۲۶ مهر
۱۶:۳۳
۱۸:۲۰
۲۷ مهر
۱:۴۰
۲۸ مهر
۱۹:۳۷
۲ آبان
۶:۲۹
۷ آبان
۱۹:۵۴
۸ آبان
۹:۰۸
۱۱ آبان
۱۱:۵۳
۱۲ آبان
۱۷:۲۶
۱۳ آبان
۱۱:۲۱
۱۴ آبان
ضدانقلاب در تله شبکه مرجفون
یکم. دختر بیماری که در دانشگاه لباس از تن کنده بود همچنان سوژه یک رسانه های ضدایرانی است. چرا؟ به خیالشان مردم همراهی می کنند. اما موفق می شوند؟ برهنگی را کجای دنیا تحمل می کنند که در جامعه با حیای ایران تحمل شود. پس چرا؟ ضدانقلاب روی چه چیز حساب کرده است؟ دوم. نتانیاهو بعد از حمله خفت بار به آسمان ایران مقابل دوربین نشسته و با مردم ایران سخن می گوید؛ اینکه ما با شمائیم. بامزه نیست؟ واقعا درباره مردم ایران چه فکر کرده است؟ یعنی مردم از قصاب قرن حمایت می کنند؟ یعنی پای منبر قاتلان شهدای امنیت می نشینند؟ در ذهن شان چه می گذرند که گرفتار این سطح از بلاهات و حماقت می شوند؟ سوم. دختر جمشید شارمهد اعتراض کرده است که چرا پدرم را کشتید؟ رسانه های ضدایرانی هم سردست گرفتند. پدرش کیست؟ یک تروریست تمام عیار که عامل شهادت دهها ایرانی است. حالا مردم برای دختر او دلسوزی می کنند؟ می پذیرند که جای شهید و جلاد عوض شود؟ ریشه این مشنگی ساختاری و عمیق رسانه ای چیست که منشا خطای پی در پی محاسباتی می شود؟اتفاقا عقب نشینی می کنند. یعنی وقتی متوجه می شوند به دیوار مردم می خورند با خفت برمیگردند و راه دیگری را شروع می کنند. همین یعنی برنامه روشنی هم ندارند. اما چرا مکرر دچار اشتباه می شوند؟ علت اینست که در تله ای که برای مردم ایران ساختند خودشان گرفتار شدند. این خطای محاسباتی ناشی از خطای ناشی از شبکه مرجفون در فضای مجازی است. شبکه مرجفون چیست؟ پیوند گروهی فیک ها و ربات ها و اجیرها و البته ساده دلانی که نقش کاسه کجا بر برای پیام دارند. این پیوند گروهی وقتی در خدمت مرجفون یعنی جریان اراجیف گوی رسانه ای قرار می گیرد پیام را قدرت می دهند. در نهایت اینطور می شود که پس از ماجرای مهسا وزارت اطلاعات گزارش می دهد که 53 هزار شبکه فیک ایجاد شده است تا محتوای ضدانقلاب را لایک کند. گزارش یک نهاد داده کاوی نشان می داد که 80 درصد محتوای آنروزها را تنها 20 درصد شبکه تولید می کنند و بقیه پوچ.حالا مرجفون چه کسانی هستند؟ کسانی که خلاصه کلام در خدمت تحقیر ملی هستند؛ در هر لباسی. لباس حزبی و سیاسی یا حتی اعتقادی و ایدئولوژیک و یا سادگی و ناشی گری و یا اجیری و مزدوری و .... همه دلخوشی ضدانقلاب بر این شبکه است. حالا از همین شبکه داده های غلط دریافت می کنند. مثل آن ساده دلی که از سر حیله گفت کوچه بالایی عدس پلو می دهند و بعد هم خودش باورش شد و رفت که جا نماند. ظاهرگرایی در رسانه های اجتماعی باعث شده است در تله شبکه مرجفون دچار خطای محاسباتی شوند. حال آنکه شبکه مرجفون ممکن است صدای بلند داشته باشند اما مردم ایران نیستند. آنچه باید اصلاح شود اینست که ترندهای شبکه مرجفون هویت مردم ایران را نمی سازند. همین.@mahdian_mohsen
یکم. دختر بیماری که در دانشگاه لباس از تن کنده بود همچنان سوژه یک رسانه های ضدایرانی است. چرا؟ به خیالشان مردم همراهی می کنند. اما موفق می شوند؟ برهنگی را کجای دنیا تحمل می کنند که در جامعه با حیای ایران تحمل شود. پس چرا؟ ضدانقلاب روی چه چیز حساب کرده است؟ دوم. نتانیاهو بعد از حمله خفت بار به آسمان ایران مقابل دوربین نشسته و با مردم ایران سخن می گوید؛ اینکه ما با شمائیم. بامزه نیست؟ واقعا درباره مردم ایران چه فکر کرده است؟ یعنی مردم از قصاب قرن حمایت می کنند؟ یعنی پای منبر قاتلان شهدای امنیت می نشینند؟ در ذهن شان چه می گذرند که گرفتار این سطح از بلاهات و حماقت می شوند؟ سوم. دختر جمشید شارمهد اعتراض کرده است که چرا پدرم را کشتید؟ رسانه های ضدایرانی هم سردست گرفتند. پدرش کیست؟ یک تروریست تمام عیار که عامل شهادت دهها ایرانی است. حالا مردم برای دختر او دلسوزی می کنند؟ می پذیرند که جای شهید و جلاد عوض شود؟ ریشه این مشنگی ساختاری و عمیق رسانه ای چیست که منشا خطای پی در پی محاسباتی می شود؟اتفاقا عقب نشینی می کنند. یعنی وقتی متوجه می شوند به دیوار مردم می خورند با خفت برمیگردند و راه دیگری را شروع می کنند. همین یعنی برنامه روشنی هم ندارند. اما چرا مکرر دچار اشتباه می شوند؟ علت اینست که در تله ای که برای مردم ایران ساختند خودشان گرفتار شدند. این خطای محاسباتی ناشی از خطای ناشی از شبکه مرجفون در فضای مجازی است. شبکه مرجفون چیست؟ پیوند گروهی فیک ها و ربات ها و اجیرها و البته ساده دلانی که نقش کاسه کجا بر برای پیام دارند. این پیوند گروهی وقتی در خدمت مرجفون یعنی جریان اراجیف گوی رسانه ای قرار می گیرد پیام را قدرت می دهند. در نهایت اینطور می شود که پس از ماجرای مهسا وزارت اطلاعات گزارش می دهد که 53 هزار شبکه فیک ایجاد شده است تا محتوای ضدانقلاب را لایک کند. گزارش یک نهاد داده کاوی نشان می داد که 80 درصد محتوای آنروزها را تنها 20 درصد شبکه تولید می کنند و بقیه پوچ.حالا مرجفون چه کسانی هستند؟ کسانی که خلاصه کلام در خدمت تحقیر ملی هستند؛ در هر لباسی. لباس حزبی و سیاسی یا حتی اعتقادی و ایدئولوژیک و یا سادگی و ناشی گری و یا اجیری و مزدوری و .... همه دلخوشی ضدانقلاب بر این شبکه است. حالا از همین شبکه داده های غلط دریافت می کنند. مثل آن ساده دلی که از سر حیله گفت کوچه بالایی عدس پلو می دهند و بعد هم خودش باورش شد و رفت که جا نماند. ظاهرگرایی در رسانه های اجتماعی باعث شده است در تله شبکه مرجفون دچار خطای محاسباتی شوند. حال آنکه شبکه مرجفون ممکن است صدای بلند داشته باشند اما مردم ایران نیستند. آنچه باید اصلاح شود اینست که ترندهای شبکه مرجفون هویت مردم ایران را نمی سازند. همین.@mahdian_mohsen
۶:۵۹
۱۶ آبان
۱۵:۱۴
۱۷ آبان
چرا آمدن ترامپ کمک به پروژه پزشکیان است؟
آمدن ترامپ پروژه اصلی رئیس جمهور را جلو می برد. پروژه اصلی رئیس جمهور چیست؟ آقای پزشکیان از روز اول یک اصل راهبردی را تذکر دادند و آنهم وفاق است. از وفاق تعابیر مختلف می شود اما مهمترین و برترین و قله وفاق همانست که به ولایت شناخته می شود. یعنی محبت و اتصال بین مردم و بین مردم با حکومت. این تعبیر از وفاق همواره مورد تاکید رهبران انقلاب بوده است و این روزها ضرورتش بیشتر احساس می شود. از زبان رئیس جمهور نیز بارها به درستی بیان شده است. اما مهمترین مانع وفاق چیست؟ نفاق دشمن. تزویر و دورویی باعث می شود، دشمن پنهان و تقابل با او به کشمکش داخلی تبدیل شود. اما ترامپ، نفاق شکن است و صورت عیان و بدون روتوش از اهریمن زمینی است. این شیطان بی نقاب، همه را علیه او یک خط و یک رنگ و همدل می کند.اگرچه سگ زرد برادر شغال است و فرقی بین هریس و ترامپ نیست، اما آمدن هریس، ممکن بود این خطای شناختی را برای برخی ایجاد کند که با بی اعتنایی به دست چدنی، به دستکش مخملی دل ببندند. تزویر و ظاهرسازی دموکرات ها ممکن است برخی را دچار توهم سیاسی و بازگشت به عقب کند. حال آنکه اگر ترامپ قاتل حاج قاسم است، بایدن نیز قاتل سیدحسن است و هردو جریان در دشمنی با مردم ایران هیچ تفاوتی ندارند. خلاصه اینکه آمدن ترامپ کمک به شعار صادقانه آقای پزشکیان است. حتی یک فرصت بین المللی است. ترامپ قمارباز چنان قبیح و مشمئز کننده است که می تواند بانقش آفرینی دیپلماتیک ایران، فرصتی برای ائتلاف منطقه ای وجهانی علیه ظلم آمریکائی ها باشد. تنها یک نگرانی می ماند؛ آنهم نقش عده ای غربزده است که از سر ترس باز هم شعار ارتجاع دهند. شهید مطهری تعبیری دارد بنام استسباع. می گویند برخی حیوانات وقتی مقابل یک حیوان درنده قرار می گیرند، مستسبع میشوند یعنی اراده و همه چیز خود را از دست می دهند و از ترس بلعیده شدن، بدتر به سمت حیوان وحشی حرکت می کنند. روشن است که چقدر این بیماری ضدوفاق است. مردم ما از ترامپ خاطرات بسیار تلخی دارند. همه نیز آماده یک انتقام قهری اند. از این بغض مقدس باید وفاق ساخت و انرژی آزادشده آنرا خرج قوی تر ساختن ایران عزیزمان کرد.همشهری@mahdian_mohsen
