عکس پروفایل مـِقدامهم

مـِقدامه

۶۳۵عضو
به نام خدای قلم
#آنچه‌گذشتدر هفته گذشته آموزش مقدامه تصمیم بر این شد که در چند قسمت به بیان نکاتی در باب خواندنی‌تر کردن نوشته پرداخته شود. در دو هفته‌ی گذشته به فرق بین یادداشت‌نویسی و خاطره‌نگاری پرداختیم. این هفته سومین قسمت از این سری نکات را بیان خواهیم کرد.
#پیشنهادهمیشگیمیتوانید با استفاده از پست پیشین کانال موضوعی را انتخاب کنید و با نکاتی که در این هفته و هفته‌های آتی بیان میکنیم متنی را به عنوان نمونه تمرین نمایید.نکات زیر به شما کمک می‌کند یادداشت‌های آراسته‌تر و خواندنی‌تری بنویسید:
#قسمت‌سوم
درست‌نویسی نه شلخته‌نویسی
آیا شما هم عقیده دارید مهم محتوای متن است نه شکل ظاهری آن؟ و اگر محتوا خوب باشد، مخاطب به‌هرحال آن را می‌خواند؟
درست است که محتوای یادداشت باید کاربردی باشد و در واقع حرفی برای گفتن داشته باشد اما مخاطب در ابتدا ظاهر متن شما را می‌بیند، و وقتی با متنی مواجه می‌شود که در آن غلط املایی وجود دارد، نیم‌فاصله‌ها رعایت نشده است و از علائم نگارشی به‌ درستی استفاده نشده است، تصور بدی نسبت به نویسنده پیدا می‌کند و با خودش می‌گوید: چه بی‌سواد و شلخته‌. من از این آدم چی می‌تونم یاد بگیرم؟!
این اشتباهات علاوه بر تصور بدی که در ذهن خواننده ایجاد می‌کند، خواندن متن را نیز دشوار می‌کند. از تمام این‌ها گذشته شما چند نویسنده‌ی کاردرست را می‌شناسید که در نوشته‌های‌شان غلط املایی داشته باشند؟
برای نوشتن یک یادداشت خوب و خواندنی ضروری است درست‌نویسی را بیاموزیم.
چند نکته‌ی مهم در مورد درست‌نویسی
الف. املای درست کلمات را بیاموزید.شمایی که اهل نوشتن هستید، به‌ طور حتم اهل خواندن هم هستید. وقتی مطالعه می‌کنید به کلمات دقت کنید تا املای صحیح واژه‌ها ملکه‌ی ذهن‌تان شود. اگر نسبت به املای درست کلمه‌ای شک دارید، از سایت یا اپلیکیشن «واژه‌یاب» استفاده کنید که همیشه هم در دسترس‌تان است.
ب. استفاده‌ی درست از علائم نگارشی را بیاموزید.با یک جست‌وجوی ساده در گوگل می‌توانید نحوه‌ی به‌کار رفتن ویرگول، نقطه، دو نقطه، گیومه و پرانتز را در جمله بیاموزید.
ج. متن‌تان از نظر رسم‌الخط و رعایت نیم‌فاصله‌ها یک‌دست باشد.اینکه کلمات را با نیم‌فاصله یا سرهم بنویسید، انتخاب شما است اما توجه کنید در تمام متن از یک شیوه استفاده کنید. به‌عنوان مثال اگر می‌‌خواهید بنویسید «می‌شود»، در تمام متن به همین صورت بنویسید نه اینکه یک جا بنویسید «میشود» و جای دیگر «می شود».
د. از علامت تعجب استفاده نکنید.استفاده‌ی زیاد از علامت تعجب فقط نشان‌ می‌دهد تازه‌کار و غیر حرفه‌ای هستید. نویسندگان آماتور با به‌کار بردن این علامت می‌خواهند به خواننده بفهمانند که تعجب کن، خوش‌حال شو، دیدی چه‌قدر این متن بامزه است، الان باید دوتا شاخ از سرت بیرون بزند، بخند باید قهقهه بزنی. اما گذاشتن علامت تعجب در انتهای یک جمله‌ی خسته‌کننده، آن جمله را هیجان‌انگیز نمی‌کند. به قول اسکات فیتز جرالد، نویسنده‌ی بزرگ آمریکایی "استفاده از علامت تعجب مانند خندیدن به شوخی خود است‌."
هنر نویسنده این است که بتواند طوری کلمات را کنار هم بچیند که شگفتی، استهزا، تعجب یا کنایه را به خواننده انتقال دهد. شما با استفاده از علامت تعجب نمی‌توانید خواننده را وادار کنید تا احساس خاصی داشته باشد، شما فقط و فقط باید کلمات مناسب را به آن‌ها بدهید. سعی کنید مدتی به‌ هیچ‌ عنوان از علامت تعجب در نوشته‌های‌ تان استفاده نکنید، خواهید دید که این کار چه‌قدر در روند رشد شما تأثیرگذار خواهد بود.
undefined با ما همراه باشید.
#واحد_آموزش_مقدامه#قسمت_نهم
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۶:۴۳

thumnail
از غزه به لبنان از لبنان به سوریه، از سوریه به...
رهبری چندین بار فرمودند این جنگ، جنگ وجودی است. جنگ مرگ و زندگی است.
ظاهراً اسرائیل و نتانیاهو بهتر از همه این سخن را فهمیدند. اسرائیل برای نجات خود دائما در حال تغییر زمین بازی است‌‌، غزه، لبنان، سوریه و... . برای اینکه هم خود را از نابودی نجات دهد و هم‌ ذهن‌ها را از خود دور کند، جنگ را به جایی غیر از سرزمین‌های اشغالی انتقال داد تا نفسی تازه کند. از طرف دیگر پشتوانه و عقبه غزه و لبنان را هم نابود کند تا هم خود زمان بخرد و از مرگ فرار کند و هم مسئله را برای جبهه مقاومت بحث مرگ و زندگی کند و هم خط مقدم جنگ را از قلب اسرائیل ، به دل سوریه منتقل کند. نقش‌آفرینی در هر یک از این عرصه‌ها مهم است اما باید مراقب بود که خط اصلی و توپخانه دشمن را گم نکنیم. رهبری بارها اعلام کردند که اسرائیل سگ هارِ آمریکا است. پس به گمانم خط اصلی، نابودی و محو اسرائیل و مهم‌تر از آن اخراج آمریکا از منطقه غرب آسیا است. اگر از زمین و زمان آتش هم ببارد نباید این خط را گم کنیم و مواظب باشیم این خط برای جامعه گم نشود.
به نظر می‌آيد اسرائیل با بردن جنگ به سوریه توسط فرزندان نامشروع خود_تروریست ها_ چندین هدف را دنبال می کند:
١ـ برداشتن توجه‌ها از خود
٢ـ ایجاد اختلاف بین کسانی که از هفت اکتبر مسئله فلسطین، تبدیل به مسئله واحدشان شده بود.
٣ـ نابودی عقبه غزه و لبنان یعنی سوریه تا در زمان مناسب کار حماس و حزب‌الله را تمام کند.
۴ـ هموار کردن نابودی سرِ مار که نتانیاهو صراحتاً ایران را به عنوان سرِ مار معرفی کرد.
و...
حال جوان دانشجو وظیفه‌اش چیست؟
١- به نظر می‌رسد مهم‌ترین وظیفه ما مراقبت از گم نشدن خط اصلی‌ست.
٢- دنبال کردن اخراج آمریکا از منطقه( چیزی که رهبری از سال ٩٨ و به عنوان انتقام سخت بعد از شهادت حاج قاسم مشخص کردند)
٣ـ دنبال‌کردن قطع شریان‌های حیاتی اسرائیل که رهبری چندین بار در سخنرانی‌هایشان اعلام کرده‌اند.
و جهاد تبیین که باید جزء جدایی نشده وظایف این روز‌های ما باشد.
بله سوریه نقطه‌ی راهبردی ما برای ارتباط با لبنان و غزه است و نباید ساده از کنار آن رد شد اما باید دقت نظر داشت که مسئله‌ی غزه فراموش نشود و نباید گذاشت با اختلاف‌افکنی بین شیعه و سنی و راه افتادن جنگ اعتقادی مجددا بین جهان اسلام تفرقه ایجاد شود و آرمان اصلی و نقطه رمزآلود ظهور فراموش شود.
به قولی دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد، زمین کارزار ما تل‌آویو است، تهران نه
به نظر کلیت فعالیت تشکل‌های دانشجویی مشخص است؛ همان‌هایی که رهبری چندین بار بیان فرموده‌اند فقط همت و ذهن پویایی می‌خواهد که برای هر یک از اهداف و راهبرد‌ها طراحی مناسب و مردمی صورت بگیرد.
القرض دیگر اضافه گویی نیست فقط چند خطی درد و دلی بود که گفتم کجا بهتر از مقدامه با خواهران پیشروی تشکلی!
بدانیم تک تک قدم‌های این روزهایمان، در تاریخ ثبت خواهد شد؛ به امید آن روز که در کنار هم اخبار خوب پیروزی جبهه‌ی مقاومت را رد و بدل کنیم.
undefinedخانم مریم جمالی ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه سمنان
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۸:۰۶

