وقتی همون نی نی رو به پسر همونخونه میسپاری🫠#خروجی_طفلی کله پاشده با سرنوشتی نامعلوم

۱۱:۲۴
_بچه ها خمیر مشکی رو نیست ، کجاست؟
_مامان روی زمین اتاق بچه ها افتاده.
_ا خوب پس برو بیارش
_هان
من که نمیدونم کجاست!...
هیچی دیگهیه ساعتی هست خمیره کف اتاق بچه ها افتاده وی از کنارش رد میشه اما گردن نمیگیرش🥴
یه وقت من نگم وردار بیار بزارسرجاش
_مامان روی زمین اتاق بچه ها افتاده.
_ا خوب پس برو بیارش
_هان
هیچی دیگهیه ساعتی هست خمیره کف اتاق بچه ها افتاده وی از کنارش رد میشه اما گردن نمیگیرش🥴
۱۳:۵۴
همیشه پای یک ، جوراب قرمزی در میان است ...
#آخرشب#بی خواب_خونه(که قطعا علاقه ای هم به آروم حرف زدن نداره🥲)
#آخرشب#بی خواب_خونه(که قطعا علاقه ای هم به آروم حرف زدن نداره🥲)
۲۰:۵۲
واکنش دخترم به تکبیرهای حسینیه ی امام..وقتی تکون خوردن دست و پای نی نی خونه رو میبینه..
_مامان ببین نی نی هم اسرائیل میزنه، تو هم مرگ بر اسرائیل بزن🥹🥲
#مامان بچه ها
_مامان ببین نی نی هم اسرائیل میزنه، تو هم مرگ بر اسرائیل بزن🥹🥲
#مامان بچه ها
۱۰:۱۶
#مرگ بر اسرائیل ....
۱۰:۱۸
یه جوری این پاک کن نو وسالم مستطیلی شکل رو از هر چهارطرف کندهجوییده وخورده دلم میخواد منم مزش کنم ببینم چه طعمیه که این همه ازش خورده
🥲

چرا واااقعاگشنه میمونید مگه شما

چرا واااقعاگشنه میمونید مگه شما
۹:۲۳
اتاق به اتاق گوشه به گوشه ، مشغول جمع کردن خانه ام ...دور از نگاه مستقیم من درهرجا روی هر آینه و میزی که بشود مینویسد..میخندد ومی رود ..
۱۶:۴۴
انگشتش زخم شد خون میومددستمال رو پیچیدم دور انگشتش همینطور که گریه میکرد گفت:«مامان خونم درد میکنه
»
_مامان جان مگه خون هم دردش میگیره
🥲
؟
لابه لای گریه کردناش لحظه ای ساکت شد جوری نگاه کرد که یعنی چقدر خنگی
واقعا کهبعد با اعتماد بنفس گفت:_«بله دیگه، همین گوبولولای سفیدو قرمز که توشن دیگه»و دوباره گریه

من قربون گوبولولای سفیدو قرمزت برم که اینقدر خوش شانسن توی مهربون به فکرشونی مادر،
🥹🥹🥹🥹
#گلبول
_مامان جان مگه خون هم دردش میگیره
لابه لای گریه کردناش لحظه ای ساکت شد جوری نگاه کرد که یعنی چقدر خنگی
من قربون گوبولولای سفیدو قرمزت برم که اینقدر خوش شانسن توی مهربون به فکرشونی مادر،
#گلبول
۱۳:۴۰
_مامان_جان مامان
_وقتی من نبودم، توهم نیومدی ،دلم اونجا برات میسوزید
..
دوساعت خونه پیشم نبود منظورش من پیشت نبودم دلم برات تنگ شده بود🥹🥹🥹
#پماد سوختگیه کی بودی ما
🥹
_وقتی من نبودم، توهم نیومدی ،دلم اونجا برات میسوزید
دوساعت خونه پیشم نبود منظورش من پیشت نبودم دلم برات تنگ شده بود🥹🥹🥹
#پماد سوختگیه کی بودی ما
۱۵:۰۹
_مامان چرا تو حرفام سقوط میکنی
؟_یعنی چی سقوط میکنم ؟یه سوال پرسیدم دیگه
_یعنی کلماتمو میپوکونی تو دندونام
..
من کلا این بچه دیگه حرف میزنه فقط نگاش میکنم دندونامم درد میگیره والاآخه این چه مثال و تشبیهی بود
🥲تا اجازه صحبت نده باهاش حرف نمیزنم اصلا
#برداشت متفاوت بچه ها، حس هاشون، حرف هاشون🥹🥹🥹واقعا قشنگ و باحاله
_یعنی کلماتمو میپوکونی تو دندونام
من کلا این بچه دیگه حرف میزنه فقط نگاش میکنم دندونامم درد میگیره والاآخه این چه مثال و تشبیهی بود
#برداشت متفاوت بچه ها، حس هاشون، حرف هاشون🥹🥹🥹واقعا قشنگ و باحاله
۱۶:۱۲
_مامان_بله
_دیدی چقدر بابا مهربوووونه_بله بابا خیلی مهربونن
_آره خیلی مهربونو زحمتکشه ، دیدی الان رفتی بیرون، زنگ زدی گفتی پول میخوام، زود برات پول سفارش داد


