نهج البلاغه ( خطبه ۱۴ )
و من خطبة له (علیه السلام) فى مثل ذلک اَرْضُکُم قَریبَة مِنَ الْماءِ، بَعیدَة مِنَ السَّماءِ. خَفَّتْ عُقُولُکُمْ، وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ، فَاَنْتُمْ غَرَض لِنابِل، وَ اُکْلَة لاکِل، وَ فَریسَة لِصائِل.(1)1. در مصادر «نهج البلاغه» چنین آمده است که مرحوم «شیخ مفید» در کتاب «الجمل»، ص 217 آن را از واقدى نقل کرده است که وقتى على (علیه السلام) پیروز شد و غنائم جنگ را در میان جنگجویان تقسیم نمود، خطبه اى ایراد فرمود که آنچه در بالا آمده، بخشى از آن بود (با کمى تفاوت) و همچنین از «ابوحنیفه دینورى» در کتاب «الاخبار الطّوال» و «ابن قتیبه» در «عیون الاخبار» با کمى تفاوت نقل شده است. (مصادر نهج البلاغة، ج 1، ص 348).
ترجمه:
بخشى از خطبه آن حضرت (علیه السلام) در همین زمینه. سزمین شما به آب نزدیک است و از آسمان دور، عقلهایتان سبک و افکارتان سفیهانه است! از این جهت شما هدف خوبى براى تیراندازان هستید و لقمه چربى براى مفتخواران و شکار خوبى براى صیّادان و درندگان!
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۱۲:۳۰
نهج البلاغه ( خطبه ۱۵ )
و من کلام له (علیه السلام) فیما ردّه على المسلمین من قطائع(1) عثمان. وَاللهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّساءُ، وَ مُلِکَ بِهِ الاِماءُ، لَرَدَدْتُهُ، فَاِنَّ فِى الْعَدْلِ سَعَةً. وَ مَنْ ضاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ، فَالْجُوْرُ عَلَیْهِ اَضْیَقُ.(2)1. «قطایع» جمع «قطیعه» به معناى زمین هایى است که تعلق به «بیت المال» دارد و حاکم، آن را به افراد مورد نظر خود به صورت رایگان یا با خراج بسیار کم مى بخشد، در عصر عثمان بخشش این «قطایع» به «بنى امیه» و سایر نزدیکان عثمان به طور گسترده صورت گرفت، به گفته «ابن ابى الحدید» در عصر عمر نیز قطایعى وجود داشت امّا مربوط به رزمندگان و رنجدیدگان جنگى بود ولى عثمان به اقوام و بستگان خود بخشید. 2. در «مصادر نهج البلاغه» آمده است که این خطبه در کتاب «الاوائل» نوشته «ابوهلال عسکرى» و همچنین در کتاب «دعائم الاسلام» نوشته «قاضى نعمان مصرى» و «اثبات الوصیة سعودى» (با تفاوت هایى) ذکر شده است. (مصادر نهج البلاغه، جلد 1، صفحه 350).
ترجمه:
درباره آنچه عثمان از بیت المال به افراد خاصّى بخشیده بود و امام (علیه السلام) آنها را به بیت المال بازگرداند: به خدا سوگند (اموال غارت شده بیت المال را به آن باز مى گردانم حتّى) اگر آن را بیابم که مهر زنان شده یا کنیزانى با آن خریده باشند; همه را قاطعانه به بیت المال بر مى گردانم (و اجازه نمى دهم بى عدالتى سابق در جهان اسلام ادامه یابد!) زیرا در عدالت گشایش است (براى همه قشرهاى جامعه) و آن کس که عدالت براى او تنگ (و ناگوار) باشد، ظلم و ستم براى تنگتر (و ناگوارتر) است!
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۹:۲۰
نهج البلاغه ( خطبه ۱۶ بخش اول )
ذِمَّتی بِما اَقُولُ رَهینَةٌ. وَ اَنَاَ بِهِ زَعیمٌ. اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلاتِ، حَجَزَتْهُ التَّقْوى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ. اَلاَ وَ اِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عادَتْ کَهَیْئَتِها یَوْمَ بَعَثَ اللهُ نَبِیَّهُ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ. وَ الَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً، وَلَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً، وَلَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ، حَتَّى یَعُودَ اَسْفَلُکُمْ اَعْلاَکُمْ، وَاَعْلاکُمْ اَسْفَلَکُمْ، وَلَیَسْبِقَنَّ سابِقُونَ کانُوا قَصَّرُوا، وَ لَیُقَصِّرَنَّ سَبّاقُونَ کانُوا سَبَقُوا. وَاللهِ ما کَتَمْتُ وَ شْمَةً، وَ لا کَذَبْتُ کِذْبَةً، وَ لَقَدْ نُبِّئْتُ بِهذا الْمَقامِ وَ هذَا الْیَوْمِ.
ترجمه:
از سخنانى که هنگام بيعت در مدينه بيان فرمود:ذمّه ام در گرو اين سخنانى است که مى گويم و من صدق آن را تضمين مى کنم! کسى که عبرتهاى حاصل از سرگذشت پيشينيان و عذابهاى الهى در مورد آنان، پرده را از مقابل چشم او نسبت به عقوبت هايى که در انتظارش باشد بردارد (روح تقوا در او زنده مى شود و) تقواى الهى او را از فرو رفتن در آن گونه بدبختيها حفظ مى کند. آگاه باشيد آزمونهاى شما درست همانند روزى که خداوند، پيامبرش را مبعوث ساخت بازگشته است! به خدايى که پيامبر را به حق فرستاده، سوگند که همه شما به هم مخلوط و غربال مى شود و همچون محتواى ديگ به هنگام جوشش، زير و رو خواهيد شد آن گونه که افراد پايين نشين، بالا و بالانشينان، پايين قرار خواهند گرفت و آنان که در اسلام پيشگام بوده اند و برکنار شده بودند بار ديگر سر کار خواهند آمد و کسانى که با حيله و تزوير پيشى گرفتند کنار زده خواهند شد! به خدا سوگند هرگز حقيقتى را کتمان نکرده ام و هيچ گاه دروغى نگفتم و موقعيّت امروز را از قبل به من خبر داده اند!