thumnail
مقدامه برگزار میکند
undefined ثبت‌نام فصل اول باشگاه نویسندگان
undefinedفرصتی ویژه برای علاقه‌مندان و قلم‌جویان
undefined همراه با سرفصل‌های:شب شعر مجازی حلقه‌های خوانش و نگارش(روایت، یادداشت، تحلیل، نشریه و...)
undefined مهلت ثبت نام : تا ۲۴ آذرماه ۱۴۰۳
undefined راه ارتباطی : @meghdameh_admiin
#فصلی‌نو_برای_نسلی‌نو#صدای‌دختران‌پیشروی‌جریان‌دانشجویی
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۶:۳۱

thumnail
برای روایت آنچه روایت نکردیم
پیک پنجم کروناجلسه‌ای داشتیم در یکی از کلاس‌های دانشکده پزشکی. قرار بود جمعی از اعضا که با مسئولین دانشگاه جلساتی داشتند، آنچه از صحنه و نیازهای آن متوجه شده بودند شرح دهند. اوضاع به حدی وخیم بود که در یک جمله تمام توصیفات خلاصه می‌شد: "ذهن مسئولین فسیل شده است؛ می‌گفتند چه کار کنیم که بعد از زدن واکسن، مردم بایستند و به آموزش‌ها گوش دهند؟خیلی هم فکر کرده بودند ولی بی‌نتیجه!راهش واضح بود، گفتیم قبل زدن واکسن آموزش بدهند. حیرت زده بودند از نبوغمان! در این حد هوا پس است دوستان"
این فقط یک قسمت ماجرا بود؛ کارمندان دانشگاه و بیمارستان چنان غرق در بروکراسی بودند که حتی یک میز در هر بیمارستان با دو نیروی مستقر پشت هر میز، آن هم با حقوق کار دانشجویی را نمی‌توانستند عملیاتی کنند.بعد از آنکه بسیج دانشجویی متولی میز خدمت شد نامه زدند برای تشکر، که آقا ما #سه_بار تلاش کردیم و نشد ولی شما توانستید!
البته به اینجا هم ختم نمی‌شد. متاسفانه یک مرکز واکسیناسیون را هم نتوانستند مدیریت کنند! دو سه نفر از مسئولین دانشگاهی مدیریت مرکز را به عهده گرفتند و هرکدام پس از چند روز با دعوا آنجا را ترک کردند. البته مرکز واکسیناسیون نمایشگاه، مرکز پرحاشیه‌ای بود، اما نمی‌دانم چطور یک جوان بسیجی در نهایت توانست آنجا را مدیریت کند ولی آن‌ها نتوانستند. خلاصه در طول پیک پنجم مدیریت چهار مرکز بزرگ واکسیناسیون مشهد، به علاوه‌ی تامین نیروی مراکز دیگر، بر عهده‌ی بسیج دانشجویی بود که اگر نبود نه واکسیناسیون به اتمام می‌رسید نه پیک پنجم...
پیک ششم کروناطبعا با تجربه‌ای که داشتیم خیلی دقیق‌تر و سریع‌تر می‌توانستیم ورود کنیم. ابتدا کمیته‌هایی تشکیل دادیم برای بررسی هر قسمت از سیستم مبارزه با کرونا: واکسیناسیون، دارو، بیمارستان‌ها، آموزش بهداشت، تامین تجهیزات، نظارت و...مسئول هرکدام از این کمیته‌ها به‌ علاوه‌ی جلساتی که با مسئولین دانشگاه داشت، بررسی میدانی هم انجام می‌داد تا نیازها و مشکلات را احصا کند. اما به شکل عجیبی این‌بار فضا متفاوت بود‌. ما آماده‌‌ی کمک بودیم اما انگار مسئولین دانشگاه آماده‌تر بودند! یک نمونه کوچکش این بود که میزان کل اکسیژن مصرفی در مشهد، هرلحظه با گوشی هوشمند برایشان قابلیت مانیتور داشت. ابتدا همه فکر می‌کردیم که نیاز به کمک دارند، ولی رفته رفته مشخص شد که نیازی به ورود ما نیست و مسئولین دانشگاه بر آنچه اتفاق می‌افتد تسلط دارند.
شش پیک کرونا را پشت سر گذاشته بودیم و در هرکدام، خلاهایی حس میشد. حتی در پیک اول، دو ماه خط تولید شیلد و ماسک توسط مردم به راه بود؛ اما پیک ششم خلاهایش اصلا آن‌چنان جدی نبود که مثل پیک‌های قبلی اولویت فعالیت ما باشد.
اما تفاوت در چه بود؟ درست است که واکسیناسیون انجام شده بود و تعداد بیماران و احتمال فوت کمتر بود ولی سرعت عمل مسئولین در تحت کنترل گرفتن شرایط با گذشته خیلی فرق کرده بود؛ تکاپوی بیشتر، احساس توانمندی و نظم...آن موقع نمی‌فهمیدیم که این همه تغییر ناشی از چیست؟ خب بله دولت عوض شده بود و ما پیک ششم را در دولت آقای رئیسی تجربه می‌کردیم اما مسئولین بخش‌های درمانی اکثرا همان مسئولین قبلی بودند! ساختار هم که همان ساختار بود! یعنی فقط با پیگیری از سمت دولت می‌شود انقدر تغییر کرد؟
این سوال در ذهنمان باقی ماند تا امروز که چندماه از شهادت آقای رئیسی می‌گذرد، علت این تفاوت را تازه الان میفهمم... به قول یکی از ادوارمان، دولت روحانی مسابقه کار نکردن بود و دولت رئیسی مسابقه کار کردن. تفاوت تنها در نرم‌افزار حاکم بر مجموعه بود؛ نرم‌افزار دلسوزاندن، تلاش، خدمت و توانستن!
او روح توانستن را نه‌ فقط در مجموعه دولت، که در خیلی از ما مردم هم دمید. اما پس از شهادتش، مدت زیادی طول کشید تا دوباره به آینده احساس امید داشته باشیم. البته ما مردم ایران‌، رمز این امید را خوب فرا گرفتیم؛ هر زمان که احساس کردیم "نمی‌شود"، او را به یاد می‌آوریم که "توانست" و "شد" و ما هم برای ادامه‌ی راهش به تلاشمان ادامه می‌دهیم ان‌شاءالله...
undefinedخانم شهلا خطیبی ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی مشهد
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۶:۲۱

