#یادداشت_تصویری
فلسطینیها چرا هفت اکتبر رو رقم زدند؟پاسخ به شبههها با یه مثال ساده.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
فلسطینیها چرا هفت اکتبر رو رقم زدند؟پاسخ به شبههها با یه مثال ساده.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
۱۵:۲۳
#یادداشت_تصویریفلسطینیها که زمینهاشون رو فروختن الان چی میگن؟
پاسخ سه دقیقهای به یه شبههی قدیمی.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
پاسخ سه دقیقهای به یه شبههی قدیمی.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
۱۴:۴۵
غرب آسیا و فلسطین تاریخ دارد. تاریخی که اتفاقات رخ داده در آن ماجراهای امروز را رقم زده.
غربیها دوست دارند این تاریخ را نبینند و حالا باسم یوسف، طنزپرداز مصری خیلی رندانه این تاریخ را به روی پیرس مورگان، مجری انگلیسی میآورد.
به نظرم دیدن این پنج دقیقه بیش از وقتی که صرف میکنیم، فایده دارد.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
غربیها دوست دارند این تاریخ را نبینند و حالا باسم یوسف، طنزپرداز مصری خیلی رندانه این تاریخ را به روی پیرس مورگان، مجری انگلیسی میآورد.
به نظرم دیدن این پنج دقیقه بیش از وقتی که صرف میکنیم، فایده دارد.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۱۸:۳۱
بوس و رقص و عذرخواهی از ارباب!حال و روز این روزهای خاورمیانه تقصیر ماست؟
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۱۷:۵۶
به بهانه پخش ویدئوی ده ثانیهای از پاورقی:همراه با جبرائیل در گوشه رینگ!
جناب عراقچی داشتند در یکی از رستورانهای دمشق شام میل میکردند که ما این قسمت را ضبط کردیم! یعنی اصلا ویدئو برای قسمت دیشب و ساعاتی قبل از سقوط دولت سوریه نیست و برای هفته قبل است.حالا همانها که برای آن سفر درست و رستورانگردی مبتکرانه و سخنان بعدش هورا میکشیدند، موضعگیری رسانهای در همان جهت را مسخره میکنند.
نه تنها آن روز، که تا همین یکی دو روز قبل سیاست و تلاشهای دیپلماتیک اعلامی کشور در جهت حفظ دولت مستقر در سوریه بود. صحبتهای آقای عراقچی و سایر مسئولان و کارشناسان هم در همین جهت بود و طبیعتا رسانه ملی -به درستی- در جهت همان سیاستها حرکت میکرد و نه تنها ساز مخالف نمیزد، بلکه حتی خود باید تلاش میکرد بخشی از قوه پیشران آن ایدهها باشد و وای اگر اینچنین نبود و خلافش حرکت میکرد که آنوقت دوباره میشد رسانه میلی و ستاد و سیما و چوب لای چرخ و سنگ پیش پا و جاساز تله تنش و...این از آن ویدئو.
اما بعد:
مطالعه آیات و روایات مربوط به جنگهای تبوک و احد در صدر اسلام این روزها از اوجب واجبات است.آب دستتان است بگذارید زمین و از دل این آیات و روایات سیمای منافقین را بجورید.
کسانی که این روزها شهدای مدافع حرم را تمسخر میکنند و میگویند خونشان هدر شد و نیش میزنند که الکی خود را به کشتن دادند، از تبار همان منافقینی هستند که بعد از احد درباره شهدای آن غزوه گفتند «لو اطاعونا ما قتلو» (یعنی اگر از ما پیروی میکردند کشته نمیشدند).
آیات مربوط به این دو جنگ را مرور کنیم و در توصیفات منافقین آن روزها که خود در جنگها همراهی نمیکردند، توی دل مومنان را خالی میکردند و مومنان را از جهاد برحذر میداشتند و بعد از جنگ نیز شهدای و رزمندگان را تمسخر میکردند، منافقین این دوره و زمانه را ببینیم.
وظیفه منافقین قبل و بعد از جنگ چنین است اما وظیفه مومنان قبل از جنگ، بالا بردن اعتماد بنفس جامعه و بشارت دادن به نصرت الهی و گوشزد کردن لزوم توکل به خدا و تشویق به جهاد است و بعد از جنگ، ارج نهادن تلاش رزمندگان و مجاهدانی که فارغ از نتیجه جهاد، خالصانه جنگیدهاند.
اتفاقا در همان جنگ احد و زمان مغلوبه شدن جنگ است که پیامبر به حسان بن ثابت -شاعر سپاه اسلام- دستور میدهند که «اهجهم فان جبرئیل معک!»یعنی وقتی سپاه حق به هر دلیلی میرود گوشه رینگ اتفاقا وظیفه رسانهاست که دشمن را هجو کند و ابهتش را بشکند و اگر چنین کردیم و باز جنگ آنگونه که خواستیم پیش نرفت، چه باک از ملامت که انشاالله جبرییل معنا.
از آن ویدئوی ده ثانیهای بخش تصرف حلب و سقوط دولت سوریهش درست از آب در نیامد اما آن «وایسا»ی آخرش همچنان به قوت خود باقیست!هنوز «وایسا» که ته این ماجرا را خود خدا اسپویل کرده است که «ان الارض یرثها عبادی الصالحین» و «و نرید وان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض».پس وایسا...
اگر ویدئو را ندیدهاید، اینجا گذاشتمشhttps://twitter.com/m_reza_shahbazi/status/1865795006600302964?t=_fBOt17qsjFzFDjJIVCVNw&s=19
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
جناب عراقچی داشتند در یکی از رستورانهای دمشق شام میل میکردند که ما این قسمت را ضبط کردیم! یعنی اصلا ویدئو برای قسمت دیشب و ساعاتی قبل از سقوط دولت سوریه نیست و برای هفته قبل است.حالا همانها که برای آن سفر درست و رستورانگردی مبتکرانه و سخنان بعدش هورا میکشیدند، موضعگیری رسانهای در همان جهت را مسخره میکنند.
نه تنها آن روز، که تا همین یکی دو روز قبل سیاست و تلاشهای دیپلماتیک اعلامی کشور در جهت حفظ دولت مستقر در سوریه بود. صحبتهای آقای عراقچی و سایر مسئولان و کارشناسان هم در همین جهت بود و طبیعتا رسانه ملی -به درستی- در جهت همان سیاستها حرکت میکرد و نه تنها ساز مخالف نمیزد، بلکه حتی خود باید تلاش میکرد بخشی از قوه پیشران آن ایدهها باشد و وای اگر اینچنین نبود و خلافش حرکت میکرد که آنوقت دوباره میشد رسانه میلی و ستاد و سیما و چوب لای چرخ و سنگ پیش پا و جاساز تله تنش و...این از آن ویدئو.
اما بعد:
مطالعه آیات و روایات مربوط به جنگهای تبوک و احد در صدر اسلام این روزها از اوجب واجبات است.آب دستتان است بگذارید زمین و از دل این آیات و روایات سیمای منافقین را بجورید.
کسانی که این روزها شهدای مدافع حرم را تمسخر میکنند و میگویند خونشان هدر شد و نیش میزنند که الکی خود را به کشتن دادند، از تبار همان منافقینی هستند که بعد از احد درباره شهدای آن غزوه گفتند «لو اطاعونا ما قتلو» (یعنی اگر از ما پیروی میکردند کشته نمیشدند).
آیات مربوط به این دو جنگ را مرور کنیم و در توصیفات منافقین آن روزها که خود در جنگها همراهی نمیکردند، توی دل مومنان را خالی میکردند و مومنان را از جهاد برحذر میداشتند و بعد از جنگ نیز شهدای و رزمندگان را تمسخر میکردند، منافقین این دوره و زمانه را ببینیم.
