اسد؛ قهرمان یا ضدقهرمان
مهدی اسلامی
یکی از اشتباههای رایج، خواندن موضوعات در کلیشه ذهنی خود است. تصوری که در ذهن بسیاری از ما از اسد وجود دارد، درچارچوب پارادایم ذهنی خودمان است نه واقعیتها.
نخست باید دقت کرد که ائتلاف یعنی امکان همکاری پیرامون وجوه مشترک درعین پذیرش وجود اختلافات است. اگر چنین نباشد که وحدت رخ خواهد داد و نه ائتلاف. حضور بشار اسد در ائتلاف ضداسرائیلی شبیه ما بود. به همین دلیل او از ۷اکتبر به بعد، ترجیح داد به وعدههای امارات و ... برای بازسازی سوریه، عدم تمدید تحریمها و ... دل ببندد و در معادلات جدید محور مقاومت نقشی ایفا نکند. موضوعی که موجب انذار رهبری در دهم خرداد سال جاری شد که «غربیها و دنبالههای آنها در منطقه... قصد دارند با شیوههای دیگر و از جمله وعدههایی که هیچگاه به آنها عمل نخواهندکرد، سوریه را از معادلات منطقه خارج کنند.»
اگر بخواهیم به ادراک واقعی از بشار اسد برسیم،اینکه چقدر از سخنان امروز علیه او درست است و چرا ایران با چنین شخصی در ائتلاف بود، بایدکمی به عقب بازگردیم.
حزب عربی سوسیالیستی بعث سال ۱۳۲۶ به رهبری میشل عفلق، صلاحالدین البیطار و زکی ارسوزی در سوریه تاسیس شد. این حزب پس از ۱۶سال در سال ۱۳۴۲ در سوریه با کودتا به قدرت رسید. حافظ اسد، پدر بشار اسد و دوستانش در ۱۳۴۴ کودتای دیگری علیه جناح سنتی حزب ترتیب دادند و پیرو ارسوزی شدند ولی صدام شاخه عراقی حزب را تأسیس کرد و پیرو عفلق شد. حافظ اسد در آبان ۱۳۴۹ برای بار سوم کودتا کرد و اول نخست وزیر شد و در اسفند همان سال خود را رئیسجمهور سوریه اعلام کرد که این مقام حدود ۳۰ سال طول کشید.
این مسیر برای رقیب حزبیش در عراق کمی بیشتر طول کشید و صدام حسین تیر ۱۳۵۷ رئیس جمهور عراق شد. از این زمان اختلاف بین شاخههای سوریه و عراق حزب نیز اوج گرفت؛ دو حزب در سوریه و عراق با نام و ایدئولوژی یکسان، فعالیتی موازی اما خصمانه داشتند. همین تخاصم موجب شد حافظ اسد درجریان جنگ تحمیلی، تنها رئیس کشور عربی حامی ایران بود و به ارسال کمکهای نظامی به ایران اقدام میکرد.
از طرفی چون از خرداد ۱۳۴۶ بلندیهای جولان که بخشی از خاک سوریه است، در اشغال اسرائیل بود و جامعه سوریه با خاطرات تجاوزات اسرائیل، روح ضد صهیونیستی داشت؛ نقطه اشتراک دوم جمهوری اسلامی با حکومت وقت سوریه در تقابل با اسرائیل بود، اما درعمل این تقابل متفاوت بود. تا آنجا که سال ۱۳۶۱ هنگام اعزام لشکر ۲۷ برای دفاع از لبنان، سرداران سپاه از بازی دادن آنها توسط حزب حاکم سوریه و عدم اجازه برای اقدام علیه اسرائیل به شدت عصبانی شدند. این موضوع در ماجرای رودست خوردن از حافظ اسد در تبادل ۴دیپلمات ایرانی به اسارت گرفته شده در لبنان با دیوید دوج، عامل منطقهای سیا بیشتر به چشم آمد.