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۱۳:۳۲
نهج البلاغه ( خطبه ۱۶ بخش دوم )
اَلا وَ اِنَّ الْخَطایا خَیْلٌ شُمُسٌ حُمِلَ عَلَیْها اَهْلُها، وَ خُلِعَتْ لُجُمُها، فَتَقَحَّمَتْ بِهِمْ فِى النّارِ. اَلا ؤَ اِنَّ التَّقْوى مَطایا ذُلُلٌ، حُمِلَ عَلَیْها اَهْلُها، وَ اُعْطُوا اَزِمَّتَها، فَاَوْرَدَتْهُمُ الْجَنَّةَ. حَقٌّ وَ باطِلٌ، وِ لِکُلٍّ اَهْلٌ، فَلَئِنْ اَمِرَ الْباطِلُ لَقَدیماً فَعَلَ، وَلَئِنْ قَلَّ الْحَقُّ فَلَرُبَّما وَ لَعَلَّ، وَ لَقَلَّما اَدْبَرَ شَىْء فَاَقْبَلَ!قال السید الشریف: واقول: ان فی هذا الکلام الادنى من مواقع الاحسان مالا تبلغه مواقع الاستحسان، و ان حظ العجب منه أکثر من حظ العجب به. و فیه ـ مع الحال التی وصفنا ـ زوائد من الفصاحة لا یقوم بها لسان، و لا یَطَّلع فجها إنسان، و لا یعرف ما أقوال إلا من ضرب فی هذه الصناعة بحق، و جرى فیها على عرق «و ما یَعْقِلُهَا إلا العَالِمونَ».
ترجمه:
آگاه باشيد! گناهان اسبهاى سرکشى هستند که اهلش را بر آنها سوار مى کنند و لجامهاى آنها برگرفته مى شود و سرانجام آنان را در دوزخ سرنگون مى کند!آگاه باشيد! تقوا و پرهيزگارى همانند مرکبهاى راهوار و رام و سريع السير مى باشند که اهلش را بر آن سوار مى کنند و زمام آنها را به دستشان مى سپارند و آنها را به بهشت جاويدان مى رسانند حق و باطلى وجود دارد (هميشه) براى هر کدام اهل و طرفدارانى است، اگر باطل حکومت کند جاى تعجّب نيست از دير زمانى چنين بوده است و اگر حق و پيروانش کم باشند (نگران نباشيد) چه بسا افزوده گردند و بر لشگر باطل پيروز شوند (بکوشيد و از فرصتها استفاده کنيد چه اين که) کمتر مى شود چيزى پشت کند و بار ديگر باز گردد!مرحوم سيّدرضى به دنبال اين سخن مى گويد:در اين کلام که از فصيحترين سخنان است لطايفى نهفته که جز سخن سنجان به آن نمى رسند و بيش از آنچه ما از آن در شگفتى فرو مى رويم شگفتيها از آن شگفت زده مى شوند. اضافه بر اين، ريزه کارى هايى از فصاحت در آن وجود دارد که نه زبان، قادر به شرح آن است و نه هيچ انسانى به عمق آن مى رسد و نه آنچه را که من به آن اشاره مى کنم کسى جز آنان که در فصاحت پيشگامند، مى توانند درک کنند «و ما يعقلها الاّ العالمون».
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۱۲:۳۶
نهج البلاغه ( خطبه ۱۶ بخش سوم )
شُغِلَ مَنِ الجَنَّةُ وَ النّارُ اَمامَهُ! ساع سَریعٌ نَجا،، و طالِبٌ بَطیءٌ رَجا، وَ مُقَصِّر فِى النّارِ هَوى. اَلیَمینُ وَ الشِّمالُ مَضَلَّةٌ، وَ الطَّریقُ الْوُسْطى هِىَ الْجادَّةُ، عَلَیْها باقی الْکِتابِ وَ آثارُ النُّبُوَّةِ، وَ مِنْها مَنْفَذُ السُّنَّةِ، وَ اِلَیْها مَصیرُ الْعاقِبَةِ. هَلَکَ مَنِ ادَّعى، وَ خابَ مَنِ افْتَرى. مَنْ اَبْدى صَفْحَتَهُ لِلْحَقِّ هَلَکَ. وَ کَفى بِالْمَرْءِ جَهْلا اَلاّ یَعْرِفَ قَدْرَهُ. لایَهْلِکُ عَلَى الْتَّقْوى سِنْخُ اَصْل، وَ لا یَظْمَأُ عَلَیْها زَرْعُ قَوْم. فَاسْتَتِرُوا فى بُیُوتِکُمْ، وَ اَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ، وَ التَّوبَةُ مِنْ وَرائِکُمْ، وَ لا یَحْمَدْ حامِدٌ اِلاّ رَبَّهُ، وَ لا یَلُمْ لائِمٌ اِلاّ نَفْسَهُ.
