درباره ماجرای سوریه و حکمت متعالیه مقاومت-۱
محمد ایمانی
آیا هزینه های مادی و انسانی که در سوریه در طول این سال ها کردیم، ارزشش را داشت؟ اصلا ما در سوریه چه می کردیم؟ اگر این حضور ارزشش را داشت، چرا از دستاوردهای آن صیانت نکردیم؟
برای پاسخ به این سوالات، ابتدا باید منطق و حکمت متعالیه "مقاومت" را در دو بُعد "ایرانی" و "اسلامی" فهمید. حتی اگر کسی دریافت اسلامی نداشته باشد و نگرش صرفا ایرانی و محدود به منافع ملی داشته باشد، باید به حقیقتی مهم پی برده باشد:مواجه نشدن بهنگام با تهدیدهای دشمن، مساوی است با این که به شکل کاملا منفعلانه در خاک خود غافلگیر شوید و صد برابر هزینه بپردازید؛ تازه معلوم هم نیست که بتوانید او را عقب برانید یا نه.امیر مومنان (ع) در این باره حکمتی را بیان فرموده اند که مقبول استراتژیست هاست: «با دشمن بجنگید، پیش از آن که با شما بجنگند. َوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا. به خدا سوگند با هیچ قومی در خانهاش نجنگیدند، مگر آن که او را خوار ساختند.» (خطبه ۲۷ نهجالبلاغه)
منطق مقاومت در منطقه ما، جعلی و مصنوعی نیست، بلکه از متن ملت ها و در واکنش به واقعیت های تلخ چند ده سال انفعال و خوش خیالی جوشیده است.برپایی رژیم اشغالگر در فلسطین و سپس دست درازی آن به خاک همه همسایگان، دقیقا به موازات دعوت به صلح و سازش در طول چند دهه انجام شد و به ملت ها فهماند که بدون مقاومت، نمی توانند از حیثیت و موجودیت خود پاسداری کنند.ملت ما، پیشگام مقاومت است. این، یک انتخاب میان ذلت و عزت، و بنابراین، یک الزام بود. متجاوزان ارتش بعث، چه جنایاتی که در استان های غربی و جنوب غرب مرتکب نشدند. وقتی آنها با پشتیبانی جند ده کشور غربی و عربی به خاک چند استان ما تجاوز کردند، نه ارتش بلکه بسیج مردم بود که خط مقدم مقاومت را شکل داد.
در چنان روزگار دشواری که همسایگان جنوبی ما در حال خیانت و کمک به صدام بودند، سوریه جزو معدود دولت های عربی بود که کنار مقاومت ملت ایران ایستاد و پشتیبانی کرد و به همن علت هم، مغضوب آمریکا و اسرائیل شد.حکومت اسد -پدر و پسر- اگر به تهدید و تطمیع های غرب و ارتجاع عرب تن می دادند، هیچ رسانه و سیاستمدار غربی یادش نمی افتاد که درباره دموکراسی و دیکتاتوری سخن بگوید. همچنان که نه درباره دیکتاتوری مطلق در عربستان و اردن و امارات و بحرین و قطر و مصر حرف می زنند و نه از جریان معارضه جانبداری می کنند.
نوبت دوم که آتش جنگ نیابتی غرب علیه ملت ایران و دیگر ملت های مستقل برافروخته شد، به واسطه برکشیدن دولت داعش در عراق و سوریه بود. سرطان این تروریسم از یکسو به عمق سوریه کشیده شده بود و از جانب دیگر به مرزهای غربی ایران رسیده بود؛ جنان که علنا از حمله به عمق خاک ما می سخن گفتند.تروریست های تکفیری و اجاره ای، اگر در عراق و سوریه مهار نمی شدند، جنایات بزرگتری را در عمق سرزمین ما مرتکب می شدند. نیاز مشترک سه کشور، موجب حضور مسشاری ایران شد. ما هنگامی توانستیم به مقاومت آنها کمک کنیم، که دولت و مردم هم پای کار بودند و برای امنیت خود جنگیدند.
در اینجا، نیروهای مقاومت منطقه ای و روسیه هم وارد شدند تا سر افعی داعش به سنگ کوبیده شد. این پیروزی بسیار بزرگ، یعنی تضمین هفت- هشت سال امنیت برای خودمان و منطقه و حتی فرا منطقه.