اما سوریه برای ایران چند نقش راهبردی ایفا کرد. نخست اینکه اگرچه اسرائیل از سالهای دورتر به منافع ایران صدمه زده، در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی اصلیترین حامی سلطنت طلبان بود و بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دشمنی خود را آغاز کرد، اما با ایران به اندازه دو کشور فاصله داشت؛ در حالی که به دلیل هم مرزی با مناطق اشغالی، سوریه خط مقدم نبرد با اسرائیل بود. دیگر آنکه سوریه اصلی ترین راه ایران برای حمایت از شیعیان لبنان بود که در معرض قتل عام قرار داشتند. سوم با توجه به حضور سوریه در فضای رسانهای اعراب، سوریه نقش مهمی در شکاندن جوسازی صدام و متحدانش علیه ایران داشت و در مجامع منطقهای و بین المللی حامی ایران بود. این نکات در سالهای بعد هم امتداد یافت تا جایی که در روزهای تاخت و تاز داعش که هدف آتی خود را ایران اعلام کرده بود، سوریه با اعلام درخواست رسمی ایران برای کمک، نقطه دفاع ما ازکشور خودمان هم بود.
با این حال، این همکاریها هیچ وقت مانع واقعنگری نشد، چنانکه بسیاری از کمکهای ایران به حزبالله لبنان با اصل مخفیکاری از سوریه انجام میشد. حتی در مواردی ایران به سوریه هشدارهای شدید داد، آنچنان که در هنگام کشتار حما، امام خمینی به حافظ اسد هشدار تندی داد. بهمن ۱۳۶۰ بود که اخوان المسلمین سوریه علیه حافظ اسد در شهر حما اقدام به شورش کرد و حافظ اسد برای سرکوب این قیام اقدام به کشتار هزاران نفر کرد. توقف این کشتار اندکی پس از هشدار امام خمینی رخ داد. از همان تاریخ خاندان اسد معارضان اخوانی را که قصد براندازی داشتند، در محدودیت شدید قرار داد و بسیاری از آنها را به زندان انداخت. از همین رو بود که برخی جریانات عربی همچون «حماس» که ریشه اخوانی دارند، برغم مواضع ضدصهیونی اسد پدر و پسر، به دلیل کشتار هم حزبیهای سوری خود از آنها کینه به دل داشتند.
آخرین نکته: بسیاری از تصویرسازیهای امروز حاصل بزرگنماییهای دشمنان در روایت روزگار بشار اسد و پدرش میباشد و آمیخته به دروغ است؛بدون ارزیابی آن را نپذیریم.@mesle_Beheshti
مهدی اسلامی
یکی از اشتباههای رایج، خواندن موضوعات در کلیشه ذهنی خود است. تصوری که در ذهن بسیاری از ما از اسد وجود دارد، درچارچوب پارادایم ذهنی خودمان است نه واقعیتها.
نخست باید دقت کرد که ائتلاف یعنی امکان همکاری پیرامون وجوه مشترک درعین پذیرش وجود اختلافات است. اگر چنین نباشد که وحدت رخ خواهد داد و نه ائتلاف. حضور بشار اسد در ائتلاف ضداسرائیلی شبیه ما بود. به همین دلیل او از ۷اکتبر به بعد، ترجیح داد به وعدههای امارات و ... برای بازسازی سوریه، عدم تمدید تحریمها و ... دل ببندد و در معادلات جدید محور مقاومت نقشی ایفا نکند. موضوعی که موجب انذار رهبری در دهم خرداد سال جاری شد که «غربیها و دنبالههای آنها در منطقه... قصد دارند با شیوههای دیگر و از جمله وعدههایی که هیچگاه به آنها عمل نخواهندکرد، سوریه را از معادلات منطقه خارج کنند.»
اگر بخواهیم به ادراک واقعی از بشار اسد برسیم،اینکه چقدر از سخنان امروز علیه او درست است و چرا ایران با چنین شخصی در ائتلاف بود، بایدکمی به عقب بازگردیم.
حزب عربی سوسیالیستی بعث سال ۱۳۲۶ به رهبری میشل عفلق، صلاحالدین البیطار و زکی ارسوزی در سوریه تاسیس شد. این حزب پس از ۱۶سال در سال ۱۳۴۲ در سوریه با کودتا به قدرت رسید. حافظ اسد، پدر بشار اسد و دوستانش در ۱۳۴۴ کودتای دیگری علیه جناح سنتی حزب ترتیب دادند و پیرو ارسوزی شدند ولی صدام شاخه عراقی حزب را تأسیس کرد و پیرو عفلق شد. حافظ اسد در آبان ۱۳۴۹ برای بار سوم کودتا کرد و اول نخست وزیر شد و در اسفند همان سال خود را رئیسجمهور سوریه اعلام کرد که این مقام حدود ۳۰ سال طول کشید.
