بله | کانال من به قربان شاه کربلا
عکس پروفایل من به قربان شاه کربلام

من به قربان شاه کربلا

۷۰عضو
thumbnail
undefinedرقیه دخترم خوبی...؟
بیا بابا در آغوشم...

@manbegorbane_shahekarbala

۲۰:۰۶

بازارسال شده از من به قربان شاه کربلا
thumbnail
undefinedآری آری
این عَلـی مُرْتَضـٰی (ع) است
شـاه بیـتی از غــزل های خــداست...

@manbegorbane_shahekarbala

۱۷:۲۰

thumbnail
undefinedهر کس از راه رسید، از بدنت چیزی برد
السلام ای که به گودال کرمخانه زدی

@manbegorbane_shahekarbala

۱۵:۲۳

thumbnail
undefinedوای علــی اکـبرم وای علی اکبرم
@manbegorbane_shahekarbala

۳:۳۴

thumbnail
undefinedشروع شد ... undefined
@manbegorbane_shahekarbala

۰:۲۴

thumbnail
undefinedمن ام البنینی ام سایه اش رو این سرِ
@manbegorbane_shahekarbala

۱۶:۵۰

thumbnail
undefined بویِ بِهِشت می‌ وَزَد اَز کَربَلایِ توundefined
#جانم‌حسین
@manbegorbane_shahekarbala

۲۰:۰۲

thumbnail
undefined این حرفِ دلِ
#یاابلفضل
@manbegorbane_shahekarbala

۱۵:۴۲

thumbnail
undefined به روی کفنم بتکونید قالی کربلا...
@manbegorbane_shahekarbala

۱۸:۳۳

thumbnail
undefinedبنویسید رضا هم علی اکبر دارد...
@manbegorbane_shahekarbala

۲۰:۳۱

بازارسال شده از من به قربان شاه کربلا
thumbnail
undefinedای احترام واجب زینب
دم غروب...undefined

@manbegorbane_shahekarbala

۱۶:۲۸

thumbnail
undefinedچون ذره به دامانت
یا اباعبدالله

@manbegorbane_shahekarbala

۱۵:۴۶

thumbnail
undefinedبار مرا بخر، نخری گریه می‌کنم
مرا یک کربلا ببر

@manbegorbane_shahekarbala

۱۹:۱۰

thumbnail
undefinedجگر پاره پاره اش فهماند
عاشقی کار با جگر دارد...

#‌حمزه‌سید‌الشهدا‌🥀

@manbegorbane_shahekarbala

۲۲:۲۶

بازارسال شده از من به قربان شاه کربلا
thumbnail
undefinedوای علــی اکـبرم وای علی اکبرم
@manbegorbane_shahekarbala

۱۶:۱۸

thumbnail
undefinedنوشته...
نجف که یه شهر نیست

@manbegorbane_shahekarbala

۱۴:۲۹

thumbnail
undefinedطبق روایات صدیق اکبر
به نص آیات فاروق اعظم

@manbegorbane_shahekarbala

۱۳:۴۳

thumbnail
undefinedنمیدانم ز پا آفتادگان داری خبر یا نه
ز دوری نالهء ما در دلت دارد اثر یا نه ..

@manbegorbane_shahekarbala

۲۲:۴۲

نامه‌ی‌ منظوم‌ #عمربن‌خطاببه معاویه علیه اللعنه...
این نامه را به جوهر کینه نوشته‌ام از روزهای خوب مدینه نوشته‌ام
روزی که اختیار، به دست سقیفه بود روزی که چشم‌مان به رَدای خلیفه بود
هم، فکر غصبِ حق علی بود در سرم هم بود " ابوعُبیده‌ی جراح " یاورم
غیر از علی و فاطمه همراهمان شدند اهل مدینه لشکر خودخواهمان شدند
گفتم بدون مایه فطیر است کارمان بی مرتضی و فاطمه گیر است کارمان
از این جهت روانه شدم سمت خانه‌اشگِرد آمدیم پشت درِ آشیانه‌اش
پشتِ سرم مهاجر و انصار آمدند حتی به یاری‌ام در و دیوار آمدند
هر لحظه لحظه بیشتر و بیشتر شدیم در پیش چشم فاطمه سیصد نفر شدیم
گفتم علیِّ خانه‌نشین را خبر کنید مثل بقیه بیعت بی دردسر کنید
گفتم که ختم غائله در دست حیدر است بیعت، علی اگر نکند کار ابتر است
آمد صدای فاطمه از پشت در به گوشمی‌گفت از امامت و حقِّ پسرعموش
حکم ولایتِ ازلی را به ما نداد یک تار موی شخص علی را به ما نداد
گفتم به حال خویش نباید رها شود وقتش رسیده شعله‌ی آتش به پا شود
در بین دود، فکر علی بود فاطمه همواره گرم ذکر علی بود فاطمه
گرم حمایت از علی‌اش عاشقانه بودتنها علاجِ کار، فقط تازیانه بود
کاشانه‌اش همین‌که پُر از بوی دود شد با تازیانه بازویِ زهرا کبود شد
این سو مغیره گرم بگو و بخند شد آن سو صدای ناله‌ی زهرا بلند شد
چیزی نمانده بود فضا ملتهب شودبا گریه‌های فاطمه دل منقلب شود
اما علی و شوکتش آمد به خاطرم شور و شکوه ضربتش آمد به خاطرم
"تیغِ دو دم" به خاطرم آمد چه‌کار کرد اهل قُریش را به مصیبت دچار کرد
پس با تمام کینه و بُغضی که داشتم آن‌جا همه توان خودم را گذاشتم
بر سینه‌ی زمین و زمان دستِ رد زدم بر دربِ نیمه‌سوخته محکم لگد زدم
طوری لگد زدم که همان پشت در نشست طوری لگد زدم پس از آن پهلویش شکست
طوری زدم که داغ دلش بیشتر شود طوری لگد زدم که علی بی پسر شود
حتی کنار ضربه‌ی سنگین کاری‌ام مسمار درب سوخته آمد به یاری‌ام
ریحانه‌ی رسول که رنگش پریده بود داغیِ میخِ در، نفسش را بُریده بود
یک ضربه روزگارِ علی را سیاه کرد... سیلی زدم به فاطمه حیدر نگاه کرد...
#علیرضا‌خاکساری
@manbegorbane_shahekarbala

۱۵:۰۰

بازارسال شده از من به قربان شاه کربلا
thumbnail
undefinedشروع شد ... undefined
@manbegorbane_shahekarbala

۲:۱۰