آمدن ترامپ پروژه اصلی رئیس جمهور را جلو می برد. پروژه اصلی رئیس جمهور چیست؟ آقای پزشکیان از روز اول یک اصل راهبردی را تذکر دادند و آنهم وفاق است. از وفاق تعابیر مختلف می شود اما مهمترین و برترین و قله وفاق همانست که به ولایت شناخته می شود. یعنی محبت و اتصال بین مردم و بین مردم با حکومت. این تعبیر از وفاق همواره مورد تاکید رهبران انقلاب بوده است و این روزها ضرورتش بیشتر احساس می شود. از زبان رئیس جمهور نیز بارها به درستی بیان شده است. اما مهمترین مانع وفاق چیست؟ نفاق دشمن. تزویر و دورویی باعث می شود، دشمن پنهان و تقابل با او به کشمکش داخلی تبدیل شود. اما ترامپ، نفاق شکن است و صورت عیان و بدون روتوش از اهریمن زمینی است. این شیطان بی نقاب، همه را علیه او یک خط و یک رنگ و همدل می کند.اگرچه سگ زرد برادر شغال است و فرقی بین هریس و ترامپ نیست، اما آمدن هریس، ممکن بود این خطای شناختی را برای برخی ایجاد کند که با بی اعتنایی به دست چدنی، به دستکش مخملی دل ببندند. تزویر و ظاهرسازی دموکرات ها ممکن است برخی را دچار توهم سیاسی و بازگشت به عقب کند. حال آنکه اگر ترامپ قاتل حاج قاسم است، بایدن نیز قاتل سیدحسن است و هردو جریان در دشمنی با مردم ایران هیچ تفاوتی ندارند. خلاصه اینکه آمدن ترامپ کمک به شعار صادقانه آقای پزشکیان است. حتی یک فرصت بین المللی است. ترامپ قمارباز چنان قبیح و مشمئز کننده است که می تواند بانقش آفرینی دیپلماتیک ایران، فرصتی برای ائتلاف منطقه ای وجهانی علیه ظلم آمریکائی ها باشد. تنها یک نگرانی می ماند؛ آنهم نقش عده ای غربزده است که از سر ترس باز هم شعار ارتجاع دهند. شهید مطهری تعبیری دارد بنام استسباع. می گویند برخی حیوانات وقتی مقابل یک حیوان درنده قرار می گیرند، مستسبع میشوند یعنی اراده و همه چیز خود را از دست می دهند و از ترس بلعیده شدن، بدتر به سمت حیوان وحشی حرکت می کنند. روشن است که چقدر این بیماری ضدوفاق است. مردم ما از ترامپ خاطرات بسیار تلخی دارند. همه نیز آماده یک انتقام قهری اند. از این بغض مقدس باید وفاق ساخت و انرژی آزادشده آنرا خرج قوی تر ساختن ایران عزیزمان کرد.همشهری@mahdian_mohsen
۹:۱۹
۱۲:۱۶
۱۳:۰۰
۲۲ آبان
بازارسال شده از همشهری
۱۷:۴۵
روایت امروز جلسه شورا
امروز جلسه گزارش حسابرسی موسسه همشهری در شورای شهر تهران بود. خلاصه گزارش یک کلمه است که برای اولین بار در حسابرسی شورای شهر مثبت یعنی مقبول ارزیابی شده است. در همان ابتدای جلسه از شورای شهر تشکر کردم. هم به جهت گزارش حسابرسی و هم سودده شدن همشهری بعد از سالهای طولانی. توضیح دادم که این تحولات مرهون قانون گذاری و حمایت شورا و مدیریت شهری و شهردار محترم است. دلسوزانه نیز از غیرواقعی بودن برخی تذکرات گلایه کردم که چرا نعل وارونه؟ ندیدن و تحریف شاخص های عملکردی موسسه همشهری زیر سوال بردن زحمات مدیرت شهری و پرسنل همشهری است. تاکید کردم حیف است. چنین نکنیم. سلیمانی عضو محترم شورا گفت که شما ملکی را در لواسان زیر قیمت فروختید . گفتم ما چنین ملکی در لواسان نداریم که بفروشیم. مشخص شد این ملک در دوران اصلاحات فروخته شده است که متاسفانه به نام این دوران زدند. اقرایان هم گفت که روزنامه همشهری برگشتی دارد. جالب اینکه گزارش حسابرسی که نماینده خود شوراست خلاف این می گوید. امانی هم ادامه داد که ملک هائی نیز در همدان و شهرهای دیگر فروخته شده است. توضیح دادم که در گذشته برای پرداخت حقوق ملک می فروختند اما این اتفاق یک بار هم در این دوره نیافتاده است. فروش ملک برای مولد سازی و خرید دستگاه چاپ بوده است. واقعیت اینست که احتمالا برخی از اعضای محترم شورا، گزارشی که توسط نماینده حسابرسی خودشان هم نوشته