چند خطی درباره سوریه
" />مهدی خانعلیزاده
فرایندی که در کمتر از ۱۰ روز منجر به سقوط حکومت در دمشق شد حاصل یک فرایند نظامی و مبارزاتی نیست؛ بلکه یک روند سیاسی و دیپلماتیک است. یعنی مجموعهای از بازیگران - روسیه، ترکیه، قطر، آمریکا و حتی احتمالاً خود بشار اسد - دست به معاملات سیاسی زدند تا چنین اقدامی امکانپذیر شود. غائب بزرگ این فرایند سیاسی، ایران بود.
ایران به وضوح غافلگیر شد. صحبتهای چند ماه پیش رهبری در دیدار با اسد، راهبردهای رسانهای نهادهای حاکمیتی مبنی بر ایجاد شبکههای مستقل تلویزیونی برای پوشش اخبار و تحولات سوریه در همین چند ماه اخیر صحبتها و راهبردهای متضاد و متناقض در روزهای اخیر، موید این ادعاست که تهران برآوردی از این شرایط نداشته و با یک غافلگیری روبرو شده است.
تحرکات اخیر دیپلماتیک ایران برای جا نماندن از روند تحولات بود؛ یعنی به محض روی دادن اتفاقات و بعد از برطرف شدن شوک، تهران تلاش کرد تا سهم خود از این معادلات سیاسی را پیدا کند. رایزنیها اخیر وزیر خارجه و نماینده رهبری در دوحه و دمشق در همین راستا بوده است. ایران از اصل ماجرا جا ماند ولی تلاش کرد که از فرع ماجرا بی دستاورد نباشد.
سقوط دولت سوریه آسیب مستقیم و جدی به منافع ملی ایران است. حالا کار برای بازیابی و ترمیم شبکه مقاومت بسیار سختتر از قبل شده و برخلاف صحبتهای روز گذشته آقای عراقچی، «راههای جایگزین سوریه» در کوتاه مدت در دسترس نخواهند بود.
برخی صحبتها درباره پشت کردن اسد به ایران به دلیل وعدههای برخی کشورهای عربی ناقص و غیردقیق است. ضمن اینکه باید تایید و تاکید کرد که اسد امروز، اسد ۲۰۱۶ نبوده و نیست اما نگاهی به رفتارهای دمشق در برابر ترکیه نشان میدهد که روایت «کنار گذاشته شدن تهران توسط بشار اسد» فقط یک شوخیست تا یک واقعیت میدانی. نباید عدم توانایی در مدیریت میدان و ایجاد هماهنگی بین منافع متعارض یک واحد سیاسی مهم برای منافع ملی را به "عدم همراهی طرف مقابل" تقلیل داد.
راهبرد ایالات متحده آمریکا در منطقه غرب آسیا، ایجاد دولتهای فرومانده یا همان failed state است. بر همین مبنا احتمالاً سوریه حداقل در کوتاه مدت شاهد یک ساختار سیاسی منسجم نخواهد بود و مدلی از لیبی و شاید مدل ضعیفتری از عراق بر آن حاکم خواهد بود.
دوستان تحلیلگر ولی خوشبینی که از لزوم کاهش تنش با اسرائیل صحبت میکردند و آن را مایه نجات بکه مقاومت میدانستند، حالا با نتایج این تجویز خطرناک و بیمبنای خود روبرو هستند. گامهای بعدی این مسیر سایر اعضای شبکه مقاومت خواهد بود. احتمالاً از یمن آغاز شود و به واحدهای دیگر نیز سرایت کند. راهبرد ایران به عنوان مرکزیت شبکه مقاومت "باید" جلوگیری از پیشرفت این روند باشد؛ با هر وسیلهای، با هر روشی. توصیه به عدم افزایش تنش خروجی مشابهی با وضعیت ایران در شهریور ۱۳۲۰ خواهد داشت.