ترجمه:
کسى که بهشت و دوزخ در پيش روى او قرار گرفته (و به آن ايمان دارد، از کارهايى که در آن جا سودى نمى بخشد برکنار است و مردم در اين مسير سه گروهند:) کسانى که سخت مى کوشند و به سرعت پيش مى روند، آنها اهل نجاتند و گروهى که به کندى گام بر مى دارند، باز اميد نجاتى دارند و گروهى مقصّرند، که در آتش دوزخ سقوط مى کنند. انحراف به راست و چپ سبب گمراهى و ضلالت است و راه ميانه و مستقيم جادّه وسيع الهى است که قرآن مجيد ـ کتاب جاويدان الهى ـ و آثار نبوّت بر آن قرار دارد و راه ورود به سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)از همين جاست و پايان کار به آن منتهى مى شود. آن کس که به ناحق ادّعاى (امامت و ولايت) کند هلاک مى شود (چه اين که هم خودش گمراه است و هم ديگران را به گمراهى مى کشاند) و آن کس که با دروغ و افترا (بر خدا و پيامبر چنين مقامى را طلب کند) محروم مى گردد و به جايى نمى رسد و آن کس (که با ادّعاهاى باطل) به مبارزه با حق برخيزد و در برابر آن قد علم کند هلاک خواهد شد! و در نادانى انسان همين بس که قدر خويش را نشناسد، ريشه درختى که در سرزمين تقوا نشانده شود هرگز نابودى نمى پذيرد و بذر و زراعتى که در اين سرزمين پاشيده شود، هرگز تشنه نمى گردد! در خانه هاى خود پنهان شويد (و در دسته بندى هاى منافقان و نفاق افکنان شرکت نجوييد)! در اصلاح ميان خود بکوشيد (و مردم را با هم آشتى دهيد و صفوف خود را در مقابل آنها متّحد سازيد)! توبه پيش روى شما و در دسترستان است (به آن چنگ زنيد و گذشته خود را جبران کنيد)، (و در هر حال) هيچ ستايشگرى جز خدا را نبايد ستايش کرد و (در گناه و خطا) جز خويش را نبايد سرزنش نمود!
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۸:۳۲
نهج البلاغه ( خطبه ۱۷ بخش اول )
الصنف الاوّل: اِنَّ اَبْغَضَ الْخَلائِقِ اِلَى اللهِ رَجُلانِ: رَجُلٌ وَکَلَهُ اللهُ اِلى نَفْسِهِ; فَهُوَ جائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ، مَشْغُوفٌ بِکَلامِ بِدْعَة، وَ دُعاءِ ضَلالَة، فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ، ضَالٌّ عَنْ هَدْى مَنْ کَاَن قَبْلَهُ، مُضِلٌّ لِمَنِ اقتْدَى بِهِ فی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ وَفاتِهِ، حَمَّالٌ خَطایا غَیْرِهِ، رَهْن بِخَطِیئَتِهِ.
ترجمه:
از گفتارهاى امام(عليه السلام) است درباره کسى که بدون شايستگى و لياقت، متصدّى مقام. قضاوت در ميان مردم مى شود و در اين خطبه آمده است:مبغوض ترين خلايق نزد خدا دو گروهند:گروه اوّل: مبغوض ترين خلايق نزد خدا دو نفرند: کسى که خداوند وى را به حال خود واگذارده و از راه راست منحرف مى گردد. او به سخنان بدعت آميز خويش و دعوت به گمراهيها سخت دل بسته است، به همين دليل مايه انحراف کسانى است که فريبش را خورده اند! از طريق هدايت پيشينيان گمراه شده و کسانى را که در زندگيش يا پس از مرگش به او اقتدا کنند گمراه مى سازد! او بار گناه کسانى را که گمراه ساخته به دوش مى کشد و همواره در گروه گناهان خويش است.
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۱۱:۳۱
نهج البلاغه ( خطبه ۱۷ بخش دوم )
وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلا، مُوضِعٌ فِی جُهَّالِ الاُمَّةِ، عَاد فی اَغْباشِ الْفِتْنَةِ، عَم بِمَا فی عَقْدِ الْهُدْنَةِ; قَدْ سَمَّاهُ اَشْبَاهُ النّاسِ عالِماً وَ لَیْسَ بِهِ، بَکَّرَ فَاسْتَکْثَرَ مِنْ جَمْع; ما قَلَّ مِنْهُ خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ، حَتّى إِذا ارْتَوَى مِنْ ماء آجِن، وَ اَکْتَثَرَ مِن غَیْرِ طَائِل، جَلَسَ بَیْنَ النَّاسِ قَاضِیاً ضَامِناً لِتَخْلِیص مَا الْتَبَسَ عَلَى غَیْرِهِ، فَإِنْ نَزَلَتْ بِهِ اِحْدَى الْمُبْهَماتِ هَیَّأَ لَهَا حَشْواً رَثًّا مِنْ رَأیِهِ، ثُمَّ قَطَعَ بِهِ، فَهُوَ مِنْ لَبْسِ الشُّبُهَاتِ فی مِثْلِ نَسْجِ الْعَنْکَبُوتِ: لا یَدْرِى اَصابَ اَمْ اَخْطَأَ; فَاِنْ اَصَابَ خَافَ اَنْ یَکُونَ قَدْ اَخْطَأَ وَ اِنْ اَخْطَأَ رَجَا اَنْ یَکُونَ قَدْ اَصَابَ. جَاهِلٌ خَبَّاطُ جَهَالات، عاش رَکَّابُ عَشَوَات، لَمْ یَعَضَّ عَلَى الْعِلْمِ بِضِرْس قاطِع، یَذْرُو الرِّوَایَاتِ ذَرْوَ الرِّیحِ الْهَشِیمَ. لاَمَلِیٌّ ـ وَاللهِ ـ بِاِصْدَارِ ما وَرَدَ عَلَیْهِ، وَ لاَ اَهْلٌ لِمَا قُرِّظَ بِهِ، لا یَحْسَبُ الْعِلْمَ فی شَیء مِمّا اَنْکَرَهُ، وَ لا یَرى اَنَّ مِنْ وَراءِ مَا بَلَغَ مَذْهَباً لِغَیْرهِ، وَ إِنْ اَظْلَمَ عَلَیْهِ اَمْرٌ اکْتَتَمَ بِهِ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ، تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضائِهِ الدِّمَاءُ، و تَعزجُّ مِنْهُ الْمَوارِیثُ.