شده است نخواندند. پاسخ ها همه در گزارش به کفایت روشن است. از ابتدای مدیریت جدید همشهری دو اتفاق در بخش درآمدی همشهری افتاد. اول چاپحانه همشهری بود. چاپخانه همشهری در ابتدای دوره تنها در بخش چاپ روزنامه فعال بود. 250 کارگر در این بخش بودند که روزی یک ساعت کار مفید داشتند. امروز چاپخانه همشهری 24 ساعته است. نیروی انسانی هم کم دارد و باید استخدام جدید کند. به جهت تکنولوژی چاپ نیز 360 درجه شده است و در تمام حوزه ها از چاپ دیجیتال تا افست و پارچه و بنر کار چاپی می کند. بخش دوم تبلیغات همشهری بود. ضمن توسعه وضع موجود، به جهت تغییرات ماهیت این صنعت باید همشهری وارد بازار جدید از جمله تبلیغات محیطی می شد که شد.اما گزارش حسابرسی چه می گوید؟ بعد از حدود یک دهه که درآمد تبلیغات چاپی همشهری روند نزولی داشته است درآمد سال 1402 صعودی می شود. یعنی از 21.6 میلیارد تومان در سال 1401 به 25.7 میلیارد تومان در سال 1402 می رسد. این در حالی است که نرخ تبلیغات تغییر نکرده است و نشانه فروش بیشتر و اثرگذاری است.درآمد تبلیغات تجاری نیز از 116 میلیارد تومان در سال 1401 به 143 میلیارد تومان در سال 1402 می رسد که به دلیل تغییر رویکرد و ورود به بازارهای جدید است.با این توضیح همشهری بعد از نیم دهه در سال 1403 به سوددهی خواهد رسید و امروز به عنوان اولین رسانه کشور در حال طی کردن مقدمات ورود به بورس است. اما در بخش محتوائی چه اتفاقی افتاد؟مطابق گزارش حسابرس درامد فروش روزنامه همشهری بیشتر شده است. از 19.4 میلیارد تومان در سال 1401 به 25.6 میلیارد تومان در سال 1402 رسیده است. این یعنی رشد فروش روزنامه روی دکه. مطابق همین گزارش همشهری رشد تیراژ نیز داشته است. از 7.419.173 نسخه در سال به 8.59.800 در سال 1402 رسیده است. مجلات همشهری که در دوره ای به شکل عجیبی به یک تیم غیرحرفه ای و غیررسانه ای برون سپاری شده بود، یعنی کار ذاتی رسانه را به بیرون از مجموعه حواله داده بودند، مجدد احیا شد و درآمد ناشی از فروش مجله از 3.5 میلیارد تومان در سال 1401 به 4.5 میلیارد تومان در سال 1402 رسیده است. ده برند خوشنام همشهری کاملا احیا شده است.در همین حال توسعه بخش فضای مجازی موسسه همشهری است که به شکل معناداری رشد کرده است. بخشی که از اساس رها و متاسفانه تعطیل بود. و در نهایت مهمترین بخش توسعه ای همشهری راه اندازی وی او دی و تلویزیون اینترنتی همشهری است که تا پایان سال افتتاح می شود و یک تحول قابل اعتنا در بخش رسانه است.با این وصف انتظار می رود برخی از اعضای محترم شورای شهر بدور مجادلات سیاسی آنچه می تواند افتخار مدیریت شهری باشد را خلاف واقع روایت نکنند. آنچه در موسسه همشهری اتفاق افتاده است بدون شک محصول زحمات کارکنان زحمتکش آن و البته اعتماد و حمایت مدیریت شهری و شورای شهر محترم است. همشهری را یک فرصت بدانیم برای خدمت بیشتر به مردم. مردم صداقت و خیرخواهی را می بینند و قدردان هستند.همشهری@mahdian_mohsen
امروز جلسه گزارش حسابرسی موسسه همشهری در شورای شهر تهران بود. خلاصه گزارش یک کلمه است که برای اولین بار در حسابرسی شورای شهر مثبت یعنی مقبول ارزیابی شده است. در همان ابتدای جلسه از شورای شهر تشکر کردم. هم به جهت گزارش حسابرسی و هم سودده شدن همشهری بعد از سالهای طولانی. توضیح دادم که این تحولات مرهون قانون گذاری و حمایت شورا و مدیریت شهری و شهردار محترم است. دلسوزانه نیز از غیرواقعی بودن برخی تذکرات گلایه کردم که چرا نعل وارونه؟ ندیدن و تحریف شاخص های عملکردی موسسه همشهری زیر سوال بردن زحمات مدیرت شهری و پرسنل همشهری است. تاکید کردم حیف است. چنین نکنیم. سلیمانی عضو محترم شورا گفت که شما ملکی را در لواسان زیر قیمت فروختید . گفتم ما چنین ملکی در لواسان نداریم که بفروشیم. مشخص شد این ملک در دوران اصلاحات فروخته شده است که متاسفانه به نام این دوران زدند. اقرایان هم گفت که روزنامه همشهری برگشتی دارد. جالب اینکه گزارش حسابرسی که نماینده خود شوراست خلاف این می گوید. امانی هم ادامه داد که ملک هائی نیز در همدان و شهرهای دیگر فروخته شده است. توضیح دادم که در گذشته برای پرداخت حقوق ملک می فروختند اما این اتفاق یک بار هم در این دوره نیافتاده است. فروش ملک برای مولد سازی و خرید دستگاه چاپ بوده است. واقعیت اینست که احتمالا برخی از اعضای محترم شورا، گزارشی که توسط نماینده حسابرسی خودشان هم نوشته شده است نخواندند. پاسخ ها همه در گزارش به کفایت روشن است. از ابتدای مدیریت جدید همشهری دو اتفاق در بخش درآمدی همشهری افتاد. اول چاپحانه همشهری بود. چاپخانه همشهری در ابتدای دوره تنها در بخش چاپ روزنامه فعال بود. 250 کارگر در این بخش بودند که روزی یک ساعت کار مفید داشتند. امروز چاپخانه همشهری 24 ساعته است. نیروی انسانی هم کم دارد و باید استخدام جدید کند. به جهت تکنولوژی چاپ نیز 360 درجه شده است و در تمام حوزه ها از چاپ دیجیتال تا افست و پارچه و بنر کار چاپی می کند. بخش دوم تبلیغات همشهری بود. ضمن توسعه وضع موجود، به جهت تغییرات ماهیت این صنعت باید همشهری وارد بازار جدید از جمله تبلیغات محیطی می شد که شد.اما گزارش حسابرسی چه می گوید؟ بعد از حدود یک دهه که درآمد تبلیغات چاپی همشهری روند نزولی داشته است درآمد سال 1402 صعودی می شود. یعنی از 21.6 میلیارد تومان در سال 1401 به 25.7 میلیارد تومان در سال 1402 می رسد. این در حالی است که نرخ تبلیغات تغییر نکرده است و نشانه فروش بیشتر و اثرگذاری است.درآمد تبلیغات تجاری نیز از 116 میلیارد تومان در سال 1401 به 143 میلیارد تومان در سال 1402 می رسد که به دلیل تغییر رویکرد و ورود به بازارهای جدید است.با این توضیح همشهری بعد از نیم دهه در سال 1403 به سوددهی خواهد رسید و امروز به عنوان اولین رسانه کشور در حال طی کردن مقدمات ورود به بورس است. اما در بخش محتوائی چه اتفاقی افتاد؟مطابق گزارش حسابرس درامد فروش روزنامه همشهری بیشتر شده است. از 19.4 میلیارد تومان در سال 1401 به 25.6 میلیارد تومان در سال 1402 رسیده است. این یعنی رشد فروش روزنامه روی دکه. مطابق همین گزارش همشهری رشد تیراژ نیز داشته است. از 7.419.173 نسخه در سال به 8.59.800 در سال 1402 رسیده است. مجلات همشهری که در دوره ای به شکل عجیبی به یک تیم غیرحرفه ای و غیررسانه ای برون سپاری شده بود، یعنی کار ذاتی رسانه را به بیرون از مجموعه حواله داده بودند، مجدد احیا شد و درآمد ناشی از فروش مجله از 3.5 میلیارد تومان در سال 1401 به 4.5 میلیارد تومان در سال 1402 رسیده است. ده برند خوشنام همشهری کاملا احیا شده است.در همین حال توسعه بخش فضای مجازی موسسه همشهری است که به شکل معناداری رشد کرده است. بخشی که از اساس رها و متاسفانه تعطیل بود. و در نهایت مهمترین بخش توسعه ای همشهری راه اندازی وی او دی و تلویزیون اینترنتی همشهری است که تا پایان سال افتتاح می شود و یک تحول قابل اعتنا در بخش رسانه است.با این وصف انتظار می رود برخی از اعضای محترم شورای شهر بدور مجادلات سیاسی آنچه می تواند افتخار مدیریت شهری باشد را خلاف واقع روایت نکنند. آنچه در موسسه همشهری اتفاق افتاده است بدون شک محصول زحمات کارکنان زحمتکش آن و البته اعتماد و حمایت مدیریت شهری و شورای شهر محترم است. همشهری را یک فرصت بدانیم برای خدمت بیشتر به مردم. مردم صداقت و خیرخواهی را می بینند و قدردان هستند.همشهری@mahdian_mohsen
۱۷:۴۵
۲۳ آبان
۱۸:۰۴
۲۷ آبان
خانم سلیمانی عذرخواهی بهتر نبود؟
یکم. هفته گذشته در جلسه حسابرسی شرکت همشهری، خانم سلیمانی مدعی شد که همشهری از فروش میراث گذشته اداره می شود. منظورشان این بود که با فروش املاک درآمد کسب می کند. بعد هم شرکت همشهری را متهم کردند به اینکه یک ملک در لواسان را زیر قیمت فروختند و به خریدار تبریک گفتند.