thumnail
میم مثل مادر، مادر یعنی ام‌البنین
صدای اذان که پخش می‌شود، می‌فهمم پیچ رادیو را پیچانده تا الله اکبر گفتن‌های مؤذن‌ یادم بیاورد خدا از همه‌ی غم و غصه‌های من و او بزرگ‌تر است.تا بلند شوم و وضو بگیرم، می‌بینمش که زودتر ایستاده سر سجاده‌‌ و مشخص است از قبل اذان بیدار بوده و مثل همیشه، مشغول مناجات.عطر یاس‌های رازقی‌ که می‌پیچد، یادم می‌اندازد مثل همیشه آبی که با آن وضو می‌گیرم را جدا نگه دارم تا گلدان‌هایم را با آن سیراب کنم. اصلا به خاطر همین است گل‌هایم همیشه سرحال‌اند.قامت می‌بندم برای نماز و همزمان صدای قرآن خواندش بلند می‌شود؛ همیشه مقید تلاوت یک جزء قرآن بعد نماز صبح است و تا یاد دارم، صدیقه هم کنارش بوده و گوش جانش را به صوت و لحن قرآن خواندن او سپرده است. تسبیحی که از مشهد برایم سوغات آورده را بر می‌دارم و بعد از تسبیحات حضرت زهرا(س)، صد و ده صلوات هدیه می‌کنم به خانم ام‌البنین(س). مادرم همیشه می‌گفت مادر سقای کربلا سفارش می‌کند به بی‌بی فاطمه(س)؛ گره افتاد یا نیفتاد به کارت، دلت را به دلش بده.خوب شد یادم افتاد! امروز شنبه است و نذر سفره‌ی ام‌البنین(س) دارم. اگر خدا توفیق بدهد و امروز هم خوب برگزار شود، می‌شود هجدهمین شنبه‌ای که روضه گرفته‌ام. اتفاقا این شنبه مصادف شده با وفات خود خانم جان، حضرت ام‌البنین(س)... کم کم نزدیک ظهر می‌شود و پیش از نماز باید بروم خانه‌ی زهرا خانم، همسایه‌ی چند کوچه‌ آن طرف‌تر. قرار است آش نذری بپزد برای پیروزی جبهه‌ی مقاومت و من و خانم‌های محله باید کمکش کنیم. پیش از رفتن، سفارش خرید‌های لازم را که با خطی درشت نوشته‌ام، روی جاکفشی می‌گذارم. می‌دانم که تا برگردم، او همه را تهیه کرده و پشت در می‌گذارد و بعد می‌رود سراغ کارهایش. در خانه‌ی زهرا خانم با شنیدن صدای اذان مسجد، اندک کارهای باقی‌مانده را رها می‌کنیم و همگی سمت مسجد صاحب‌الزمان(عج) راه می‌افتیم. باید بعد از نماز به خانم‌ها یادآوری کنم که عصری در منزلمان روضه است. هیچوقت اهل کاغذ چسباندن و اطلاعیه نبودم؛ دعوت کلامی را بیشتر قبول داشتم. مهمان‌های روضه را باید محترمانه و تک به تک دعوت کرد. البته قبلا به علیرضا سفارش کرده‌ بودم و برایم دم در پرچم ِ "به مجلس روضه خوش آمدید" نصب کرده است. البته خودش هم ساعت و روز مراسم شنبه‌ها را روی کاغذ با خط زیبایش نوشته و روی در زده تا معلوم شود درب منزلمان به روی همه باز است.صدیقه از راه می‌رسد و با چشمانی غمبار می‌گوید به خاطر مدرسه‌ی زینب، نتوانسته زودتر بیاید کمک. زبان می‌گردانم که بگویم نیازی نبود و علیرضا مثل همیشه کمک حالم بوده، ولی پشیمان می‌شوم و می‌گویم: فدای سرت مادر، به دعای خانم ام‌البنین(س) همیشه کارها خودش جفت و جور می‌شود‌. مهمان‌ها و مداح یکی یکی از راه می‌رسند و می‌شوند برکت مجلس روضه. شعری که حاج آقا این هفته در مداحی‌‌اش خواند، حال دلم را خیلی عوض کرد: بوده در لالایی ام‌البنین(س) این زمزمه، جان عباسم به قربان حسین فاطمه(س)...روضه که تمام می‌شود، موقع پذیرایی و پخش چای، پسر معصومه خانم-همسایه‌ی پایینی- که تازه از جنوب برگشته وارد می‌شود. غم و شادی نگاهش، در دلم نور امیدی می‌شود که از علیرضایم خبر آورده است. می‌گوید: ننه علی چشمت روشن، حاجت روا شدی… قرآن و تعدادی از وسایل علیرضا با لباس‌های غواصی‌اش پیدا شده، بچه‌های تیم تفحص می‌گویند ان شاءالله پیکرش هم چند روز دیگر بر‌می‌گردد.دستم را به شکرانه‌ی این خبر بالا می آورم و الحمدالله گویان، اشک شوقم را با گوشه‌ی چادرم پاک می‌کنم. قاب عکس علیرضا کنار رادیوی روی طاقچه نگاهم می‌کند و می‌خندد. چشمم به کتیبه‌ی یا زهرا(س)‌ روی دیوار می‌افتد و بلند می‌گویم: جان اولادم به قربان حسین فاطمه(س)...
[ به امید گوشه‌ی چشمی از بانو ام‌البنین(س)و تقدیم به مادران صبور همه‌ی شهدا، به خصوص شهدای غواص ]
undefined خانم عطیه صادقی ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه علم‌و‌صنعت
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۷:۳۰

به نام خدای قلم
#آنچه‌گذشتدر چند قسمت قبل واحد آموزش، تصمیم گرفتیم در خلال هفته‌های متوالی به بیان نکاتی در باب خواندنی‌تر کردن نوشته بپردازیم.در سه هفته‌ی گذشته نکاتی بیان گردید که امیدواریم مورد استفاده مخاطبین عزیز مقدامه قرار گرفته باشد. این هفته چهارمین قسمت از این نکات را بیان خواهیم کرد.
#پیشنهادهمیشگیمیتوانید با استفاده از پست‌هایی که در این هفته در کانال بارگذاری شد، موضوعی را انتخاب کنید و با نکاتی که در این هفته و هفته‌های آتی بیان میکنیم متن آن را به عنوان نمونه تمرین نمایید.
نکات زیر به شما کمک می‌کند یادداشت‌های آراسته‌تر و خواندنی‌تری بنویسید:
#قسمت‌چهارمتجربه‌نگاری کنید نه کلی‌گویی
فرض کنید می‌خواهید درباره‌ی پیاده‌روی یادداشت کوتاهی بنویسید. بیشتر افراد این گونه می‌نویسند:
همه‌ی ما می‌دانیم که پیاده‌روی برای سلامتی مفید است. پس از امروز شروع کنید به پياده‌روی تا از اثرات خوب آن بهره‌مند شوید...
این نوع نوشته‌ها که بیانگر یک حقیقت کلی هستند که همه آن را می‌دانند، جذابیتی برای خواننده ندارند.
شما باید خودتان را وارد متن کنید و از تجربه‌ها و چالش‌هایتان در مورد موضوع صحبت کنید. مثلا بنویسید:
من تا دو هفته پیش، پیاده‌روی را جدی نمی‌گرفتم و به نظرم نوعی وقت تلف کردن می‌آمد. مدتی بود احساس می‌کردم ایده‌ی جدیدی برای نوشتن ندارم و به دام تکرار افتاده‌ام. از استادم بارها شنیده بودم پیاده روی بر قدرت خلاقیت انسان می‌افزاید، پس با خودم گفتم امتحانش می‌کنم.برنامه‌ای برای خودم تنظیم کردم و هر روز حداقل نیم ساعت پیاده‌روی می‌کردم. نکته‌ای که برایم جالب بود، حال خوبم بعد از پیاده‌روی بود. احساس سبکی می‌کردم.پیاده‌روی بی‌حوصلگی مرا می‌شست و شادی و نشاط را جایگزین آن می‌کرد. ذهنم باز می‌شد و انرژی‌ام افزایش می‌یافت. ایده‌های جدیدی به ذهنم می‌رسید که دلم می‌خواست هرچه سریع‌تر آن‌ها را به روی کاغذ بیاورم ...
دقت کردید نوشتن از آنچه خودتان تجربه کرده‌اید، چه قدر جذاب‌تر از نوشتن حرف‌های کلی است؟
در این نوع نوشته‌ها شما خواننده را با خود همراه می کنید. مخاطب با شما همذات‌پنداری می‌کند و ترغیب می‌شود متن را تا آخر بخواند، لذت ببرد و از تجربیات شما استفاده کند.
undefined با ما همراه باشید.
#واحد_آموزش_مقدامه#قسمت_دهم
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۶:۱۰

