون رو از دایره خریّت مستثنی میکردن و بازی سکوت رو به هم میزدن.کوچیک شدم، به اندازه بیست و چند سال تا راهی برای ورود به بازی و دعواشون پیدا کنم و چند ثانیه سکوت گدایی کنم،غوغایی در خانه به پا بود.
دوتا بزرگترها سر اینکه یکی میخواسته برای معلمش عکس تکلیفش را بفرسته، اون یکی فحش فرستاده، این یکی اومده پاکش کنه یادش رفته گزینه حذف برای مخاطب را فعال کن🫣؛ دوتا کوچیکترها سر اینکه یکی نوبت گوشی بازیش تموم شده ولی ول کن نبوده و...دعوا بالا گرفته بود و صحن خانه عرصه تاخت و تازه قوم مغول شده بود🥴.دندونهام رو به هم فشار میدادم و صدای این سایش در مغزم میپیچید شقیقههام سرخ شده بود. با فریادِ دعوت به سکوت از طرف من با آن جمله کذایی، لحظاتی هرچند کوتاه سکوت برقرار شد و وارد یک خلسه شدم.رفتم به زمانی که بین چندین برنامه دلخواه یکی را گلچین میکردم وبا فراغ بال پی علاقههام رو میگرفتم؛ از این کلاس هنری به اون کلاس علمی؛ اثبات اینکه چطور نقوش اسلیمی و ختایی در طرح شمسه، بیانگر رسیدن از کثرت به وحدت است؛چطور میشود با مُرکّب قلم، سیر حرکت جوهری را تحریر کرد.
با تکانهای پسرکم که پشت من سنگر گرفته بود، به خودم اومدم،نفهمیدم چه کسی مسابقه سکوت را برد و چه کسی خر شد.
امروز اما من دیگه مدیر برنامههام نیستم. دیگه برای پشیمانی خیلی دیره.روزگار داره منو مدیریت میکنه، فراهم کردن نیاز کودکانم و در آغوش کشیدن اونها رو در صدر علایقم قرار داده و تا جایی پیش رفته که سکوت خانه را بیشتر از یکی دو ساعت تاب نمیآرم و دلتنگ غوغای مغولیشان میشم تا از مدرسه برگردن...و چه خوب مدیریست روزگار...عرفت الله بفسخ العزائم ....
کانال مادران شریف ایران زمین@madaran_sharif
۱۸:۲۷
مادران شریف ایران زمین
«هر کی حرف بزنه خره! هیچی هم نداریم!!» #س_فاطمی (مامان #موسی ۱۶، #عباس ۱۲ #هدی ۹، #حسین ۵ ساله) باورم نمیشه این جمله را من، با این همه کبکبه و دبدبهی فلسفی و هنری گفته باشم🫢. قسمت دومش رو خودشون اضافه کردن بس که دنبالش میگفتن (بهجز من) و خودشون رو از دایره خریّت مستثنی میکردن و بازی سکوت رو به هم میزدن. کوچیک شدم، به اندازه بیست و چند سال تا راهی برای ورود به بازی و دعواشون پیدا کنم و چند ثانیه سکوت گدایی کنم، غوغایی در خانه به پا بود. دوتا بزرگترها سر اینکه یکی میخواسته برای معلمش عکس تکلیفش را بفرسته، اون یکی فحش فرستاده، این یکی اومده پاکش کنه یادش رفته گزینه حذف برای مخاطب را فعال کن🫣؛ دوتا کوچیکترها سر اینکه یکی نوبت گوشی بازیش تموم شده ولی ول کن نبوده و... دعوا بالا گرفته بود و صحن خانه عرصه تاخت و تازه قوم مغول شده بود🥴. دندونهام رو به هم فشار میدادم و صدای این سایش در مغزم میپیچید شقیقههام سرخ شده بود. با فریادِ دعوت به سکوت از طرف من با آن جمله کذایی، لحظاتی هرچند کوتاه سکوت برقرار شد و وارد یک خلسه شدم. رفتم به زمانی که بین چندین برنامه دلخواه یکی را گلچین میکردم وبا فراغ بال پی علاقههام رو میگرفتم؛ از این کلاس هنری به اون کلاس علمی؛ اثبات اینکه چطور نقوش اسلیمی و ختایی در طرح شمسه، بیانگر رسیدن از کثرت به وحدت است؛ چطور میشود با مُرکّب قلم، سیر حرکت جوهری را تحریر کرد. با تکانهای پسرکم که پشت من سنگر گرفته بود، به خودم اومدم، نفهمیدم چه کسی مسابقه سکوت را برد و چه کسی خر شد. امروز اما من دیگه مدیر برنامههام نیستم. دیگه برای پشیمانی خیلی دیره. روزگار داره منو مدیریت میکنه، فراهم کردن نیاز کودکانم و در آغوش کشیدن اونها رو در صدر علایقم قرار داده و تا جایی پیش رفته که سکوت خانه را بیشتر از یکی دو ساعت تاب نمیآرم و دلتنگ غوغای مغولیشان میشم تا از مدرسه برگردن... و چه خوب مدیریست روزگار... عرفت الله بفسخ العزائم .... کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
۶:۲۲
مادران شریف ایران زمین