وظیفه منافقین قبل و بعد از جنگ چنین است اما وظیفه مومنان قبل از جنگ، بالا بردن اعتماد بنفس جامعه و بشارت دادن به نصرت الهی و گوشزد کردن لزوم توکل به خدا و تشویق به جهاد است و بعد از جنگ، ارج نهادن تلاش رزمندگان و مجاهدانی که فارغ از نتیجه جهاد، خالصانه جنگیدهاند.
اتفاقا در همان جنگ احد و زمان مغلوبه شدن جنگ است که پیامبر به حسان بن ثابت -شاعر سپاه اسلام- دستور میدهند که «اهجهم فان جبرئیل معک!»یعنی وقتی سپاه حق به هر دلیلی میرود گوشه رینگ اتفاقا وظیفه رسانهاست که دشمن را هجو کند و ابهتش را بشکند و اگر چنین کردیم و باز جنگ آنگونه که خواستیم پیش نرفت، چه باک از ملامت که انشاالله جبرییل معنا.
از آن ویدئوی ده ثانیهای بخش تصرف حلب و سقوط دولت سوریهش درست از آب در نیامد اما آن «وایسا»ی آخرش همچنان به قوت خود باقیست!هنوز «وایسا» که ته این ماجرا را خود خدا اسپویل کرده است که «ان الارض یرثها عبادی الصالحین» و «و نرید وان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض».پس وایسا...
اگر ویدئو را ندیدهاید، اینجا گذاشتمشhttps://twitter.com/m_reza_shahbazi/status/1865795006600302964?t=_fBOt17qsjFzFDjJIVCVNw&s=19
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
۲۰:۵۵
سلام به پاورقی، علیک سلام به مردم
«سلام به پاورقی» رزق لایحتسبی بود که خدا توی سفره ما گذاشت. یا اگر بخوام دقیقتر بگم، ما را برد و نشوند سر سفره مردم.من -و گروه پاورقی- حتما خیلی باید خوشبخت باشیم که وقتی از مردم میخوایم دوربین گوشی را روشن کنند و از خودشون فیلم بگیرن و به مناسبت رسیدن برنامه به قسمت چهارصد، برامون بفرستن، نتیجه انقدر شگفتانگیز باشه.
نه! منظورم اصلا تعداد بالای فیلمهای ارسالی که باعث شده تیتراژ پایانی هر قسمت رو بهش اختصاص بدیم و باز وقت کم بیاریم، نیست. تعداد مخاطبها قبلا هم شگفتزدهمون کرده بود. از بازخوردهای حضوری در کوچه و خیابون و نتایج نظرسنجی صدا و سیما بگیر تا همیشه جزو چندتای اول بودن بازدیدهای تلوبیون و واکنشهای فجازی به برنامه و البته تعداد صوتهای ارسالی به برنامه از طریق کانالها و سامانه 162 و... نشون میداد شکر خدا برنامه خوب داره دیده میشه. اما اینبار بخاطر چیز دیگهای شگفتزده شدیم. چیزی نه از جنس عدد.
ما برای چه کسی داریم پاورقی میسازیم؟ کیا ما رو میبینن؟ توی کجاها تماشامون میکنن؟ چه سن و تیپ و شغل و پوشش و لهجهای دارن؟ «چسبندگی» مخاطب به رسانه که یکی از مفاهیم مهم در این حوزهس، درباره برنامه ما و مخاطبامون چطوره؟ حالا که داریم به قسمت پونصد نزدیک میشیم چقدر مخاطبای ما شبیه اون چیزی که رسانهها تصویر میکنن، از یک قشر و طبقه محدود و خاصن؟
در این دو سال روزی نبوده که به این سوالها فکر نکنم و حالا با دیدن اینهمه سلام به پاورقی میتونم برای سوالهای بالا جوابهایی داشته باشم که خودم رو هم شگفتزده میکنه.جوابهایی که ثابت میکنه تصویری که رسانهها از پاورقی ساخته بودن و حتی بعضی جاها ما رو هم به اشتباه انداخته بود چقدر با واقعیت تفاوت داره. ثابت میکنه چقدر مخاطبای ما متنوع و متکثرن. چقدر با شغلها، سطح درآمدها، پوششها، شهرها، طبقه اجتماعیها و ادبیاتهای مختلف میشینن پای پاورقی.
میتونم در توضیح این تنوع و تکثر بگم که مثلا از شهری تا روستایی، از داخل تا خارج کشور، از چادری تا مانتویی، از محجبه تا کمحجاب و حتی بدحجابهایی که نمیتونیم پخششون کنیم! از کارگر و کشاورز و دامدار تا پزشک و تاجر و... جزو اینایی هستن که سلام به پاورقی فرستادن اما فکر میکنم همین تقسیمبندیها هم خودش محدود کردن و تقلیل دادن این تکثره.
سلام به پاورقی لااقل به خود ما ثابت کرد که «مردم» ما رو میبینن. مردم نه به معنی همه مردم از نظر تعداد بلکه به معنی مردم با همه تنوع و تکثر و سلیقه و گرایشی که دارن.پس سلام به پاورقی، علیک سلام به مردم!
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
«سلام به پاورقی» رزق لایحتسبی بود که خدا توی سفره ما گذاشت. یا اگر بخوام دقیقتر بگم، ما را برد و نشوند سر سفره مردم.من -و گروه پاورقی- حتما خیلی باید خوشبخت باشیم که وقتی از مردم میخوایم دوربین گوشی را روشن کنند و از خودشون فیلم بگیرن و به مناسبت رسیدن برنامه به قسمت چهارصد، برامون بفرستن، نتیجه انقدر شگفتانگیز باشه.
نه! منظورم اصلا تعداد بالای فیلمهای ارسالی که باعث شده تیتراژ پایانی هر قسمت رو بهش اختصاص بدیم و باز وقت کم بیاریم، نیست. تعداد مخاطبها قبلا هم شگفتزدهمون کرده بود. از بازخوردهای حضوری در کوچه و خیابون و نتایج نظرسنجی صدا و سیما بگیر تا همیشه جزو چندتای اول بودن بازدیدهای تلوبیون و واکنشهای فجازی به برنامه و البته تعداد صوتهای ارسالی به برنامه از طریق کانالها و سامانه 162 و... نشون میداد شکر خدا برنامه خوب داره دیده میشه. اما اینبار بخاطر چیز دیگهای شگفتزده شدیم. چیزی نه از جنس عدد.
ما برای چه کسی داریم پاورقی میسازیم؟ کیا ما رو میبینن؟ توی کجاها تماشامون میکنن؟ چه سن و تیپ و شغل و پوشش و لهجهای دارن؟ «چسبندگی» مخاطب به رسانه که یکی از مفاهیم مهم در این حوزهس، درباره برنامه ما و مخاطبامون چطوره؟ حالا که داریم به قسمت پونصد نزدیک میشیم چقدر مخاطبای ما شبیه اون چیزی که رسانهها تصویر میکنن، از یک قشر و طبقه محدود و خاصن؟
در این دو سال روزی نبوده که به این سوالها فکر نکنم و حالا با دیدن اینهمه سلام به پاورقی میتونم برای سوالهای بالا جوابهایی داشته باشم که خودم رو هم شگفتزده میکنه.جوابهایی که ثابت میکنه تصویری که رسانهها از پاورقی ساخته بودن و حتی بعضی جاها ما رو هم به اشتباه انداخته بود چقدر با واقعیت تفاوت داره. ثابت میکنه چقدر مخاطبای ما متنوع و متکثرن. چقدر با شغلها، سطح درآمدها، پوششها، شهرها، طبقه اجتماعیها و ادبیاتهای مختلف میشینن پای پاورقی.