مـِقدامه
undefined مقدامه برگزار میکند undefined ثبت‌نام فصل اول باشگاه نویسندگان undefinedفرصتی ویژه برای علاقه‌مندان و قلم‌جویان undefined همراه با سرفصل‌های: شب شعر مجازی حلقه‌های خوانش و نگارش(روایت، یادداشت، تحلیل، نشریه و...) undefined مهلت ثبت نام : تا ۲۴ آذرماه ۱۴۰۳ undefined راه ارتباطی : @meghdameh_admiin #فصلی‌نو_برای_نسلی‌نو #صدای‌دختران‌پیشروی‌جریان‌دانشجویی مقدامهundefined undefined️ @meghdameh_eslamenab
بسم الله الرحمن الرحیم نون و القلم
undefined حاضرین به غایبین برسانند:
undefinedباشگاه نویسندگان مقدامه، بنابر رسالت تبلیغی و ترویجی خود، ثبت‌نام فصل اول را تمدید می‌کند. همراهان عزیز و گرامی، گروه‌های تشکّلی و علاقه‌مندان می‌توانند حداکثر تا ساعت ۱۶ روز چهارشنبه ۲۸ آذر ماه در باشگاه نویسندگان مقدامه، ثبت‌نام نمایند.
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۷:۳۰

thumnail
نه اینکه فکر کنی روزها در کوچه توپ پلاستیکی دولایه می‌کند،یا دستش به دسته‌ی ps4 و امثالهم نرفته،یا برایش فرق ندارد کفش جردن بپوشد یا یک اسپورت وصله دار؛نه اینطور نیست.
اگر نگویم تینیجر هم اما او نوجوان است.کم و بیش حواسش به مد روز و عقب نیفتادن از هم سن و سالانش هست؛ ولی خواه ناخواه این روزها خیلی بیشتر از سنش فهمیده استخیلی خیلی بیشتر؛چون واقعیت ده هیچ از داستان جلوتر است.
نه اینکه بگویم از سوپرمن و بتمن چیزی نمی‌داند،چرا؛ مارول هم دنبال می‌کند،اما همان که گفتم:واقعیت از داستان جلوتر است.او هم بجای اینکه افسانه بشنود و رویا ببافد،قهرمانش را با چشمان خودش از پخش‌ زنده‌ی آزمایشی پیدا کرده است.
نگاه نافذش پرده‌ی شیطنتی که روی چشمش افتاده را کنار می‌زند تا مثل اسطوره‌ی داستانی اما واقعیش، پیام خود را به دنیا مخابره کند که:شهدایتان را فراموش نکنید و بر سر رؤیایی که حق شماست، معامله نکنید.
[ قابی قابل تامل از مراسم تشییع شهدای گمنام | آذر ماه ۱۴۰۳ ]
undefinedخانم نرگس سلمان ادوار بسيج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۴:۴۸

thumnail
برداشتی از مستند "چرا سوریه؟"
شاید همه ما فکر کنیم دورانی که غرب به دنبال منفعت و سود خود، کشورهای دیگر را زیر سلطه می‌گرفت تمام شده و استعمارگری در قرن بیستم جایی ندارد!آخر چگونه می‌تواند وجود داشته‌ باشد وقتی این همه سازمان‌های مختلف برای دفاع از حقوق بشر ساخته‌شده‌است؟مگر در دنیای پیشرفته و متمدن امروز می‌شود به غارت از کشور‌های دیگر فکر کرد؟!حق زندگی عادی را از انسان‌های دیگر سلب کنی تا از قدرت و ثروت بیشتری برخوردار شوی؟
اگر به صورت مستقیم استعمار کنی با توجه به شبکه گسترده ارتباطات، خبرش در جهان پخش می‌شود و مسلماً انسان‌های آزاده به مخالفت با تو بر‌می‌خیزند. همین امر باعث می‌شود مشروعیت و مقبولیتت در اذهان عمومی از بین رفته و متروک شوی. اما اگر خوب بلد باشی اهدافت را پنهان کنی، بله می‌شود! خیلی پیچیدگی دارد ولی وضعیت کنونی فلسطین و سوریه نشان می‌دهد که می‌شود. کافیست منطقه هدف را بشناسی، سپس از نقطه‌ ضعف‌هایش در جهت پیشبرد اهدافت استفاده کنی. دلیل حمایت آمریکا از اسرائیل همین است.
سرزمینی که به یهودیان وعده داده شده برای آمریکا یک قصه است تا به واسطه آن بتواند این سگ هار را به جان فلسطین بیندازد و روابط اسرائیل با کشورهای منطقه را عادی سازد؛ چرا؟ چون لازم می‌بینید در خاورمیانه مرکزی داشته باشد که هم آنجا اصالت نداشته و بتواند به آمریکا خوش‌خدمتی کند و هم در حیاتی‌ترین منطقه اقتصادی، یعنی دریای مدیترانه واقع شده باشد تا محل ورود کالاهای مصرفی آنها به کشورهای آسیایی باشد.
همین اتفاق در سوریه هم می‌افتد. آمریکا تصمیم می‌گیرد در بیابان‌های تَنَف پایگاه نظامی بزند. هیچ چیز نیست؛ فقط یک جاده آن‌جاست. اتفاقاً نیرو‌های سوری که مخالف رژیم اسد هستند را هم حمایت می‌کند تا از جاده حراست کنند. بعداً مشخص می‌شود آن گروه با ایجاد ناامنی جاده را خالی از عبور و مرور کردند به طوری که هیچ ماشینی به خصوص ماشین‌های حمل کالای اقتصادی از آن رد نشوند. همچنین خود جاده توسط پایگاه آنها قطع شده است و اگر کسی به آن نزدیک شود حمله به آمریکا محسوب شده و پاسخ دریافت می‌کند! حتی نظامیان عراقی که به دستور سوریه، داعش را تعقیب می‌کردند و نادانسته وارد منطقه تنف شدند، مورد حمله هوایی آمریکا قرار گرفتند.
مشخص می‌شود که شیطان بزرگ نه برای دفاع از سوریه بلکه برای دفاع از خود آنجاست. آنجاست تا نگذارد چین، آن ابرغول اقتصادی، آن حریف قَدَر آمریکا، به راحتی بتواند از طریق جاده‌ی ابریشمَش به مدیترانه رسیده و کالاهایش را سراریز بازار مصرف غرب عالم کند! بله جاده تنف همان شاهراه اقتصادیست که از قدیم الایام تمام مسیرهای اقتصادی جاده ابریشم به آن ختم می‌شود و سپس به مدیترانه می‌رسد؛ جایی که بیست و دو کشور جهان در آن بیش از صد بندر دارند.#ادامه_دارد
undefinedخانم مریم بذرافکن ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه ولی‌عصر(عج) رفسنجان
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۶:۳۱