ترجمه:
گروه دوّم (جاهلان عالم نما را امام(عليه السلام) چنين توصيف مى کند):او مردى است که انبوهى از جهل و نادانى را در خود جمع کرده است; و در ميان مردم نادان، به هر سو مى شتابد و در تاريکيهاى فتنه ها به پيش مى دود; از ديدن منافع پيمان صلح در ميان مردم نابيناست; انسان نماها او را عالم و دانشمند مى نامند در حالى که چنين نيست.او صبح (که از خواب بر مى خيزد) کارى جز انباشتن چيزهايى که اندکش بهتر از بسيار است، ندارد; تا اين که از آبهاى گنديده (زشتيها و پليديها) سيراب مى شود و انبوهى از مسائل بيهوده را (در مغز و فکر خود) جمع مى کند; آن گاه بر مسند قضا و داورى در ميان مردم مى نشيند (و عجب اين که اين بينواى نالايق)، تضمين مى کند حقايقى را که بر ديگران مشتبه شده است روشن و خالص سازد و هرگاه با مسأله مبهمى رو به رو گردد، براى تبيين آن، افکار بيهوده و حرفهاى پوچ و توخالى را پيش خود آماده مى سازد و (با اين مقدمات نادرست) به نتيجه آن حکم مى کند. او در برابر شبهات فراوانى که وى را احاطه کرده همانند عنکبوت است که تارهايى مى تند و بر آن تکيه مى کند (تارهايى سُست و بى اساس!) او نمى داند درست حکم کرده يا به خطا رفته است. به همين دليل اگر (از روى تصادف) راه صحيحى رفته باشد از اين بيم دارد که خطا کرده باشد و اگر راه خطا را پيموده است اميد دارد (تصادفاً) صحيح از آب درآيد.او نادانى است که در تاريکيهاى جهالت سرگردان و حيران است و همچون نابينايى است که در ظلمات پر خطر به راه خود ادامه مى دهد. هرگز علوم و دانشها را به طرز صحيحى فرا نگرفته (و به همين دليل در هيچ مسأله اى با اطمينان و يقين داورى نمى کند).او همانند تندبادى که گياهان در هم شکسته را بى هدف و به هر سو پراکنده مى کند، روايات پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) را در هم مى ريزد (تا به گمان خويش از آن نتيجه اى به دست آورد); به خدا سوگند (اين نادان مغرور) نه براى حل مسائلى که بر او وارد مى شود قابل اعتماد است، نه براى مدحى که (مدّحان چاپلوس) درباره او سر مى دهند شايستگى دارد!او باور نمى کند که وراى آنچه شناخته است علم و دانشى باشد و جز آنچه او فهميده است نظريه ديگرى در کار باشد. هرگاه مطلبى براى او مبهم شود کتمان مى کند چرا که از جهالت خويش آگاه است!خونهايى (که به ناحق ريخته) از داورى ظالمانه اش فرياد مى کشند و ميراثهاى (بر باد رفته) از قضاوت او صيحه مى زنند!
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۹:۱۷
نهج البلاغه ( خطبه ۱۷ بخش سوم )
اِلَى اللهِ اَشْکُو مِنْ مَعشَر یَعیشونَ جُهّالا، وَ یَمُوتُونَ ضُلاّلا، لَیْسَ فیهِمْ سِلْعَة اَبْوَر مِنَ الْکِتابِ اِذا تُلِىَ حَقَّ تِلاوَتِهِ، وَ لا سِلْعَة اَنْفَقُ بَیْعاً وَ لا اَغْلى ثَمَناً مِنَ الْکِتابِ اِذا حُرِّفَ عَنْ مَواضِعِهِ، وَ لا عِنْدَهُمْ اَنْکَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ، وَ لا اَعْرَفُ مِنَ الْمُنْکَرِ!
ترجمه:
به خدا شکايت مى برم از گروهى که در جهل و نادانى زندگى مى کنند و در گمراهى جان مى دهند و مى ميرند! گروهى که در ميان آنها متاعى کسادتر از قرآن مجيد نيست، اگر درست خوانده و تفسير شود! و متاعى بهتر و گرانبهاتر از آن، نزد آنها وجود ندارد، اگر آن را از مفاهيم اصليش تحريف کنند (و مطابق هواى نفس آنها تفسير نمايند)! نزد آنها چيزى زشت و ناشناخته تر از معروف نيست! و (چيزى) نيکوتر و آشناتر از منکر وجود ندارد (چرا که تمام وجود زشتشان هماهنگ با منکرات است و بيگانه از نيکى و معروف)!
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۱۰:۳۵
نهج البلاغه ( خطبه ۱۸ بخش اول )
تَرِدُ عَلى اَحَدِهِمُ الْقَضِیَّةُ فی حُکْم مِنَ الاَحْکامِ فَیَحْکُمُ فیها بِرَأیِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْکَ الْقَضِیَّةُ بِعَیْنِها عَلى غَیْرِهِ فَیَحْکُمُ فیها بِخلاف قَوْلِهِ، ثُمَّ یَجْتَمِعُ الْقُضاةُ بِذلِکَ عِنْدَ الاِمامِ الَّذی اسَْْقْضاهُمْ فَیُصَوِّبُ آراءَهُمْ جَمیعاً ـ وَ اِلهُهُمْ واحِد! وَ نَبِیُّهُمْ واحِد! وَ کِتابُهُمْ واحِد!