میتونم در توضیح این تنوع و تکثر بگم که مثلا از شهری تا روستایی، از داخل تا خارج کشور، از چادری تا مانتویی، از محجبه تا کمحجاب و حتی بدحجابهایی که نمیتونیم پخششون کنیم! از کارگر و کشاورز و دامدار تا پزشک و تاجر و... جزو اینایی هستن که سلام به پاورقی فرستادن اما فکر میکنم همین تقسیمبندیها هم خودش محدود کردن و تقلیل دادن این تکثره.
سلام به پاورقی لااقل به خود ما ثابت کرد که «مردم» ما رو میبینن. مردم نه به معنی همه مردم از نظر تعداد بلکه به معنی مردم با همه تنوع و تکثر و سلیقه و گرایشی که دارن.پس سلام به پاورقی، علیک سلام به مردم!
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
۱۵:۵۶
به مناسبت ۱۲ دی، سالروز رحلت آیتالله مصباح:داشتیم میافتادیم، دستمان را گرفت
یکی دو سال اول دبیرستان بودم. دو سه سال آخر دولت اصلاحات بود.ما بچه بودیم و اگرچه اینستا و تلگرام و... نبود، اما بالاخره شبهه و وسوسه از هر سوراخی بود راه خودش را پیدا میکرد و میآمد داخل روح و جانمان. روزهای سختی بود، روزهای دولت دوم خرداد.
تا دلتان بخواهد روزنامه داشتند، مجله داشتند، مینوشتند، تیتر میکردند، روی جلد میبردند و آتش میانداختن به خرمن اعتقادات ما.از ولایتفقیه گذشته و جمهوری اسلامی را جهشی رد کرده بودند و داشتند زیرآب خدا و عصمت معصومین را میزدند. حتی یادم هست که یکی از گندههایشان در یک جلسه دانشجویی حتی درباره شهادت حضرت زهرا هم انقلت میآورد.یعنی میخواهم بگویم حتی به اشکهای ما پای روضه مادر هم طمع داشتند و میخواستند بدزدندش.یا آن یکیشان دورهای که هنوز پادکست اینطور مد نشده بود، فایل صوتی پرمیکرد و ادای یکی از روحانیون انقلابی را در میآورد و فایلهایش با فلاپیدیسک دست به دست میشد!
اینطور غریب و تنها و بیکس مانده بودیم زیر باران شبهه و تمسخر و...در این شرایط ما را کتابها و سخنرانیهای #مصباح_عزیز نجات داد.
نمیترسید، کم نمیآورد، کپ نمیکرد، محافظهکار نبود، از ترس فحشهای زنجیرهایهای زنجیری در روزنامههای فردایشان، تیغ سخنرانیهای پیش از نماز جمعه تهرانش را کند نمیکرد.میدید چطور دارند میزنند به ریشه اسلام و انقلاب و چطور ماها داریم دست میکشیم به لبههای دره تا شاید تکه سنگی، ریشه بیرون زدهای، ساقه خمیدهای پیدا کنیم و خودمان را بالا بکشیم و سقوط نکنیم.
حالا چند سالی میشود او نیست.اما هنوز هستند کسانی که نعل اسبهایشان و نوک قلمهایشان را نو میکنند برای راندن بر یاد و خلوص و زحمات او.و من هر بار که مشرف میشوم حرم کریمه(س) سر مزار او هم زانو میزنم و از خودش میخواهم دعا کند تا انقدری به درد اسلام و انقلاب بخوریم که مثل او نفسهایمان داغ و درفش شود بر قلبهای خصم این ملک و دعا کند با فحشهایشان پا پس نکشیم از آنچه رضایت نایب امام زمان در آن است...
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
یکی دو سال اول دبیرستان بودم. دو سه سال آخر دولت اصلاحات بود.ما بچه بودیم و اگرچه اینستا و تلگرام و... نبود، اما بالاخره شبهه و وسوسه از هر سوراخی بود راه خودش را پیدا میکرد و میآمد داخل روح و جانمان. روزهای سختی بود، روزهای دولت دوم خرداد.
تا دلتان بخواهد روزنامه داشتند، مجله داشتند، مینوشتند، تیتر میکردند، روی جلد میبردند و آتش میانداختن به خرمن اعتقادات ما.از ولایتفقیه گذشته و جمهوری اسلامی را جهشی رد کرده بودند و داشتند زیرآب خدا و عصمت معصومین را میزدند. حتی یادم هست که یکی از گندههایشان در یک جلسه دانشجویی حتی درباره شهادت حضرت زهرا هم انقلت میآورد.یعنی میخواهم بگویم حتی به اشکهای ما پای روضه مادر هم طمع داشتند و میخواستند بدزدندش.یا آن یکیشان دورهای که هنوز پادکست اینطور مد نشده بود، فایل صوتی پرمیکرد و ادای یکی از روحانیون انقلابی را در میآورد و فایلهایش با فلاپیدیسک دست به دست میشد!
اینطور غریب و تنها و بیکس مانده بودیم زیر باران شبهه و تمسخر و...در این شرایط ما را کتابها و سخنرانیهای #مصباح_عزیز نجات داد.
نمیترسید، کم نمیآورد، کپ نمیکرد، محافظهکار نبود، از ترس فحشهای زنجیرهایهای زنجیری در روزنامههای فردایشان، تیغ سخنرانیهای پیش از نماز جمعه تهرانش را کند نمیکرد.میدید چطور دارند میزنند به ریشه اسلام و انقلاب و چطور ماها داریم دست میکشیم به لبههای دره تا شاید تکه سنگی، ریشه بیرون زدهای، ساقه خمیدهای پیدا کنیم و خودمان را بالا بکشیم و سقوط نکنیم.
حالا چند سالی میشود او نیست.اما هنوز هستند کسانی که نعل اسبهایشان و نوک قلمهایشان را نو میکنند برای راندن بر یاد و خلوص و زحمات او.و من هر بار که مشرف میشوم حرم کریمه(س) سر مزار او هم زانو میزنم و از خودش میخواهم دعا کند تا انقدری به درد اسلام و انقلاب بخوریم که مثل او نفسهایمان داغ و درفش شود بر قلبهای خصم این ملک و دعا کند با فحشهایشان پا پس نکشیم از آنچه رضایت نایب امام زمان در آن است...
ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
۱۹:۴۰
جبهه یا صنف؟| ویرایش و بازنشر به بهانه خودکشی ابراهیم نبوی |
خیلی که بخواهیم صنفی نگاه کنیم، امیرالمومنین علیه السلام و معاویه هم در یک صنف بودند؛ صنف خلفا! و اگر منافعشان تعارض پیدا نمیکرد باید بجای دعوا، یک شورایی چیزی تشکیل میدادند و در جهت تثبیت حقوق صنفشان مصوبه میگذراندند! یا مثلا دو سرباز که در یک جنگ روبروی هم قرار گرفتهاند در یک صنف هستند دیگر؛ صنف سربازها یا مثلا نظامیها. و بعد مثلا یک روز با هماهنگی همدیگر دست از جنگ بکشند در اعتراض به پایین بودن حقوقشان!