«هر کی حرف بزنه خره! هیچی هم نداریم!!» #س_فاطمی (مامان #موسی ۱۶، #عباس ۱۲ #هدی ۹، #حسین ۵ ساله) باورم نمیشه این جمله را من، با این همه کبکبه و دبدبهی فلسفی و هنری گفته باشم🫢. قسمت دومش رو خودشون اضافه کردن بس که دنبالش میگفتن (بهجز من) و خودشون رو از دایره خریّت مستثنی میکردن و بازی سکوت رو به هم میزدن. کوچیک شدم، به اندازه بیست و چند سال تا راهی برای ورود به بازی و دعواشون پیدا کنم و چند ثانیه سکوت گدایی کنم، غوغایی در خانه به پا بود. دوتا بزرگترها سر اینکه یکی میخواسته برای معلمش عکس تکلیفش را بفرسته، اون یکی فحش فرستاده، این یکی اومده پاکش کنه یادش رفته گزینه حذف برای مخاطب را فعال کن🫣؛ دوتا کوچیکترها سر اینکه یکی نوبت گوشی بازیش تموم شده ولی ول کن نبوده و... دعوا بالا گرفته بود و صحن خانه عرصه تاخت و تازه قوم مغول شده بود🥴. دندونهام رو به هم فشار میدادم و صدای این سایش در مغزم میپیچید شقیقههام سرخ شده بود. با فریادِ دعوت به سکوت از طرف من با آن جمله کذایی، لحظاتی هرچند کوتاه سکوت برقرار شد و وارد یک خلسه شدم. رفتم به زمانی که بین چندین برنامه دلخواه یکی را گلچین میکردم وبا فراغ بال پی علاقههام رو میگرفتم؛ از این کلاس هنری به اون کلاس علمی؛ اثبات اینکه چطور نقوش اسلیمی و ختایی در طرح شمسه، بیانگر رسیدن از کثرت به وحدت است؛ چطور میشود با مُرکّب قلم، سیر حرکت جوهری را تحریر کرد. با تکانهای پسرکم که پشت من سنگر گرفته بود، به خودم اومدم، نفهمیدم چه کسی مسابقه سکوت را برد و چه کسی خر شد. امروز اما من دیگه مدیر برنامههام نیستم. دیگه برای پشیمانی خیلی دیره. روزگار داره منو مدیریت میکنه، فراهم کردن نیاز کودکانم و در آغوش کشیدن اونها رو در صدر علایقم قرار داده و تا جایی پیش رفته که سکوت خانه را بیشتر از یکی دو ساعت تاب نمیآرم و دلتنگ غوغای مغولیشان میشم تا از مدرسه برگردن... و چه خوب مدیریست روزگار... عرفت الله بفسخ العزائم .... کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
۶:۲۲
مادران شریف ایران زمین
«هر کی حرف بزنه خره! هیچی هم نداریم!!» #س_فاطمی (مامان #موسی ۱۶، #عباس ۱۲ #هدی ۹، #حسین ۵ ساله) باورم نمیشه این جمله را من، با این همه کبکبه و دبدبهی فلسفی و هنری گفته باشم🫢. قسمت دومش رو خودشون اضافه کردن بس که دنبالش میگفتن (بهجز من) و خودشون رو از دایره خریّت مستثنی میکردن و بازی سکوت رو به هم میزدن. کوچیک شدم، به اندازه بیست و چند سال تا راهی برای ورود به بازی و دعواشون پیدا کنم و چند ثانیه سکوت گدایی کنم، غوغایی در خانه به پا بود. دوتا بزرگترها سر اینکه یکی میخواسته برای معلمش عکس تکلیفش را بفرسته، اون یکی فحش فرستاده، این یکی اومده پاکش کنه یادش رفته گزینه حذف برای مخاطب را فعال کن🫣؛ دوتا کوچیکترها سر اینکه یکی نوبت گوشی بازیش تموم شده ولی ول کن نبوده و... دعوا بالا گرفته بود و صحن خانه عرصه تاخت و تازه قوم مغول شده بود🥴. دندونهام رو به هم فشار میدادم و صدای این سایش در مغزم میپیچید شقیقههام سرخ شده بود. با فریادِ دعوت به سکوت از طرف من با آن جمله کذایی، لحظاتی هرچند کوتاه سکوت برقرار شد و وارد یک خلسه شدم. رفتم به زمانی که بین چندین برنامه دلخواه یکی را گلچین میکردم وبا فراغ بال پی علاقههام رو میگرفتم؛ از این کلاس هنری به اون کلاس علمی؛ اثبات اینکه چطور نقوش اسلیمی و ختایی در طرح شمسه، بیانگر رسیدن از کثرت به وحدت است؛ چطور میشود با مُرکّب قلم، سیر حرکت جوهری را تحریر کرد. با تکانهای پسرکم که پشت من سنگر گرفته بود، به خودم اومدم، نفهمیدم چه کسی مسابقه سکوت را برد و چه کسی خر شد. امروز اما من دیگه مدیر برنامههام نیستم. دیگه برای پشیمانی خیلی دیره. روزگار داره منو مدیریت میکنه، فراهم کردن نیاز کودکانم و در آغوش کشیدن اونها رو در صدر علایقم قرار داده و تا جایی پیش رفته که سکوت خانه را بیشتر از یکی دو ساعت تاب نمیآرم و دلتنگ غوغای مغولیشان میشم تا از مدرسه برگردن... و چه خوب مدیریست روزگار... عرفت الله بفسخ العزائم .... کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
۶:۲۲
۱۲:۲۰
۱۹:۱۲