بله در منزل مادر لغت نامه ی پسرکبه پول را کارت به کارت کردن، سفارش دادن میگویند
همین وی ، به پس دادن باقی پولت در مغازه، توسط مغازه دار نیز ، پول خریدن میگوید
_دیدی چقدر بابا مهربوووونه_بله بابا خیلی مهربونن
_آره خیلی مهربونو زحمتکشه ، دیدی الان رفتی بیرون، زنگ زدی گفتی پول میخوام، زود برات پول سفارش داد
بله در منزل مادر لغت نامه ی پسرکبه پول را کارت به کارت کردن، سفارش دادن میگویند
۱۶:۵۸
_مامان میشه برای من یه کیک سیب ودارچین درست کنی_بله 
_فقط میشه توش سیب و دارچین نزنی لطفا


هیچی دیگه کیک سیب و دارچینمون از خونه فرار کرده رفته دم در کارخونه کلوچه نادری تقاضا کرده شیرین عسلش کنن
...فقط از در خونه ما گذرش نیفته
_فقط میشه توش سیب و دارچین نزنی لطفا
۹:۰۰
اطفال مشغول بازی اند..پسرک توی بازی خرابکاری میکند.خواهر بزرگ با عصبانیت رو به پسرک میگوید:ببین پسرجان منو عصبانی نکن دیگه نمیزارم پسرم باشیااااااخلاصه که خودتو یتیم نکن تو بازی بی مادر میشیااااااا


🥲🥲🥲





۱۳:۴۵
به لطف نامه نگاری های خواهر بزرگ خونه ، که مامورای پستشون خواهر برادر کوچک خونه هستن
وروجک خونه هم یاد گرفته کاغذ خط خطی میکنه به عنوان نامه ی دوستت دارم، میاد تقدیم مامان خونه میکنه🥹🥹🥹میگه مامان این برای تو 

..منم مدام باید قربون چهارتا خط رنگی رنگی کج و کوله برم و درحد خط نویسی نستعلیق ذوق کنمو بوسش کنم

#مامان_بچه ها #دنیای_شیرینمون
#مامان_بچه ها #دنیای_شیرینمون
۱۲:۲۷
اشتباه نکنید
این تصویر یک بچه تقریبا هفت ساله ی سوار بر کالسکه نیست، که یه دختر تقریبا سه ساله داره هلش میده !...
نه این یه دستگاه جارو کشیه ابتکاریه

🥹منتهی تنظیماتش دستیه،تازه سخنگوهم هست
چشم هارا باید شست جور دیگر باید دید
فوج فوج خلاقیت ریخته اینجا
#خلاقیت#بازی_خواهربرادری#مامان بچه ها
نه این یه دستگاه جارو کشیه ابتکاریه
فوج فوج خلاقیت ریخته اینجا
#خلاقیت#بازی_خواهربرادری#مامان بچه ها
۱۰:۴۷
بچه ها اتاق روکردن کلینیک خواهر بزرگتر کاغذ هر دکتر رو میده دستش پسرک میره جلو میگه جلوی اسم من بنویس دکتر لثه پزشکی


_وا مگه دکتر لثه پزشکی داریم ؟؟؟
_بله دیگه همونطور که دکتر اطفال دارن نی نی ها منم میخوام دکتر لثه هاشون باشم ..تا ۶ماه

دکتر لثه پزشکی خواستین ما درخدمتیم
#بازی#مامان بچه ها
_وا مگه دکتر لثه پزشکی داریم ؟؟؟
_بله دیگه همونطور که دکتر اطفال دارن نی نی ها منم میخوام دکتر لثه هاشون باشم ..تا ۶ماه
دکتر لثه پزشکی خواستین ما درخدمتیم
#بازی#مامان بچه ها
۱۰:۵۳
بازارسال شده از مادرونه
بچه ها اتاق روکردن کلینیک خواهر بزرگتر کاغذ هر دکتر رو میده دستش پسرک میره جلو میگه جلوی اسم من بنویس دکتر لثه پزشکی


_وا مگه دکتر لثه پزشکی داریم ؟؟؟
_بله دیگه همونطور که دکتر اطفال دارن نی نی ها منم میخوام دکتر لثه هاشون باشم ..تا ۶ماه

دکتر لثه پزشکی خواستین ما درخدمتیم
#بازی#مامان بچه ها
_وا مگه دکتر لثه پزشکی داریم ؟؟؟
_بله دیگه همونطور که دکتر اطفال دارن نی نی ها منم میخوام دکتر لثه هاشون باشم ..تا ۶ماه
دکتر لثه پزشکی خواستین ما درخدمتیم
#بازی#مامان بچه ها
۱۰:۵۳
همه می آییم ...
با تک تک سربازان کوچک این انقالابمان..
#۲۲بهمن#راهپیمایی#حضور
با تک تک سربازان کوچک این انقالابمان..
#۲۲بهمن#راهپیمایی#حضور
۵:۳۹
مامان میشه اینو گم کنی برامتا داداش گمش نکنه چون گم تو پیدا میشه اما گم اون دیگه گم میشه



۱۱:۳۴