مسخره است، نه؟ من اگزجره ترین حالت ممکن را گفتم تا معلوم شود صنف و صنفبازی فارغ از نگاه جبههای چقدر مسخره است. صنف اصالتی ندارد، آنچه اصالت دارد جبهه است. جبههای که یک طرفش حق است و یک طرفش باطل.من بجای فکر کردن به زندگی و مرگ طنزپردازی که انبانی از توهین به مقدسات را در کارنامه دارد و به دوش میکشد، به آن بقال با انصافی فکر میکنم که توی این بلبشو دارد به اندازه 10 هزار تومان نسیه دادن به یک خانواده بی بضاعت، باری از دوش کشور برمیدارد. کشاورز، نجار، کارمند، مامور ثبت کنتور برق، سبزی فروش، مکانیک، نصاب کولرگازی، دستفروش و... خلاصه هر کسی که در جبهه حق است برای من مهم است و به شغلش و روزگارش و حال و احوالش فکر میکنم هرچند هم صنفم نباشد.من ترجیح میدهد با راننده تاکسیای که نوشته بود اگر پول ندارید، کرایه ندهید، با آن یمنی که پابرهنه دارد میجنگد و با آن فلسطینی و با آن ونزوئلایی و با آن میانماری هم جبهه باشم تا با عمله اکرههای عموسام همصنف.
همین نگاه صنفزده در عرصه ادبیات و سینما میشود خیلی از این کتابها و فیلمهای ضد جنگ. میشود مثلا داستانهای مجید قیصری یا احمد دهقان. که دو تا سرباز، یکی رزمنده بسیجی ایرانی و یکی نظامی بعثی عراقی، یکجا گیر میافتند و بعد فارغ از اختلافات «جبههای»، اشتراکات صنفیشان بالا میزند و رفیق میشوند.
ابراهیم نبوی طنزپرداز تاثیرگذاری بوده است، همانطور که نتانیاهو در مرگ پنجاه شصت هزار انسان در یکسال تاثیر داشته! پس صرف تاثیر داشتن مهم نیست. مهم این است انقدر مسلمان باشی که برای یک هتاک به امام زمان و شهدا و... مرثیه نسرایی و فاتحه نخوانی.
ماهبندان | نوشتههای محمدرضا شهبازی @mahbandan
خیلی که بخواهیم صنفی نگاه کنیم، امیرالمومنین علیه السلام و معاویه هم در یک صنف بودند؛ صنف خلفا! و اگر منافعشان تعارض پیدا نمیکرد باید بجای دعوا، یک شورایی چیزی تشکیل میدادند و در جهت تثبیت حقوق صنفشان مصوبه میگذراندند! یا مثلا دو سرباز که در یک جنگ روبروی هم قرار گرفتهاند در یک صنف هستند دیگر؛ صنف سربازها یا مثلا نظامیها. و بعد مثلا یک روز با هماهنگی همدیگر دست از جنگ بکشند در اعتراض به پایین بودن حقوقشان!
مسخره است، نه؟ من اگزجره ترین حالت ممکن را گفتم تا معلوم شود صنف و صنفبازی فارغ از نگاه جبههای چقدر مسخره است. صنف اصالتی ندارد، آنچه اصالت دارد جبهه است. جبههای که یک طرفش حق است و یک طرفش باطل.من بجای فکر کردن به زندگی و مرگ طنزپردازی که انبانی از توهین به مقدسات را در کارنامه دارد و به دوش میکشد، به آن بقال با انصافی فکر میکنم که توی این بلبشو دارد به اندازه 10 هزار تومان نسیه دادن به یک خانواده بی بضاعت، باری از دوش کشور برمیدارد. کشاورز، نجار، کارمند، مامور ثبت کنتور برق، سبزی فروش، مکانیک، نصاب کولرگازی، دستفروش و... خلاصه هر کسی که در جبهه حق است برای من مهم است و به شغلش و روزگارش و حال و احوالش فکر میکنم هرچند هم صنفم نباشد.من ترجیح میدهد با راننده تاکسیای که نوشته بود اگر پول ندارید، کرایه ندهید، با آن یمنی که پابرهنه دارد میجنگد و با آن فلسطینی و با آن ونزوئلایی و با آن میانماری هم جبهه باشم تا با عمله اکرههای عموسام همصنف.
همین نگاه صنفزده در عرصه ادبیات و سینما میشود خیلی از این کتابها و فیلمهای ضد جنگ. میشود مثلا داستانهای مجید قیصری یا احمد دهقان. که دو تا سرباز، یکی رزمنده بسیجی ایرانی و یکی نظامی بعثی عراقی، یکجا گیر میافتند و بعد فارغ از اختلافات «جبههای»، اشتراکات صنفیشان بالا میزند و رفیق میشوند.
ابراهیم نبوی طنزپرداز تاثیرگذاری بوده است، همانطور که نتانیاهو در مرگ پنجاه شصت هزار انسان در یکسال تاثیر داشته! پس صرف تاثیر داشتن مهم نیست. مهم این است انقدر مسلمان باشی که برای یک هتاک به امام زمان و شهدا و... مرثیه نسرایی و فاتحه نخوانی.
ماهبندان | نوشتههای محمدرضا شهبازی @mahbandan
۱۷:۲۳
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!
این متن را چند سال پیش نوشتم. الان که شب ۲۲ بهمن است و قیمت دلار و سکه و سیبزمینی بهانه داده دست بعضیها برای هار شدن و چنگ و دندان نشان دادن به انقلاب خمینی و نائبش و عشاق پابرهنهاش، دوباره منتشرش میکنم...
پیام داد: «وقتی میخوایم کلید رو بچرخونیم توی درِ (...) قبلش حساب شماها رو میرسیم. ولی اگر از دستمون در رفتید، اینکه کجا میرید قایم میشید دیدن داره.»
برای او نوشتم و اینجا هم مینویسم:
زرشک!ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و انقدر بیغیرت که شماها به نزدیکیهای آنجا برسید و ما همچنان زنده باشیم.
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! که اگر از ما گذشتید، نوبت ستون خیمه انقلاب برسد.
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و نه تنها نزدیک دورازههای ما، که حتی اگر به نزدیکی میانههای زمین هم رسیده باشید یعنی اینکه قبلش از ما گذشتهاید.توهم برتان ندارد که بازی به شش قدم ما رسیده است!
اینکه ما هنوز هستیم و شما با ما درگیرید و از پسمان بر نمیآیید یعنی توپ توی شش قدم شماست! اینکه هنوز دارید زور میزنید هر جوری شده -ولو با زدن زیر توپ- خطر را از دم دروازهتان دور کنید و به گلر و خط دفاعیتان فرصت نفس کشیدن بدهید، یعنی ما داریم در یکی دو متری تیرکهای دروازه شما میجنگیم.
که اگر حتی توانسته بودید توپ را وسط زمین بیاورید لازم نبود از داور و تماشاچی و توپ جمع کن و عکاسهای دور زمین و... برای شلوغ کردن فضا و فلاش انداختن در چشم بازیکنها و بطری پرت کردن وسط زمین و آب نرساندن و... استفاده کنید.اینکه جبهه کفر همه چیزش را به میدان آورده، یعنی همه چیزش به خطر افتاده!
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!و فکر نکنید که همینطور مینشینیم نگاه میکنیم که چطور قدم به قدم و متر به متر توپ را جلو میآورید و به دروازه ما نزدیک میشوید.
اینکه خیال میکنید ما حاصل مجاهدت و خون دل خوردنها و شکنجهشدنها و آوارگی کشیدنهای چند هزار ساله را راحت تحویلتان میدهیم و با چهارتا هشتگ زدن و تشتک پراندن، چشم بر کور شدن چشم امید مظلومان و مسنضعفان جهان میبندیم، معلوم است هنوز نفهمیدهاید چند چندیم!
اینکه فکر میکنید همه اینها را به رسانهنفهمی خودیها و شوتبازی نخودیها و پرخوری باخودیها میفروشیم و میگوییم حالا که اینطور است پس به ما چه، کور خواندهاید.