ترجمه:
گاه مسأله (و دعوايى) مطرح مى شود و قاضى به رأى خود در آن جا حکم مى کند; سپس شبيه همان دعوا نزد قاضى ديگرى عنوان مى گردد، او درست برخلاف اوّلى حکم مى کند; سپس همه اين قضات (با آن آراى ضدّ و نقيض نزد پيشوايشان که آنان را به قضاوت منصوب کرد، گرد مى آيند و او رأى همه آنها را تصديق و تصويب مى کند در حالى که خداى آنها يکى و پيامبرشان يکى و کتابشان (نيز) يکى است!
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۹:۱۸
نهج البلاغه ( خطبه ۱۸ بخش دوم )
اَفَاَمَرَهُمُ اللهُ سُبْحانَهُ بِالاِخْتِلافِ فَاَطاعُوهُ! اَمْ نَهاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ! اَمْ اَنْزَلَ اللهُ سُبْحانَهُ دیناً ناقِصاً فَاسْتَعانَ بِهِمْ عَلىِ اِتْمامِهِ! اَمْ کانُوا شُرَکاءَ لَهُ، فَلَهُمْ اَنْ یَقُولُوا، وَ عَلَیْهِ اَنْ یَرْضى؟ اَمْ اَنْزَلَ الله سُبْحانَهُ دیناً تامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ(صلى الله علیه وآله وسلم) عَنْ تَبْلیغِهِ وَ اَدائِهِ، وَ اللهُ سُبْحانَهُ یَقُولُ: «ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِنْ شَىْء» وَ فیه تِبْیان لِکُلِّ شَىْء، وَ ذَکَرَ اَنَّ الْکِتابَ یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً، وَ اَنَّهُ لاَ اخْتِلافَ فیهِ فَقالَ سُبْحانَهُ: «وَلَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً».
ترجمه:
(چگونه ممکن است اين همه آراى ضدّ و نقيض در مسأله واحد، حکم خداوند باشد!) آيا خداوند سبحان به آنها دستور اختلاف و پراکندگى داده است و آنها اطاعت فرمان او کرده اند! يا اين که آنها را از اختلاف بر حذر داشته و آنها عصيان نموده اند! يا اين که دين ناقصى نازل کرده و در تکميل آن از آنها کمک خواسته است! يا اين که آنها شريکهاى خدايند و حق دارند بگويند (و حکم صادر کنند و قانون بنويسند) و بر خدا لازم است رضايت دهد! يا اين که خداوند سبحان دين کاملى نازل کرده، ولى پيامبر در تبليغ و اداى آن کوتاهى نموده است! حال آن که خداوند سبحان مى فرمايد: «ما چيزى در قرآن فروگذار نکرديم» و «در قرآن بيان همه چيز آمده است» و نيز فرموده: «بخش هاى قرآن يکديگر را تصديق و تأييد مى کنند» و هيچ گونه اختلافى در آن راه ندارد» (تا مايه اختلاف آرا شود، چگونه ممکن است در قرآن اختلافى باشد در حالى که) خداوند سبحان مى فرمايد: «اگر اين قرآن از ناحيه غير خدا بود اختلافات بسيارى در آن مى يافتند».
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۸:۵۴
نهج البلاغه ( خطبه ۱۸ بخش سوم )
وَ اِنَّ الْقُرآنَ ظاهِرُهُ اَنیق وَ باطِنُهُ عَمیق، لاتَفْنى عَجائِبُهُ، وَ لا تَنْقضى غَرائِبُهُ، وَ لا تُکْشَفُ الظُّلُماتُ اِلاّ بِهِ.
ترجمه:
قرآن ظاهرش زيبا و آراسته و باطنش عميق و ژرف است; نکات شگفت آورش هرگز تمام نمى شود، اسرار نهفته اش پايان نمى گيرد و ظلمات (جهل و گمراهى) جز در پرتو انوارش بر طرف نخواهد شد!
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۸:۳۱
نهج البلاغه ( خطبه ۱۹ بخش اول )
و من کلام له(علیه السلام) قال للاشعث بن قیس و هو على منبر الکوفة یخطب فمضى فى بعض کلامه شىء اعترضه الاشعث فیه فقال یا امیرالمؤمنین هذه علیک لالک فخفض(علیه السلام) الیه بصره ثم قال: ما یُدْریکَ ما عَلىَّ مِمّا لى، عَلَیْکَ لَعْنَةُ اللهِ وَ لَعْنَةُ اللاعِنینَ! حائِکُ ابْنُ حائِک! مُنافِقُ ابْنُ کافِر! وَ اللهِ لَقَدْ اَسَرَکَ الْکُفْرُ مَرَّةً وَ الاِسْلامُ اُخْرى! فَما فَداکَ مِنْ واحِدَة مِنْهُما مالُکَ وَ لا حَسَبُکَ! وَ اِنَّ امْرَاً دَلَّ عَلى قَوْمِهِ السَّیْفَ، وَ ساقَ اِلَیْهِمُ الْحَتْفَ! لَحَرِىّ اَنْ یَمْقُتَهُ الاَقْرَبُ، وَ لا یَأمَنُهُ الاَبْعَدُ!(1) قال السید الشریف: یرید(علیه السلام) انّه اسر فى الکفر مرّه و فى الاسلام مرة و امّا قوله: دل على قومه السیف فاراد به حدیثاً کان للاشعث مع خالد بن الولید بالیمامة، غرّ فیه قومه و مکر بهم حتّى اوقع بهم خالد و کان قومه بعد ذلک یسمّونه «عرف النار» و هو اسم للغادر عندهم.1. در کتاب مصادر نهج البلاغه چنین آمده است که در نقل این خطبه میان دانشمندان اختلافى نیست; و از کسانى که قبل از سیّدرضى مى زیسته اند، ابوالفرج اصفهانى آن را در کتاب اغانى نقل کرده و نامبرده 44 سال قبل از انتشار نهج البلاغه چشم از دنیا فرو بست (مصادر نهج البلاغه، ج 1، ص 369).