این مسیر برای رقیب حزبیش در عراق کمی بیشتر طول کشید و صدام حسین تیر ۱۳۵۷ رئیس جمهور عراق شد. از این زمان اختلاف بین شاخههای سوریه و عراق حزب نیز اوج گرفت؛ دو حزب در سوریه و عراق با نام و ایدئولوژی یکسان، فعالیتی موازی اما خصمانه داشتند. همین تخاصم موجب شد حافظ اسد درجریان جنگ تحمیلی، تنها رئیس کشور عربی حامی ایران بود و به ارسال کمکهای نظامی به ایران اقدام میکرد.
از طرفی چون از خرداد ۱۳۴۶ بلندیهای جولان که بخشی از خاک سوریه است، در اشغال اسرائیل بود و جامعه سوریه با خاطرات تجاوزات اسرائیل، روح ضد صهیونیستی داشت؛ نقطه اشتراک دوم جمهوری اسلامی با حکومت وقت سوریه در تقابل با اسرائیل بود، اما درعمل این تقابل متفاوت بود. تا آنجا که سال ۱۳۶۱ هنگام اعزام لشکر ۲۷ برای دفاع از لبنان، سرداران سپاه از بازی دادن آنها توسط حزب حاکم سوریه و عدم اجازه برای اقدام علیه اسرائیل به شدت عصبانی شدند. این موضوع در ماجرای رودست خوردن از حافظ اسد در تبادل ۴دیپلمات ایرانی به اسارت گرفته شده در لبنان با دیوید دوج، عامل منطقهای سیا بیشتر به چشم آمد.
اما سوریه برای ایران چند نقش راهبردی ایفا کرد. نخست اینکه اگرچه اسرائیل از سالهای دورتر به منافع ایران صدمه زده، در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی اصلیترین حامی سلطنت طلبان بود و بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دشمنی خود را آغاز کرد، اما با ایران به اندازه دو کشور فاصله داشت؛ در حالی که به دلیل هم مرزی با مناطق اشغالی، سوریه خط مقدم نبرد با اسرائیل بود. دیگر آنکه سوریه اصلی ترین راه ایران برای حمایت از شیعیان لبنان بود که در معرض قتل عام قرار داشتند. سوم با توجه به حضور سوریه در فضای رسانهای اعراب، سوریه نقش مهمی در شکاندن جوسازی صدام و متحدانش علیه ایران داشت و در مجامع منطقهای و بین المللی حامی ایران بود. این نکات در سالهای بعد هم امتداد یافت تا جایی که در روزهای تاخت و تاز داعش که هدف آتی خود را ایران اعلام کرده بود، سوریه با اعلام درخواست رسمی ایران برای کمک، نقطه دفاع ما ازکشور خودمان هم بود.
با این حال، این همکاریها هیچ وقت مانع واقعنگری نشد، چنانکه بسیاری از کمکهای ایران به حزبالله لبنان با اصل مخفیکاری از سوریه انجام میشد. حتی در مواردی ایران به سوریه هشدارهای شدید داد، آنچنان که در هنگام کشتار حما، امام خمینی به حافظ اسد هشدار تندی داد. بهمن ۱۳۶۰ بود که اخوان المسلمین سوریه علیه حافظ اسد در شهر حما اقدام به شورش کرد و حافظ اسد برای سرکوب این قیام اقدام به کشتار هزاران نفر کرد. توقف این کشتار اندکی پس از هشدار امام خمینی رخ داد. از همان تاریخ خاندان اسد معارضان اخوانی را که قصد براندازی داشتند، در محدودیت شدید قرار داد و بسیاری از آنها را به زندان انداخت. از همین رو بود که برخی جریانات عربی همچون «حماس» که ریشه اخوانی دارند، برغم مواضع ضدصهیونی اسد پدر و پسر، به دلیل کشتار هم حزبیهای سوری خود از آنها کینه به دل داشتند.
آخرین نکته: بسیاری از تصویرسازیهای امروز حاصل بزرگنماییهای دشمنان در روایت روزگار بشار اسد و پدرش میباشد و آمیخته به دروغ است؛بدون ارزیابی آن را نپذیریم.@mesle_Beheshti
۱۸:۳۶