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!و فرض محال هم محال نیست؛
پس اگر یک روز نه اینکه جمهوری اسلامی نباشد، که حتی قرار باشد نباشد، مطمئن باشید ما آن روز نیستیم و خیلی قبلترش بر بدنهای ما اسب دواندهاید.تا ما هستیم نوبت به بنیهاشم نمیرسد... چه برسد به خیمهها....
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
این متن را چند سال پیش نوشتم. الان که شب ۲۲ بهمن است و قیمت دلار و سکه و سیبزمینی بهانه داده دست بعضیها برای هار شدن و چنگ و دندان نشان دادن به انقلاب خمینی و نائبش و عشاق پابرهنهاش، دوباره منتشرش میکنم...
پیام داد: «وقتی میخوایم کلید رو بچرخونیم توی درِ (...) قبلش حساب شماها رو میرسیم. ولی اگر از دستمون در رفتید، اینکه کجا میرید قایم میشید دیدن داره.»
برای او نوشتم و اینجا هم مینویسم:
زرشک!ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و انقدر بیغیرت که شماها به نزدیکیهای آنجا برسید و ما همچنان زنده باشیم.
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! که اگر از ما گذشتید، نوبت ستون خیمه انقلاب برسد.
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم! و نه تنها نزدیک دورازههای ما، که حتی اگر به نزدیکی میانههای زمین هم رسیده باشید یعنی اینکه قبلش از ما گذشتهاید.توهم برتان ندارد که بازی به شش قدم ما رسیده است!
اینکه ما هنوز هستیم و شما با ما درگیرید و از پسمان بر نمیآیید یعنی توپ توی شش قدم شماست! اینکه هنوز دارید زور میزنید هر جوری شده -ولو با زدن زیر توپ- خطر را از دم دروازهتان دور کنید و به گلر و خط دفاعیتان فرصت نفس کشیدن بدهید، یعنی ما داریم در یکی دو متری تیرکهای دروازه شما میجنگیم.
که اگر حتی توانسته بودید توپ را وسط زمین بیاورید لازم نبود از داور و تماشاچی و توپ جمع کن و عکاسهای دور زمین و... برای شلوغ کردن فضا و فلاش انداختن در چشم بازیکنها و بطری پرت کردن وسط زمین و آب نرساندن و... استفاده کنید.اینکه جبهه کفر همه چیزش را به میدان آورده، یعنی همه چیزش به خطر افتاده!
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!و فکر نکنید که همینطور مینشینیم نگاه میکنیم که چطور قدم به قدم و متر به متر توپ را جلو میآورید و به دروازه ما نزدیک میشوید.
اینکه خیال میکنید ما حاصل مجاهدت و خون دل خوردنها و شکنجهشدنها و آوارگی کشیدنهای چند هزار ساله را راحت تحویلتان میدهیم و با چهارتا هشتگ زدن و تشتک پراندن، چشم بر کور شدن چشم امید مظلومان و مسنضعفان جهان میبندیم، معلوم است هنوز نفهمیدهاید چند چندیم!
اینکه فکر میکنید همه اینها را به رسانهنفهمی خودیها و شوتبازی نخودیها و پرخوری باخودیها میفروشیم و میگوییم حالا که اینطور است پس به ما چه، کور خواندهاید.
ما دفاعآخرهای جمهوری اسلامی نیستیم!و فرض محال هم محال نیست؛
پس اگر یک روز نه اینکه جمهوری اسلامی نباشد، که حتی قرار باشد نباشد، مطمئن باشید ما آن روز نیستیم و خیلی قبلترش بر بدنهای ما اسب دواندهاید.تا ما هستیم نوبت به بنیهاشم نمیرسد... چه برسد به خیمهها....
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۱۹:۴۷
«صلی علی سترکه» اتفاقا مایه امیدواری و مباهات است.
از زن بیآلایشی که شعار محاورهای سر میدهد تا مرد شیرینزبان روستایی که علیه ترامپ شعر بامزهای میخواند و دیگران به عروسک معوج ترامپ چوب میزنند، ثابت میکنند راهپیمایی سالگرد انقلاب هنوز مثل خود انقلاب مردمیست.
به اینها اضافه کنید تصاویری را که هرازگاهی از مثلا مراسم گرامیداشت سالگرد ورود امام به کشور در دوازده بهمن منتشر میشود در آنها یک سازه نمادین به ابتداییترین شکل ساخته شده تا شبیه هواپیمای حامل امام و یادآور آن لحظه ماندگار باشد.
بگذار مسخره کنند.بگذار کسانی که در محافل پر زرق و برق ادبی برای اراجیف ناموزون رفقایشان هورا میکشند و در حراجیهای لاکچری دستمایه پولشویی، برای خطخطیهای رنگ و وارنگ مضحک میلیاردی پول میدهند به این سوزها و سازها و سازههای خالصانه متلک بیاندازند.
اما این شعارها و شعرها و کاردستیها شاید ارزش هنری -به معنای آنچه در گالریها و محافل ادبی و حراجهای لاکچری رواج دارد- نداشته باشند اما ثابت میکند مردمی که با دست خالی انقلاب کردند، جنگیدند، زیر شدیدترین تحریمها دوام آوردند و آپولو هوا کردند و ربات جراح پزشکی ساختند و...، هنوز هم با همان دستهای خالی برای انقلاب دوست داشتنیشان شعر میسرایند و شعار میدهند و مراسم میگیرند و اتفاقا زنده بودن انقلاب را باید در همینها دید نه تلاشهای موفق و ناموفق نهادهای حاکمیتی در بزرگداشت انقلاب...
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
از زن بیآلایشی که شعار محاورهای سر میدهد تا مرد شیرینزبان روستایی که علیه ترامپ شعر بامزهای میخواند و دیگران به عروسک معوج ترامپ چوب میزنند، ثابت میکنند راهپیمایی سالگرد انقلاب هنوز مثل خود انقلاب مردمیست.
به اینها اضافه کنید تصاویری را که هرازگاهی از مثلا مراسم گرامیداشت سالگرد ورود امام به کشور در دوازده بهمن منتشر میشود در آنها یک سازه نمادین به ابتداییترین شکل ساخته شده تا شبیه هواپیمای حامل امام و یادآور آن لحظه ماندگار باشد.
بگذار مسخره کنند.بگذار کسانی که در محافل پر زرق و برق ادبی برای اراجیف ناموزون رفقایشان هورا میکشند و در حراجیهای لاکچری دستمایه پولشویی، برای خطخطیهای رنگ و وارنگ مضحک میلیاردی پول میدهند به این سوزها و سازها و سازههای خالصانه متلک بیاندازند.
اما این شعارها و شعرها و کاردستیها شاید ارزش هنری -به معنای آنچه در گالریها و محافل ادبی و حراجهای لاکچری رواج دارد- نداشته باشند اما ثابت میکند مردمی که با دست خالی انقلاب کردند، جنگیدند، زیر شدیدترین تحریمها دوام آوردند و آپولو هوا کردند و ربات جراح پزشکی ساختند و...، هنوز هم با همان دستهای خالی برای انقلاب دوست داشتنیشان شعر میسرایند و شعار میدهند و مراسم میگیرند و اتفاقا زنده بودن انقلاب را باید در همینها دید نه تلاشهای موفق و ناموفق نهادهای حاکمیتی در بزرگداشت انقلاب...