ادامه دارد...@IMANImohamad51@mesle_Beheshti
محمد ایمانی
آیا هزینه های مادی و انسانی که در سوریه در طول این سال ها کردیم، ارزشش را داشت؟ اصلا ما در سوریه چه می کردیم؟ اگر این حضور ارزشش را داشت، چرا از دستاوردهای آن صیانت نکردیم؟
برای پاسخ به این سوالات، ابتدا باید منطق و حکمت متعالیه "مقاومت" را در دو بُعد "ایرانی" و "اسلامی" فهمید. حتی اگر کسی دریافت اسلامی نداشته باشد و نگرش صرفا ایرانی و محدود به منافع ملی داشته باشد، باید به حقیقتی مهم پی برده باشد:مواجه نشدن بهنگام با تهدیدهای دشمن، مساوی است با این که به شکل کاملا منفعلانه در خاک خود غافلگیر شوید و صد برابر هزینه بپردازید؛ تازه معلوم هم نیست که بتوانید او را عقب برانید یا نه.امیر مومنان (ع) در این باره حکمتی را بیان فرموده اند که مقبول استراتژیست هاست: «با دشمن بجنگید، پیش از آن که با شما بجنگند. َوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا. به خدا سوگند با هیچ قومی در خانهاش نجنگیدند، مگر آن که او را خوار ساختند.» (خطبه ۲۷ نهجالبلاغه)
منطق مقاومت در منطقه ما، جعلی و مصنوعی نیست، بلکه از متن ملت ها و در واکنش به واقعیت های تلخ چند ده سال انفعال و خوش خیالی جوشیده است.برپایی رژیم اشغالگر در فلسطین و سپس دست درازی آن به خاک همه همسایگان، دقیقا به موازات دعوت به صلح و سازش در طول چند دهه انجام شد و به ملت ها فهماند که بدون مقاومت، نمی توانند از حیثیت و موجودیت خود پاسداری کنند.ملت ما، پیشگام مقاومت است. این، یک انتخاب میان ذلت و عزت، و بنابراین، یک الزام بود. متجاوزان ارتش بعث، چه جنایاتی که در استان های غربی و جنوب غرب مرتکب نشدند. وقتی آنها با پشتیبانی جند ده کشور غربی و عربی به خاک چند استان ما تجاوز کردند، نه ارتش بلکه بسیج مردم بود که خط مقدم مقاومت را شکل داد.
در چنان روزگار دشواری که همسایگان جنوبی ما در حال خیانت و کمک به صدام بودند، سوریه جزو معدود دولت های عربی بود که کنار مقاومت ملت ایران ایستاد و پشتیبانی کرد و به همن علت هم، مغضوب آمریکا و اسرائیل شد.حکومت اسد -پدر و پسر- اگر به تهدید و تطمیع های غرب و ارتجاع عرب تن می دادند، هیچ رسانه و سیاستمدار غربی یادش نمی افتاد که درباره دموکراسی و دیکتاتوری سخن بگوید. همچنان که نه درباره دیکتاتوری مطلق در عربستان و اردن و امارات و بحرین و قطر و مصر حرف می زنند و نه از جریان معارضه جانبداری می کنند.
نوبت دوم که آتش جنگ نیابتی غرب علیه ملت ایران و دیگر ملت های مستقل برافروخته شد، به واسطه برکشیدن دولت داعش در عراق و سوریه بود. سرطان این تروریسم از یکسو به عمق سوریه کشیده شده بود و از جانب دیگر به مرزهای غربی ایران رسیده بود؛ جنان که علنا از حمله به عمق خاک ما می سخن گفتند.تروریست های تکفیری و اجاره ای، اگر در عراق و سوریه مهار نمی شدند، جنایات بزرگتری را در عمق سرزمین ما مرتکب می شدند. نیاز مشترک سه کشور، موجب حضور مسشاری ایران شد. ما هنگامی توانستیم به مقاومت آنها کمک کنیم، که دولت و مردم هم پای کار بودند و برای امنیت خود جنگیدند.
در اینجا، نیروهای مقاومت منطقه ای و روسیه هم وارد شدند تا سر افعی داعش به سنگ کوبیده شد. این پیروزی بسیار بزرگ، یعنی تضمین هفت- هشت سال امنیت برای خودمان و منطقه و حتی فرا منطقه.
ادامه دارد...@IMANImohamad51@mesle_Beheshti
۱۵:۳۱