ترجمه:
این سخن را امیرمؤمنان على(علیه السلام) هنگامى بیان فرمود که در مسجد کوفه بر منبر بود «اشعث بن ابن قیس» به امام(علیه السلام) اعتراض کرد که اى امیرمؤمنان! این مطلبى که گفتى به زیان توست نه به سود تو، امام با بى اعتنایى نگاهى به او کرد و فرمود: تو چه مى فهمى چه چیز به سود من است یا به زیان من؟ لعنت خدا و لعنت همه لعنت کنندگان بر تو باد اى بافنده (دروغ) و فرزند بافنده و اى منافق فرزند کافر! به خدا سوگند یک بار کفر تو را اسیر کرد و یک بار اسلام، مال و حسب تو نتوانست تو را از هیچ یک از این دو اسارت آزاد سازد (و اگر آزاد شدى به کمک اموال دیگران یا با خواهش و التماس و خیانت بود)! (آرى!) آن کس که شمشیرها را به سوى قبیله اش هدایت کند و مرگ را به سوى آنان سوق دهد سزاوار است که نزدیکانش به او خشم ورزند و بیگانگان به او اعتماد نکنند. مرحوم «سیّدرضى» در این جا چنین مى گوید: مقصود امام این است که «اشعث» یک بار در دوران کفرش اسیر شد و بار دیگر پس از اسلام آوردن و جمله «دَلَّ عَلى قَوْمِهِ السَّیْفَ» اشاره به داستانى است که «اشعث» با «خالد بن ولید» در «یمامه» داشت. «اشعث» قبیله خود را فریب داد و به آنها خیانت کرد و «خالد» آنها را به قتل رساند. به همین دلیل قبیله اش او را «عرف النّار» نامیدند و این لقب را به افراد خائن و پیمان شکن مى دادند.
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۸:۵۶
نهج البلاغه ( خطبه ۲۰ )
و من کلام له(علیه السلام) و فیه ینفر من الغفلة و ینبّه الى الفرار لله فَاِنَّکُمْ لَوْ قَدْ عایَنْتُمْ ما قَدْ عایَنَ مَنْ ماتَ مِنْکُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ، وَ سَمِعْتُمْ وَ اَطَعْتُمْ، وَ لکِنْ مَحْجُوب عَنْکُمْ ما قَدْ عایَنُوا، وَ قَریب ما یُطْرَحُ الْحِجابُ! وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ اِنْ اَبْصَرْتُمْ، وَ اُسْمِعْتُمْ اِنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُدیتُمْ اِنِ اهْتَدَیْتُمْ، وَ بِحَقٍّ اَقُولُ لَکُمْ: لَقَدْ جاهَرَتْکُمُ الْعِبَرُ، و زُجِرْتُمْ بِما فیهِ مُزْدَجَر، وَ ما یُبَلِّغُ عَنِ اللهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَاءِ اِلاَّ الْبَشَرُ.(1)1. مرحوم کلینى در کتاب کافى در باب «ما یَجِبُ مِنْ حَقِّ الاِمامِ عَلَى الرَّعِیَّةِ» بخشى از این خطبه را در ذیل روایتى آورده است (به ج 1 کافى، باب مایجب من حق الامام على الرعیة، ح 3، ص 405 مراجعه شود).
ترجمه:
سخنى از امام(علیه السلام) که از غفلت برحذر مى دارد و فرار (و حرکت) به سوى خداوند را یادآور مى شود: اگر شما آنچه را که مردگانتان بعد از مرگ مشاهده کرده اند، مى دیدید ناله سر مى دادید و وحشت مى کردید و به سخن حق گوش فرا مى دادید و اطاعت مى کردید، ولى آنچه آنها دیده اند از شما مستور و پنهان است، امّا به زودى پرده ها کنار مى رود (و همه چیز را مشاهده خواهید کرد) اگر چشم بصیرت را بگشایید، وسایل بینایى شما فراهم شده است، و اگر گوش شنوا داشته باشید سخنان حق به گوش شما رسانده شده، و اگر اهل هدایت باشید وسایل هدایت فراهم گشته، (آرى!) به حق مى گویم حوادث عبرت انگیز، خود را آشکارا به شما نشان داده است و با صداى رسا و مؤثّر، از آنچه ممنوع است نهى شده اید، و هیچ کس بعد از رسولان آسمان (فرشتگان) جز بشر عهده دار تبلیغ از سوى پروردگار نخواهد بود (پس در انتظار چه نشسته اید؟).
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۹:۳۱
نهج البلاغه ( خطبه ۲۱ )
فَإِنَّ الْغایَةَ أَمَامَکُمْ، وَ إِنَّ وَرَاءَکُمُ السّاعَةَ تَحْدُوکُمْ. تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا، فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ.قال السَّید الشَّریف: أقول: إنَّ هذا الکلام لووزن بعد کلام الله سبحانه و بعد کلام رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) بکلِّ کلام لمال به راجحاً، و برَّز علیه سابقاً فأمّا قوله(علیه السلام): «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا» فما سمع کلام أقلّ منه مسموعاً و لا أکثر منه محصولا و ما أبعد غورها من کلمة! و أنقع نطفتها من حکمة! و قد نبَّهنا فى کتاب «الْخَصائِصِ» على عظم قدرها و شرف جوهرها.