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۱۳:۳۵
۱۳:۳۵
قرار بود خاک سرد باشد.یعنی اینطور گفته بودند همه این سالها.و ما همه این قریب صد و پنجاه روز دلمان به همین خوش بود که قدیمیها حتما یک چیزی میدانستند که چنین چیزی گفتهاند.دلمان خوش بود که حتما وقتی خودمان با چشمهایمان ببینیم تشییع شدی و بعد در خاک آرام گرفتی، داغت سرد خواهد شد.مگر قرار نبود خاک سرد باشد؟ پس چرا تازه از امروز عصر انگار قلبمان مچالهتر شده است سید؟چرا وقتی تابوت زرد رنگ خودت و رفیقت را دیدیم انگار تازه باورمان شد چه خاکی بر سرمان شده است؟چرا امروز بیشتر از روز شهید شدنت گریه کردیم مرد؟و حالا تا کی، تا چطور، تا کجا باید اینطور بال بال بزنیم در نبودنت...
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۲۰:۲۹
.کاسبان تحریم یا تاجران باقالی!
تا چند وقت پیش که وجود چیزی به نام «مکانیزم ماشه» را در برجام از بیخ منکر میشدند تا اینکه عباس عراقچی وجود چنین چیزی را رسما تایید کرد. حق هم داشتند. پذیرفتن اینکه یک نفر قراردادی را امضا کند و بندی را در آن بپذیرد که اگر طرف مقابل هم به تعهداتش عمل نکرد و تو اعتراض کردی، خود به خود تو محکوم شوی، انقدر ناباورانه است که نمیخواستند زیر بار چنین انگ حماقتی بروند.
حالا که دیگر تشت رسواییشان از بام افتاده، سرنا را از سر گشادش مینوازند که چرا از مکانیزم ماشه نمیترسید و زودتر یک کاری نمیکنید؟بعد پیشنهادشان برای آن «کار» که باید بعد از «ترسیدن» انجام دهیم چیست؟ اینکه دوباره به نسخه همانهایی که برجام را پذیرفتند و چنین بند احمقانهای را در آن قراردادند عمل کنیم!بعد که به رویشان میآوری که عموجان انقدر حماقت و خود را به نفهمیدن زدن اذیتت نمیکند، طلبکار میشوند که اصلا شما چرا ناراحتید؟ فوق فوقش مملکت برمیگردد به شرایط قبل از برجام و سال 92 دیگر!
جل الخالق! آدمیزاد انقدر وقیح نوبر است به خدا!ده سال مملکت را علاف کردند. ده سال عمر مردم را تلف کردند. ده سال دروغ گفتند و منکر شدند. ده سال به منتقدان فحش دادند و کاسب تحریمشان خواندند. ده سال فرصتی که میتوانست خرج رشد و پیشرفت و مقابله با تحریم و بدطینتی دشمن شود را صرف شرطی شدن اقتصاد و بازار و جامعه کردند. برای امضای چنین سند حماقتی صدتا صدتا سکه پاداش گرفتند. سالها زحمات دانشمندان کشور را بتن ریختند و به باد دادند و حالا با وقاحت میگویند چیزی نشده، برمیگردیم به ده سال قبل!
به یکی گفتند زیاد باقالی نخور برای عقلت ضرر دارد. گفت من سه تا خانه داشتم فروختم، همه را باقالی خریدم و خوردم هیچ طوریم هم نشد!
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
تا چند وقت پیش که وجود چیزی به نام «مکانیزم ماشه» را در برجام از بیخ منکر میشدند تا اینکه عباس عراقچی وجود چنین چیزی را رسما تایید کرد. حق هم داشتند. پذیرفتن اینکه یک نفر قراردادی را امضا کند و بندی را در آن بپذیرد که اگر طرف مقابل هم به تعهداتش عمل نکرد و تو اعتراض کردی، خود به خود تو محکوم شوی، انقدر ناباورانه است که نمیخواستند زیر بار چنین انگ حماقتی بروند.
حالا که دیگر تشت رسواییشان از بام افتاده، سرنا را از سر گشادش مینوازند که چرا از مکانیزم ماشه نمیترسید و زودتر یک کاری نمیکنید؟بعد پیشنهادشان برای آن «کار» که باید بعد از «ترسیدن» انجام دهیم چیست؟ اینکه دوباره به نسخه همانهایی که برجام را پذیرفتند و چنین بند احمقانهای را در آن قراردادند عمل کنیم!بعد که به رویشان میآوری که عموجان انقدر حماقت و خود را به نفهمیدن زدن اذیتت نمیکند، طلبکار میشوند که اصلا شما چرا ناراحتید؟ فوق فوقش مملکت برمیگردد به شرایط قبل از برجام و سال 92 دیگر!
جل الخالق! آدمیزاد انقدر وقیح نوبر است به خدا!ده سال مملکت را علاف کردند. ده سال عمر مردم را تلف کردند. ده سال دروغ گفتند و منکر شدند. ده سال به منتقدان فحش دادند و کاسب تحریمشان خواندند. ده سال فرصتی که میتوانست خرج رشد و پیشرفت و مقابله با تحریم و بدطینتی دشمن شود را صرف شرطی شدن اقتصاد و بازار و جامعه کردند. برای امضای چنین سند حماقتی صدتا صدتا سکه پاداش گرفتند. سالها زحمات دانشمندان کشور را بتن ریختند و به باد دادند و حالا با وقاحت میگویند چیزی نشده، برمیگردیم به ده سال قبل!
به یکی گفتند زیاد باقالی نخور برای عقلت ضرر دارد. گفت من سه تا خانه داشتم فروختم، همه را باقالی خریدم و خوردم هیچ طوریم هم نشد!
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۱۴:۴۰
باتوجه به اینکه جناب قشقاوی گفتهاند استیضاح آقای همتی گناه کبیرهست، دفتر این مجتهد عالیقدر تعدادی از پاسخهای ایشان به سوالات شرعی مردم را منتشر میکند:
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۱۶:۴۹
چهل سال پیش، آمریکا یکی از نوچههایش را انداخت جلو برای جنگ با ایران. چهل سال پیش برای آمریکا افت داشت که خودش با ایران دست به یقه شود و به لباسهای ژیگولش توسط جوانان نوسبیل انقلاب اسلامی گرد و خاک بنشیند.
اما حالا -یعنی چهل سال بعد- خود آمریکا آمده وسط و با ضعیفترین دستپرورده انقلاب اسلامی دست به یقه شده. حالا دیگر آمریکا ابا ندارد همه بفهمند ابرقدرت قرن بیستم مجبور شده خودش آستین بالا بزند و به جنگ یمن که فقیرترین کشور عربیست برود چون از مهمترین نوچه منطقهایش یعنی عربستان بعد از چند سال جنگ کاری برنیامد و سگ هایش هم آنقدر بدبختی دارد که به این نمیرسد.
چهل سال پیش ایران اصرار داشت نه با صدام که دارد با نوچهی غرب و آمریکا میجنگد و آنها دارند موشک و سلاح و بمب شیمیایی و... به عراق میدهند و حالا آمریکا اصرار دارد بگوید یمن نوچه ایران است و ترامپ میگوید هر گلولهای که حوثیها شلیک کنند مسئولیتش با ایران است.
اینکه در این چهل سال چه کسی قویتر شده و چه کسی ضعیفتر، از همین تغییر رویاروییها مشخص است.تغییر موازنه قدرت از همینکه آمریکا قید سیس و پز ابرقدرتی را زده و شخصا به جنگ بازوی ایران آمده و این را در بوق و کرنا هم کرده مشخص است.
اما دعای من در شب قدر امسال قبل از دعا برای پیروزی در این رویارویی، دعا برای فهم همین موقعیت و تغییر موازنه است.پیروزی وقتی حاصل میشود که اول فهمیده باشیم ما بعد از چهل سال کجا هستیم و آنها کجا.اگر این را فهمیدیم و دست روی زانو گذاشتیم و یا علی گفتیم و به قدر توان و در شان این صحنه کارزار، کار کردیم آنوقت میشود انتظار داشت که نصرت خدا هم شامل حالمان شود.