بازارسال شده از اسلام ناب
thumnail
undefined سخنان خانم دکتر فاطمه رایگانی از اساتید دوره اسلام ناب؛ در ابتدای دیدار اخیر اقشار مختلف بانوان با رهبر انقلاب ۱۴۰۳/۹/۲۷
undefined... زن مسلمان ایرانی که در کشاکش تجدد و تحجر بین دو اراده برای ابزار سرمایه‌داری شدن یا از متن تاریخ حذف شدن، شکوفایی خودش را از دست می‌داد، به برکت انقلاب اسلامی در اصیل‌ترین مبارزه تاریخ یعنی مبارزه انسان و استکبار نقش اصلی پیدا کرد و اراده مستقلش به رسمیت شناخته شد و امید در جهانش شکوفه زد؛ چون پیش چشم خودش ترسیمی داشت از آینده مطلوب و می‌دانست که می‌تواند این مسیر را طی کند و اراده‌اش در این مسیر به رسمیت شناخته شده بود‌...
#زن_در_مکتب
undefined مرکز معرفتی‌ تشکیلاتی اسلام نابundefined@eslamenaab_ir

۱۱:۲۲

thumnail
بسیجی واقعی کیست؟/ جای خالی را با هسته‌های مقاومت پر کنید
امروز بعد از مدت‌ها، زمانی را برای دنبال کردن محتوای صفحات تشکل‌های دانشجوییِ خارجیِ فعال در حوزه‌ی فلسطین گذاشتم. تقریبا از همان اوایل طوفان الاقصی پیگیر نحوه‌ی کنشگری و فعالیت‌های آنها بودم. کم و بیش تلاش می‌کردم با برخی از این صفحات ارتباط بگیرم و ضمن تشکر از آنها بابت اقداماتشان، چند سوال درباره‌ی چگونگی شکل‌گیری جمعشان و نحوه‌ی تداوم یافتن فعالیت‌هایشان بپرسم. تقریبا هیچ نگاه ایدئولوژیکی میان آنها نبود. همگی نگران انسانیت و علی الخصوص کودکان و زنان بی‌گناه در این جنگ بودند. گروه‌هایی که کمی بیشتر بر فضای فلسطین مسلط بودند، از حق فلسطینیان برای باز پس‌گیری زمین‌های غصب شده‌شان می گفتند.
اواخر آذرماه ۱۴۰۲ بود که متنی با موضوع تشکیل هسته‌های مقاومت جهانی نوشتم و تلاش داشتم تا اهمیت این هسته‌ها را در انتقال مفاهیم اصیل و آرمان‌های انقلاب به دانشجویان آرمانخواه جهان نشان دهم. با گذشت بیش از یکسال از جنگ همچنان هم صحنه‌ی فعالیت‌های دانشجویان خارجی مانند قبل خلاصه شده در تجمعات و پرفورمنس های اعتراضی، برگزاری بازارچه و خیریه‌ها برای جمع آوری کمک هزینه و کارهایی از این قبیل.
نکته‌ی مهم و خوب ماجرا در تداوم فعالیت آنهاست، چیزی که با جرئت می‌گویم هیچ دانشجو و تشکل دانشجویی در ایران مانند آن نبوده است. البته هستند گروه‌هایی که میزان فعالیت آنها به پرکاری ابتدای طوفان نیست، اما همچنان و عموما هفته‌ای یک بار نشست و تجمع و... دارند. در سمت دیگر ماجرا نکته‌ای مهم‌تر وجود دارد؛ آن هم اینکه همچنان سطح آرمانخواهی این تشکل‌ها تغییری نکرده و جای خالی هسته‌های مقاومت برای معنا بخشی به این فعالیت‌ها، به چشم می‌خورد.
پ‌ن: بعضی تصور می‌کنند که ارتباط گیری با گروه‌های حامی فلسطین سخت و ناشدنی است، درحالیکه اینطور نیست و چون تلاشی برای این مسئله انجام نشده است، تصور می‌شود کار ناشدنی است.
undefinedخانم آتنا تمیمی ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه خواجه نصیر
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۹:۰۲

مـِقدامه
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و خداقوت خدمت شما همراهان کانال مقدامهundefined مسابقه تمام شد و شاهد متن سه شرکت‌کننده در کانال بودید. از هر سه بزرگوار تشکر میکنیم که متن‌های زیبای خودشان را برای ما ارسال کردند. باتوجه به تعداد رأی‌ها خانم سلمان برنده مسابقه هستند.undefined خلاقیت، دقت نظر در پرداختن به جزئیات و روان نوشتن از جمله نکات مثبت ایشان بود که سبب می‌شود نظر هر خواننده‌ای جلب شود. امیدواریم به این مسیر ادامه بدهند و شاهد ادامه متنشان در کانال مقدامه باشیم. با گذشت یک‌سال از عملیات طوفان‌الاقصی و ادامه جنایات رژیم صهیونیستی، نباید رنج مردم غزه برای ما تبدیل به روزمره شود. روایت‌های شما از مقاومت بسیار کمک‌کننده هستند و ما در کانال مقدامه پذیرای متن‌های شما هستیم. همچنین از شما مخاطبین میخواهیم که با نشر این متون ادامه دهنده این جریان باشید. مقدامهundefined undefined️ @meghdameh_eslamenab
thumnail
الحمدلله جایزه‌ی مسابقه "از جنس مقاومت" به دست برنده مسابقه رسید. قطعه‌ سنگی متبرک از حرم حضرت ‌زینب(س)
ممنون که در مسابقه شرکت کردید و با قلم خوبتون، از مقاومت رزمندگان جبهه حق علیه باطل قلم زدید. به امید پیروزی مستضعفین بر مستکبرین که دیر نیست آن روز ان‌شاءالله
منتظر مسابقات بعدی ما باشیدundefined
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۴:۳۸

thumnail
شأن ریاست جمهوری
چند روز پیش شاهد رفتارهایی بودیم که به هیچ وجه شایسته‌ی مقام ریاست‌جمهوری نبود. آقای پزشکیان به جای آنکه در همایش با اندیشیدن به راه‌حل‌های عملی برای مشکلات کشور، بر رفع موانع پیش‌رو تمرکز کند، با پرتاب کردن پک هدیه بی‌احترامی به جایگاه خود و مخاطبان را به نمایش گذاشت. این رفتار نه تنها از نظر اخلاقی، بلکه از نظر حرفه‌ای نیز جای سؤال دارد.
اما افسوس که پس از این رفتار ناپسند، به جای اتخاذ رویکردی مؤثر برای حل بحران‌ها، او در برابر جمع با یادآوری فقدان همسرش، به گریه پرداخت. درست است که هیچ‌کس از انسان‌ها خالی از احساسات نیست، اما در شرایط بحرانی کشور، مردم به کسی نیاز دارند که در برابر مشکلات استوار باشد، نه کسی که در برابر دردهای شخصی خود، مسئولیت‌های کلان را فراموش کند.
یادآوری می‌کنم که ایران در گذشته رئیس‌جمهوری چون شهید سید ابراهیم رئیسی داشت که نه تنها با شجاعت و فداکاری در راه خدمت به مردم پیش رفت، بلکه در شرایط سخت، جان خود را فدای کشور کرد. چنین فردی در برابر هر مشکلی به جای ضعف و گریه، با تدبیر و استقامت، برای مردم ایران راه‌حل می‌یافت.
امید است که مسئولین کشور بیش از پیش به جایگاه خود واقف باشند و در برابر مشکلات کشور، با قدرت، متانت و درایت رفتار کنند. ایران به رئیس جمهوری نیاز دارد که نه تنها در سختی‌ها آرامش خود را از دست ندهد، بلکه با تدبیر و عملی قوی، برای رفع مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور گام بردارد.
undefined فاطمه سادات طباطبایی دانشگاه بیرجند
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۷:۱۷