ترجمه:
بى گمان پايان کار (رستاخيز و قيامت و بهشت و دوزخ) در برابر شما است و عوامل مرگ، پيوسته شما را به پيش مى راند. سبکبار شويد تا به قافله برسيد! چرا که پيشينيان را براى رسيدن بازماندگان، نگه داشته اند! (و همه، در يک زمان، محشور خواهيد شد).سيد رضى مى گويد: اگر اين گفتار امام (عليه السلام) پس از سخن خداوند سبحان و پيامبر اسلام، با هر سخنى سنجيده شود، بر آن برترى خواهد داشت و از آن پيشى مى گيرد.اما گفتار او (عليه السلام): «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا» کلامى است که از آن، کوتاه تر و پرمعناتر، کلامى شنيده نشده است. چه سخن ژرف و عميقى و چه جمله پرمعنا و حکمت آميزى است، که روح تشنه طالبان حکمت را سيراب مى کند! ما در کتاب خصائص درباره اهميت و عظمت اين جمله، بحث کرده ايم.
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۱۰:۵۴
نهج البلاغه ( خطبه ۲۲ بخش اول )
أَلاَ و إِنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ وَاسْتَجْلَبَ جَلْبَهُ لِیَعُودَ الجَوْرُ إِلَى أَوْطَانِهِ، وَ یَرْجِعَ الْبِاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ، وَاللهِ! مَا أَنْکَرُوا عَلَىَّ مُنْکَراً، وَ لاَجَعَلُوا بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ نَصِفاً.
ترجمه:
آگاه باشيد! شيطان، حزب خود را بسيج کرده و سپاهش را گردآورده است تا بار ديگر، ظلم و ستم به وطنش بازگردد و باطل، به جايگاه نخستينش رسد.به خدا سوگند! هيچ کار خلافى از من سراغ ندارند و انصاف را ميان من و خود، حاکم نکرده اند.
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۱۰:۰۶
نهج البلاغه ( خطبه ۲۲ بخش دوم )
وَ إِنَّهُمْ لَیَطْلُبُونَ حَقّاً هُمْ تَرَکُوهُ وَ دَماً هُمْ سَفَکُوهُ! فَلَئِنْ کُنْتُ شَریکَهُمْ فیهِ فَإِنَّ لَهُمْ لَنَصیبَهُمْ مِنْهُ وَ لَئِنْ کانُوا وَلُوهُ دُونی فَمَا التَّبِعَةُ إلاّ عِنْدَهُمْ وَ إِنَّ أعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلى أَنْفُسِهِمْ یَرْتَضِعُونَ أُمّاً قَدْ فَطَمَتْ و یُحْیُونَ بِدْعَةً قَدْ أُمِیْتَتْ. یاخَیْبَةَ الدّاعِى! مَنْ دَعا! وَ إِلاَمَ أُجِیبَ! و إِنِّی لَراض بِحُجَّةِ اللهِ عَلَیْهِمْ و عِلْمِهِ فِیهمْ.
ترجمه:
آنها حقّى را از من مطالبه مى کنند که خود، آن را ترک گفته اند، و انتقام خونى را مى طلبند که خودشان آن را ريخته اند! اگر (فرضاً) من، در ريختن اين خون (خون عثمان) شريک شان بودم، آنها نيز سهيم بوده اند، و اگر تنها، خودشان، مرتکب اين کار شده اند، مسئوليتش بر گردن خودشان است. (بنابراين) مهم ترين دليل آنها، بر ضدّ خود آنها مى باشد. (آرى) آنها مى خواهند از مادرى شير بنوشند که شيرش را بريده! و بدعتى را زنده کنند که مدت ها است مرده است! (آنها، مى خواهند همان حيف و ميل هاى زمان عثمان، تکرار شود و گروهى بر بيت المال اسلام، بناحق، مسلّط باشند! هرگز اين کار در حکومت من تکرار نمى شود; نه مال و نه پُست و مقامى را، بناحق، به کسى نمى بخشم!) اى نوميدى! به سراغ اين دعوت کننده بيا. راستى چه کسى دعوت مى کند و مردم (ناآگاه) چه دعوتى را اجابت مى کنند؟! من، به حجت و علم الهى درباره اين گروه، راضى ام (و حاکم ميان من و آنها خدا است).
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۱۰:۲۶
نهج البلاغه ( خطبه ۲۲ بخش سوم )
فَإِنْ أبَوْا أَعْطَیْتُهُمْ حَدَّ السَّیْفِ و کَفى بِهِ شافِیاً مِنَ الْباطِلِ وَ ناصِراً لِلْحَقِّ! وَ مِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ إِلَىَّ أَنْ أَبْرُزَ لِلطِّعانِ! وَ أَنْ أَصْبِرَ لِلْجِلادِ! هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ! لَقَدْ کُنْتُ وَ ما أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ وَلا أُرْهَبُ بِالضَّرْبِ! وَ إِنّی لَعَلى یَقین مِنْ رَبِّی وَ غَیْرِ شُبْهَة مِنْ دِینی.
ترجمه:
اگر آنها از پذيرش حق امتناع کنند، لبه تيز شمشير را به آنها مى بخشم; همان شمشيرى که بهترين درمان باطل (در برابر زورگويان) و يار و ياور حق (در برابر ستمگران خودکامه) است. راستى عجيب است که از من خواسته اند در برابر نيزه هاى آنان حاضر شوم و در مقابل شمشيرهايشان شکيبا باشم! (آرى آنها به من اعلان جنگ داده اند!) مادران در سوگ شان به عزا بنشينند! من کسى نبودم که به نبرد تهديد شوم يا از شمشير و نيزه مرا بترسانند! چرا که من به پروردگار خويش يقين دارم و در دين و آئين خود، کمترين شکّ و ترديدى ندارم.
