۲ شهریور
بازارسال شده از کارتون جدید سگهای نگهبان دختر کفشدوزکی
۱۵:۲۱
بازارسال شده از کارتون جدید سگهای نگهبان دختر کفشدوزکی
۱۵:۲۱
بازارسال شده از کارتون جدید سگهای نگهبان دختر کفشدوزکی
۱۵:۲۱
۱۰ شهریور
بازارسال شده از حامدی (eitaa)
۱۷:۰۸
بازارسال شده از حامدی (eitaa)
۱۷:۰۸
بازارسال شده از حامدی (eitaa)
۱۷:۰۸
بازارسال شده از حامدی (eitaa)
۱۷:۰۸
۱۵ شهریور
۱۲:۱۲
۱۸ شهریور
بازارسال شده از باب اسفنجی کارتون جدید انیمیشن دخترانه
۲۲:۰۹
۲۲ شهریور
بازارسال شده از باب اسفنجی کارتون جدید انیمیشن دخترانه
مردی در نیمههای شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم به دست گرفت و شمع را روشن و برای خدا نامهای نوشت.
نوشت به نام خدا نامهای بخدا. ازفلانی. خدایا در بازار یک باب مغازه میخواهم یک باب خانه در بالا شهر و یک زن خوب و زیبای مؤمن و پولدار و یک باغ بزرگ در فلان جا.
دوستش که این نامه را دید گفت: «دیوانه! این نامه را به خدا نوشتی چگونه به خدا میخواهی برسانی؟» گفت: «خدا آدرس دارد و آدرسش مسجد است.» نامه را برد و در لای جدار چوبی مسجد گذاشت و گفت خدایا با توکل بر تو نوشتم نامهات را بردار!! نامه را رها کرد و برگشت.
صبح روز بعد ناصرالدینشاه به شکار میرفت که تندباد عظیمی برخاست طوری که بیابان را گرد و خاک گرفت و شاه در میان گرد و خاک گم شد. ملازمان شاه گفتند: «اعلیحضرت! برگردیم شکار امروز ممکن نیست. شاه هم برگشت.
چون به منزل رسید میان جلیقه خود کاغذی دید و باز کرد و دید همان نامه مرد فقیر است که باد آن را در آسمان رها و در لباس شاه فرود آورده بود. شاه نامه را خواند و اشک ریخت. گفت بروید این مرد را بیاورید.
رفتند کاتب نامه را آوردند. کاتب در حالی که از استرس میترسید، تبسم شاه را دید اندکی آرام شد. شاه پرسید: «این نامه توست؟» فقیر گفت: «بلی ولی من به شاه ننوشتهام به خدایم نوشتهام.» شاه گفت: «خدایت حکمتی داشته که در آغوش من رهایش کرده و مرا مأمور کرده تا تمام خواستههایت را به جای آورم.»
شاه وزرا و تجار و بازاریان را جمع کرد و هرچه در نامه بود بجا آورد. در پایان فقیر گفت: «شکر خدا.» شاه گفت: «من دادم شکر خدا میکنی؟» فقیر گفت: «اگر خدا نمیخواست تو یک ریالم به کسی نمیدادی؛ اگر اهل بخششی به دیگرانی بده که نامه نداشتند.»
┄┅---✶---┅┄انیمیشن پادشاهی حیواناتلینک دانلود کارتون پادشاهی حیوانات
┄┅---✶---┅┄ فوروارد کارتونیتو فراموش نشه
نوشت به نام خدا نامهای بخدا. ازفلانی. خدایا در بازار یک باب مغازه میخواهم یک باب خانه در بالا شهر و یک زن خوب و زیبای مؤمن و پولدار و یک باغ بزرگ در فلان جا.
دوستش که این نامه را دید گفت: «دیوانه! این نامه را به خدا نوشتی چگونه به خدا میخواهی برسانی؟» گفت: «خدا آدرس دارد و آدرسش مسجد است.» نامه را برد و در لای جدار چوبی مسجد گذاشت و گفت خدایا با توکل بر تو نوشتم نامهات را بردار!! نامه را رها کرد و برگشت.
صبح روز بعد ناصرالدینشاه به شکار میرفت که تندباد عظیمی برخاست طوری که بیابان را گرد و خاک گرفت و شاه در میان گرد و خاک گم شد. ملازمان شاه گفتند: «اعلیحضرت! برگردیم شکار امروز ممکن نیست. شاه هم برگشت.
چون به منزل رسید میان جلیقه خود کاغذی دید و باز کرد و دید همان نامه مرد فقیر است که باد آن را در آسمان رها و در لباس شاه فرود آورده بود. شاه نامه را خواند و اشک ریخت. گفت بروید این مرد را بیاورید.
رفتند کاتب نامه را آوردند. کاتب در حالی که از استرس میترسید، تبسم شاه را دید اندکی آرام شد. شاه پرسید: «این نامه توست؟» فقیر گفت: «بلی ولی من به شاه ننوشتهام به خدایم نوشتهام.» شاه گفت: «خدایت حکمتی داشته که در آغوش من رهایش کرده و مرا مأمور کرده تا تمام خواستههایت را به جای آورم.»
شاه وزرا و تجار و بازاریان را جمع کرد و هرچه در نامه بود بجا آورد. در پایان فقیر گفت: «شکر خدا.» شاه گفت: «من دادم شکر خدا میکنی؟» فقیر گفت: «اگر خدا نمیخواست تو یک ریالم به کسی نمیدادی؛ اگر اهل بخششی به دیگرانی بده که نامه نداشتند.»
┄┅---✶---┅┄انیمیشن پادشاهی حیواناتلینک دانلود کارتون پادشاهی حیوانات
┄┅---✶---┅┄ فوروارد کارتونیتو فراموش نشه
۶:۱۴
بازارسال شده از باب اسفنجی کارتون جدید انیمیشن دخترانه
شهیدی که سر بی تنش سخن گفتدر جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد.در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید.سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یاحسین، یا_حسین" سر می داد.همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند...
چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود:
ألسلام علی الرأس المرفوعخدایا من شنیده ام که امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم اینگونه شهید بشوم…خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود.خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد...
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب استدادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
┄┅---✶---┅┄کارتون گنجشک ریچاردلینک دانلود گنجشک ریچارد
┄┅---✶---┅┄ فوروارد کارتونیتو فراموش نشه
چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود:
ألسلام علی الرأس المرفوعخدایا من شنیده ام که امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم اینگونه شهید بشوم…خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود.خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید میشوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد...
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب استدادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
┄┅---✶---┅┄کارتون گنجشک ریچاردلینک دانلود گنجشک ریچارد
┄┅---✶---┅┄ فوروارد کارتونیتو فراموش نشه
۶:۱۴
بازارسال شده از باب اسفنجی کارتون جدید انیمیشن دخترانه
۶:۱۴
بازارسال شده از باب اسفنجی کارتون جدید انیمیشن دخترانه
۶:۱۴
بازارسال شده از باب اسفنجی کارتون جدید انیمیشن دخترانه
۶:۱۴
بازارسال شده از باب اسفنجی کارتون جدید انیمیشن دخترانه
۶:۱۴
بازارسال شده از باب اسفنجی کارتون جدید انیمیشن دخترانه
۶:۱۴
۶:۱۹
۳۰ شهریور
۶:۳۲
۱۹ مهر
بازارسال شده از باب اسفنجی کارتون جدید انیمیشن دخترانه
۱۸:۰۷
بازارسال شده از کانال مدل لباس مجلسی شیک دخترانه جدید پوشاک شومیز زنانه کراپ
۱۸:۰۹