پس خدای بزرگ! خدای رزمندگان پابرهنه یمن. خدای کودکان شهید شده در غزه. خدای مادران چشم به راه شهدای گمنام. خدای همه ستمدیدگان تاریخ. خدای بردگان کشته شده در کشتیهای بردهداران مالاندوز. خدای همه پدران شرمنده از تهیدستی که زیر سیطره چرخهای سرمایهداری جهانی هر روز فقیرتر میشوند، در این شبهای قدر حالیمان کن با خودمان چند چندیم و چقدر میراثدار همه نبردهای حق و باطل تاریخیم.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
اما حالا -یعنی چهل سال بعد- خود آمریکا آمده وسط و با ضعیفترین دستپرورده انقلاب اسلامی دست به یقه شده. حالا دیگر آمریکا ابا ندارد همه بفهمند ابرقدرت قرن بیستم مجبور شده خودش آستین بالا بزند و به جنگ یمن که فقیرترین کشور عربیست برود چون از مهمترین نوچه منطقهایش یعنی عربستان بعد از چند سال جنگ کاری برنیامد و سگ هایش هم آنقدر بدبختی دارد که به این نمیرسد.
چهل سال پیش ایران اصرار داشت نه با صدام که دارد با نوچهی غرب و آمریکا میجنگد و آنها دارند موشک و سلاح و بمب شیمیایی و... به عراق میدهند و حالا آمریکا اصرار دارد بگوید یمن نوچه ایران است و ترامپ میگوید هر گلولهای که حوثیها شلیک کنند مسئولیتش با ایران است.
اینکه در این چهل سال چه کسی قویتر شده و چه کسی ضعیفتر، از همین تغییر رویاروییها مشخص است.تغییر موازنه قدرت از همینکه آمریکا قید سیس و پز ابرقدرتی را زده و شخصا به جنگ بازوی ایران آمده و این را در بوق و کرنا هم کرده مشخص است.
اما دعای من در شب قدر امسال قبل از دعا برای پیروزی در این رویارویی، دعا برای فهم همین موقعیت و تغییر موازنه است.پیروزی وقتی حاصل میشود که اول فهمیده باشیم ما بعد از چهل سال کجا هستیم و آنها کجا.اگر این را فهمیدیم و دست روی زانو گذاشتیم و یا علی گفتیم و به قدر توان و در شان این صحنه کارزار، کار کردیم آنوقت میشود انتظار داشت که نصرت خدا هم شامل حالمان شود.
پس خدای بزرگ! خدای رزمندگان پابرهنه یمن. خدای کودکان شهید شده در غزه. خدای مادران چشم به راه شهدای گمنام. خدای همه ستمدیدگان تاریخ. خدای بردگان کشته شده در کشتیهای بردهداران مالاندوز. خدای همه پدران شرمنده از تهیدستی که زیر سیطره چرخهای سرمایهداری جهانی هر روز فقیرتر میشوند، در این شبهای قدر حالیمان کن با خودمان چند چندیم و چقدر میراثدار همه نبردهای حق و باطل تاریخیم.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۱۶:۵۱
این سکانس از روزی روزگاری را حداقل سالی یکبار باید دید و چه بهتر که آن یکبار دم شبهای قدر باشد.
حداقل سالی یکبار آدم باید مثل مرادبیگ رد نگاه قلیخانش را بزند و در انتهای برهوت چشم بدوزد به عمر رفته.سالی یکبار باید آدم تعارف را با خودش کنار بگذارد و مثل قلیخان به روی خودش بیاورد که خان نبوده.
آن آه جگرسوز قلیخان؛ آن اشکی که دو دستی چسبییده به گوشه چشمهایش تا نلغزد و نریزد؛ آن آخرین پکهای عمیقش به چپق، آن بغض گلوگیر که صدایش را موقع گفتن «نشد» الک میکند، بدجور دست و دل آدم را میلرزاند.
خدایا ما خان نبودیم، رحم کن، نذار مشغول ذمه خودمون بشیم...
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
حداقل سالی یکبار آدم باید مثل مرادبیگ رد نگاه قلیخانش را بزند و در انتهای برهوت چشم بدوزد به عمر رفته.سالی یکبار باید آدم تعارف را با خودش کنار بگذارد و مثل قلیخان به روی خودش بیاورد که خان نبوده.
آن آه جگرسوز قلیخان؛ آن اشکی که دو دستی چسبییده به گوشه چشمهایش تا نلغزد و نریزد؛ آن آخرین پکهای عمیقش به چپق، آن بغض گلوگیر که صدایش را موقع گفتن «نشد» الک میکند، بدجور دست و دل آدم را میلرزاند.
خدایا ما خان نبودیم، رحم کن، نذار مشغول ذمه خودمون بشیم...
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۲۲:۵۵
برخورد با تحصنحجاب درست بود.مملکت نیاز به آرامش دارد.
باید آرامش باشد تا بانک آینده همچنان نیمی از تورم کشور را به تنهایی تولید کند.باید آرامش باشد تا معاون رییس جمهور در آرامش برود سفر قطب.باید آرامش باشد تا به شهید سنوار تهمت جاسوسی و به علامه مصباح تهمت یهودی بودن بزنند.باید آرامش باشد تا رسما در یک برنامه از همجنسبازی قبحزدایی شود و معلوم نشود اعلام جرم دادستان به کجا کشیده.باید آرامش باشد تا دلار و سکه آرام آرام صدهزار و صد میلیون را رد کند.باید آرامش باشد تا قوانینی مثل شفافیت، مالیات بر عایدی سرمایه، تعارض منافع و... تصویب یا اجرا نشوند.
کشتیهای شمخانی نیاز به آرامش دارند.اجرا نکردن قانون از کجا آوردهای آرامش لازم دارد.بند میم وصیتنامه امام در آرامش راحتتر فراموش میشود.آرامش چیز خوبیست.ممنون از شما که بزرگترین مخلان آرامش کشور را که سعی میکردند ادای متحصنان نجیب و بیآزار را دربیاورند جمع کردید.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
باید آرامش باشد تا بانک آینده همچنان نیمی از تورم کشور را به تنهایی تولید کند.باید آرامش باشد تا معاون رییس جمهور در آرامش برود سفر قطب.باید آرامش باشد تا به شهید سنوار تهمت جاسوسی و به علامه مصباح تهمت یهودی بودن بزنند.باید آرامش باشد تا رسما در یک برنامه از همجنسبازی قبحزدایی شود و معلوم نشود اعلام جرم دادستان به کجا کشیده.باید آرامش باشد تا دلار و سکه آرام آرام صدهزار و صد میلیون را رد کند.باید آرامش باشد تا قوانینی مثل شفافیت، مالیات بر عایدی سرمایه، تعارض منافع و... تصویب یا اجرا نشوند.
کشتیهای شمخانی نیاز به آرامش دارند.اجرا نکردن قانون از کجا آوردهای آرامش لازم دارد.بند میم وصیتنامه امام در آرامش راحتتر فراموش میشود.آرامش چیز خوبیست.ممنون از شما که بزرگترین مخلان آرامش کشور را که سعی میکردند ادای متحصنان نجیب و بیآزار را دربیاورند جمع کردید.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۱۱:۵۴
هسته سخت، دیگی که برای اصولگرایان نجوشید!
