_
۲۰:۰۰
«هرچه بگندد نمکش میزنندزخم کجا این همه گندیده بود؟»
۱۰:۰۳
ماهـ♡
۲۰:۳۴
-
۲۰:۳۸
حالِ دل پرسیدی و گفتم که خوبم بار ها ..خوب، اما خوب ویرانم، نفهمیدی مرا .. ـ
۲۰:۴۰
:/
۲۰:۴۱
بدرک!!
۲۰:۴۲
بر سردرِ بازارچهٔ عمر نوشتنداینجا خبری نیست، اگر هست هیاهوست...
#فاضل_نظری
#فاضل_نظری
۲۰:۴۷
۲۰:۵۰
۲۰:۵۴
:)
۱۱:۱۷
آمدی ؛وقتی که دیگر بی نهایت دیر شد .آن جوانی که رهایش کرده بودی ،پیر شد .دور هایت را زدی و بعد آن برگشته ای؟جا ندارد قلب من ، با بی کسی تسخیر شدبا ببخشید و غلط کردم چه جبران می شود ؟عمرِ من رفت و غرورم له شد و تحقیر شد ..
۱۸:۱۹
_
۲۰:۳۳
۱۹:۳۹
قطارمیرود... تومیروی... تمامایستگاهمیرود... ومنچقدرسادهام... کهسالهایسال... درانتظارتوکناراینقطاررفتهایستادهام... وهمچنان... وهمچنان... بهنردههایایستگاهرفته... تکیهدادهام!#قیصـر_امین_پور
۱۹:۴۲
۲۰:۲۰
در کولهبار قسمت ما غم زیاد بود کم بود عمر ما و همین کم زیاد بود
آنسوی شوق و شادی و شور و نشاط ما اندوه و رنج و غصه و ماتم زیاد بود
این یک دو روز را که به آن عمر گفتهاند یکدم نبود بیش و همان دم زیاد بود
گیرم چکید قطرهای از عشق روی خاک آن هم برای عالم و آدم زیاد بود
چیزی نصیب من نشد از کارگاه عشق غیر از غمی که از سر من هم زیاد بود
- فاضل نظری
آنسوی شوق و شادی و شور و نشاط ما اندوه و رنج و غصه و ماتم زیاد بود
این یک دو روز را که به آن عمر گفتهاند یکدم نبود بیش و همان دم زیاد بود
گیرم چکید قطرهای از عشق روی خاک آن هم برای عالم و آدم زیاد بود
چیزی نصیب من نشد از کارگاه عشق غیر از غمی که از سر من هم زیاد بود
- فاضل نظری
۸:۳۳
.گفتم به خویش، دردِ مرا چاره میکند پلکی نگاه بر منِ آواره میکند از قاصدان سراغ گرفتم؛ گریستند! گفتند: نامههای تو را پاره میکند- حسین دهلوی
۱۹:۳۲
۱۹:۳۲
۱۲:۵۴