دوم. در همان جلسه توضیح داده شد که اولا این ویژگی مدیریت گذشته بود که با فروش ملک حقوق پرسنل می داد و اینکار در دوره جدید یکبار هم اتفاق نیافتاده است. دوم اینکه اساسا در تهران ملکی فروخته نشده است. سوم اینکه اساسا ملکی در لواسان وجود ندارد که فروخته شود.
سوم. بعد از جلسه مشخص شد ملک مدنظر ایشان مربوط به سال ۱۳۹۸ و در دوره اصلاحات فروخته شده است. طبیعی است که انتشار این خبر موجی از اعتراضات به این اتهام و به اصطلاح گاف نظارتی را در رسانه ها و شبکه های اجتماعی منتشر ساخت.
چهارم. انتظار این بود که خانم سلیمانی در جلسه بعدی بابت این اتهام عذرخواهی کنند. اما چنین نشد. خانم سلیمانی مدعی شدند که چرا مدیرعامل همشهری در جلسه از فروش ملک در سال ۱۳۹۸ بیاطلاع بودند.
پنجم. در همین جلسه مهندس چمران به عنوان رئیس جلسه توضیح دادند که در نقد کردن باید انصاف داشت. انتظار داشتن اطلاعات ۷ سال پیش شرکت همشهری غیرمنطقی است. مدیرعامل همشهری در جلسه گفته بود که ما ملکی در لواسان نداریم که بفروشیم.
و اما چند نکته ساده:الف. در گزارش حسابرسی که در اصل نماینده شورای شهر آنرا تهیه میکند، بندهائی وجود دارد که اشکالات شرکت را نشان می دهد. سوال اول اینست اگر چنین خطا و تخلفی در شرکت وجود داشته است چرا در بندهای حسابرس نیامده است؟ و اگر در این سطح تخلف بوده است چرا گزارش حسابرسی مقبول شده است و نه مردود و یا حتی مشروط؟ مهمتر اینکه آیا خانم سلیمانی به عنوان رئیس کمسیون نظارت قواعد روشن حسابرسی شرکتها را نمی دانند؟
ب. خانم سلیمانی سوال نکردند بلکه اتهام زدند. قضاوت قطعی کردند و حکم دادند. گفتند ملک را زیر قیمت فروختید و به خریدار تبریک گفتند و بر مبنای آن قضاوت کردند که شرکت با فروش ملک اداره می شود. یعنی از بیخ و بن همه گزاره ها غلط. آیا این نحوه نقد کردن و پرسش کردن و طرح ابهام است؟ فرق تخریب با پرسش و نقد روشن نیست؟
در نهایت اینکه؛انتظار این بود که به حکم اخلاق و شرع و قانون خانم سلیمانی بابت این خطا و اتهام فسادی که زدند اقدام جبرانی و عذرخواهی می کردند. اگر چنین اتهامی را یک رسانه به یک نهاد بزند آیا عدلیه ورود نمی کند؟
متاسفانه این قبیل اظهار نظرات در گذشته نیز سابقه داشته است. خانم سلیمانی یکبار دیگر درباره عملکرد مدیریت شهری گفته بودند طی سه سال گذشته مدیریت شهری هیچ دستاوردی نداشته است که با استقبال گسترده رسانههای ضدانقلاب همراه شد.
واقعیت اینست که؛وظیفه شورای شهر نظارت است، نقد است، تذکر و حسابرسی است. مردم نیز همین را انتظار دارند. اما نظارت قواعد دارد. حداقل آن اولا انصاف و بعد هم کسب اطلاعات کافی است. این همان تذکری بود که امروز مهندس چمران نیز مطرح کردند. امیداست به حکم تقوا و اخلاق رعایت شود.@mahdian_mohsen
یکم. هفته گذشته در جلسه حسابرسی شرکت همشهری، خانم سلیمانی مدعی شد که همشهری از فروش میراث گذشته اداره می شود. منظورشان این بود که با فروش املاک درآمد کسب می کند. بعد هم شرکت همشهری را متهم کردند به اینکه یک ملک در لواسان را زیر قیمت فروختند و به خریدار تبریک گفتند.
دوم. در همان جلسه توضیح داده شد که اولا این ویژگی مدیریت گذشته بود که با فروش ملک حقوق پرسنل می داد و اینکار در دوره جدید یکبار هم اتفاق نیافتاده است. دوم اینکه اساسا در تهران ملکی فروخته نشده است. سوم اینکه اساسا ملکی در لواسان وجود ندارد که فروخته شود.