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۶:۵۹
نهج البلاغه ( خطبه ۲۳ بخش اول )
أمَّا بعد: فَإِنَّ الاَْمْرَ یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ إِلَى الاَْرْضِ کَقَطَراتِ الْمَطَرِ إِلَى کُلِّ نَفْس بِمَا قُسِمَ لَهَا، مِنْ زِیَادَة أَوْ نُقْصَان، فَإذا رَأَى أَحَدُکُمْ لاَِخِیهِ غَفِیرَةً فى أَهْل أَوْ مَال أَوْ نَفْس فَلاَ تَکُونَنَّ لَهُ فِتْنَةً! فَإِنَّ الْمَرْءَ المُسْلِمَ مَا لَمْ یَغْشَ دَنَاءَةً تَظْهَرُ فَیَخْشَعُ لَهَا إِذَا ذُکِرَتْ وَ یُغْرَىَ بِهَا لِئَامُ النَّاسِ، کانَ کَالفالِجِ الْیَاسِرِ الَّذِی یَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَة مِنْ قِدَاحِهِ تُوجِبُ لَهُ المَغْنَمَ، وَ یُرْفَعُ بِها عَنْهُ المَغْرَمُ. وَ کَذْلِکَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ الْبَرِیءُ مِنَ الْخِیَانَةِ یَنْتَظِرُ مِنَ اللهِ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ: إِمَّا دَاعِىَ اللهِ فَمَا عِنْدَاللهِ خَیْرٌ لَهُ، وَ إِمَّا رِزْقَ اللهِ فَإِذَا هُوَ ذُوْ أَهْل وَ مَـال، وَ مَعَهُ دِینُهُ وَ حَسَبُهُ. وَ إِنَّ الْمَالَ وَ البَنِینَ حَرْثُ الْدُّنْیَا، وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الاْخِرَةِ، وَ قَدْ یَجْمَعُهُمَا اللهُ تَعالى لاَِقْوَام.
ترجمه:
امّا بعد (از حمد و ثناى الهى بدانيد! اين خطبه مشتمل بر ترغيب فقرا به زهد و توصيه اغنيا به محبّت و مهربانى است.) مواهب پروردگار، مانند قطره هاى باران، از آسمان به زمين نازل مى شود و به هر کس سهمى زياد يا کم، (مطابق آنچه خداوند مقدّر فرموده) مى رسد. بنابراين هرگاه يکى از شما براى برادر خود برترى اى در همسر و فرزند و مال يا جسم و جان ببيند، نبايد نسبت به او موجب فتنه گردد (و سبب حسادت و کينه و عداوت و يا يأس و سوءظن به پروردگار شود); زيرا، هر گاه مسلمان به عمل زشتى که از آشکار شدنش شرمنده مى شود و افراد پَست، آن را وسيله هتک حرمتش قرار مى دهند، دست نيالايد، به مسابقه دهنده ماهرى مى ماند که منتظر است در همان دور نخست، پيروز شود و سود وافرى ببرد، بى آن که زيانى ببيند. نيز، مسلمانى که از خيانت به دور است، در انتظار يکى از دو خوبى از سوى خدا است: يا فرا رسيدن دعوت الهى است (که عمر او را به نيکنامى و حُسن عاقبت پايان مى دهد) و در اين حال، آنچه را خداوند از پاداش هاى نيک فراهم ساخته، براى او بهتر است، و يا سرانجام، در همين دنيا، خداوند، روزى او را وسيع مى کند و صاحب همسر و فرزند (و مال فراوان) مى شود، در عين اين که دين و شخصيت خود را حفظ کرده است; ولى (بدانيد فرق ميان اين دو، بسيار است).مال و فرزندان، کشت و زراعت اين جهانند و عمل صالح و نيک، کشت آخرت است، اما گاهى خداوند، هر دو را براى گروهى جمع مى کند. (و آنان را از نعمت هاى دنيا و آخرت، هر دو، بهره مند مى سازد).
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۹:۱۵
نهج البلاغه ( خطبه ۲۳ بخش دوم )
فَاحْذَرُوا مِنَ اللهِ ما حَذَّرَکُمْ مِنْ نَفْسِهِ، وَاخْشَوْهُ خَشْیَةً لَیْسَتْ بِتَعْذیر! وَاعْمَلُوا فی غَیْرِ ریاء وَلاسُمْعَة، فَإِنَّهُ مَنْ یَعْمَلْ لِغَیَرِ اللهِ یَکِلْهُ اللهُ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ. نَسْأَلُ اللهَ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَ مُعایَشَةَ السُّعَداءِ وَ مُرافَقَةَ الأْنْبیاءِ.
ترجمه:
راه وصول به مقامات صالحاناز خدا بترسيد آن گونه که شما را از خويش برحذر داشته است! و صادقانه، از او خشيت داشته باشيد، به طورى که نيازى به عذرخواهى هاى واهى نباشد! اَعمال خود را از ريا و سُمعه، پاک کنيد! چرا که هر کس، کارى براى غير خدا انجام دهد، خداوند، او را به همان کس وامى گذارد (تا پاداشش را از او بگيرد).از خدا تقاضا مى کنيم که درجات شهيدان و زندگى سعادتمندان و همنشينى پيامبران را، به ما عنايت فرمايد!
#حضرت_آیت_الله_مکارم_شیرازی
@makaremnahj
۱۰:۲۱
به منظور تجمیع و تمرکز فعالیت ها جهت افزایش کیفیت تولیدات رسانه ای، از این پس آثار و محتواهای تولیدی در سه شبکه اجتماعی به آدرس :
ایتا https://eitaa.com/makarem_ir
بله https://ble.ir/makarem_ir
سروش https://splus.ir/makarem.ir
منتشر خواهد شد.از عموم علاقمندان جهت پیوستن به این کانال ها دعوت بعمل می آید.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی)
ایتا https://eitaa.com/makarem_ir
بله https://ble.ir/makarem_ir
سروش https://splus.ir/makarem.ir
منتشر خواهد شد.از عموم علاقمندان جهت پیوستن به این کانال ها دعوت بعمل می آید.
پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی)
۸:۴۸