@mesle_Beheshti
" />مهدی خانعلیزاده
فرایندی که در کمتر از ۱۰ روز منجر به سقوط حکومت در دمشق شد حاصل یک فرایند نظامی و مبارزاتی نیست؛ بلکه یک روند سیاسی و دیپلماتیک است. یعنی مجموعهای از بازیگران - روسیه، ترکیه، قطر، آمریکا و حتی احتمالاً خود بشار اسد - دست به معاملات سیاسی زدند تا چنین اقدامی امکانپذیر شود. غائب بزرگ این فرایند سیاسی، ایران بود.
ایران به وضوح غافلگیر شد. صحبتهای چند ماه پیش رهبری در دیدار با اسد، راهبردهای رسانهای نهادهای حاکمیتی مبنی بر ایجاد شبکههای مستقل تلویزیونی برای پوشش اخبار و تحولات سوریه در همین چند ماه اخیر صحبتها و راهبردهای متضاد و متناقض در روزهای اخیر، موید این ادعاست که تهران برآوردی از این شرایط نداشته و با یک غافلگیری روبرو شده است.
تحرکات اخیر دیپلماتیک ایران برای جا نماندن از روند تحولات بود؛ یعنی به محض روی دادن اتفاقات و بعد از برطرف شدن شوک، تهران تلاش کرد تا سهم خود از این معادلات سیاسی را پیدا کند. رایزنیها اخیر وزیر خارجه و نماینده رهبری در دوحه و دمشق در همین راستا بوده است. ایران از اصل ماجرا جا ماند ولی تلاش کرد که از فرع ماجرا بی دستاورد نباشد.
سقوط دولت سوریه آسیب مستقیم و جدی به منافع ملی ایران است. حالا کار برای بازیابی و ترمیم شبکه مقاومت بسیار سختتر از قبل شده و برخلاف صحبتهای روز گذشته آقای عراقچی، «راههای جایگزین سوریه» در کوتاه مدت در دسترس نخواهند بود.
برخی صحبتها درباره پشت کردن اسد به ایران به دلیل وعدههای برخی کشورهای عربی ناقص و غیردقیق است. ضمن اینکه باید تایید و تاکید کرد که اسد امروز، اسد ۲۰۱۶ نبوده و نیست اما نگاهی به رفتارهای دمشق در برابر ترکیه نشان میدهد که روایت «کنار گذاشته شدن تهران توسط بشار اسد» فقط یک شوخیست تا یک واقعیت میدانی. نباید عدم توانایی در مدیریت میدان و ایجاد هماهنگی بین منافع متعارض یک واحد سیاسی مهم برای منافع ملی را به "عدم همراهی طرف مقابل" تقلیل داد.
راهبرد ایالات متحده آمریکا در منطقه غرب آسیا، ایجاد دولتهای فرومانده یا همان failed state است. بر همین مبنا احتمالاً سوریه حداقل در کوتاه مدت شاهد یک ساختار سیاسی منسجم نخواهد بود و مدلی از لیبی و شاید مدل ضعیفتری از عراق بر آن حاکم خواهد بود.
دوستان تحلیلگر ولی خوشبینی که از لزوم کاهش تنش با اسرائیل صحبت میکردند و آن را مایه نجات بکه مقاومت میدانستند، حالا با نتایج این تجویز خطرناک و بیمبنای خود روبرو هستند. گامهای بعدی این مسیر سایر اعضای شبکه مقاومت خواهد بود. احتمالاً از یمن آغاز شود و به واحدهای دیگر نیز سرایت کند. راهبرد ایران به عنوان مرکزیت شبکه مقاومت "باید" جلوگیری از پیشرفت این روند باشد؛ با هر وسیلهای، با هر روشی. توصیه به عدم افزایش تنش خروجی مشابهی با وضعیت ایران در شهریور ۱۳۲۰ خواهد داشت.
@mesle_Beheshti
۱۶:۲۰