امشب به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) عیدی داریمundefined به ۵۰ نفر از شما عزیزانundefined
وعده ما ساعت ۲۱ همینجا undefined
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۴:۲۰

thumnail
بفرمایید غـذا با چاشنی دُعـا
چند ساعتی را صرف آماده‌سازی شام می‌کنم. آن را سر سفره می‌آورم و سعی می‌کنم مثل مامان، غذا را متناسب با میزان خورد و خوراک افراد، عادلانه تقسیم کنم. باقی‌مانده را وسط سفره می‌گذارم. در عرض ۲۰ دقیقه غذاها خورده می‌شوند و باید به فکر ناهار فردا باشم. تا زمانی که مامان از خانه مادربزرگم برگردد، اوضاع به همین منوال است‌...
صبح قرمه‌سبزی را بار گذاشتم و به سمت محل کار حرکت کردم. به برادرم سپردم نمک و ترشی غذا را تنظیم کند. هندزفری در گوش و درحالی که از پنجره بی‌آر‌تی به بیرون نگاه می‌کنم، یک مداحی پلی می‌کنم. مداحی «قربة الی الله» مهدی رسولی. ابتدا خیلی ارتباط نمی‌گیرم اما کم کم که در محتوا دقیق می‌شوم به فکر فرو می‌روم:این نون قراره قوت بازوی علی و زینت سفره‌ی حسن شه...عزت زینب و حسین و سجده‌ی نیمه شب من شه...یا ذالقوة المتین... یا اللهبارک فی بیت امیرالمؤمنین... یا الله
برمی‌گردم به کودکی. از آن موقع به یاد دارم مادرم موقع پخت غذا ذکری را زیر لب زمزمه می‌کرد‌. بعدها فهمیدم آیه ۲۶ سوره یونس است و این ذکر را مادربزرگم هم زمان آشپزی استفاده می‌کرده:لِّلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ ٱلۡحُسۡنَىٰ وَزِيَادَة وَلَا يَرۡهَقُ وُجُوهَهُمۡ قَتَرٌ وَلَا ذِلَّةٌۚ أُوْلَـٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَنَّةِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ
چهل دقیقه در بی آرتی وقت دارم افکارم را جمع‌بندی کنم. خانه‌داری فقط پختن و شستن نیست. فرق می‌کند غذا را چه کسی و به چه هدفی پخته باشد. فرق می‌کند هنگام پخت و پز چه کلماتی زیر لب زمزمه شود. آن غذا می‌تواند قوت بازوی پدر خانواده باشد. می‌تواند روی دین‌داری افراد اثر داشته باشد. حتی قوت قلب اعضای خانواده باشد. اصلا به نظر من مزه غذایی که با عشق پخته شده باشد، با غذایی که فقط برای رفع تکلیف آماده شود، قابل مقایسه نیست.
برای شام کتلت درست می‌کنم. زیر لب آیه ۲۶ سوره یونس را زمزمه می‌کنم. از طرفی یک ذکر دیگر هم یاد گرفتم: یا ذالقوة المتین... بارک فی بیت امیرالمؤمنین خواستم قسمت دوم دعا را تغییر دهم مثل: بارک‌ فی بیتنا یا...؛ اما دیدم اینجا هم خانه امیرالمؤمنین(ع) است. جان و مال و خانه‌هایمان متعلق به آقاست. پس با اطمینان بیشتر می‌گویم:یا ذالقوة المتین... بارک فی بیت امیرالمؤمنین
فردا مامان به خانه برمی‌گردد و بار مسئولیت از روی دوشم کم می‌شود. دلم برای طعم غذای مامان تنگ شده. حالا بهتر می‌فهمم که چرا طعم غذایش با همه فرق دارد!
undefinedخانم عطیه مقدمی ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه علم‌وصنعت
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۷:۱۷