سوم. بعد از جلسه مشخص شد ملک مدنظر ایشان مربوط به سال ۱۳۹۸ و در دوره اصلاحات فروخته شده است. طبیعی است که انتشار این خبر موجی از اعتراضات به این اتهام و به اصطلاح گاف نظارتی را در رسانه ها و شبکه های اجتماعی منتشر ساخت.
چهارم. انتظار این بود که خانم سلیمانی در جلسه بعدی بابت این اتهام عذرخواهی کنند. اما چنین نشد. خانم سلیمانی مدعی شدند که چرا مدیرعامل همشهری در جلسه از فروش ملک در سال ۱۳۹۸ بیاطلاع بودند.
پنجم. در همین جلسه مهندس چمران به عنوان رئیس جلسه توضیح دادند که در نقد کردن باید انصاف داشت. انتظار داشتن اطلاعات ۷ سال پیش شرکت همشهری غیرمنطقی است. مدیرعامل همشهری در جلسه گفته بود که ما ملکی در لواسان نداریم که بفروشیم.
و اما چند نکته ساده:الف. در گزارش حسابرسی که در اصل نماینده شورای شهر آنرا تهیه میکند، بندهائی وجود دارد که اشکالات شرکت را نشان می دهد. سوال اول اینست اگر چنین خطا و تخلفی در شرکت وجود داشته است چرا در بندهای حسابرس نیامده است؟ و اگر در این سطح تخلف بوده است چرا گزارش حسابرسی مقبول شده است و نه مردود و یا حتی مشروط؟ مهمتر اینکه آیا خانم سلیمانی به عنوان رئیس کمسیون نظارت قواعد روشن حسابرسی شرکتها را نمی دانند؟
ب. خانم سلیمانی سوال نکردند بلکه اتهام زدند. قضاوت قطعی کردند و حکم دادند. گفتند ملک را زیر قیمت فروختید و به خریدار تبریک گفتند و بر مبنای آن قضاوت کردند که شرکت با فروش ملک اداره می شود. یعنی از بیخ و بن همه گزاره ها غلط. آیا این نحوه نقد کردن و پرسش کردن و طرح ابهام است؟ فرق تخریب با پرسش و نقد روشن نیست؟
در نهایت اینکه؛انتظار این بود که به حکم اخلاق و شرع و قانون خانم سلیمانی بابت این خطا و اتهام فسادی که زدند اقدام جبرانی و عذرخواهی می کردند. اگر چنین اتهامی را یک رسانه به یک نهاد بزند آیا عدلیه ورود نمی کند؟
متاسفانه این قبیل اظهار نظرات در گذشته نیز سابقه داشته است. خانم سلیمانی یکبار دیگر درباره عملکرد مدیریت شهری گفته بودند طی سه سال گذشته مدیریت شهری هیچ دستاوردی نداشته است که با استقبال گسترده رسانههای ضدانقلاب همراه شد.
واقعیت اینست که؛وظیفه شورای شهر نظارت است، نقد است، تذکر و حسابرسی است. مردم نیز همین را انتظار دارند. اما نظارت قواعد دارد. حداقل آن اولا انصاف و بعد هم کسب اطلاعات کافی است. این همان تذکری بود که امروز مهندس چمران نیز مطرح کردند. امیداست به حکم تقوا و اخلاق رعایت شود.@mahdian_mohsen
۱۰:۱۵
۲۹ آبان
ادرس غلط فیلترینگ
رئیس جمهور محترم به دنبال رفع فیلترینگ است. اما قاضی القضات و رئیس عدلیه می گوید هنوز وقتش نیست. واقعیت اینست که فارغ از درستی یا غلطی فیلترینگ، مساله اصلی اینست که فیلترینگ مساله اصلی نیست. ادرس غلط است. گوئی عادت داریم مساله را از کمر بحث و از نیمه راه روایت کنیم. مساله اصلی رها بودن فضای مجازی است. مساله اصلی فقدان قانونگذاری و رگولاتوری در این حوزه است. مساله اصلی اینست که اساسا طرحی و برنامه ای برای قانونمندکردن فضای مجازی وجود ندارد. مساله اصلی اینست که اساسا کارهای روی زمین مانده از جمله اینترنت ملی و غیره رها شده است. فیلترینگ مساله ثانوی است. به اندازه غربی ها و آمریکایی ها که صاحب پلتفرم های فیلتر شده در ایران هستند، برای این عرصه نگران باشیم. امروزه همه جای دنیا برای فضای مجازی در کشورشان برنامه ریزی می کنند. دغدغه دارند و قانون گذاری می کنند. دولت آمریکا رسما یک پلت فرم را دادگاهی می کند و حضورش را محدود می سازد. در سطح اتحادیه اروپا برای پلتفرم ها برنامه ریزی می کنند. بسیاری از کشورها از جمله چین و آلمان و روسیه برخی پلتفرم ها را محدود و برخی را ممنوع می کنند. پرداختن به مساله فیلترینگ تقلیل دادن ماجراست. اول ببینیم درباره چه چیز حرف میزنیم آنوقت مشخص می شود که آیا فیلترینگ کمک می کند یا خیر. نیازمند یک نقشه کلان هستیم. فیلترینگ جزئی از این نقشه است. آنهم باید دقیق شود که کجا باید استفاده شود و کجا خیر. در چه شرایطی باید بکار گرفته شود و چه مقدمه ای آنرا موثر می کند و چطور میشود عوارض آنرا کم کرد. آنچه مساله اصلی است اینست که ما فضای مجازی را در سطح حکمرانی دقیق نمی شناسیم. برداشت رایج اینست که با مجموعه از رسانه ها مواجهیم. پلتفرم صرفا یک رسانه نیست؛ صرفا ابزار سرگرمی نیست؛ صرفا محل تعامل مخاطبین نیز نیست. پلتفرم یک جامعه است. یک شبکه حقیقی و انسانی که شناخت می سازد. قدرت ساخت امر ذهنی دارد و نگرش و گرایش و باور ایجاد می کند و اراده و رفتار می سازد. پلتفرم عبور از فضای مجازی به یک زندگی واقعی است. بخشی از خاک کشور است. مگر ممکن است بخشی از خاک کشور تحت کنترل و سیطره قانون نباشد؟ مگر ممکن است خاک کشور در اختیار حاکمیت نباشد؟ مگر میشود جزئی از کشور را قوانین کشور های دیگر اداره کند؟ مضحک نیست؟ حاکمیت در ایران با یله گی فضای مجازی چند پاره شده است. بااین حال ما اصل موضوع را رها کردیم و چسبیدیم به فیلترینگ.@mahdian_mohsen
رئیس جمهور محترم به دنبال رفع فیلترینگ است. اما قاضی القضات و رئیس عدلیه می گوید هنوز وقتش نیست. واقعیت اینست که فارغ از درستی یا غلطی فیلترینگ، مساله اصلی اینست که فیلترینگ مساله اصلی نیست. ادرس غلط است. گوئی عادت داریم مساله را از کمر بحث و از نیمه راه روایت کنیم. مساله اصلی رها بودن فضای مجازی است. مساله اصلی فقدان قانونگذاری و رگولاتوری در این حوزه است. مساله اصلی اینست که اساسا طرحی و برنامه ای برای قانونمندکردن فضای مجازی وجود ندارد. مساله اصلی اینست که اساسا کارهای روی زمین مانده از جمله اینترنت ملی و غیره رها شده است. فیلترینگ مساله ثانوی است. به اندازه غربی ها و آمریکایی ها که صاحب پلتفرم های فیلتر شده در ایران هستند، برای این عرصه نگران باشیم. امروزه همه جای دنیا برای فضای مجازی در کشورشان برنامه ریزی می کنند. دغدغه دارند و قانون گذاری می کنند. دولت آمریکا رسما یک پلت فرم را دادگاهی می کند و حضورش را محدود می سازد. در سطح اتحادیه اروپا برای پلتفرم ها برنامه ریزی می کنند. بسیاری از کشورها از جمله چین و آلمان و روسیه برخی پلتفرم ها را محدود و برخی را ممنوع می کنند. پرداختن به مساله فیلترینگ تقلیل دادن ماجراست. اول ببینیم درباره چه چیز حرف میزنیم آنوقت مشخص می شود که آیا فیلترینگ کمک می کند یا خیر. نیازمند یک نقشه کلان هستیم. فیلترینگ جزئی از این نقشه است. آنهم باید دقیق شود که کجا باید استفاده شود و کجا خیر. در چه شرایطی باید بکار گرفته شود و چه مقدمه ای آنرا موثر می کند و چطور میشود عوارض آنرا کم کرد. آنچه مساله اصلی است اینست که ما فضای مجازی را در سطح حکمرانی دقیق نمی شناسیم. برداشت رایج اینست که با مجموعه از رسانه ها مواجهیم. پلتفرم صرفا یک رسانه نیست؛ صرفا ابزار سرگرمی نیست؛ صرفا محل تعامل مخاطبین نیز نیست. پلتفرم یک جامعه است. یک شبکه حقیقی و انسانی که شناخت می سازد. قدرت ساخت امر ذهنی دارد و نگرش و گرایش و باور ایجاد می کند و اراده و رفتار می سازد. پلتفرم عبور از فضای مجازی به یک زندگی واقعی است. بخشی از خاک کشور است. مگر ممکن است بخشی از خاک کشور تحت کنترل و سیطره قانون نباشد؟ مگر ممکن است خاک کشور در اختیار حاکمیت نباشد؟ مگر میشود جزئی از کشور را قوانین کشور های دیگر اداره کند؟ مضحک نیست؟ حاکمیت در ایران با یله گی فضای مجازی چند پاره شده است. بااین حال ما اصل موضوع را رها کردیم و چسبیدیم به فیلترینگ.@mahdian_mohsen
۱۹:۵۰