هسته سخت جمهوری اسلامی از کی اخ و پیف شد؟اصولگرایان و نهادهای قدرت و ثروت متصل به آنها طی بیست سال سعی کردند از هسته سخت حامیان جمهوری اسلامی یک توده مطیع و حرف گوش کن بسازند که فقط به آنها بگوید چشم.اما دو انتخابات اخیر مجلس و ریاستجمهوری آخرین و محکمترین میخ بر تابوت این رویای خام بود.این دو انتخابات به آنها ثابت کرد جماعتی که قرار بود در قرارگاهها، مدارس خاص، جلسات بصیرتی سررسیدمحور، رسانههای مبتنی بر کدکشی و... پیادهنظام آنها بار بیایند، حالا دارند از زمین بازی بیرونشان میکنند.
تاختن به هسته سخت حامیان جمهوری اسلامی از طرف اصولگرایان در واقع آخرین تلاش آنها برای باقی ماندن در زمین بازیست.اصولگرایان هروقت اول نبودند، دوم شدهاند و حالا اینکه ببینند بعنوان نفر سوم و چهارم باید بنشینند و رقابت دیگران را تماشا کنند برایشان خیلی سنگین است.
این لفاظیهای شکاف اجتماعی و وحدت و دوقطبی و... را جدی نگیرید. این جماعت اگر زورشان میرسید حاضر بودند انتخابات ده درصدی برگزار شود ولی رای بیاورند و اتفاقا الان از همین زورشان گرفته که حتی با کاهش مشارکت هم رای نیاوردهاند.چرا؟ چون دیگر حتی همان هسته سخت طرفدار نظام که در هر شرایطی در انتخابات شرکت میکند -بعد از خرج کردن اصولگرایان از همه مقدسات و پای کار آوردن همه مشاهیر- هم حاضر نیست به آنها رای بدهد.
از قدیم گفتهاند فحش بادبزن جگر است.بگذارید این جماعت شکستخورده با فحش به حزباللهیها، آنها را با لحنی تحقیرآمیز ایتایی و خودسر و دوقطبیساز و... بخوانند بلکه یک کم از آتش جگرشان کم شود، اما این هسته سخت جمهوری اسلامیست که همچنان به پهناوری جغرافیای ایران و گستردگی شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ پای انقلاب مانده و خواهد ماند و چشمش به رهبری انقلاب است.آنها هم اگر عقل داشتند وسط باد زدنهای بیحاصلشان مینشستند نوع سیاستورزی بیست ساله را مرور میکردند و دلیل این رویگردانی حزباللهیها از خود را در نوع نگاه متفرعنانه و قیممآبانه خود به مردم میجستند.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
هسته سخت جمهوری اسلامی از کی اخ و پیف شد؟اصولگرایان و نهادهای قدرت و ثروت متصل به آنها طی بیست سال سعی کردند از هسته سخت حامیان جمهوری اسلامی یک توده مطیع و حرف گوش کن بسازند که فقط به آنها بگوید چشم.اما دو انتخابات اخیر مجلس و ریاستجمهوری آخرین و محکمترین میخ بر تابوت این رویای خام بود.این دو انتخابات به آنها ثابت کرد جماعتی که قرار بود در قرارگاهها، مدارس خاص، جلسات بصیرتی سررسیدمحور، رسانههای مبتنی بر کدکشی و... پیادهنظام آنها بار بیایند، حالا دارند از زمین بازی بیرونشان میکنند.
تاختن به هسته سخت حامیان جمهوری اسلامی از طرف اصولگرایان در واقع آخرین تلاش آنها برای باقی ماندن در زمین بازیست.اصولگرایان هروقت اول نبودند، دوم شدهاند و حالا اینکه ببینند بعنوان نفر سوم و چهارم باید بنشینند و رقابت دیگران را تماشا کنند برایشان خیلی سنگین است.
این لفاظیهای شکاف اجتماعی و وحدت و دوقطبی و... را جدی نگیرید. این جماعت اگر زورشان میرسید حاضر بودند انتخابات ده درصدی برگزار شود ولی رای بیاورند و اتفاقا الان از همین زورشان گرفته که حتی با کاهش مشارکت هم رای نیاوردهاند.چرا؟ چون دیگر حتی همان هسته سخت طرفدار نظام که در هر شرایطی در انتخابات شرکت میکند -بعد از خرج کردن اصولگرایان از همه مقدسات و پای کار آوردن همه مشاهیر- هم حاضر نیست به آنها رای بدهد.
از قدیم گفتهاند فحش بادبزن جگر است.بگذارید این جماعت شکستخورده با فحش به حزباللهیها، آنها را با لحنی تحقیرآمیز ایتایی و خودسر و دوقطبیساز و... بخوانند بلکه یک کم از آتش جگرشان کم شود، اما این هسته سخت جمهوری اسلامیست که همچنان به پهناوری جغرافیای ایران و گستردگی شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ پای انقلاب مانده و خواهد ماند و چشمش به رهبری انقلاب است.آنها هم اگر عقل داشتند وسط باد زدنهای بیحاصلشان مینشستند نوع سیاستورزی بیست ساله را مرور میکردند و دلیل این رویگردانی حزباللهیها از خود را در نوع نگاه متفرعنانه و قیممآبانه خود به مردم میجستند.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۱۵:۱۰
باتوجه به اینکه در خبرها آمده بود «سخنگوی دولت از احتمال وضع مقررات جدید برای سفرهای خارجی اعضای کابینه خبر داد»ه، برخی از بندهای این مقررات جدید را مرور میکنیم:
۱. قبل از سفر اینستاگرام را از روی گوشی همسرتون پاک کنید.۲. قطب سرده، لباس گرم ببرید.۳. به پنگوئنها غذا ندید.۴. پنگوئنها زانو ندارند، امتحان نکنید.۵. پنگوئن سالی یه تخم میذاره. مرغ که نیست هر صبح میری زیرش رو نگاه میکنی.۶. قطب شش ماه روزه شش ماه شب. اگر گفتن شب رو بخوابید، صبح برمیگردیم، فرار کنید.۷. اگر در کنسرت خوانندگان اونور آبی شرکت کردید، ماسک بزنید.۸. در کنسرت معین داد نزنید ابی بخون... ابی بخون!۹. ده ساله که ابی داره آخرین کنسرتش رو برگزار میکنه، الکی به اسم آخرین کنسرت، بلیط رو گرون توی پاچهتون نکنند.۱۰. اگه لو رفتید ناموسا تکذیب نکنید؛ خیلی خیطه.۱۱. کیش دیگه خز شده، بدون هیچ نگرانی برید حال کنید.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۱. قبل از سفر اینستاگرام را از روی گوشی همسرتون پاک کنید.۲. قطب سرده، لباس گرم ببرید.۳. به پنگوئنها غذا ندید.۴. پنگوئنها زانو ندارند، امتحان نکنید.۵. پنگوئن سالی یه تخم میذاره. مرغ که نیست هر صبح میری زیرش رو نگاه میکنی.۶. قطب شش ماه روزه شش ماه شب. اگر گفتن شب رو بخوابید، صبح برمیگردیم، فرار کنید.۷. اگر در کنسرت خوانندگان اونور آبی شرکت کردید، ماسک بزنید.۸. در کنسرت معین داد نزنید ابی بخون... ابی بخون!۹. ده ساله که ابی داره آخرین کنسرتش رو برگزار میکنه، الکی به اسم آخرین کنسرت، بلیط رو گرون توی پاچهتون نکنند.۱۰. اگه لو رفتید ناموسا تکذیب نکنید؛ خیلی خیطه.۱۱. کیش دیگه خز شده، بدون هیچ نگرانی برید حال کنید.
ماهبندان | محمدرضا شهبازی@mahbandan
۱۹:۱۰