Default Gift Icon

پاکت هدیه

عکس پروفایل مـِقدامهم

مـِقدامه

دارد دل و دین می‌برد از شهر شمیمیافتاده نخ چادر او دست نسیمیundefined
عیدتون مبارک 🩷undefined
مـِقدامه
undefined برداشتی از مستند "چرا سوریه؟" شاید همه ما فکر کنیم دورانی که غرب به دنبال منفعت و سود خود، کشورهای دیگر را زیر سلطه می‌گرفت تمام شده و استعمارگری در قرن بیستم جایی ندارد! آخر چگونه می‌تواند وجود داشته‌ باشد وقتی این همه سازمان‌های مختلف برای دفاع از حقوق بشر ساخته‌شده‌است؟ مگر در دنیای پیشرفته و متمدن امروز می‌شود به غارت از کشور‌های دیگر فکر کرد؟! حق زندگی عادی را از انسان‌های دیگر سلب کنی تا از قدرت و ثروت بیشتری برخوردار شوی؟ اگر به صورت مستقیم استعمار کنی با توجه به شبکه گسترده ارتباطات، خبرش در جهان پخش می‌شود و مسلماً انسان‌های آزاده به مخالفت با تو بر‌می‌خیزند. همین امر باعث می‌شود مشروعیت و مقبولیتت در اذهان عمومی از بین رفته و متروک شوی. اما اگر خوب بلد باشی اهدافت را پنهان کنی، بله می‌شود! خیلی پیچیدگی دارد ولی وضعیت کنونی فلسطین و سوریه نشان می‌دهد که می‌شود. کافیست منطقه هدف را بشناسی، سپس از نقطه‌ ضعف‌هایش در جهت پیشبرد اهدافت استفاده کنی. دلیل حمایت آمریکا از اسرائیل همین است. سرزمینی که به یهودیان وعده داده شده برای آمریکا یک قصه است تا به واسطه آن بتواند این سگ هار را به جان فلسطین بیندازد و روابط اسرائیل با کشورهای منطقه را عادی سازد؛ چرا؟ چون لازم می‌بینید در خاورمیانه مرکزی داشته باشد که هم آنجا اصالت نداشته و بتواند به آمریکا خوش‌خدمتی کند و هم در حیاتی‌ترین منطقه اقتصادی، یعنی دریای مدیترانه واقع شده باشد تا محل ورود کالاهای مصرفی آنها به کشورهای آسیایی باشد. همین اتفاق در سوریه هم می‌افتد. آمریکا تصمیم می‌گیرد در بیابان‌های تَنَف پایگاه نظامی بزند. هیچ چیز نیست؛ فقط یک جاده آن‌جاست. اتفاقاً نیرو‌های سوری که مخالف رژیم اسد هستند را هم حمایت می‌کند تا از جاده حراست کنند. بعداً مشخص می‌شود آن گروه با ایجاد ناامنی جاده را خالی از عبور و مرور کردند به طوری که هیچ ماشینی به خصوص ماشین‌های حمل کالای اقتصادی از آن رد نشوند. همچنین خود جاده توسط پایگاه آنها قطع شده است و اگر کسی به آن نزدیک شود حمله به آمریکا محسوب شده و پاسخ دریافت می‌کند! حتی نظامیان عراقی که به دستور سوریه، داعش را تعقیب می‌کردند و نادانسته وارد منطقه تنف شدند، مورد حمله هوایی آمریکا قرار گرفتند. مشخص می‌شود که شیطان بزرگ نه برای دفاع از سوریه بلکه برای دفاع از خود آنجاست. آنجاست تا نگذارد چین، آن ابرغول اقتصادی، آن حریف قَدَر آمریکا، به راحتی بتواند از طریق جاده‌ی ابریشمَش به مدیترانه رسیده و کالاهایش را سراریز بازار مصرف غرب عالم کند! بله جاده تنف همان شاهراه اقتصادیست که از قدیم الایام تمام مسیرهای اقتصادی جاده ابریشم به آن ختم می‌شود و سپس به مدیترانه می‌رسد؛ جایی که بیست و دو کشور جهان در آن بیش از صد بندر دارند. #ادامه_دارد undefinedخانم مریم بذرافکن ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه ولی‌عصر(عج) رفسنجان مقدامهundefined undefined️ @meghdameh_eslamenab
قسمت پایانی برداشتی از مستند "چرا سوریه"
استعمارگر وجود ندارد؟! پس آن شیطان بزرگی که داعش را ایجاد کرد تا فقط رژیم سر راهَش را بردارد کیست؟
قضیه از این قرار است که روسیه از سال‌ها پیش و تا کنون گاز اروپا را از طریق لوله‌هایی که از شرق به غرب کشیده‌ شده‌اند، تامین می‌کند. تا جایی که فقط هفتاد درصد گاز روسیه به اروپا صادر می‌شود. این بازار انحصاری علاوه بر درآمد بسیار، ابزار قدرت نیز هست؛ پا روی دمش بگذارند گاز را قطع می‌کند و چندین هزار اروپایی از سرما یخ می‌زنند!
این نفوذی که رقیب دارد شیطان را ناآرام کرده است. از آن طرف قطر پیشنهاد احداث خط لوله گازی را می‌دهد که از مسیر قطر به عربستان و سپس اردن و ترکیه و سوریه می‌گذرد و بعد به اروپا می‌رسد. اینجا اما بشار اسد ساز مخالف می‌زند. او با احداث خط گاز از مسیر ایران و عراق موافق است تا تامین گاز اروپا به‌ دست ایران و عراق بیفتد. چه کابوسی از این وحشتناک‌تر که آن ثروت و نفوذ به دست ایران بیفتد؟ بنابراین آمریکا تصمیم می‌گیرد رژیم اسد را توسط داعش نابود کند تا صورت مسئله به کلی نابود شود. علاوه بر آمریکا، کشور‌های دیگری که از احداث خط گاز قطر سود می‌برند هم از گروهک‌های ضد بشار اسد حمایت مالی می‌کنند؛ از جمله خود کشور قطر و کشور ترکیه.
آمریکا علاوه بر این‌ها به نفت کشور سوریه هم چشم دارد. این را من نمی‌گویم؛ تعداد زیاد پایگاه‌های نظامی آمریکا، که به بهانه حمایت از کرد‌های سوریه در مقابل داعش درست در کنار دکل‌های نفتی سوریه ساخته شده‌اند، گویای همه چیز است. بعداً از سخنرانی‌های ترامپ مشخص می‌شود که این پایگاه‌ها مشغول دزدی نفت بوده‌اند. شاید بگویید آمریکا که خودش نفت دارد، چه نیازی به نفت باقی کشورهاست؟ شیطان بزرگ صبور است و آینده نگر و حریص! قدم‌هایش را کوتاه اما در دراز مدت بر‌می‌دارد تا به اهدافش برسد. اکنون نفت کشورهای دیگر را غارت می‌کند تا در آینده حاکمیت انرژی جهان را دارا باشد.
شیطان خوب بلد است برای رسیدن به اهداف دست روی نقطه ضعف‌ها بگذارد. اینجاست که متوجه می‌شویم دلیل جنگ در سوریه تنها اختلاف‌های قوم و قبیله‌ای نیست.و در فلسطین نیز دعوا فقط دعوای مذهب نیست؛ اینها دستاویزهای شیطان بزرگ برای رسیدن به اهدافش هستند. بله استعمار و غارت با قدرت و گستره بیشتر از قبل در حال انجام است. این را من نمی‌گویم؛ شهر‌های ویران سوریه و فلسطین می‌گوید. پارک‌هایی که تبدیل به قبرستان مردم بی‌گناه شدند، می‌گوید.بیمارستان‌ها و اردوگاه‌های مورد حمله قرار گرفته می‌گوید...
به امید روزی که با همدلی و وحدت جوامع اسلامی، رگ حیات آمریکا و تمام دست‌نشانده‌های آنان از جمله داعش و اسرائیل و... از این عالم قطع شود؛ چرا که اعتقاد ما مثل شهید عزیزمان سید حسن نصرالله این است که "قطعا سننتصر".#شیطان_بزرگ
undefinedخانم مریم بذرافکن ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه ولی‌عصر (عج)
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۵:۳۱

به نام خدای قلم
#آنچه‌گذشتدر قسمت‌های قبل به بیان نکاتی در باب خواندنی‌تر کردن نوشته پرداختیم و تا کنون چهار هفته را با همین منوال طی نمودیم. این هفته نیز نکته‌ای مفید در رابطه با تقویت مهارت نوشتن یک متن خواندنی را مرور خواهیم کرد.
#پیشنهادهمیشگیمیتوانید با استفاده از پست‌هایی که در این هفته در کانال بارگذاری شد، موضوعی را انتخاب کنید و با نکاتی که در این هفته و هفته‌های آتی بیان میکنیم متن آن را به عنوان نمونه تمرین نمایید.
نکات زیر به شما کمک می‌کند یادداشت‌های آراسته‌تر و خواندنی‌تری بنویسید:
#قسمت‌پنجموقتی ایده نداریم چیکار کنیم؟!
تصور کنید صبح از خواب بر می‌خیزید، پشت لپ‌تاپ‌تان می‌نشینید و سعی می‌کنید یادداشتی بنویسید اما هیچ ایده‌ای به ذهن‌تان نمی‌رسد. هرچه بیشتر فکر می‌کنید، کمتر نتیجه می‌گیرید.
راه حل شما برای برون‌رفت از این بی‌ایدگی چیست؟
یک راه‌کار خوب که خودم هر وقت کفگیرم به ته دیگ میخورد، استفاده می‌کنم، نوشتن از کتاب‌ها، فیلم‌ها یا سریال‌های مفید است. اینها منابع تمام نشدنی برای نوشتن و تولید محتوا هستند.
شما به عنوان یک نویسنده جوان و تازه کار مسلماً گاهی مطالعه می‌کنید و گاهی هم فیلم و سریال تماشا میکنید. پس چرا از این موضوعات در نوشته‌های خود استفاده نکنید؟
می‌توانید درباره‌ی جمله‌ای که در کتاب خوانده‌اید یا در یک فیلم دیده‌اید و آن را جالب یافته‌اید، بنویسید. ممکن است این جمله برایتان الهام‌بخش بوده، خاطره‌ی مرتبطی را به یادتان آورده یا برعکس، نظری کاملا مخالف با آن دارید. آنچه اهمیت دارد این است که این جمله جرقه‌ای در ذهن‌تان روشن کند و به نوشتن ترغیبتان کند. دلایل مخالفت یا موافقت خود را کامل شرح دهید و سعی کنید از جوانب مختلف به موضوع بنگرید.
روش دوم این است که کتاب یا فیلم را معرفی کنید. این کتاب یا فیلم چه اثرات مثبتی در زندگی شما داشته است؟ آیا نگرشی نو به شما بخشیده است؟ چه درس‌هایی از آن گرفته‌اید؟ آیا شما را با اندیشه‌ها، آداب‌و‌رسوم یا بخشی از تاریخ آشنا کرده است؟ لحظات لذت‌بخشی برای شما رقم زده است؟
تلاش کنید کلی‌گویی نکنید و به طور ملموس از تأثیر کتاب یا فیلم بنویسید. شرح دهید این کتاب یا فیلم برای چه گروهی از افراد مناسب است و مخاطب بعد از خواندن کتاب یا تماشای فیلم چه چیزی دریافت می کند. اگر کتاب داستانی است، می‌توانید خلاصه‌ای ترغیب کننده از داستان بنویسید اما مراقب باشید قصه را لو ندهید.
نوشتن یادداشت از کتاب‌ها و فیلم‌ها، و آنچه شما با آن‌ها تجربه کرده‌اید، هم برای مخاطب کاربردی و جالب است و هم به شما کمک می‌کند تا به ذهن خود نظم ببخشید و آموخته‌هایتان را تثبیت کنید.
undefined با ما همراه باشید.
#واحد_آموزش_مقدامه#قسمت_یازدهم
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۵:۳۰

با تشکل‌های ضداستکباری در دنیا ارتباط برقرار کنید.
در دنیا، گروه‌های جوان دانشجو و غیر دانشجوی زیادی وجود دارند که علیه سیاست‌های استکباری آمریکا و اسرائیل مشغول به فعالیت هستند؛ در کشور‌های مسلمان، اروپا و حتی آمریکا نیز گروه‌های زیادی وجود دارند.
پس از هفتم اکتبر، این گروه‌ها بیشتر ابراز هویت کردند و صدایشان بلند‌تر شد؛ عواقب آن را هم پذیرفتند. از دانشگاه اخراج شدند، زندان رفتند اما عقب‌نشینی نکردند.اما نیاز است به آن‌ها کمک کرد و به حرکت‌هایشان جهت و ضریب جدی‌تری داد. اصطلاحاً نیازمند راهبری هستند. در غیر این‌صورت، به مرور دچار رکود یا انحراف خواهند شد.
این‌ها فقط از عهده‌ی گروهی بر می‌آید که مبارزه با ظلم از اصول زندگی‌اش باشد.
دانشجوی ایرانی، جوان ایرانی، پنجاه سال پیش به رهبری امام خمینی(ره) در برابر جهان استکبار و ظلم ایستادگی کرد؛ خون داد، بها داد و با رقم زدن انقلاب اسلامی، الگویی واقعی را در برابر چشم جهانیان قرار داد.
در موقف کنونی هم، این جوان ایرانی (جریان دانشجویی) است که با عقبه‌ی انقلابی و معنوی‌اش می‌تواند با آن‌ها ارتباط بگیرد و آن‌ها را کمک کند.
اگر بتواند با این گروه‌های آزادمنش در آمریکا، اروپا و کشورهای مسلمان ارتباط سالمی برقرار کند، دو فایده دارد:۱. به آن‌ها نیرو می‌دهد و کمک می‌کند.۲. جمهوری اسلامی را به آن‌ها معرفی می‌کند.

لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا
خدا هرکس را فقط به‌انداز‌ه‌ی توانش مسئول می‌داند.
(بقره/۲۸۶)
جوان ایرانی توانش را دارد، مسئول هم هست!او بایستی هسته‌های مقاومت جهانی را ایجاد و راهبری کند.اگر از عهده‌اش بر نمی‌آمد که ولی‌ِّ جامعه، از او مطالبه‌ی شکل‌گیری این هسته‌ها را نداشت!#ادامه_دارد
بخوانید: پیام تشکیل بسیج دانشجو و طلبه#تشکیل_هسته‌های_مقاومت
undefinedخانم کیمیا میرزاده ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه ولی‌عصر (عج)
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۷:۳۲

سوریه و نگاهی به تاریخچه‌ی آن
مقدمهسوریه از چند قرن پیش از میلاد تا کنون همواره با بحران‌های امنیتی زیسته‌ است و عمدتاً تحت تاخت و تاز تمدن‌های اطراف خود بوده؛ از مصریان و آشوریان تا رومیان قدیم و هخامنشیان و مغول‌ها. مفهوم کشور برای سوریه تا قرن بیستم میلادی اصلاً معنا نداشت.
بررسی تاریخ سوریه از زمان فروپاشی عثمانیبعد از فروپاشی عثمانی و حضور کشورهای انگلستان و فرانسه در منطقه بنابر توافقی که میان این دو کشور انجام شد، سرزمین سوریه‌ی امروزی تحت قیومیت فرانسه قرار گرفت. البته از نظر حقوق بین‌الملل اینگونه اطلاق می‌شد؛ در واقعیت ماجرا، سوریه مستعمره‌ی فرانسه بود و نیروهای نظامی فرانسه هم در این کشور حضور داشتند.
در سال ۱۹۴۵، تظاهراتی در دمشق و حلب روی داد و فرانسوی‌ها دمشق را بمباران و با مسلسل به گلوله بستند. درگیری‌های شدیدی نیز در حمص و حماه درگرفت. تنها پس از تهدید نخست وزیر بریتانیا وینستون چرچیل به اعزام نیرو به دمشق، ژنرال فرانسوی دستور آتش بس داد.
سرانجام سوریه از قیومیت فرانسه خارج شد. در آوریل ۱۹۴۶ آخرین نیروهای فرانسوی از سوریه خارج شدند و این روز به نام روز استقلال سوریه ثبت شد.
تا سال ۱۹۵۸ کشور سوریه به دلیل خلاء قدرت مرکزی درگیر کودتاهای متعددی شد ولی از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ طبق تصمیم ارتش، سوریه به کشور مصر (در آن زمان جمال عبدالناصر رئیس دولت مصر و به نوعی رهبر جهان عرب بود) الحاق شد و این منطقه ایالات متحده‌ی عربی نام گرفت.
از سال ۶۱ عبدالناصر دیگر رغبتی به اداره‌ی سوریه نداشت و از طرفی، ارتشی‌های سوری هم از نفوذ بیش از حد عبدالناصر بر امور خود ناراضی بودند. بنابراین کودتای جمعی از ارتشی‌ها به این اتحاد عربی پایان داد و مجددا سوریه کشوری مستقل شد تا دوباره با بحران اداره‌ی دولتی و به تبع آن کودتاهای مجدد مواجه باشد.
آغاز حاکمیت حزب سوسیالیستی بعث بر سوریهحافظ اسد که یکی از اعضای حزب بعث سوریه و از خلبانان جنگی ارتش بود، در میان کودتاهای پیاپی سوریه توانست با رهبری یک کودتا در سال ۱۹۶۳ حزب بعث را در سوریه به قدرت برساند. بدین ترتیب جایگاه اسد در حزب و ارتش تثبیت شد.
پایان دو دهه کودتادر سال ۱۹۷۰ حافظ اسد که اکنون وزیر دفاع است، توانست با شعار حرکت اصلاحی (حرکته التصحیحی)، کودتا کند و قدرت را به دست به گیرد. تقریبا از این زمان به بعد است که سوریه یک دولت واحد دارد و به سمت ساخت کشوری مدرن حرکت می‌کند.#سوریه_در_تاریخ
undefinedخانم آتنا تمیمی ادوار بسیج دانشجویی دانشگاه خواجه‌نصیر
مقدامهundefinedundefined@meghdameh_eslamenab

۱۶:۱۱